احمد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد، از برجسته ترین نامهای
پیامبر اسلام که در
قرآن مجید نیز آمده است.
از نظر دستوری، با این تلقی غالب که واژه احمد از نظر اشتقاقی صیغه
افعل تفضیل از ریشه «ح م د» است، مفهوم صفت تفضیلی ـ عالی از «محمود» به معنی «ستوده ترـ ستوده ترین» یا از «
حامد » به معنی «ستاینده تر ـ ستاینده ترین» از آن بر میآید.
اگر چه از دیدگاه
قواعد مربوط به ساخت افعل تفضیل در صرف عربی، به ویژه از دیدگاه دستوریان بصره، احتمال دوم بر نخستین رجحان دارد، اما همواره در میان عالمانی که به دور از
قواعد صرفی بر این مسأله نگریستهاند، قول نخست از پذیرش ویژهای برخوردار بوده است،
با اینهمه، برخی از پیشینیان، نه به اعتبار
قواعد دستوری، بلکه بر پایه متون روایی مانند این
حدیث نبوی که «در روز
قیامت برای او
پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- ستایشهایی گشوده میشود که برای کسی پیش تر گشوده نشده است و او با آن ستایشها پروردگارش را میستاید»، مفهوم ستاینده ترین را بر ستودهترین مرجح شمردهاند.
درباره ساختار صرفی واژه «احمد» برخی سخنان نامشهور نیز وجود داشته است:
برخی اشتقاق آن را از مصدر حمد شبیه به اشتقاق احمر از حمره شمرده، بدون لحاظ شرایط دستوریان برای چنین اشتقاقی، در واقع آن را گونه ای از
صفت مشبه دانسته اند
و گویا برخی نیز آن را همچون بعضی از نامهای کهن عربی،
علم منقول از
فعل مضارع تلقی میکردهاند،
ولی هیچیک از این دو نگرش، اعتباری تحصیل نکرده است.
واژه «احمد» برای نامیدن
پیامبر اسلام در یک موضع از
قرآن مجید به کار رفته است؛ آنجا که از
زبان عیسی - علیه
السلام- بشارتی درباره آمدن پیامبری در روزگاران بعد مطرح شده است.
اینکه «احمد» از نظر دستوری اشتقاق روشنی داشته و میتوانست در کنار نام اصلی پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم- «محمد» علاوه بر جنبه علمیت، از حیث اشتقاق نیز تصویری نیکو از شخصیت
روحانی پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- بنمایاند، موجب گردید که علمیت این نامها به گونهای نسبی نگریسته شود، تا آنجا که گاه این امر به صورت نظریهای به روشنی بیان گردیده است.
به عنوان نمونه،
ابن قیم جوزیه اظهار داشته است که تمامی نامهای پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم- نامهایی محض برای مجرد شناسایی مسمی نیستند، بلکه ساختهای وصفی و نامهایی مشتق هستند که برای مسمای خود ستایش و کمال را
ایجاب میکنند.
هر چند در نوشتههای کهن، نمونهای صریح از چنین نظریههایی به چشم نمیخورد، اما در عمل دیدگاه مشابهی در میان مسلمانان در اعصار پیشتر نیز وجود داشته است.
درباره علمیت نام احمد باید گفت که هر گاه نویسندهای درصدد بر میآمد تا بجز محمد، نامهای دیگری را برای پیامبر
اسلام بر شمارد، همواره نام احمد در مرتبه نخست یاد میشد.
مشهورترین متن روایی در این باره حدیث
جبیربن مطعم به نقل از پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم- است که در آن از ۵ نام پیامبر سخن رفته، و پیش از همه نامهای محمد و احمد به میان آمده است.
نگرشی به اسانید روایت نشان میدهد که این حدیث از طریق روایت
زهری از
محمد بن جبیر از جبیر بن مطعم
شهرت یافته است
اما نظیر همین مضون گاه با تفاوتی اندک در جزئیات از طریق
جعفر بن ابی وحشیه و
عتبه بن مسلم از
نافع فرزند دیگر
جبیربن مطعم از پدرش.
همچنین با سلسسله اسناد
اعمش و
مسعودی از
عمر و بن مره از
ابوعبیده از
ابو موسی اشعری از
پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم-
و با سلسله اسناد
حماد بن سلمه از
عاصم از زربن حبیش از
حذیفه ، یا سلسله اسناد
ابوبکر بن عیاش از
عاصم از
ابووائل از حذیفه از پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم-
روایت شده است.
برپایه این اسانید میتوان چنین برداشت کرد که مضمون حدیث یاد شده، در نیمه اول از سده ۱ ق از سوی صحابیان مختلف بازگو میشده است، اما تنها از نسلهای آغازین سده ۲ق است که روایتها از حالت نقل فرد از فرد فراتر رفته، در سطح گستردهتری انتشار یافته است.
در کنار این روایات، باید به متون شعری بازمانده از سرایندگان دهههای آغازین سده ۱ ق چون
حسان بن ثابت ،
ابن زبعری ،
امرؤالقیس کندی
و
کعب بن مالک اشاره کرد که در آنها پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم-، «احمد» نامیده شده است.
برپایه مجموع آنچه ذکر شد، ظاهراً باید پذیرفت که تلقی وجود بیش از یک نام برای پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم- و بهویژه نام احمد، از همان نیم سده نخستین هجری وجود داشته است و این امر با توجه به مفهوم ظاهر از عبارت قرآنی «اسمه احمد» دور از انتظار نبوده، کاملاً قابل درک است.
اگرچه در میان برخی از عالمان سدههای میانه
اسلامی، این تلقی با تأکید ویژهای دیده میشود که هرگز کسی پیش از پیامبر
اسلام به احمد نامیده نشده است و این امر نشانهای از
حکمت خداوند دانسته شده، تا کسی با احمد
بشارت داده شده از سوی
حضرت مسیح مشتبه نگردد،
اما نمونههایی پراکنده از تداول این نام در میان عرب پیش از
اسلام به دست آمده است.
این نمونهها که روایات آنها از نظر صحت ودقت ضبط، باید به درجات مختلفی طبقهبندی شوند، عبارتند از:
ابوعمرو احمد بن حفص بن مغیره مخزومی احمد بن غجیان ،
احمد بن ثمامه طایی ،
احمد بن دومان و
احمد بن زید همچنین تیرههای مسمی به «بنواحمد» در میان
قبایل همدان ،
طیئ و غیر آن
و به صورت کنیه در مورد
ابواحمد عبد ابن جحش گفتنی است که درسنگ نبشتههای یافته شده در
صفاه واقع در شمال
شبه جزیره عربستان نیز نامهایی نزدیک به احمد دیده میشود که به عقیده پژوهشگران، صورتی اختصار یافته از نامهایی بوده است که با نام
خداوند ترکیب گردیدهاند.
با وجود این پیشینه و به رغم کاربرد احمد به عنوان نام پیامبر-صلیاللهعلیهوآله
وسلم- تا دهههای پایانی سده ۱ ق، نام احمد برخلاف نامهای هم ریشه آن
محمد و
محمود و
حمید (یا حمید) تداول نیافته بود.
نمونهای از نامگذاری به احمد در نیمه نخست سده ۱ ق از سوی
واقدی گزارش شده که به شدت مورد تردید است؛،
در حالی که غالب منابع تنها به ۳ فرزند از آن دو، با نامهای عبدالله، عون و محمد اشاره کردهاند
====احمد بن عمرو بن تمیم====
آنچه به قطع میتوان گفت، این است که در موالید
اسلامی احمد بن عمرو بن تمیم ، پدر خلیل ادیب مشهور مکتب بصره (د ۱۷۰ق/۷۸۶م) نخستین کسی است که نام احمد یافت و با احتساب اینکه خلیل خود در ۷۴ سالگی وفات یافته است
و تولد او بر این پایه در حدود سال ۹۶ق/۷۱۵م رخ داده است، نامگذاری پدرش تخمیناً میبایست مربوط به ربع سوم از سده ۱ق بوده باشد.
فردی به نام «
احمد ابن حمویه » را ـ که از
اصحاب امام علی بن حسین - علیه
السلام- (د۹۵ق/۷۱۴م) شمرده شده
ـ نیز، در صورت اعتماد بر گزارش، باید به عنوان نمونهای در کنار احمد پدر خلیل جای داد و با اندکی تأخر، از فردی دیگر به نام «
احمد بن محمد حضرمی » میتوان یاد کرد که در زمره اصحاب
امام باقر - علیه
السلام- (د۱۱۴ق/۷۳۲م) بهشمار آمده است.
تأکید بر شخصیت پدر خلیل به عنوان نخستین کسی که در دوره
اسلامی احمد نامیده شده است، در منابع کهن
اسلامی دیده میشود
و گاه در اینباره دعوی اتفاق نظر نیز به چشم میخورد
و این یادکردها خود تأییدی بر این نکته تاریخی است که حتی در اعصار کهن، نویسندگان
اسلامی مدارکی دال بر اینکه در نیمه نخست سده ۱ ق،
مسلمان زادگان را احمد نامیده باشند، در دست نداشتهاند.
شماری از پژوهشگران معاصر، با توجه به تأخیر رواج نامگذاری به احمد در میان مسلمانان و برخی استدلالات دیگر، چنین پنداشتهاند که واژه «احمد» در
قرآن مجید نباید به سان یک علم، بلکه باید به عنوان یک صفت تلقی گردد و برداشت علمیت از این واژه، از هنگامی آغاز شده است که پیامبر اکرم را با «فارقلیط» موعود
انجیل یکی دانستهاند.
اگر چه در برخی از مبانی استدلال برای پردازش این نظریه جای گفت و گوست، اما فراسوی این گفت وگوها، حقیقتی انکار ناپذیر وجود دارد، مبنی بر آنکه صرف کاربرد واژه «احمد» برای
پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- در قرآن مجید، حتی در حد یک صفت، و نیز سابقه این نام در میان عرب میتوانست انگیزهای کافی در نامگذاری به احمد برای مسلمانان فراهم آورد؛ از این رو اگر تاریخ،
فترتی در نامگذاری به احمد را در میان عرب ـ درست در همان زمان انتقال از آیین کهن به
اسلام ـ نشان میدهد، علت آن را باید در پندارهای نخستین
اسلامی جست و جو کرد.
بدون اینکه گزارش بخصوصی در میان باشد، این احتمال را میتوان مطرح ساخت که مسلمانان صدر
اسلام همچنانکه از تکنی به ابوالقاسم،
کنیه پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم-
یا دست کم از جمع بین نام محمد و کنیه ابوالقاسم پرهیز داشتهاند.
از نامگذاری فرزندان خود به احمد نیز اجتناب میکردهاند.
شکستن این
پرهیز و رواج نامگذاری به احمد، حتی مطرح شدن
استحباب این نام
نیز غریبتر از آن نیست که پرهیز از جمع بین نام و کنیه محمد و ابوالقاسم در همان عصر صحابه گاه به گاه شکسته میشده است.
درباره علمیت نام احمد برای پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- باید از روایاتی یاد کرد که از نامگذاری پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- به وسیله یکی از بزرگان خاندان نبوی در اوان ولادت سخن به میان آوردهاند.
برپایه روایتی از
امام باقر - علیه
السلام- در دوره حمل، به
آمنه مادر پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم-
ندا در رسید که نام فرزند خود را احمد گذارد
همچنین در روایتی
شیعی آمده است که نام احمد را
ابوطالب عموی پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- در روز نهم ولادت بر وی گذارد و حضرت را به سبب ستایش اهل
آسمان و
زمین احمد نام نهاد.
به هر حال در مقایسه بین دو نام احمد و محمد از نظر تقدم زمانی، برخی از سیره نویسان،
تسمیه پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- به احمد را پیش تر از تسمیه او به محمد دانستهاند و با پیوند دادن نام احمد با مسأله
بشارت ، نامگذاری پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- را به احمد، به عهد
مسیح - علیه
السلام- باز گردانیدهاند،
حال آنکه گروهی دیگر برآنند که نامگذاری آن حضرت به احمد از نظر زمانی، میان تسمیه وی به محمد در
تورات و تسمیه او به محمد در زمان
حیات خود محصور گردیده است.
با گذار از نگرش تاریخی و بازگشت به مسأله نسبی بودن علمیت نامهای پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- نزد مسلمانان و فراموش نکردن مفهوم وصفی در این نامها، باید یادآور شد که گاه در روایات
اسلامی در مقایسه دو نام احمد و محمد با یکدیگر، بر مفهوم تفضیلی احمد تأکید شده است.
بر پایه یک روایت از خود
پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- وی از آن جهت محمد نامیده شد که در زمین ستوده بود و از آن روی احمد نام گرفت که در آسمان بیشتر ستوده بود
جلوهای دیگر از مفهوم تفضیل در نام احمد، در حدیثی از پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- به
روایت علی -علیه
السلام- و
ابی بن کعب است که در شمار ۵ برتری پیامبر -صلیاللهعلیهوآله
وسلم- نسبت به پیغمبران پیشین، از نامیده شدن به احمد یاد شده است
گفتنی است که گاه به نام احمد در کنار محمد، به سان تنها نامهای اصلی پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- نگریسته شده است.
به عنوان نمونهای کهن به روایتی از علی - علیه
السلام- باید اشاره کرد که بر پایه آن در میان پیغامبران، ۵ تن به دو نام خوانده شدهاند و آخرین آنان،
پیامبر اسلام است که دو نام
محمد و احمد را داشته است.
تنها نمونه کاربرد «احمد» در
قرآن مجید ، این نام را با موضوع
بشارت پیوند داده است؛ آنجا که از زبان
عیسی مسیح بشارتی درباره آمدن پیامبر
اسلام یا این مضمون طرح میشود که «من رسول خدا به سوی شمایم، تورات را که پیش از من آمده است، تصدیق دارم و به رسولی بشارت میدهم که پس از من میآید و نام او احمد است».
این بشارت صریح که
قرآن از زبان
عیسی - علیه
السلام- به میان آورده است، از صدر
اسلام، عالمان
مسلمان را بر آن داشته تا نشانی از احمد را در نوشتههای
عهد جدید جست و جو نماید.
این امر گاه در آن حد بود که به گونهای گذرا از ذکر نام «احمد» برای پیامبر
اسلام در
انجیل سخن به میان آرند؛ مهم ترین نمونه از این دست، شماری از احادیث منقول از زبان پیامبر-صلیاللهعلیهوآله
وسلم- از طریق صحابیانی چون
ابن عباس و
جابر هستند که برپایه آنها نام پیامبر-صلیاللهعلیهوآله
وسلم- در قرآن «محمد»، در انجیل «احمد» و در
تورات «احبد» آمده بوده است.
گاه نیز سعی بر آن بوده است تا عبارت مشتمل بر «بشارت به احمد» عیناً ـ البته در قالب
زبان عربی ـ ارائه گردد.
به عنوان نمونه در روایتهای بلندی که از داستان «
مباهله » (هـ م) در دست است، عباراتی مشتمل بر «بشارت به احمد» از زبان عالمان مسیحی
نجرانی از «مفتاح (در برخی نسخ مصباح) چهارم انجیل» نقل شده است
که احتمال میرود این روایتها با «بشارت به
فارقلیط » در
انجیل یوحنا در ارتباط بوده باشند، اما به هر تقدیر نصوص نقل شده در آنها با نصوص بشارات مربوط به فارقلیط سازگاری تمام ندارند.
همچنین بر پایه روایتی از
ابن سعد ، در سده ۱ق شخصی تازه
مسلمان به نام
سهل مریسی مولای
عثیمه که خود «
قاری انجیل » بود، میگفت که نزد عمویش یک «
مصحف » (
کتاب مقدس ) یافته بود که در آن، سخن از
پیامبر اسلام به میان آمده، و در اوصاف وی چنین گفته شده بود که «او از ذریه
اسماعیل و نامش احمد است».
بشارت نقل شده در این
روایت ، با برداشت
اسلامی از موضعی در سفر پیدایش (۲۰:۱۷)، مبتنی بر «
بشارت به
مادماد » قابل مقایسه است؛ توضیح آنکه در سیاق گفتار درباره اسماعیل فرزند
ابراهیم - علیه
السلام- در موضع یاد شده از اصل
عبرانی کتاب مقدس ۱ (سفرپیدایش: ۲۰:۱۷) ترکیبی به شکل «بمأدماد» به کار رفته است که در برگردانهای متداول
عهد عتیق به صورت «بسیار کثیر» یا معادلهای آن در زبانهای دیگر ترجمه گردیده است.
در حالی که برخی از عالمان
مسلمان «مادماد» را اشاره به «محمد» دانسته، واژه «مادماد» (گاه ضبط به صورت مود مود،میدمید، در تمام موارد با دال و ذال) را از نامهای پیامبر- صلیاللهعلیهوآله
وسلم- در برخی از کتب آسمانی پیشین شمردهاند
و شاید عبارت مورد نظر
سهل مریسی نیز همین عبارت سفر پیدایش و نه
انجیل ، با ترجمه «مادماد» به احمد بوده باشد.
گاه در روایات، موضوع بشارت به احمد از تعالیم
عیسی - علیه
السلام- ، یعنی مورد منصوص
قرآن ، فراتر رفته، و به کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبران پیشین نیز کشیده شده است. بشارتی مشهور نزد مسلمانان سده ۱ق، به نقل از
تورات وجود داشته که با متن شناخته شده
عهد عتیق قابل تطبیق نیست و در تعبیر عربی آن به شکل کلی«عبدی المختارلیس بفظ و لاغلیظ» آغاز میشده است. این «عبدمختار» بشارت داده شده، در برخی از روایات، «احمد» نامیده شده است
همچنین در روایتی از
وهب بن منتبه ،
بشارت به
پیامبر - صلیاللهعلیهوآله
وسلم- با عنوان «احمد» از
زبور داوود - علیه
السلام-
و در برخی روایات از
صحیفه اشعیا حکایت شده است.
سرانجام باید از «بشارت به احمد» منتسب به
حبقوق نبی یاد کرد که با موضعی از متن حاضر
صحیفه حبقوق قابل مقایسه است.
در متنی به روایت
نوفلی از
امام رضا - علیه
السلام- مربوط به سده۳ق/۹م؛ به نقل از حبقوق چنین آمده است : «
خداوند تبیان را از
کوه فاران بیاورد و آسمانها از ستایش احمد و
امت او پر شد…» (جاءالله بالتبیان من جبل فاران و امتلأت السماوات من تسبیح احمد و امته ….)
(مأخذ اخیر به نقل از
دانیال که در آنها نام «محمد» آمده است).
در
صحیفه حبقوق (۳:۳) چنین آمده است: «خدا از
تیمان آمد و
قدوس از
جبل فاران ،
جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از
ستایس او مملوگردید».
واژه ترجمه شده به «جلال او» در اصل عبرانی «هووو» است.
گرد هم آمدن روایات متعدد و متنوع مبتنی بر بشارت به احمد در نوشتهها و تعالمی اهل کتاب در
طبقات ابن سعد نشان از توجه خاص و گسترده عالمان
مسلمان در سده۲ و شاید سده ۱ ق به یافتن اشارتی بر «بشارت به احمد» در منابع دینی پیشینیان دارد.
در پایان سخن، باید از
بشارت موجود در
انجیل یوحنا (۱۶:۱۴، ۲۶؛ ۲۶:۱۵؛ ۷:۱۶) مبنی بر فرستاده شدن «
فارقلیط » در دورهای پس از
عیسی مسیح یاد کرد (نیز ذکر آن در برخی از متون
آپوکریف یا دیگر آثار کهن مسیحی، مانند : «دعای
پولس رسول۲»، ۲۸؛ «تسلیت نامه» یعقوب سروگی، ص۳۸۸) که گاه با موضوع بشارت به احمد پیوند داده شده است.
واژه «فارقلیط» (یا بارقلیط) شکل
عربی شده ای از واژه یونانی پاراکلتوس۳ به معنای مدافع،
وکیل ،
شفیع یا
میانجی بوده است که در فرهنگ
کلیسایی به معنای «تسلی دهنده»
تفسیر میشده است.
عالمان
اسلامی در قرون متمادی گاه گاه بر این نکته اشار نمودهاند که پاراکلتوس در واقع قرائت
تحریف آمیزی از واژه پریکلوتوس۴ در یونانی است، هر چند که تعابیر آنان از این تلقی از دقت زبانی چندانی برخوردار نبوده است.
پریکلوتوس که در لغت به معنی بزرگوار، مشهور و عالی بوده و در دورههای
ماقبل مسیحی بارها کاربرد یافته است، از نظر مفهوم لغوی میتواند تعبیری از نام
پیامبر اسلام «محمد» یا «احمد» تلقی گردد.ماوردی بر این نکته تصریح نموده که فارقلیط از ریشهای به معنای «حمد» گرفته شده است
(نظریاتی کهن که در آنها فارق لیطا یا بارقلیط به معنی «آنکه
حق و
باطل را از هم جداسازد» تفسیر شده است)
و
ابن قیم بر این امر تصریح دارد که برخی فارقلیط را بر احمد مذکور در
قرآن منطبق دانستهاند.
(۱) علی ابن اثیر، اسدالغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۲) مبارک ابن اثیر، النهایه، به کوشش طاهر احمدی زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۳) محمد ابن بابویه، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
(۴) محمد ابن بابویه، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۵) محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۶) محمد ابن بابویه، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
(۷) محمد ابن حبیب، المحبر، به کوشش لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
(۸) احمد ابن حجر، الاصابه، قاهره ۱۳۲۸ق.
(۹) احمد ابن حجر، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق.
(۱۰) علی ابن ربن، الدینو الدوله، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۱) محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخا و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴ـ۱۹۱۵م.
(۱۲) عمر ابن شبه، تاریخ المدینه، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۳) محمد ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم چاپخانه علمیه.
(۱۴) علی ابن طاووس، اقبال الاعمال، تهران ۱۳۲ق.
(۱۵) علی ابن طاووس، سعد السعود، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۱۶) احمد ابن طیفور، کتاب بغداد، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۱۷) علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، (عمان)، دارالبشیر.
(۱۸) احمد ابن عنبه، عمده الطالب، نجف ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۱۹) محمد ابن قیم جوزیه، جلاءالافهام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۰) محمد ابن قیم جوزیه، زادالمعاد، در حاشیه شرح المواهب.
(۲۱) محمد ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری، به کوشش سیف الدین کاتب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۲۲) اسماعیل ابن کثیر، الفصول فی سره الرسول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۳) ابن ندیم، الفهرست.
(۲۴) عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۲۵) احمد ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، به کوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ ش.
(۲۶)
سلیمان ابوداوود سجستانی، سنن، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنه النبویه.
(۲۷) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۲۸) شیخ مفید، الاختصاص، به کوشش علی اکبر غفاری، قم جماعه المدرسین.
(۲۹) علی اربلی، کشف الغمه، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۰) «القاب الرسول و عترته»، المجموعه النفیسه، قم ۱۴۰۶ق.
(۳۱) محمد بخاری، صحیح، همراه با حاشیه سندی، قاهره.
(۳۲) احمد برقی، رجال، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، همراه رجال ابن داوود حلی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۳۳) احمد بیهقی، دلائل النبوه، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۴) محمد ترمذی، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م به بعد.
(۳۵) محمد ترمذی، «الشمائل»، همراه با حاشیه با جوری، قاهره، ۱۳۴۴ق.
(۳۶) محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
(۳۷) دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، نجف، ۱۳۵۶ق.
(۳۸) دیوان حسان بن ثابت، به کوشش ولید عرفات، بیروت، ۱۹۷۴م.
(۳۹) راوندی قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، ۱۴۰۹ ق.
(۴۰) محمد زرقانی، شرح المواهب اللدنیه، قاهره، ۱۳۲۹ق.
(۴۱) عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۴۲) سیوطی، الخصائص الکبری، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴۳) سیوطی، الدرالمنثور، قاهره، ۱۳۱۴ق.
(۴۴) فضل طبرسی، اعلام الوری، نجف، ۱۳۹۰ق.
(۴۵) محمد طوسی، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۴۶) عهد جدید.
(۴۷) عهد عتیق.
(۴۸) محمد فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعه البهیه.
(۴۹) قاضی عیاض، الشفاء، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۷۷م.
(۵۰) قرآن مجید.
(۵۱) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۶م.
(۵۲) علی قمی، تفسیر، نجف، ۱۳۸۷ق.
(۵۳) محمد کازرونی، نهایه المسؤول، ترجمه کهن فارسی، به کوشش محمد جعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵۴) محمد کراجکی، کنزالفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ق.
(۵۵) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
(۵۶) علی ماوردی، اعلام النبوه، به کوشش محمد معتصم بالله، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۵۷)
مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵ م.
(۵۸) ملاعلی قاری، جمع الشمائل، قاهره، ۱۳۱۸ق.
(۵۹) یحیی نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ۱۹۲۷ م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد»، ج۶، ص ۲۷۹۷.