• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصالت‌ ماهیت‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مساله اصالت ماهیت و وجود، سابقه طولانی ندارد
[۱] شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۵۸، نشر حکمت، تهران، ششم، ۱۳۶۹.
و از ابتکارات فلاسفه اسلامی است.



زمینه ساز ورود این بحث و شکل گیری آن در فلسفه این بود که متکلمان معتقد بودند میان وجود و ماهیت، هیچ تغایر مفهومی وجود ندارد. فارابی اولین فیلسوفی بود که در مقابل این نظریه، موضع گیری کرد.
[۲] اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج۳، ص۳۵، نشر صدرا، تهران، چ سوم، ۱۳۷۲ش.
در سخنان به جای مانده از فلاسفه یونان نیز، هیچ نشان روشنی از گرایش به اصالت وجود دیده نمی‌شود.
[۳] حکمة الاشراق، سهروردی، شهاب الدین، ص۱۸۳_ ۱۸۴، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جدوم، طهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بی تا.
[۴] التلویحات، سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۲_ ۲۳، طهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بی تا.
در میان فلاسفه مسلمان نیز اگرچه می‌توان در کلمات شیخ الرئیس ، بهمنیار و خواجه نصیر ردپایی از این مساله یافت
[۵] شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۱۴۹، قم، نشر موسسه امام خمینی، ۱۳۸۰ه. ش، چاپ اول.
ولی هیچ یک از این بزرگان بحثی تحت عنوان اصالت وجود یا ماهیت مطرح نشده است و از این روی در بین کلمات این افراد مطالبی دال بر اصالت ماهیت نیز وجود دارد.
[۶] شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۶۰.

پس از شیخ اشراق ، فلاسفه بزرگ تا زمان ملاصدرا تحت تاثیر همین تفکر، طرفدار اصالت ماهیت شدند، افرادی مثل دوانی، سیدصدرالدین دشتکی ، غیاث الدین دشتکی و... همگی تحت تاثیر وی اصالت ماهوی شدند.
[۷] شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۲۴۱_ ۲۴۲ .
ورود این بحث به صورت مستقل و مشخص در فلسفه از زمان میرداماد (اوایل قرن یازدهم هجری) اتفاق افتاد.
[۸] اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج۳، ص۶۹.
ملاصدرا این موضوع را در صدر مباحث هستی شناسی مطرح کرد و آن را پایه‌ای برای حل مسائل دیگر قرار داد.
[۹] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۳۴.
و پس از او، اکثر فلاسفه طرفدار اصالت وجود بوده‌اند.
[۱۰] المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۷۳، تصحیح دکتر فاتن محمد، بیروت، موسسه تاریخ عربی للطباعه، اول، ۱۴۲۰ق.
[۱۱] التلویحات مجموعه مصنفات، سهروردی، شهاب الدین، ج۱، ص۲۲.
[۱۲] حکمة الاشراق مجموعه مصنفات، سهروردی، شهاب الدین، ج۲، ص۶۵.
[۱۳] شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۲۲۷.
با آنکه در حکمت متعالیه ، در طول چند قرن اخیر بزرگانی در این مساله دقت نموده‌اند، اما هنوز هم تعریف دقیق و تصویر درستی از مسئله حاصل نشده است. بنابراین لازم است که ابتدا محل نزاع روشن شود. برای تبیین دقیق محل نزاع لازم است که واژه‌های این بحث موشکافی شده و منظور از هر یک واضح شود.


مراد از اصالت در این بحث، معنایی در مقابل اعتباریت است. واژه اعتباری، در فلسفه اسلامی به معانی گوناگونی استعمال شده است. مانند اعتبارات اخلاقی و ارزشی، معقولات ثانیه منطقی و فلسفی. اعتباری در این بحث به هیچ یک از این معانی نیست. بلکه منظور این است که چیزی حقیقتا در خارج موجود نباشد و ما موجودیت را مجازا و بالعرض به آن نسبت دهیم. بدین ترتیب، امر اصیل چیزی است که بالذات و حقیقتا درخارج موجود است و امر اعتباری، اصلا تحققی ندارد و تنها بدلیل وجود چیز دیگر در خارج که با این امر، قرابت و ملابست دارد، وصف تحقق و خارجیت را به آن نسبت می‌دهیم.
[۱۴] الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، صدر الدین محمد، ج۱، ص۳۸، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۹۸۱م، چاپ سوم.

به عبارت دیگر مراد از اصالت این است که کدام یک از دو مفهوم ماهوی و مفهوم وجود، ذاتا و بدون هیچ واسطه دقیق فلسفی، از واقعیت عینی حکایت می‌کند. یعنی بعد از قبول اینکه واقعیت عینی در ذهن به صورت هلیه بسیطه منعکس می‌شود که موضوع آن یک مفهوم ماهوی و محمول آن مفهوم وجود است (به صورت بسیط و بدون لحاظ شکل و طور خاصی از وجود) که با حمل اشتقاق و به صورت مفهوم موجود بر آن حمل می‌شود و طبعا هر یک از آنها به شکلی قابل حمل بر واقعیت عینی خواهد بود و می‌توان گفت مثلا این شخص خارجی انسان است، چنانکه می‌توان گفت این شخص موجود است و هیچکدام از آنها از نظر عرفی و ادبی مجازی نیست. در عین حال از دیدگاه دقیق فلسفی این سؤال طرح می‌شود که با توجه به وحدت و بساطت واقعیت عینی و با توجه به اینکه تعدد این مفاهیم و حیثیات مخصوص به ظرف ذهن است آیا باید واقعیت عینی را همان حیثیت ماهوی دانست که مفهوم وجود با عنایت خاص عقلی و با وساطت مفهوم ماهوی بر آن حمل می‌شود و از این روی جنبه فرعی و ثانوی دارد یا اینکه واقعیت عینی همان حیثیتی است که با مفهوم وجود از آن حکایت می‌شود و مفهوم ماهوی تنها انعکاسی ذهنی از حدود و قالب واقعیت و وجود عینی است که با عنایت دقیقی خود آن محسوب می‌شود و در واقع مفهوم ماهوی است که جنبه فرعی و ثانوی دارد.

۲.۱ - مراد از ماهیت

منظور از ماهیت نیز چیزی است که در جواب از چیستی اشیاء گفته می‌شود ولی نه مفهوم خود این کلمه یا ماهیت به حمل اولی بلکه بحث درباره مصادیق این مفهوم یعنی ماهیت به حمل شایع مانند انسان. بنابراین مراد از اصالت ماهیت این است که آنچه ذاتا و بدون هیچ واسطه دقیق فلسفی، از واقعیت عینی حکایت می‌کند، ماهیت است نه وجود.
[۱۵] آموزش فلسفه، مصباح، محمدتقی، ج۱، ص۳۳۷، نشر امیرکبیر، تهران، سوم، ۱۳۸۲ش.
[۱۶] شرح نهایة الحکمه، شیروانی، علی، ج۱، ص۷۷، دارالفکر، قم، ۱۳۸۶، اول.
البته همان ماهیت محقق در خارج که منشا انتزاع مفهوم وجود نیز هست نه ماهیت به حمل اولی و نه ماهیت من حیث هی هی. چون ماهیت به حمل اولی، مفهومی از مفاهیم است و اصلا از سنخ ماهیت خارجی و منشا اثر نیست و ماهیت من حیث هی نیز از آن جهت که ماهیت است، فقط شامل ذات و ذاتیات خویش می‌شود و متصف به واقعیت نمی‌شود
[۱۷] آموزش فلسفه، مصباح، محمدتقی، ج۱، ص۳۳۶.
[۱۸] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۳۲۷، نشر اسراء، قم، سوم، ۱۳۸۶ش.
[۱۹] نهایة الحکمه، طباطبائی، محمدحسین، ص۱۷، قم، نشر اسلامی، شانزدهم، ۱۴۲۲ق.
و مفهوم وجود با عنایت خاص عقلی و با وساطت مفهوم ماهوی بر آن حمل می‌گردد. پس حیث وجود، جنبه فرعی و ثانوی دارد و اعتباری است.
[۲۰] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۳۷.

به نظر می‌رسد، اگر مسئله به درستی تصور شود، اصالت وجود، قریب به بداهت خواهد بود. شیخ اشراق که یک اصالت ماهوی سرسخت و ملاصدرا که اصالت وجودی است -اگر دقت شود- تفاوتی میانشان نیست. مثلا شیخ اشراق در مورد ذات باری تعالی و مجردات قائل به ماهیت نیست و معتقد است که وجود دارند ولی ماهیت ندارند و در مورد ماهیت نیز می‌گوید که ماهیت من حیث هی جز ماهیت چیز دیگری نیست که به حمل بسیط بر آن حمل شده است و حتی وجود نیز ندارد و بذاته وجودی ندارد. این مطلبی است که طرفداران اصالت وجود نیز آنرا قبول دارند.
[۲۱] شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۱.


