اضطرار صیاد خوشگذران (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هرگاه صيادی خوشگذران براى خوشگذرانى به سفر رفته و
مضطر هم باشد، جایز نیست از
مردار استفاده کند.
صياد خوشگذران مضطری که براى خوشگذرانى به سفر رفته، جایز نیست از مردار استفاده کند:
•• «إِنَّمَا
حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود،
حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود،
در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ (و مىتواند براى حفظ جان خود،
در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است».
(انما
حرم علیکم المیتة، و الدم، و لحم الخنزیر، و ما اهل به لغیر اللّه) الخ، اهلال براى غیر خدا، معنایش این است که حیوانى را براى غیر
خدا مثلا براى بتها قربانى کنند.
(فمن اضطر غیر باغ و لا عاد) یعنى کسى که ناچار شد از آن بخورد، بشرطى که نه
ظالم باشد، و نه از حد
تجاوز کند، و دو کلمه (غیر باغ و لا عاد) دو حال هستند، که عامل آنها
اضطرار است و معنایش این است که هر کس
مضطر و ناچار شد
در حالیکه نه باغى است و نه متجاوز، از آنچه ما
حرام کردیم بخورد،
در این صورت گناهى
در خوردن آن نکرده، و اما اگر اضطرارش
در حال بغى و تجاوز باشد، مثل اینکه همین بغى و تجاوز باعث اضطرار وى شده باشند،
در این صورت جایز نیست از آن
محرمات بخورد.
(ان اللّه غفور رحیم)، این جمله دلیلى است بر اینکه این تجویز خدا و رخصتى که داده، از باب این بوده که خواسته است به
مؤمنین تخفیفى دهد، و گرنه مناط
نهی و
حرمت در صورت اضطرار نیز هست.
این
آیه براى روشن ساختن غذاهاى
حرام و ممنوع و قطع کردن هرگونه بهانه چنین مىگوید
خداوند تنها گوشت مردار،
خون،
گوشت خوک، و
گوشت هر حیوانى را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود،
تحریم کرده است (انما
حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله).
و به این ترتیب سه قسمت از گوشتهاى
حرام به اضافه خون که، بیش از همه مورد ابتلاى مردم آن محیط بوده است،
در اینجا
ذکر مىکند که بعضى پلیدى ظاهرى دارند و بر کسى مخفى نیست؛ مانند مردار، خون و گوشت خوک، و بعضى پلیدى معنوى دارند؛ مانند قربانیهایى که براى بتها مىکردند.
انحصارى که از آیه با کلمه انما استفاده مىشود، به
اصطلاح حصر اضافى است؛ یعنى منظور بیان تمام
محرمات نیست؛ بلکه هدف
نفی بدعتهایى است که آنها
در مورد قسمتى از گوشتهاى
حلال داشتند، و به تعبیر دیگر آنها قسمتى از گوشتهاى پاکیزه و حلال را طبق
خرافات و موهوماتى بر خود
تحریم مىکردند، اما
در عوض به هنگام کمبود
غذا از گوشت آلوده
مردار یا خوک و یا خون استفاده مىکردند!
قرآن به آنها اعلام مىکند که اینها براى شما
حرام است نه آنها (و این است معنى (
حصر اضافى).
و از آنجا که گاه ضرورتهایى پیش مىآید که انسان براى حفظ جان خویش مجبور به استفاده از بعضى از غذاهاى
حرام مىشود، قرآن
در ذیل آیه آن را
استثنا کرده و مىگوید: ولى کسى که مجبور شود (براى نجات جان خویش از مرگ) از آنها بخورد گناهى بر او نیست، به شرط اینکه ستمگر و متجاوز نباشد)! (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه).
به این ترتیب براى اینکه
اضطرار بهانه و دستآویزى براى زیادهروى
در خوردن غذاهاى
حرام نشود، با دو کلمه (غیر باغ ) و (لاعاد) گوشزد مىکند که این اجازه تنها براى کسانى است که خواهان لذت از خوردن این
محرمات نباشند، و از مقدار لازم که براى نجات از
مرگ ضرورى است تجاوز نکنند، (باغ و عاد
در اصل باغى و عادى بوده، باغى از ماده (بغى) به معنى
طلب کردن است، و
در اینجا منظور طلب کردن لذت است و (عادى) به معنى متجاوز مىباشد، یعنى متجاوز از حد ضرورت).
تفسیر دیگرى براى جمله (غیر باغ و لاعاد) ذکر شده است که با معنى اول تضادى ندارد، و ممکن است هر دو با هم
در مفهوم آیه
جمع باشند و آن این است که: با توجه به اینکه یکى از معانى بغى
ظلم و ستم است، منظور این است که اجازه خوردن گوشتهاى
حرام مخصوص کسانى است که سفر آنها سفر ستم و
گناه نباشد (باید توجه داشت که اضطرار و اجبار معمولا
در سفرهایى نظیر سفرهاى آن زمان حاصل مىشد که قافلهها
در بیابان مىماندند و یا راه را گم مىکردند).
و
در پایان آیه مىفرماید: (خداوند غفور و رحیم است) (ان الله غفور رحیم).
همان خداوندى که این گوشتها را
تحریم کرده با
رحمت خاصش
در موارد ضرورت شدید اجازه استفاده از آن را داده است.
امام جواد ـ عليهالسلام ـ «باغ» را كسى مىداند كه براى خوشگذرانى به
شکار مىرود؛ نه براى تأمين معاش
خانواده.
•• «قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ بگو: «
در آنچه بر من
وحی شده، هيچ غذاى
حرامى نمىيابم؛ بهجز اينکه مردار باشد، يا خونى که (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوک - که اينها همه پليدند - يا حيوانى که به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا (= نام بتها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن اين
محرمات) شود، بىآنکه خواهان لذت باشد و يا زيادهروى کند (گناهى بر او نيست)؛ زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است».
سپس براى روشن ساختن
محرمات الهى از بدعتهایى که مشرکان
در آیین
حق گذاشته بودند،
در این آیه به
پیامبر (صلياللهعليهوآله) دستور مىدهد که صریحا به آنها بگو
در آنچه بر من
وحی شده، هیچ غذاى
حرامى را براى هیچکس (اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ) نمىیابم (قل لا اجد فیما اوحى الى محرما على طاعم یطعمه). مگر چند چیز، نخست اینکه مردار باشد (الا ان یکون میتة). یا خونى که از بدن حیوان بیرون مىریزد (نه خونهایى که پس از بریدن رگهاى حیوان و خارج شدن مقدار زیادى از خون
در لابهلاى رگهاى موئین
در وسط گوشتها باقى مىماند) (او دما مسفوحا). یا گوشت خوک (او لحم خنزیر)؛ زیرا همه اینها
رجس و پلیدى است و مایه تنفر
طبع سالم آدمى و منبع انواع آلودگیها و سرچشمه زیانهاى مختلف (فانه رجس).
سپس به نوع چهارم
اشاره کرده، مىگوید: یا حیواناتى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شده است (او فسقا اهل لغیر الله به).
جالب اینکه به جاى ذکر کلمه حیوان کلمه فسق آمده است و همانطور که
در سابق نیز اشاره کردهایم، فسق به معنى خارج شدن از راه و رسم
بندگی و اطاعت فرمان خداست، و لذا به هر گونه
گناه فسق گفته مىشود، اما ذکر این کلمه
در برابر رجس که
در مورد سه موضوع
حرام سابق گذشت، ممکن است اشاره به این باشد که گوشتهاى
حرام، اصولا بر دو دسته است گوشتهایى که
تحریم آنها به خاطر پلیدى و تنفر
طبع و زیانهاى جسمانى مىباشد، و به آن رجس
اطلاق مىگردد، و گوشتهایى که نه پلید است و نه از نظر بهداشتى زیانآور، اما از نظر اخلاقى و معنوى نشانه بیگانگى از خدا و دورى از مکتب
توحید است، و به همین دلیل نیز
تحریم شده است.
•• «إِنَّمَا
حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غير خدا سر بريدهاند، بر شما
حرام کرده است؛ اما کسانى که ناچار شوند؛
در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمايند، (خدا آنها را مىبخشد؛ چراکه) خدا بخشنده و مهربان است».
گفتار
در معناى این آیه
در سوره بقره آیه ۱۷۳ و
در سوره مائده آیه ۳ و
در سوره انعام آیه ۱۴۵ گذشت.
مفاد این آیه با چند عبارت مختلف
در چهار جاى
قرآن یعنى دو سوره انعام و نحل که هر دو مکى است و یکى
در اوائل
بعثت نازل شده و دیگرى
در اواخر توقف
رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلم)
در مکه و
در دو سوره بقره و
مائده که
در اوائل
هجرت به مدینه و اواخر آن نازل شده ایراد شده، و این آیه بهطورى که بعضى از مفسرین گفتهاند: دلالت دارد بر
انحصار محرمات در همین چهار تا یعنى مردار و خون و گوشت خوک، و آنچه براى غیر خدا
ذبح شود.
ولیکن با مراجعه به
سنت، به دست مىآید که
محرمات دیگرى غیر این چهار
حرام که اصل
در محرماتاند نیز هست، که رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلم) به امر پروردگارش که فرمود: (ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا) بیان نموده است، بعضى از
روایات دال بر این معنا نیز
در سابق گذشت.
نخست مىگوید
خداوند منحصرا چهار چیز را از مواد غذایى مربوط به
حیوانات را بر شما
تحریم کرده است: مردار، خون، گوشت خوک و حیواناتى که با نام غیر الله سر بریده شدهاند (انما
حرم علیکم المیت الخنزیر و ما اهل لغیر الله به).
فلسفه تحریم گوشت مردار و خون و
گوشت خوک را مفصلا ذیل آیه ۱۷۳
سوره بقره آوردیم. (به جلد اول ذیل همان آیه مراجعه نمایید).
