اعجاز در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعجاز ،
به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی
به کار رفته است.
اعجاز
مصدر باب افعال از ریشه (عـجـز)
به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی
به کار رفته
و در
قرآن کریم به معنای نخست آمده است: «و ما انتم بمُعجزین»« و شما درمانده کنندگان (
خدا ) نیستید».
اعجاز و
معجزه از
اصطلاحات کلامی و
به معنای امری
خارق العاده همراه با
تحدی و سالم از
معارضه است که
خداوند آن را
به دست پیامبرش پدید میآورد تا نشان راستی
رسالت وی باشد.
اصطلاح معجزه و اعجاز
به این معنا در
قرآن کریم
به کار نرفته؛ اما الفاظ دیگری آمده که بر معجزه حمل شده است؛ مانند: بیّنه و آیه
برهان
، سلطان
، بصیرت
و شئ مبین.
اما اعجاز
قرآن ترکیبی اضافی و بدین معناست که
قرآن کریم معجزه
پیامبر اسلام و دلیلی بر راستی رسالت وی از سوی خداوند است.
پیامبر اسلام افزون بر داشتن معجزاتی شبیه آنچه
پیامبران پیشین از آن برخوردار بودند
از معجزه
قرآن کریم نیز برخوردار بوده که اصلیترین معجزه آن حضرت است.
راغب معجزات را
به دو قسم حسی و عقلی تقسیم کرده و معتقد است که بیشتر معجزات
عرضه شده بر امتهای پیشین، مانند
ناقه صالح ،
طوفان نوح ،
عصای موسی و غیره حسی و بیشتر معجزات
عرضه شده بر مخاطبان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، مانند خبر دادن از
غیب و آوردن حقایق علمی بدون آموختن از کسی عقلی بوده است.
قرآن کریم با برخورداری از امتیازی خاص، معجزه و نشانهای معرفی شده که هر دو جنبه حسی و عقلی را در خود فراهم آورده است، با این ویژگی که تا پایان جهان باقی و در دسترس همه بشر قرار دارد.
امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهی آن است که در عین برخورداری از وصف اعجاز، کتاب
تشریع و مشتمل بر
معارف وحیانی است، ازاین رو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعی وحیانی بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانی و الهی بودن آن است.
بحث درباره اعجاز
قرآن کریم
به عنوان متنی مقدس که از سوی خداوند نازل شده و بشر را قدرت آفریدن متنی همانند آن نیست،
به زمان نزول آن باز میگردد و در خود
قرآن کریم در ضمن آیاتی موسوم
به «
آیات تحدّ ی »
به آن تصریح شده است.
به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارق العادهای معجزه نیست، بلکه زمانی معجزه است که اولا مدعیِ پیامبری، آن کار خارق العاده را شاهد صدق ادعای خود معرفی کند. ثانیاً مخاطبانش را
به هماوردی و
معارضه فرا خواند. ثالثاً مخاطبان انگیزه
معارضه داشته باشند. رابعاً از
معارضه سالم بماند.
این ۴ مورد را میتوان مبانی یا ارکان
اعجاز
قرآن معرفی کرد. در
قرآن کریم
به آیاتی برمی خوریم که همه مخاطبان را دعوت کرده تا اگر در الهی بودن
قرآن تردیدی دارند همانند آن یا ۱۰
سوره یا یک سوره مانند آن را بیاورند.
قرآن خود
به صراحت و قاطعیت بیان میکند که هرگز نمیتوانند سورهای همانند آن بیاورند
، ازاین رو اعجاز
قرآن پیوندی ناگسستنی با تحدّی دارد،
به گونهای که هرجا سخن از اعجاز باشد باید سخن از تحدّی و هماوردطلبی نیز
به میان آید و لازم است تحدّی
به همان وجهی باشد که درباره آن ادعای اعجاز شده است، افزون بر این، مقدار
قرآنی که
به عنوان معجزه مطرح است نیز از آیات تحدّی
به دست میآید.
