• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه در حال اضطرار (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال دعای همه کسانی را که در حال اضطرار به درگاهش استغاثه کنند، اجابت می‌کند. این اجابت استغاثه مضطر، مقتضى شكرگزارى است؛ چنان‌که حضرت یونس (علیه‌السلام) در ظلمت دل ماهى در دریا به درگاه خداوند استغاثه کرد و خداوند متعال دعای وی را اجابت کرد.

فهرست مندرجات

۱ - اجابت استغاثه مضطر
       ۱.۱ - تفسیر آیه
              ۱.۱.۱ - مراد از نجات دادن از ظلمات
              ۱.۱.۲ - مراد از تضرعا و خفیة
              ۱.۱.۳ - مراد از لئن انجینا من...
       ۱.۲ - بیان آیه
       ۱.۳ - بیان تفسیری آیه
       ۱.۴ - تفسیر آیه
       ۱.۵ - دیدگاه نفسیر المیزان
              ۱.۵.۱ - مراد از ضر
       ۱.۶ - دیدگاه نفسیر نمونه
              ۱.۶.۱ - معنی ضر
       ۱.۷ - دیدگاه تفسیر المیزان
       ۱.۸ - دیدگاه تفسیر نمونه
       ۱.۹ - تفسیر نمونه
              ۱.۹.۱ - مراد از اجابت مضطر
              ۱.۹.۲ - بیان فساد گفتار برخى مفسران
       ۱.۱۰ - بیان تفسیری آیه
              ۱.۱۰.۱ - مراد از رکوب
       ۱.۱۱ - تفسیر آیه
              ۱.۱۱.۱ - مراد از مس
       ۱.۱۲ - تفسیر آیه
              ۱.۱۲.۱ - مراد از انابه
۲ - رابطه اجابت استغاثه مضطر و شكرگزارى
۳ - استغاثه يونس در تاریکی دل ماهی
       ۳.۱ - بیان تفسیری آیه
              ۳.۱.۱ - مراد از و ذاالنون اذ ذهب ...
              ۳.۱.۲ - مراد از فنادى فى الظلمات ...
              ۳.۱.۳ - مراد از ان لا اله الا انت ...
       ۳.۲ - تفسیر آیه
              ۳.۲.۱ - مراد از ننجى المؤمنین
                     ۳.۲.۱.۱ - توجه به توحید
                     ۳.۲.۱.۲ - تنزیه خدا از هر عیب
                     ۳.۲.۱.۳ - اعتراف به گناه
                     ۳.۲.۱.۴ - حدیثی از رسول خدا
              ۳.۲.۲ - بیان یک نکته
۴ - پانویس
۵ - منبع


خداوند متعال دعای مضطری را که به درگاهش استغاثه کرده، اجابت می‌کند:

•• «قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛ بگو: «چه کسى شما را از تاريکي‌هاى خشکی و دريا رهايى مى‌بخشد؟ در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى‌خوانيد؛ (و مى‌گوييد:) اگر از اين (خطرات و ظلمت‌ها) ما را رهايى مى‌بخشد، از شکرگزاران خواهيم بود».

۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱.۱ - مراد از نجات دادن از ظلمات

گویا مراد از نجات دادن از ظلمات دریا و خشکى، نجات دادن از شدایدى است که انسان در خلال مسافرت‌هاى زمینى و دریایی‌اش با آن روبه‌رو مى‌شود، از قبیل سرماى شدید و گرماى طاقت‌فرسا و باران و برف و طوفان و برخورد با راهزنان و امثال آن.
و معلوم است که این گرفتاری‌ها اگر در تاریکى شب پیش بیاید، طاقت‌فرساتر خواهد بود؛ زیرا در تاریکى شب و در ظلمتى که ابر و باد ایجاد مى‌کند، اضطراب آدمى و حیرت و بیچارگى او بیشتر مى‌شود، و کمتر مى‌تواند راه چاره‌اى به دست آورد، از این جهت در این آیه، مساله نجات دادن را مقید به ظلمات کرده و گرنه اصل معناى آیه، استفهام از این است که: چه کسى شما را در شداید دست‌گیرى مى‌کند؟. چیزى که هست به ملاحظه اینکه شداید را عمومیت داده باشد، آن را به ترى و خشکى عالم نسبت مى‌دهد، و براى اینکه سخت‌ترین شداید را یادآور شده باشد، آن را به تاریکى‌هاى زمین و دریا نسبت مى‌دهد؛ زیرا همان‌طورى که گفته شد، تاریکى اثر مخصوصى در تشدید شداید دارد، آنگاه براى اختصار خود شداید را حذف کرده و به ذکر ظلمات اکتفا نمود و نتیجه را معلق به آن کرده سپس فرموده: (ینجیکم من ظلمات البر و البحر) بنابراین دیگر نباید پرسید چرا فقط گرفتاری‌هاى در ظلمات را اسم برده با اینکه خدای تعالی نجات‌دهنده از جمیع گرفتاری‌هاست؟ چون همان‌گونه که گفتیم، منظورش این بوده است که سخت‌ترین گرفتارى‌ها را یادآور شود، و گرفتارى در مسافرت زمینى و دریایى در نظر مردم سخت‌ترین و معروف‌ترین گرفتاری‌هاست.

۱.۱.۲ - مراد از تضرعا و خفیة

به‌طورى که راغب در مفردات گفته (تضرع) به معناى اظهار ضراعت و درماندگى است؛ به همین جهت در مقابل آن، خفیة را به کار برده که معناى پوشیدگى است. بنابراین تضرع در دعا عبارت است از: اظهار و علنى ساختن آن، و خفیه در آن عبارت است از: اخفا و نهان داشتن آن.

۱.۱.۳ - مراد از لئن انجینا من...

(لئن انجینا من هذه لنکونن من الشاکرین) این جمله اشاره است به اینکه انسان در چنین حالتى که خداى را براى رفع گرفتاری‌هاى خود، مى‌خواند، این وعده را هم مى‌دهد که اگر نجاتش داد، او را شکرگزارى نموده، و دیگر پیرامون کفران نعمتش نگردد.
و این وعده یک ریشه اساسى در نهاد آدمى دارد، چون به طور کلى عادت جارى افراد انسان، حتى در بین خودشان هم همین است که وقتى دربدری‌ها و مصائب او را احاطه کرد، و ناملایمات پشت او را خم نمود، یا فقر و فلاکت او را به تنگ آورد، و یا دشمنى از پایش درآورد، و ناچار دست به دامان صاحب قدرتى زد که مى‌تواند او را نجات دهد، آن صاحب قدرت را به وعده‌اى که باعث خشنودیش شود، دلخوش ‌مى‌سازد، و به همین وسیله تصمیم او را محکم‌تر و حس فتوتش را بیدارتر مى‌کند، یا وعده مى‌دهد که از این به بعد ثناخوانیش کند، یا امیدوارش مى‌کند به اینکه مالى در عوض به او بدهد، یا اطاعتش را گردن نهد، یا به نحو دیگرى وفادارى کند.

•• «وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ هنگامى که به انسان زیان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى که به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مى‌خواند؛ اما هنگامى که ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مى‌رود که گويى هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسيده بود، نخوانده است! اين‌گونه براى اسراف‌کاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتى اين عمل را درک نمى‌کنند)!».

۱.۲ - بیان آیه

آرى خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجاب‌ها از روى فطرت پاک آدمى است، در کوره حوادث تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مى‌سوزد و از میان مى‌رود، و براى مدتى، هر چند کوتاه درخشش این نور توحیدى آشکار مى‌گردد.
زینت‌دهنده خداوند است؛ اما از این طریق که این خاصیت را در اعمال زشت و آلوده آفریده که هرقدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیشتر خو مى‌گیرد و نه تنها قبح و زشتى آنها تدریجا از میان مى‌رود؛ بلکه کم‌کم به‌صورت عملى شایسته در نظرشان مجسم مى‌گردد!
و اما چرا در آیه فوق این‌گونه افراد به‌عنوان (مسرف) (اسراف‌کار) معرفى شده‌اند، به خاطر این است که چه اسرافى از این بالاتر که انسان مهم‌ترین سرمایه وجود خود یعنى عمر و سلامت و جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان و یا در مسیر به دست آوردن متاع بى‌ارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزى عائد او نشود.
آیا این کار اسراف نیست و چنین کسان مسرف محسوب نمى‌شوند.

•• «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛ او کسى است که شما را در خشکی و دریا سير مى‌دهد؛ زمانى که در کشتى قرار مى‌گيريد، و بادهاى موافق آنان را (به‌سوى مقصد) حرکت مي‌دهد و خوشحال مى‌شوند، ناگهان طوفان شديدى مى‌وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آنها مى‌آيد؛ و گمان مى‌کنند هلاک خواهند شد؛ در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى‌خوانند که: «اگر ما را از اين گرفتاری نجات دهى، حتماً از سپاس‌گزاران خواهيم بود!»».

•• «فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَينَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ اما هنگامى که خدا آنها را رهايى بخشيد، (باز) به ناحق، در زمين ستم مي‌کنند. اى مردم! ستم‌هاى شما، به زيان خود شماست! از زندگى دنیا بهره (مي‌بريد)، سپس بازگشت شما به‌سوى ماست؛ و ما، شما را به آنچه عمل مي‌کرديد، خبر مي‌دهيم!».

•• «ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ؛ (اما) هنگامى که ناراحتى و رنج را از شما برطرف مى‌سازد، ناگاه گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قائل مى‌شوند».

۱.۳ - بیان تفسیری آیه

از اینجا مذمت و توبیخ مشرکین شروع مى‌شود مذمت و توبیخى که سرانجام به تهدید منتهى مى‌گردد، و این حق است بر آنان، براى اینکه کشف ضر از استغاثه ایشان و رجوع فطریشان به پروردگار خود اقتضا مى‌کرد که او را یکتاى در ربوبیت بدانند؛ ولیکن بعد از آنکه حقیقت برایشان با دفع بلاها و نزول رحمت کشف شد باز هم گروهى از این‌ها دل به اسباب ظاهرى بسته و به شرک قبلى خود باز گشته، و رذائل اخلاقى در دل‌هایشان بیدار شد و قوت گرفت، و هواها در دل‌هایشان کوران کرد، و باز غیر خداى را شریک خدا کردند، و یکى از چیزهایى که شریک قرار دادند همان سبب‌هاى ظاهرى بود، و معناى آیه روشن است.

•• «وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُورًا؛ و هنگامى که در دريا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام کسانى را که (براى حل مشکلات خود) مى‌خوانيد، فراموش مى‌کنيد؛ اما هنگامى که شما را به خشکى نجات دهد، روى مى‌گردانيد؛ و انسان، بسيار ناسپاس است!».

۱.۱ - تفسیر آیه


و باید گم شود چراکه طوفان حوادث پرده‌هاى تقلید و تعصب را که بر فطرت آدمى افتاده کنار مى‌زند، و نور فطرت که نور توحید و خداپرستى و یگانه پرستى است جلوه‌گر مى‌شود، آرى در چنین لحظاتى همه معبودهاى پندارى و خیالى که نیروى توهم انسان به آنها قدرت بخشیده بود همچون برف در آفتاب تابستان آب مى‌شوند و از ذهن محو مى‌گردند و تنها نور الله در آن مى‌درخشد.
این یک قانون عمومى است که تقریبا هر کس آن را تجربه کرده است که در گرفتاری‌ها هنگامى که کارد به استخوان مى‌رسد، موقعى که اسباب ظاهرى از کار مى‌افتند، و کمک‌هاى مادى ناتوان مى‌گردند، انسان به یاد مبدأ بزرگى از علم و قدرت مى‌افتد که او قادر بر حل سخت‌ترین مشکلات است.
کار نداریم که نام این مبدأ را چه بگذارند همین‌قدر مى‌دانیم روزنه امیدى به قلب گشوده مى‌شود و نور لطیف و نیرومندى در دل مى‌پاشد، این یکى از نزدیک‌ترین راه‌ها به سوى خداست، راهى ‌از درون جان و سویداى قلب.
بار دیگر پرده‌هاى غرور و غفلت، تقلید و تعصب، این نور الهى را مى‌پوشاند و گردوغبار عصیان و گناه و سرگرمی‌هاى زندگى مادى، چهره تابناک آن را پنهان مى‌سازد.

•• «وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛ و ايوب را (به يادآور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشکلات به من روى آورده؛ و تو مهربان‌ترين مهربانانى!».

