• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسلام در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اسلام آخرین و کامل‌ترین شریعت الهی، ارائه شده به وسیله پیامبر اکرم ، محمد‌ بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است.



واژه اسلام مصدر باب اِفعال از ماده «س‌ل‌م» به معنای صحت و عافیت و دوری از هرگونه عیب و نقص و فساد و در بابِ افعال به معانی زیر است:انقیاد ، امتثال امر و نهی بدون هیچ‌گونه اعتراض
[۱۱] مبادی‌ الاسلام، ص‌۷.
، اطاعت کلی و بی قید و شرط و تسلیم محض بودن
[۱۲] خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۶.
، اذعان به حکم الهی، اخلاص در عبادت و ادای طاعات به دور از هرگونه فریب.
برخی اصل واحد در این ماده را موافقت کامل ظاهری و باطنی دانسته‌اند. به‌گونه‌ای که مخالفتی در کار نباشد و معانی دیگری مانند انقیاد ، صلح و رضا را از لوازم این معنا به شمار آورده‌اند. اسلام در اصطلاح، بر شریعت پیامبر‌خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اطلاق شده است.
[۱۷] الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۲۴۶.


۱.۱ - رابطه معنای اصطلاحی و معانی لغوی

رابطه میان معنای اصطلاحی و معانی لغوی اسلام این است که دین اسلام سراسر طاعت در برابر خداوند و پذیرش و انقیاد اوامر، بدون هیچ‌گونه اعتراض است
[۱۸] مبادی الاسلام، ص‌۷.
، و در آن، سلامت از امتناع و سرکشی وجود دارد ؛ انسان مسلمان با اظهار فروتنی و ابراز پذیرش شریعت، به آنچه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آورده، ملتزم شده است.

۱.۲ - نظر ایزوتسو

ایزوتسو با ریشه یابی کلمه اسلام در میان اعرابِ پیش از اسلام بر این باور است که این واژه مانند بیش‌تر اصطلاحات کلیدی قرآن پیشینه‌ای خاص در جاهلیت دارد. به عقیده وی این اصطلاح در آن دوران به‌طور کلی به معنای ترک کردن و دست کشیدن بوده است و عربها هنگامی فعل «اَسْلَمَ» را به‌کار می‌بردند که شخص از چیزی که برای او بسیار عزیز و گرانبها بود دست می‌کشید و آن را به دیگری که خواستار آن بود وا‌می‌گذاشت و در صورتی که آن چیز خودِ شخصِ وی باشد که گرانبهاترین موجودی انسان است، در این حالت اسلام به معنای اطاعت کلی و بی قید و شرط و تسلیم محض بودن است.
[۲۲] خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۶.

وی حقیقت اسلام را در فرهنگ قرآن حاکی از پیدایش دوره‌ای جدید در زندگی عربها پس از گذراندن دوران جاهلیت می‌داند. به عقیده وی واژه اسلام در برابر جاهلیت است؛ مسلمان بودن این است که انسان از همه خودپسندیها و مغرور بودن به قدرت دست کشیده، در برابر خداوند همچون بنده خدمتگزاری حالت خضوع و اطاعت و فروتنی را برگزیند.
این حالت، پایان دوره جاهلیت است که در آن، مغرور بودن به قدرت بشری، اعتماد به نفس نامحدود، استقلال مطلق و تصمیم تزلزل‌ناپذیر برای سر فرود نیاوردن در برابر هیچ قدرتی جزء لاینفک زندگی بوده است.
[۲۳] خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۷‌-۲۷۷.



واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است:یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
[۲۴] کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۵۲.
[۲۵] کشف الاسرار، ج‌۲، ص ۱۹۶.
[۲۶] منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۱۹۴.
[۲۷] آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۳، ص‌۲۸۸.
و دیگری دین و سیره همه انبیای الهی و به عبارت دیگر « دین الله ».
بسیاری از مفسران به رغم التفات به وجود دو معنا برای «اسلام»، به تعیین معنای آن در قرآن نپرداخته‌اند و در مواردی که آن را بر شریعت پیامبر‌خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تطبیق کرده‌اند روشن نشده که این تطبیق به لحاظ استعمال «اسلام» به معنای عام خود در کامل‌ترین مصداق است یا مراد از اسلام معنای خاص و اصطلاحی آن است. برخی استعمال این واژه را در خصوص شریعت پیامبراسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) امری مسلم و بدیهی دانسته و کاربردهای دیگر را در غیر معنای اصلی خود دانسته‌اند
[۳۱] الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
؛ ولی برخی دیگر بر این باورند که کلمه اسلام به معنای شریعت قرآن، اصطلاحی است که پس از دوران نزول قرآن و گسترش آوازه دین محمّدی پیدا شده است. برخی نیز به‌صورت قاعده‌ای کلی گفته‌اند: هرجا در آیات قرآن کلمه اسلام به همراه واژه « احسان » آمده منظور شریعت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است ؛ اما در مورد معنای دوم (دین و سیره همه پیامبران الهی) باید گفت با وجود تعدد پیامبران، در سراسر قرآن تأکید و اصرار فراوانی بر وحدت دین الهی دیده می‌شود و در فرهنگ قرآن این حقیقت و روش واحد، اسلام نام دارد. دعوت به اسلام و ترغیب انسانها به پیروی از آن به‌صورت اصلی کلی در بسیاری از آیات، با صراحت و وضوح تمام آمده است. در بعضی از آیات، انبیای الهی خود و پیروان خود را «مُسْلِم» نامیده‌اند و حتی برخی پژوهشهای لغت‌شناسانه حاکی از آن است که کلمه اسلام با معنای پیشگفته، در سایر شرایع، به زبانهای عبری ، سریانی و آکادی نیز یافت می‌شود. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه به‌صورت یک اصطلاح از شرایع کهن‌تر گرفته شده است.
[۳۵] واژه‌های دخیل، ص‌۱۲۰‌-۱۲۱.
این تحقیقات با مضمون بسیاری از آیات که در آن‌ها انبیای پیشین و پیروان ایشان مسلمان خوانده شده‌اند سازگار است.
[۳۷] دقائق التفسیر، ج‌۱، ص‌۲۱۵.


۲.۱ - اسلام به معنای انقیاد

حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبران‌ الهی همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بوده‌اند.
[۴۲] من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۶.
این حقیقت به‌صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی وجود داشته و به شریعت خاص و تنها انبیای اولواالعزم اختصاص ندارد، زیرا گرچه نخستین شریعت الهی چنان‌که برخی مفسران از آیه ۱۳ شوری استظهار کرده‌اند، از زمان نوح (علیه‌السلام) آغاز گردیده ؛ لیکن تعالیم پیامبران الهی از زمان آدم (علیه‌السلام) و شیث (علیه‌السلام) و ادریس (علیه‌السلام) نیز وجود داشته و اسلام به منزله رکن اساسی همه آن‌ها بوده است.
[۴۸] تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
البته باید توجه داشت که اسلام در معنای مذکور طیف وسیعی از عقاید ، احکام و اخلاق را شامل می‌گردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی ویژگیهای خاص همان مرحله را دارد. به عبارت دیگر اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی، صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.
[۴۹] من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۴.


۲.۲ - اسلام دین همه انبیا

برخی مفسران با اذعان به این‌که اسلام همان دین الهی است که همه انبیا بر اساس آن مشی کرده‌اند اختلاف شرایع را در فروع می‌دانند. برخی دیگر می‌گویند:گرچه ماهیت اسلام به معنای عام آن تسلیم شدن در برابر اوامر الهی در زمینه عقاید و اعمال یا معارف و احکام است که این حقیقت در همه شرایع یکی است؛ اما به لحاظ کمیت و کیفیت و نیز کمال و نقص در شرایع گوناگون متغیر است و در حقیقت اسلام دین واحدی است در همه شرایع که درجات آن به سبب استعداد قومهای گوناگون متفاوت می‌گردد ، بر این اساس می‌توان تفاوت دین و شریعت را هنگامی که در‌ تقابل با یکدیگر به‌کار رود این گونه بیان کرد که دین همان خطوط کلی اسلام و ثابت است
[۵۲] تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
:«اِنَّ‌ الدِّینَ عِندَ الله الاِسلمُ»، چون این دین «عندالله» است و هرچه «عندالله» باشد از دگرگونی و زوال مصون است:«ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَ الله باق» و دینی غیر از آن از کسی پذیرفته نمی‌شود:«و مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلمِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ‌...» ولی شریعت ، همان فروع و جزئیاتی است که برای هر پیامبر به‌طور مشخص بیان شده و نسبت به امتهای مختلف متفاوت است
[۶۰] تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
[۶۱] مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۵۶، «ختم نبوت».
، بنابراین، خطوط کلی دین ثابت و لایتغیر است و به همین سبب تعددناپذیر بوده، جمع و تثنیه در آن روا نیست
[۶۲] تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
، بنابراین، می‌توان گفت دین الهی واحد و دارای مراتبی است که در هر زمانی به تناسب همان زمان، مرتبه‌ای از آن ظهور پیدا کرده است.
[۶۳] من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۴‌-۲۷۵.



محور بحث در این مقاله اصطلاح اول اسلام، یعنی آخرین شریعت الهی‌ است.
در قرآن کریم واژه‌هایی است که مقصود از آنها، آخرین شریعت الهی دانسته شده است؛ مانند:«اسلام»
[۶۶] الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
ومشتقات آن همچون «مسلمین» ، «مسلمون» ، «اَسْلَمَ» ، «أسلموا»، «إسلامکم» ، «أسلمنا» و نیز واژه‌هایی مانند «دین» ، «حق» و « دین قیّم ».

۳.۱ - حقیقت اسلام

اسلام مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.
[۸۹] مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
مجموعه تعلیمات اسلام از یک لحاظ به سه بخش تقسیم می‌گردد:
۱. ‌اصول عقاید؛ یعنی چیزهایی که هر مسلمان باید بدانها معتقد شود. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و از اعمال جوانحی و قلبی است.
۲. ‌اخلاقیات؛ یعنی خصلتهایی که هر مسلمان باید خود را به آن‌ها بیاراید و خویشتن را از اضداد آن‌ها دور نگه دارد.
۳. ‌احکام؛ یعنی دستورهایی که به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از معاش و معاد و امور فردی و اجتماعی وی مربوط است.
[۹۰] مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳.«مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
این سه‌بخش خود نیز با یکدیگر مرتبط است؛ به این معنا که اعتقادات مناسب زمینه ساز پیدایش اخلاق فاضله و اخلاق فاضله نیز با احکام و تکالیف شرعی مسانخ است و این رابطه از طرف مقابل نیز وجود دارد؛ یعنی عمل به تکالیف شرعی زمینه را برای دستیابی به مراحل برتر اخلاق و به تبع آن مرتبه بالاتری از اعتقاد فراهم می‌کند.
[۹۲] قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌-۱۴.

در بیان حقیقت اسلام و ویژگیهای آن آرای گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده که منشأ آن‌ها در بسیاری از موارد برداشتهای متفاوت از آیات یا مبانی خاص کلامی است. برخی حقیقت اسلام را صرفاً اظهار شهادتین و امری صوری دانسته‌اند. بر این اساس وصف اسلام برای هر فردی به صرف ادای الفاظی خاص (شهادتین) حاصل می‌شود: «قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولکِن قولوا اَسلَمنا ولَمّا یَدخُلِ الایمنُ فی قُلوبِکُم». مفاد این آیه با نقلهای تاریخی که افراد با شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در شمار مسلمانان قرار می‌گرفتند کاملا مطابق است. برخی مفسران در بیان حکمت این‌که چرا خداوند دروازه‌های ورودی به اسلام را چنین فراخ و گسترده قرار داده است گفته‌اند: هدف از آن تقویت و توسعه و شکوه هرچه بیش‌تر امت اسلامی است.
[۹۶] من وحی القرآن، ج‌۲۱، ص‌۱۶۴‌-۱۶۵.
برخی دیگر حقیقت اسلام را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته، می‌گویند: آنچه به عنوان اسلام در آیه ۱۴ حجرات آمده «اسلام» به معنای لغوی است. به عقیده این گروه اسلام عبارت است از اذعان عملی به شریعت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، و این اذعان هنگامی اسلام صحیح و پذیرفته خداوند است که تصدیقی وجدانی و نفسانی بوده، ایمان به نبوت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن را همراهی کند. البته اذعان عملی به احکام اسلام ، با ترک برخی واجبات، که گاهی بر اثر جهالت صورت می‌پذیرد و پشیمانی و توبه را در پی دارد منافاتی ندارد. گروهی دیگر حقیقت اسلام را دارای مراتب می‌دانند که پایین‌ترین مرتبه آن اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن تسلیم محض در برابر خداوند متعالی‌ است.
از آنچه در بیان حقیقت اسلام گفته شد به دست می‌آید که «اسلام» وصفی خاص با مفهومی مستقل در کنار اوصافی چون ایمان و احسان است. این وصف گرچه به لحاظ کمی و معنای خاص خود در برابر مفاهیمی چون «کفر» یا «جاهلیت» قرار می‌گیرد؛ ولی در قرآن مشخصاً گاهی در برابر وصف قاسط (ظالم):«واَنّا مِنَّا المُسلِمونَ ومِنَّا القسِطونَ...» و گاهی در مقابل وصف مجرم آمده است:«اَفَنَجعَلُ المُسلِمینَ کالمُجرِمین» ، به‌هر‌حال در هر دو وصف قاسط و مجرم به‌نحوی عدم انقیاد مطرح است که آن را در برابر وصف اسلام قرار می‌دهد.


قرآن کریم دین اسلام را تنها دین مقبول نزد خداوند می‌داند:«ومَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلمِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ»، «اِنَّ الدِّینَ عِندَ الله الاِسلمُ». گروهی از مفسران بدون هیچ تردیدی مفهوم اسلام را در این آیات بر خصوص شریعت نبی‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تطبیق کرده و تنها دین مقبول نزد خداوند را همین دین دانسته‌اند.
[۱۰۸] کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۱۹۰.
[۱۰۹] منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۲۸۶.

برخی نیز با اذعان به عام بودن معنای اسلام، یعنی انقیاد و تسلیم در برابر خداوند، در آیه ۸۵ آل‌عمران گفته‌اند: اسلام به معنای عام خود هنگامی تحقق می‌یابد که شخص در برابر همه حقایقی که از سوی خداوند آمده تسلیم و پذیرا باشد، و کسی که به تعالیم پیامبر اسلام ایمان نیاورد اسلام به معنای عام نیز در حق او محقق نخواهد شد
[۱۱۲] من وحی القرآن، ج‌۶، ص‌۱۳۸‌-۱۳۹.
، ازاین‌رو کسانی که در گفتار و رفتار، پیامبراسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را تصدیق نکنند وصف اسلام را به هیچ‌یک از معانی آن نخواهند داشت.
بر این اساس برخی مفسران اصولا اطلاق اسلام را پس از نسخ سایر شرایع بر آن‌ها صحیح ندانسته
[۱۱۳] الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
، آنها را مرضی خداوند نمی‌دانند؛ ولی برخی دیگر با توجه به سیاق آیات، مراد از اسلام را در این آیات تسلیم شدن در برابر حق و همان دین واحد و مشترک همه انبیا دانسته‌اند.
با فرض پذیرش این قول نیز می‌توان گفت که کامل‌ترین مصداق چنین تسلیم و انقیادی در شریعت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وجود دارد. با استفاده از آیه‌ ولایت می‌توان گفت کامل‌ترین مصداق این انقیاد و تسلیم هنگامی محقق می‌شود که مسلمان پس از ولایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، ولایت اولوا الامر را پذیرفته باشد:«اَطیعُوا الله واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی‌الاَمرِ مِنکُم». با ولایت، دین تمام و نعمت کامل می‌گردد:«الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم واَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی ورَضیتُ لَکُمُ الاِسلمَ دینًا» و شاید از‌همین‌روست که در برخی روایات نیز اسلام در آیات گذشته بر خصوص مذهب شیعه تطبیق شده است.
در آیات قرآن سبقت جستن در اتصاف به اسلام، فضیلت و ارزشی مهم برای پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شمرده شده است: «قُل اِنّی اُمِرتُ اَن اَکونَ اَوَّلَ مَن اَسلَمَ». برخی مفسران سبقت و تقدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را در اسلام دلیلی بر شرافت اسلام دانسته‌اند و بعضی بر این عقیده‌اند که اگر این سبقت و تقدم در میان امت نبی‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) باشد زمانی و رتبی است؛ ولی اگر به‌طور مطلق و در میان همه انسانها باشد اول بودن فقط به لحاظ رتبه خواهد بود ؛ همچنین افزون بر فضیلت و ارزش سبقت جستن و تقدم در اسلام، حفظ و استمرار این وصف تا هنگام مرگ نیز در آیاتی چند مورد تأکید قرار گرفته است. نمونه آن خطاب قرآن به امت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است: «و‌لا‌تَموتُنَّ اِلاّ و اَنتُم مُسلِمون». برخی مفسران در ذیل این آیه تأکید کرده‌اند که مراد از‌این امر ، وجوب حفظ و استمرار بخشیدن به وصف اسلام است؛ نه تنها تحصیل آن در هنگام‌ مرگ .


بسیاری از محققان، مفسران و متکلمان به بررسی رابطه اسلام با ایمان پرداخته‌اند. در این میان متکلمان به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای کلامی در فصلی با عنوان «اسماء و احکام» دو اسم ایمان و اسلام را بررسی کرده‌اند.
۱. بسیاری از متفکران امامیه و گروهی فراوان از مفسران و متکلمان اهل سنت با استناد به آیه ۱۴ حجرات و ادله دیگری مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر و نسبت آن‌دو را عموم و خصوص دانسته، اسلام را نسبت به ایمان عام می‌دانند. در روایاتی در قالب تمثیل نسبت اسلام و ایمان به موقعیت کعبه در مسجدالحرام یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است تشبیه شده، که در هر دو مثال، اسلام عام‌تر و شامل‌تر نسبت به ایمان فرض شده است. عمومیت اسلام نسبت به ایمان از آن‌روست که اسلام مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت خاتم با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان افزون بر این، اعتقاد باطنی را نیز به همراه دارد. در روایات نیز اسلام قبل از ایمان و دارای آثار دنیوی مطرح‌شده است؛ مانند این‌که به وسیله آن ارث برده می‌شود و نکاح جایز می‌گردد، درحالی‌که ایمان حقیقتی است که براساس آن ثواب و اجر داده می‌شود. برخی گفته‌اند: اسلام اظهار خضوع و قبول است؛ اما ایمان تصدیق باطنی است. به‌عبارت دیگر اسلام متابعت زبانی و جوارحی است؛ خواه همراه با اعتقاد باشد یا نه؛ اما ایمان انقیاد توأم با اعتقاد قلبی است :«قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولکِن قولوا اَسلَمنا ولَمّا یَدخُلِ الایمنُ فی قُلوبِکُم»
باقلانی از این آیات چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به ایمان عام و جایگاه ایمان قلب و محل اسلام جوارح‌است.
[۱۴۶] الانصاف، ص‌۸۹‌-۹۰.

از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم اسلام به آن استدلال شده آیه ۳۵ احزاب است که وصف مؤمن در آن پس از مسلم ذکر شده است: «اِنَّ المُسلِمینَ والمُسلِمتِ والمُؤمِنینَ والمُؤمِنتِ» ابن‌کثیر از قرار گرفتن وصف ایمان پس از اسلام چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به ایمان عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد می‌کند که بر اساس آن شخص گناهکار از دایره ایمان خارج شمرده شده و چنین استدلال می‌کند که این شخص به اجماع مسلمانان کافر نیست و هنوز مسلمان است، پس اسلام می‌تواند بدون ایمان تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا ایمان باشد اسلام هم خواهد بود.
ابن‌تیمیه با استناد به روایتی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت میان مفهوم اسلام، ایمان و احسان را چنین بیان می‌کند که هرکس دارای مقام احسان باشد ایمان نیز دارد و هرکه ایمان داشته باشد اسلام را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست.
[۱۴۹] الایمان، ص‌۸.

شهرستانی نیز اسلام را نقطه شروع حرکت انسان برای کسب کمالات دانسته، می‌گوید: پس از این مرحله انسان به وسیله اخلاص و تصدیق قلبی به قضا و قدر الهی به مقام ایمان رسیده، پس از آن با مجاهده و مشاهده ، مقام احسان را درمی‌یابد.
۲. ابتدا در میان خوارج و بعدها بین معتزله نیز چنین شهرت یافت که ایمان و اسلام تساوی و وحدت مفهومی دارد. این قول را به قدریّه نیز نسبت داده‌اند.
می‌توان گفت انگیزه اصلی خوارج در انتخاب این عقیده رنگ و صبغه‌ای سیاسی داشته و هدف نهایی آنان تکفیر دشمنانشان و خارج کردن آن‌ها از جرگه مسلمانان و در مواردی مهدور‌الدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین استدلال می‌کردند که انجام تکالیف شرعی در تحقق حقیقت ایمان نقش دارد و حقیقت ایمان هم با اسلام یکی است، از این‌رو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود کافر شده، از دایره مسلمانان خارج می‌شود.
[۱۵۳] مجموعه آثار، ج‌۱۶، ص‌۶۰۴‌-۶۰۵، «مشکلات علی (علیه‌السلام)».
آنان برای اثبات عقیده خود به آیاتی از جمله ۸۵ آل‌عمران استدلال کرده‌اند.
شهید ثانی استدلال ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین نقل می‌کند: بر اساس آیه «و مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلمِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ» می‌توان گفت که ایمان ، دین است؛ چون ایمان نزد خداوند متعالی امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس آیه «اِنَّ الدِّینَ عِندَ الله الاِسلمُ» دین نیز اسلام است. حال با ضمیمه کردن این دو‌مقدمه بر هم که ایمان دین است و دین هم اسلام است می‌توان نتیجه گرفت که ایمان همان اسلام‌است.
[۱۵۷] حقائق الایمان، ص‌۱۲۲.

این استدلال دارای اشکالاتی فراوان است؛ از‌جمله این‌که صحت حمل اسلام بر ایمان (نتیجه قیاس ) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای قیاس (ایمان، دین است) آن باشد که ایمان خود دین است پذیرفته نیست، زیرا ایمان تنها می‌تواند جزئی از دین یا شرط دین باشد.
[۱۵۸] حقائق الایمان، ص‌۱۲۲‌-۱۲۳.

این گروه برای اثبات مدعای خود به آیاتی دیگر استدلال کرده‌اند که در آن‌ها دو وصف ایمان و اسلام به‌گونه‌ای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند آیات «فَاَخرَجنا مَن کانَ فیها مِنَ المُؤمِنین• فَما وجَدنا فیها غَیرَ بَیت مِنَ المُسلِمین».
گرچه در برخی آیات قرآن ، اسلام و ایمان به‌گونه‌ای آمده که بیانگر نوعی یگانگی میان آن دو است؛ اما چنان‌که برخی متکلمان اشعری گفته‌اند مضمون این آیات می‌تواند تنها ناظر به وحدت مصداقی اسلام و ایمان باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمی‌رساند ، گذشته از این، پذیرش این عقیده به‌طور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از آیات، نظیر ۱۴ حجرات مشکل است، زیرا در این آیه گروهی خود را «مؤمن» خوانده‌اند و خداوند با ردّ این ادعا آنان را «مسلمان» دانسته و روشن است که خداوند در این مقام در پی بیان حدود مفهومی اسلام و ایمان بوده؛ نه استعمال لفظ اسلام تنها به معنای لغوی. علامه طباطبایی افزون بر آیه مذکور، آیه ۳۵ احزاب را که وصف «مؤمنین و مؤمنات» را از عنوان «مسلمین و مسلمات» تفکیک کرده دلیل محکمی بر تغایر این دو وصف قلمداد می‌کند.
۳. گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبه‌دار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و ایمان تصویر نکرده‌اند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کرده‌اند.
این گروه دو‌دسته‌اند:
دسته نخست: بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و ایمان را بیان کرده‌اند. غزالی می‌گوید:اسلام و ایمان گاهی مترادف است؛ مانند:«یقَومِ اِن کُنتُم ءامَنتُم بِالله فَعَلَیهِ تَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُسلِمین» و گاهی متغایر؛ مانند:«قالَتِ الاَعرابُ...» و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پرسیده شد:برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند:«الاسلام» و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند:«الایمان». قرطبی نیز می‌گوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از ایمان یعنی ایمان توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادف‌اند و گاهی تداخل معنایی دارند. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداخته‌اند. در تفسیر المنار آمده است:اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین انبیا و مرسلین است و ایمان نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و بر این اساس، ایمان و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنان‌که در آیات ۱۶‌-۱۷ حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و ایمان به یک معنا به‌کار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و ایمان تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام‌ است.
دسته دوم : از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن می‌دانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا می‌شود. راغب اصفهانی می‌گوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ حجرات طرح گردیده و این معنا پایین‌تر از رتبه ایمان است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات ۱۳۱ بقره و ۱۹ آل‌عمران آمده و این مرتبه فوق ایمان است ؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به ایمان عام است، چون ایمان، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام انبیا و اصفیاست و این اخص از ایمان و برتر از آن است.
[۱۷۵] الفرقان، ج‌۲۶‌-۲۷، ص‌۲۶۰.
البته همیشه همراه چنین اسلامی، ایمان نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کرده‌اند و ایمان را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه می‌دانند. در مناهج‌المعارف آمده است که حقیقت اسلام و ایمان یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از ایمان پایین‌تر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایین‌تر از خود ایمان است.
[۱۷۶] مناهج المعارف، ص‌۸۶۹‌-۸۷۰.
علامه طباطبایی هر یک از اسلام و ایمان را به ۴‌مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبه‌ای از ایمان ملازم می‌داند.
به اعتقاد امام‌ خمینی اسلام و ایمان در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به ‌معنای تصدیق و اسلام به‌ معنای انقیاد و خشوع و تسلیم است. همچنین اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان علاوه‌ بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد. ازاین‌رو امام‌ خمینی در بیان مغایرت میان ایمان و اسلام با استناد به روایتی، معتقد است که اسلام، شهادت به وحدانیت خداوند و اعتقاد به رسالت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه می‌کند، براین‌اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است. ایشان، باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان ائمه (علیهم‌السّلام) می‌دانند را باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول قرآن کریم بوده است، زیرا ائمه (علیهم‌السّلام) سخنی غیر از آنچه خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن معتقد هستند، نمی‌گویند. ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و همان تصدیق به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّمص) بوده‌ است. اما پس ‌از نصب آن حضرت، ولایت و امامت از ارکان ایمان قرار گرفت. امام‌ خمینی عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان می‌داند، نه جزو معنای ایمان و روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان می‌شمارند بر ‌همین معنا حمل می‌کند. به باور امام‌ خمینی بنابر ظاهر روایات، اظهار اسلام در جاری شدن احکام اسلام کافی است، اگرچه شخص در باطن نفاق داشته باشد و معتقد نباشد و این همان اسلام در نگاه فقهی است، البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به ‌معنای اعتقاد به مذهب تشیع می‌آید که در این ‌صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.
[۱۸۵] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۷۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۲، ص۲۹۵، «سلم».    
۲. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۱، ص‌۳۷۹‌-۳۸۰.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۲۵۶.    
۴. مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰‌ -۹۱.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۲۵۷.    
۶. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۵ ص‌۱۸۸-۱۸۹، «سلم».    
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۲، ص۲۹۵.    
۸. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷.    
۹. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰، «سلم».    
۱۰. ماوردی، النکت و العیون، ج۱، ص۳۷۹‌-۳۸۰.    
۱۱. مبادی‌ الاسلام، ص‌۷.
۱۲. خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۶.
۱۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷، «سلم».    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۲۵۷.    
۱۵. مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، ج‌۳، ص‌۱۱۷.    
۱۶. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۵، ص‌۱۸۸، «سلم».    
۱۷. الوجوه و النظائر، ج‌۱، ص‌۲۴۶.
۱۸. مبادی الاسلام، ص‌۷.
۱۹. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰.    
۲۰. ابن فارس، احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۱.    
۲۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۲، ص۲۹۴.    
۲۲. خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۶.
۲۳. خدا و انسان در قرآن، ص‌۲۵۷‌-۲۷۷.
۲۴. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۵۲.
۲۵. کشف الاسرار، ج‌۲، ص ۱۹۶.
۲۶. منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۱۹۴.
۲۷. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۳، ص‌۲۸۸.
۲۸. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۴۲۶.    
۲۹. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۵۰-۵۱.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌-۱۲۱.    
۳۱. الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
۳۲. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۳، ص‌۱۸۹‌-۱۹۰.    
۳۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۲۵۳.    
۳۴. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۵۴.    
۳۵. واژه‌های دخیل، ص‌۱۲۰‌-۱۲۱.
۳۶. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۴۲۶.    
۳۷. دقائق التفسیر، ج‌۱، ص‌۲۱۵.
۳۸. یونس/سوره۱۰، آیه۷۱‌۷۲.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۳۱‌۱۳۳.    
۴۰. یونس/سوره۱۰، آیه۸۴.    
۴۱. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۴۲. من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۶.
۴۳. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۲۸۷.    
۴۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌-۱۲۱.    
۴۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۲۹.    
۴۷. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۵۱.    
۴۸. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
۴۹. من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۴.
۵۰. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۲۹۰.    
۵۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۱۲۰‌-۱۲۱.    
۵۲. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
۵۳. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۵۰-۵۱.    
۵۴. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص۲۸۹-۲۹۰.    
۵۵. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص۲۸۸.    
۵۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۵۷. نحل/سوره۱۶، آیه۹۶.    
۵۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۵۹. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۲۸۹-۲۹۰.    
۶۰. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
۶۱. مجموعه آثار، ج‌۳، ص‌۱۵۶، «ختم نبوت».
۶۲. تفسیر موضوعی، ج‌۱۲، ص‌۱۴۶.
۶۳. من وحی القرآن، ج‌۵، ص‌۲۷۴‌-۲۷۵.
۶۴. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۶۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۶۶. الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
۶۷. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۰۵.    
۶۸. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۶، ص‌۱۰۸.    
۶۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۷۰. زمر/سوره۳۹، آیه۱۲.    
۷۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص‌۲۴۷.    
۷۲. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۴.    
۷۳. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۲۹، ص‌۲۳۶.    
۷۴. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج‌۲۹، ص‌۱۷۰.    
۷۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۷۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۲.    
۷۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۷۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۷۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۲، ص‌۳۲۰.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۲.    
۸۱. حجرات /سوره۴۹، آیه۱۴.    
۸۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۱۳.    
۸۳. حجّ/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۸۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۱۸، ص۶۸۹.    
۸۵. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۸۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۱۳۳.    
۸۷. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۸۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص‌۱۷۸.    
۸۹. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
۹۰. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۶۳.«مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی».
۹۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص‌۱۵۵‌-۱۵۸.    
۹۲. قرآن در اسلام، ص‌۱۳‌-۱۴.
۹۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۹۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۲، ص۳۱۴-۳۱۶.    
۹۵. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۲، ص‌۲۷۷.    
۹۶. من وحی القرآن، ج‌۲۱، ص‌۱۶۴‌-۱۶۵.
۹۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۹۸. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۲۹۵.    
۹۹. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۱۷۰-۱۷۱.    
۱۰۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۳۰۱‌-۳۰۲.    
۱۰۱. جنّ/سوره۷۲، آیه۱۴.    
۱۰۲. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۲۹، ص‌۲۳۶.    
۱۰۳. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج‌۲۹، ص‌۱۷۰.    
۱۰۴. قلم/سوره۶۸، آیه۳۵.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۹۶.    
۱۰۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۱۰۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۰۸. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۱۹۰.
۱۰۹. منهج الصادقین، ج‌۲، ص‌۲۸۶.
۱۱۰. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۱، ص‌۳۴۵.    
۱۱۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۱۱۲. من وحی القرآن، ج‌۶، ص‌۱۳۸‌-۱۳۹.
۱۱۳. الفرقان، ج‌۳، ص‌۲۳۶‌-۲۳۷.
۱۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۳۳۸‌-۳۳۹.    
۱۱۵. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۱۱۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۱۱۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص‌۱۸۱‌-۱۸۲.    
۱۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۴، ص‌۲۶۳‌-۲۶۹.    
۱۱۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۲، ص۵۲۱.    
۱۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌۶۶، ص۱۲۸.    
۱۲۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴.    
۱۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۶۳.    
۱۲۳. زمر/سوره۳۹، آیه۱۳.    
۱۲۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۴، ص‌۳۳۶.    
۱۲۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۳.    
۱۲۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۲.    
۱۲۷. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل، ج‌۲، ص‌۳۱.    
۱۲۸. ابوسعود، محمد بن محمد، ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، ج‌۱، ص۳۹۴.    
۱۲۹. ابوسعود، محمد بن محمد، ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، ج۲، ص۶۶.    
۱۳۰. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۷۵.    
۱۳۱. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۲۰۶‌-۲۱۰.    
۱۳۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۳۳. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۱‌-۱۰۳.    
۱۳۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.    
۱۳۵. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸.    
۱۳۶. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.    
۱۳۷. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۳.    
۱۳۸. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۲.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۱.    
۱۴۰. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲‌-۱۰۳.    
۱۴۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.    
۱۴۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۳۳۰.    
۱۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۷.    
۱۴۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.    
۱۴۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۴۶. الانصاف، ص‌۸۹‌-۹۰.
۱۴۷. احزاب /سوره۳۳، آیه۳۵.    
۱۴۸. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۶.    
۱۴۹. الایمان، ص‌۸.
۱۵۰. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ص‌۵۳-۵۴.    
۱۵۱. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸.    
۱۵۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۲، ص‌۱۳۴.    
۱۵۳. مجموعه آثار، ج‌۱۶، ص‌۶۰۴‌-۶۰۵، «مشکلات علی (علیه‌السلام)».
۱۵۴. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۱۵۵. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۱۵۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۵۷. حقائق الایمان، ص‌۱۲۲.
۱۵۸. حقائق الایمان، ص‌۱۲۲‌-۱۲۳.
۱۵۹. نسفی، احمد بن محمود، مدارک التنزیل و حقائق التاویل، ج‌۴، ص‌۱۸۰.    
۱۶۰. ذاریات /سوره۵۱، آیه۳۵‌-۳۶.    
۱۶۱. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۲۰۷.    
۱۶۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۶۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۱۶۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۱۳‌-۳۱۴.    
۱۶۵. یونس/سوره۱۰، آیه۸۴.    
۱۶۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۶۷. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، ج‌۲، ص۱۲-۱۳.    
۱۶۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۲، ص‌۱۳۴.    
۱۶۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۶-۱۷.    
۱۷۰. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج‌۳، ص۲۹۶.    
۱۷۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۱۷۲. بقره/سوره۲، آیه۱۳۱.    
۱۷۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۷۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۴۲۳.    
۱۷۵. الفرقان، ج‌۲۶‌-۲۷، ص‌۲۶۰.
۱۷۶. مناهج المعارف، ص‌۸۶۹‌-۸۷۰.
۱۷۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۲۰۴.    
۱۷۸. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۷-۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۷۹. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۴۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۸۰. خمینی، روح‌الله، الطهارة، ج۳، ص۴۶۴-۴۶۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۸۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۸۲. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۹۵-۹۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۸۳. خمینی، روح‌الله، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۳۷۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۸۴. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۹۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۸۵. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۷۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اسلام».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.


رده‌های این صفحه : دیدگاه های کلامی امام خمینی




جعبه ابزار