در آیات تحدّی از کسانی که
قرآن کریم را ساخته
پیامبر دانسته و میپنداشتند
قرآن چیزی جز
افسانه پیشینیان نیست و خود آنان نیز قادر بر
آفرینش چنین متنی هستند: «لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا اِن هـذا اِلاّ اَسـطیرُ الاَوَّلین»
خواسته شده تا سخنی همانند
قرآن: «فَلیَاتوا بِحَدیث مِثلِهِ»
یا ۱۰ سوره همانند آن: «قُل فَاتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَیـت»
یا یک سوره همانند آن: «فاتوا بسورة من مثله»
بیاورند، بنابراین، حداقل مقدار اعجاز
قرآن در سخنی کامل و جامع از
قرآن یا یک سوره از آن است. مفسران در [[تفسیر «حدیث» و «سوره» در آیات پیشین بر یک نظر نیستند
؛ اما مسلّماً نه در
قرآن کریم و نه در روایات، درباره یک آیه از
قرآن تحدی نشده است، ازاین رو یک آیه از
قرآن در صورتی که حدیث و سخنی کامل با پیامی مستقل و روشن نباشد
به تنهایی برخوردار از وصف اعجاز نیست؛ اما همین آیه درکنار سایر آیات که سوره را شکل میدهدـحتی سورهای کوتاه مانند
کوثر معجزه است و
به آن تحدّی شده است.
سورههای
قرآن از آغاز مشتمل بر وصف اعجاز و مایه اعجاب سخنوران عرب بوده؛ اما تحدّی
قرآن در برابر
مشرکان و معجزه خواندن آن پس از آن صورت گرفت که برخی ناباوران، الهی بودن این
کتاب آسمانی را
به دیده تردید یا انکار نگریستند و آن را ساخته شخص
پیامبر معرفی کردند، بر همین اساس
به باور برخی دانشمندان اسلامی معجزه از آن جهت برای پیامبر ضرورت دارد که موجب دفع یا رفع شبهه از ذهن مخاطب شده و زمینه هرگونه انکاری را از میان ببرد؛ اما برای
عرضه دین حق که با فطرت بشری هماهنگ است نیازی
به آن نیست.
به هر حال نخستین موضع گیریها در برابر آیات
قرآن به عصر نزول و دوران
مکه باز میگردد که برخی سخن شناسان عرب را
به خضوع در برابر آیات
وحی وا داشت. در آن زمان تقریباً با تلاش قابل توجهی ازسوی مخاطبان در پاسخگویی
به تحدّی
قرآن کریم و آوردن سورهای همانند یکی از سورههای آن مواجه نمیشویم
و آنچه انجام شده در مقام
معارضه با
قرآن نبوده است،
چنان که از سوی مسلمانان نیز ـ
به جز تاکید بر آیات تحدّی - هیچ گونه بحث و استدلالی برای اثبات اعجاز
قرآن گزارش نشده است.
برای نخستین بار در اواخر قرن نخست هجری شاهد ظهور اصطلاح معجزه هستیم؛ در روایتی از
امام سجاد علیهالسّلام واژه معجزه در معنای مصطلح آن
به کار رفته است،
چنان که همین اصطلاح در روایتی از
امام رضا علیهالسّلام نیز دیده میشود که در آن
به «اعجاز در نظم» اشاره شده است
؛ اما ظاهراً مجادلات کلامی در باب اعجاز
قرآن و ظهور اصطلاح معجزه
به قرن دوم هجری و پس از
واصل بن عطا (م. ۱۳۱ ق.) شیخ
معتزله باز میگردد. این نظریه از واصل نقل شده است که اعجاز
قرآن ذاتی آن نیست، بلکه
به این است که خدا اندیشه مردم را از
معارضه با آن باز گردانده است.
این سخن بعدها مبنای نظریه
نظّام معتزلی در قول
به «
صَرْفه » گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از صرفه تا مدتها در میان متکلمان
به ویژه معتزلیان و
دانشمندان شیعی ، طرفدارانی داشت.
نظّام با رد اعجاز در نظم و تالیف
قرآن و در کنار طرح نظریه صرفه که عامل اعجاز
قرآن را در بیرون از متن
قرآن معرفی میکند
خبرهای غیبی موجود در
قرآن را نیز جنبهای از اعجاز
قرآن معرفی کرده است.
آن گونه که
ابوالحسن اشعری از نظّام نقل میکند ظاهر نظریه اعجاز در نظم
قرآن کم و بیش در عصر نظّام مطرح بوده و نظّام از مخالفان آن بوده است.
سپس
جاحظ به مخالفت با صرفه برخاست و با نگارش کتاب نظم
القرآن،
به دفاع از نظریه اعجاز در نظم
قرآن پرداخت. نظم
القرآن اکنون در دست نیست و تنها در برخی دیگر از آثار جاحظ
و آثار دانشمندان پس از وی از آن یاد شده است.
در آغاز قرن چهارم،
محمد بن زید واسطی در اثری
به نام اعجازالقرآن که
به دست ما نرسیده نظریه نظم
قرآن جاحظ را پی گرفت؛ وی نخستین کسی بود که نام اعجاز
القرآن را بر اثرش نهاد.
در همین قرن
ابوهاشم جبایی فصاحت را معیار اعجاز
قرآن معرفی و آن را
به روانی واژگان و نیکویی معنا
تفسیر کرد. او این نظریه را در برابر نظریه نظم
القرآن قرار داد و با نظریه نظم
القرآن به شدت مخالفت کرد.
ابوهاشم همچنین نبودِ ناسازگاری و اختلاف میان آیاتِ
به تدریج نازل شده
قرآن را، دلیل دیگری بر معجزه بودن آن
به شمار آورد.
بدین ترتیب این نظریه که برگرفته از آیه ۸۲ نساء «اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ ولَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اختِلـفـًا کَثیرا»
است جنبه دیگری از اعجاز
قرآن را پیش روی ما نهاد. در نیمه دوم قرن چهارم رمانی در رساله اش، النکت فی اعجازالقرآن
به بیان وجوه مختلف اعجاز
قرآن پرداخته و در کنار وجوه پیشگفته
به «اعجاز در بلاغت»
قرآن نیز توجه کرده و در ضمن بررسی ۱۰ صناعت ادبی موجود در
قرآن به تبیین ویژگیهای بلاغی آن پرداخته است.
خطّابی دانشمند معاصر رمانی نیز با تاکید بر اعجاز در
بلاغت قرآن ، تاثیرگذاری آیات را بر جان مخاطبان وجه دیگری از اعجاز
قرآن شمرد
که پس از وی عنوان «اعجاز تاثیری»
به خود گرفت.
در آغاز قرن پنجم
باقلانی معارف بلند
قرآن کریم از پیامبری
امّی را مورد توجه قرار داد و این جنبه را نیز
به دیگر وجوه اعجاز
قرآن افزود.
سپس
عبدالقاهر جرجانی با اینکه خود پیرو
نظریه نظم قرآن بود؛ اما همه آنچه را بر فصاحت و
بلاغت و
نظم قرآن و
به طور کلی
به جنبههای ادبی- هنری آن مرتبط میشد در دو کتاب دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه
به بحث گذاشت و رسماً دو دانش
معانی و بیان را پایه گذاری کرد.
از آن پس بحث درباره اعجاز
قرآن با وسعت بیشتری پی گرفته شد و مفسران
به گردآوری وجوه گوناگون اعجاز
قرآن و شرح و بسط آرای پیشینیان پرداختند و تقریباً تا قرن سیزدهم نظریه جدیدی در باب اعجاز
قرآن دیده نمیشود.
سیوطی در معترک الاقران در رویکردی اغراق آمیز همه وجوه اعجاز
قرآن را که پیش از وی مورد بحث قرار گرفته بود گرد آورد و تا ۳۵ وجه رساند؛ اما بسیاری از این وجوه همچون حسن تالیف، وجود
مجاز ،
تشبیه و
استعاره ،
کنایه و
تعریض ،
ایجاز و
اطناب ، صنایع بدیعی، اشتمال بر جملههای خبری و انشایی، قَسَمها و ضرب المثلها
به تنهایی نمیتواند معیار اعجاز
قرآن تلقی شود، بلکه باید مجموعه این آرایههای ادبی را تحت عنوان «
اعجاز بیانی » مورد بحث قرار داد، افزون بر این، برخی از وجوهی را که سیوطی معرفی کرده ربطی
به اعجاز
قرآن ندارد.
مطالعات در باب اعجاز
قرآن در زمان معاصر فارغ از منازعات کلامی و
به طور گسترده تر مورد توجه قرار گرفته و یکی از مباحث زیربنایی و اصلی در حوزه علوم
قرآنی قرار داده شده، با این تفاوت که
قرآن پژوهان معاصر با بدیهی دانستن اصل اعجاز
قرآن،
به تحلیل و تبیین وجوه مختلف آن برآمدهاند. در المنار از ۷ وجه از وجوه اعجاز
قرآن یاد شده است.
در میان وجوه یاد شده «
اعجاز در تشریعیات »
قرآن کریم نیز در کنار «
اعجاز در معارف »، مورد توجه قرار گرفته است. در همین زمان بلاغی از
مفسران شیعی نیز در کنار وجوه مختلف اعجاز،
اعجاز در تشریعیات قرآن را نام برده؛ اما از سوی برخی فقیهان شیعی که جایگاهی برای اندیشههای فلسفی در تبیین معارف وحیانی و
قرآن کریم معتقد نبودند، اعجاز در معارف
قرآن به معنای عامش که شامل تشریعیات
قرآن نیز باشد، یگانه وجه اعجاز
قرآن معرفی شده و حتی برخلاف نظر مشهور که آیات تحدّی را
به جنبههای لفظی و بیانی
قرآن کریم ناظر میدانستند، این دسته آیات را ناظر
به جنبههای علمی و معارفی
قرآن معرفی کردند.
نیز
رافعی در اعجاز
القرآن و البلاغة النبویه با ارائه بحثی نسبتاً جامع، وجه دیگری از اعجاز را با عنوان «
اعجاز در آهنگ و موسیقی » برخاسته از
نظم الهی کلمات
قرآن را مطرح کرد. گرچه اعجاز در نظم آهنگ میتواند زیرمجموعه اعجاز بیانی
قرآن قرار گیرد
و کم و بیش در گذشته در ضمن مباحث نظم
قرآن و اعجاز در فصاحت، اشاراتی مبهم
به آن شده است؛ اما رافعی
به طور روشن و گسترده، با تاکید بر موسیقی برآمده از نظم حاکم بر چینش
الفاظ قرآن در هنگام قرائت و تاثیر آن بر مخاطب، این وجه اعجاز
قرآن را مطرح ساخت.
از سوی دیگر ابتدا
رشید رضا و سپس
طنطاوی در جواهرالقرآن در رویکردی بی سابقه
به کشفیات علوم تجربی در زمینههای مختلف و تطبیق آنها بر
قرآن کریم، زمینه طرح «اعجاز علمی» آن را فراهم آوردند که با اقبال نسبتاً گستردهای از سوی دانشمندان اسلامی مواجه گردید و تالیفات فراوانی در این حوزه
عرضه شد. در دهههای اخیر نظریه «نظم ریاضی» و «اعجاز عددی» نیز
به دایره وجوه اعجاز
قرآن افزوده شد. کاشف این نظریه، رشاد خلیفه پژوهشگر مصری با دکترای بیوشیمی بود که پس از سه سال کار مداوم با رایانه بر روی
قرآن نظریه اعجاز عددی را
عرضه کرد. وی نتیجه پژوهش خود را در دو کتاب معجزة
القرآن الکریم و علیها تسعة عشر ارائه داد و نظم ریاضی موجود در
قرآن را نشانه وحیانی بودن و عدم تحریف
به زیادی یا نقصان
قرآن دانست. شگفتی و فوق العادگی نظم ریاضی
به کار رفته درباره تعداد و تکرار حروف و کلمات
قرآن و نیز تکرار کلمات متناظر یا متضاد قابل انکار نیست؛ اما ادعاهای رشاد خلیفه نیز مبالغه آمیز و گاه خلاف واقع و تکلف آمیز مینماید، ازاین رو با اینکه پس از وی گروهی
به بسط نظریه او روی آوردند، گروهی نیز
به شدت
به نقد آن پرداختند.
امام خمینی معجزه را امری میداند که با اراده خداوند از شخص مدعی نبوت ظاهر شده است تا نشانهای بر صدق ادعای او باشد.
ایشان برای معجزه ابعاد و وجوهی قائل است که عبارتاند از:
۱- معجزه اختصار و ایجاز در بیان و تبیین: یعنی ایجاز عبارات برای رساندن مقاصد و ادبیات اعجازی در آیات پرمحتوا میباشد. لذا لسان
قرآن مانند سایر تصنیفات و مؤلفان نیست که درصدد فحص و تفتیش و بحث و جدال در اطراف مفهومات کلی باشد؛ بلکه
قرآن برای مقصود، مقدمات طولانی ندارد.
قرآن شریف باآنکه جامع همه معارف و حقایق اسماء و صفات است هیچ کتابی مثل
قرآن معرف ذات و صفات الهی نیست و در بیان اغراض خود محتاج
به مقدمه و ابواب و فصول نیست؛ بلکه گاهی با نصف سطری، برهانی را که حکما با چندین مقدمات بیان میکنند بیان میکند نظیر آیه
(لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا) برهان دقیق بر توحید است که هر کس
بهاندازه فهمش از آن ادراکی دارد.
امام خمینی بهترین راه فهم جهت و ابعاد اعجاز
قرآن را، مراجعه
به احادیث اهلبیت میداند.
۲- اشتمال بر معارف، برای تمام استعدادها؛
به اعتقاد امام خمینی
قرآن کتاب جامع الهی است
بهگونهای این معارف از معرفت ذات الهی تا معرفت افعال در آن ذکر شده که هر طبقهای
بهقدر
استعداد خود از آن ادراک دارد؛ چنانکه آیات اول سوره حدید و سوره مبارکه توحید بنابر احادیث اهلبیت برای متعمقان از آخرالزمان وارد شده، اما
اهل ظاهر نیز از آن بهره بردهاند و این از معجزات این کتاب شریف و از جامعیت آن است.
ایشان معتقد است از مواد اعجاز
قرآن که در برگیرنده معارف حقایق الهی است، این است که آورنده
قرآن کریم، انسان مکتب نرفته بود و در محیطی رشد یافته است که هیچ سخنی از این معارف بلند عرفانی و فلسفی نبوده است.
نکته قابل توجه در بحث اعجاز
قرآن در همه ابعادش
به شخصیت آورنده آن مربوط میشود.
به گواهی تاریخ، پیامبر اسلام
به عنوان آورنده
قرآن امّی بود
و
قرآن کریم نیز بر آن تاکید کرده است: «اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذی یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِی التَّورةِ والاِنجیلِ...»
وی تا پیش از پیامبری و نزول
قرآن نه کتابی خوانده بوده و نه خط مینوشت: «و ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ مِن کِتـب ولا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ اِذًا لاَرتابَ المُبطِـلون»
در محیطی دور از فرهنگ و شکوفایی علمی، با سپری کردن دوران یتیمی، فقر و گم گشتگی
قرآن را بر بشر
عرضه کرد. این همه در کنار ویژگیهای
قرآن کریم همراه با آیات تحدّی، اعجاز
قرآن را تردیدناپذیر ساخت. در همین راستا برخی مفسران با ارجاع ضمیر «مِثلِهِ»
به «عَبدِنا» در آیه ۲۳
بقره «و اِن کُنتُم فی رَیب مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَاتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ»
معتقدند
قرآن به این وجه نیز تحدّی کرده است و بر اعجاز آن با توجه
به ویژگیهای آورنده اش تاکید کردهاند.
در ادامه، وجوه اعجاز (بیانی، تشریعی، عددی، عدم اختلاف، علمی، غیبی، هدایتی و معارفی و نظم آهنگ)
به طور مبسوط پی گرفته میشود.
ابواب الهدی؛ الاتقان فی علوم
القرآن؛ اعجاز
القرآن، باقلانی؛ اعجازالقرآن، نصار؛ اعجاز
القرآن و البلاغة النبویه، رافعی؛ بحارالانوار؛ البرهان فی علوم
القرآن؛ بیان الفرقان فی بنوة
القرآن؛ التسهیل لعلوم التنزیل؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ التمهید فی علوم
القرآن؛ ثلاث رسائل فی اعجاز
القرآن؛ جامع البیان عن تاویل آی
القرآن؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ السیر والمغازی؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ شرح رسالة بیان اعجاز
القرآن؛ علوم
قرآنی؛ عیون اخبار الرضا علیهالسّلام؛ الفهرست؛
قرآن شناسی؛ الکشاف؛ کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد؛ لسان العرب؛ مباحث فی اعجاز
القرآن؛ المحصل و هو محصل افکار المتقدمین؛ معترک الاقران فی اعجازالقرآن؛ المغنی فی ابواب التوحید و العدل؛ مفردات الفاظ
القرآن؛ مقالات الاسلامیین؛ مقدمه ابن خلدون؛ مقدمة جامع التفاسیر؛ مناهل العرفان؛ المواقف فی علم الکلام؛ النکت والعیون، ماوردی.
•
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«اعجاز قرآن» • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.