۱.۵ - دیدگاه نفسیر المیزان



۱.۵.۱ - مراد از ضر

کلمه (ضر) - به ضم ضاد - به معناى خصوص بلاهایى است که مستقیماً به جان آدمى مى‌رسد؛ مانند مرض، و لاغرى، و امثال آن. و کلمه (ضر) - به فتح ضاد - همه انواع بلاها را شامل مى‌شود.
ایوب (علیه‌السلام) مورد هجوم انواع بلاها قرار گرفت، اموالش همه از دست برفت، و اولادش همه مردند. مرض شدیدى بر بدنش مسلط شد و مدت‌ها او را رنج مى‌داد تا آنکه دست به دعا بلند کرد و حال خود را به درگاه او شکایت کرد. خدای تعالی دعایش را مستجاب نمود و از مرض نجاتش داد و اموال و اولادش را با چیزى اضافه‌تر به او برگردانید.

۱.۶ - دیدگاه نفسیر نمونه



۱.۶.۱ - معنی ضر

(ضر) (بر وزن حر) به هرگونه بدى و ناراحتى که به روح و جان یا جسم انسان برسد، و همچنین نقص عضو، از بین رفتن مال، مرگ عزیزان، پایمال شدن حیثیت، و مانند آن گفته مى‌شود، و چنان‌که بعدا خواهیم گفت: ایوب گرفتار بسیارى از این ناراحتی‌ها شد.
ایوب همانند سایر پیامبران به هنگام دعا براى رفع این مشکلات طاقت‌فرسا نهایت ادب را در پیشگاه خدا به کار مى‌برد، حتى تعبیرى که بوى شکایت بدهد نمى‌کند، تنها مى‌گوید: من گرفتار مشکلاتى شده‌ام و تو ارحم الراحمین هستى، حتى نمى‌گوید مشکلم را برطرف فرما؛ زیرا مى‌داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى‌داند.

•• «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ؛ ما دعاى او را مستجاب کرديم؛ و ناراحتي‌هايى را که داشت برطرف ساختيم؛ و خاندانش را به او باز گردانديم؛ و همانندشان را بر آنها افزوديم؛ تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى عبادت‌کنندگان باشد».

۱.۷ - دیدگاه تفسیر المیزان

در این آیه مى‌فرماید: (فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر) یعنى او را از مرضش نجات و بهبودى دادیم.
(و آتیناه اهله و مثلهم معهم) یعنى آنچه از اولادش مردند ،به اضافه مثل آن به او برگرداندیم.
(رحمه من عندنا و ذکرى للعابدین) تا هم به او رحمتى کرده باشیم و هم بندگان عابد ما متذکر شوند و بدانند که خداى تعالى اولیاى خود را به منظور آزمایش مبتلا مى‌کند؛ آنگاه اجرشان مى‌دهد و اجر نیکوکاران را ضایع نمى‌سازد.

۱.۸ - دیدگاه تفسیر نمونه

این آیه مى‌گوید: (به دنبال این دعاى ایوب، خواسته‌اش را اجابت کردیم و رنج و ناراحتى او را برطرف ساختیم).
(و خانواده او را به او بازگرداندیم، و همانندشان را به آنها افزودیم).
(تا رحمتى از ناحیه ما بر آنها باشد و هم یادآورى و تذکرى براى عبادت‌کنندگان پروردگار).
تا مسلمانان بدانند مشکلات هرقدر زیاد باشد و گرفتاریها هرقدر فراوان دشمنان هر قدر فشرده باشند و نیروهاشان متراکم باز با گوشه‌اى از لطف پروردگار همه اینها برطرف شدنى است، نه‌تنها زیان‌ها جبران مى‌شود؛ بلکه گاهى خداوند به‌عنوان پاداش صابران با استقامت همانند آنچه از دست رفته نیز بر آن مى‌افزاید و این درسى است براى همه مسلمانان مخصوصاً مسلمانانى که به هنگام نزول این آیات سخت در محاصره دشمن و انبوه مشکلات قرار داشتند.

•• «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ؛ يا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‌کند و گرفتاری را برطرف مى‌سازد، و شما را خلفاى زمین قرار مى‌دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! کمتر متذکر مى‌شويد!».

۱.۹ - تفسیر نمونه



۱.۹.۱ - مراد از اجابت مضطر

مراد (از اجابت مضطر وقتى که او را بخواند) این است که خدا دعاى دعاکنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمى‌آورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد براى این است که در حال اضطرار، دعاى داعى از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ چون تا آدمى بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلى روشن است.
قید دیگرى براى دعا آورده و آن این است که فرموده: (اذا دعاه - وقتى او را بخواند)، و این براى آن است که بفهماند خدا وقتى دعا را مستجاب مى کند که داعى، به راستى او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‌گیرد که امید داعى از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، یعنى بداند که دیگر هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمى‌تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا مى‌شود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را مى‌خواند.
پس اگر دعا صادق بود، یعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتى خدا اجابتش مى‌کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده برطرف مى‌سازد، همچنان که در جاى دیگر فرموده: (ادعونى استجب لکم) که در این آیه به‌طورى که ملاحظه مى‌فرمایید هیچ قیدى براى دعا نیاورده جز اینکه فرموده در دعا مرا بخوانید. باز در جاى دیگر فرموده: (و اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان) بطورى که مى‌بینید تنها این شرط را آورده که در دعا او را بخوانند، و ما در جلد دوم این کتاب در ذیل همین آیه بحثى پیرامون دعا گذراندیم.

۱.۹.۲ - بیان فساد گفتار برخى مفسران

از بیانى که گذشت فساد گفتار بعضى از مفسرین روشن مى‌شود که گفته‌اند: لام در (المضطر) لام جنس است، نه لام استغراق، براى اینکه چه بسیار دعاها که مى‌بینیم اجابت
نمى‌شود. پس، مراد از این آیه این است که اجابت دعاى مضطر هر جا که اجابت شود از ماست، نه اینکه هر دعایى که شود ما اجابت مى‌کنیم.
وجه فساد آن این است که تعبیر در مثل (ادعونى استجب لکم)، و در (فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان)، تعبیرى است که با تخلف دعا از استجابت نمى‌سازد. و اما اینکه گفت: (چه بسیار دعاها که مى‌بینیم اجابت نمى‌شود) به هیچ وجه قبولش نداریم و آنچه از دعاهاى غیر مستجاب که در نظر وى است، در حقیقت دعا نیست؛ چون داعى در آنها خدا را به صدق نمى‌خواند، که بیانش گذشت.

•• «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ؛ هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‌خوانند (و غير او را فراموش مى‌کنند)؛ اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مى‌شوند!».

۱.۳ - بیان تفسیری آیه

فاى تفریعى که در اول آیه آمده مطلب مذکور آیه را نتیجه مطلبى کرده که از آیات سابق استفاده مى‌شود، چون از آیات سابق برمى‌آید که مشرکین در شرک خود به خدا دروغ بسته‌اند، و بیشترشان تعقل نمى‌کنند، در این آیه مى‌فرماید: حال که اینان به خدا دروغ مى‌بندند، و از عبادت خدا به عبادت غیر خدا مى‌گرایند، و بیشترشان تعقل نمى‌کنند، و در اعتراف به خالقیت خدا، و انکار ربوبیت او، مرتکب تناقض مى‌شوند، پس در نتیجه وقتى سوار کشتى مى‌شوند چنین و چنان مى‌کنند.

۱.۱۰.۱ - مراد از رکوب

کلمه (رکوب) به معناى نشستن بر بالاى چیزى است که حرکت داشته باشد، و این کلمه خود به خود متعدى مى‌شود، و احتیاج به هیچ یک از حروف تعدیه ندارد؛ مثلا مى‌گوییم: (فلان رکب الفرس - فلانى سوار اسب است)، و اگر در آیه مورد بحث با حرف (فى) متعدى شده، بدان جهت است که سوار کشتى شدن نوعى استقرار گرفتن یا منزل کردن را متضمن است، و معناى آیه این است که: چون با استقرار در کشتى سوار بر آن مى‌شوند، (و یا چون در کشتى مستقر مى‌شوند، در حالى که سوار برآنند)، خداى را به خلوص مى‌خوانند، و معناى بقیه آیه روشن است، مى‌خواهد یک تناقض دیگر از تناقض‌هاى مشرکین را حکایت کند که در یک حال خدا را به خلوص مى‌خوانند، و چون بر آنان منت مى نهد و نجاتشان مى‌بخشد کفران نعمت مى‌کنند.

•• «وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ؛ هنگامى که رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مى‌خوانند و توبه‌کنان به‌سوى او باز مى‌گردند؛ اما همين که رحمتى از خودش به آنان بچشاند، به‌ناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مى‌شوند».

۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱۱.۱ - مراد از مس

تعبیر به (مس) براى این است که: بر ناچیزى و مختصر بودن گرفتارى دلالت کند، و نکره آوردن (ضر) و (رحمه) نیز براى افاده اختصار و ناچیزى است، و معناى آیه این است که: چون مختصر ضررى از قبیل مرض، فقر و شد ، به انسان‌ها برسد، پروردگارشان را مى‌خوانند؛ در حالى که به سوى او که همان خداى سبحان است بازگشت مى‌کنند، و چون خداى تعالى مختصر رحمتى به ایشان بچشاند، ناگهان جمعى از این مردم به پروردگارشان که دیروز او را مى‌خواندند، و به ربوبیتش اعتراف مى‌کردند، شرک ورزیده و شریک‌ها برایش مى‌تراشند خلاصه مى‌خواهد بفرماید: انسان طبیعتا کفرانگر نعمت‌هاست، هر چند که در هنگام گرفتارى به نعمت و ولى نعمت اقرار داشته باشد. و اگر فرموده: (ناگهان جمعى از مردم) براى این است که همه مردم چنین نیستند.

•• «وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ؛ هنگامى که انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مى‌خواند و به‌سوى او باز مى‌گردد؛ اما هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را مى‌خواند از ياد مى‌برد و براى خداوند همتايانى قرار مى‌دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو: «چند روزى از کفرت بهره‌گير که از دوزخيانى!»».

۱.۱ - تفسیر آیه



۱.۱۲.۱ - مراد از انابه

کلمه (انابه) به معناى برگشتن است؛ و کلمه (خوله) ماضى است از باب تفعیل و از ماده (خول)، (تخویل) - به طورى که در مجمع البیان گفته - به معناى عطیه‌اى بزرگ به‌عنوان بخشش و کرامت است.
انسان بالفطره خداشناس است و در حال اضطرار رو به اوست؛ ولى درحال تنعم و خوشى، غافل از او.
بعد از آنکه در آیه قبلى سخن از کفرانگران نعمت بود و در آن فرمود: خداى سبحان با اینکه بى‌نیاز از مردم است، مع ذلک این عمل را براى آنان نمى‌پسندد، اینک در این آیه تنبه مى‌دهد به اینکه انسان طبعا کفران‌پیشه است، با اینکه او بالفطره پروردگار خود را مى‌شناسد و در هنگام بیچارگى و اضطرار که دستش از همه جا کوتاه مى‌شود، بى درنگ رو به سوى او مى‌کند و از او نجات مى‌طلبد؛ هم‌چنان که خود او فرموده: (و کان الانسان کفورا) و نیز فرموده: (ان الانسان لظلوم کفار).
بنابراین معناى آیه چنین مى‌شود که: وقتى شدت و یا مرض یا قحطى و امثال آن به انسان مى‌رسد، پروردگار خود را در حالى که اعتراف به ربوبیتش دارد مى‌خواند، و به سوى او برمى‌گردد، و از ماسواى او اعراض مى‌کند، از او مى‌خواهد که گرفتارى‌اش را برطرف سازد.


اجابت استغاثه مضطر، مقتضى شكرگزارى است:

•• «قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛ بگو: «چه کسى شما را از تاريکي‌هاى خشکى و دريا رهايى مى‌بخشد؟ در حالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى‌خوانيد؛ (و مى‌گوييد:) اگر از اين (خطرات و ظلمت‌ها) ما را رهايى مى‌بخشد، از شکرگزاران خواهيم بود».

•• «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛ او کسى است که شما را در خشکی و دریا سير مى‌دهد؛ زمانى که در کشتى قرار مى‌گيريد، و بادهاى موافق آنان را (به‌سوى مقصد) حرکت مي‌دهد و خوشحال مى‌شوند، ناگهان طوفان شديدى مى‌وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آنها مى‌آيد؛ و گمان مى‌کنند هلاک خواهند شد؛ در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى‌خوانند که: «اگر ما را از اين گرفتاری نجات دهى، حتماً از سپاس‌گزاران خواهيم بود!»».


استغاثه حضرت يونس (علیه‌السلام) در ظلمت دل ماهى در دریا به درگاه خداوند استغاثه کرده و خداوند متعال آن را اجابت می‌کند:

• «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛ (و ذاالنون (= يونس‌) را (به ياد آور) در آن هنگام که خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمت‌ها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستم‌کاران بودم!».

۱.۳ - بیان تفسیری آیه


۳.۱.۱ - مراد از و ذاالنون اذ ذهب ...

کلمه (نون) به معناى ماهى است و ذوالنون (صاحب ماهى) یونس پیغمبر فرزند متى است که صاحب داستان ماهى است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوى شد و ایشان را دعوت کرد ولى ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند، همین که نشانه‌هاى عذاب نمودار شد، توبه کردند و ایمان آوردند. پس خدا عذاب را از ایشان برداشت و یونس از میانشان بیرون شد و خداوند صحنه‌اى به وجود آورد که در نتیجه یونس به شکم یک ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنکه خدا آن بلیه را از او برداشته دوباره به سوى قومش فرستاد.
(و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) - یعنى به یاد آر ذوالنون را آن زمان که با خشم از قومش بیرون رفت و پنداشت که ما بر او تنگ نمى‌گیریم (نقدر علیه) به‌طورى‌که گفته‌اند به معناى تنگ گرفتن است.
ممکن هم هست جمله (اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) در مورد تمثیل وارد شده باشد و معنایش این باشد که: رفتن او و جدایى‌اش ‌از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى‌یابد و او مى‌تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد و مولایش نمى‌تواند او را سیاست کند. این احتمال از این نظر قوى نیست که پیامبرى چون یونس شانش اجل از این است که حقیقتا و واقعا از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى‌تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ چون انبیاى گرامى خدا ساحتشان منزه از چنین پندارهاست، و به عصمت خدا معصوم از خطا هستند.

۳.۱.۲ - مراد از فنادى فى الظلمات ...

پس همان‌طور که گفتیم آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى. در جمله (فنادى فى الظلمات ...) ایجاز به حذف به کار رفته یعنى جزئیاتى که خواننده خود مى‌داند چیست از وسط افتاده، و تقدیر کلام این است که: (پس خداى تعالى او را گرفتار ماهى کرد، و ماهى او را بلعید پس در شکم ماهى پروردگار خود را بخواند) و ظاهرا مراد از ظلمات - به طورى که دیگران هم گفته‌اند - ظلمت دریا، و ظلمت شکم ماهى، و ظلمت شب است.

۳.۱.۳ - مراد از ان لا اله الا انت ...

(ان لا اله الا انت سبحانک) - در این جمله یونس (علیه‌لسلام) از آنچه که عملش نمایش مى‌داد بیزارى مى‌جوید، چون عمل او که راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینکه از ناحیه خدا دستورى داشته باشد، - گرچه او چنین قصدى نداشت - این معنا را ممثل مى‌کرد که غیر از خدا مرجع دیگرى هست که بتوان به او پناه برد. و چون عملش بیانگر چنین معنایى بود از این معنا بیزارى جست و عرضه داشت (لا اله الا انت - جز تو معبودى نیست) و نیز چون این معنا را ممثل مى‌کرد که ممکن است به کارهاى او اعتراض ‌نماید، و بر او خشم گیرد، و نیز این تصور را به وجود مى‌آورد که ممکن است کسى از تحت قدرت خدا بیرون شود، لذا براى عذرخواهى از آن گفت: (سبحانک انى کنت من الظالمین) - در این جمله به ظلم خود اعتراف کرد، چون عملى آورده که ظلم را ممثل مى‌کرد؛ هرچند که فى نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و معصیت نداشت، چیزى که هست خدای تعالی در این پیش‌آمد پیغمبرش را تأدیب و تربیت کرد تا با گامى پاک و مبراى از تمثیل ظلم، (تا چه رسد به خود ظلم) شایسته قدم نهادن به بساط قرب گردد.

•• «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ؛ ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين‌گونه مؤمنان را نجات مى‌دهيم!».

۱.۱ - تفسیر آیه



۳.۲.۱ - مراد از ننجى المؤمنین

جمله پر معنى (کذلک ننجى المؤمنین) نشان مى‌دهد آنچه بر سر یونس آمد، از گرفتارى و نجات یک حکم خصوصى نبود، بلکه با حفظ سلسله مراتب، جنبه عمومى و همگانى دارد.
بسیارى از حوادث غم‌انگیز و گرفتاری‌هاى سخت و مصیبت‌بار مولود گناهان ماست، تازیانه‌هایى است براى بیدار شدن ارواح خفته، و یا کوره‌اى است براى تصفیه فلز جان آدمى، هر گاه انسان در این موقع به همان سه نکته‌اى که (یونس) توجه کرد توجه پیدا کند، نجات و رهایى حتمى خواهد بود:

۳.۲.۱.۱ - توجه به توحید

توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و هیچ تکیه‌گاهى جز الله نیست.

