اسلام در آلمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسلمانان پس از
پروتستانها و
کاتولیکها، سومین گروه مذهبی آلمان را تشکیل میدهند. بنابر آمار منتشر شده در بولتن دفتر اداره مطبوعات و اطلاعات دولت این کشور، بیش از ۹۵ درصد مسلمانان آلمان، خارجیان هستند که از این تعداد، ۷۶ درصد ترک بوده و
ایرانیان در رده دوم و مسلمانان آلمانی با ۴ درصد کل مسلمانان آلمان، سومین گروه مسلمانان میباشند.
حضور اولیه
مسلمانان در کشورهای آلمانی زبان در ارتباط با زندانیان جنگی عثمانی بعد از تصرف
بالکان توسط امپراتوری متجلی شد. این جمعیت تا دهه ۶۰ قرن بیستم به عنوان
عامل جمعیتی مهمی تلقی نمیشد. شهرهای بزرگی از قبیل برلین (که اولین مسجد این شهر در خانه آقای ویلمرس دورف در سال ۱۹۲۷ ساخته شد) مجموعه نامتجانسی از دیپلماتها، دانشجویان و بازرگانان را شامل میشد. در ماه می۱۹۵۸، پناهندگانی از شوروی و یوگسلاوی دست به تشکیل اداره مذهبی آوارگان
مسلمان در جمهوری فدرال آلمان و برلین زدند که این اداره به چاپ نشریهای به نام «المها جرون» در این کشور پرداخت.
با شکوفایی اقتصاد آلمان و نیاز مبرم به استخدام نیروی کارگر خارجی، تعداد کارگران خارجی، بهویژه کارگران ترک، در بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۳ سه برابر شد. رسیدگی به امور رفاهی و اجتماعی کارگران ترک بهعهده بخش اجتماعی و رفاهی حزب سوسیال دموکرات این کشور و جنبش کارگری گذاشته شده بود و بهمنظور جلوگیری از پیدایش بازار سیاه ارز، نرخ ثابت و معینی برای تبدیل پول آلمان به
ترکیه در شهرهای صنعتی آلمان موافقت کرد و اولین شبکه در نظر گرفته شد و دولت آلمان رفته رفته با افتتاح کنسولگریهای ترکیه در شهرهای صنعتی آلمان موافقت کرد و اولین شبکه رادیویی به
زبان ترکی نیز برای این کارگران آغاز به کار کرد.
اولین بحران کارگری مربوط به سال ۶۷-۱۹۶۶ بود که دولت با بحران اقتصادی روبرو شد و در نیمه سال، بیش از ۷۰ هزار کارگر ترک بیکار شدند، اما برخلاف پیش بینیهای انجام گرفته، اکثریت آنان حاضر به مراجعت به ترکیه نشدند و حتی تعداد زیادی از کارگران مذکور پس از گذشت بحران اقتصادی، شغل جدیدی پیدا کردند. بحران اقتصادی فوق و بیکاری کارگران خارجی در مجموع، سیاست استخدام کارگر خارجی آلمان را به زیر سؤال برد و دولت مجبور شد در سال ۱۹۷۳، قوانین جدیدی در خصوص مهاجرت وضع نماید. بر اساس قوانین جدید، کارفرمایان آلمانی میبایست برای کارگران و کارکنان مهاجر خود، امکانات اولیه رفاهی، از قبیل خانه و
بهداشت و بیمه همگانی، فراهم آورند. آنها همچنین مجبور به پرداخت مالیات بیشتری برای جبران کمبودهای آموزشی کارگران و کارکنان مهاجر خود شدند.
از سال ۱۹۸۵ به بعد، تغییر عمدهای در بافت مهاجرت به آلمان به وجود آمد، گروه جدید مهاجران غالبا خواستار کار نبودند و بلکه از پناهندگان سیاسی کشورهایی چون ترکیه و برخی کشورهای عرب بودند. پناهندگان سیاسی جدید، ابتدا وارد برلن شرقی شده و سپس توسط مقامات آن کشور، تحویل مقامات برلن غربی میشدند، در سال ۱۹۸۶، به دلیل بالا رفتن میزان پناهندگی سیاسی، بین دو آلمان قراردادی منعقد شد و بدین وسیله، یکی از راههای ورود پناهندگان به این کشور مسدود گردید.
مسلمانان پس از
پروتستانها و
کاتولیکها، سومین گروه مذهبی آلمان را تشکیل میدهند. پس از مسلمانان،
بودائیان و
یهودیان، به ترتیب چهارمین و پنجمین گروه و جمعیت مذهبی این کشور را تشکیل میدهند.
جمعیت مسلمانان از بیشترین سرعت رشد بین این گروهها برخوردار است، بهگونهای که در حال حاضر، حدود چهل درصد مسلمانان ساکن آلمان، زیر ۱۸ سال سن دارند. این رشد سریع، صرفا به معنای افزایش تعداد مسلمانان نیست، بلکه مبین افزایش آن بخش از جمعیت است که از فرهنگ
اسلامی متاثر میباشند. تمام جوامع
مسلمان در سراسر اروپا نیز از چنین رشدی برخوردار میباشند.
بنابر آمار منتشر شده در بولتن دفتر اداره مطبوعات و اطلاعات دولت این کشور، بیش از ۹۵ درصد مسلمانان آلمان، خارجیان هستند که از این تعداد، ۷۶ درصد ترک بوده و ایرانیان در رده دوم و مسلمانان آلمانی با ۴ درصد کل مسلمانان آلمان، سومین گروه مسلمانان میباشند. پس از ایرانیان، اتباع
مراکش با سه درصد،
لبنان با دو درصد،
تونس و
پاکستان هر یک با یک درصد از کل جمعیت، مسلمانان مقیم آلمان را تشکیل میدهند. مسلمانان از یوگسلاوی سابق، آلبانی،
بلغارستان و
مصر و دیگر کشورهای
مسلمان، هر یک کمتر از یک درصد کل مسلمانان مقیم آلمان را تشکیل میدهند.
تعداد مهاجران ترک در آلمان را نباید با تعداد مسلمانان این کشور برابر دانست؛ چرا که از یک طرف، تعداد قابل ملاحظهای از مسلمانان این کشور را مراکشیها و تونسیها تشکیل میدهند و از طرف دیگر، تعداد قابل توجهی از ترکهای مهاجر، از
مسیحیان ارتدوکس منطقه میباشند. سرشماری سال ۱۹۸۷ که در آن، سؤال در مورد مذهب هم گنجانده شده بود، ما را با حقایق بیشتری در این مورد آشنا میسازد، برای مثال، بیش از یکصد هزار ترک مقیم، حاضر نبودند خود را
مسلمان بنامند. آمار جالب توجه دیگری نشانگر این واقعیت بود که بیش از ۴۸ هزار
مسلمان آلمانی در این کشور زندگی میکنند که بیش از ۵ هزار نفر از آنها، از آلمانیهای اصیلی هستند که
دین اسلام را پذیرفتهاند.
طبق آخرین برآورد در سال ۱۹۹۵، از میان حدودا ۰۰۰/۷۰۰/۲
مسلمان ساکن آلمان، ۰۰۰/۲۵۰/۲
سنی، ۰۰۰/۴۰۰ علوی، ۰۰۰/۴۰
شیعه، ۰۰۰/۱۰
احمدیه، ۳۰۰-۲۰۰
اسماعیلی و ۰۰۰/۶۰
مسلمان آلمانی از میان این عده، ۰۰۰/۲۷۰/۱ به طور فعال در مراسم مذهبی شرکت میکنند.
امروزه مسلمانان با داشتن چنین جمعیتی، نیروی مهمی را تشکیل میدهند که هیچکس نمیتواند آنان را نادیده بگیرد. تنها در کلن - بیش از ۰۰۰/۷۰ نفر
مسلمان زندگی میکنند. نمونه دیگر، وضعیت شهر «دورتموند» است. این شهر که یکی از شهرهای بزرگ منطقه صنعتی «رور» آلمان است، در بر گیرنده گروه کثیری از مسلمانان میباشد؛ بههمین خاطر است که اکثر مقامات آلمان، توجه بیشتری به پیروان این مذهب کرده و در پی جذب آنان در جامعه آلمان بودهاند. دولت آلمان علاوه بر اقدامات داخلی، با پیگیری سیاست برقراری ارتباط بین مسلمانان و مسیحیان و در نتیجه ایجاد درک و تفاهم بهتر بین آنان، سعی دارد تصویر بسیار مثبتی از خود در اذهان مسلمانان ایجاد کند. بههمین خاطر، مسلمانان در آلمان نسبت به سایر کشورهای اروپایی، از تسهیلات و امکانات بهتری برخوردارند. برای مثال، ساختن مساجد برخلاف فرانسه، مستلزم مذاکرات و اقدامات سیاسی و اداری طولانی نمیباشد و قریب ۲۰% دختران دانش آموز
مسلمان در مدارس، بهخصوص در سطوح ابتدایی، با روسری حاضر میشوند، بدون اینکه با مزاحمتی مواجه باشند.
قانون اساسی آلمان آزادی دین و سازمانهای مذهبی و آموزش آن را ضمانت مینماید. روی هم رفته، قانون اساسی این کشور همانند فرانسه و هلند، بر اساس و پایه بیدینی بنا نشده است، بلکه تفاوت آشکار آن با دو کشور دیگر، در این است که قانون در مقابل ادیان و مذاهب، بیتفاوت نیست. سازمانهای مذهبی که از نظر مقامات دولتی شناخته شده نیستند، میتوانند بهراحتی زیر پوشش قوانین مربوط به سازمانها و تشکیلات، فعالیت آزادانهای داشته باشند، هر سازمان موظف به ارائه اساسنامهای دموکراتیک و لیست اسامی اعضا میباشد. سازمانهای مذکور توسط هیات امناء که در مقابل تشکیلات مسؤولیت دارند، اداره میشوند. دو بخش عمده سازمانهای موردنظر تحت نامهای "Eingetrangener Rereine. v" و " "Stiftung فعالیت میکنند.
با وجود آزادی مذهبی ذکر شده، گاهی مسلمانان در
عمل با مشکلاتی روبرو میشدند. اغلب مسلمانان باید عقاید و دستورات مذهب خود را مخفیانه برگزار میکردند تا مورد قبول اجتماع باشند. پس از ساختن مسجد «مانهایم» که با منارههای بلند به چشم میخورد، مسلمانان متوجه شدند که مساجد مخفی مورد سرشکستگی و کنار زدن آنها نیست و با توجه به آمار آنها در آلمان، باید از امکانات بیشتری برخوردار باشند.
البته در ساختن مسجد «مانهایم»، بلندی منارهها با مشکلات زیادی مواجه شد. ترس از خالی شدن کلیساها و بیتفاوتی مردم نسبت به
دین مسیح، شاید یکی از علل مهم این موضوع بود، زیرا کلیساها روز به روز خالیتر میشوند، ولی مساجد به عنوان خانه دیگر خدا، هر روز بیشتر معتقدین را به خود جذب میکنند.
در حال حاضر در آلمان ۱۸ مسجد رسمی وجود دارد که از ابتدا به عنوان
مسجد ساخته شدند. اماکن مذهبی مسلمانان، نه الزاما به صورت مسجد، بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ باب برآورد شده است. اکثر این مساجد به صورت موقت احداث گردیده و بیشتر، در اماکن اجارهای، کارخانجات و یا انبارها قرار گرفتهاند. بر طبق آمار آرشیو انستیتو مرکزی
اسلام شناسی، مساجد مهم آلمان در شهرهای مانهایم، هامبورگ، برلین، مارل، دورتموند، کلن، وسلینگ، بن، فرانکفورت، زینگن، فورتسهایم قرار گرفتهاند که البته مساجد شهرهای آخن و مونیخ نیز از مساجد مهم آلمان تلقی میگردند. اکثر این مساجد، در شرایط بد ساختمانی بوده، دور از مرکز شهر و اغلب در مناطق صنعتی قرار دارند.
در حال حاضر، پروژه ایجاد مساجد، از طرف شهرداریها مورد تصویب قرار میگیرد. وضعیت مساجد آلمان بهگونهای است که روزبهروز، تعداد کسانی که برای انجام
اعمال مذهبی به آنجا روی میآورند، افزایش مییابد و این در حالی است که کلیسای سیحیت خالی بوده، مذهب در زندگی روزمره مسیحیان بیاهمیت تلقی میگردد. طی یک همهپرسی در سال ۱۹۹۵، ۸۴% از ترکهای
مسلمان، اعلام نمودند که به طور یکنواخت به مسجد میروند. طبق اظهار کلاوس لگه ویس، حقوقدان آلمانی، مسجد جایگاهی برای همپیمان شدن گروههای مختلف بوده، همچنین به نحوی معرف سرزمین پدری ترکها است و مرکزی است که مسلمانان در آن
اعتماد به نفس مییابند. در چنین شرایطی، میبینیم که هیجده هزار ترک ساکن شهر مانهایم، با جمع آوری مبلغ ۱۰ میلیون مارک، اقدام به ساخت مسجدی به مساحت ۱۲۰۹ مترمربع و ۲۵۰۰ جایگاه نیایش مینمایند.
در آلمان، مسلمانانی وجود دارند که یا تکالیف مذهبی خود را
عمل نمیکنند و یا فقط رسمهای قدیمی
دین اسلام را بکار میبرند به عنوان مثال، خانوادههایی وجود دارند که نوشیدن
مشروبات الکلی را
حرام میدانند ولی افتخار میکنند که دخترشان در آلمان
حجاب ندارد و یا اینکه فقط در
ماه رمضان و
عید قربان به مسجد میروند.
امروزه جوانان ترک نسل سوم، کسانی هستند که در آلمان متولد میشوند. آنان بیش از پیش رو به سوی
قرآن آوردهاند. بنابراین، در کشور آلمان هم مانند فرانسه، مشاهده میکنیم که جهتگیری عمومی به سوی «
اسلامگرایی جوانان» است. تحقیقاتی که از طرف دانشگاه «بیله فیلد» انجام شده، تاییدکننده این موضوع است. آقای «ویلهلمهایت مایر»، استاد جامعه شناسی این دانشگاه، معتقد است: اکنون مرحله روی آوردن ترکهای ساکن آلمان به سوی
اسلام جریان دارد. این موضوع حتی در مورد ترکهایی که به زبان آلمانی، حتی بهتر از زبان مادری خود تکلم میکنند، ولی از نظر ملیت هنوز تابعیت آلمان را ندارند، بهخصوص مشهود است.
از جمله مراکز مهم
اسلامی که در آلمان وجود دارد، مرکز
اسلامی هامبورگ (مسجد امام علی (علیه
السّلام)) میباشد. این شهر با بیش از ۸۰۰۰۰ نفر
مسلمان، مرکز
اسلامی هامبورگ را به زیباترین و مهمترین مرکز اجتماع مسلمانان با نژادهای گوناگون تبدیل کرده است. این مرکز
اسلامی یک مرکز بین المللی است که بهخصوص ایرانیها، افغانیها، عربها، پاکستانیها و آلمانیهای
مسلمان در آن برنامه دارند و دارای یک شبستان بزرگ جهت
اقامه نماز، سالن سخنرانی و نمایش فیلم، کتابخانه و سالن پذیرایی میباشد. هزینههای این مرکز از امور خیریه تامین میشود.
در دهه ۶۰ میلادی، با توجه به مشکلات فرهنگی، اجتماعی و زبانی،
مذهب و سنت برای مهاجرین ترک، بسیار مهم بوده است، ولی با شروع نسل دوم و کودکانی که در آلمان متولد شدند، در رفتار و برخورد آنها با مسائل
اسلامی فاصله بهوجود آمد. از طرف دیگر، سازمانهای ملی
اسلامی و انجمنها و مساجد در نزد نوجوانان و جوانان از جذابیت بیشتری برخوردار گردیدهاند، ولی تا به حال، مسلمانان در آلمان با وجود فعالیتهای سازماندهی شده در طول سالهای متمادی، موفق نشدهاند که به مانند کلیسای کاتولیک و پروتستانها، مجوز تشکیلات حقوقی و عمومی را کسب نمایند. این نوع حقوق، مسلمانان را قادر خواهد ساخت نمایندگانی در شورای مطبوعات، رادیو و دیگر اتحادیهها داشته باشند. علت عدم موفقیت مسلمانان در کسب امتیازات حقوقی، اختلافنظر موجود میان گروهها و سازمانهای
اسلامی بوده است.
اکثر مسلمانان در آلمان یا در این کشور متولد شدهاند و یا سالهای طولانی در اینجا ساکن هستند و
مالیات و بازنشستگی میپردازند، اما همیشه بهعنوان خارجی محسوب میشوند و از تصمیمات سیاسی بدورند. با وجود اینکه طبق قانون اساسی آلمان، این کشور بهتعداد مهاجرین خود بالیده و لفظ کارگران میهمان در سطح کشور بسیار متداول گردیده است و گرچه قوانین مهاجرت و کار در آلمان از استاندارد خوبی برخوردار است، ولی آزادیهای سیاسی و اجتماعی، خصوصا برای کارگران مهاجر ترک زبان با شهروندان آلمانی تفاوتهای فاحش دارد. مسلمانان در این کشور هنوز حق رای ندارند. «دولتمردان آلمانی اگر در بسیاری از موارد اختلاف نظر داشته باشند، در یک مورد کاملا هم عقیده هستند و آن، به حساب نیاوردن مهاجران در جمع خود به عنوان یک شهروند آلمانی است. برای مثال، مهاجران، علیرغم اقامت طولانی در کشور، هنوز صاحب رای در انتخابات عمومی نبوده و به عنوان یک شهروند درجه ۲ محسوب میشوند».
یک
اسلام شناس خبرنگار در این مورد چنین مینویسد:
دوستانه و برابر زندگی کنند، باید هر دو طرف در این امر کوشش کنند و مجامع آلمانی باید برای سومین دین بزرگ دنیا درهایش را باز کند. باید فعالیت مساجد، تدریس فقه
اسلامی، ایستگاه و برنامههای رادیویی و تلویزیونی برای
مسلمانان مانند مسیحیها آسان و حتمی باشد.
بیش از همه، رسانهها باید بیشتر در مورد این موضوع اخبار جامعی را منتشر و مردم را روشن کنند و بهعنوان مثال، برای رعایت حجاب
اسلامی توسط خانمها، توضیحات بیشتری ارائه نمایند. استفاده از روسری به عنوان حجاب، گاهی اجباری است، گاهی سیاسی و حتی بهعنوان تظاهر نیز میباشد. البته تعدادی نیز به خواسته خود به آن
عمل میکنند. در این مورد و موارد دیگر، باید توضیحات کافی و روشن داده شود. غیرمسلمانان باید بیشتر به مسلمانان نزدیک شوند و بهخصوص به آنها آزادی حقوق سیاسی بدهند. انستیتو تحقیقات، توسعه و پژوهش و برنامهریزی اقتصادی و اجتماعی در گزارشی مینویسد: با وجود ۷/۲ میلیون
مسلمان و ۱۰۰۰ مسجد و صدها انجمن مسلمانان آلمان، این دین برای اغلب آلمانیها غریبه است.
از گروههایی که در آلمان مسلمانان را مورد
تهدید قرار میدهند، میتوان از
فاشیستها نام برد. آنها مساجد را به آتش میکشند و کلمه «
اسلام» را به عنوان یک دشمن قدیمی معرفی میکنند.
لازم به ذکر است که مساجد در آلمان به صورت انجمن ثبت میشوند و با وجود قدمت کار، در این کشور مانند کلیساهای کاتولیک و پروتستان، حقوق اجتماعی ندارند. البته یکی از علل مهم این موضوع، نقطه نظرات سیاسی و اهداف آنها است.
بحث تعلیمات دینی
اسلامی در مدارس آلمان، در دهه ۱۹۷۰، همزمان با مباحثاتی پیرامون کلاسهای
قرآن و تاثیرات بازدارنده آنها در ادغام دانش آموزان ترک در جامعه آلمان شروع شد. پیش از متهم کردن احزاب دست راستی که سعی در تبلیغ دیدگاههای سیاسی خود در کلاسهای قرآن و آموزش کادر جدید سازمانهایشان، بهویژه معلمین دارند، باید به اثرات منفی این برنامههای آموزشی بر دانش آموزان، همچون زمان و انرژی، موانع آموزشی بهعلت روشهای مختلف تدریس، انزوای اجتماعی، خصومت و اضطراب نسبت به محیط آلمانی، عدم قابلیت ادغام، عدم استقلال، یک سونگری، ایجاد مشکل در پرورش شخصیت و تبعیض علیه دختران اشاره کرد.
والدین
مسلمان مایل به فرستادن کودکان خود به مدارس قرآنی میباشند؛ چرا که این کار با انگیزههای گوناگونی همراه میباشد. عدم وجود کلاسهای مذهبی دیگر، آموزش هنجارهای سنتی همچون
نظم، آموزش و اخلاقیات جنسی به کودکانشان و نیز مراقبت از آنها در طی کلاسهای قرآن و قرار نگرفتن در معرض فشارهای محیط خارج. از انگیزههای دیگر والدین میتوان از فشار گروهی و اینکه آموزش کودکان با روش سنتی منجر به ایجاد ثبات هویت ترک
اسلامی در فرزندانشان و کاهش درگیریهای نسلی و فامیلی (میشود)، نام برد.
در سال ۱۹۹۱ در ایالت نورد راین و ستفالن، به طور آزمایشی درس تعلیمات دینی بهعنوان یک رشته درسی در مدارس تدریس گردید که به دنبال این ابتکار، دیگر ایالتهای آلمان از آن پیروی نمودند. هدف اصلی از این
عمل، خنثی نمودن هزاران کلاس درس قرآنی بود که در مساجد و هیاتها ارائه میگردید و در اغلب آنها، تعلیمات ضد آلمانی و رفتار غیردموکراتیک، در نظر آلمانیها، آموزش داده میشد و شناسایی و کنترل آنها از طرف ادارات آلمانی نیز مشکل مینمود. البته تاکنون کاملا مشخص نیست که محتوای
فقه اسلامی در مدارس را چه کسی تعیین کند؛ زیرا هیچگونه کلیسای کاتولیک و یا پروتستانی وجود ندارد که فهرست و مطالب دروس را شرح دهد و فقط اولیا باید توجه کنند فرزندانشان چه میآموزند. در آغاز سال ۱۹۹۵، مجددا مذاکرات در مورد تدریس فقه
اسلام در مدارس آلمانی زیر نظر دولت و ایالت اوج گرفته و سیاستمداران و طرفداران کلیسا روز به روز از این موضوع پشتیبانی کردهاند، ولی پذیرفته نشد و علت رد این مورد از طرف بعضی ایالتها، این است که آنها انتظار دارند فهرست مطالب درسی با یک ارگان
اسلامی مشخص مذاکره و تعیین شود و هنوز با سؤالاتی که بدانها پاسخی گفته نشده، مواجه میباشد؛ سؤالاتی از قبیل اینکه چه کسی باید فهرست درس
اسلام را تعیین کند؟ چه مذهبی در
اسلام باید تدریس شود؟ چه کسی آموزگار متخصص را تعیین نماید که درس را به زبان خوب آلمانی تدریس کند؟
با توجه به اینکه «در آلمان تعلیم و تربیت شامل سه مرحله میباشد، آموزش کلاسیک، آموزش زبان مادری و در آخر آموزش مذهبی، لازم به یادآوری است که مسؤولیت
تعلیم و
تربیت در این کشور، بهعهده ایالتهای مختلف است و به دولت فدرال مربوط نمیشود و وزرای آموزش و پرورش هر ایالت بر اساس استانداردها و قوانین مربوطه اقدام مینمایند و به همین دلیل، در مورد آموزش، بین ایالتها اختلاف مشاهده میشود؛ خصوصا در مورد آموزش دینی و مذهبی».
بنابراین میتوان وضعیت آموزش تعالیم
اسلامی را در ایالتهای مختلف آلمان بدین صورت ترسیم کرد:
- در هامبورگ، از سال ۱۹۸۳، تعلیمات
اسلامی برای محصلین دبستانی ترک
سنی مذهب شاخه حنفی تدریس میشود.
- در نیدرزاکسن - برنس، درس
اسلام در دروس زبان مادری تدریس میشود.
- در شلسویک هولشستین، دروس مذهبی همراه زبان مادری تدریس میشود.
- در برلین، دروس دینی بخشی از دروس دولتی نیست و فقط با هزینه دولت آلمان در زبان مادری تدریس میشود.
- در هسن، رین لند پلاتس، زارلند، بادن وتنبرگ، دروس تعلیمات دینی
اسلام تدریس نمیشود.
- در بایرن، از ۱۹۸۶، درس
اسلام در کلاسهای اول تا پنجم و برای محصلین ترک از کلاس ششم تا نهم به
زبان ترکی توسط معلمهای ترک تدریس میشود.
در هر سه ایالت هامبورگ، بایرن و نرودوست فالن، حقوق آموزگاران توسط آموزش و پرورش آلمان پرداخت میشود.
در ایالات شرقی آلمان (آلمان شرقی سابق)، به علت عدم درخواست، کلاس تعلیمات دینی
اسلامی وجود ندارد و در برنامه هم نیست.
قسمت اعظم مسلمانان آلمان، در
عمل به مسائل مذهبی آزاد هستند و تقریبا نیمی از آنها، پایبندی شدید خود را به تکالیف و وظایف مذهبی اعلام میدارند و گفتهاند که در روزهای جمعه و سایر مراسم مذهبی به مسجد میروند. بخشی از مسلمانان از گروههایی به نام AMGT یا «اتحادیه جهانبینی جدید» در اروپا که شاخهای از حزب ملی - مذهبی ترکیه (حزب رفاه) میباشند، حمایت میکنند.
بر اساس برآوردی که نماینده شوکها در مجلس فدرال، آقای کیم اوزدمیر، ارائه داده است، ۲۰ درصد مسلمانان مقیم آلمان مشمول اطلاق کلمه بنیادگرا میشوند. بنابر گزارش هفتهنامه اشپیگل، پیروان افراطی مذاهب، شبکهای از اتحادیهها و شرکتهای تجاری را بنا کردهاند. تندروها و متعصبین
اسلامی، به طور آشکار، در صدد جذب مردم
مسلمان و بیشتر از همه به جذب جوانانی هستند که به دنبال خط مشی و ارشادند و هنوز قالب فکری خود را نیافتهاند. برای ایجاد ارتباط با این جوانان، آنها در اکثر شهرهای بزرگ، برای آموزش قرآن، مدارس خصوصی تاسیس کردهاند. طبق نظر سیاستمدار ترکی الاصل از حزب SPD هامبورگ و نیز مدرس مدارس عالی، آقایهاکی کزکین، برای مسلمانان در مدارس رسمی، ارائه یک درس مذهبی با روش درست و عاقلانه میتواند ریشه افراطگرایی را بخشکاند.
اغلب مردم آلمان
اسلام را نمیشناسند و فقط به دلیل اخباری که از رسانهها در مورد مسلمانان تندروی کشورهای خاور نزدیک،
الجزایر و
سودان و غیره میشنوند، از آن واهمه داشته، کلمه بنیادگرا را در مورد آنها بکار میبرند. در نظر آنها، روسری و مانتوهای بلند خانمهای
مسلمان، نشانگر نابرابری
مرد و
زن است. این دیدگاهها، با عدم اجازه خانوادهها به دخترها برای شرکت در ورزشها، بخصوص
شنا و همچنین نخوردن غذاها بخصوص
گوشت خوک که برای آلمانیها غیرقابل فهم است، بیشتر متجلی میشود.
آقای پیتر فریش، رئیس دستگاه اطلاعات و امنیت داخلی آلمان که به نام حافظ قانون اساسی خوانده میشود، در مصاحبهای پیرامون خطر گروههایی که به نام «اسلامگرا» خوانده میشوند، چنین میگوید: «آنان (مسلمانان) سعی میکنند نفوذ سیاسی بدست آورند. آنان اکنون دستور دارند وارد احزاب شوند تا هرچه ممکن است، به پیش بروند. قریب دهها هزار
مسلمان هم هستند که از
مسیحیت به
اسلام گرویدهاند. در آلمان چند صد هزار
مسلمان دارای تابعیت آلمان هستند. در یکی از مرکز
اسلامی بهطور مشخص دستور داده شده است با زنان آلمانی
ازدواج کنند تا زنان هم
مسلمان شده، فرزندان خود را به این صورت تربیت کنند ... بهطور مشخص، طرفداران
اسلام وارد احزاب آلمان شدهاند، ولی نمیتوانیم بگوییم تا چهاندازه اهداف خود را تعقیب میکنند. ما به زحمت، از طرف احزاب اطلاعات دریافت میکنیم.»
وی در ادامه مصاحبه در مورد تشکیلات «ملی گروش»، چنین میگوید: «تشکیلات ملی گروش وضع مالی خوبی دارد و آنان در آلمان، تقریبا ۵۰۰ مسجد را اداره میکنند. آنها اخیرا در صدد خرید ساختمانی به بهای ۳۰ میلیون مارک برآمدند که انسان درمییابد، آنان پول فراوانی در اختیار دارند. (این پولها) در آلمان جمع آوری میشود. از اعضاء میخواهند کمک کنند. اگرچه خشونت فیزیکی در کار نیست، ولی فشارهای روانی زیادی
اعمال میشود .... ملی گروش برای پر کردن اوقات فراغت افراد، فعالیتهای بسیاری انجام میدهد که شامل برگزاری دورههای آموزش کامپیوتر تا مسابقات ورزشی است؛ اما هدف اصلی آن است که از ارتباط افراد با آلمانیها جلوگیری شود تا به اصطلاح، مانع از نفوذ
فساد و
ابتذال بر روی کودکان شوند .... طبق تحقیقات اخیر، ۱۵ درصد از جوانان ترک ساکن کشورها، آمادهاند علیه هرکس که ضد
اسلام اقدام کند، اقدامات قهرآمیز انجام دهند.»
تشکیلات جهانبینی نوین در اروپا (ملی گروش) در اوایل دهه ۱۹۷۰، اولین شاخههای این سازمان توسط کارگران مهاجر ترک در
اروپا پیریزی شد. این گروهها روابط تنگاتنگی با حزب «رستگاری ملی»، (MSP) داشتند. «اسم ملی گروش» همچنان که بیانگر فلسفهای میباشد، به معنای این سازمان نیز است و از کتاب برنامه کاری «ملی گروش» (آنکارا، ۱۹۷۳)، نوشته رهبر حزب، نجمالدین اربکان، نشات گرفته است».
اساسا تاسیس چنین تشکیلاتی در سال ۱۹۷۸ به نام «اتحادیه ترکها»، بنابه خواست اربکان و نظارت و کنترل مستقیم وی بوده است. اتحادیه ترکها در سال ۱۹۸۵ به «ملی گروش» تغییر نام داد.
تشکیلات ملی گروش، بزرگترین جمعیت
اسلامی غیردولتی در آلمان و اروپای غربی است. این تشکیلات، در سراسر اروپا ۲۶۴۵۸ و در آلمان ۱۸۷۶۲ عضو رسمی متشکل در ۲۶۲ جمعیت (بر طبق آمار ۱۹۹۵) دارد. مطابق آمار ارائه شده توسط تشکیلات این مرکز در کلن، پراکندگی این جمعیتها و اعضای آن در آلمان فدرال به شرح زیر است:
ملی گروش در
زبان فارسی بینش ملی ترجمه میشود.
منطقه تعداد جمعیتها تعداد اعضاء
برلین ۲۵ ۳۲۲۶
هامبورگ ۱۱ ۸۷۰
برمن ۱۷ ۹۴۴
هانوفر ۱۲ ۷۳۵
رور ۵۷ ۳۳۲۲
کلن ۲۵ ۱۷۱۰
هسن ۲۸ ۲۴۴۳
اشتوتگارت ۳۸ ۲۶۱۴
مونیخ ۳۷ ۲۲۷۸
نورنبرگ ۱۲ ۷۲۰
به گزارش اداره امنیت ملی فدرال آلمان، در سال ۱۹۹۵، تشکیلات ملی گروش بیش از ۴۰۰ جمعیت را زیر پوشش داشت و در گردهماییهای آن، تا ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. ملی گروش میتواند در مواقع تظاهرات، تا ۱۴ هزار نفر را بسیج کند. در کنگره عادی این تشکیلات که در ماه ژوئن ۱۹۹۴ در شهر آنور بلژیک تشکیل شد، ۳۰ هزار نفر، از جمله نمایندگان برخی از کشورهای
اسلامی و از طرف حزب رفاه ملی ترکیه، شخص نجمالدین اربکان شرکت کردند. بودجه سالانه آن، بیش از ۷ میلیون مارک برآورد شده است و تلاش میکند بر تعداد مستغلات خود در آلمان بیفزاید. یکی از اهداف ملی گروش، رساندن تعداد مساجد تحت پوشش خود به ۵۰۰ باب بوده است (تا پایان ۱۹۹۵).
هدف ملی گروش، برکناری نظام لائیک در
ترکیه و برقراری یک
نظام اسلامی در این کشور است. ملی گروش به طریق قانونی، در پی تحقق این هدف است. این جمعیت، مواضع ضد اسرائیلی دارد و در سال ۱۹۹۲، با جبهه نجات
اسلامی الجزایر اظهار همدردی کرده است. ملی گروش در داخل آلمان، حفظ هویت
اسلامی مسلمانان و گفتوگوی
مسالمت آمیز آنان با یکدیگر و با پیروان سایر ادیان را سرلوحه شعار خود قرار داده است. تشکیلات ملی گروش در اروپا، همچنین دارای مراکزی در دانمارک، هلند، بلژیک، فرانسه، سوئیس و اتریش میباشد و با دیگر سازمانهای
اسلامی، از قبیل سازمان
اخوان المسلمین، حزب الله افغانستان، جبهه آزادیبخش ملی موروی فیلیپین و جامعه فراخوانی
اسلامی لیبی همکاری میکند. بعد از
انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظامیان در ترکیه در سال ۱۹۸۰، برخوردهای ایدئولوژیکی و سیاسی سختی در داخل این سازمان بهوجود آمد. در سال ۱۹۸۴، گروهی از بنیادگرایان رادیکال و مسلمانان ضد
سکولار در اطراف جمالالدین کاپلان، از AMGT جدا شده و فدراسیون اتحادیهها و جوامع
اسلامی را پایه ریزی کردند.
روابط ملی گروش و حرکت نورچولوک یا جماعت النور بسیار نزدیک است و هر دو، در «شورای
اسلامی جمهوری فدرال آلمان» عضویت دارند. رابطه ملی گروش با جمعیت جمالالدین کاپلان، (ICCB) خصمانه است و این جمعیت را غیرواقع بین، افراطی و قدرتطلب میداند. در سال ۱۹۹۱، ملی گروش، علی یوکسل، دبیرکل تشکیلات خود را برای تصدی عنوان «شیخ
الاسلام»، به شورای
اسلامی پیشنهاد کرد و با این اقدام، کوشش نمود تا خود را بهعنوان نماینده همه مسلمانان یا دست کم مسلمانان ترک معرفی کند.
تشکیلات ملی گروش دورههای آموزش قرآن، کلاسهای ورزش و سمینارهایی در مورد مباحث روز تشکیل میدهد و با تاسیس شرکت «
سلام» (شرکت سهامی با مسؤولیت محدود) سازماندهی سفر
حج، تشکیل نمایشگاههای کتاب و آموزش مقدماتی طلاب، فعالیت گستردهای را دنبال میکند. این تشکیلات یک مدرسه شبانه روزی آموزش دینی برای دختران دایر نموده و مقدمات تاسیس یک آکادمی را فراهم کرده است.
روزنامه «ملی گازت» هرچند بهطور مستقیم، ارگان این تشکیلات شمرده نمیشود، اما منعکس کننده آرای آن میباشد. مدیر مسؤول روزنامه ملی گازت همان عثمان یوماک اوغلوی، رئیس هیات مدیره ملی گروش است. در آلمان، روزانه ۷۲۰۰ نسخه از این روزنامه به فروش میرسد. علاوه بر این، مرکز
اسلامی کلن که با ملی گروش پیوند نزدیکی دارد، مجله دو هفتگی «هجرت» را منتشر میکند. از ژانویه ۱۹۹۵، این تشکیلات بولتن ماهانه خبری AMGT Aylik Haber Bulteni را منتشر میکند که ارگان منعکس کننده اخبار تشکیلات ملی گروش است.
اتحادیه ترکی
اسلامی اداره امور دینی (دیانت)، مرکز این اتحادیه در شهر کلن است و از سوی دولت
ترکیه در جهت پاسخ به رشد جمعیتهای
اسلامی مردمی در آلمان که شعارهای ضد لائیک و ضد
آتاتورک سر میدادند، در سال ۱۹۸۲ در برلین، بهعنوان سرپرستی مساجد آغاز به کار کرد. «ریاست اداره امور دیانت در ترکیه، با نگرانی نسبت به از دست دادن نفوذ خود در میان اقلیتهای ترک خارج از کشور، تعداد رو به افزایشی از جمعیت را توسط فدراسیون خود کنترل میکند. در اعیاد بزرگ مذهبی، تعدادی از روحانیون عالیرتبه از طرف هیات رئیسه خدمات مذهبی خارج از کشور به عنوان سخنران و واعظ، به کشورهای خارجی فرستاده میشوند.»
در سال ۱۹۸۱، اداره دیانت آنکارا با تصویب قانونی، شرط لازم برای احراز پست امامت جماعت مساجد و مراکز
اسلامی اروپا را تصویب و تایید اداره مذکور دانست. دولت ترکیه با همکاری دولت آلمان، در مدتی کوتاه، شعبهای از اداره دیانت در کلن افتتاح کرد و این سرآغازی بود برای کنترل هر چه بیشتر مساجد و مراکز
اسلامی توسط دولت و اداره دیانت».
با توجه به ارتباطات فراملی گروهها در آلمان، فقط مسؤولان این اتحادیه با مسؤولین کنسولی جمهوری ترکیه در ارتباط میباشند.
بر اساس بررسیهای به
عمل آمده، تقریبا اکثریت ترکهای مقیم آلمان، علی رغم شرکت در مراسم
نماز و یا سایر مراسم مذهبی در مساجد رسمی دولتی، با دولتی شدن این قبیل نهادها مخالف میباشند، گرچه فرزندان آنها نیز از آموزش زبان و یا قرآن این مراکز استفاده میکنند. بررسی جدید دیگری که در سطح آلمان به
عمل آمد، نشانگر این واقعیت بود که تمایل مردم، خصوصا جوانها، بیشتر به تشکیلات مذهبی غیردولتی و یا به عبارتی غیرقانونی است. البته طرحهای اداره دیانت با مشکلات
عملی زیادی روبرو شد، زیرا مسلمانانی که در یک کشور آزاد و لیبرال مانند آلمان زندگی میکردند،
عملا نمیتوانستند دستورپذیر مقامات دولتی و یا منصوبین به اداره دیانت باشند و در بیشتر موارد، اعضای هیات امنای مساجد با انتصاب امام جماعت از طرف اداره مذکور مخالف بودند که این مخالفتها، بعضا به جر و بحثهای طولانی کشیده میشد. در دهه ۱۹۸۰، مسلمانان جوان ترک، با نفوذ در اداره دیانت و با آگاهی بیشتری که داشتند، توانستند بهعنوان امام جماعت، به مساجد اروپایی، خصوصا آلمان اعزام گردند، و در آنجا نیز به این واقعیت پی بردند که حفظ ظاهر روابط با دولت و شعبه اداره دیانت کلن کار پیچیده و مشکلی نیست و از طرفی، به دلیل تمایلات شدید گروه اخیر به حرکتهای بنیادی چون سلیمانیه و جنبش ملی ترک، توانستند در مساجد خارج از کشور نیز نقش سازنده و مفیدی داشته باشند.
سازمان دیانت ۷۴۰ جمعیت دینی را در آلمان تحت پوشش خود داشته و بنابر اظهارات رسمی خود، این سازمان ۱۱۰ هزار عضو دارد.
مواضع این سازمان، تابع سیاستهای رسمی دولت ترکیه میباشد و ائمه مساجد، تحت پوشش آن از دولت حقوق دریافت داشته، در مدت ۵ سال ماموریتشان، به عنوان دیپلمات ترک محسوب میگردند. این سازمان که به عنوان نماینده رسمی ترکیه در امور دینی مهاجران ترک، در جامعه مشترک اروپا نماینده دارد، سعی خود را در برقراری روابط حسنه و گفت و گو با
مسیحیان و افراد و مقامات محلی، با وجود مشکلاتی همانند عدم تسلط ائمه مساجد به زبان آلمانی معطوف ساخته است. علاوه بر این، در زمینه تشکیل کلاسهای آموزش قرآن و دایر نمودن تشکیلاتی خاص برای
کفن و
دفن اموات و انتقال اجساد
مسلمان ترک به ترکیه و اعزام کاروانهایی برای سفر حج از آلمان نیز فعالیت دارد.
همچنان که از مطالب گفته شده برمیآید، روابط میان این سازمان و ملی گروش تیره است. این سازمان عنوان «شیخ
الاسلام» را برای نماینده دینی شورای
اسلامی غیرقابل قبول میخواند. دیانت سعی خود را در حذف موضع گیریها و برخوردهای سیاسی و برقراری روابط صمیمانه با دولت آلمان دارد.
اتحادیه مراکز فرهنگی
اسلامی (سلیمانجیها)، این افراد شاخه مدرنی از
فرقه صوفی نقشبندیه میباشند. حلقه داخلی این
فرقه، به شدت سلسله مراتبی میباشد. بنیانگذار این جریان،
سلیمان حلمی توناهان (وفات ۱۹۵۹) میباشد و در ابتدا، برای بدست گرفتن کنترل مساجد و پاسخی به نیازهای مذهبی کارگران ترک، با نام اتحادیه مراکز فرهنگی
اسلامی شروع به فعالیت نمود. اعضای این گروه، از بنیانگذار این جریان، بهعنوان تنها وارث حقیقی
پیامبر یاد میکنند، دارای تعالیم سری میباشند و معتقدند که هرکس اسرار آنها را افشا کند، مورد خشم روح توناهان قرار میگیرد. آنان معتقد به
غیبت امام دوازدهم میباشند، ولی او را فرزند
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) نمیدانند. «در اعلامیهای که سلیمانجیها در ۲۶ مه ۱۹۸۰ منتشر ساختند، خود را پیرو
مذهب حنفی، نحله کلامی
ماتریدی و فرقه صوفی نقشبندی معرفی نمودند که جز احقاق شریعت
اسلامی و گسترش معارف دینی
اسلامی، هدفی را دنبال نمیکنند. دبیرکل کنونی این جمعیت، ابراهیم چودور، رئیس هیات مدیره آن، یعقوب ممیش و قائم مقام او، تحسین شفق است.»
فعالیت جنبش سلیمانجی در ترکیه، به دلیل تمایلات ضد لائیسیته خود، بر اساس قانون ۱۹۲۴ رسما ممنوع است. «سلیمانجیها به لحاظ سیاسی، محافظه کار و اغلب طرفدار حزب عدالت (
سلیمان دمیرل) و حزب مام میهن (ییلماز و اوزال) هستند، ولی برخی از پیروان آنها، گرایشهای سیاسی تندتری دارند. از زمان گشایش جو سیاسی در ترکیه، عده بیشتری از چهرههای سیاسی شناخته شده، خود را طرفدار سلیمانجیها معرفی میکنند. جمعیت VIKZ با عضویت خود در ZMD صفوفش را هم از ملی گروش و هم از دیانت جدا ساخت».
اتحادیه مراکز فرهنگی
اسلامی، با سلسله مراتب شدیدا سازماندهی شده، عضوی از جمعیتهای تابع مرکز فرهنگی
اسلامی در کلن آلمان میباشند. دو ساختار اساسی را میتوان در آنها تشخیص داد: حوزه داخلی که متشکل از اعضای جنبش سلیمانیه میباشد و حوزه خارجی که متشکل از اعضای جامعه مراکز فرهنگی
اسلامی میباشد. در سال ۱۹۸۰، مراکز فرهنگی
اسلامی به دلیل حمایت از بنیادگرایان و جهتگیریهای راست افراطی که در روزنامههای ترکی زبانشان داشتند، در حالی که در انتشارات آلمانی زبانشان اشتیاق آنها در همگرایی، همکاری با مقامات دولتی و به رسمیت شناختن قانون اساسی جمهوری فدرال مورد تاکید قرار میگرفت، بهویژه از ناحیه اتحادیههای تجاری آلمان، (DGB) مورد اتهام واقع شدند. تا پایان دهه ۱۹۸۰، بعضی از نویسندگان اشاره کردهاند که دیگر سازمانهای
اسلامی، بهخوبی پذیرفتهاند که درسهای
اسلامی که مراکز فرهنگی
اسلامی در حوزه خارج از خود ارائه میدهند، از اعتبار خوبی برخوردارست و مفاهیم سیاسی، بهویژه در داخل حوزه داخلی خودشان، ترویج میشود. در سال ۱۹۷۹، مراکز فرهنگی
اسلامی در کلن، درخواست شناسایی خود به عنوان یک «هویت حقوق عمومی» نمودند که مورد موافقت قرار نگرفت.»
سلیمانجیها امروزه بزرگترین گروه دینی ترکیه به شمار نمیروند، ولی به لحاظ تعداد اعضاء و هوادار و نفوذ بین مردم، بعد از طریقت نقشبندیه و گروه نورجیها قرار میگیرند. «در سال ۱۹۹۲ حدود ۲۰۰ مرکز زیر جتر VIKZ قرار داشتند و تعداد اعضای آن، از ۱۲۰۰۰ نفر در سال ۱۹۸۱ به ۲۰۰۰۰ نفر افزایش یافت.»
جمعیت VIKZ نشریهای به نام زمان دارند. اعضای آن، با اعانات ویژهای که دارند، مساجد مجللی را ساختهاند و فعالیتهای علنی خود از قبیل کلاسهای آموزشی و
حفظ قرآن برای کودکان، برگزاری
نماز جماعت، اجرای سخنرانی را در مساجد انجام میدهند.
حرت نورچولوک یا جماعت النور (نورجیها) گرچه سابقه فعالیت این سازمان، به سالهای قبل از
جنگ جهانی اول برمیگردد، ولی به هر حال، فعالیت مجدد خود را به طور رسمی در دهه ۱۹۷۰ آغاز کرد. هسته اولیه این سازمان در حال گسترش، در سال ۱۹۶۷ در برلین به وجود آمد. این تشکیلات، بی شباهت به سلسلههای دراویش نمیباشد. ریشه این حرکت، در دوران
حکومت عثمانی شکل گرفت و از جمله گروههایی است که با
استبداد آتاتورک فعالانه به مبارزه برخاست. مؤسس این حرکت،
شیخ سعید نورسی (متوفی ۱۹۶۰ در شهر اورفای ترکیه) بوده، از جانب پیروانش به «بدیع الزمان» ملقب است. «نورجیها عمدتا معتقدند، در مقطع زمانی فعلی، کار سیاست را باید به سیاستگذاران محول نمود و خود مشغول تحصیل و تدریس مکتوبات بدیع الزمان گردید. با این حال، بیشتر فعالیت نورجیها مخفیانه و غیررسمی انجام میپذیرد؛ منازلی را خریداری و یا اجاره مینماید و از آنها، بهعنوان مدرسههای کوچکی استفاده مینمایند. در هر کدام از این منازل، ۱۵ الی ۲۰ طلبه جوان تحت برنامه درسی منظمی که پایه اصلی آن مطالعه و تحصیل «رساله نور» میباشد، وجود دارند.»
رساله نور اثری مهم از مؤسس این حرکت میباشد و آنچنان که خود وی مینویسد، بعد از آنکه نقطه عطفی در اواسط دهه ۱۹۲۰ در زندگی او پدید آمد، از آن پس، صرفا به قرآن به عنوان راهبر راستین جامعه
اسلامی روی آورد که موجب اختلاف شدید او با آتاتورک شد. نورسی در سال ۱۹۲۵، به مدت ۸ سال، به شره برله
تبعید شد و در این زمان، مهمترین اثر خود، یعنی همان رساله نور را نوشت، نام حرکت جماعت النور برگرفته از همین رساله است. رساله نور تلاشی در جهت تفسیر نوینی از
اسلام بر اساس مقتضیات روز میباشد.
نورجیها در ترکیه و به تبع آن در
اروپا، به گروههای متعددی منشعب شدهاند. تندروترین آنها معتقدند، برای تبلیغ نظریات و اعتقادات سعید نورسی، مناسبترین جای ممکن، ارتش، سازمانهای امنیتی و کادرهای آموزش و پرورش میباشد و بدین لحاظ، سعی میکنند به درون مراکز فوق نفوذ نمایند تا با استفاده از این پایگاههای قدرت و
فرهنگ، بتوانند نظرات سعید نورسی را در کل جامعه تبلیغ نمایند، آنها در حقیقت با شخصیت آتاتورک و رژیم فعلی
ترکیه مخالف هستند، اما در حال حاضر، ابراز صریح این مخالفت را کار درستی نمیدانند.
حرکت جماعت النور با ۵/۱ میلیون پیرو که در ۶۱ کشور جهان پراکندهاند، در ابتدا موجودیت خود را با بیش از ۲۸ سازمان و گروه به منصه ظهور رساند. اداره مرکزی آن در استانبول بوده، مسؤولیت سرپرستی مدارس نورچولوک که مکان جلسات میباشد ما را برعهده دارد. در آلمان، این جماعت حدود ۶ هزار نفر عضو و ۳۰ مدرسه را تحت پوشش خود دارد. جماعت النور دارای مساجد مستقل نمیباشد.
این گروه علاوه بر آموزش مسائل
اسلامی، در سطح وسیعی فعالیت انتشاراتی نیز دارد که محور عمده آن، به لحاظ موضوعی، تعالیم سعید نورسی میباشد. روزنامه «آسیلی نو» (چاپ استانبول)، ماهنامه Kotry، چاپ استانبول، نشریه The light، چاپ بارکلی آمریکا و در آلمان، فصلنامه Nur، Ddaslicht، به سردبیری رستم اولکر از جمله موارد انتشاراتی این جماعت میباشد. روابط نورچولوک با ملی گروش بسیار صمیمانه است و این حرکت، عضو «شورای
اسلامی» میباشد. مرکز اصلی جماعت النور، شهر کلن است.
اتحادیه جماعات و جمعیتهای
اسلامی اکثر، اعضاء و هواداران آن از اعضای قبلی تشکیلات ملی گروش و اتحادیه ترکها و قبل از آن، حزب رستگاری ملی میباشند. در واقع، این اتحادیه شاخه و انشعابی از ملی گروش میباشد. مؤسس آن، جمالالدین کاپلان، مفتی سابق آدانای ترکیه و کارمند پیشین سازمان دیانت، میباشد. وی بعد از اینکه در سال ۱۹۸۲ طبق درخواست اربکان به آلمان رفت، با شیوه برخوردی که با سایر اعضاء داشت و همچنین نوع فتاوای او، باعث ایجاد اختلافاتی در این اتحادیه گردید. وی با خروج از «اتحادیه ترک اروپا» در سال ۱۹۸۴، دست به تشکیل جمعیت ICCB زد. علت انشعاب این گروه، به خاطر شیوه فعالیت
اسلامی و طرز برخورد با
انقلاب اسلامی ایران و عدم اعتقاد کاپلان به تحزب و نظام حزبی است که آن را با
اسلام سازگار نمیدانست. کاپلان از انقلاب
اسلامی ایران طرفداری کرده، شیوه صحیح فعالیت
اسلامی را تبلیغ
اسلام با تمام ابعاد آن، از جمله
فرهنگ و
جهاد، با توجه به استفاده از تمام وسایل مدرن و پیشرفته میدانست.
بنابر گزارش اداره امنیت ملی ایالت نوردراین - وستفالن، این جمعیت حدود ۳۵۵۰ عضو رسمی دارد. کاپلان در سال ۱۹۹۲ در کنگره اتحادیه، خود را عالیترین مرجع حکومت و ولی امر
مسلمین در ترکیه نامید. او همچنین مواضع تندی در قبال دیانت و حزب رفاه اتخاذ کرد. ماموران امنیت ترکیه در سپتامبر ۱۹۹۳، عصمت کیلیسالان، نماینده کاپلان در استانبول، را دستگیر کردند. در همین سال، فعالیتهای سیاسی کاپلان، از جانب دولت آلمان در خاک آلمان ممنوع گردید. در سال ۱۹۹۵، کاپلان در آلمان درگذشت. او در مطبوعات آلمان به عنوان «صدای سیاه» یا «خمینی ترکها» نامیده میشد. اتحادیه ICCB در آلمان ۷۴ جمعیت محلی دارد و مجموع اعضای رسمی و غیررسمی آن، ۸ هزار نفر برآورد شده است. این جمعیت، دارای نشریهای بنام «امت محمد» است. به لحاظ مالی، این جمعیت از محل فروش نوارهای صوتی و تصویری، گفتارهای کاپلان و شرکت صادرات و واردات کاربیر (شرکت سهامی با مسؤولیت محدود) که سهام آن به اعضاء فروخته میشود، تامین میگردد. به گزارش نشریه اداره فدرال امنیت ملی آلمان، در سال ۱۹۸۹، یک گروه حدود ۱۵۰ نفر از جمعیت کاپلان منشعب شد و جمعیت «حرکت
اسلامی» را تشکیل داد. جمعیت حرکت
اسلامی، کاپلان را متهم به تک روی و قدرتطلبی نمود.
فدراسیون ایدهآل اندیشان دموکراتیک ترک در اروپا (ADUTF) در حال حاضر، رئیس هیات مدیره، این فدراسیون ترکمن انور و دبیرکل آن، نادرآلتین داغ است. این جمعیت، در سال ۱۹۷۸ در شهر فرانکفورت تاسیس شد که مرکز کنونی آن نیز در این شهر قرار دارد. نام اختصاری آن «فدراسیون ترک» است. فدراسیون ترک در بدو تاسیس خود، بیشتر گرایشات ملی و قومی ترکی داشت و برای تاریخ و فرهنگ ترکیه قبل از
اسلام، اهمیت ویژهای قایل بود. سمبل این جمعیت، «گرگ خاکستر» بود که همانند یک توتم، بیانگر تاریخ قوم ترک در خاستگاه اصلی آن، یعنی در کوههای آلتای در آسیای مرکزی بود. این گرایش، موجب میشود که فدراسیون ترک، با چهره
ناسیونالیستی بلکه
فاشیستی شناخته شود. پس از کودتای نظامی سال ۱۹۸۰ در ترکیه، این فدراسیون روی به گرایشات
اسلامی نهاد. با این حال، تکیه آن، بیش از بعد
اسلامی بر بعد ملی و قومی و
پان تورانیستی است. این جمعیت، هوادار حزب ملی کار است و در مساجد و محلهای تجمع خود، عکسهای دبیرکل این حزب، یعنی آلپ ارسلان تورکس دیده میشود. اعضای فدراسیون در آلمان، ۲۶ هزار نفر تخمین زده میشود که در ۱۱۰ جمعیت سازمان یافتهاند. بنابر اظهارات خود فدراسیون، تعداد جمعیتهای وابسته به آن، ۱۸۰ جمعیت میباشد. در کنگره هفدهم فدراسیون که در ۲۶ نوامبر ۱۹۹۶ تشکیل شد، آلپ ارسلان ترکش نیز سخنرانی کرد و بیش از ۱۵ هزار نفر جمعیت شرکت داشتند.
دلیل نامگذاری این گروه به گرگهای خاکستری، اعتقاد آنها به راهبری قوم ترک از سوی سی و یک گرگ خاکستری رنگ در زمان قدیم بوده است. هر چند این نظریه بیشتر به افسانه شباهت دارد تا حقیقت، اما اینان به این دلیل، خود را قوم برتر میدانند و خواهان اتحاد تمام ترکهای جهان بوده، طرح تاسیس دولت بزرگ و پهناور ترک را در سر میپرورانند، فدراسیون ترک در
اروپا، دارای مراکزی به نام «مرکز فرهنگی ترک» میباشد.
اتحادیه ترکی
اسلامی اروپا (اتحادیه انجمنهای، فرهنگی
اسلامی ترک در اروپا) رئیس هیات مدیره این اتحادیه، موسی سردار چلبی و دبیرکل آن، فکرت اکین است. این اتحادیه، به دلیل اختلافات فکری با فدراسیون ترک، از آن منشعب گردید و در اکتبر ۱۹۸۷ در فرانکفورت رسما اعلام موجودیت نمود. پیش از آن سردار چلبی دبیرکل اتحادیه ترک بود. در حال حاضر، تعداد اعضای آن ۱۱ هزار نفر برآورد میشوند که بنابر اظهارات خود این جمعیت، در ۱۲۲ گروه متشکل شدهاند. اغلب مراکز این جمعیت دارای نمازخانه هستند. ATIB به لحاظ فکری، تلفیقی از گرایش
اسلامی و گرایش ملی ترک است، با این تفاوت که نسبت به فدراسیون ترک بعد مذهبی قویتری دارد. ATIB عضو حلقه مشترک
عمل اسلامی است که نام آن از سال ۱۹۹۲، به شورای مرکزی
مسلمان، (ZMD) مبدل شد.
فعالیت ATIB در زمینه
نسل جوان، مشاوره اجتماعی برای کارگران ترک، دورههای زبان آموزی ترکی و آلمانی، ترجمه، برگزاری سمینارهای فرهنگی و اعزام کاروان به حج است. علاوه بر آن، یک انجمن کتاب نیز دایر کرده است. فصلنامه خبری این جمعیت، چهار بار در سال به
زبان ترکی منتشر میشود. علاوه بر آنها، ماهنامه ترک زبان روزنو نیز وابسته به این جمعیت است. نشریه آلمانی زبان این جمعیت، موسوم به گفتوگو است. قابل توجه است که برخی از ائمه جماعات مساجد وابسته به ATIB، عضو دیانت هستند و بخشی از حقوق ماهانه خود را از دولت ترکیه دریافت میکنند.
جمعیت
اسلامی بوسنیایی آلمان فدرال BDR در سایه جنگهای ویرانگر صربها در بوسنی و هرزگوین، بوسنیاییها و آلبانیاییهای اهل کوزوو مقیم در آلمان فدرال، به تشکیل جمعیتهای خاص خود پرداختند. بر اساس آمار منتشر شده در سپتامبر سال ۱۹۹۲، تا آن تاریخ، ۱۸ جمعیت بوسنیایی با حدود ۷۰ هزار عضو در سراسر آلمان تشکیل شده بود. مرکز ثقل این جمعیتها، منطقه رور نوردراین - وستفالن)، کلن، اشتوتگارت، هامبورگ و مونیخ است. اغلب جمعیتهای بوسنیایی موسوم به «مرکز فرهنگی» هستند، ولی نباید آنها را با مراکز مشابه ترکها اشتباه گرفت. بوسنیاییهای منطقه راین و ماین، جمعیت
اسلامی آلمان که مقر آن در شهر فرانکفورت بود را احیاء کردند. این جمعیت که پیش از آن، یک تشکل عرب زبان محسوب میشد، هم اینک محل استقرار دفتر اطلاعاتی و روابط عمومی بوسنیاییها به مسؤولیت امام راسم حمیدویچ است. بوسنیاییها، بهخصوص از ناحیه تشکیلات ملی گروش حمایت میشوند. در مقابل، «جمعیت
اسلامی مسلمانان جمهوری فدراتیو یوگسلاوی» که در سال ۱۹۷۸ تاسیس شده بود، اکنون دیگر نقش فعالی ندارد.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «وضعیت مسلمانان در آلمان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۶/۸.