اصحاب صفه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب صُفّه، گروهی از یاران
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) از
مهاجرین که پس از
هجرت به
مدینه به سبب از دست دادن و یا رهاکردن
خانه و دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش
فقر و تنگدستی، به
عبادت و
تعلیم و تعلم و شرکت در
جهاد روی آوردند.
«صفّه» در
لغت به معنای
سایه و به معنای سکو یا ایوان،
و همچنین به معنای اتاق تابستانی، که با شاخههای
نخل پوشیده شده باشد، میباشد؛
اما در
اصطلاح به مکان سایهداری گفته میشود
که در قسمت شمالی
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای سکونت مهاجرین از
مکه در نظر گرفته شده بود.
نخستین فردی که
اسلام آورد و مکانی در
مدینه برای سکونت نداشت، جوانی از اهل یمامه به نام "جویبر" بود که چون جایی برای استراحت و زندگی نداشت،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او اجازه داد تا شبها در
مسجد بخوابد؛
اما مدتی بعد که تعداد مسلمانان نو آیین و بدون مسکن افزایش پیدا کرد، وضع مسجد از هر لحاظ دچار اختلال و آشفتگی شد، تا اینکه آیهای بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این باب نازل شد که مسلمانان را از خوابیدن در مسجد منع میکرد،
به همین دلیل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد، که همه آنها به خارج از مسجد بروند و تمام خانههایی که درشان به سوی مسجد گشوده میشد، بسته شود، جز در خانهی
علی (علیهالسّلام).
لذا؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد، محلی را با شاخه درختان
خرما بپوشانند و مسلمانان فقیر و مهاجری که در
راه خدا همه چیز خود را از دست داده بودند، در آنجا از گرمای طاقت فرسا در
امان بوده و همانجا زندگی کنند
و از آن زمان به بعد اینان به «اصحاب صفه»، اهل صفه و گاه اصحاب الظله شهرت یافتند.
«
اهل» معمولا به ساكنان گفته مىشود، درحالىكه «
اصحاب» به معناى معاشران است. در نتيجه به
مهاجران صفّهنشين «
اهل صفه» گفته مىشد، نخستين ساكنان صفّه،فرودستان مهاجر از مكه، چون
بلالبنرباح،
خباب بن ارت،
صهيب بن
سنان،
ابن مسعود،
مقداد و
عمار یاسر بودهاند و انصاريانى كه به رغم برخوردارى از دارايى و خانه و كاشانه به صفّه مىرفتند اصحاب صفّه نام داشتند. از معروفترين انصاريان صفّه مىتوان به
جابربنعبدالله انصاری،
ابوسعید سعدخدری و
حنظلة بن ابیعامر، معروف به
غسیل الملائکه اشاره كرد.
صفّه اصطلاحى است كه بر نوعى خاص از معمارى در
یثرب عهد پيامبر اطلاق مىشود، مفهوم صفّه را به بنايى شبيه
سقیفه تعريف كردهاند.
باتوجه به تعاريف لغتشناسان، صفّه سايبان خنكى در تابستانهاى گرم و محل تجمع، پذيرايى يا
استراحت افراد بودهاست. با تغيير
قبله از سمت
شمال به
جنوب (سال دوم هجرى،) بخشى از قسمت مسقف شمال مسجد نبوى صفّه نام گرفت.
به همين دليل بعدها صفّه را انتهاى مسجد دانستهاند.
صفّه در
مسجد نبوی كاربردى ثابت و محدود نداشت و به عنوان مهمانپذير، مسكن دائم يا موقت، محل آموزش يا
عبادت و... مورد استفاده قرار مىگرفت; اما در يك نگاه كلى صفّه با پديده مهاجرت پيوندى مستقيم دارد.
از روایات تاریخی بر میآید، تعداد اصحاب صفه ثابت نبوده است و تحت تاثیر شرایط مختلف کم و زیاد میشدند. گاهی بعضی از آنان ازدواج کرده یا به
مسافرت عازم میشدند، یا در جهاد شرکت میکردند و از آن جمع خارج میشدند؛ بنابراین تعدادشان رو به کاهش میرفت.
روایت شده است که در زمانهای عادی تعداد آنان نزدیک به هفتاد نفر بوده است؛
البته در این باب
روایات مختلفی وجود دارد و تا چهارصد نفر نیز ذکر کردهاند.
