احکام الکل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
الکل، مایهای آلی و ترکیب یافته از ئیدروژن،
اکسیژن و کربن است که در عصر حاضر، با پیشرفت روز افزون
دانش و فن، کاربردی گسترده در عرصه زندگی
بشر ، یافته است.
هم اکنون الکل، در
صنعت داروسازی و پزشکی، از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. از الکلها در ساخت داروهای مسکّن و شربتهای
خواب آور و به عنوان مادهای زداینده، خشک و ضدعفونی کننده، در بیمارستانها و مرکزهای بهداشتی، استفاده میشود. در آزمایشگاههای پزشکی و اندام شناسی ـ آناتومی ـ جهت نگهداری اعضای بدن، الکل، کاربرد گستردهای دارد.
الکل، برای تهیه مواد اوّلیه در صنعتهای گونه گون، حلاّل، یا نگهدارنده در پارهای از داروها، مانند دهان شوی، دوای سرفه و داروی موی سر،
گونه گون عطرها، ادوکلنها، مواد آرایشی، شربتها و عصارههای گیاهی، رنگها و مواد پلاستیکی و حتی به تازگی به عنوان سوخت ماشین،
و یا به تنهایی جهت آرام کردن دردهای مزمن، همانند آنژین صدری و قاعدگی دردناک، مار زدگی، سوختگی و
سرطان و سایر دردها به کار میرود.
با این گستردگی کاربرد و استفاده از الکل در صنعتهای گوناگون و حیاتی، که روز به روز در حال گسترش است، بایسته مینماد
حکم پاکی، یا ناپاکی الکل و فراوردههای آن، در
کتاب و
سنّت ، سرچشمههای اجتهادی
اسلام ، بررسی و پژوهش دقیق و همه سویه گردد. کوشش جهت شناخت علمی الکل و فراوردههای آن، و در آوردن و دریافت
حکم شرعی آن از کتاب و سنت، منبعها و سرچشمههای دینی و نصها و سخنان روشن
شریعت ، هدف این بررسی و پژوهش است. امّا از آنجا که در کتاب و سنت و در سخنان روشن دینی، سخن از الکل به میان نیامده و فقیهان، به این دلیل که الکل را سُکر آور انگاشته، برابر دلیلها، حکم به نجس بودن آن دادهاند؛ در دیگر سوی، درک سخنان
شرع در باب آب مایگان سُکر آور، چه بسا بستگی
بر فهم و درک نصها و سخنان وارد شده در باب خمر داشته باشد، لازم و بایسته است نجسی و یا پاکی
خمر و مشروبات الکلی را بررسی کنیم. اگر پاکی خمر ثابت گردد، پاکی الکلها نیز به خودی خود ثابت میشود.
از آنجا که الکل به تازگی در عرصه زندگی
بشر راه یافته، ناگزیر بحث از پاکی و نجسی آن را باید در سخنان فقیهان این روزگار جست وجو کرد. بیشتر مجتهدان روزگار ما، در رسالههای عملیه و استفتاءات خود، به گونهای حکم گونه گون الکلها را بیان کردهاند؛ امّا در کتابهای استدلالی فقهی خود، از وارد شدن به بحث کارشناسی موضوعی و شناخت و تحلیل علمی موضوع، خودداری ورزیدهاند. شاید نخستین کسی که برای بیان حکم الکل، خود را ناگزیر از تحلیل علمی موضوع دیده و در کتاب خود:بحوث فی شرح عروة الوثقی، به شرح در شناخت الکلها و گونههای آن، سخن گفته،
شهید محمد باقر صدر است. آقای خوئی نیز، در کتاب (تنقیح العروه) خود بحث کوتاهی در باب الکلها دارد که بحثی غیر کارشناسانه است. در هر حال، کتاب تحقیقی و آکنده از دلیل و برهان و به گونه جداگانه، در این زمینه نگاشته نشده است. گرچه سالیان پیش کتابی با قطع جیبی، به نام: (بررسی فراوردههای الکل از نظر فقه اسلامی) نوشته دکتر احمد صبور ارودباری کارشناس
دانش شیمی، از سوی دارالتبلیغ اسلامی در
قم منتشر گردید، امّا دارای ویژگیهای استدلالی فقهی نیست. چنانچه گفته شد، موضوع اصلی این نوشتار، بررسی موضوعی و حکمی الکل و فراوردههای آن است. اما از آن جایی که حکم به پاکی و یا ناپاکی آن، بستگی به شناخت خمر و آب مایگان سُکرآور دیگر و حکم آنها دارد، فصل نخست مقاله را به بحث در این باره ویژه میسازیم. و در فصل دوم نوشتار، در باب شناخت موضوعی نوشیدنیهای الکلی و آب مایگان سُکرآور، بحث میکنیم و به جست وجو در حکم پاکی و ناپاکی آنها میپردازیم. و در بخش پایانی، که بخش اصلی نوشتار ماست، از شناخت علمی الکل و فراوردههای آن و دلیلهای پاکی، یا ناپاکی آنها سخن رفته است و دلیلهای فقیهان در حکم الکل، شرابهای طبی و شربتهای دارویی الکل دار، به بوته
نقد و بررسی گذاشته شده است.
خمر در لغت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن است. و از آنجا که شراب قوا و حواس ظاهری و
عقل انسان را میپوشاند، بدان خمر گفته شده است.
و در
عرف عامه ، به هر آب مایه سُکرآوری که از انگور، یا دیگر میوهها و دانهها، گرفته شده باشد، خمر گفته میشود.
اما در نظر شرع، آیا هر آب مایه سُکرآوری خمر است و یا اینکه خمر
بر گونه ویژه نوشیدنیهای الکلی گفته میشود؟ در این زمینه، دو دیدگاه وجود دارد:
خمر عبارت است از گونه ویژهای از نوشیدنیهای الکلی که از
خرما ،
انگور ، کشمش، جو، یا
عسل و… ساخته شده باشد. برابر این رأی، به هر گونه نوشیدنی الکلی، خمر گفته نمیشود، بلکه زیر عنوان آب مایههای سُکرآور قرار میگیرد. از آنجا که سبب حرام بودن خمر، اسکار آن است، آب مایگان سُکرآور نیز
حرام هستند. امّا برای پاکی و ناپاکی آن، به دلیل جداگانهای، غیر از دلیل نجس بودن خمر نیاز است.
دلیلها:
۱.
پیامبر اسلام (ص) میفرماید:
الخمر من هاتین الشّجرتین النخلة والعنبة.
خمر از دو درخت به دست میآید: درخت خرما و انگور.
در جای دیگری میفرماید:
خمر از پنج چیز به دست میآید: از انگور، کشمش، عسل، جو و خرما.
۲.
امام سجاد (ع) میفرماید:
خمر از شش چیز ساخته میشود: خرما، کشمش، گندم، جو، عسل و ذرّت.
خمر عبارت است از هر گونه آب مایه سُکرآور چه در عصر
رسالت ، رایج بوده باشد و چه سپسها رایج گردیده باشد. در این نظر، آنچه حرام و نجس انگاشته شده، خمر است؛ از این روی، همه نوشیدنیهای الکلی عصر حاضر، زیر عنوان خمر قرار میگیرند. صاحبان این دیدگاه، به این موردها استدلال کردهاند:
الف.
امام باقر (ع) در تفسیر آیه (انّما الخمر والمیسر…) میفرماید:
أمّا الخمر فکلّ مسکر من الشراب إذا أخمر فهو خمر، و ما أسکر کثیره فقلیله حرام…
هر آب مایه سُکرآوری که خماری آورد، خمر است و آنچه زیاد آن مستی آور باشد، کم آن حرام و ممنوع است.
ب. از امام
معصوم در مورد نوشابهای به نام خُثی پرسیدند و امام در جواب فرمودند: آن هم خمر است و حرام.
همچنانکه گفته شد، اگر خمر، تنها
بر نوشیدنیهای عصر رسالت گفته شود، و یا دست کم، آب مایههایی را که برابر نظر عرف،
بر آنها خمر گفته میشود، در بگیرد، بی گمان پارهای از نوشیدنیهای الکلی عصر حاضر، مصداق خمر نخواهند بود و زیر عنوان آب مایگان سُکرآور قرار خواهند گرفت. پذیرش این دیدگاه، در حرام بودن، یا حرام نبودن این گونه آب مایگان، اثری نخواهد داشت. به این دلیل که علت حرام بودن پوشیدگی و اسکار است و حکم حرام بودن دائر مدار علت است. امّا پاکی و ناپاکی این گونه آب مایگان، حتی بنابر نظر کسانی که خمر را نجس میدانند، نیاز به دلیل جداگانهای دارد. و چون ملازمهای میان حرام بودن و ناپاکی خمر و یا میان حرام بودن، و ناپاکی آب مایههای سُکرآور وجود ندارد، رأی به نجس بودن خمر و پاکی آب مایههای سُکرآور، مجالی خواهد داشت.اما بنابر دیدگاه دوم، چون هر آنچه سُکرآور است، مصداق خمر قرار میگیرد، به فصلی زیر عنوان آب مایههای سُکرآور نیازی نخواهد بود.
نظریه دوم در خور خدشه است. به دلیلهایی چند:
۱. شراب (خمر) مادهای است که نزد عرف، چه در زمان
تشریع و چه در زمان حاضر، شناخته شده و روشن و گونه ساخت آن نیز، روشن است. آب مایههای سُکرآوری که به گونه و روش دیگر ساخته شود، عرف آنها را خمر نمینامد و زیر عنوانهای دیگر از آنها نام برده میشود. همانند الکلی که با آب مایهها، درآمیخته شده باشد.
۲. آنچه از روایات از باب دلیل و شاهد برای دیدگاه نخست عنوان شد، دلیلی
بر نظریه بالا نمیتواند باشد. بدین دلیل که
امام در آن بیانها و روایتها، بنا نداشته که در موضوع و معنای خمر دست ببرد. بلکه درصدد بیان
حکم و سریان آن به کل سُکرآورها بوده است. این نکته، با درنگ و دقت در سخنان امام فهمیده میشود. به دیگر سخن، امام در صدد بیان اینکه چه چیز خمر است و چه چیز خمر نیست، نبوده بلکه امام، آهنگ آن داشته که بیان کند: حرام بودن دائر مدار نام لغوی خمر نیست، بلکه هر آب مایهای که مستی آور باشد، خمر است. یعنی حکم خمر را دارد و حرام است و اینکه امام این نکته را یادآور میشود، از آن جهت است که شماری در حرام بودنِ آب مایههای سُکرآور، به این دلیل که خمر نیستند، گمان بَری داشتند و امام، به طور قطع، در برابر این نظر میفرماید: آب مایههای سُکرآور نیز همانند خمر هستند.
خمر، گونهای نوشابه الکلی است که بیشتر از سرشتن (تخمیر) آب انگور تازه و یا انگور تازه کوبیده شده به روشهای گوناگون، به دست میآید. در خمر، مقدار زیادی الکل وجود دارد: ۴۰۰ میلی گرم در لیتر و میزان الکل متلیک در شرابهای سفید، بین ۳۸ تا ۱۱۳ میلی گرم در
لیتر است. در شراب سرخ تا ۱۸۸ میلی گرم در لیتر نیز میرسد، افزون
بر آن، در شراب مواد زیر نیز وجود دارد: استالدئید ۳۰ تا ۱۶۰ میلی گرم در لیتر، سیانور یا سیانید به حالت آزاد ۴. ۵ میلی گرم در لیتر. دی اکسید گوگرد و ایندوید سولفور، و برای شیرین کردن آن گاهی قند هم میافزایند. گاهی به شرابی که درجه الکلی آن پایینتر از ۹ درجه باشد، الکل استاندارد میافزایند و کم وبیش، در گونههای شرابهای معمولی، ۷. ۵ الی ۱۵ درصد حجم شراب، الکل وجود دارد.
نوشابههای الکلی را، برابر اینکه عمل
تقطیر در آن صورت پذیرد یا نه، به دو دسته میتوان بخشبندی کرد:
دسته نخست، عمل تقطیر، چکه چکه آب مایه گرفتن، پس از سرشتن الکل در آن صورت میپذیرد مانند کونیاک (ماده الویه انگور)، Rum (ماده اولیه
چغندر قند ) و بالاخره عرق کشمش یا راکی (عرق
برنج فراورده کشورهای خاور دور) که بهطور میانگین ۳۰% تا ۵۰% الکل اتیلیک در
بر دارد.
دسته دوم آن دسته از نوشابههای الکلی که عمل تقطیر در آن صورت نمیگیرد مانند شراب (ماده اولیه انگور) یا آب جو (ماده اولیه رازک) که مقدار الکل آنها، به طور معمولی بین ۳۰% تا ۱۰% است.
از سنگ نبشتهها، آثار به جای مانده از تمدنهای کهن:
مصر باستان،
بابل ، آشور و… افسانههای ملتهایی چون: چینیها، یونانیها، رومیها و…
بر میآید که زمانهای بسیار دور و از عصر پارینه سنگی، بشر از آب مایههای الکل و خمر استفاده میکرده است.
بشر وقتی به ویژگیهای انگور پی برد و ویژگیهای تخمیری آن را شناخت، صنعت شرابسازی و مصرف آن را پی گرفت. در جزیرة العرب، از زمانهای دور از گوناگون آب مایههای سُکرآور استفاده شده است. عربها، از گوناگون میوهها، عسل، دانهها،
گندم گونگان، نوشیدنیهای سُکرآور میساخته و هر یک را با نامی میشناختهاند: صهبا: شراب انگور. بتع: شراب عسل، یا خرمای تر. عُبَیرا شراب ذرّت، نبیذ: شراب فشرده از خرما، یا انگور، مرز، فضیح و…. شمس الدین نواجی در حلیة الکمیت مینویسد: تا ۱۳۰ گونه مستی آور در جزیرة العرب، وجود داشته است.
حنّا الفاخوری مینویسد: در عصر جاهلی شراب از
سوریه و
فلسطین و دیگر شهرهای مجاور میآمد، و تا به بادیه میرسید، بهایش افزون میشد. بنابراین، جز توانگران و بخشندگان و صاحبان کرم، کسی را توان باده گساری نبود. بعضی از شاعران، گه گاه شراب مینوشیدند و به تفاخر، به وصفش میپرداختند. از شاعران جاهلی که سخن از شراب گفتهاند، اعشی و طرفه بشمارند.
همو مینویسد: آنچه در دیوان اعشی چشمگیر است، وصف شراب است که در اکثر قصائد او دیده میشود. او، شراب را به خاطر خود شراب، نه به خاطر تفاخر، چنانکه عادت شاعران پیش از او بود، میستاید و در وصف آن، بسط مقال میدهد و از ندیم و ساقی و مطرب یاد میکند و در لطیفترین شیوه، حالت مستان را تصویر مینماید. گاه گفت و گوی میان باده گسار و میفروش و ساقی را در درون وصف خویش، میگنجاند…. او را گفتیم: این مشک شراب را به ما ده، در برابر آن
شتر سفید که مهارش را آن غلام در دست دارد. گفت: اگر نه تای دیگر
بر آن بیفزایید، بهای چنین شرابی نخواهد شد. آن گاه برخاست و برای ما شرابی ریخت که پس از لرزشش ما را آرامش بخشید.
یا طرفة بن السعید، شاعر دیگر عصر جاهلی میسراید: پیوسته پیشه من شرابخواری، تمتع از لذات و فروختن و خرج کردن موروث و مکتب بود تا آنجا که همه
عشیره از من بگریخت و من چون اشتر جرب گرفته به قطران آلوده، تنها ماندم. یا میسراید: آن جا که برای رأی زدن گرد میآیند، مرا خواهی یافت، همچنان که صدرنشین حانوت باده فروشانم. یا میسراید: بگذار هامه خود را در زمان حیاتش از میسیراب کنم که چون
مرگ ما فرا رسد، خواهی دید کدام یک از ما تشنه کام از دنیا خواهد رفت.
خمر که از بین برنده
عقل و خرد است و تباهی آفرین و زندگی سوز و جامعه
بر باد ده، در همه ادیان، از جمله
اسلام که
بر خرد بنا شده، حرام شده است و
قرآن کریم ، با زمینه سازی، این مایه خردزدا را از ساحت زندگیها دور کرد و امت اسلامی را از این
گناه و آلودگی بزرگ پاک گردانید.
علاّمه طباطبایی مینویسد: این فخر برای دین مبین اسلام، این محجه بیضاء و
شریعت غرا بس است، که زیر بنای احکام خود را عقل قرار داده و از پیروی هوای نفس، که دشمن عقل است، نهی فرموده. و از آن جایی که مردم، به قریحه حیوانیت که دارند، همواره متمایل به لذائذ
شهوت هستند و این تمایل اعمال شهوانی را بیشتر در بین آنان شایع میسازد، تا حق و
حقیقت را، و قهراً، مردم را که به ارتکاب آنها عادت نموده، ترکش برایشان دشوار میشود، هر چند که ترک آن، مقتضای سعادت انسانی باشد. بدین جهت، خدای سبحان، مبارزه با این گونه عادتها را تدریجاً در بین مردم آغاز کرد و با رفق و مدارا تکلیفشان فرمود: یکی از عادات زشت و شایع در بین مردم، می گساری بود، که شارع اسلام، به تدریج، تحریم آن را شروع کرد و این مطلب، با تدبّر در آیات مربوط به این تحریم که میبینیم چهار بار نازل شده، کاملاً به چشم میخورد.
بار اول فرموده: قل انّما حرّم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم والبغی بغیر الحق. این آیه در مکه نازل شده و بهطور کلی هر عملی را که مصداق اثم باشد، تحریم کرده، و دیگر نفرموده که شرب خمر هم مصداق اثم است و اینکه در آن، اثمی کبیر است…. تا اینکه آیه شریفه: (لاتقربوا الصلوة وانتم سکاری) در مدینه نازل شد و تنها از می گساری، در بهترین حالات
انسان و در بهترین اماکن، یعنی
نماز در مساجد نهی کرده. و اعتبار عقلی خود ما و نیز سیاق آیه شریفه نمیپذیرد که این آیه، بعد از آیه بقره و دو آیه مائده که بهطور مطلق از میگساری نهی میکنند، نازل شده باشد و معنی ندارد که بعد از نهی از مطلق میگساری، دوباره نسبت به بعضی از موارد آن نهی کنند. علاوه
بر اینکه این کار، با تدریجی که گفتیم از آیات استفاده میشود، منافات دارد، چون تدریج عبارت از این است که اول تکلیف
آسان را بیان کنند، بعداً به سختتر و سختتر از آن بپردازند، نه اینکه اول تکلیف دشوار را بیان کنند، بعد
آسانتر آن را بگویند.
سپس آیه
سوره بقره …. نازل شد و فرمود: یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس واثمهما اکبر من نفعهما. این آیه بعد از سوره نساء نازل شد، به بیانی که گذشت، و دلالت
بر تحریم هم دارد، برای اینکه در این جا تصریح میکند
بر اینکه شرب خمر، اثم است و در سوره اعراف بهطور صریح بیان میکند که هر چه مصداق اثم باشد، خدا آن را نهی کرده. آن گاه دو آیه
سوره مائده نازل شد و فرمود:
یا ایّها الذین آمنوا انّما الخمر و المیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان، فاجتنبوه لعلّکم تفلحون انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر اللّه وعن الصلوة فهل انتم منتهون. از ذیل این دو آیه
بر میآید که مسلمانان، بعد از شنیدن آیه سوره بقره، هنوز از میگساری دست بردار نبودند و به کلی آن را ترک نکرده بودند، تا این دو آیه نازل شد و در آخرش فرمود: حالا دیگر دست
بر میدارید، یا خیر.
موضوع اصلی نوشتاری که فرا روی دارید، بررسی موضوعی و حکمی الکل و فراوردههای آن در منابع اجتهادی است. امّا به دلیل آنکه تمام فقیهانی که به ناپاکی الکل
فتوا دادهاند، دلیلی جز همان دلیلهای نجس بودن خمر و آب مایههای سُکرآور ارائه نداده و با استناد به همان دلیلها،
حکم به ناپاکی الکل دادهاند، بررسی حکم خمر و آب مایههای سُکرآور ضروری مینماد.
در این بررسی، با اینکه سزاست و میباید، قرآن پیش داشته شود، امّا ما در این جا، به دلیل اینکه خواستیم خوانندگان، نخست با دیدگاه فقیهان آشنا شوند، بحث از
اجماع را پیش داشتیم:
فقیهان پیشین یکی از دلیلهایی که برای ناپاکی خمر ارائه دادهاند،
اجماع است که به ترتیب دیدگاههای آنان را نقل میکنیم.
۱.
سید مرتضی : گویا نخستین فقیهی که اجماع را از دلیلهای خمر به شمار آورده است، سید مرتضی در کتاب ناصریات باشد که مینویسد: خمر نجس است و همچنین هر نوشیدنی که سُکرآور باشد. و در ناپاک بودن خمر میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد، مگر از شماری که دیدگاه و نظر آنان، چندان مهم به نظر نمیرسد، نقل خلاف شده است.
۲.
ابنزهره در غنیه مینویسد: والخمر نجسة بلاخلاف ممّن یعتدّ به….
خمر نجس است، بدون خلاف؛ امّا شماری، که گفتارشان حجت نیست، آن را گفتهاند.
۳.
شیخ طوسی در مبسوط مینویسد: والخمر نجسة بلاخلاف وکل مسکر عندنا حکمه حکم الخمر.
خمر نجس است، بدون خلاف و هر آب مایه سُکرآوری، در نزد ما حکم خمر را دارد.
۴.
ابنادریس در سرائر مینویسد: خمر نجس است، بدون هیچ اختلافی. و شماری از فقهای امامیه گفتهاند: نمازگزاردن در لباسی که آلوده به خمر شده باشد، بدون اشکال است… و این فتوا، مخالفِ اجماع مسلمانان است (تا چه رسد به گروهی خاص از آنان) که
بر این باورند خمر نجس است و اجماع دارند
بر اینکه نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر، روا نیست.
علاّمه در مختلف،
محقق،
شهید اول و شهید دوم و دیگران نیز به این دلیل تمسک جستهاند.
۱. ابتدا چنین به نظر میرسد که ناپاکی خمر نزد فقیهان امامیه و عامّه، أمری ضروری باشد؛ اما با درنگ و دقت روی سخنان آنان و حتی کسانی که ادعای اجماع کردهاند، روشن میشود در ناپاک بودن، هماهنگی و یک رأیی بین فقیهان وجود ندارد. از پیشینیان، صدوقین
و ابنأبی عقیل
و جعفی و از پسینیان
محقق اردبیلی و صاحب مدارک
و
محقق خوانساری ، به پاکی خمر فتوا دادهاند. از این روی، اجماع مورد ادعای فقیهان، در این زمینه درخور خدشه است.
محقق در معتبر، نجس بودن خمر را اختلافی میداند و پس از آنکه دلیلهای اقامه شده
بر پاکی و ناپاکی را کافی به مقصود نمیبیند، از باب
احتیاط در
دین ، حکم به نجس بودن خمر میکند.
علاّمه در مختلف، در بازشکافی و بیان دلیلهای اقامه شده
بر نجس بودن خمر، نتوانسته است به اجماع درخور پذیرش دست یابد:
والخمر وکلّ مسکر و الفقاع… نجس, وذهب الی ذلک اکثر علمائنا….
وی برای ثابت کردن ناپاکی خمر، به
اجماع که نزد وی ثابت شده باشد، استدلال نکرده است، بلکه به اجماع نقل شده از سید مرتضی و
شیخ مفید ، استدلال جسته است: فانّه اجماع منقول بقولهما و هما صادقان، فیغلب علی الظن ثبوته، والاجماع کما یکون حجة إذا نقل متواتراً فکذا إذا نقل آحاداً….
این اجماعِ نقل شدهای است از سید مرتضی و شیخ مفید. و این دو، در نقل خود راستگویند و
انسان از قول آنان اطمینان مییابد و اجماع، همان گونه که اگر با تواتر نقل شود، حجت است، با
خبر واحد نیز حجت است. با درنظر گرفتن و درنگ و دقّت روی سخنان فقیهانی که به عصر تشریع نزدیک بودند، و اعتراف آنان به اختلاف اصحاب در این مسأله، اجماع پسینیان نمیتواند ارزشی داشته باشد. زیرا اجماعی نزد امامیه حجت است که کاشف از رأی و نظر
معصوم باشد و با این ناهمگونی و ناسازگاری، به طور قطع نمیتوان آسودگی خاطر پیدا کرد که این اجماع کاشف از رأی معصوم باشد. اما سخن این است که سید مرتضی و شیخ مفید،
بر چه مبنی و روی کدام اصل، ادعای اجماع کردهاند؟ باید گفت: اجماعهای ادعایی سید مرتضی، بیشتر، مبنای اصولی محکم و غیردرخور خدشهای ندارد؛ زیرا فراوان دیده میشود سید در جاهایی که حتی فتاوای نادر و شاذی را نقل میکند نیز، به اجماع استدلال میجوید؛ از این روی معروف است، اجماعهای سید مرتضی، بیشتر اجماع تشریفاتی است و ارزش چندانی ندارد.
شیخ طوسی نیز، در نقل اجماع دچار گونهای تسامح و
آسان
گیری است. چگونه میتوان در این مسأله ادعای اجماع کرد، در حالی که
شیخ صدوق و پدرش، به پاکی خمر باور دارند.
۲. باورمندان به پاکی خمر، گرچه از نظر شمار اندکند، اما از جهت جایگاه به اندازهای هستند که پذیرش اجماع را با دشواریهای جدّی روبه رو کنند. به این دلیل که شیخ صدوق و پدرش و ابنابی عقیل و جُعفی، که اولی و دومی، از فقیهان پیشین مدرسه
قم ، سومی و چهارمی از بزرگان و شیوخ اصحاب
امامیّه در مدرسه فقهی عراق و همگی نزدیک به عصر تشریع بشمارند، از مخالفان ناپاکی خمرند.
شیخ صدوق مینویسد: ولابأس أن تصلی فی ثوب اصابه خمر، لانّ الله تعالی حرّم شربها، ولم یحرم الصلاة فی ثوب أصابته.
نمازگزاردن در لباسی که به خمر آلوده است، اشکال ندارد. چون خداوند تبارک و تعالی، خوردن خمر را حرام کرده، ولی نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر را حرام نکرده است.
۳. روایاتی وجود دارد مبنی
بر اینکه بین فقیهان عصر ائمه و شاگردان آنان نیز در مورد پاکی و ناپاکی خمر، ناسازگاری و ناهمگونی وجود داشته است. در روایت صحیحی از علی بن مهزیار آمده است: از
امام موسی کاظم (ع) از صدور دو روایت ناسازگار و ناهمگون که یکی پاکی را ثابت میکند و دیگری ناپاکی را پرسش میشود.
و این روایت نشان میدهد که در عصر تشریع، نجس بودن خمر نزد فقهاء قطعی نبوده است.
۴. به گمان نزدیک به یقین، اجماع مورد ادعا، اجماع مدرکی است و نمیشود به آن از باب دلیل، استناد جست.
روایاتی که
بر نجس بودن خمر دلالت میکنند، بیشتر از هشت روایت است. امّا پارهای از آنها، از جهت
سند ضعیف و پارهای دیگر از جهت متن و دلالتِ به مقصود، دچار سستیها و اشکالهایی هستند. ما از بین آنها، این چند روایت را برگزیدهایم:
۱. صحیحه عبداللّه بن سنان قال:
سأل أبی أبا عبدالله، علیهالسلام، و أنا حاضر: إنی اُعیر الذّمیّ ثوبی وأنا اعلم أنّه یشرب الخمر ویأکل الخنزیر فیردّه علیّ، فأغسله قبل أن أصلّی فیه؟ فقال ابوعبدالله: صلّ فیه ولاتغسله من أجل ذلک، فانّک أعرته إیّاه وهو طاهر ولم تستیقن أنّه نجسة، فلابأس أن تصلّی فیه حتی تستیقن أنّه نجسة.
از
امام صادق پرسیده شد: من لباس را به
کافر ذمّی که خمر مینوشد و گوشت
خوک میخورد، عاریه میدهم و او آن را باز میگرداند آیا میتوانم در آن
نماز بگزارم، پیش از آنکه آن را بشویم؟ امام در جواب میفرماید: در آن نماز بگزار و بدین خاطر آن را نشوی؛ زیرا هنگامی که تو آن را به عاریت دادی، پاک بود و اکنون یقین به نجاست آن نداری…. از این روایت، استفاده میشود که نجس بودن خمر و گوشت خوک در نظر پرسشگر و در نظر و
ذهن مسلمانان پذیرفته شده و بی چون و چرا و یقینی بوده است و امام نیز، با سکوت و امضای خود،
بر این دریافت و ارتکاز ذهنی پرسشگر صحّه میگذارد.
۲. صحیحه دوم از عبدالله بن سنان است که از پدرش نقل میکند و او از امام صادق (ع) میپرسد: شخصی لباس خویش را به کسی که گوشت مارماهی میخورد و یا خمر مینوشد،
عاریه میدهد و آن را بازپس میگیرد، آیا میتواند پیش از شست و شو با آن نماز بگزارد؟
امام میفرماید: لایصلّی فیه حتی یغسله.
روشن است که ناروایی گزاردن نماز در لباس یاد شده، دلیلی جز نجس بودن آن نمیتواند داشته باشد.
۳. صحیحه محمد بن مسلم: در این روایت، استفاده از جامهای اهل ذمه و
مجوس که در آنها خمر مینوشند، مورد نهی قرار گرفته است. روشن است که دلیل این نهی، ناپرهیزی آنان از خمر و دیگر ناپاکیهاست.
۴. موثقه عمّار ساباطی، از امام صادق (ع) : در خانهای که خمر و یا مستی آور دیگری وجود دارد، نماز نگزار؛ زیرا فرشتگان، در چنین خانهای وارد نمیشوند، و در لباسی که آلوده به خمر و یا مستی آور دیگری است، پیش از شست وشوی آن، نماز نگزار.
از این
روایت استفاده میشود که نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر، سبب باطل شدن نماز میشود. و این، دلیلی جز نجس بودن خمر نمیتواند داشته باشد. گرچه ممکن است صدر روایت، که از آن مکروه بودن استفاده شده است، در فهم پایان و دنباله روایت، آشفتگی و گسست پدیدآورد؛ اما دنباله و پایان روایت بدون توجه به آغاز آن، شایستگی استدلال دارد و صدر آن، نمیتواند ذیل را از حجت بودن فرو اندازد.
۵. موثقه دوم عمار ساباطی: عمّار از امام صادق (ع) درباره ظرفی که پیش از این در آن شراب بوده، میپرسد که آیا میتوان اکنون در آن سرکه یا آبکامه یا زیتون ریخت؟ امام میفرماید: (هرگاه شسته شود ایرادی ندارد.) آن گاه راوی از ابریق و مانند آن میپرسد که در آن خمر بوده است. امام همان جواب را میدهد. سپس راوی از قدح یا ظرفی که در آن خمر مینوشیدهاند میپرسد. امام در جواب میفرماید: (سه مرتبه آن را میشویی.) و در پاسخ به این پرسش که آیا آب ریختن به تنهایی کفایت میکند، میفرماید: ریختن آب به تنهای کافی نیست، مگر آنکه دست بکشد و سه بار آن را بشوید.
غیر از این روایاتی که یاد شد، روایات دیگری نیز در این باب وجود دارد، مانند روایت زکریا بن آدم،
مرسله یونس،
روایت
هشام بن حکم و روایت حلبی،
اما به دلیل اینکه در
سند یا دلالت این روایات، خدشه کردهاند، از ذکر آنها خودداری میورزیم.
از حرام بودن خمر و آیاتی که بدان دلالت داشت، به گونه فشرده سخن گفتیم؛ امّا اکنون و در این جا، سخن
بر سر این است که آیا از آیات الهی در
قرآن مجید ، میتوان
بر نجس بودن دلیل آورد و برهان اقامه کرد. شماری از فقیهان
بر آیه شریفه زیر،
بر نجس بودن خمر استدلال کردهاند: انّما الخمر والمیسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه.
گویا نخستین فقیهی که
بر نجس بودن خمر به این آیه استدلال کرده است، سید مرتضی در کتاب ناصریات باشد.
استدلال به آیه شریفه
بر نجس بودن خمر، بستگی دارد
بر اینکه گزارههای زیر ثابت شود:
۱. رِجْس در لغت و
عرف ، به معنای نجس است. ابنمنظور در لسان العرب مینویسد: رجسٌ: نجس
مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن مینویسد: قال النقاش: الرجس، النجس، و قال فی البارع: وربّما قالوا: الرجاسة والنجاسة، ای جعلوها بمعنیً. و قال الأزهری: النجس: القذر الخارج من بدن الانسان، وعلی هذا فقد یکون الرجس والقذر والنجاسة بمعنیً.
سید مرتضی بعد از نقل آیه شریفه مینویسد: أنّ الرّجس والرجز بمعنی واحد فی الشریعة.
شیخ طوسی در تهذیب مینویسد: أنّ الرجس هو النجس بلاخلاف.
علاّمه حلی نیز در منتهی المطلب نوشته است: والرجس فی اللّغة النجس.
۲. نجاست یک اصطلاح شرعی و دارای
حقیقت شرعیه است و مراد از نجاست در آیه نیز، همین معنای شرعی آن است و نه معنای لغوی آن. ممکن است طهارت به معنای لغوی آن باشد: از پاکی و پاکیزگی و نجاست به معنای آلودگی و ناپاکی. ممکن است این دو، دارای معنای شرعی خاصی باشند. در صورتی میتوان نجس بودن شراب را ثابت کرد که نجاست در آیه شریفه مجعول و برساخته شرعی باشد، وگرنه، اگر به معنای لغوی آن به کار برده شده باشد، به این معنی خواهد بود که: شراب دارای آلودگی است.
۳. مراد از واجب بودن پرهیز در آیه شریفه، دوری گزیدن از خمر به شیوههای ممکن است. والبته نتیجه قهری واجب بودن پرهیز، نجس بودن آن است. در صورتی که سه گزاره بالا ثابت شوند، آن گاه میتوان حکم به نجس بودن خمر داد.
رجس در لغت، به معنای پلیدی است و نه نجاست اصطلاحی. شاهد آن، پیش از سخنان لغویون قرآن کریم و کاربردهای این کلمه در قرآن است. در این کتاب شریف، ده بار رجس آمده است که در هیچکدام از آیات بالا، رجس به معنای نجس به کار برده نشده است. در همین آیه ۹۰ سوره مائده
که رجس را به معنای نجاست گرفتهاند، با درنگ و دقت، میتوان دریافت که دلالت
بر پاکی خمر میکند. به این دلیل که
قمار در کنار خمر قرار گرفته است و قمار نوعی بازی عملی است و حکم نجس بودن
بر آن بار نمیشود. و خردمندانه نیست گفته شود: بازی قمار نجس است.
الرجس: الشئ القذر، والرجس یکون علی أربعة أوجه اما من حیث الطبع وامّا من جهة العقل وإمّا من جهة الشرع و اما من جهة کلّ ذلک کالمیته.
رجس، به معنای چیز پلید و پلشت است و به چهارگونه به کار میرود: یا پلیدی سرشتی و ذاتی است و یا پلیدی عقلی و یا پلیدی شرعی و یا اینکه هر سه جهت آن را داراست، همانند مردار، که هم پلید عقلی است و هم پلید طبعی و هم نجس شرعی.
مینگرید که راغب اصفهانی، رجس را به معنای نجاست نگرفته است و آن را دارای مرتبههایی دانسته است.
ازهری مینویسد: گاهی رجس و قذر و نجس به یک معناست و گاهی نیز رجس به معنای نجس نیست.
در تهذیب از قول زجّاج آمده است: الرّجس فی اللّغة اسم لکلّ مااستقذر من عمل، فبالغ اللّه فی ذم هذه الأشیاء و سمّاها رجساً. ویقال: رَجُسَ الرجلُ رجساً اذا عمل عملاً قبیحاً.
رجس در لغت، به معنای هر کار ناشایست و ناپسند است. از این روی، خداوند در نکوهش این چیزها، آنها را رجس نامیده است. و گفته میشود: رَجُسَ الرجلُ رجساً، وقتی کسی کار زشت و ناپسندی را انجام داده باشد.
با توجه به معناهای یاد شده برای کلمه رجس، باید گفت: رجس به معنای امر و کار غیر مناسب و ناشایست است، به گونهای که
عقل سلیم آن عمل را زشت شمرد. این معنی، دارای نمونههای گوناگونی است: قذر، نجس، کار غلط و هر عمل پلید و حتی صدای بلند،
شک و کفر. از این، روی کار برد آن در قرآن، به عنوان ذکر مصداق و به معنای یاد شده به شمار میآید. همان گونه که ممکن است این پلیدی و رجس، در اندیشهها، باورها، اخلاق و ویژگیهای باطنی، یا در رفتار ظاهری و یا گزارههای خارجی باشد. باری، رجس به معنای نجاست اصطلاحی نیست، بلکه به معنای پلیدی است و درآیه مبارکه نیز، در همان معنی به کار برده شده است. اما گزاره دوم (نجاست اصطلاح شرعی است) : سخنی است که باید آن را ثابت کرد که به گمان ما، نمیتوان آن را ثابت کرد امّا گزاره سوم، به نظر میرسد، سخنی در آن نباشد. یادآوری: باید
بر همه اینها افزود: گیریم (رجس) به معنای (نجس) باشد، (نجس) نیز، در معناهای گوناگونی به کار برده میشود و سرنوشتی بسان کلمه (رجس) دارد؛ دارای مرتبههای گوناگون. راغب اصفهانی مینویسد: النجاسة: القذاره و ذلک ضربان: ضرب یدرک بالحاسّة و ضرب یُدرک بالبصیره…
نجاست، به معنای پلیدی، ناپاکی و آلودگی است و این
بر دو قسم است. قسمی از آن با حواس ظاهر در خور درک است و قسمی با قوای باطنی ….
دربرابر روایتهایی که
دلالت بر ناپاکی خمر داشتند که یاد شد، روایتهایی در کتابهای معتبر وجود دارد که دلالت
بر پاکی خمر میکنند و نزدیک به ۱۰
روایت میشود. در این گروه از روایات، همانند گروه اول، روایات صحیح، موثق و ضعیف وجود دارد.
آقای خوئی مینویسد: در برابر روایاتی که دلالت
بر نجس بودن خمر دارند، روایتهای بسیاری وجود دارد که دلالت
بر پاکی خمر دارند. و در بین روایتها، صحیحه و موثقه وجود دارد و اینها از روایتهایی که
بر ناپاکی خمر دلالت میکنند، بیشترند. و ادعای اینکه پارهای از این روایتها، از ائمه علیهمالسلام، به ما رسیده باشد، دور نیست، همان گونه که دلالت آنها
بر پاکی خمر، روشن یا نزدیک به روشن است.
۱. حسن بن أبی ساره میگوید: از
امام صادق (ع) پرسیدم:
ما با یهودیان، مسیحیان و مجوسیان، رفت و آمد داریم و آنان (خوک) میخورند و (خمر) مینوشند و لباسمان به خمر آغشته میشود (چه باید کرد؟) امام در جواب فرمود اشکالی ندارد، مگر آنکه بخواهی به خاطر از بین رفتن اثر خمر، آن را بشویی.
۲. حسن بن ابی ساره در روایتی دیگر از امام صادق (ع) میپرسد: اگر خمر به لباسم برخورد کرد آیا میتوانم در آن نماز بگزارم، پیش از آنکه بشویم؟ امام در جواب میفرماید: لابأس إنّ الثوب لایُسکر.
۳. صحیحه عبدالله بن بُکیر: وی میگوید: شخصی از امام صادق (ع) درباره سُکرآور و نبیذی که به لباس ترشح کند، پرسید. امام فرمود: اشکالی ندارد.
از این روایت فهمیده میشود که نمازگزاردن در لباسی که به خمر آلوده شده باشد، درست است و این دلالت
بر پاکی خمر میکند. به دیگر سخن برابر این روایت نمازگزاردن در چنین لباسی درست است. تنها دلیل نادرستی
نماز ، نجس بودن خمر است که در این روایت، نفی شده است. بلکه از علت آوری روایت نخست، چنین به دست میآید که مراد شارع از پرهیز از خمر، حرام بودن آن به جهت از کار انداختن قوه خرد است؛ از این روی امام فرمود: (پیراهن که مست نمیشود.) و این میتواند به این معنی باشد که علت حرام بودن خمر، سُکرآوری آن است و این علت، نقشی در پاکی و نجسی آن ندارد.
۴. علی بن رئاب گوید: از امام صادق پرسیدم، خمر و نبیذ مستی آور به لباسم رسیده، آیا میتوانم در آن نماز بگزارم یا آنکه پیش از آن باید آن را بشویم؟ حضرت میفرماید:
صلّ فیه إلاّ أن تقذره فتغسل منه موضع الأثر، إنّ الله تعالی حرّم شربها.
از آنچه تاکنون به نگارش آمد، به دست میآید که هر یک از دو نظریه: پاکی و ناپاکی خمر، از پشتوانهها و دلیلهای معتبر روایی برخوردارند، به گونهای که هر دو گروه با روایاتی که در اختیار دارند و در دسترس است میتوانند به آسانی ناپاکی و یا پاکی آن را ثابت کنند. اکنون باید دید، چه راه حلهایی برای از میان برداشتن ناسازگاری بین روایات بالا میتوان یافت. برای از میان برداشتن ناسازگاریها، از انگارههایی سخن به میان آمده است که مهمترین آنها عبارتند از:
در زمانی که دو دلیل با هم معارض باشند، از دو حال بیرون نیست، یا در اوصاف و شرایطی که موجب رجحان یکی از آنهاست، از قبیل
عدالت راوی، شهرت روایت، موافقت با کتاب و غیره با هم برابرند و یا یکی
بر دیگری رجحان و برتری دارد، در صورت نخست، گفته میشود: آن دو با هم تعادل دارند و متعادل هستند و در صورت دوم گفته میشود: یکی
بر دیگری ترجیح دارد.
برابر نظر گروهی از فقیهان، شهرت میتواند یکی از برتری دهندهها باشد. این جا، به گونه اجمال، سخن پذیرفتنی است. اما شماری از فقیهان، از این فراتر رفته و گفتهاند: اگر روایت یا روایاتی در فرا دید فقیهان قرار داشته باشد، اما به دلیل و دلیلهایی به آن روایات استناد نشده باشد، دلیل آن است که این روایت از حجت بودن فرو افتاده و حجت نیستند؛ از این روی، گفتهاند: روی گردانی مشهور از روایت صحیحه، دلیلی است
بر حجت نبودن آن. در مورد پاک بودن نیز مسأله چنین است. گرچه پارهای از این روایات صحیح هستند؛ اما به دلیل روی گردانی مشهور، نمیتوانند حجت باشند. به بیان دیگر، برابر این نظریه، اخبار دلالت کننده
بر پاک بودن خمر، از پایینترین ویژگیهای حجت بودن، بی بهرهاند؛ از این روی اخبار دلالت کننده
بر ناپاکی خمر، بدون ناسازگاری با دلیلهای طهارت، حجت هستند. با این نگاه، تعبیر به ناسازگاری در این مسأله نوعی تسامح است.
نقد:
شهرت فتوایی ، نمیتواند سبب برتری روایتی
بر روایت دیگر شود. گیریم که کسی باور به برتری روایتی به وسیله آن شود، روی گردانی مشهور، نمیتواند سبب حجت نبودن روایت شود. زیرا روایت برای به دست آوردن حجت بودن، باید دارای شرایطی باشد که روی آوری مشهور، نمیتواند یکی از این شرایط باشد. از دیگر سوی، حجت نبودن روایتی، مستند به شرایط و دلیلهایی است که روی گردانی مشهور یکی از آنها نیست. گیریم که بپذیریم روی گردانی مشهور، سبب حجت نبودن روایتهایی میشود، این شهرت باید قدیمی باشد؛ یعنی در عصر ائمه، یا نزدیک به آن عصر باشد و شهرتی که در عصر پسین، به هم رسیده موجب ترجیح نخواهد بود. در حالی که در مسأله ما، کسانی چون
شیخ صدوق و پدرش به روایات دلالت کننده
بر پاکی خمر، عمل کردهاند؛ از این روی، نمیتوان ادعا کرد که شهرت پیشینیان
بر عمل به روایات دلالت کننده
بر ناپاکی خمر بوده است. افزون
بر این، فتوای برناپاکی خمر، مستند به دلیلهایی است که فقیهان در استدلال خود بدانها اشاره کردهاند. شماری، سند روایات بیانگر پاکی خمر را ضعیف دانسته و شماری دیگر، به خاطر پذیرش قواعد رجالی، یا مبنای خاصی در اصول، به روایات بالا، عمل نکردهاند. در این موردها، روی گردانی مشهور، نمیتواند سبب فرو افتادن روایات از حجیت گردد.
همانند روی گردانی مشهور فقیهان از صحیحه ابنبزیع و استناد به روایات و
فتوا بر نجس شدن آب چاه، تا عصر علاّمه، أما در عصر ایشان و پس از آن، تا عصر حاضر، این روایت، به تنهایی در برابر روایات ناسازگار، مستند فتوای فقها در نجس نشدن آب چاه، با برخورد با چیزهای نجس، قرار گرفت. و این نمونه، خود، مثال گویایی است
بر اینکه روی گردانی مشهور، نمیتواند سبب حجت نبودن روایتی گردد.
یکی از دلیلهای برتری روایتی
بر روایت دیگر، این است که: روایتی که با کتاب الهی، ناسازگاری داشته باشد، حجت نیست و اعتبار ندارد. در این جا نیز، برابر آنچه گذشت که رجس در قرآن، به معنای نجس بود، روایتهایی که دلالت
بر پاکی خمر دارند، مخالف
قرآن کریم هستند و حجت نیستند.
نقد: این نظریه نمیتواند درست باشد؛ زیرا برابر آنچه گذشت، آیه شریفه قرآن، دلالت
بر نجس بودن خمر ندارد و اخباری که دلالت
بر پاکی خمر میکنند، نمیتوانند به عنوان اخبار مخالف کتاب مطرح شوند و این اخبار، به هیچ روی سرناسازگاری با آیه شریفه ندارند. گرچه، میتوان گفت: اخباری که بیانگر ناپاکی خمر هستند، با آیه شریفه، از سازگاری بیشتری برخوردارند؛ أما به گونهای نیست که بتوان گفت: اخبار اقامه شده
بر پاکی خمر، با آیه شریفه ناسازگاری دارند.
با بررسی و دقت در دو دسته از روایات یاد شده: دلالت کنندگان
بر پاکی خمر و دلالت کنندگان
بر ناپاکی خمر، روشن میشود که روایات بیانگر پاکی خمر، در ثابت کردن ادعای خود، از روشن گویی بیشتری برخوردارند. در مثل، امام درباره لباسی که خمر بدان رسیده باشد، به روشنی میفرماید: بدون شست و شو میتوان در آن
نماز گزارد. و این بیان صریح روشنی است
بر پاکی خمر؛ اما روایاتی که
بر نجس بودن خمر به آنها استدلال شده بود، تنها ظهور داشتند و برابر قواعد باب
تعادل و تراجیح ، دلیل صریح
بر دلیل ظاهر مقدّم میشود. نتیجه این بیان این است که: اخباری که دلالت
بر نجس بودن خمر دارند، حمل
بر استحباب میشوند. برابر این راه حل، خمر پاک است.
نقد نظریه: این راه حل، گرچه با قواعد اصولی سازگار است، اما با درنگ روی روایاتی که بیانگر ناپاکی خمر هستند و تأکید
بر پرهیز از خمر دارند، لحن شارع در امر به شستن جامها و ظرفهایی که در آن خمر نوشیدهاند و دستور به شستن سه یا هفت بار در پارهای روایات، با این نظریه و حمل اخباری که خمر را نجس میدانند،
بر مستحب بودن، نمیسازد.
حکومت مکاتبه
علی بن مهزیار ،
بر اخباری که دلالت
بر پاکی خمر دارند: بیشتر فقیهان پسین، با استناد به مکاتبه علی بن مهزیار، حکم به ناپاکی خمر کرده و دلیلهای دیگر را کافی به مقصود خود نیافتهاند. علی بن مهزیار چنین گوید: در نامه عبدالله بن محمد، به
امام موسی کاظم (ع) دیدم که نوشته بود: فدایت گردم، زراره از امام باقر و امام صادق (ع) درباره پیراهنی که خمر بدان رسید نقل میکند که آن بزرگواران فرمودند: نماز در آن اشکالی ندارد، زیرا تنها نوشیدن خمر حرام شده است. (و از دیگر سوی) دیگران از امام صادق (ع) نقل کردهاند که فرموده است: هرگاه به لباست خمر یا نبیذ، سُکرآور رسید، چنانچه جای برخورد را میدانی، همان قسمت را بشوی و اگر جای آن را نمیدانی، تمامی آن لباس را بشوی. و اگر در آن لباس نماز گزاردهای، نماز را دوباره بگزار. حضرت امام! بفرما ما به کدام یک از این دو
حدیث عمل کنیم؟ علی بن مهزیار میگوید: امام به خط شریف خود نوشته بود، و من خود آن را خواندم که: (خُذ بقول أبی عبدالله، علیهالسلام.) به قول امام صادق (ع) عمل کن.
این راه حل، مورد پذیرش بیشتر فقیهان پسین قرار گرفته است. زیرا برابر مفاد این روایت، روایات نجس بودن خمر،
بر روایت پاک بودن آنها حاکم میشوند و آنها را از گردونه ناسازگاری خارج میکنند. در
حقیقت ، این روایت، همانند برتری دهندهای از برتری دهندههای باب
تعارض عمل کرده و روایات دلالت کننده
بر پاکی خمر را از حجیّت میاندازد. به دیگر سخن، با وجود این مکاتبه، نوبت به از گردونه خارج کردن دو دسته از روایات و بازگشت به قاعده طهارت نمیرسد، چون آن قواعد اصولی، با ورود مکاتبه یاد شده، کارایی خود را از دست میدهند و مکاتبه برتری دهنده و مرجّح خصوصی خواهد بود که بایستگی عمل به روایات دلالت کننده
بر ناپاکی خمر را مینمایاند.
نقد: شرح این نکته ضروری است که مراد از حکومت مکاتبه علی بن مهزیار
بر روایات دلالت کننده
بر پاکی خمر، حکومت اصطلاحی اصولی نیست؛ زیرا مراد از حکومت اصطلاحی، این است که یکی از دو دلیل، دلیل دیگری را ناظر، و مفسر باشد، یعنی یک دلیل به حال و وضع دلیل دیگر، نظر داشته باشد و مضمون آن را شرح و
تفسیر کند. مانند اینکه دلیلی بگوید: الخمر حرام و دلیل دیگر گوید: الفقّاع خمر. این دلیل دیگر ناظر به آن دلیل نخست است که موضوع آن را تفسیر میکند و توسعه میدهد.
در این جا دلیل دوم حاکم
بر دلیل اول است. اما در مورد مکاتبه علی بن مهزیار، چنین پیوند و بستگی برقرار نیست و این گونه نیست که دلیل حاکم، دایره دلیل محکوم را بگستراند و یا تنگ گرداند. از این دوی، آقای اراکی، این دلیل را همانند دلیل حاکم دانسته است.
اما جدا از این مسأله، سخن امام موسی کاظم (ع) میتواند تفسیرهایی داشته باشد.
تفسیر نخست: مراد امام از این سخن که فرمود:
این باشد که سخن نخست، از
امام باقر و امام صادق صادر نشده است. و نمیتوان آن را به معصوم استناد داد. برابر این تفسیر، دلیلهای پاکی خمر از حجت بودن، فرو میافتند. از این روی، سخن از حکومت یا تخصیص این دلیل
بر دلیلهای طهارت، جائی نخواهد داشت و مسأله از باب ناسازگاری خارج خواهد شد. اما آیا میتوان بهطور قطع این تفسیر را پذیرفت به نظر ما چنین برداشتی از سخن امام، نادرست است و یا دست کم، دلیل استواری میخواهد که احتمال تفسیرهای دیگر را از بین ببرد و این دلیل در دست نیست. بلکه با درنگ در سخن امام و شیوه بیان، تا اندازهای این تفسیر را از کارآیی میاندازد. چون، همین که امام به گونه ظریفی میفرماید:
و نشانهای از
دروغ بودن روایاتی که
بر پاکی خمر دلالت دارند، به دست نمیدهد، نشان از آن دارد که هر دو روایت، از امام صادر شده است.
تفسیر دوم: هر دو نقل در نظر امام از شرایط حجت بودن برخوردارند؛ امّا نقل اول، مراد جدّی امام نبوده است. به دیگر سخن، بنابراین تفسیر، اصل صادر شدن هر دو دسته از روایات، از امام بی گمان و قطعی است؛ امّا جهت صدور روایاتی که پاکی خمر را اعلام میدارند، به گونهای است که مراد جدی امام را نمیرساند. اما در هر صورت و با صرف نظر از این سخنان مدرسهای، که بسیاری از آنها
بر مخاطبان سخن امام پوشیده است، روایت امام کاظم (ع) در نظر عرف چگونه تفسیر میشود و از آن چه میفهمد؟ چه نقل اول دروغ باشد و یا در مفاد آن در هم ریختگی و آشفتگی وجود داشته باشد، در اینکه امام، با روشنی حکم میکند: به روایاتی که
دلالت بر نجس بودن خمر میکنند، عمل شود، شکی نیست و دست کم، فهم ما از سخن امام این است که: ایشان با این بیان، خود به اختلاف مسلمانان در پاکی و نجسی خمر، که ناشی از صدور روایات ناسازگار بوده است، پایان داد و به راوی فرمود: به روایاتی عمل شود که خمر را ناپاک میدانند. دغدغه خاطری که وجود دارد این است که چرا امام قاطعانه روایات بیانگر پاکی خمر را ردّ نکرد، تا برای همیشه به این ناهمگونی و ناسازگاری پایان بدهد. و چگونه با لحن مسالمت آمیزی با روایاتی که خمر را پاک میدانند، برخورد کرد؟ سکوت و مسامحه و ردّ نکردن روایات بیانگر پاکی خمر، و برخورد همراه با
احتیاط امام با این روایات، به گونهای بیانگر آن است که امام، در صدد داوری میان این دو دسته از روایات، پذیرفتن و نپذیرفتن آنها نیست، بلکه باگذری اجمالی و بیانی سر بسته و رمز گونه، راه حل عملی احتیاط را برای مؤمنان پیشنهاد میکند. بدین بیان که: هر دو دسته از روایات از معصوم صادر شده است، ولی از آنجا که احتیاط در دین همیشه خوشایند و نزدیک به حق است، امام این راه را برگزیده است.
روایت امام کاظم (ع) باید دو گزاره را ثابت کند: یکی دروغ بودن روایتهایی که خمر را پاک میانگارند و دیگری تأیید روایتهایی که به نجسی آن دلالت دارند. در حالی که روایت امام کاظم تنها گزاره دوم را ثابت میکند و از تأیید یا ردّ گزاره نخست، در آن خبری نیست. این سکوت به نظر ما، معنی دار و دارای پیام خاصی است و آن عبارت است از: احتیاط عملی به انگیزههای روان شناختی و جامعه شناختی است. زیرا اهل خمر را نجس میدانستند و جامعه
سنی مذهب آن عصر، این حکم را نوعی پایبندی به
دین و نزدیکی به راه حق میانگاشتند. حکم به پاکی خمر و رواج آن در جامعه
تشیع ، از سوی امام، در نظر عرف تسنن، نوعی بی قیدی و لاابالی گری، در برابر احکام دینی انگاشته میشد؛
این دیدگاه
بر حجت انگاری هر دو دسته از روایات و به کار بستن برتری دهندهها و مرجّحات علاجیه استوار است. میدانیم که یکی از مرجّحات علاجیه، حمل اخبار مخالف،
بر تقیه است. این دیدگاه، به دوگونه بیان شده است: شماری گفتهاند: چون روایاتی که خمر را پاک میدانند، هماهنگ با مذهب شماری از فقیهان عامه است، حمل
بر تقیه میشود. شماری دیگر نوشتهاند: صادر شدن روایتهایی که به پاکی خمر دلالت دارند، به سبب تقیه ائمه (ع) از پادشاهان و حاکمان وقت بوده که در محافل و مجالس آنان شرب خمر معمول و مرسوم بوده است.
نقد: این راه چندان استوار به نظر نمیرسد و با واقعیتهای بیرونی جامعه سازگاری و هماهنگی ندارد. زیرا
فلسفه تقیه در مکتب
اهل بیت (ع) پاسداری از کیان تشیع و حفظ موجودیت شیعیان و کوشش برای شناسایی نشدن آنان بوده است. این، در صورتی به
حقیقت میپیوندد که رأی مشهور و فراگیری در میان جامعه، برابر دیدگاه اهل سنت وجود داشته باشد، و ائمه با آنان هم رأی و هم گفتار شوند. در حالی که در مسأله موجود، رأی مشهور فقیهان اهل سنت، همانا نجس بودن بوده است. با این وجود، چگونه روایاتی که دلالت
بر پاکی خمر میکنند،
بر تقیه حمل میشود؟ البته گروهی از فقیهان اهل سنت، به پاکی خمر باور دارند؛ امّا بیشتر، کسانی هستند که امام باقر و امام صادق (ع) از آنان تقیهای نداشتهاند، همانند: لیث بن سعد، امام
شافعی و ربیعه که اولی در مصر میزیسته است و فتوای او در میان اهل
مدینه و حوزه سنتی فقه شیعه، هوادارانی نداشته است. و دومی، یعنی شافعی، پس از شهادت امام صادق متولد شده است، تقیه امام صادق از او، معنی ندارد.
اما تقیه امام از پادشاهان و فرمانروایان، به هیچ روی نمیتواند درست باشد و ناسازگاری این توجیه با اصول مسلم
امامت و
عصمت ،
بر همگان روشن است.
یادآوری چند نکته:
۱. آنچه به عنوان مرجّح علاجی در اصول نام برده میشود، ناسازگاری با رأی مذهبی بیشترین فقیهان اهل سنت است، نه عمل گروهی از فرمانروایان.
۲. در روایت حریز، گوشت خوک عطف به نجس بودن خمر شده بود، در حالی که هیچیک از فقیهان اهل سنت قبول ندارند که خوک پاک است. همچنین مصرف گوشت خوک نزد خلیفگان و فرمانروایان معمول نبوده است.
ممکن است گفته شود برابر قانونهای باب مرجّحات و از آن جایی که بیشینه فقیهان
اهل سنت ، به نجس بودن خمر باور دارند، روایاتی که، بیانگر ناپاکی خمر هستند، حمل
بر تقیه میگردند.
نقد: این دیدگاه، بدون در نظر گرفتن لحن روایاتی که
بر ناپاکی خمر دلالت دارند، به خودی خود، سخن دوری نمینماید و دست کم این است که انتقادهای دیدگاه پیشین
بر آن وارد نیست. امّا با توجه به لحن روایات چنین به نظر میآید که نمیتوان آنها را حمل
بر تقیه کرد؛ زیرا در پارهای از آنها، تأکید بسیار
بر پرهیز از خمر به خاطر نجس بودن آن شده است و این با تقیه سازگاری ندارد.
در این دیدگاه، هر دو دسته از روایات، فرو میافتند و ساقط میشوند؛ زیرا در این جا برتری دهندهای وجود ندارد و تنها راهی که میماند، استدلال به
اصول عملیه ، همانند استصحاب یا اصالة الطهاره است.
محقق اردبیلی پس از آنکه حکم به پاکی خمر میکند, در دلیلهای آن مینویسد: و اما دلیل طهارته، فالأصل و الاستصحاب و دلیل کلّ شیء طاهر، حتی تعلم أنّه نجس.
این دیدگاه در صورتی درست خواهد بود که از روایات نتوان حکمی را
استنباط نمود وگرنه، اگر روایات گویای حکمی باشند، نوبت به اصول عملیه نخواهد رسید.
وجود عام فوقانی در روایاتی که دلالت
بر نجس بودن خمر دارند: برابر این نظریه، هر دو دسته روایات باید جداسازی و طبقهبندی گردند. درونمایه و پیام آنها در آن دستهها و طبقهها ارزیابی شود و آن گاه به طبقهای از این روایات به مانند عام فوقانی، عمل گردد.
این دیدگاه، از آن
شهید صدر است که خلاصه آن بدین شرح است: در اصول ثابت شده است پس از ناسازگاری دو روایت یا دو دسته از روایات و فروافتادن آنها، پیش از آنکه به اصول عملیه بازگشت شود، باید به عام فوقانی برگشت، مانند ناسازگاری دو دسته از روایاتی که یک دسته از آنها، بیانگر اثرپذیری آب چاه، در برخورد با چیز نجساند، با دسته دیگر از روایات که بیانگر اثرناپذیری آب چاه از چیز پلیدند که پس از فرو افتادن دو دسته از روایات، به عام فوقانی که پاکی آبها باشد، عمل میشود. در این مورد نیز، گرچه عام فوقانی به معنی مصطلح خود وجود ندارد، أما در میان روایاتی که دلالت
بر ناپاکی آب چاه دارند، روایاتی وجود دارند، که نقش عام فوقانی را انجام میدهند.
شهید صدر در بیان دیدگاه خود، روایاتی که دلالت
بر نجس بودن خمر دارند، به مراتبی تقسیم میکند و عام فوقانی را از میان آنها برمیگزیند، بدین شرح:
مرتبه نخست: روایاتی که به روشنی دلالت
بر نجس بودن خمر میکنند و حمل آنها
بر مستحب بودن پرهیز از خمر، محال مینماید. مانند موثقه عمّار، که در آن امام دستور داده است: ظرف شراب، سه بار شسته شود.
مرتبه دوم: روایاتی که ظهور در نجس بودن خمر دارند و امکان حمل
بر تنزّه و کراهت وجود دارد. مانند روایاتی که در آنها أمر به شست وشو شده بود.
مرتبه سوم: روایاتی که با استفاده از اطلاق و مقدمات
حکمت ،
دلالت بر نجس بودن خمر دارند.
مرتبه چهارم: روایاتی که با استفاده از امضای سکوتی
امام ، و افزون
بر آن ارتکاز ذهنی دینداران،
بر نجس بودن خمر دلالت داشتند.
و اخبار بیانگر پاکی خمر نیز دارای دو مرتبهاند:
مرتبه نخست: روایاتی که به روشنی
بر پاکی خمر دلالت داشتند، مانند روایت علی بن رئاب و ابنأبی ساره.
مرتبه دوم: روایاتی که ظهور
بر پاکی خمر دارند، مانند روایت علی بن جعفر.
شهید صدر، در ادامه مینویسند: روایات روشن و آشکار از هر دو دسته با هم ناسازگاری میکنند و چون برتری دهندهای وجود ندارد، هر دو گروه از حجیّت میافتند. و همچنین روایاتی که ظهور در ناپاکی خمر داشتند، با روایاتی که ظهور در
طهارت دارند، ناسازگاری میکنند و از حجیّت میافتند. اما گروه چهارم ـ مرتبه چهارم ـ از روایاتی که
بر نجس بودن خمر دلالت دارند، بی معارض میمانند و حجیّت آنها مخدوش نمیگردد: و بذلک تثبت نجاسة الخمر.
این دیدگاه، دست کم اشکالهای زیر را دارد:
۱. مسأله مورد بحث ما، با مسأله ناسازگاری دو دلیل و بازگشت به عام فوقانی، از یک سنخ نیستند، تا با آن
قیاس شود. در مسأله عام فوقانی، دو روایت ـ یا دو دسته روایات ـ ناسازگار از حجیّت میافتند و عام فوقانی، دلیلی خارج از مجموعه فوق خواهد بود که مانند دلیل حاکم عمل کرده و موضوع مورد مناقشه را در
بر میگیرد. اما در مسأله مورد بحث ما، گروه چهارم از روایاتی که بیانگر ناپاکی خمر هستند، داخل در مجموعه فوق قرار دارند و قانون ناسازگاری دو دلیل همسان که عبارت از فرو افتادن هر دو دلیل باشد، شامل آنها میگردد.
۲. در بحث ناسازگاری دو دلیل همسان که نتیجه آن فرو افتادن هر دو دلیل است، چنین نیست که دو دلیل ناسازگار، برابر مفهوم و مضمون با هم ناسازگاری کنند. بلکه کل دلیل ـ همه روایات ـ مثبت با همه دلیل نافی ناسازگاری میکنند و هر دو دسته از حجت بودن میافتند. در مسأله مورد بحث، نیز روایاتی که
بر نجس بودن خمر دلالت دارند، با روایاتی که
بر پاک بودن خمر دلالت دارند، ناسازگاری میکنند و هر دو دسته از جایگاه خود، که همانا حجت بودن باشد، فرو میافتند. از باب مثال، اگر شارع بگوید:
یجب علیک صلاة الجمعه.
و در جای دیگری بگوید:
لایجب علیک صلاة الجمعه.
و جای سومی بگوید:
صل صلاة الجمعه.
آیا روایت اول و دوم با هم درگیر میشوند و از حجیّت میافتند و روایت سوم، به عنوان عام فوقانی، عمل خواهد کرد؟ بی گمان، چنین نیست، بلکه دلیل اول و سوم با دلیل دوم ناسازگاری میکنند و هر سه دلیل از جایگاه خود فرو میافتند که همانا حجت بودن باشد.
۳. اگر روایات گروه اول، دوم و سوم که صراحت و یا ظهور در
نجس بودن خمر داشتند، از حجت بودن فرو افتند و بی اعتبار شدند، به روایات گروه چهارم، که هم از جهت
سند و هم دلالت، دشواریها و اشکالهای بسیاری داشتند، نمیتوان اعتماد ورزید. ردّ صحیحه
علی بن مهزیار و دیگر روایتهای صحیح و استدلال به روایات ضعیف، راهی منطقی به نظر نمیآید.
حمل روایتهایی که دلالت
بر نجس بودن خمر دارند،
بر نجس و ناپاکی غیرشرعی: این دیدگاه سعی دارد، سخن صاحب
شریعت را به خوبی بفهمد و آن را
تفسیر و تبیین کند، بدون آنکه نیازی به یک گروه از روایات داشته باشد. برابر این تفسیر، میان دو دسته از روایات بیانگر پاکی و نجسی، ناسازگاری دیده نمیشود. لُبّ و مغز این نظریه، تشکیک در مفهوم و معنای نجاست و سعی در کشف ملاک آن است.
نجسی و پلیدی، دارای یک مفهوم و معنای
بسیط ، که همانا نجاست ظاهری اصطلاحی باشد، نیست، بلکه نجس و ناپاکی، دارای مرتبهها، درجهها، و مفهومهایی است که صدور حکم هر یک از آنها، برابر فهم ژرف آن مفهوم درخور
استنباط است. چون نجسی در شرع عبارت است از پلیدی، زشتی و ناپاکی که پرهیز از آن خوشایند شارع است. حال ممکن است این زشتی و ناپاکی، در اندیشهها، رفتارها، خویها و منشها و یا ناپاکی ظاهری و یا باطنی باشد. جست و جو و کندوکاو در نمونههای این مفهوم، در بابهای گوناگون
فقه ، ما را به این نکته رهنمون میسازد که نجسی را نمیتوان در همه موردها، حمل
بر نجسی ظاهری کرد، همانند روایاتی که بیانگر نجسی کافران و اهل کتاب هستند که شماری فقیهان عصر حاضر، نجسی آنان را اعتقادی و یا سیاسی دانسته و
فلسفه آن را، جلوگیری از رفت و آمد و نشست و برخاست مسلمانان با کافران دانستهاند. در مورد خمر نیز میتوان چنین گفت: مراد از نجس بودن خمر که در روایات، بازتاب یافته، ناپاکی و پلیدی باطنی آن است و نه ناپاکی ظاهری.
پیش از وارد شدن به بحث، یادآوری و روشن شدن چند نکته زیر، بایسته مینماد:
۱. بی گمان، اگر
بر آب مایه سُکرآوری، در عرف و در بین مردم لفظ خمر صادق بود، احکام خمر،
بر آن بار و برابر است. امّا سخن این است که اگر آب مایهای سُکر آور، واژه خمر
بر آن اطلاق نشود، آیا احکام خمر را دارد یا خیر؟ مذهب امامیه، هر گونه نوشابه سُکرآوری را حرام دانسته است و
بر همین نظرند
اهل سنت .
از روایات
بر میآید: حرام بودن خمر در
قرآن بیان شده و حرام بودن دیگر آب مایههای سُکرآور از سوی
پیامبر (ص) اعلام شده است: خداوند خمر را حرام کرد و رسول خدا (ص) هر گونه آب مایه مستی آور را حرام کرد.
۲. پس از ثابت کردن حرام بودن آب مایههای مستی آور، باید گفت هیچ گونه ملازمهای میان حرام بودن و نجس بودن آن وجود ندارد. به دیگر سخن، میان حرام بودن و نجس بودن آب مایههای سُکرآور، عموم و خصوص مطلق برقرار است.
۳. بحث از نجسی و پاکی آب مایههای مستی آور، در صورتی لازم خواهد بود که نجس بودن خمر پذیرفته شود و گرنه، اگر پاکی خمر پذیرفته شود، سخن از نجسی و پاکی آب مایه سُکرآور، وجهی نخواهد داشت؛ چون میان پاکی خمر و پاکی آب مایههای سُکر آور، ملازمه است. اما اگر مبنای نجس بودن خمر پذیرفته شود، این بحث پیش خواهد آمد که آیا آب مایههای سُکرآور نیز، همانند خمر نجس خواهند بود؛ همان گونه که بسان خمر، حرام هستند؟ یا خیر، میان نجس بودن خمر و نجس بودن آب مایههای سُکرآور، ملازمهای نخواهد بود، گرچه میان حرامی و پاکی این دو ملازمه برقرار باشد.
۴. سخن بعدی این است که: مصداق آب مایههای سُکرآور، چیست؟ باید گفت: اگر خمر عبارت از شراب انگوری باشد، گونههای دیگر نوشابههای الکلی موجود در عصر کنونی، زیر عنوان آب مایههای سُکرآور خواهد بود. از این روی، دلیل نجس بودن خمر، شامل آنها نمیشود. به دیگر سخن، اگر گفته شود: در عصر
تشریع واژه خمر برای مشروب خاصی به کار برده میشده است، آب مایه سُکرآور، خود دارای حقیقتی جداگانه است و بهطور طبیعی، دلیل جداگانهای نیز میطلبد. ما در بخش آینده به این مهم، بیشتر خواهیم پرداخت.
۵. مسکر به معنای سُکرآور است. آب مایههای
مسکر ، به مشروبهایی گفته میشود که سُکرآور باشند. امّا باید دید معنای سُکر چیست؟ تعریف مستی: مستی عبارت است از سست و بی حس شدن نسبی، یا کامل عصبها و جاها و کانونهای مهم و حساس مغز.
نشانههای عمومی که عبارت است از: تلاش و تکاپوی بیش از معمول، گرمی، بالا رفتن درجه گرمی
بدن و شدّت نفس کشیدن و افزایش ضربان
قلب . این اثرها و پیامدها در هنگامی آشکار میشود که به مقدار خیلی کم نوشیده شود. در این حالت هیچ گونه مستی و بی حسّی و گسستی در کانون و مرکز هدایت گری مغز دیده نمیشود؛ یعنی هنوز الکل به آن اندازه نیست که در عصبها اثر بگذارد و میزان آن در
خون به اندازهای بالا نرفته که بتواند در
مغز دگرگونی پدید آورد، تا نشانههای مستی ظاهر گردد.
امّا نشانههای خصوصی: هنگامی از این میزان اندکی بالا رفت، ابتدا مرکز تکلّم را
بر میانگیزاند و شخص، به گونه غیر ارادی حرف میزند و به اصطلاح پرچانگی میکند. و هر چه مصرف الکل بالا رود، ابتدا مرکز شنوایی در مغز، و سپس مرکز بصری و حفظ تعادل شخص از کار میافتند و سست و بی حس میشوند.
اما آنچه در مورد مستی در
علم سم شناسی کلاسیک مورد بحث و تأیید قرار گرفته، به شرح زیر است:
بنا
بر تحقیقات امروزین، به طور کلی میزان الکل در خون در مراحل مختلف مستی بدین قرار است. در خون طبیعی، ۲ سانتی گرم در هزار، الکل وجود دارد. اما اگر این میزان به ۱ الی ۱/۵ گرم در هزار برسد، مستی خفیف روی خواهد داد. و ۲ الی ۲/۵ گرم در هزار شخص مست میشود. از ۲/۵ الی ۳، مستی واضح و از ۳ الی ۳/۵ مستی کامل منجر به اغماء و ۴ گرم در هزار، ایجاد بی هوشی کامل و خطرناک و مقدار ۶ گرم در هزار، سم مهلک و کشندهای خواهد بود.
در سوره نساء آیه ۴۳ آمده است: یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلمون ما تقولون…
ای کسانی که به
اسلام گرویدهاید، در حالت مستی، گرد
نماز نگردید، تا آنکه بدانید چه میگویید و چه میخوانید. در این آیه شریفه، میزان مستی، از هم گسستگی در گفتار و آشفته گویی و اثرگذاری ماده الکلی در مرکز و کانون خردورزی شمرده شده است و نشان میدهد که معیار مستی، میزان الکل یا ماده سُکرآور نیست، بلکه معیار مستی آن است که ماده سُکرآور چنان
کارگر افتد که در مرکز خردورزی بتواند اثر بد و ویران گر بگذارد. آشفتگی و گسست در گفتار، نخستین درجه از مستی درخور درک و
حس است.
سخن گفتن از پاکی و ناپاکی آب مایههای سُکرآور، بستگی به این پیش انگار دارد که این آب مایهها، غیر از خمر هستند؛ اگر آب مایههای مستی آور، همان خمر باشند، دلیلهای پاکی، یا ناپاکی خمر آنها را در
بر میگیرد. امّا آنچه با جست و جو در روایات به دست میآید این است که: آب مایههای مستی آور، دارای
حقیقت جداگانهاند. از جمله اینها میتوان به روایات زیر اشاره کرد: از امام پرسیدند: اگر کسی شراب یا آب مایههای مستی آور دیگر بنوشد، با او چه باید کرد؟
و امام در جایی میفرماید: المسکر من کلّ شراب حرام.
اگر مسکر، همان خمر بود، به عنوان مستقلی نیاز نداشت. و یا میفرماید: إنّ الله حرّم الخمر بعینها و حرّم رسول اللّه الشراب من کل مسکر.
اما اگر آب مایههای سُکرآور، از
خمر باشند، باید دید آیا در نجسی و پاکی، همان حکم خمر را دارند، یا خیر، خود دارای حکم جداگانهاند. باید گفت از جست وجو در سخنان فقیهان پیشین و پسین، گونهای همراهی و وابستگی به میان آن دو
استنباط میشود. بیشتر فقیهان، آب مایههای سُکرآور را پس از خمر یاد کرده و برای هر دو، یک حکم دادهاند. امّا در میان فقیهان معاصر، این همراهی و لازم و ملزومی از میان رفته است و فقیهانی، حکم به نجس بودن خمر کرده و با این حال، به پاکی آب مایههای سُکرآور نظر دادهاند.
برای ثابت کردن ناپاکی آب مایههای سُکرآور، به دلیلهایی استدلال شده است که در این جا، هر یک از آنها را مورد ارزیابی قرار میدهیم:
بیشتر فقیهانی که در نجس بودن خمر به
اجماع استناد جستهاند، در آب مایههای سُکرآور نیز، با تکیه و استناد به اجماع، حکم به نجس بودن کردهاند.
سید مرتضی در کتاب (ناصریات) نجس بودن شراب سُکرآور را پیرو حرام بودن نوشیدن آن دانسته است. بدین معنی که هر کسی شراب را حرام دانسته است، آن را نجس میداند و نوشته است: تنها کسانی آن را پاک میدانند که نوشیدن مقدار کم از آن را تاجایی که مستی نیاورد، حلال میشمارند.
صاحب جواهر ، به اجماع مرکب استدلال کرده است: هر فقیهی که خمر را نجس دانسته، دیگر نوشابههای مست کننده و سُکرآور را نیز، نجس میداند و هر فقیهی که به پاکی خمر باور دارد، دیگر آب مایههای سُکرآور از نظر او پاک است.
نقد: چنان که در بحثهای پیش یادآور شدیم: به دست آوردن اجماع در این مسأله، با وجود ناسازگارانی از پیشینیان، چون:
شیخ صدوق ، ابنابی عقیل، و از پسینیان چون
محقق اردبیلی ، خوانساری، صاحب مدارک و… ممکن نیست. افزون
بر این، اجماع به گونهای که بیان شده، هیچ گونه حجیتی ندارد. خلاصه کلام اینکه وقتی تحصیل اجماع را در نجس بودن خمر نپذیرفتیم، اجماع
بر نجس بودن آب مایههای سُکرآور نیز پذیرفتنی نخواهد بود. افزون
بر این،
اجماع مدرکی و یا محتمل المدرکی است و نمیتواند کاشف از رأی معصوم باشد.
از میان روایاتی که دلالت
بر نجس بودن نوشیدنیهای الکلی دارند، در چندین
روایت ، از نبیذ سُکرآور سخن به میان آمده که گونهای خمر است؛ همانند صحیحه علی بن مهزیار.
از این میان، تنها در دو روایت لفظ (المسکر) آمده است:
۱. روایت عمّار، که امام فرمود:
در خانهای که خمر و دیگر آب مایه باشد نماز نخوان.
۲. مقبوله
عمر بن حنظله است که از امام درباره کاسهای میپرسد که در آن آب مایه سُکرآور را با آب درآمیختهاند و به گونهای است که مستی آور نیست.
در جواب میفرماید: لا واللّه.
نقد: درباره موثقه عمار، باید گفت: با توجه به اسلوب کلام
امام و وحدت سیاق، حمل
بر تنزّه میشود. در این روایت، سخن از نجس بودن خمر نیست. زیرا نماز گزاردن در خانهای که خمر در آن باشد، بی گمان، بی اشکال است. پس امام در مقام بیان نجس بودن آن نیست، بلکه بیشتر در مقام امر به پرهیز و دوری گزینی از خمر است. درباره مقبوله عمر بن حنظله باید گفت: دلیل معتبری که ثقه بودن این شخص را ثابت کند در دست نیست. و پذیرفتن یک روایت از او، از سوی فقهای
امامیه ، دلیل موثق بودن وی نیست؛ زیرا چه بسا آن
حدیث ، دارای نشانههای ویژهای باشد که اطمینان به صدور آن بوده است. افزون
بر این، گیریم سند روایت پذیرفته شود، دلالت آن
بر نجس بودن آب مایه های سُکرآور روشن نیست، زیرا سؤال راوی از نوشیدن آن است و نه از نجس بودن آن. با توجه به نظر فقیهان حنفی که
بر این باورند: اگر آب مایه سکرآوری غیر از خمر، چنان با آب در آمیخته شود که حالت سُکرآوری آن از بین برود، نوشیدن آن حلال است. امام در این روایت، نظر مقابل این نظریه را با تأکید بیان میکند.
روایات:
۱. موثقه عبدالله بن بکیر: عبدالله میگوید: من در محضر
امام صادق بودم که شخصی از وی درباره (مسکر) و نبیذ پرسید.
حضرت پاسخ داد: لا بأس.
۲. در روایت حسن بن أبی ساره، امام صادق (ع) در علت روابودن گزاردن نماز در لباس آلوده به خمر فرمود: لباس که مست کننده نیست
و این دلیل، دیگر سُکرآورها را نیز در
بر میگیرد. از آنچه تاکنون گفتیم، به دست میآید که نوشیدنیهای سُکرآور که در عرف، زیر عنوان خمر قرار نمیگیرند، پاک هستند؛ اما نوشیدن آنها
حرام است.
فتواها: حضرت امام،
آقایان: اراکی
و گلپایگانی
در رسالههای خو دنوشتهاند:
شراب و هر چیزی که انسان را مست میکند، چنانچه به خودی خود روان باشد، نجس است….
آقایان: خوئی،
تبریزی
و
مکارم شیرازی ، آب مایههای سُکرآور را به احتیاط وجوبی نجس دانستهاند.
آقای سیستانی، آب مایههای مستی آور را نجس نمیداند و نجس بودن آنها را تنها یک
احتیاط مستحب دانسته است.
پیش از ورود به بحث، لازم است به نکتههای زیر توجه شود:
۱. سخن از پاکی الکل، بستگی
بر حکم خاصی در مورد خمر و یا آب مایههای سُکرآور ندارد. چه بسا شخصی به نجس بودن خمر و آب مایههای سُکرآور باور داشته باشد، اما حکم به پاکی الکل بکند.
۲. موضوع شناسی در فقه یکی از وظیفهها و رسالتهای مهم و اساسی هر فقیهی است. هر فقیهی بخواهد
حکم موضوعها و گزارهها را به روشنی بیان کند، ناگزیر باید موضوع را دقیق و کالبدشکافانه بشناسد.
برخلاف آنچه گفته میشود: موضوع شناسی از دایره و
قلمرو وظیفه فقیه خارج است، شناخت موضوع و حکم شناسی هر دو وظیفه مهم فقیهان است. چون شناخت حکم، به طور دقیق و کامل از شناخت موضوع اثر میپذیرد و به میزانی که دانستنیهای فقیه نسبت به موضوع، از حیث چندی و چگونگی، بیشتر و ژرفتر باشد، فتوای او نیز از استواری و اعتبار بیشتری برخوردار خواهد بود. آگاهیهای بیرونی فقیه درباره موضوع حکم است که فهم تازهای از نصها و منبعهای فقهی بهره او خواهد کرد. این آگاهیها، به سازواری و تناسب باید از علوم غیردینی و غیرحوزوی و بیشتر، علوم تجربی گرفته شود. الکل و فراوردههای آن، از آن موردهاست که هر فقیهی، ناگزیر به شناخت دقیق آن است. و همین بی توجهی به شناخت آن، سبب شده است در کلام فقهای معاصر، گونهای از ناسازگاری و ناهمخوانی در بیان حکم دیده شود. و ما در بخشهای آینده، به شرح، در این باره سخن خواهیم گفت. اما پیش از ورود به
حکم الکل و فراوردههای آن، همان گونه که گفته شد، بایسته است از الکلها شناخت کافی به دست آوریم.
نخستین بار
ابوبکر محمد بن زکریای رازی ، پزشک و شیمیدان ایرانی در
قرن سوم هجری، از تقطیر شراب مادهای به دست آورد و نام آن را الکحل گذاشت.
کُحل، در اصطلاح پیشینیان، به معنای سرمه است که برای زینت و چهره آرایی به
چشم میمالیده و برای آن خاصیت دارویی باور داشتهاند. سپسها در درمان بیماریهای چشم، از برخی سنگهای معدنی نیز استفاده میکردند. و از دیگرسو، چون بیشتر داروهای چشمی آن
زمان از منابع طبیعی، بویژه از سنگهای معدنی تهیه میشدند، (مانند کات کبود که از سنگهای معادن مسی و به کمک جوهر گوگرد تهیه میشود) و بعنوان جوهر معروف بودند؛ یعنی جوهر سنگها یا ماده اثرگذار سنگها. از این روی کلمه کُحل که به این گونه داروهای چشمی گفته میشد، کم کم به معنای جوهر نیز در اصطلاحات عرفی و طبی و حتی ادبی وارد گردید. به نظر میرسد ابوزکریای رازی نیز عنوان کُحل را به معنی جوهر یا ماده اثرگذار در نظر گرفته و سپس آن را به صورت اسم خاص برای ماده اثرگذار در شراب برگزیده است. چنانکه در زبان لاتین نیز، پس از شناختن الکل در کتابهای شرقی و آشنایی به نامگذاری زکریای رازی، عنوان Esprit (اسپری) را به معنای روح، یا جوهر، یا ماده اصلی به الکل دادند و الکل اتیلیک را در زبان فرانسه، بویژه در کتابهای علمی و داروسازی به عنوانSpritduvin یعنی (در روح شراب) یا (جوهر شراب) نامیدند. در
زبان انگلیسی نیز، هم معنی و در ردیف همان کلمه و اصطلاح، یعنی spritofwinieو یا همان معنی عینی روح شراب یا جوهر شراب در کتابهای علمی مصطلح است. همچنین در زبان روسی Spritبه معنای الکل مصطلح است. و اسپری به معنای جوهر شراب است.
الکل چیست؟ در
علم شیمی، هر جسم شیمیایی که از یک هیدروژن و یک اکسیژن تشکیل یافته به صورتoHنمایان و شناخته میشود، الکل گویند. و از این روست که از نظر علم شیمی، بسیاری از مادّهها، مانند اسید تارتریک موجود در آبغوره و تارتراتهای موجود در انگور و کشمش و دوشاب و سرکه و گلیسیرین موجود در روغنها و کرهها و گلیسیرین خالص طبی را نیز، علم شیمی الکل میداند. الکلها، مانند آب، اجسامی آمغی پروئیکاند و میتوانند در برابر اسیدهای بسیار قوی به صورت بازبرونستد (پذیرنده پروتون) و در مقابل بازهای قوی، به صورت اسید برونستد (دهنده پروتون) عمل کنند.
یک الکل از نظر ساختمانی ترکیبی از یک آلکان و
آب است.
الکلها را ممکن است
بر حسب تعداد بنیانهای الکیل موجود
بر روی اتم کربنیها، که حامل است به الکلهای نوع اولprimary، الکلهای نوع دومsecondary، و الکلهای گونه سوم tartiaryطبقهبندی کرد. از میان الکلها متانول (متیل الکل) و اتانول (اتیل الکل) از همه مهمتر است.
الکلها را میتوان به دو روش نامگذاری کرد: نخست آنکه به آخر اسم هیدروکربوری که الکل از آن مشتق میشود کلمه اُل (اه) بیفزایند، مانند متانول، اتانول، پروپانول و غیره و دو اینکه نام گروه آلکیل کلمه الکل بیفزایند، مانند متیل الکل، بوتیل الکل و اتیل الکل.
۱. متانول. متیل الکل (الکل متیلیک) (Methyl) (ch۳oh) این ماده الکلی، دارای نقطه ذوب l ۹۷ و نقطه جوشl ۶۴/۵ است. متیل الکل به عنوان الکل چوب شناخته شده است. زیرا میتوان آن را از تقطیر تخریبی چوب به دست آورد.
چون اگر چوب را در ظرف سربسته بدون
هوا ، تا cl۳۰۰گرم کنند، متیل الکل به دست میآید. در صنعت، بیشتر متیل الکل مورد نیاز را از واکنش گازهای مونواکسید کربن و هیدروژن در مجاورت کاتالیزور اکسید روی، تهیه میکنند.
متیل الکل بسیار سمی است. آشامیدن آن، سبب کوری و حتی مرگ میشود. به عنوان حلاّل و ماده اولیه برای تهیه بسیاری از ترکیبهای آلی، به طور گسترده به کار میرود.
همچنان که خواهد آمد، این الکل غیر از الکل صنعتی است.
۲. اتانول (الکل اتیلیک) ـ اتیل الکل: اتیل الکل (CH۳CH۲OH) نه تنها قدیمیترین ترکیب شیمیایی آلی سنتزی است که به وسیله
بشر مورد استفاده قرار گرفته است، بلکه یکی از مهمترین ترکیبهای آلی نیز به شمار میآید.
اگر الکل، بدون هیچ پسوند و یا پیشوندی به کار رود، مقصود الکل اتیلیک با اتانول است. و در این نوشتار نیز، هر کجا واژه الکل، بدون افزودن کلمه دیگر، به کار بریم، مراد همین نوع الکل است. این همان الکلی است که رازی آن را کشف کرده است.
الکل اتیلیک در ۷۸/۳درجه سانتی گراد به جوش میآید و در ۱۱۵ـ درجه ذوب میشود. الکل اتیلیک، آب مایهای است بی رنگ، با بوئی ویژه.
در
صنعت ، اتیل الکل به گونه گستردهای به عنوان حلاّل برای ساختن لاک، براق کنندهها، عطرها اسانسها به کار میرود.
همچنین از این ترکیب به عنوان محیطی برای انجام واکنشهای شیمیایی و در تبلور استفاده میشود. به علاوه اتیل الکل یک ماده خام بسیار مهم در سنتز ترکیبهای دیگر است. الکل، نه تنها فراوردهای برای مصرف، بلکه در تهیه فراوردههایی همچون دهان شوی، دوای سرفه، ضدعفونی کنندهها، پاک کنندهها و داروی موی سر مورد استفاده قرار میگیرد.
الکل اتیلیک (اتانل) ماده آرامبخش و خواب آوری است که به عنوان یک داروی اجتماعی مصرف میشود. اتانل و بسیاری از الکل های دیگر با اثرهای سمّی بالقوه، در صنایع شیمیایی به کار میروند و مصرف صنعتی پارهای از آنها زیاد است.
اتانول (C۲H۵oH) یک
مولکول کوچک محلول در آب است که به
سرعت و بهطور کامل از دستگاه گوارش جذب میشود. بخار الکل نیز میتواند به آسانی از راه ریهها جذب شود. پس از نوشیدن الکل در حالت ناشتا، در ۳۰ دقیقه، سطح خونی آن به بالاترین حد میرسد. وجود غذا در معده، جذب الکل را به واپس میاندازد. الکل، خیلی زود پخش میشود و پرمایگی و غلظت بافتی آن خیلی زود به حدّ پرمایگی و غلظت خونی میرسد. حجم توزیع آن کم و بیش ۰/۷ لیتر
بر کیلوگرم است. بیش از ۹۰% از الکل مصرف شده در کبد اکسیده میشود و باقیمانده آن از راه ریه و ادرار خارج میشود. بسیار نوشیدن آن در دراز مدت سبب پیدایش تحمّل وابستگی فیزیکی میشود. تحمّل نسبت به آثار سمّی الکل فرایند پیچیدهای است که در اثر دگرگونیهای متابولیسم و دگرگونیهای کمتر شناخته شدهای در سیستم اعصاب به وجود میآید. مصرف حاد الکل
بر روی سلسله اعصاب مرکزی اثر فراوان میگذارد. الکل میتواند به آرامش بینجامد و نگرانی و دلهره را به ظاهر برطرف کند و سبب آشفتگی در سخن گفتن، آتاکسی آشفتگی در داوری، رفتارهای غیر ارادی، به دیگر سخن، حالت مستی (Drunkenness) گردد. این اثرها و پیامدها در هنگام افزایش سطح خونی الکل بیشتر خود را مینمایاند و آشکار میسازد. اتانل، روی شمار زیادی از فرایندهای مولکولی، اثر میگذارد، اما در حال حاضر صاحب نظران قبول دارند که دو جای اصلی اثر الکل، عبارتند از: غشاهای سلولی و آنزیمهای موجود در مغز، همچنین تضعیف قابل توجه عضله میوکارد
قلب در اثر مصرف مقادیر متوسط الکل (یعنی پرمایگی و غلظت حدود ۱۰۰ میلی گرم
بر دسی لیتر) دیده شده است. افزون
بر آن، اتانل گشادکننده عروق است. اتانل، همچنین سبب شل شدن رحم میشود و تزریق وریدی آن در گذشته، برای جلوگیری از زایمان پیش رس، مورد استفاده بوده است.
در منابع پزشکی، آگاهیهای کمی در زمینه پیوند و بستگی دقیق بین مصرف زیاد الکل و آسیب اعضای حیاتی یافت میشود. با این وجود، چندین مطالعه با دقتها و بررسیهای مناسب نشان داده است که: نوشیدن مرتب الکل به مقدار ۵ ـ ۳ جرعه در روز، میزان
مرگ و میر را بالا میبرد. میزان خطر به گونه روشن و آشکار در محدوده۶ جرعه و بیشتر در روز افزایش مییابد. مرگ و میر نوشندگان الکل، بیشتر
بر اثر بیماری کبدی،
سرطان ، خودکشی و… است.
الف. کبد و دستگاه گوارش: نوشیدن زیاد الکل، یک سلسله آشفتگیهای متابولیک را به وجود میآورد که نتیجه آنها آسیب کبد و دستگاه گوارش است. دیگر قسمتهای دستگاه گوارش نیز، ممکن است در اثر الکل آسیب ببیند. نوشیدن الکل، سبب افزایش تراوشهای
معده و لوزالمعده میشود و سُدّههای مخاطی را آشفته میسازد. در نتیجه، بیشتر، خونریزی شدید معده را در پی دارد. الکل همچنین، به روده کوچک آسیب میرساند که به اسهال، کاهش وزن و کمبود گونه گون ویتامینها میانجامد.
ب. سیستم عصبی: همان گونه که پیش از این اشاره شد، مصرف مزمن الکل در دراز مدت، سبب وابستگی فیزیکی میشود. هنگامی که بیمار برای ترک مصرف یا کاهش مصرف الکل زیر فشار قرار میگیرد، نشانههای قطع مصرف در او آشکار میشود که در حالتهای سبک، به صورت ناآرامی و هیجان و انگیزش و در حالتهای سخت، به صورت لرزشها و آشفتگیهای سایکوزتوکسیک و دلیریوم ترمنس است. مصرف زیاد الکل، بیشتر به آشفتگی حافظه نزدیک میشود. مصرف زیاد الکل برای درازمدت سبب پارهای بیماریهای عصبی، از جمله آشفتگی در اعمال هوشی و حرکتی، بی ثباتی هیجانی، کاهش شدّت ادراک حسی و فراموشی میگردد.الکل از بینایی میکاهد؛ به طوری که پس از چندین هفته نوشیدن زیاد الکل یک نوع تیرگی بینایی دو طرفه بروز میکند. همچنین مصرف جانشینهای اتانل، مانند متانل، سبب آشفتگی شدید بینایی میشود.
ج. سیستم قلبی عروقی: بین مقدار الکل مصرف شده و افزایش فشار خون پیوند مستقیمی وجود دارد که جدای از چاقی، مصرف
نمک ، نوشیدن قهوه یا کشیدن سیگار است. همچنین یک سری مطالعات نشان داده است که مصرف زیاد اتانل، در دراز مدت میتواند کارکرد سیستم ایمنی را تغییر دهد. افزون
بر آن، نوشیدن دراز مدت الکل، خطر بروز سرطان حلق،
دهان ، حنجره، مری و کبد را افزایش میدهد. اثر مشروبات الکلی
بر سیستم کبدی نیز، غیر درخور انکار است. چون مشروبات الکلی، ممکن است در بردارنده و دارای ترکیبهای بالقوه سرطان زایی باشند که در اثر تخمیر یا در مراحل تهیه، تولید شده و میتوانند کارکردهای کبدی را تغییر داده که در نتیجه، پتانسیل کارکرد مواد
سرطان زا افزایش مییابد.
اتانل، از ضعیفترین داروهای مورد استفاده
انسان است و در عین حال عوارض و مرگ و میر آن از نظر شیوع بیش از مجموع کلیه داروهای دیگر، به غیر از تنباکوست. این موضوع درست است که نوشیدن مقدار کم الکل، با اثرهای آرامبخشی و خواب آور، کاهش نشانهها و دگرگونیهای هورمونی همراه با استرس و حتی در پارهای مطالعهها، با کاهش در ریسک حملههای قلبی است. هرچند تعریف عارضهای که به نام الکلیسم شناخته شده، بسیار دشوار است، لیکن مطالعههای اپیدمیولوژیک مصرف الکل، آگاهیهای مهمی از دشواریهای فیزیکی و روانی معتادان به الکل، به دست داده است. حدود ۸۰%بالغان، در ایالات متحده
امریکا ، مشروبات الکلی مینوشند. برآورد میکنند: حدود ۵ تا ۱۰% مردان بالغ این اجتماع در زمانی از طول زندگی خود، با گرفتاریها و دشواریهای ناشی از مصرف الکل روبه رو میشوند. در زنان الکلیک، زودتر از مردان، آسیبهای مغزی و کبدی شروع میشود. بررسیهای جدید روی ۹۰۰۰۰
زن و
مرد که حاضر شدهاند در طول تجربه ۱۰ ساله بارها معاینه شوند، این نکته را نشان داده که نوشندگان ۶ پیمانه مشروب در روز، یا بیشتر میزان مرگ و میری دو برابر طبیعی داشتهاند و با ۳ تا ۵ پیمانه در روز میزان مرگ ۴۰تا ۵۰% زیادتر از معمول بوده است. سرطان، سیروز کبدی و حوادث، به طور نمایان و آشکار در افزایش میزان مرگ و میر نوشندگان مواد الکلی، به مقدار زیاد نقش داشته است. دخانیات که در بین الکلیکها، بیش از اندازه رواج دارد، ممکن است خود یکی از عوامل خطر
مرگ بیشتر این افراد باشد. دستاورد و نتیجههای به دست آمده از این بررسیها، گویای آن است که خطر افزایش مرگ در اثر نوشیدن الکل، دارای یک آستانه است که این آستانه از حد ۲ تا ۳ پیمانه در روز شروع میشود و میزان خطر با ۶ پیمانه در روز و بیشتر از آن به شدت افزایش مییابد. همچنین گواهها و شاهدهایی در دست است که نوشیدن کم الکل (در مثل یک آبجو در روز) خطر بروز انفارکتوس میوکارد را در مقایسه با افرادی که هرگز الکل مصرف نمیکنند، کاهش میدهد. تحقیق در زمینه کشف اتیولوژیک خاص، یا شناخت متغیرهای زمینه ساز اعتیاد به الکل با نتیجه های ناامید کنندهای همراه بوده است. شخصیت فرد، فشارهای شدید زندگی، آشفتگیهای روانی و
تقلید از والدین هیچیک نمیتواند عامل پیشگویی اطمینان بخشی در اعتیاد به الکل باشد. قدر مسلم آن است که اعتیاد به الکل، در جامعههای گوناگون، یک سان نیست و شیوع این اعتیاد، گویا در وابستگان معتادان، بیشتر از دیگر افراد اجتماع است (Devov، ۱۹۸۹) میزان شیوع الکلیسم در کسانی که یکی از والدین آنان الکلی بودهاند، چهار برابر دیگر کسان است، این یافته، هم اکنون در بررسیهای بسیار ثابت شده است. با این همه، روشن کردن و بازنمود سهم هر یک از انگیزهها و عاملها، مانند بدآموزیهای خانوادگی، یا انگیزههای ارثی و مانند آن در پدید آوردن اعتیاد به الکل دشوار است، لیکن شاهدها و نشانههای حاضر حاکی از این است که عاملها و سببهای ژنتیک در تعیین میزان مصرف الکل توسط فرد و همچنین عوارض پزشکی نقش دارند.
در کسانی که توانایی نوشیدن الکل زیاد را ندارند، همان پیامدها و اثرهای کلاسیک مسموم شدگی با داروهای آرامبخش و خواب آور همراه با آثار قلبی (اتساع عروق) و برانگیزانندگی
دستگاه گوارش بروز میکند، چون توانایی یک کیفیت مطلق نیست، حتی معتادان به الکل نیز در اثر مصرف بیش از اندازه توان پیشین، ممکن است دچار مسموم شدگی شدید گردند، درجه مسموم شدگی بستگی به سه عامل دارد: پرمایگی و غلیظ بودن اتانل
خون ،
سرعت افزایش پرمایگی و غلیظی الکل در خون و مدت زمانی که این غلیظی و پرمایگی ثابت میماند. سیر نوشیدن الکل، چگونگی سطح جذب در دستگاه گوارش و وجود داروهای دیگر در بدن نیز در تعیین درجه مسموم شدگی نقش دارند. مقدار کشنده الکل، به سبب ناسانی درجه و پایه توان کسان، تا اندازهای دگرگون شونده است. یک فرد بالغ بدون توان، میتواند ۱۰ ـ ۷ گرم الکل در هر ساعت متابولیزه کند اتانل موجود در ۳۰ میلی لیتر (یک گیلاس) ویسکی، یک قوطی آبجو یا یک گیلاس شراب تقویت کننده. unfortified تعریف قانونی مسموم شدگی با الکل در ایالات متحده امریکا در حالتهای گوناگون فرق میکند، ولی پرمایگی و غلظت خونی ۸۰ میلی گرم در دسی لیتر (۱۷ میلی مول در لیتر) یا بیشتر به عنوان پرمایگی و غلیظی کافی برای نارسایی
قضاوت و مهارتها و محکومیت در رویدادهای رانندگی، انگاشته میشود. میانگین پرمایگی و غلیظی الکل در حالتهایی که به
مرگ میانجامد، حدود ۴۰۰ میلی گرم
بر دسی لیتر است.
الکلهای دیگری که با اتانل نزدیکی و همخوانی دارند، در
صنعت به عنوان حلّ کننده به کار میروند و گه گاه، مسموم شدگی شدید، با آنها دیده می، شود. متانل (CH۳oH)، متیل الکل (الکل چوب)، از تقطیر انهدامی چوب به دست میآید. این الکل به عنوان یک ماده افزودنی به
بنزین ، سوخت خانگی، حلّ کننده صنعتی، حلّکننده در محلولهای چاپکننده گزرو گرافیک و نیز منبع غذایی برای سنتز پروتئین به وسیله باکتریها مورد استفاده قرار میگیرد. متانل خیلی زیاد در خانهها یافت میشود که به شکل (حرارت ذخیره شده) یا در مواد شوینده وجود دارد، میتواند از راه پوست یا تنفس، یا دستگاه گوارش جذب شده و در آب بدن پخش شود. الکلهای پلی هیدریک نظیر اتیلن گلیکول (CH۲OHCH۲OH) به عنوان مبدّل حرارت در ساختمان، ضد یخها و در حلّ کنندههای صنعتی به کار میروند. اتیلن گلیکول، ظاهراً برای
انسان زهرآلودگی بیشتر از دیگر حیوانها دارد.
مسموم شدگی شدید با متانل، به طور معمول در الکلیکها به وجود میآید و ممکن است، درخور شناسایی نباشد، مگر آنکه این مسموم شدگی در گروهی از الکلیکها دیده شود. چون متانل و متابولیتش (فورمات) خیلی بیشتر از اتانل زهرآلودگی دارند، بازشناسی خیلی زود مسموم شدگی با متانل و درمان آن،
ضرورت دارد.
مهمترین نشانه نخستین مسموم شدگی با متانل، آشفتگی بینایی است. آشفتگیهای بینایی یک نشانه همگانی در اپیدمیهای مسموم شدگی با متانل است. بی هوشی درازمدت، لرزش، و اسیدوز مقاوم، همگی نشاندهنده بد بودن پیش آگهی مسموم شدگی است.
اتیل الکل یا اتانول از راههای گوناگونی تهیه میشود. به طور کلی میتوان گفت: دو روش برای تهیه الکل وجود دارد: روش طبیعی (تخمیر) و روش صنعتی.
چند هزار
سال است که اتیل الکل، یعنی الکلی را که در نوشابههای الکلی وجود دارد، از سرشتن و خمیر کردن قندهای طبیعی و نشاسته به دست میآورند. هم اکنون نیز بخش بزرگی از اتیل الکل مورد نیاز جهان از این راه تهیه میشود. برای مثال،
بر روی پوست دانههای انگور، مخمّری وجود دارد که وقتی دانههای انگور را خرد میکنند، آنزیم زیمار تولید شده این مخمّر، موجب تخمیر قند انگور ـ گلوکز ـ میشود و شراب به وجود میآید. این آب مایه، درجه الکلی بسیار پایینی دارد. استفاده از غلات یکی از راههای تولید الکل اتیلیک به شمار میآید. ابتدا دانهها آسیاب شده و با آب درآمیخته و سپس در دیگ بخار تحت فشار، گرما داده میشود. این عمل، موجب ژلاتینی شدن نشاسته موجود در دانهها میگردد. مادههای در هم آمیخته، به درون خمرهای ریخته، تا حرارت ۶۰ درجه سانتیگراد (۱۴۰درجه فارنهایت) سرد میشود، سپس آنزیم آمیلاز، برای برگردانیدن نشاسته به
قند ساده، بویژه گلوکز به محیط افزوده میگردد که این، شرایط ایجاد ۹۵ درصد تولید ممکنه از لحاظ تئوریک محصول را مهیا میسازد. هنگامی که محلول قندی حاصل تا حدود ۳۲ ـ ۲۶ درجه سانتیگراد (۹۰ ـ ۸۰درجه فارنهایت) سرد شد، به خمره تخمیر انتقال و به آن سلولهای مخمری اضافه میشود. مخمر ایجاد محلول الکلی با غلظت ۱۲ ـ ۸% میکند که در مراحل بعد، از داخل دو لوله تقطیر عبور داده میشود و در این حالت، الکل از بقایای دانهها جدا میگردد. اولین لوله تقطیر یک محلول ۵۰%الکل (درجه ۱۰۰) تولید و دومین لوله غلظت الکل را به ۹۵% (درجه۱۹۰) میرساند. در نهایت، محلول حاصل آبگیری میشود تا یک الکل اتیلیک خالص با درجه ۲۰۰ به دست آید. از بقایای دانهها که حاوی ۳۰ ـ ۲۲% پروتئین است، میتوان به عنوان غذای چهارپایان استفاده کرد.
الکل، بیشتر از تخمیر ملاس به دست میآید. به این ترتیب که ملاس به دستگاه تخمیر با گنجایش ۵۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ گالن و محتوی سولفات آمونیوم و فسفات به عنوان منبع نیتروژن، گوگرد، فسفر و بافر با ۴/۵ PH= افزوده میشود. پس از آنکه مخمر ساکارومیسس سرویزیه، به مجموعه اضافه گردید، محیط کشت مرتب تکان داده میشود و به مدت ۴۸ ساعت در حرارت ۲۵ درجه سانتیگراد قرار میگیرد. در نتیجه، محلولی به وجود میآید که دارای غلظت الکلی ۱۰ تا ۱۴ درصد است. در مجموع، افزون
بر الکل، مقدار کمی از مواد ترکیبی دیگر نیز وجود دارد.
مواد اولیه، جهت تهیه الکل به روش صنعتی، از منابع طبیعی مواد اولیه آلی، یعنی
نفت ، گاز طبیعی،
زغال سنگ ، و تودههای زیستی به دست میآید.
این روشها عبارتند از:
۱. هیدراسیون آلکلنهای بدست آمده از کراکنیگ نفت.
۲. فرآیند اکسو از آلکلنها، کربن منواکسید و هیدروژن.
از این مادهها، در فرایندهای پیچیده، الکل اتیل به دست میآید. در این فرایند، اجزای خاصی از مواد نفتی، که شایستگی بدل شدن به الکل را دارند، جدا و این اجزا از میان محفظه خاصی که ۴۰۰ تا ۶۰۰ درجه فارنهایت حرارت دارد میگذرد. در این درجه حرارت، مولکولهای آلی مواد نفتی شکسته و به مولکولهای کوچکتر، دگر میشود. این روش، انرژی بسیاری لازم دارد، از این روی، پرخرج است. روش ارزانتر و قدیمیتر ساخت الکل، همان تخمیر و سرشتن ترکیبهای قندی به وسیله مخمرها و تولید الکل اتیلیک است.
در سالهای اخیر، به خاطر کمبود
انرژی ، علاقه به استفاده دوباره از الکل اتیلیک، به عنوان سوخت مایع در اتومبیلها، سیستم گرم کننده خانهها و… به وجود آمده است. در
حقیقت ، این کار تازهای نیست. در گذشتههای دور از الکل برای روشنایی و گرم کردن اجاقها استفاده میشده است. الکل اتیلیک ممکن است به عنوان سوخت مایع در ترکیب با بنزین و یا به عنوان الکل خالص حاصل از غلات (با درجه ۹۵) استفاده گردد. استفاده از این نوع الکل، برای سوخت موتوری، دارای برتریهای ویژهای است. این نوع سوخت را میتوان با یک دگرگونی کوچک در موتورها، با کارآیی همانند بنزین اکتان، که از ایجاد صدای موتور جلوگیری میکند، استفاده کرد. سوختاری و
آتش گرفتگی (احتراق) در این شرایط، کامل است، به گونهای که گازهای سمی، بسیار کم نشر مییابند و سمی بودن آن نیز، کمتر از گازی است که از سوخت بنزین حاصل میشود. موتورهایی که از الکل استفاده میکنند، ۲۰ تا ۴۰ درجه فارنهایت سردتر از موتورهای دیگرند و احتمال داغ کردن آنها کاهش مییابد.
الکلها یکی از ترکیبهای آرام بخش ـ خواب آوریند که امروزه مورد استفاده قرار میگیرند. اثر آرام بخش ـ خواب آور الکل از قرنها پیش شناخته شده است. با این وجود، نخستین عضو این گروه؛ یعنی متانول، به دلیل پدیدآوری کوری مصرف دارویی نداشته و استفاده درمانی از اتانول نیز، که نمونهای از یک الکل با اثر آرام بخش ـ خواب آور است، به دلیل پدیدآوری الکلیسم بازداشته شده است و بیشتر از آن برای نشاط آوری استفاده میشود. امّا با این حال، الکلهایی مانند: اتکلروینول و متیل پنتینول هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرند.
اتکلروینول: این ترکیب در
سال ۱۹۵۵ به عنوان یک داروی آرام بخش ـ خواب آور ملایم معرفی و وارد بازار گردید. از این دارو، بیشتر برای القای خواب در بیمارانی که مبتلا به کم خوابی (insomnia) ساده هستند (دوز۵۰۰ میلیگرم) و یا به عنوان آرام بخش روزانه (دوز ۱۰۰ ـ ۲۰۰ میلیگرم) استفاده میشود. اثر آن، خیلی زود ظاهر میشود و حدود پنج ساعت دوام مییابد. اتکلروینول، آب مایه بی رنگ و یا متمایل به زرد با بوی تند است و رنگ آن در اثر نور و یا هوا تیره میگردد. متیل پنتینول: آب مایه بیرنگ و یا گرایا و میل کرده به زرد، با نقطه جوش ۱۲۰ درجه است که در آب حلّ و با حلّ کنندههای آلی مانند اتر، کلر و فرم و اتانول درآمیخته میشود. این ترکیب، افزون
بر اثر خواب آور، دارای اثر آرامش بخش نیز بوده و میتواند احساس
ترس و آشفتگیها و اختلالهای عصبی را از بین ببرد. اثر دارویی آن، به
سرعت بروز و در زمانی کوتاه (حدود دو ساعت) از بین میرود.
همانگونه که گفته شد، نوشیدن مقدار زیاد الکل، سبب مسموم شدگی میگردد. یکی از راههای ویژه درمان مسموم شدگی شدید با متانل، وقفه متابولیسم متانل به وسیله تزریق محلول ۱۰% اتانل از راه وریدی است.
الکل صنعتی چیست؟در رسالههای موجود و فتاوای فقیهان عصر حاضر، الکل صنعتی از الکل طبی جدا و حکم جداگانهای برای آن بیان شده است، در حالی که با شرحی که داده شده، الکل صنعتی همان الکل اتیلیک است. بدین صورت که برای کارهای صنعتی، در حدود ۵% الکل متیلیک، ۵% از یک ماده شیمیایی بدبو، مانند متانل و یک ماده رنگی بنفش، مانند پیریدین، به الکل اتیلیک میافزایند، تا قابل ٌآشامیدن نباشد و به آسانی از الکل طبی، بازشناخته شود. این الکل را الکل صنعتی یا الکل تقلیلی مینامند. الکل متیلیک ـ متانول ـ و پیریدین، بسیار سمّی هستند و با تقطیر ساده، نمیتوان آنها را از الکل اتیلیک جدا کرد.
پس الکل صنعتی، همان الکل اتیلیک است که به علّت ناخالصیها و مواد سمّی موجود در آن، قابل شرب نیست.
پیش از این یادآور شدیم، الکلها دارای گونههای گوناگونند. دو گونه مهم آن، متانول یا متیل الکل و اتانول یا اتیل الکل است. اتیل الکل نیز خود به دو قسم الکل طبی و الکل صنعتی تقسیم میگردد. با توجه به اینکه در بخشهای پیشین، گونههای الکلها را از جهت موضوعی شناختیم، در این بخش، حکم هر یک از آنها را به شرح بیان خواهیم نمود. پیش از آن، یادآوری این نکته بایسته است که الکل، از گزارهها و موضوعهای جدیدی است که در عصر
تشریع موجود نبوده است. از این روی، واژه الکل در کتابها و آثار فقهی و دلیلهای اجتهادی، یافت نمیشود. اما از آنجا که الکل، همان جوهر خمر و روح شراب است، شاید گفته شود: دلیلهای پاکی، یا نجسی خمر، این نوع الکل را در
بر میگیرد و از نظر موضوع، حکم یاد شده، آن را پوشش میدهد و یا اینکه الکل، خود، به عنوان آب مایههای مستی آور، مصداق روایات بالا قرار میگیرند. از این روی، در این بررسی، این دو گزاره، باید روشن گردند:
۱. الکل، همان خمر اصطلاحی است.
۲. الکل، آب مایه مستی آور است.
و این دو گزاره
بر این پیش فرض استوار است که خمر و آب مایههای سُکرآور نجس باشند و گرنه اگر دلیلهای از ثابت کردن نجس بودن خمر و آب مایههای سُکرآور، ناتوان باشند، سخن از پاکی و نجسی آن جایی نخواهد داشت.
در هر حال، در این جا، به احکام الکلها اشاره خواهیم کرد:
این الکل، که همان الکل
چوب است، همان گونه که گذشت، آب مایهای است سمّی و غیر درخور شرب. ساختمان مولکولی آن، با اتیل الکل و دیگر الکلها، چون: اتکلروینول و متیل پنتیون، فرق دارد. موضوع این رساله، بررسی این گونه الکل نیست؛ زیرا این الکل، نه مست کننده است و نه عنوان خمر
بر آن صادق است.
این الکل، همان گونه که بیان شد، از نظر ساختمان مولکولی و ماهیت شیمیایی، هیچ فرقی با الکل طبی ـ تخمیری ـ ندارد و هر دو، دارای فرمول یکسانی هستند؛ مگر اینکه در این نوع الکل، مواد سمّی و رنگی وجود دارد که آن را غیر درخور شرب کرده است. در بررسی فقهی این گونه الکل، باید گفت: به طور قطع این الکل، نمیتواند مصداق
خمر باشد. امّا باید دید آیا میتواند مصداق آب مایههای سُکرآور باشد یا خیر؟ گفته شده است به دلیل پرمایگی و غلیظی الکل موجود در آن، مادهای سمّی و غیر درخور شرب است و در عرف به این ماده، سُکرآور گفته نمیشود. با توجه به اینکه این الکل، با الکل تخمیری فرقی ندارد، از
حکم یکسانی برخوردارند و با روشن شدن حکم الکل تخمیری، حکم الکل صنعتی نیز روشن خواهد شد.
در این بخش و بررسی فقهی الکل تخمیری، ابتدا از دلیلهای نجس بودن خمر سخن به میان میآید، آن گاه از دلیلهای پاک بودن آن. در بررسی دلیلهای نجسی خمر، سه دلیل ارائه میشود به این ترتیب:
ممکن است گفته شود: این الکل، به دلیل آنکه همان جوهر
شراب و ماده اصلی خمر است، میتواند مصداق خمر قرار بگیرد. به دیگر سخن، آب مایه، همان شراب اصطلاحی شرعی است. تنها فرق میان این الکل و شراب، درصد الکل موجود در آن است.
نقد دلیل: ما در بخش شناخت موضوعی خمر و الکل، به شرح، ویژگیهای هر یک از آنها را بیان کردیم و یادآور شدیم که چه ناسانیهایی با هم دارند. آنچه از سخنان پیشین به دست میآید این است که شراب انگوری یا همان خمر، غیر از الکل طبّی و تخمیری است و عرف، میان این دو، فرق میبیند.
برای ثابت کردن نجسی الکل تخمیری، گفته شده است: این ماده سُکرآور قوی است که مصرف کم آن برای مردمان عادی، که معتاد به نوشیدن خمر نیستند، پیامدهای خطرناکی را به بار میآورد که از آن به عنوان پیامدهای مسموم شدگی نام برده میشود و همانند پیامدهایی است که برای کسانی که در نوشیدن خمر، زیاده روی میکنند، به وجود میآید. زیرا، همان گونه که گفته شد: مستی عبارت است از:تخدیر نسبی، یا کامل جاها و کانونهای مهم و حساس مغزی که ممکن است برابر شدت و ضعف مستی؛ یعنی، برابر چند و چونی ماده سُکرآور به بدن، یک یا دو، یا چند مرکز مغزی و در صورت استفاده بسیار زیاد آن، تمام
مغز را تخدیر کند و نشانههای آن نیز، برابر شدّت و ضعف آن ناسان است. الکل طبی، به سبب غلیظی و پرمایگی الکلی آن، سبب تخدیر کامل میگردد. همان گونه که نوشیدن زیاد نوشابههای الکلی و عرق، موجب مستی کامل و مسموم شدگی و
مرگ نوشنده را در پی خواهد داشت، نوشیدن همان نسبت از الکل نیز، سبب مسموم شدگی خواهد شد. به دیگر سخن، نوشیدن یک لیتر ویسکی، در یک ساعت که حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر الکل دارد، در بزرگسالان سبب مرگ خواهد شد. حال یک شخص چه یک لیتر ویسکی بنوشد و چه ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر الکل بنوشد، در هر دو حال، سبب مسموم شدگی و مرگ خواهد شد. از این روی، میتوان چنین گفت: سمّی بودن این ماده، بستگی به مقدار و نوشنده و حتی زمان نوشیدن دارد. بدون اینها، نمیتوان مادّهای را سمّی قلمداد کرد. افزون
بر این، دلیل اصلی
حرام و نجس بودن آب مایههای سُکرآور، همان وجود ماده اصلی اسکار ـ الکل در آن است.
همان گونه که گفته شد، الکل تخمیری، همان جوهر اصلی شراب است. بدین صورت که شراب را حرارت میدهند و چون دمای جوش الکل پایینتر از دمای جوش آب است، زودتر
بخار میشود و به صورت گاز در میآید و آن گاه بخار به دست آمده را سرد و چکه چکه آب مایه میگیرند. بدین ترتیب، الکل از شراب جدا میگردد. توجه به چگونگی به دست آمدن الکل تخمیری، نشان میدهد که این ماده به دست آمده
بر نجاست خود باقی است. چون این گونه از بخار شدن، سبب پاکی آب مایه نخواهد شد.
یکی دیگر از دلیلهای نجس بودن الکل،
استصحاب حالت پیشین است که همانا پاک بودن آن باشد. بدین بیان: این آب مایه، پیش از این نجس بوده، پس از دگر شدن خمر به الکل، شک میکنیم آیا با
استحاله ، این آب مایه، پاک شد، یا خیر؟ اصل، نجس بودن این آب مایه است.
نقد دلیل: استصحاب نجاست، به دلیل دگرگونی موضوع، جاری نمیشود. زیرا یکی از شرطهای جاری شدن استصحاب، ماندگاری عرفی موضوع مستصحب است. در این جا، پس از دگرگون شدن خمر به الکل، ماده جدیدی به دست آمده که عرف آن را مادهای غیر از مادّه نخست میداند. از این روی، حتی بنابر رأی کسانی که استصحاب حکم را جاری میدانند، در این جا به سبب نبود ارکان استصحاب، این اصل جاری نمیشود.
۱. سُکرآور نبودن الکل تخمیری: گیریم نجس بودن آب مایههای سُکرآور پذیرفته شود، باید دید آیا الکل تخمیری، سُکرآور است یا خیر؟ آنچه به نظر میآید این است که این آب مایه، به خودی خود، در ردیف مستی آورها، جای نخواهد گرفت، بلکه همان گونه که پیش از این بیان شد. این آب مایه، به سبب پرمایگی الکل در آن، مادهای سمی و غیردرخور شرب است. نوشیدن این آب مایه، به گونه خالص، سبب سوزش و از بین رفتن مخاط دهان خواهد شد. از این روی، این آب مایه را در ردیف مادّههای سمّی طبقهبندی کردهاند و به هیچ روی، نمیتواند از جمله آب مایههای سُکرآور باشد.
۲. انصراف دلیلهای نجس بودن خمر، از الکل: آقای خوئی، پس از پذیرفتن اینکه الکل، آب مایه سُکرآور است، برای ثابت کردن پاکی آن مینویسد: دلیلهای نجس بودن خمر و آب مایههای سُکرآور، از الکل انصراف دارند؛ چون این گونه آب مایهها، در عصر تشریع وجود نداشته است و روایاتی که بیانگر
نجس بودن آب مایههای سُکرآورند، به شرابهای شناخته شدهای انصراف دارند که نوشیدن آنها رواج داشته باشد؛ در حالی که الکل، آب مایه سُکرآوری است که نوشیدن آن، معمول و شناخته شده نیست.
این استدلال، سُست است؛ زیرا اگر نجس بودن آب مایههای سُکرآور ثابت شود، و الکل از نمونهها و مصداقهای آب مایههای سُکرآور باشد، بی گمان، نجس بودنِ الکل ثابت خواهد شد. و نبودن آن در عصر تشریع، سبب نمیشود از دایره و
قلمرو حکم بالا خارج شود.
۳. استحاله خمر به الکل: میدانیم که یکی از پاک کنندهها، از حالی به حالی دیگر گردیدن (استحاله) است. استحاله عبارت است از: دگرگونی مادهای به مادّه دیگر، به گونهای که عرف ماده دوم را غیر از مادّه اول بداند. از باب مثال: اگر سگی در نمکزار بیفتد و به
نمک دگر شود، پاک میگردد. فلسفه پاک بودن این دگرگون شدگی (استحاله) همان دگردیسی عرفی موضوع است. به دیگر سخن، در استحاله چون موضوع دگرگون میشود، بی گمان، حکم نیز، برداشته خواهد شد. از این روی، این سخن: استحاله یکی از پاک کنندههاست، نوعی مسامحه است. درباره مثال بالا، آنچه نجس است و موضوع
حکم شرعی قرار دارد، سگ است. و آنچه الآن با آن سروکار داریم، نمک است. بی گمان این موضوعِ جدید، محتاج به حکم جدیدی است. در این جا نیز، پس از آنکه خمر بخار شد و الکل آن جدا گردید، مادّه به دست آمده در نزد عرف، غیر از مادّه نخستین است. از این روی، نیاز به حکم جدیدی دارد. این، همانند تقطیر بول است. البته چون عمل تقطیر چندین بار صورت میگیرد، تا پرمایگی و غلیظی الکلی به حدود ۹۶ درجه برسد، در مرحلههای ابتدایی، تا زمانی که نوشیدن آن ممکن باشد، چون مصداقِ آب مایههای سُکرآور است، نجس بودن آن از بین نمیرود؛ اما پس از آنکه درجه الکلی آن به میزانی رسید که نوشیدن آن ممکن نباشد، به دلیل اینکه آب مایه به دست آمده، نه مصداق خمر است و نه مصداق
آب مایه سُکرآور، در حکم به نجس بودن آن، احتیاج به دلیل مستقل است و چون در این جا دلیلی
بر نجس بودن آن وجود ندارد، بی گمان قاعده طهارت جاری میشود.
در بحث پاکی و نجسی الکل، دو پیش فرض وجود دارد:
۱. خمر نجس است.
۲. آب مایه های سُکرآور نجسند.
زیرا اگر به پاکی خمر، یا آب مایههای سُکرآور حکم شود، دلیلی
بر نجس بودن الکل وجود نخواهد داشت. اما گیریم که آب مایههای سُکرآور نجس باشند، آیا میتوان
حکم به نجس بودن الکل کرد؟ با بررسی دلیلها، به این نتیجه رسیدیم که: الکل، به سبب اینکه مستی آور نیست، پاک است.
یادآور شدیم نوشیدن الکل زیاد، مسموم شدگی را در پی دارد. یکی از راههای درمان مسموم شدگی شدید با متانل وقفه متابولیسم متانل، تزریق محلول ۱۰% اتانل از راه وریدی است.
حال سخن این است: در صورت عادی و بدون ناگزیری، آیا میتوان از این سرم استفاده کرد یا خیر؟
به دیگر سخن، حکم این نوع سرم الکل در
شریعت چیست؟ در جواب باید گفت: علت حرام بودن خمر و نوشابههای الکلی دیگر، مستی آور بودن آنهاست. از آنجا که این آب مایه مستی آور است، استفاده از آن، چه به صورت خوراکی و چه به صورت تزریقی
حرام است. اما از جهت پاکی و نجسی، باید گفت: این آب مایه مصداق کامل آب مایههای مستی آور است و کسانی که آب مایههای مستی آور را نجس میدانند، این آب مایه را نیز نجس میدانند. امّا کسانی که آب مایههای مستی آور را نجس نمیدانند، این آب مایه، نزد آنان نجس نیست، زیرا عرف سرم الکلی را خمر نمیداند.
پیش از این یادآور شدیم: الکل، حل کننده است. از این روی، در صنعت داروسازی کاربرد فراوان دارد. گرچه برابر دستورالعمل وزارت بهداشت و درمان، در سالهای اخیر، متانول یا الکلهای نوع دوم و سوم و یا گلیسیرین، جایگزین اتانول شده است و در بیشتر شربتهای دارویی، به جای استفاده از اتانل، از حل کنندههای جانشین استفاده میشود، اما در شربتهای الگزیر مثل الگزیر فنوباریتال و استامینوفن، الکل استفاده میشود. و در تهیه روکش قرصها و کپسولها نیز از الکل استفاده میشود. اکنون بحث این است: آیا این داروها پاک هستند یا
نجس و یا حرام هستند و یا حلال؟ اما بحث اول اگر کسی الکل را نجس بداند، حکم به پاک بودن شربتهای دارویی دشوار خواهد بود، زیرا درآمیختن ذرهای از این آب مایه نجس با مادههای دیگر، گرچه دیگر مادهها
بر الکل چیره شوند، سبب میشود این دارو نجس شود. از باب مثال، در آمیختن خمر با آب مایههای دیگر، گرچه مقدار بسیار ناچیز، سبب نجس شدن آن آب مایهها خواهد شد، حتی اگر آب مایه به دست آمده از این در آمیختگی، سُکرآور نباشد. اما آیا این شربتها حرام است یا خیر؟ باید گفت: اگر این گونه شربتها نجس باشند، میتوان گفت: نوشیدن آنها به این دلیل که نجس هستند، حرام خواهد بود. اما اگر الکل را پاک بدانیم، آیا استفاده از این شربتها جایز است؟ در پاسخ باید گفت: چون در این گونه شربتها، اثر دیگر مادهها
بر الکل چیره است، به گونهای که این ترکیب به جای اثر و فایده سُکرآور، اثر و فایده درمانی از خود نشان میدهد، در
حقیقت ، اثر و فایده سُکرآوری الکل، در پرتو اثر و فایده طبی و دارویی قرار میگیرد، این گونه شربتها، نمی تواند سُکرآور باشند؛ از این روی، عنوان خمر، یا سُکرآوری
بر آنها صادق نیست، تا دلیل (کلّ مسکر حرام) آنها را بگیرد.
تنطورها Tentures عبارتند از خیس شده مواد گیاهی یا معدنی یا حیوانی در مقداری الکل، که الکل به عنوان حل کننده، به تمام ذرّه های نسوج گیاهی، یا حیوانی نفوذ کرده و یا ماده معدنی را در خود حلّ میکنند، مانند تنطور والویان، که یک داروی قلبی است و تنطور ید که یک ماده معدنی است. از دیگر تنطورها، میتوان تنطور کوشنیل cochnille و کانتارید را نام برد.
حکم این نوع مواد نیز، مانند حکم شربتهای دارویی است و فرقی میان این دو از جهت حکم وجود ندارد.
شرابهای طبی، شرابهایی هستند که در آنها، بیشتر، یک ماده گیاهی را در شراب خیس و پس از مدتی صاف میکنند و به عنوان شراب دارویی به کار میبرند، مانند پوست
درخت کنکنیا ، یا بعضی داروها که در طب عوام هم ممکن است وجود داشته باشد. امروز، بسیاری داروهای مقوی تحت عنوان تونیکها toniques، به مقدار زیادی از شراب یا الکل در خود دارند.
استفاده از الکل در ضد عفونی کردن پوست: یکی از راه های ضد عفونی کردن زخمها، استفاده از الکل است. همچنین در لوسیونهای موضعی مثل لوسیون کائولوپکتین، از الکل کالفر استفاده میشود که در خارشهای پوستی کاربرد دارد حال پرسش این است: با توجه به اینکه این داروها جذب پوست میشوند، به کار بردن آنها،
بر فرض حرام و نجس بودن، چگونه است؟ در یک روایت، سرمهای که در ساخت آن از خمر استفاده شده، پلید و به منزله مردار دانسته شده است.
حال باید دید آیا استفاده از داروهایی که در آن از الکل تخمیری استفاده شده است نیز، حکم استفاده از مردار را دارند و این روایت این گونه داروها را در
بر میگیرد، یا خیر؟ نخست آن که: الکل تخمیری، خمر نیست، تا این گونه روایات، آن را در بربگیرند. دو دیگر: از لحن و پیام امام حرام بودن استفاده دارویی از خمر استفاده نمیشود؛
(هو خبیث بمنزلة المیته) در صدد بیان، خُبث معنوی خمر است و نه حرام بودن اصطلاحی آن. در هر صورت، استفاده از الکل در ضد عفونی کردن زخم و مانند اینها، از نظر
شرع حرام نیست.
حضرت امام ، در مورد الکل صنعتی در رساله شریف خود نوشته است:
الکل صنعتی، که برای رنگ کردن در و میز و صندلی به کار میرود، اگر
انسان نداند از چیزی که مست کننده و روان است، درست کردهاند، پاک میباشد.
در رساله استفتاءات در پاسخ به این پرسش که تماس دست با گوناگون الکلها: صنعتی شیمیایی و… چگونه است؟ نوشته است:
اگر معلوم نیست که الکل مست کننده و از چیز مایع به دست آمده، محکوم به طهارت است.
آقای خوئی نوشته است:
الکل صنعتی، تمام اقسامش، پاک است.
آقای اراکی با وجود اینکه هر آب مایه مستی آوری را نجس میداند، در رساله استفتاءات خود، الکل صنعتی و طبی را پاک دانسته است.
آقای
مکارم شیرازی نوشته است:
الکل طبی و صنعتی که انسان نمیداند از چیز مست کننده مایع گرفته شده، پاک است. همچنین ادکلنها و عطرها و داروهایی که با الکل طبّی یا صنعتی مخلوط است و الکلهایی که ذاتاً قابل شرب نیست، یا جنبه سمّی دارد، نجس نیست. ولی هرگاه آن را رقیق کنند و مشروب و مسکر باشد، نوشیدنش
حرام است و احتیاطاً حکم نجس دارد.
با درنگ در فتاوای فقیهان عصر حاضر، میتوان آنها را به گروههای زیر تقسیم کرد:
۱. کسانی که پاکی آب مایه سُکرآور را پذیرفتهاند، همانند
آقای سیستانی و… این دسته در حکم به پاکی این گونه آب مایهها، مشکلی نداشته و بدون دغدغه و کاوش در موضوع الکل، حکم به پاکی گوناگون الکلها میدهند.
۲. کسانی که آب مایههای سُکرآور و روان را نجس میدانند؛ امّا از آن جایی که وجود دو شرط نجس بودن در این گونه آب مایهها: روانی و سُکرآور را در الکل نیافتهاند؛ حکم به پاکی دادهاند.
۳. کسانی که در وجود دو شرط بالا، یا یکی از این دو شرط،
شک دارند؛ از این روی اصل طهارت را جاری میکنند.
۴. کسانی که حکم پاکی و نجسی الکلها را با روشنی اعلام کرده و حکم مسأله را بسته به این دانستهاند که شرطها و قیدهایی به دست آید و احراز شود و احراز آن شرطها را به عرف واگذاردهاند.
۵. کسانی که
حکم به پاکی خمر داده و بدون درنگ، پاکی الکل و فراوردههای آن را پذیرفتهاند.
(۱) قرآن کریم.
(۲) سید رضا آقا پور مقدم، شناخت الکل از نگاه علمی و اجتماعی و اقتصادی.
(۳) بهرام نصر اصفهانی، کپکها و مخمّرها.
(۴) راغب اصفهانی، المفردات لالفاظ القرآن الکریم.
(۵) علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
(۶) شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(۷) محمد هادی خورگامی، شیمی آلی.
(۸) حنّا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، ترجمه عبدالحمید آیتی، توس، تهران.
(۹) علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
(۱۰) گلپایگانی، الجوامع الفقهیه.
(۱۱) شیخ طوسی، المبسوط.
(۱۲) ابنادریس، السرائر، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰.
(۱۳) سید محمد جواد عاملی، مفتاح الکرامه، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۹.
(۱۴) علامه حلّی، مختلف الشیعه، مؤسسه النشر الإسلامی، قم، ۱۴۱۲.
(۱۵) شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه.
(۱۶) محقق اردبیلی، مجمع الفائده والبرهان.
(۱۷) سید محمد بن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام.
(۱۸) ابنمنظور، لسان العرب.
(۱۹) مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
(۲۰) شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۰.
(۲۱) علامه حلی، منتهی المطلب.
(۲۲) سید ابوالقاسم خوئی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، دار الهادی للمطبوعات، قم، ۱۴۱۰.
(۲۳) علیرضا فیض، مبادی فقه و اصول.
(۲۴) شهید محمد باقر صدر، بحوث فی شرح عروة الوثقی.
(۲۵) ابوبکر الجصاص، احکام القرآن.
(۲۶) صبور اردوبادی، بررسی فراورده های الکل از نظر فقه اسلامی.
(۲۶) سلسلة الینابیع الفقهیه.
(۲۷) شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، دار الکتب الإسلامیه، تهران.
(۲۸) امام خمینی، رساله توضیح المسائل، مسأله۱۱۱.
(۲۹) اراکی، رساله توضیح المسائل، مسأله۱۱۲.
(۳۰) گلپایگانی، رساله توضیح المسائل، مسأله۱۱۰.
(۳۱) خوئی، رساله توضیح المسائل، مسأله۱۱۲.
(۳۲) تبریزی، رساله توضیح المسائل، مسأله۱۱۳.
(۳۳) چارلز مورتیمو، شیمی عمومی.
(۳۴) موریسون و بوید، شیمی آلی.
(۳۵) فارماکولوژی پایه و بالینی.
مجله فقه دفتر تبلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله «احکام الکل»، شماره۱۲.