اطاعت آسمانها (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آسمانها فرمانبردار
خداوند هستند؛ ازاینرو پس از طوفان
نوح (علیهالسلام) آسمانها از فرمان پروردگار
اطاعت کرده، ريزش
باران از آنها متوقف میشود.
آسمانها، مطيع و فرمانبردار خداوندند:
•• «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ»؛
«سپس به آفرينش آسمان پرداخت؛ در حالى که به صورت دود بود؛ به آن و به
زمین دستور داد: «به وجود آييد (و شکل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مىآييم (و شکل مىگيريم)!».
تعبیر به (ثم) (سپس) معمولا براى تأخیر در زمان مى آید، ولى گاه به معنى تأخیر در بیان مىباشد.
اگر به معنى اول باشد، مفهومش این است که آفرینش آسمانها بعد از خلقت زمین و آفرینش کوهها و معادن و مواد غذایى صورت گرفته است، ولى اگر به معنى دوم باشد، هیچ مانعى ندارد که آفرینش آسمانها قبلا صورت گرفته، و زمین بعد از آن، ولى به هنگام
بیان کردن نخست از زمین و ارزاق و منابع آن که مورد توجه و نیاز انسانهاست شروع کرده، سپس به شرح
آفرینش آسمان پرداخته است؛ معنى دوم گذشته از اینکه با اکتشافات علمى هماهنگتر است، با
آیات دیگر
قرآن نیز موافقت دارد.
(استوی) از ماده (استواء) در اصل به معنی
اعتدال یا
مساوات دو چیز با یکدیگر است؛ ولی به طوری که بعضی از ارباب
لغت و
مفسران گفتهاند این ماده هنگامی که با (علی) متعدی شود، به معنی استیلا و
سلطه بر چیزی است؛ مانند الرحمن علی العرش استوی (خداوند بر
عرش استیلا دارد) (طه - ۵).
و هنگامی که با (الی) متعدی شود، به معنی قصد میآید؛ مانند
آیه مورد بحث که میفرماید: ثم استوی الی السماء: (سپس
اراده آفرینش آسمان کرد).
جمله (هی دخان): (آسمانها در آغاز به صورت دود بود نشان میدهد که آغاز آفرینش آسمانها از توده گازهای گسترده و عظیمی بوده است، و این با آخرین تحقیقات علمی در مورد آغاز آفرینش کاملا هماهنگ است.
اکنون نیز بسیاری از ستارگان آسمان بهصورت توده فشردهای از گازها و
دخان هستند.
جمله (فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها): (خداوند به
آسمان و زمین فرمود به شکل خود درآیید از روی
اطاعت یا
اکراه) به این معنی نیست که واقعا سخنی با
لفظ گفته شده باشد؛ بلکه گفته خداوند همان فرمان تکوینی، و اراده او بر امر آفرینش است، و تعبیر به (طوعا او کرها)
اشاره به این است که اراده قطعی
خداوند به شکل گرفتن آسمانها و زمین تعلق یافته بود و در هر صورت میبایست آن مواد به چنین صورت مطلوبی درآیند؛ چه بخواهند یا نخواهند.
جمله (اتینا طائعین): ما از روی اطاعت شکل نهایی به خود گرفتیم اشاره به این است که مواد تشکیلدهنده آسمان و زمین از نظر تکوین و آفرینش کاملا
تسلیم اراده و فرمان خدا بود، اشکال لازم را به خود پذیرفت، و هیچگونه مقاومتى در برابر این فرمان الهى از خود نشان نداد.
به هر حال روشن است که آن امر و این (
امتثال) جنبه تکلیفى و تشریعى نداشته؛ بلکه صرفا از نظر
تکوین صورت گرفته است.
•• «إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ»؛
«در آن هنگام که
آسمان (= کرات آسمانى) شکافته شود».
جملهای است شرطیه که جزایش حذف شده، که با بودن جمله (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه) احتیاجی به
ذکر آن نبود، و تقدیر آن: (اذا السماء انشقت لاقی الانسان ربه فیحاسبه و یجازیه علی ما عمل - وقتی آسمان شکافته شد،
انسان پروردگارش را ملاقات میکند، و پروردگارش طبق اعمالی که کرده به حساب و جزای او میپردازد) میباشد.
و (انشقاق آسمان) به معنای از هم گسیختن و متلاشی شدن آن است و این خود یکی از مقدمات
قیامت است، و همچنین مد ارض که در
آیه سوم آمده و همچنین سایر علامتهایی که ذکر شده، چه در این
سوره و چه در سایر کلمات
قرآن از قبیل تکویر شمس، اجتماع شمس و قمر، فرو ریختن کواکب، و امثال آن.
•• «وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ»؛
«و تسليم فرمان پروردگارش شود -و سزاوار است چنين باشد».
ممکن است بپرسى (اذن دادن آسمان به خدا) چه معنا دارد؟ در پاسخ مىگوییم کلمه (
اذن) در اصل لغت به معناى اجازه دادن نیست؛ بلکه به معناى گوش دادن است، و گوش دادن را هم که (اذن) نامیدهاند تعبیرى است مجازى از انقیاد و
اطاعت، و کلمه (حقت) به معناى آن است که آسمان در شنیدن و اطاعت فرمانهاى
خدا حقیق و سزاوار مىشود.
و معناى آیه این است که آسمان مطیع و منقاد پروردگارش گشته، حقیق و سزاوار شنیدن و اطاعت فرامین پروردگارش مىگردد.
پس از طوفان
نوح (علیهالسلام) آسمانها از فرمان پروردگار اطاعت کرده، ريزش
باران از آنها متوقف میشود:
•• «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»؛
«و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى کن! و آب فرو نشست و کار پايان يافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت؛ و (در اين هنگام،) گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و
رحمت خدا!)».
کلمه (بلع) - که مصدر ثلاثی مجرد ابلعی است - به معنای اجرا و جریان دادن چیزی در حلق به طرف معده، و یا به عبارت دیگر به طرف جوف بدن است، و کلمه (اقلاع) که مصدر صیغه امر (اقلعی) است به معنای این است که چیزی را از اصل و ریشهاش ترک و امساک کنی، و کلمه (غیض) به معنای این است که زمین
آب و هر مایع مرطوب دیگری را از ظاهر خود به باطنش فرو برد؛ نظیر کلمه (نشف) که آن نیز به همین معناست؛ مثلا وقتی گفته میشود: (غاضت الارض الماء)، معنایش این است که
زمین آب را فرو برده و از آن کاست.
کلمه (جودی) به معنای مطلق کوه، و زمین سنگی و سخت است؛ ولی بعضی گفتهاند کلمه مذکور بر همه کوههای
دنیا اطلاق نمیشود؛ بلکه نام کوه معینی در سرزمین موصل است و این کوه معین در یک رشته جبالی واقع شده که آخرش به سرزمین (ارمینیه) منتهی میشود، که به
سلسله جبال (آرارات) معروف است.
و جمله (و قیل یا ارض ابلعی ماک و یا سماء اقلعی) ندایی است که از ساحت عظمت و کبریایی حق تعالی صادر شده، و اگر نام حضرتش را نبرد و نفرمود:
(و قال اللّه یا ارض ابلعی...) به منظور تعظیم بوده، و دو صیغه امری که در این جمله است؛ یعنی امر (ابلعی) و امر (اقلعی) امر تکوینی است، همان امری که کلمه (کن) حامل آن است، و از مصدر صاحب
عرش، خدای تعالی صادر میشود، و همه میدانیم که وقتی این کلمه در مورد چیزی صادر شود بدون فاصلهای زمانی آن امر محقق میشود، و در مورد بلعیده شدن آب طوفان بهوسیله زمین نیز چنین شد، زمین دیگر نجوشید، آسمان هم نبارید.
و در این آیه دلالتی است بر اینکه در داستان طوفان نوح به امر الهی، هم زمین در
طغیان آب دخالت داشته و هم آسمان؛ همچنان که در جای دیگر فرموده:
(ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر و فجرنا الارض
عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر).
جمله: (غیض الماء) به معنای آن است که آب کم شده و از ظاهر زمین به
باطن آن فرو رفت، و زمین که تا آن لحظه در زیر آب فرو رفته بود پدیدار شد، و این حادثه میتواند حادثهای طبیعی باشد به اینکه مقداری از آب در گودالهای زمین جمع شود، و دریاها و دریاچههایی را تشکیل دهد، و مقداری هم در داخل زمین فرو رود.
و جمله (و قضی الامر) معنایش این است که آن وعدهای که خدای تعالی به
نوح داده بود که قوم وی را
عذاب کند، منجر و قطعی شد و آن قوم غرق شده و زمین از لوث وجودشان پاک گردید، و به قول بعضی آنچه امر (کن) به آن تعلق گرفته بود محقق گردید، پس تعبیر (قضاء امر) همانطور که به معنای صادر شدن حکم و
جعل آن استعمال میشود، در معنای امضا و انفاذ
حکم و محقق ساختن آن در خارج نیز
استعمال میگردد، منتهی چیزی که هست این است که چون قضای الهی و حکم او عین وجود خارجی است، قهرا جعل حکم و انقاذ آن هر دو یکی خواهد بود و اختلافی اگر باشد، صرفا از نظر تعبیر است.
جمله (و استوت علی الجودی) به این معناست که
کشتی نوح بر بالای کوهی از کوهها و یا بر بالای کوه جودی که کوهی است معهود نشست. و این جمله خبر میدهد از اینکه ماجرای طوفان که نوح و گروندگان به وی ناظر آن بودند خاتمه یافت.
(و قیل بعدا للقوم الظالمین) - یعنی خدای عزوجل فرمود دوری باد نصیب مردم ستمگر. و این جمله میخواهد بفهماند که
خدای تبارک و تعالی آن قوم را از دار
کرامت خود یعنی از بهشت دور کرد، و پاسخ این سوال که چرا در اینجا نفرمود: (قال اللّه بعدا للقوم الظالمین) همان جوابی است که در تعبیر (قیل یا ارض ابلعی) دادیم.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اطاعت آسمانها».