مشهورترین افراد صفه، "
ابوذر غفاری"، "ابوهریره اوسی"، "
سلمان فارسی"، "بلال
بن ریاح"، "خباب
بن ارت"، "حنظله
بن ابی عامر"، "ابوعبیده عامر
بن عبدالله
بن الجراح"، "سعد
بن ابی وقاص"، "کعب
بن مالک انصاری"، "عبدالله
بن مسعود"، "عمار"، "مقداد"، "حذیفه
بن یمان" و … بودند.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) اصحاب صفه را تحت
حمایت خود داشت و با مؤانست و مجالست خود با آنان، و «اضیاف الاسلام» نامیدن ایشان،
مسلمانان را به
اکرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق میکرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همواره به آنان سرکشی میکرد و نان، خرما و مواد غذایی دیگر برایشان میبرد و بیشتر اوقات با آنان همنشین شده و غذا میخوردند.
روایت شده که هنگامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مسجد میآمد و صحابه فقیرش مثل "خباب
بن ارت"، "عمار
بن یاسر"، "ابوفکیهه" و "
صهیب" و... به ایشان ملحق میشدند، بزرگان
قریش با خود میگفتند: «اصحاب محمد را ببینید، مشتی گدای بینوا، چگونه ممکن است
خداوند این گدایان را بر ما بزرگان برگزیند و به راه حق هدایت گرداند؟ اگر محمد میخواهد، ما در مجلس ایشان حاضر شویم، باید با آنها نشست و برخاست نکند.»
آنگاه خداوند این
آیه را نازل کرد: «اهولاء من الله علیهم من بیننا الیس الله باَعلَم بالشاکرین؛
آیا این فقیران را خدا در میان ما برتری داد؟ آیا خدا (از این منکران) به احوال سپاس گذاردن داناتر نیست». از آن پس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اصحاب صفه را بیش از پیش به خود نزدیک نمود.
همچنین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگام
شب آنها را دعوت میکردند و بین سایر اصحاب خویش برای نگهداری تقسیم میکردند.
بنا به روایتی، صحابی معروف "سعد
بن عباده" هر شب از هشتاد نفر میزبانی میکرد.
برخی از آنها نیز، شب هنگام میهمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میشدند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را اضیاف اسلام (میهمانان اسلام) لقب دادند.
ابوذر میگوید: «من از اصحاب صفه بودم، وقتی شب میشد، در کنار خانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حاضر میشدیم و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به میزبانی هر یک از اصحاب به صفه امر میکردند تا اینکه بیش از ۱۰ نفر باقی نمیماند که آنها را شخصاً پذیرایی میکردند و در موقع استراحت، میفرمودند: که در مسجد بخوابید.
اصحاب صفه بهاندازهای فقیر بودند که در برخی آیات از آنان با عنوان فقرا یاد شده است.
؛
هیچ گاه دو نوع لباس و
طعام برای اهل صفه فراهم نبود.
جیرهای بیش از یک چارک خرما در
روز نداشتند و با آن رفع گرسنگی میکردند.
در حدیثی روایت شده است که وقتی
امام حسین (علیهالسّلام) به دنیا آمدند.
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردند از طرف او قربانی کنیم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «به جای ذبح قربانی، سر او را بتراش و به مقدار وزن موی سرش،
نقره به اهل صفه و مساکین
صدقه بدهید».
همچنین روایت شده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مقابل درخواست حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) برای تعیینکردن خادمی برای کمک در کارهای منزل، فرمودند: «به خدا سوگند چنین کاری را نمیکنم، در حالیکه اهل صفه از شدت گرسنگی، شکمهایشان درهم فرورفته و خالی باشد.»
در روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که روزی آن حضرت تنگدستی و زندگی سخت و تلاش اصحاب صفه را دید و به آنها دلخوشی داده، فرمودند: «بشارت باد بر شما (وعدههای الهی)، هر کس از امتم، مرا ملاقات کند بر آن اوصافی که شما برخوردار از آنان هستید و راضی به آنچه باشد که به او داده شده است، او از رفقای من خواهد بود.»
پیامبر قبل از هر چيز ساكنان صفّه و عموم تهيدستان را از گدايى منع كرده بود. آيه ۲۷۳
سوره بقره در همين زمينه نازل شده است. خداوند در اين آيه از
مؤمنان مىخواهد تا در كمك كردن كوتاهى نكنند و گمان نكنند كسى كه درخواست نمىكند نيازمند نيست: «...يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيمـهم لايسـلون الناس الحافـا وما تنفقوا من خير فان اللّه به عليم؛
هركس نداند، آنها را بر اثر خويشتندارى، توانگر مىشمارد. آنان را به وسيله سيمايشان مىشناسى. از مردم به اصرار چيزى نمىخواهند و هر مالى كه ببخشيد خداوند بدان آگاه است».
در
قرآن برای اهل صفه اوصافی ذکر شده و به بعضی از آنها تصریح و تاکید شده است؛ مانند:
۱. تعفّف و پنهانداشتن
فقر خویش از دیگران: یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف...
۲. درخواست نکردن چیزی از مردم با اصرار: لایسئلون الناس الحافاً...
۳.
ترس از خدا و روز جزاء: و انذر به الذّین یخافون ان یحشروا الی ربهم...
۴. نداشتن یار و شفیعی جز خدا:«... لیس لهم من دونه ولی و لاشفیع...؛
یاور و سرپرست و شفاعت کنندهای جز او (خدا) ندارند...»
۵.
دعا و
عبادت خداوند در صبحگاه و شامگاهان: «و لاتطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی...؛
آنها را که صبح و شام خدا را میخوانند و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن...»، از دیگر ویژگیهای آنان، جهاد در راه خدا، شرکت در تمامی غزوات به همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، آموزش قرآن و طلب
علم و... میباشد.
روایت شده که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اولین کسانی که داخل
بهشت خواهند شد، فقرای مهاجرین از مدینه میباشند.»
برخی از آیاتی که در شان اصحاب صفه نازل شده است عبارتند از: «للفقراء الذّین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافاً و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم؛
(
انفاق شما) برای نیازمندایی است که در راه خدا فروماندهاند و (به جهت تامین هزینه زندگی) نمیتوانند سفر کنند. از شدت خویشتن داری، فرد بیاطلاع آنان را توانگر میپندارد، آنها را از سیمایشان میشناسی و هرگز با اصرار چیزی را از مردم نمیخواهند. هر چیز خوبی را به آنها انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.» مراد از فقرا در این آیه، اصحاب صفه هستند و به جهت فقرشان، آیه در ترغیب دادن صدقات به آنها نازل شده است.
هم چنین آیه ۸
سوره حشر نیز در این باره نازل شده است: «للفقراء المهاجرین الذّین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضواناً و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون والذین تبووءا الدار و الایمان من قبلهم یحبون منهاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما اوتواو یوءثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون؛
این اموال برای فقیران مهاجری است که از دیار و اموال خویش رانده شدند، در حالی که خواستار فضل الهی و خشنودی او میباشند و خدا و رسولش را یاری میکنند و آنها راستگویانند و برای کسانی است که در این سرا (
سرزمین مدینه) و در سرای
ایمان، پیش از مهاجران سکنی گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند، دوست میدارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند و آنها را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند و کسانی که از
بخل و حرص
نفس بازداشته شدهاند رستگارانند.
«و انذر به الذّین یخافون ان یحشرو الی ربهم لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع لعلهم یتقّون، و لا تطرد الذین یدعون ربّهم با لغداه و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء و ما من حسابک علیهم من شیء فتطردهم فتکون من الظالمین؛
و به وسیله این «قرآن»، کسانی را که بیم دارند به سوی پروردگارشان محشور شوند، بیم ده، چراکه غیر خدا برای آنان یار و شفیعی نیست، شاید که پرهیزگار شوند و کسانی را که بامدادان و شامگاهان پروردگار خود را میخوانند و خشنودی او را طلب میکنند، مران نه چیزی از حساب آنها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آنها. پس اگر آنها را طرد کنی از ستمکاران خواهی بود.»
در شان نزول این آیات آمده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جهت
انس و الفتی که با اصحاب صفه داشتند، اغنیا و مترفین، به شرطی حاضر بودند پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیایند و مصاحبش باشند که آن حضرت این اصحاب را از نزد خویش دور کنند. روزی یکی از آنها که از انصار بود، در فاصله دوری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشست، حضرت فرمودند: «جلوتر بیاید؛ ولی او اعتنایی نکرد، در این حال پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «شاید میترسی فقر این صحابی به تو برسد.» او گفت: «این فقرا را از پیش خود دور کن تا کنارت بنشینم! در این هنگام آیات ۵۱ و ۵۲
سوره انعام نازل گردید
و خداوند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به خاطر آنها سرزنش کرد.
اگر چه در پی مساعی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) مشکلات مالی آنها به تدریج کاهش یافت و کسانی که تمایل به خروج از صفه را داشتند، تمکن سکنی در جایی مناسبتر را یافته بودند، گروهی از آنان که
دنیا را به کلی رها کرده بودند، به رغم فراهم بودن تمکن نسبی، همچنان به
عبادت و
تعلیم و تعلم ادامه میدادند. همین امر سبب شده بود که شکل نخستینِ اصحاب صفه، به عنوان گروهی مهاجر تنگدست، دگرگون شده، این عنوان از صورت خاص خود به عنوانی عام و کلی بدل شود و مورد استفاده کسانی قرار گیرد که به علت تنگدستی و نداشتن خانه در صفه به سر میبردهاند.
تغییرات شکلی و دگرگونی معنایی عنوان اصحاب صفه، در
روایات تاریخی نیز موجب بروز
اختلاف نظرهایی درباره شماره آنان شد و هر یک از راویان در زمان حضور خود در مدینه و مشاهده این گروه، نظری متناسب با شرایط زمانی به دست دادند و گاه شماره آنها را تا ۴۰۰ تن آوردهاند.
ابونعیم اصفهانی،
هجویری و برخی نویسندگان دیگر که به دیده اولیای الهی اصحاب صفه را مینگریستهاند، در آثار خود نام شماری از آنان را یاد کردهاند که در آن میان کسانی از
صحابه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله)، همچون
ابوذر غفاری،
سلمان فارسی،
بلال بن رباح،
واثلة بن اسقع و نیز نام
ابوهریره دیده میشود،
ولی انتخاب نامها و یاد کردن افرادی در شمار اصحاب صفه، گاه به دور از گرایشهای نویسندگان نبوده است.
ویژگیها و ارزشهای اسلامی اصحاب صفه زمینهای بوده است تا برخی مفسران، از نزول شماریاز
آیات قرآنی
در شأن آنان سخن آورند و در تفاسیر خود به آن اشاره کنند.
نویسندگان و شعرا نیز از موضوع اصحاب صفه استفاده کردهاند، چنانکه
ابوعبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) در کتابی با عنوان تاریخ اهل الصفه به فضایل و مناقب آنان پرداخته است.
در سدههای ۴ و ۵ق، گروههایی زهدگرا و خصوصاً
صوفیه خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب میساختند،
تا آنجا که حتی عنوان «صوفی» را
مشتق از صفه دانسته، میکوشیدند تا این پیوند را ریشهدار و قوی نمایانند؛ اشتقاقی که بیشتر مفهومی معنایی دارد و از نظر صرفی نادرست است
چنانکه از بزرگان اهل
عرفان
ابوالقاسم قشیری (د ۴۶۵ق) و
شهاب الدین سهروردی (د ۶۳۲ق) به صراحت آن را اشتقاقی در معنا و نه در لغت دانستهاند.
(۱) ابن تیمیه، احمد، مجموعة الرسائل و المسائل، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲) ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، به کوشش محمد منیر دمشقی، قاهره، ۱۹۲۸م.
(۳) ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴- ۱۹۰۵م.
(۴) ابن منظور، لسان.
(۵) ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۶) احمد
بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۷) بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، بیروت، مؤسسة شعبان.
(۹) خاوری، اسدالله، ذهبیه، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۰) ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، بخش سیره نبوی، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۱۱) راوندی، فضلالله، النوادر (نوادر الراوندی)، نجف، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
(۱۲) سراج، عبدالله، اللمع، لیدن، ۱۹۱۴م.
(۱۳) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۴) طبری، تفسیر.
(۱۵) فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه.
(۱۶) قرآن کریم.
(۱۷) قمی، علی، تفسیر، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
(۱۸) کلاباذی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۱۹) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، سن پترزبورگ، ۱۳۴۴ق/ ۱۹۲۶م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اصحاب صفه»، شماره۳۶۰۱. سایت دانشنامه موضوعی قرآن. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «أصحاب صفه»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۲۸.