۲.۲ - بیان چند اصل

طرح این مساله، به صورتی که دو شکل بیشتر نداشته باشد، مبتنی بر اصول ذیل است؛
۱. پذیرفتن مفهوم وجود به عنوان مفهوم اسمی مستقل. وگرنه اگر مفهوم آن منحصر در معنای حرفی و رابط در قضایا باشد، جای چنین فرضی درباره آن نیست که حکایت از واقعیت عینی بنماید.
۲. پذیرفتن این مطلب که موجودات امکانی قابل تحلیل به دو مفهوم وجود و مفهوم ماهوی هستند. والا اگر مانند برخی متکلمان قایل به این باشیم که معنای وجود در هر قضیه‌ای همان معنای ماهیتی است که در موضوع قرار دارد، دیگر جایی برای تردید مساله بین اصالت ماهیت و وجود باقی نمی‌ماند و اصالت ماهیت متعین می‌شود.
۳. پذیرفتن اینکه ترکیب ماهیت و وجود ، ذهنی است و در متن خارج، یک حیثیت بیشتر وجود ندارد. نه اینکه دو حیثیت متمایز وجود داشته باشد که یکی درازاء مفهوم ماهوی و دیگری در ازای مفهوم وجود باشد.
[۲۲] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۴۰.





۳.۱ - دلیل اول

ما وقتی برخی از وجودات را تصور می‌کنیم در می‌یابیم که موجود بودن آنها مشکوک یا مردود است (مثل وجود سیمرغ ) در حالی که در ماهیت آنها تردیدی وجود ندارد، از طرف دیگر اگر وجود، عین ماهیت می‌بود، می‌بایستی با تصور ماهیت، تردیدی در وجود آن باقی نمی‌ماند (چنانچه با تصور انسان ، در حیوانیت و نطق تردیدی نمی‌ماند) پس وجود غیر از ماهیت است. با انضمام این دو مقدمه، نتیجه می‌گیریم آنچه اصالت دارد ماهیت است چون شیء اصیل و واقعی، مشکوک یا مورد غفلت قرار نمی‌گیرد.
[۲۳] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، التلویحات، ج۱، ص۲۲_ ۲۳، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ دوم.
این ایراد بر اساس قاعده " غیر مشکوک غیر از مشکوک است"، اثبات شده است. بدین صورت که حکمای مشاء گفته‌اند که ماهیت امری است که مشکوک نیست (غیر مشکوک است)، بنابراین امری است سوای آنچه در ذهن در وجود داشتنش شک داریم. پس مغایرت و زیادت وجود بر ماهیت در خارج اثبات می‌شود.
[۲۴] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۴۲۹.

پاسخی که از این ایراد داده شده است این است که اگرچه مغایرت مشکوک با غیر مشکوک و اعتباری بودن امری که تحقق آن مستلزم تکرر آن است، صحیح است، ولی حقیقت وجود، امری نیست که به ذهن بیاید تا از این طریق بخواهیم حکم به مشکوک بودن یا غیر مشکوک بودن آن بدهیم. و جز با شهود قابل درک نیست.

۳.۲ - دلیل دوم

اگر ماهیت اصیل نباشد، تسلسل رخ می‌دهد. چون اگر وجود اصیل باشد بایستی در خارج موجود باشد (زیرا حصول همان وجود است) و بایستی وجود آن نیز وجودی داشته باشد. (چون ثبوت وجود خارجی برای وجود ، فرع این است که قبلا خود این وجود، وجود باشد) و این امر تا بی نهایت ادامه دارد.
[۲۶] نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص۱۵.
[۲۷] شرح نهایه شیروانی، علی شیروانی، ج۱، ص۸۲.
[۲۸] المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۶۸.
[۲۹] التلویحات مجموعه مصنفات، شیخ اشراق، ج۱، ص۲۳.
[۳۰] اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۳۹.
[۳۱] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۲۹۹.
[۳۲] حکمه الاشراق، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۶۶.
این ایراد از سوی شیخ اشراق ارائه شده است. ایشان نخستین شخصی است که با ارائه ویژگیها و نشانه‌های یک مفهوم اعتباری، ملاک مشخصی برای این تمایز به دست داده است. وی قائل است که از نشانه‌های اعتباری بودن یک مفهوم این است که تحققش در خارج مستلزم تسلسل باشد
[۳۳] شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۵.

