• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب‌ شمال در جهنم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سقوط اصحاب شمال در جهنم و عذاب دردناك، نمايانگر حال و وضع آنان در آخرت است. در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراكي‌ها و آشاميدني‌هاى دوزخى پذيرايى مى‌شوند و در قيامت آنان را به آتش سوزان وارد مى‌سازند.



اصحاب شِمال به آتش فراگيری در فضاي بسته گرفتار می‌شوند:
• «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ؛ و کسانى که آیات ما را انکار کرده‌اند، افرادى شوم‌اند (که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود)».
• «عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ؛ بر آنها آتشى است فرو بسته (که راه فرارى از آن نيست)»!

۱.۱ - مراد از «مُّؤْصَدَةٌ»

(مؤصدة) از ماده (ایصاد) به معنى بستن در و محکم کردن آن است، ناگفته پیداست انسان در اطاقى که هواى آن کمى گرم است مى‌خواهد درها را باز کند، نسیمى بوزد و گرمى هوا را تعدیل کند، حال باید فکر کرد در کوره سوزان دوزخ هنگامى که تمام درها بسته شود، چه حالى پیدا خواهد شد؟!
خداوندا! ما را از چنین عذاب جان‌گدازى در پناه لطفت حفظ کن.


اصحاب شِمال با زنجير هفتاد ذراعى در جهنم دربند كشيده می‌شوند:
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».

۲.۱ - دیدگاه المیزان

صاحبان این سخن طایفه دوم‌اند؛ یعنى اشقیاى مجرم که نامه اعمالشان را به دست چپشان مى‌دهند، و معناى اینکه چرا نامه اعمال مجرمین را به دست چپشان مى‌دهند، در سوره اسراء گذشت، این طایفه در قیامت آرزو مى‌کنند که اى کاش نامه اعمال خود را نمى‌دیدند، و نمى‌فهمیدند حسابشان چیست، و این آرزویشان از این جهت است که مى‌بینند چه عذاب الیمى برایشان آماده شده.
• «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ؛ او را بگيريد و دربند و زنجيرش کنيد»!

۲.۲ - مراد از «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»

این جملات دستور خدا به ملائکه را حکایت مى‌کند، که بگیرید او را و در آتش بیفکنید. پس تقدیر کلام (یقال للملا ئکه خذوه ...) است؛ یعنى (به ملائکه گفته مى‌شود بگیرید او را...) و کلمه (غلوه) امر از مصدر (غل) است، که به معناى بستن با غل و زنجیر است که دست و پاى اسیر را به گردنش مى‌بندد.
• «ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ؛ بعد او را به زنجيرى که هفتاد ذراع است ببنديد».

۲.۳ - بیان آیه

کلمه (سلسله) به معناى زنجیر و قید است، و کلمه (ذرع) به معناى طول است، و کلمه (ذراع) به معناى فاصله بین آرنج و نوک انگشتان است، که خود یک واحد طولى است، و سلوک مجرم در سلسله‌اى که طولش هفتاد ذراع باشد به معناى آن است که وى را در چنین زنجیرى بپیچند؛ و حاصل کلام این است که او را در چنین قیدى مقید کنید.


اصحاب شِمال در جهنم افكنده می‌شوند:
• «وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ؛ اما اگر او از تکذيب‌کنندگان گمراه باشد».
• «وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛ و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است».

۳.۱ - تفسیر آیات

(تصلیه آتش) به معناى آن است که چیزى را در آتش داخل کنى.
بعضى گفته‌اند: به معناى چشیدن حرارت و عذاب آن است.
و معناى آیه این است: و اما اگر چنان‌چه آن مرده از اهل تکذیب و ضلالت باشد، پذیرایى و ضیافتى از آب سخت داغ و نوش جانى از حرارت آتش خواهد داشت، خدای تعالی دوزخیان را به مکذبین و ضالین توصیف کرده، و تکذیب را جلوتر از ضلالت ذکر فرموده، و این بدان جهت است که عذابى که مى‌چشند، همه به خاطر تکذیب و عنادشان با حق بود؛ چون اگر تنها دچار ضلالت بودند، و هیچ تکذیبى نسبت به حق نمى‌داشتند، عذاب نداشتند، براى این که چنین مردمى در حقیقت مس تضعف هستند، که قرآن آنان را دوزخى نمى‌داند. و اگر در آیات قبل فرمود: (ثم ان کم ایها الضالون المکذبون) و کلمه (ضالون) را جلوتر از کلمه (مکذبون) ذکر کرد، از جهت مقام و موقعیت آیه بود، چون آیه مذکور در مقام رد گفته کفار است که مى‌گفتند: (اذا متنا و کنا ترابا و عظاماء انا لمبعوثون ...) یعنى آیا وقتى مردیم و خاک شدیم، دوباره ما مبعوث مى‌شویم؟ هرگز چنین چیزى ممکن نیست، و در چنین مقامى مناسب‌تر آن است که اول ضلالت آنان به میان آورده شود، بعد تکذیبشان.
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».
• «ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ؛ سپس او را در دوزخ بيفکنيد»!

۲.۳ - بیان آیه

این آیه یعنى او را داخل آتش عظیم کنید؛ چون جحیم به معناى آتش عظیم است، و (صلوا) امر از ماده (صلو) است، که به معناى ملازم قرار دادن آدمى است با آتش.


اصحاب شمال در جهنم شكم خويش را از درخت زقوم پر می‌کنند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)!

۴.۱ - کیستی اصحاب شمال

همان‌ها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود که رمزى است براى آن که گنهکار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان‌گونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تعبیر براى بیان نهایت خوبى یا بدى حال کسى است؛ فى المثل مى‌گوییم سعادتى به ما رو کرد، چه سعادتى؟ یا مصیبتى رو کرد، چه مصیبتى؟!
• «لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ؛ قطعاً از درخت زقّوم مى‌خوريد».

۴.۲ - مراد از «زَقُّومٍ»

قابل توجه اینکه مخاطب در این آیات (گمراهان تکذیب کننده‌اند)، آنهایى که علاوه بر گمراهی و ضلال داراى روح عناد و لجاج در مقابل حق‌اند و پیوسته به این کار ادامه مى‌دهند.
(زقوم) چنان‌که قبلا نیز گفته‌ایم گیاهى است تلخ و بدبو و بدطعم، و شیره‌اى دارد که وقتى به بدن انسان مى‌رسد ورم مى‌کند، و گاه به هر نوع غذاى تنفرآمیز دوزخیان گفته شده است.
• «فَمَالِئونَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ و شکم‌ها را از آن پر مى‌کنيد».

۴.۳ - مراد از «فَمَالِئونَ»

تعبیر به «فَمالِئونَ مِنْهَا الْبُطُونَ» اشاره به این است كه آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شدید مى‌شوند؛ به‌گونه‌اى كه حریصانه از این غذاى بسیار ناگوار مى‌خورند و شكم‌ها را پرمى‌كنند. هنگامى كه از این غذاى ناگوار خوردند تشنه مى‌شوند؛ اما نوشابه آنها چیست؟ قرآن در آیه بعد مى‌گوید: شما روى آن غذاى ناگوار از آب سوزان مى‌نوشید!


امام خمینی درباره اصحاب جهنم بر این اعتقاد است که انسان موجودی بالقوه و مستعد برای جمیع مراتب است و شخص مستعد به هر سو می‌تواند میل کند یا به سوی اسفل السافلین یا به اعلی الملکوت. لکن خداوند به لطف و مرحمت خود برای انسان که میل به این طرف دارد، وسایل فراهم کرده ولی انسان با اراده خود جزء اصحاب جهنم می‌شود.
ایشان جهنم را باطن دنیا و طبیعت می‌داند که اولیای الهی از صراط جهنم عبور می‌کنند؛ اما اصحاب جهنم که سراسر طبیعت را مقهور حکم خود کرده و در طول حیات خود از تصرف ابلیس و دام‌های او برخوردار بودند در جهنم سقوط می‌کنند.
امام خمینی معتقد است علت خلود اصحاب جهنم زوال ایمان به واسطه بعضی از ملکات نفسانی و خاموش شدن نور فطرت و نابود شدن آن است.
امام خمینی آتش جهنم را دارای حیات می‌داند که از روی شعور و ادراک، اصحاب و اهل جهنم را عذاب می‌دهد.
[۲۷] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۷۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۱. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۲. بلد/سوره۹۰، آیه۲۰.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۴.    
۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۰.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۲.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۲.    
۱۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۴.    
۱۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴۲، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۱۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۱.    
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۲۸.    
۱۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۲.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۲۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۳.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۲۲. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۵-۴۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۲۴. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۲۵. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۹۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۲۶. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۷۱-۳۷۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۲۷. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۷۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۲۵، برگرفته از مقاله «اصحاب شمال در جهنم».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار