ادعاهای اهلکتاب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهل کتاب خود را برتر از دیگران میدانستند و برای این که خود و دینشان را از همه برتر معرفی کنند، همیشه ادعاهای بی اساس و بیجایی میکردند، خداوند این ادعاها را در
قرآن بیان کرده است.
برخی از اهل کتاب مدعی کتاب الهی بودن گفتارهای خود بودند:
وان منهم لفریقا یلو ن السنتهم بالکتـب لتحسبوه من الکتـب وما هو من الکتـب ویقولون هو من عند الله وما هو من عند الله ویقولون علی الله الکذب...
در ميان آنها (يهود) كسانى هستند كه به هنگام
تلاوت کتاب (خدا)،
زبان خود را چنان مىگردانند كه گمان كنيد (آنچه را مىخوانند،) از كتاب (خدا) است در حالى كه از كتاب (خدا) نيست! (و با صراحت) مىگويند: «آن از طرف خداست!» با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا
دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند!
باز در این
آیه سخن از بخش دیگری از خلاف کاریهای بعضی از علمای اهل کتاب است، میفرماید: بعضی از آنها زبان خود را به هنگام تلاوت
کتاب خدا چنان میپیچند و منحرف میکنند که
گمان کنید آنچه را میخوانند از کتاب خدا است در حالی که از کتاب الهی نیست (و ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب).
یلون از ماده لی (بر وزن حی) به معنی پیچیدن و کج کردن است و این تعبیر در اینجا
کنایه جالبی از
تحریف سخنان الهی است گویا آنها هنگام تلاوت
تورات وقتی به صفات
پیامبر اسلام که
بشارت ظهورش در آیات تورات آمده بود میرسیدند در همان حال آن را تغییر میدادند و چنان ماهرانه این
عمل انجام میگرفت که شنونده گمان میکرد آنچه را میشنود متن
آیات الهی است.
آنها به این کار نیز
قناعت نمیکردند بلکه صریحا میگفتند: این از سوی
خدا نازل شده در حالی که از سوی خدا نبود (و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله). سپس
قرآن بر این امر تاکید میکند که این کار به خاطر این نبود که گرفتار اشتباهی شده باشند بلکه، به خدا دروغ میبندند در حالی که عالم و آگاهند (و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون).
تمام اینها به خاطر این بود که منافع مادی خود را در خطر میدیدند و به خاطر آن دست به هر گناهی میزدند در حالی که اگر افق
فکر خود را بالا میگرفتند و خلوص نیتی نشان میدادند خداوند
قادر متعال هم زندگی معنوی آنها را تامین میکرد و هم جنبههای مادی آنها را.
برخی از اهل کتاب مدعی الهی بودن دست نوشتههای خود بودند:
فویل للذین یکتبون الکتـب بایدیهم ثم یقولون هـذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم وویل لهم مما یکسبون.
پس واى بر آنها كه نوشتهاى با
دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: «اين، از طرف خداست.» تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مىآورند!
خداوند در مقام توصیف
دانشمندان یهود برای دومین بار برآمد و فرمود:
فویل للذین یکتبون الکتاب... پس وای بر آنهایی که کتاب را مینویسند. گفته شده: منظور از ویل کوهی است در
آتش جهنم.
بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله... «کتاب را مینویسند» به دستهای خودشان و سپس میگویند: این از جانب خداوند است.
منظور این است که خود متصدی نوشتن آن هستند و سپس به
خدا نسبت میدهند. گفته شده معنای آیه این است:
اینها این کار را از پیش خود انجام دادند مانند کسی که مذهبی را
اختراع کرده و یا گفتار بی سابقهای را بگوید که آن
مذهب و گفتار را به او نسبت میدهند و میگویند: این مذهب تو است و این گفتار تو است و اگر چه همه گفتارها از خود او باشد و منظور این است: که تو در این امر مبتکر و مخترع هستی و کسی بر تو سبقت نگرفته.
و گفته شده منظور از نوشتن ایشان بدستهایشان این است: که اینان
تورات را
تحریف نموده و اوصاف
نبی اکرم را تغییر داده تا عوام یهود را در
شک و
تردید واقع سازند و این معنی از
امام باقر علیهالسّلام و گروهی از مفسرین نقل شده است.
لیشتروا به ثمنا قلیلا... تا او را به بهای اندک بفروشند.
منظور این است که در برابر این کار ناشایست از عوام یهود اموالی را بگیرند و کلمه «اشتراء» بعنوان
مجاز استعمال شده است و منظور
تشبیه به اشتراء است زیرا اینان
حق را پایمال و
باطل را آشکار کردند تا در برابر مالی بدست آورند مانند کسی که متاعی را میخرد و در برابر پولی میپردازد.
و منظور از «ثمنا قلیلا» این است که آنچه در برابر این کار قرار گیرد ناچیز و اندک است و
عرب در این قبیل موارد روش معروفی دارد که در اثر تتبع در کلمات آنها شناخته میشود.
فویل لهم مما کتبت ایدیهم... پس وای بر ایشان از آنچه بدست خویش نوشتند،
عذاب و رسوایی و زشتی بر آنها در برابر تحریفی که در کتاب تورات مرتکب شدند.
و ویل لهم مما یکسبون... و وای بر آنها از آنچه از آن بدست آوردند در مای
موصوله دو احتمال است:
اول اینکه منظور
معاصی و
گناهان باشد. دوم منظور
مال حرام و رشوههای نابجایی که بزرگان یهود از عوام میگرفتند.
اهل کتاب در ایمان خویش ادعای خلاف واقع داشتند:
قل یـاهل الکتـب هل تنقمون منآ الا ان ءامنا بالله... • واذا جآءوکم قالوا ءامنا وقد دخلوا بالکفر وهم قد خرجوا...
بگو: «اى اهل كتاب! آيا به ما خرده مىگيريد؟ (مگر ما چه كردهايم) جز اينكه به خداوند يگانه،
ایمان آوردهايم... هنگامى كه نزد شما مىآيند، مىگويند: «ايمان آوردهايم!» (امّا) با
کفر وارد مىشوند، و با كفر خارج مىگردند.
در این
آیه برای تکمیل بحث درباره
منافقان اهل کتاب پرده از روی
نفاق درونی آنها برداشته و به
مسلمانان چنین اعلام میکند: هنگامی که نزد شما میآیند میگویند ایمان آوردیم در حالی که با قلبی مملو از کفر داخل میشوند و به همان حال نیز از نزد شما بیرون میروند و
منطق و استدلال و سخنان شما در
قلب آنها کمترین اثری نمیبخشد.(و اذا جاؤکم قالوا آمنا و قد دخلوا بالکفر و هم قد خرجوا به).
بنابراین چهرههای
حق به جانب و اظهار ایمان و همچنین پذیرش ظاهری و ریاکارانهای که در برابر سخنان شما نشان میدهند، نباید شما را فریب دهد.
و در پایان آیه به آنها اخطار میکند که با تمام این پرده پوشیها خداوند از آنچه آنها
کتمان میکنند، آگاه و با خبر است.
اهل کتاب، مدعی
یهودی و
نصرانی بودن
حضرت ابراهیم علیه السلام را داشتند:
ام تقولون ان ابرهیم... کانوا هودا او نصـری قل ءانتم اعلمام الله...
يا مىگوييد: «
ابراهیم .... يهودى يا نصرانى بودند»؟! بگو: «شما بهتر مىدانيد يا خدا؟!.
یـاهل الکتـب لم تحآجون فی ابرهیم ومآ انزلت التورلـة والانجیل الا من بعده افلاتعقلون... • هـانتم هـؤلاء حـججتم فیما لکم به علم فلم تحآجون فیما لیس لکم به علم...
ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و
نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که
تورات و
انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟! شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو میکنید؟!.
اهل کتاب ادعای بی اساسی بر
هدایت آفرین بودن
آیین خود برای
بشر داشتند:
وقالوا کونوا هودا او نصـری تهتدوا قل بل ملة ابرهیم حنیفا وما کان من المشرکین.
(اهل كتاب) گفتند: «يهودى يا
مسیحی شويد، تا [[هدایت يابيد!» بگو: « (اين آيينهاى
تحریف شده، هرگز نمىتواند موجب هدايت گردد،) بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از
مشرکان نبود!»
خود پرستی و خودمحوری معمولا سبب میشود که
انسان حق را در خودش منحصر بداند، همه را بر باطل بشمرد و سعی کند دیگران را به رنگ خود در آورد چنان که
قرآن در این آیه میگوید: اهل کتاب گفتند یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید! (و قالوا کونوا هودا او نصاری تهتدوا). بگو آئینهای
تحریف یافته هرگز نمیتواند موجب هدایت بشر گردد، بلکه پیرو آئین خالص ابراهیم گردید تا هدایت شوید و او هرگز از مشرکان نبود (قل بل ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین). دینداران خالص کسانی هستند که پیرو آئین توحیدی خالص باشند، توحیدی که هیچگونه با
شرک آمیخته نگردد، مهمترین اصل اساسی برای شناخت آئین پاک از آئینهای انحرافی همین رعایت کامل اصل
توحید است.
اهل کتاب، مدعی دست یابی به
فضل الهی بودند:
لئلا یعلم اهل الکتـب الا یقدرون علی شیء من فضل الله وان الفضل بید الله یؤتیه من یشاء...
تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر چيزى از
فضل خدا نيستند، و تمام فضل (و
رحمت) به
دست اوست، به هر كس بخواهد آن را مىبخشد.
برداشت بر این اساس است که «لا» در «لئلا» زایده باشد.
از ظاهر
سیاق بر میآید که در
آیه شریفه التفاتی از خطاب به
مؤمنین که در یجعل لکم بود به خطاب به شخص
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به کار رفته باشد، و خطاب در آیه و روی
سخن در آن متوجه شخص
شخیص آن جناب باشد. و مراد از
علم مطلق
اعتقاد است هم چنان که کلمه زعم هم به همین معنا است و کلمه ان مخفف أن است، و ضمیر یقدرون به مؤمنین بر میگردد، و در این کلام تعلیلی است برای مضمون آیه قبلی.
و معنای آیه این است که: اگر ما ایشان را با اینکه مرتبهای از
ایمان داشتند امر به ایمان کردیم، و
وعده شان دادیم که دو کفل از رحمت به آنان میدهیم و
نور و مغفرتشان ارزانی میداریم، همه برای این بود که اهل کتاب
خیال نکنند مؤمنین هیچ قدرتی ندارند، و به هیچ وجه دستشان به فضل خدا نمیرسد، و تنها مؤمنین اهل کتاباند که اگر ایمان داشته باشند اجرشان دو چندان داده میشود.
اهل کتاب ادعای بی اساس اختصاص یافتن
بهشت به آنان را نیز داشتند:
وقالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصـری تلک امانیهم قل هاتوا برهـنکم ان کنتم صـدقین.
آنها گفتند: «هيچ كس، جز
یهود يا
نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آنهاست! بگو: «اگر
راست مىگوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!»
ادعای اهل کتاب مبنی بر داشتن جایگاه دینی و اعتقادات درست مذهبی نمونه دیگر از ادعاهای بی اساس آنها بود:
قل یـاهل الکتـب لستم علی شیء حتی تقیموا التورلـة والانجیل ومآ انزل الیکم من ربکم...
اى اهل كتاب! شما هيچ آيين صحيحى نداريد، مگر اينكه
تورات و
انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا داريد.
مقصود از «شیء»
دین و
آیین است.یعنی شما اهل کتاب، هیچ پایگاه مذهبی ندارید و این، رد پندار کسانی است که میپنداشتند به مجرد انتساب به
کتاب آسمانی، مردمی متدیناند.
گروهی از اهل کتاب، ادعایی مبنی بر پیراستگی خود از انحرافات داشتند:
یـایها الذین اوتوا الکتـب ءامنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم... • الم تر الی الذین یزکون انفسهم بل الله یزکی من یشآء...
اى كسانى كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر
پیامبر خود) نازل كرديم (و هماهنگ با نشانههايى است كه با شماست)
ایمان بياوريد... آيا نديدى كسانى را كه خودستايى مىكنند؟! (اين خودستاييها، بى
ارزش است) بلكه
خدا هر كس را بخواهد،
ستایش مىكند
تناقض آشکار میان
عمل و ادعاهای گروهی از اهل کتاب بود:
الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتـب یؤمنون بالجبت والطـغوت ویقولون للذین کفروا هـؤلاء اهدی من الذین ءامنوا سبیلا.
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب (خدا) به آنان داده شده، (با اين حال)، به «جبت» و «طاغوت» (
بت و بت پرستان)
ایمان مىآورند، و درباره
کافران مىگويند: «آنها، از كسانى كه ايمان آوردهاند،
هدایت يافتهترند»؟!
خداوند از یک سو اهل کتاب را به دارا بودن
کتاب آسمانی وصف کرده و از سوی دیگر،
شرک آنان را به یاد آورده تا تناقض در ادعا و عمل آنان را به خودشان و به
مسلمانان گوشزد کند.
اهل کتاب ادعایی مبنی بر
کیفر محدودشان از سوی خداوند داشتند:
فویل للذین یکتبون الکتـب بایدیهم... • وقالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة قل اتخذتم عند الله عهدا فلن یخلف الله عهدهام تقولون علی الله ما لاتعلمون.
پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند ... و گفتند: «هرگز
آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟! (و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد) یا چیزی را که نمیدانید به
خدا نسبت میدهید»؟!
الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتـب... • ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودت...
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب (آسمانى) داشتند ... اين
عمل آنها، به خاطر آن است كه مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد.
اهل کتاب ادعای ناروایی درباره
یهودی یا
نصرانی بودن
ابراهیم و
اسماعیل و
اسحاق و
یعقوب و
اسباط علیهم السلام داشتند:
ام تقولون ان ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط کانوا هودا او نصـری قل ءانتم اعلمام الله ومن اظـلم ممن کتم شهـدة عنده من الله وما الله بغـفل عما تعملون.
یا میگویید: «ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا نصرانی بودند»؟! بگو: «شما بهتر میدانید یا
خدا؟! (و با اینکه میدانید آنها یهودی یا نصرانی نبودند، چرا
حقیقت را
کتمان میکنید؟) » و چه کسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و
شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان میکند؟! و خدا از
اعمال شما
غافل نیست.
این
آیه به قسمت دیگری از ادعاهای بی اساس اهل کتاب پاسخ گفته میفرماید:
آیا شما میگوئید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط همگی یهودی یا نصرانی بودهاند)؟ (ام تقولون ان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط کانوا هودا او نصاری). آیا شما بهتر میدانید یا خدا؟! (قل ا انتم اعلمام الله).
خدا بهتر از همه کس میداند که آنها، نه یهودی بودند، و نه نصرانی. شما هم کم و بیش میدانید که بسیاری از این
پیامبران قبل از
موسی و
عیسی در
جهان گام گذاردند، و اگر هم ندانید باز بدون اطلاع، چنین نسبتی را به آنها دادن
تهمت است و
گناه، و
کتمان حقیقت است، و چه کسی ستمکارتر از آن کس است که
شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند؟ (و من اظلم ممن کتم شهادة عنده من الله).
اما بدانید خدا از اعمال شما غافل نیست (و ما الله بغافل عما تعملون).
عجیب است، وقتی
انسان روی دنده
لجاجت و
تعصب میافتد حتی مسلمات
تاریخ را انکار میکند، فی المثل آنها پیامبرانی همچون ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که قبل از موسی و عیسی به
دنیا آمدند و از جهان رفتند، از پیروان موسی یا مسیح میشمارند و یک واقعیت به این روشنی را کتمان میکنند، واقعیتی که با سرنوشت
مردم و
دین و
ایمان آنها سر و کار دارد، به همین دلیل
قرآن آنها را ستمکارترین افراد معرفی کرده است، زیرا هیچ ستمی بالاتر از این نیست که افرادی آگاهانه حقایق را کتمان کنند و مردم را در بیراههها سرگردان سازند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۴۸، برگرفته از مقاله «ادعاهای اهلکتاب».