جواب این ایراد این است که:
اولا: موجود به معنای شیئی است که وجود برای آن ثابت است. بدین صورت که همانطور که عرف بر سپیدی و بیاض، عنوان سپید و ابیض را اطلاق نمی‌کند، بر وجود نیز اطلاق موجود نمی‌نماید.
ثانیا: تحقق وجود در خارج، همانند ماهیات به وجودی زائد بر آن نیست، بلکه به نفس خود وجود است؛ زیرا همانگونه که اجزای زمان ، تقدم و تاخری را که دیگران با لحاظ زمان بدست می‌آورند، آنها به نفس ذات خود و بدون نیاز به لحاظ زمانی دیگر بدست می‌آورند، وجود نیز موجود بودن را که دیگران با تقید و انضمام آن به دست می‌آورند، بدون نیاز به انضمام از ناحیه نفس و ذات خود واجد می‌باشد.
[۳۴] رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۳۰۳.


۳.۳ - دلیل سوم

اگر ماهیت، اصیل نباشد لازمه اش این است که هر وجودی، بالذات موجود باشد و تالی فاسد این هم این است که وجودات امکانی، واجب بالذات باشند. چون اگر وجود، بالذات موجود باشد، سلب موجودیت از آن ممتنع است (چون ذاتی شیء، قابل انفکاک از آن نیست)
[۳۵] نهایة الحکمه، علامه طباطبایی، ص۱۶.
[۳۶] المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۶۹.
[۳۷] شرح نهایه شیروانی، شیروانی، ج۱، ص۸۴.
[۳۸] شرح حکمه الاشراق، قطب الدین محمود بن مسعود مصلح شیرازی، ص۱۸۴، قم، نشر بیدار، بی تا.

جوابی که از این ایراد داده شده است این است که:
بیانی که در ایراد مطرح شده است، یک مغالطه لفظی است و مستشکل بین دو معنای " بذاته " خلط کرده است. هنگامی که گفته می‌شود، وجود اصیل است به این معنا نیست که علت ندارد بلکه به این معناست که وجود، چه علت داشته باشد و چه بدون علت باشد، موجودیت، صفت خود اوست بر خلاف ماهیت که وقتی موجود می‌شود، صفت موجودیت، مجازا به او نسبت داده می‌شود. یعنی ماهیت، تنها با گرفتن وجود از فاعل و اتصاف به وجود تحقق می‌یابد.
[۳۹] اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۴۱.


۳.۴ - دلیل چهارم

اگر ماهیت اصیل نباشد، وجود محقق خارجی، قائم به ماهیت خواهد بود و سه حالت خواهد داشت که هر سه باطل است:
الف) وجود، قائم به ماهیت موجود باشد که مستلزم تسلسل است. (چون دوباره بحث می‌شود وجودی که وصف ماهیت است قائم به چیست و هکذا تا بی نهایت).
ب) قائم به ماهیت معدوم باشد که مستلزم اجتماع نقیضین است. (چون حمل وجود بر ماهیت مقید به معدوم بودن جمع بین وجود عدم است).
ج) قائم به مطلق ماهیت (بدون قید عدم وجود) است که مستلزم ارتفاع نقیضین است.
پاسخی که از این ایراد داده شده است این است که:
مراد از موجود و معدوم چیست؟ دو احتمال وجود دارد:
۱. اگر مراد شما، به لحاظ نفس الامر و واقع است، جواب این است که منظور ما ماهیت موجود است اما موجودیت ماهیت به همان وجودی است که قائم به آن است، نه به وجودی غیر از آن.
۲. اما اگر مراد وجود و عدم در ذات ماهیت اخذ شده باشد، به این معنا که وجود و عدم عین ماهیت یا جزئی از آن باشد، در این صورت می‌گوییم که وجود، قائم است به ماهیتی که هیچ یک از وجود و عدم در آن ماخوذ نیست.
[۴۱] شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۲۱۷.


به غیر از این ادله، ادله دیگری نیز برای طرفداران اصالت ماهیت ارائه شده است که ذکر آنها مطلب را به درازا می‌کشد. طرفداران اصالت وجود نیز جوابهایی از این ادله داده‌اند،
[۴۲] اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۳۹.
[۴۳] شرح اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۴_ ۱۷۰.
اما عمده و تکیه گاه سخن این افراد این است که ماهیت من حیث هی نمی‌تواند منشا اثر باشد و اگر ماهیت اصیل باشد، باید در هر موطنی که تحقق می‌یابد، آثار مخصوص به خود را دارا باشد، حال آنکه مثلا ماهیت آتش در ذهن ، خاصیت سوزندگی ندارد. بنابراین اصالت ماهوی نمی‌تواند وجود آثار در خارج را توجیه نماید؛ چون ماهیت لابشرط نمی‌تواند منشا آثار خارجی باشد و الا در ذهن نیز باید دارای همان اثر باشد.
[۴۴] شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۶۶.



این نزاع، یک بحث تفننی نیست و حل بسیاری از مسائل مهم فلسفی در گرو حل این بحث و انتخاب اصالت وجود است. راه حل‌هایی که بر اساس اصالت ماهیت ارائه می‌شود، تمام نیست و منتهی به بن بست می‌شود. مثلا در مسئله تشخص ماهیت، راه حل صحیحی بر اساس اصالت ماهیت وجود ندارد و این بحث عقیم می‌ماند. از دیگر مسائل بسیار مهمی که مبتنی بر این بحث و انتخاب نظر صحیح است، بحث علیت و حقیقت رابطه معلول با علت است که نتیجه آن بر اساس اصالت وجود، عدم استقلال معلول نسبت به علت هستی بخش می‌باشد و بر پایه آن، مسائل بسیار مهمی از جمله نفی جبر و تفویض و توحید افعالی حل می‌گردد. مساله مهم دیگر، بحث حرکت اشتدادی و تکاملی است که تبیین آن نیز متوقف بر پذیرفتن اصالت وجود است.
[۴۵] الیهات شفا، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۲۷۳، تهران، حکمت اول، ۱۳۷۰ش.
[۴۶] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۴۱.



امام‌ خمینی قول به اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود را نقد می‌کند و آن را بر خلاف قواعد فلسفی می‌داند و معتقد است اصالت ماهوی این معنا را که موجود همان وجود است، خوب تصور نکرده‌ است، از این‌رو اصیل بودن وجود را نفی کرده ‌است. اصالت ماهوی دو مدعا برای اثبات مطلب خود دارد:
۱-واقعیاتی که جهان خارج از آنها تشکیل‌یافته است همان ماهیات هستند.
۲- مفهوم وجود مصداقی ندارد، پس مصداق آن‌ها اعتبار عقلی است نه واقعیت خارجی.
امام خمینی تلاش دارد با ردّ این دو مدعا اصالت وجود را به اثبات برساند و با بیان دو ویژگی بر مضمون اصالت وجود و اعتبار ماهیت، تأکید کند؛
۱-واقعیات که خارج را پر کرده‌اند، امور غیر ماهوی‌اند و از سنخ ماهیت نیستند، بلکه ماهیت اموری فرضی و اعتباری‌اند.
۲- مفهوم وجود مصداق دارد که همان وجود حقیقی است در نتیجه حقیقت وجود اعتبار عقلی نیست بلکه واقعیت خارجی است.
امام خمینی برای اثبات ویژگی اول معتقد است ماهیت خودبه‌خود و ذاتاً لابشرط است یعنی فی‌نفسه نه ضروری است که موجود باشد و نه ضروری است که معدوم باشد. و حیثیت ماهیت، حیثیت موجودیت خارجی نیست، از طرفی دیگر هر واقعیتی، ذاتاً موجود، خارجی و متشخص است بنابراین حیثیت واقعیت، حیثیت موجودیت، خارجیت و تشخص است.
[۵۱] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۷۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵. .
درنتیجه واقعیتی که جهان خارج از آنها تشکیل‌یافته است، امور غیر ماهوی‌اند. امام خمینی برای اثبات ویژگی دوم بر این باور است که موجودیت، ذاتی هر واقعیتی است و هر چیزی که موجودیت، ذاتی آن است، نقیض عدم است و چیزی که نقیض عدم است، مصداق مفهوم وجود است و مفهوم وجود، مصداق بالذات وجود است پس حقیقت وجود، واقعیت خارجی است نه واقعیت فرضی و اعتباری.
[۵۳] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۵۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۱. شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۵۸، نشر حکمت، تهران، ششم، ۱۳۶۹.
۲. اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج۳، ص۳۵، نشر صدرا، تهران، چ سوم، ۱۳۷۲ش.
۳. حکمة الاشراق، سهروردی، شهاب الدین، ص۱۸۳_ ۱۸۴، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جدوم، طهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بی تا.
۴. التلویحات، سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۲۲_ ۲۳، طهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، بی تا.
۵. شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۱۴۹، قم، نشر موسسه امام خمینی، ۱۳۸۰ه. ش، چاپ اول.
۶. شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۶۰.
۷. شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۱، ص۲۴۱_ ۲۴۲ .
۸. اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج۳، ص۶۹.
۹. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۳۴.
۱۰. المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۷۳، تصحیح دکتر فاتن محمد، بیروت، موسسه تاریخ عربی للطباعه، اول، ۱۴۲۰ق.
۱۱. التلویحات مجموعه مصنفات، سهروردی، شهاب الدین، ج۱، ص۲۲.
۱۲. حکمة الاشراق مجموعه مصنفات، سهروردی، شهاب الدین، ج۲، ص۶۵.
۱۳. شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۲۲۷.
۱۴. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ملاصدرا، صدر الدین محمد، ج۱، ص۳۸، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۹۸۱م، چاپ سوم.
۱۵. آموزش فلسفه، مصباح، محمدتقی، ج۱، ص۳۳۷، نشر امیرکبیر، تهران، سوم، ۱۳۸۲ش.
۱۶. شرح نهایة الحکمه، شیروانی، علی، ج۱، ص۷۷، دارالفکر، قم، ۱۳۸۶، اول.
۱۷. آموزش فلسفه، مصباح، محمدتقی، ج۱، ص۳۳۶.
۱۸. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۳۲۷، نشر اسراء، قم، سوم، ۱۳۸۶ش.
۱۹. نهایة الحکمه، طباطبائی، محمدحسین، ص۱۷، قم، نشر اسلامی، شانزدهم، ۱۴۲۲ق.
۲۰. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۳۷.
۲۱. شرح جلد اول اسفار اربعه، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۱.
۲۲. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۴۰.
۲۳. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، التلویحات، ج۱، ص۲۲_ ۲۳، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ه. ش، چاپ دوم.
۲۴. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۴۲۹.
۲۵. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۶۱.    
۲۶. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص۱۵.
۲۷. شرح نهایه شیروانی، علی شیروانی، ج۱، ص۸۲.
۲۸. المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۶۸.
۲۹. التلویحات مجموعه مصنفات، شیخ اشراق، ج۱، ص۲۳.
۳۰. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۳۹.
۳۱. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۲۹۹.
۳۲. حکمه الاشراق، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۶۶.
۳۳. شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۵.
۳۴. رحیق مختوم، جوادی آملی، عبدالله، ج۱، ص۳۰۳.
۳۵. نهایة الحکمه، علامه طباطبایی، ص۱۶.
۳۶. المشاعر، صدرالدین شیرازی، محمد، ص۶۹.
۳۷. شرح نهایه شیروانی، شیروانی، ج۱، ص۸۴.
۳۸. شرح حکمه الاشراق، قطب الدین محمود بن مسعود مصلح شیرازی، ص۱۸۴، قم، نشر بیدار، بی تا.
۳۹. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۴۱.
۴۰. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۵۸.    
۴۱. شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۲۱۷.
۴۲. اسفار اربعه، ملاصدرا، ج۱، ص۳۹.
۴۳. شرح اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۵۴_ ۱۷۰.
۴۴. شرح جلد اول اسفار، مصباح یزدی، ج۱، ص۱۶۶.
۴۵. الیهات شفا، مطهری، مرتضی، ج۱، ص۲۷۳، تهران، حکمت اول، ۱۳۷۰ش.
۴۶. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج۱، ص۳۴۱.
۴۷. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۱۵-۴۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۴۸. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۴۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۴۹. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۲۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۵۰. خمینی، روح الله، جواهر الاصول، ج۴، ص۵۳۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۲۳ قمری.    
۵۱. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۷۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵. .
۵۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۵۳. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۵۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصالت ماهیت».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار