اَسْماءُ الْحُسْنیٰ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَسْماءُ الْحُسْنی (به همزه مفتوح، سکون سین و ضم حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای نامهای بهتر که متضمن صفات
جلال و جمال خداوند است.
این واژه چهار بار از
قرآن کریم ذکر شده است.
اَسْماءُ الْحُسْنی به معنای نامهای بهتر است
طبق روایات شیعه و سنی عدد اسماء حسنی نود و نه است؛ ولی بنابر آنچه در
قرآن و روایات دیگر و
دعاها نقل شده تعداد اسماء حسنی بیشتر از این است.
نامهایی که دلالت بر حسن دارند آن هم نه فقط حسن مطلق بلکه
احسن است زیرا حسنی مؤنّث احسن میباشد.
این اسماء قهرا معانی وصفی دارند زیرا بر نامهایی که معانی وصفی دارند حسن گفته نمیشود.
مثلا اگر به درخت میگوییم: درخت این حسنی ندارد، فقط نام و معرّف است ولی اگر بگوئیم بارور، آن معنای وصفی است و دلالت بر حسن دارد.
به مواردی از
اَسْماءُ الْحُسْنی که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ لِلَّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها) (و بهترين نامها براى خداست؛
خدا را به آن نامها بخوانيد.)
اسماء حسنی نامهایی است که در آنها معانی حسن ملحوظ و متضمّن صفات جلال و جمال خداوندیاند.
(قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی) (بگو: « «اللّه» را بخوانيد يا «رحمان» را، هركدام را بخوانيد، ذات پاكش يكى است؛ و بهترين نامها براى اوست.»)
(اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی) (او خداوندى يگانه است كه معبودى جز او نيست؛ و نيكوترين نامها از آنِ اوست.)
(هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی) (او خداوندى است هستى بخش، آفرينندهاى ابداعگر، و صورتگر بىنظير؛ از آن اوست بهترين نامها...)
این چهار محلّ است که در آن کلمه
(الْاَسْماءُ الْحُسْنی) آمده است و خدا با آنها خوانده میشود و هنگام دعا صفات حق تعالی که هر یک نماینده قسمتی از تدبیر عالم و یا نشان دهنده جلال کبریائی است در نظر داعی مجسّم میشود.
عدد اسماء حسنی در قرآن مجید بنابر نقل
المیزان ۱۲۷ است به ترتیب ذیل:
ا- اله، احَدْ، اوَّلْ، آخِرْ، اَعْلی، اکْرَمْ، اعْلَمْ، ارْحَمُ الرّاحِمین، احْکَمُ الْحاکِمین، احْسَنُ الْخالِقین، اهْلُ التَّقْوی، اهْلُ الْمَغْفِرَة، اقْرَبْ، ابْقی.
ب- بارِئ، باطِن، بَرّ، بَصیر، بَدیع.
ت- تَوَّاب.
ج- جَبَّار، جامِع.
ح- حَکیم، حَلیم، حَیّ، حَقّ، حَمید، حَسیب، حَفیظ، حَفیّ.
خ- خَبیر، خالِق، خَلَّاق، خَیْر، خَیْرُ الْماکِرین، خَیْرُ الرَّازِقین خَیْرُ الْفاصِلین، خَیْرُ الْحاکِمین، خَیْرُ الفاتِحین، خَیْرُ الْغافِرین، خَیْرُ الْوارِثین، خَیْرُ الرَّاحِمین، خَیْرُ الْمُنْزِلین.
ذ- ذُوالْعَرْش، ذُوالطَّوْل، ذُوانْتِقام، ذُوالْفَضْلِ الْعَظیم، ذُوالرَّحْمَة، ذُو الْقُوَّة، ذُوالْجَلالِ وَ الاکرامْ، ذُوالْمَعارِج.
ر- رَحْمن، رَحیم، رَؤُف، رَبّ، رَفیعُ الدَّرَجات، رَزَّاق، رَقیب.
س- سَمیع، سَلام، سَریعُ الْحِساب، سَریعُ الْعِقاب.
ش- شَهیدْ، شاکِرْ، شَکُورْ، شَدیدُ الْعِقاب، شَدیدُ الْمِحال.
ص- صَمَدْ.
ض- ظاهِرْ.
ع- عَلیمْ، عَزیزْ، عَفُوّ، عَلِیّ، عَظیمْ، عَلَّامُ الْغُیُوبْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَة.
غ- غَنیّ، غَفُورْ، غالِبْ، غافِرُ الذَّنْبِ، غَفَّارْ.
ف- فالِقُ الاصْباح، فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی، فاطِرْ، فَتَّاحْ.
ق- قَوِیّ، قُدُّوسْ، قَیُّومْ، قاهِرْ، قَهَّارْ، قَریبْ، قادِرْ، قَدیرْ قابِلُ التّوبْ، قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ.
ک- کَبیرْ، کَریمْ، کافی.
ل- لَطیف.
م- مَلِکْ، مُؤْمِنْ، مُهَیْمِنْ مُتَکَبِّرْ، مُصَوِّرْ، مَجیدْ، مُجیبْ مُبینْ، مَوْلَی، مُحیطْ، مُقیتْ، مُتَعالْ، مُحْیی، مَتینْ، مُقْتَدِرْ، مُسْتَعانْ، مُبْدِئْ، مالِکُ الْمُلْکِ.
ن- نَصیرْ، نُورْ.
و- وَهَّابْ، واحِدْ، وَلِیّ والِی، واسِعْ، وَکیلْ، وَدُودْ.
ه-هادی.
در
توحید صدوق از
حضرت رضا (علیهالسّلام) از پدرانش از
علی (علیهالسّلام) از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: «برای خدا نود و نه اسم است، هر که خدا را با آنها بخواند خدا دعای وی را اجابت کند و هر که آنها را بشمارد داخل
بهشت میشود.»
در روایت دیگری از
امام صادق (علیهالسّلام) از پدرانش از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده فرمود: «برای خدای تعالی نود و نه اسم است صد مگر یکی، هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود و آنها چنیناند:
اللَّه، اله، واحد، احد، صمد، اوّل، آخر، سمیع، بصیر، قدیر، قاهر، علیّ، اعلی، باقی، بدیع، باری، اکرم، ظاهر باطن، حیّ، حکیم، علیم، حلیم حقّ، حسیب، حمید، حفیّ، ربّ رحمن، رحیم، ذاری، رزّاق، رقیب، رؤوف، رائی، سلام، مؤمن مهیمن، عزیز، جبّار، متکبّر، سیّد سبّوح، شهید، صادق، صانع، طاهر، عدل، عفوّ، غفور، غنی، غیاث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قدیم، ملک، قدّوس، قویّ، قریب، قیّوم، قابض، باسط، قاضی الحاجات، مجید، مولی، منّان، محیط، مبین، مقیت، مصوّر، کریم، کبیر، کافی، کاشف- ضرّ، وتر، وهّاب، ناصر، واسع، ودود،هادی، وفیّ، وکیل، وارث، باعث، برّ، توّاب، جلیل، جواد، خبیر، خالق، خیر الناصرین، دیّان، شکور، عظیم، لطیف، شافی.
اینها که شمرده شد مجموعا صد تا است ولی لفظ جلاله داخل در عدد نیست بنابر این مجموع اسماء حسنی در
روایت نود و نه است و لفظ جلاله صفت بخصوصی در آن ملحوظ نیست بلکه الزاما دال بر تمام آنهاست به کلمه «اللَّه» رجوع شود.
در نسخه ما در توحید صدوق «باعث» دو دفعه ذکر شده ولی پیداست که اشتباه چاپ است. قصود از شمردن که فرمود: هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود، آن است که به آنها
ایمان بیاورد و بداند که خداوند دارای چنین صفاتی است. نود و نه بودن اسماء حسنی در روایت شیعه و سنّی به طور مستفیض نقل شده ولی بنا بر آنچه در قرآن و روایات دیگر و دعاها نقل شده تعداد اسماء حسنی بیشتر از این است. در المیزان ذیل آیه ۱۸۰ سوره
اعراف بعد از ذکر این نکته فرموده: غایت دلالت این روایات آن است که: از جمله اسماء حسنی نود نه اسم است که از خواصّ آنها استجابت دعا و دخول بهشت است در صورت دعا کردن با آنها و شمردن آنها.
ایضا در تفسیر المیزان ذیل آیه فوق از
اعراف بحث مفصّلی است طالبان تفصیل به آنجا رجوع کنند.
این واژه چهار بار از قرآن کریم ذکر شده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «اسماء حسنی»، ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.