ولى آلودگى این سه، امروز بر کسى پوشیده نیست، مردار منبع انواع میکربهاست، و خون نیز از تمام اجزای بدن از نظر فعالیت میکربها آلوده تر است، و گوشت خوک نیز عاملى براى چند نوع بیمارى خطرناک است، و از همه اینها گذشته همانطور که
در سوره بقره آوردیم خوردن گوشت خوک و خون منهاى زیانهاى جسمانى، آثار زیانبار روانى و اخلاقى از طریق تاثیر
در هورمونها
در انسان به یادگار مىگذارد (گوشت مردار نیز چون ذبح نشده و خون از آن خارج نگردیده، علاوه بر زیانهاى دیگر
زیان تغذیه از خون را نیز دارد).
اما
در مورد حیواناتى که با نام غیر الله
ذبح مىشدند (به جاى بسم الله که امروز ما میگوییم نام بتها برده مىشد، و یا اصلا هیچ نامى را نمىبردند) مسلما فلسفه
تحریم آن جنبه بهداشتى نیست؛ بلکه جنبه اخلاقى و معنوى دارد؛ زیرا میدانیم
در اسلام علت حلال و
حرام بودن چیزى تنها جنبههاى بهداشتى آن نیست؛ بلکه قسمتى از
محرمات صرفا جنبه معنوى دارد و
در رابطه با تهذیب
روح و مسائل اخلاقى
تحریم شده حتى گاهى به خاطر حفظ نظام اجتماع، اشیایى
تحریم گردیدهاند،
تحریم حیواناتى که بدون نام خدا ذبح مىشوند نیز به خاطر جنبه اخلاقى آن است؛ چراکه از یکسو مبارزهاى است با آیین
شرک و
بتپرستی و از سوى دیگر توجهى است به آفریننده این نعمتها.
ضمنا از مجموع محتواى این آیه و
آیات بعد، این نکته استفاده مىشود که اسلام،
اعتدال را
در استفاده از
گوشت توصیه مىکند، نه مانند گیاهخواران این منبع غذایى را بهکلى
تحریم کرده، و نه مانند مردم عصر
جاهلیت و گروهى از به
اصطلاح متمدنان زمان ما، اجازه استفاده از هر نوع گوشتى (حتى سوسمار و خرچنگ و انواع کرمها) را مىدهد.
گفتیم یک نکته است و آن اینکه
حصر در اینجا به
اصطلاح (
حصر اضافى) است؛ یعنى هدف از گفتن (انما) که براى
منحصر ساختن است
نفی بدعتهایى است که
مشرکان در زمینه
تحریم پارهاى از حیوانات داشتند،
در واقع
قرآن مىگوید: اینها
حرام است نه آنها که شما میگویید.
این احتمال نیز وجود دارد که این چهار موضوع که
در قرآن
ذکر شده،
محرمات اصلى و بنیادى و ریشهاى است (حتى منخنقه یعنى حیواناتى را که خفه کردهاند و مانند آن که
در آیه ۳
سوره مائده آمده نیز
در این چهار داخل است؛ چون مردار محسوب مىشود) اما
محرمات دیگر از اجزاى حیوانات و یا انواع حیوانات مانند درندگان
در درجه بعد قرار دارد و لذا
در سنت پیامبر
حکم تحریم آنها آمده است، و به این ترتیب
حصر در آیه،
حصر حقیقى مىتواند باشد (دقت کنید).
و
در پایان آیه همانگونه که روش قرآن
در بسیارى از موارد است، موارد
استثناء را بیان کرده، مىگوید: آنها که ناچار از خوردن گوشتهاى
حرام شوند (فى المثل
در بیابانى بدون غذا بمانند و جانشان
در خطر باشد)
در صورتى که به مقدار حفظ جان از آن استفاده کنند و از حد تجاوز ننمایند بر آنها ایرادى نیست؛ چراکه خداوند، آمرزنده و مهربان است (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فان الله غفور رحیم).
(باغ) یا (باغى) از ماده (بغى) به معنى (
طلب) است، و
در اینجا به معنى طلب لذت و یا حلال شمردن
حرام الهى تفسیر شده.
(عاد) یا (عادى) از ماده عدو به معنى تجاوز است و
در اینجا منظور کسى است که بیش از حد لازم، به هنگام ضرورت از این گوشتها استفاده کند.
البته
در روایاتى که از طرف
اهل بیت به ما رسیده، گاهى (باغى) به معنى (ظالم) و (عادى) به معنى غاصب
تفسیر شده، حتى باغى به معنى کسى که بر ضد
امام قیام کند و عادى به معنى دزد آمده است.
این
روایات ممکن است اشاره به آن باشد که
اضطرار به گوشتهاى
حرام معمولا
در مسافرتها پیدا مىشود، و اگر کسى
در راه
ظلم و
غضب و دزدى سفر کند و گرفتار چنین گوشتهایى شود، گرچه موظف است براى حفظ جان خود از آنها استفاده کند، ولى خدا این
گناه را بر آنها نخواهد بخشید. و به هر حال این تفسیرها با آنچه
در مفهوم کلى آیه ذکر شد منافات ندارد و قابل
جمع است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اضطرار صیاد خوشگذران».