احتجاج با اهلکتاب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر
مسلمانان لازم است طبق فرمایش
قرآن با
اهل کتاب احتجاج کنند، یعنی با بهترین شیوه و با اظهار
عقاید مشترک و با
کتابهای آسمانی و با پرهیز از اظهار اختلافات موجود بین آنها با اهل کتاب احتجاج کنند.
احتجاج
مسلمانان با
اهل کتاب باید با بهترین شیوه باشد:
و لا تجـدلوا اهل الکتـب الا بالتی هی احسن...
با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است
مجادله نكنيد.
در
آیات گذشته بیشتر
سخن از نحوه برخورد با
بت پرستان لجوج و
جاهل بود که به مقتضای حال با منطقی تند، با آنها سخن میگفت، و معبودانشان را سستتر از تارهای
عنکبوت معرفی میکرد، و در آیات مورد بحث، سخن از مجادله با اهل کتاب است که باید به صورت ملایمتر باشد، چه اینکه آنها حداقل بخشی از دستورهای
انبیاء و
کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای برخورد منطقی داشتند که با هر کس باید به میزان
عقل و
دانش و اخلاقش
سخن گفت.
نخست میفرماید: با اهل کتاب جز به روشی که از همه بهتر است مجادله نکنید (و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن). منظور در اینجا بحث و گفتگوهای منطقی است.
تعبیر به بالتی هی احسن، تعبیر بسیار جامعی است که تمام روشهای صحیح و مناسب مباحثه را شامل میشود، چه در الفاظ، چه در محتوای سخن، چه در آهنگ گفتار، و چه در حرکات دیگر همراه آن بنابراین مفهوم این جمله آن است که الفاظ شما مؤدبانه،
لحن سخن دوستانه محتوای آن مستدل، آهنگ صدا خالی از فریاد و جنجال و هر گونه
خشونت و هتک
احترام، همچنین حرکات
دست و
چشم و
ابرو که معمولا مکمل بیان
انسان هستند همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد، و چه
زیبا است تعبیرات
قرآن که در یک جمله کوتاه یک دنیا معنی نهفته است.
اینها همه به خاطر آن است که هدف از بحث و مجادله برتری جویی و تفوق طلبی و شرمنده ساختن طرف مقابل نیست، بلکه هدف تاثیر کلام و نفوذ سخن در اعماق
روح طرف است، و بهترین راه برای رسیدن به این هدف همین شیوه
قرآنی است.
احتجاج مسلمانان با اهل کتاب لازم است که از طریق اظهار
ایمان به کتابهای آسمانی و خدای واحد باشد:
و لا تجـدلوا اهل الکتـب الا بالتی هی احسن... و قولوا ءامنا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والـهنا و اللـهکم واحد...
با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد .... بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى
خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آوردهايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابر او
تسلیم هستيم!»
آخر آیه یکی از مصداقهای روشن مجادله به احسن را که میتواند الگوی زندهای برای این بحث باشد به میان آورده، میفرماید:
بگوئید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم (و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون).
چه تعبیر زیبا و چه آهنگ جالبی؟ آهنگ
وحدت و ایمان به همه آنچه از سوی خدای واحد نازل شده، و حذف همه تعصبها، و ما و شماها، و بالآخره
توحید معبود و تسلیم بی قید و شرط در برابر الله. آرى اين
قرآن بر اساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه
پیامبران راستين تسليم بى قيد و شرط در برابر فرمان حق، و مجادله با بهترين شيوهها نازل شده. این یک نمونه از مجادله به احسن است که هر کس بشنود مجذوب آن میشود، و نشان میدهد
اسلام گروه گرا، و
تفرقه طلب نیست، آوای اسلام آوای وحدت است و تسلیم بودن در برابر هر سخن
حق.
احتجاج خداوند با اهل کتاب برای پرهیز از اختلاف به وجود تعالیم توحیدی در کتابهای آسمانی است:
وما تفرق الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءتهم البینة• وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء ویقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة و ذلک دیـن القیمة.
اهل كتاب (نيز در
دین خدا) اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن براى آنان آمد! و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و از
شرک به توحيد بازگردند،
نماز را برپا دارند و
زکات را بپردازند و اين است
آیین مستقيم و پايدار!
آیه اول
سوره که میفرمود: ما دست بردار از
کفار اهل کتاب و
مشرکین نیستیم تا
حجت بر آنان تمام شود، به کفرشان به
نبوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و کتاب او، که متضمن دعوت حق او است اشاره میکرد، و آیه مورد بحث به اختلافی که قبل از دعوت اسلامی داشتند اشاره میکند، و در
قرآن کریم در چند جا به این اختلاف اشاره شده است.
و منظور از آمدن بینه برای کفار همان بیانات کتب انبیای گذشتهای است که در کتبشان آمده بود، و یا کلام انبیای آنان در توضیح و
تفسیر بیان الهی است.
در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که: چرا در آیه مورد بحث متعرض اختلاف اهل کتاب در مذاهب خود شد، ولی اختلاف و
تفرقه مشرکین و اعراضشان از
دین توحید و انکارشان مسأله
رسالت را متعرض نگردید؟
در پاسخ میگوییم: بعید نیست جمله و ما تفرق الذین اوتوا الکتاب، شامل
مشرکین هم بشود، چون در آیه مورد بحث میتوانست بفرماید: و ما تفرق اهل الکتاب الا من بعد...، ولی به جای جمله اهل الکتاب، جمله الذین اوتوا الکتاب، را آورد، و تفاوت بین این دو تعبیر بر کسی پوشیده نیست، چون تعبیر اهل کتاب در
عرف قرآن تنها شامل
یهود و
نصاری و
صابئان و
مجوسیان، و یا تنها یهود و نصاری میشود. ولی تعبیر دوم یعنی آنان که کتاب برایشان نازل شده، شامل
مشرکین هم میشود، چون کتاب خدا برای عموم
بشر نازل شده، و در
قرآن کریم تصریح فرموده به اینکه خدای تعالی در اولین روز تشکیل اجتماع بشری، و بروز اختلافهای حیوانی در بینشان کتاب برای آنان نازل کرد، یعنی
شریعت و قانونی برایشان
تشریع کرد تا در اختلافهایی که در امور زندگی و حیوانیشان رخ میدهد
حکومت کند، ولی بشر بعد از آمدن شریعت هم آن اختلافهای قبلی را در شریعت خدا سرایت دادند، با اینکه حق برایشان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود، پس به
حکم این آیات، عموم بشر مشمول
کتب آسمانی بوده و هستند، چیزی که هست در اثر اختلاف (ناشی از پیروی
هوای نفس)، بشر چند طایفه شدند، بعضیها به کلی فراموش کردند که کتابی از ناحیه آفریدگارشان برایشان نازل شده، و بعضی دیگر این معنا را از یاد نبردند و لیکن هوای نفس را در دین خدا رخنه داده، به دینی تحریف شده متدین شدند، طایفهای دیگر دین خدا را بدون کم و کاست حفظ کرده، بدان متدین شدند.
خداوند ضد اهل کتاب با یادآوری
میثاق الهی با انبیای گذشته، درباره
رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله احتجاج کرد:
واذ اخذ الله میثـق النبیین لمآ ءاتیتکم من کتـب وحکمة ثم جآءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم واخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا... • فمن تولی بعد ذلک فاولـئک هم الفـسقون.
و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از
پیامبران (و پیروان آنها)،
پیمان مؤکد گرفت، که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست
تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع،
اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: « (آری) اقرار داریم!» ... پس کسی که بعد از این (پیمان محکم)، روی گرداند،
فاسق است.
«و اذ اخذ الله...» متعلق به «اذکر» مقدر است و براساس روایت
امیرمؤمنان و
امام صادق علیهماالسلام مقصود از «میثاق النبیین» پیمانی است که خداوند ازپیامبران پیشین گرفت که آنان
امت خویش را از
بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ایمان به وی آگاه کنند.
این
آیات بی ارتباط با آیات قبل نیست، سیاق آن و سیاق آیات قبل هم یکی است و
سخن با همان وحدتش جریان دارد. و خلاصه اینکه این آیات دنباله همان آیات است گویی خدای تعالی بعد از آنکه بیان کرد که
اهل کتاب در علمی که به کتاب داشتند و در دینی که خدا به ایشان داده بود همواره اخلال و سنگ اندازی میکردند. و کلمات خدا را جابجا مینمودند و میخواستند به این وسیله حقایق را بر مردم مشتبه سازند و بین
پیامبران تفرقه انداخته و بگویند: ما آن
پیامبر را قبول داریم ولی این (یعنی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله) را قبول نداریم و نیز بعد از اینکه این
تهمت را نفی کرد، که پیغمبری از پیامبران چون
موسی و
عیسی علیهماالسلام دستور داده باشد که خود او و یا غیر او را مثلا یکی از پیامبران را و یا
ملائکه را ارباب خود بگیرند، همانطور که
نصاری به صراحت و بی رودربایستی میگویند، عیسی خداست و همانطور که از ظاهر کلام
یهود چنین چیزی استفاده میشود اینک در این آیات، تخطئه یهود و نصارا را شدت بخشیده و میفرماید: نه تنها آن دو بزرگوار چنین چیزی را نگفته بودند بلکه نمیتوانستند بگویند، برای اینکه خدای تعالی از تمامی
انبیاء پیمان گرفته که به همه پیامبران ایمان آورند (چه پیغمبران قبل از خودشان و چه بعد از ایشان) و او را یاری کنند، به این معنا که هر پیغمبری، پیغمبران قبل از خود را تصدیق کند، و مردم را به آمدن پیغمبران بعد از خودش
بشارت دهد. همانطور که عیسی علیهالسلام، پیامبر قبل از خود یعنی موسی را تصدیق کرد و به آمدن پیامبر بعد از خودش یعنی
محمد صلیاللهعلیهوآله
بشارت داد، و همچنین خدای تعالی از انبیاء پیمان گرفت، که از مردم و امت خود پیمان بگیرند، و حداقل آنان را شاهد بر خودشان قرار دهند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای پذیرش
اسلام از سوی اهل کتاب مأمور به اقامه حجت و
تبلیغ اهلکتاب بود:
فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله ومن اتبعن وقل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوا فانما علیک البلـغ والله بصیر بالعباد.
اگر با تو، به گفتگو و
ستیز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: «من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)،
تسلیم شدهايم.» و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى) و بىسوادان (
مشرکان) بگو: «آيا شما هم تسليم شدهايد؟» اگر (در برابر فرمان و منطق
حق، تسليم شوند،
هدایت مىيابند و اگر سرپيچى كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است و خدا نسبت به (اعمال و
عقاید)
بندگان، بيناست.
بنابراین که جمله «انما علیک البلاغ» به معنای تبلیغ و اقامه حجت باشد.
به دنبال بیان سرچشمه اختلافات دینی به گوشهای از این اختلاف که همان بحث و جدال یهود و نصاری با پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود، در این
آیه اشاره میکند، میفرماید: اگر با تو به گفتگو و ستیز برخیزند (با آنها) مجادله نکن و بگو: من و پیروانم در برابر خداوند،
تسلیم شدهایم (فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله و من اتبعن). حاجوک از ماده محاجه در
لغت به معنی بحث و گفتگو و استدلال و دفاع از یک عقیده یا یک مساله است.
طبیعی است که طرفداران هر آیینی در مقام دفاع از
عقیده خود بر میآیند و خود را حق به جانب معرفی میکنند، از این رو
قرآن به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میگوید: ممکن است اهل کتاب (یهود و نصاری) با تو بحث کنند و بگویند ما در برابر حق تسلیم هستیم، و حتی در این باره پافشاری کنند چنان که
مسیحیان نجران در برابر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چنین بودند.
خداوند در این آیه به پیامبرش دستور میدهد که از بحث و مجادله با آنها دوری کن و به جای آن برای راهنمایی و قطع
مخاصمه بگو: به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و همچنین درس نخواندهها (
مشرکان) آیا شما هم (همچون من که تسلیم فرمان حقم) تسلیم شدهاید (و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ا اسلمتم).
اگر به راستی تسلیم شوند هدایت یافتهاند، و اگر روی گردان شوند و سرپیچی کنند بر تو ابلاغ (رسالت) است و تو
مسئول اعمال آنها نیستی (فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما علیک البلاغ). بدیهی است منظور تسلیم زبانی و ادعایی نیست، بلکه منظور تسلیم حقیقی و عملی در برابر حق است، اگر آنها در برابر سخنان حقیقی سر تسلیم فرود آورند، با توجه به اینکه
دعوت تو آشکار و آمیخته با
منطق و دلیل روشن است مسلما
ایمان میآورند و اگر ایمان نیاورند تسلیم حق نیستند و تنها دعوی اسلام و تسلیم در برابر فرمان حق دارند. کوتاه سخن اینکه: وظیفه تو
ابلاغ رسالت است، آمیخته با دلیل و
برهان، و اگر
روح حق جویی در آنها باشد پذیرا میشوند، و اگر نشوند تو
وظیفه خود را انجام دادهای. و در پایان آیه میفرماید: خداوند به اعمال و افکار
بندگان خود بینا است.
با روشن شدن
حقیقت برای
اهل کتاب لازم است که احتجاج پایان بپذیرد:
فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله ومن اتبعن وقل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوا فانما علیک البلـغ...
اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: «من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شدهايم.» و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى) و بىسوادان (
مشركان) بگو: «آيا شما هم تسليم شدهايد؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند و اگر سرپيچى كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است
اگر
یهود و
نصاری با تو در
دین مجادله کردند، بگو (ای پیامبر) من همه وجود خود را برای خدای یکتا خالص گردانیده و
شریک و انبازی برای او نزد خود قرار ندادهام، تا معبودی دیگر را با او پرستش کنم. و منظور این است که ای پیامبر بگو دین من
توحید است و این همان اصلی است که تمام مکلفین ملزم به
اقرار آن هستند.
و من اتبعن، این جمله عطف است بر «تاء» در «اسلمت» و میتوان گفت «واو» به معنای «مع» و جمله «مفعول معه» است. و قل للذین اوتوا الکتاب، به اهل کتاب یعنی یهود و نصاری بگو. و الامیین، و کسانی که
کتاب ندارند، یعنی
مشرکان عرب.
أأسلمتم، به موجب دلایل و نشانههایی که نزد شماست، آیا
اسلام آوردهاید یا هنوز بر
کفر خود باقی هستید؟! این جمله در
لفظ استفهام ولی متضمن معنای
امر است یعنی «اسلام بیاورید».
فان اسلموا فقد اهتدوا، پس اگر اسلام آوردند، به سود خودشان است که از گمراهی به
راه حق هدایت یافتهاند.
و ان تولوا، و اگر پشت کرده و اسلام را نپذیرفتند، به تو ای پیامبر زیانی نرساندهاند، تو فرستاده خدا هستی و وظیفه تو تنها تبلیغ و توجه دادن آنان به راه حق و هدایت است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۴۴، برگرفته از مقاله «احتجاج با اهلکتاب».