۳.۲.۱.۲ - تنزیه خدا از هر عیب

پاک شمردن و تنزیه خدا از هر عیب و نقص و ظلم و ستم، و هرگونه گمان سوء درباره ذات پاک او.

۳.۲.۱.۳ - اعتراف به گناه

اعتراف به گناه و تقصیر خویش.

۳.۲.۱.۴ - حدیثی از رسول خدا

شاهد این سخن، حدیثى است که در (در المنثور) از پیامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) نقل شده است که فرمود: (یکى از نام‌هاى خدا که هر کس او را با آن بخواند، به اجابت مى‌رسد، و هر گاه با آن چیزى را طلب کند به او مى‌دهد، دعاى (یونس) است.
شخصى عرض کرد: اى رسول خدا! آیا او مخصوص یونس بود یا شامل جماعت مسلمانان نیز مى‌شود؟ فرمود: هم مربوط به یونس بود و هم همه مؤمنان، هنگامى که خدا را به آن مى‌خوانند، آیا گفتار خداوند را در قرآن نشنیده‌اى (و کذلک ننجى المؤمنین) این دلیل بر آن است که هر کس چنین دعایى کند، خداوند اجابت آن را تضمین فرموده است.
نیاز به تذکر ندارد که منظور تنها خواندن الفاظ نیست؛ بلکه پیاده شدن حقیقت آن در درون جان انسان است؛ یعنى همراه خواندن این الفاظ تمام وجود او با مفهوم آن هماهنگ گردد.

۳.۲.۲ - بیان یک نکته

یادآورى این نکته نیز لازم است که مجازات‌هاى الهى بر دو گونه است: یکى از آنها عذاب استیصال است؛ یعنى مجازات نهایى که براى نابودى افراد غیر قابل اصلاح فرا مى‌رسد که هیچ دعایى در آن موقع سودمند نیست؛ چراکه بعد از فرو نشستن طوفان بلا همان برنامه‌ها تکرار مى‌شود.
دیگر مجازات‌هاى تنبیهى است که جنبه تربیتى دارد، در این موارد به محض اینکه مجازات اثر خود را بخشید و طرف بیدار و متوجه شد بلافاصله از میان مى‌رود.
و از اینجا روشن مى‌شود که یکى از فلسفه‌هاى آفات و بلاها و حوادث ناگوار همان بیدارسازى و تربیت است.
ماجراى یونس ضمنا به همه رهبران راه حق در محدوده‌هاى مختلف هشدار مى‌دهد که هرگز رسالت خود را پایان یافته تصور نکنند، و هر تلاش و کوششى را در این راه کوچک بشمارند؛ چراکه مسئولیتشان بسیار سخت و سنگین است.


۱. انعام/سوره۶، آیه۶۳.    
۲. مفردات فی الفاظ القرآن، اصفهانی، راغب، ج۱، ص۲۹۵.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۹۰، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۱۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۳۹.    
۶. یونس/سوره۱۰، آیه۲۲.    
۷. یونس/سوره۱۰، آیه۲۳.    
۸. نحل/سوره۱۶، آیه۵۴.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۹۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۷.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۹۱.    
۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۳.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴۴۳، ص۳۱۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۷۸.    
۱۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۴.    
۱۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴۴۳، ص۳۱۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۷۹ ۴۷۸.    
۱۸. نمل/سوره۲۷، آیه۶۲.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۴۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۴۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۵.    
۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۲۵ ۲۲۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۳. روم/سوره۳۰، آیه۳۳.    
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۷۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۵. زمر/سوره۳۹، آیه۸.    
۲۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۷. یونس/سوره۱۰، آیه۲۲.    
۲۸. انبیا/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۲۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۴۴، ترجمه موسوی همدانی.    
۳۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۴۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۳۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۸.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۸۹مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۹۵، برگرفته از مقاله «استغاثه در حال اضطرار».    


رده‌های این صفحه : استغاثه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار