ابومنصور بغدادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَغْدادی، ابومنصور عبدالقاهر تمیمی بغدادی د ۲۹ق/۰۳۷م، ملقب به «استاد»، متکلم، فقیه و ریاضیدان که در
فقه ،
شافعی مذهب ، و در
اعتقاد ،
اشعری بود.
از آغاز
زندگی او اطلاعات اندکی دردست است. گفتهاند که زادبوم او
بغداد بود، تا آنکه
پدر وی، ابوعبدالله طاهر بن محمد بن عبدالله بغدادی د ۸۳ق/۹۳م که مردی فرهیخته و دانش اندوخته بود، هر آنچه ازاهل و عیال و
ثروت بسیار داشت، به همراه خود برداشت و رو به
نیشابور نهاد.
سال ورود خاندان بغدادی به نیشابور روشن نیست، اما میدانیم که عبدالقاهر در ۷۰ق/۸۰م در مناظرهای در ناحیه
خراسان و احتمالاً در نیشابور شرکت داشته است.
بر اساس برخی شواهد میتوان
حدس زد زمانی که عبدالقاهر از درسهای شیوخ بغداد بهره برده، حدود ۰ سال داشته است.
سرانجام، عبدالقاهر بر اثر واقعهای که ازآن با عنوان «فتنهترکمانان» یاد کردهاند، نیشابور را به قصد
اسفراین ترک کرد؛ اما چندی نگذشت که درهمانجا درگذشت و درکنار آرامگاه استادش
ابواسحاق اسفراینی به
خاک سپرده شد.
بر اساس گزارشی از ذهبی که عبدالقاهر را در هنگام
مرگ مردی کهنسال خوانده است،
احتمالاً
سن او در آن زمان، هفتاد و بیش از آن بوده است؛ و از آنجاکه او در بغداد از
ابن عدی د ۶۵ق/ ۷۶م نیز
حدیث شنیده بود، شاید بتوان
تولد او را در حدود سال ۵۰ق/۶۱م تخمین زد.
عبدالوهاب سبکی از کتابی با نام شرح
عقیده الاستاذ ابی منصور که خود نگاشته، خبر داده است.
افزون بر این، درباره زندگی و آثار عبدالقاهر بغدادی دو مقاله مستقل، یکی با عنوان «ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادی» از آنِ محمدجواد مشکور نشریه دانشکده ادبیات تبریز، ۳۳۳ش، س، شم (ص ۸۴- ۹۵) و دیگری با عنوان «اصولالدین» به قلم فوزیه حسین محمود تراثالانسانیه، ۹۶۹م، /۸۷-۰۶ در دست است. همچنین
عبدالرحمان بدوی و لوئی گارده هر کدام بخشی از آثار خویش را به بحث از او اختصاص دادهاند.
عبدالقاهر در نیشابور نیز به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و در حلقه درس ابواسحاق
اسفراینی د ۱۸ق/۰۲۷م حاضر شد و پس از استاد خویش و به خواست وی، بر مسند او تکیه زد و سالیانی به تدریس علوم پرداخت.
عبدالقاهر از بسیاری استادان دیگر نیز درس آموخته، و حدیث شنیده است که از آن میان میتوان از
ابواحمد عبدالله ابن عدی ،
ابوبکر محمد بن حسن بن فورک ،
ابوعمرو اسماعیل بن نجید ،
ابوعمرو محمد ابن جعفر بن مطر و
قاضی ابومحمد عبدالله بن عمر مالکی نام برد.
جامعیت علمی عبدالقاهر که گفته میشود ۷نوع از علوم را تدریس میکرده است،
حلقه درس وی را به یکی از مهمترین حلقههای درسی منطقه خراسان و محل توجه دانشجویان آن زمان بدل ساخته بود.
از شمار شاگردان او،
ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ،
ابوالقاسم قشیری و
امام الحرمین جوینی پرآوازهترند.
در سرگذشتنامهها، از نیک طبعی و گشادهدستی عبدالقاهر سخن به میان آمده است، چنانکه گفتهاند: دارایی فراوان خود را در راه کسب دانش و دستگیری از دانشآموزان صرف کرد و چیزی برای خود باقی نگذارد.
اما افزون بر این، گزارش مستقل دیگری درباره ویژگیهای شخصی و زندگی فردی عبدالقاهر، جز اینکه دخترش را به عقد
ابوالمظفر شاهفور شهفور بن طاهر اسفراینی د ۷۱ق/۰۷۸م درآورد
در دست نیست و در نتیجه، باید هر گونه ارزیابی دیگر را بر پایه قراین موجود بنا کرد.
اندک شواهد موجود، از سفرهای عبدالقاهر به برخی شهرها مانند
بلخ و
ری حکایت دارد. به نظر میرسد که اشتغال عمده او در این سفرها، املای حدیث به خواهندگان آن و یا ارشاد و ایراد مناظرات کلامی بوده باشد.
از عبدالقاهر اشعاری باقی مانده است که بیشتر شیوه نظمهای تعلیمی را دارد و به ندرت میتوان در آنها ذوقی یا حلاوتی جست. او برخی از اشعار خویش را در
نقض و
احتجاج بر اهل دیگر فرق کلامی سروده است. مجموعهای مشتمل بر حدود ۵
بیت را میتوان از لابهلای نگاشتههای خود وی و آثار دیگر نویسندگان، سراغ گرفت.
آثار دیگری که از عبدالقاهر بر جای مانده، اندکی است از آنچه او نگاشته است:
۱-
اصول الدین ، که با نام
التبصره البغدادیه نیز شناخته میشده است. این کتاب نخستینبار بهکوشش هلموت ریتر در استانبول ۳۴۶ق/۹۲۸م به چاپ رسیده است.
۲-
الایضاح عن اصول صناعه المسّاح .
۳-
الفَرق بین الفِرَق ، در باب که با شرح
حدیث «افتراق امت» آغاز میشود و پس از آن، در ضمن باب به بیان گرایشهای کلامی در میان مسلمانان میپردازد و در پایان، به توضیح آنچه خود، گروه رستگاران الفرقه الناجیه نامیده است، میپردازد. از میان چاپ های این کتاب، چاپ محمد زاهد کوثری ۳۶۷ق/۹۴۸م و چاپ محمد محییالدین عبدالحمید ۳۸۴ق/ ۹۶۴م که هر دو در قاهره منتشر شده، قابل ذکر است. این کتاب در
سده ق، بهوسیله عبدالرزاق بن رزق الله رَسعَنی خلاصه شد که با عنوان مختصر کتاب الفرق بین الفرق، به کوشش فیلیپ حِتّی در قاهره ۹۲۴م به چاپ رسید. همچنین الفرق به وسیله محمد جواد مشکور و با نام
تاریخ مذاهب اسلام به فارسی ترجمه شده است تبریز، ۳۳۳ش، تهران، ۳۴۴ش. نیمه نخست آن هم توسط خانم سیلی و نیمه دوم آن نیز توسط هالکین به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است.
۴-
الملل و النحل . این اثر همچون کتاب الفرق به بیان آراء فرقههای کلامی در دنیای اسلام پرداخته، و با ذکر فضلیت
اهل سنت و جماعت خاتمه یافته است. بخشی از این کتاب براساس تنها نسخه موجود از آن، به کوشش البیر نصری نادر در بیروت ۳۹۰ق/۹۷۰م به چاپ رسیده است. با اینکه برخی از معاصران بر این باورند که دو کتاب الفرق و الملل بغدادی در اصل یکی خلاصهای از دیگری است،
اما خود مؤلف از آن دو به عنوان کتابی مستقل یاد کرده است.
۵-
الناسخ و المنسوخ ، که در آن در ضمن باب به بیان مفهوم و شرایط نسخ، و آیات ناسخ و منسوخ
قرآن پرداخته شده است. این کتاب به کوشش حلمی عبدالهادی در ۴۰۷ق/۹۸۷م در عمّان به چاپ رسیده است.
۱-
تأویل المتشابهات فی الاخبار و الا¸یات ؛
۲-
تفسیر اسماء اللهالحسنی یا
تفسیرالاسماء والصفات فی الکلام و العلم الالهی ؛
۳-
التکمله فیالحساب دفتر .
۱-
ابطال القول بالتولد ؛
۲-
احکام الوطء التام، معروف به التقاء الختانین ؛
۳-
بلوغ المدی فی اصول الهدی ؛
۴-
التحصیل، در اصول فقه ؛
۵-
تفسیرالقرآن ؛
۶-
تفضیل الفقیرالصابر علی الغنی الشاکر ؛
۷-
الحرب علی ابن حرب ؛
۸-
دلائل النبوه ؛
۹-
الریاض المونقه ؛
۱۰-
شرح حدیث افترقت ، که به نظر میرسد با آنچه در باب نخست کتاب الفرق آمده، همانند است.
۱۱-
شرح المفتاح ، در
فروع فقه
شافعی ، از آنِ احمد بن ابی احمد، معروف به
ابن قاص طبری ؛
۱۲-
کتاب الصفات یا الاسماء و الصفات؛
۱۳-
العماد فی مواریث العباد ؛
۱۴-
الفاخر فی الاوائل و الاواخر ؛
۱۵-
الفرائض ؛
۱۶-
فضائح القدریه ؛
که همهجا از آن با نام
فضائح المعتزله یاد میشود؛
۱۷-
فضائح الکرامیه ؛
۱۸-
القضایا فی الدور و الوصایا یا
الدور ؛
۱۹-
کتاب فی الایمان ،
که همهجا با نام
الایمان و اصوله آمده است؛
۲۰-
کتاب فیالسماع ؛
۲۱-
کتاب فی معنی العرش ؛
۲۲-
کتاب فی معنی لفظتی التصوف و الصوفی ؛
۲۳-
الکلام فی الوعید ؛
۲۴-
مشارق النور ، در
علم کلام ؛
۲۵-
معیارالنظر ؛
۲۷-
نفی خلق القرآن ؛
۲۸-
نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فی ترجیح مذهب ابی حنیفه ،
این اثر بهسبب جانبداری از
شافعی ، در مقابل جرجانی که هواخواه
ابوحنیفه بود،
مناقب الامام الشافعی نیز خوانده شده است.
۱-
الایضاح عن اصول صناعه المسّاح ، که درباره اندازهگیری
سطح و
حجم است. در ۳۴۷ش احمد گلچین معانی دستنویسی از این رساله را به همراه متنی فارسی که به نظر وی ترجمه رساله الایضاح بود، در تهران منتشر کرد. اما مقایسه این دو دستنویس نشان میدهد که هیچ ارتباطی میان آنها وجود ندارد. با اینهمه، از آنجا که
ابوالفتوح اصفهانی ، مترجم رساله فارسی به صراحت رساله را به بغدادی نسبت داده است، میتوان این متن فارسی را ترجمه رساله دیگری از ابومنصور دانست. شایان توجه است که هیچیک از این دو رساله مطلب مهم و قابل ذکری در برندارد.
۲-
التکمله فی الحساب . این اثر مجموعهای از
علم حساب روزگار مؤلف را شامل میشود. بغدادی در مقدمه آن میگوید: میخواستم کتابی بنویسم که همه انواع دستگاههای حسابی را شرح دهد. این اثر به قسمت بخش شده است: قسمت اول و دوم شامل حساب هندی با عددهای صحیح و کسرهاست؛ قسمت سوم حساب شصتگانی است که با روش و ارقام هندی بیان شده است؛ قسمت چهارم درباره حساب انگشتی است؛ قسمت پنجم درباره جمع، تفریق، ضرب، تقسیم و اعداد گنگ است؛ قسمت ششم در بررسی خواص
اعداد است و قسمت هفتم درباره حسابهای بازرگانی و سرگرمیهای
ریاضی است. در این اثر، بغدادی به کتاب گمشده
الجمع و التفریق خوارزمی اشاره نموده، و مبحث حساب انگشتی را از آن کتاب نقل کرده است. وی در قسمت حساب اعداد گنگ از کتاب ۰ اصول
اقلیدس درباره اعداد گنگ و ریشههای درجه دوم استفاده کرده است. (سعیدان، ۹-۱۰) بغدادی در بخش خواص اعداد هنگام بحث درباره اعداد طبیعی زائد، ناقص، کامل و متحاب، به نتایج جالبی دست مییابد؛ از جمله اینکه، میان ۰و ۰عدد کاملی وجود ندارد و همه اعداد کامل به یا ختم میشوند.
همچنین در این کتاب به اعداد متعادل برخورد میکنیم که تا چندی پیش در غرب ناشناخته بودند. (جعفری، ۱۲۵- ۱۳۹) اعداد متعادل به اعدادی گویند که مجموع اجزاء آنها با هم برابر باشند. قاعده بغدادی را میتوان با روش امروزی چنین بیان نمود: اگر ۲ q, ۱ q, ۲ p, ۱ pاعداد اول باشند و
a= p ۱ p ۲ ___ , ___ p ۱ = p ۲ b= q ۱ q ۲ ___ , ___ q ۱ = q ۲
دو عدد a و b متعادلند در صورتی که رابطه ۲ q+ ۱ q= ۲ p+ ۱ pبرقرار باشد. به عنوان مثال، بغدادی دو عدد ۵۹ و ۵۹ را متعادل میخواند، زیرا:
۷ =۳ ++=۵۹
۷ =۳ +۳+=۵۹
او میتوانست عدد ۰۳ را نیز جزو همین اعداد حساب کند، زیرا:
۷ =۷ +۹+=۰۳
غیر از این عدد، اعداد ۹ و ۴۳ نیز دارای همان وزنه ۷ است، ولی آنها را نمیتوان با روش بغدادی بهدست آورد.
۷ =۳+۱+++=۹
۷ =۹++=۴۳
عبدالقاهر بغدادی امروزه، به علت انتشار چند اثر کلامی از وی، شاید بیشتر به عنوان یک متکلم
اشعری متعصب باز شناخته شود، در حالی که به نظر میرسد آراء او در زمینه
فقه و به تبع آن، علم حساب که در مباحث خاصی مانند باب
ارث کاربرد داشت، بیشتر محل اعتنا بوده است. منابع کهن عبدالقاهر را از پیشروان دفاع از مذهب شافعی، بهویژه در مقابل
حنفی مذهبان، بهشمار آوردهاند.
هرچند که جانبداری او از شافعی، گاه دور از
افراط و
تعصب نبوده است،
با این حال، آراء فقهی وی همواره مورد توجه فقیهان و اصولیان بوده و در آثار مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
شاید با این
وصف ، دیگر عجیب نباشد که خواننده کتاب اصولالدین عبدالقاهر بغدادی
از همان آغاز دریابد که با اثری از یک فقیه متبحر و مسلط به
فروع احکام روبهروست.
درواقع، آنچه از آثار عبدالقاهر در علم کلام بهدست آمده است، از نظر محتوا متضمن مطلب تازهای نیست. او که از طبقه سوم شاگردان
ابوالحسن اشعری د ۲۴ق/۳۶م بهشمار میرود،
در آثار خویش بهطور عمده به بازگویی مطالب
اسلاف خود پرداخته است؛ چنانکه در آثار کلامی او، حتی اشارهای به نام و عقاید
قاضی عبدالجبار د ۱۵ق/۰۲۵م متکلم بزرگ
معتزلی معاصر وی نمیتوان یافت. از اینرو، شاید بتوان گفت که
شهرت و اقتدار حوزه درسی وی در نیشابور، و به طور کلی خطه خراسان بود که بستر مناسبی برای ترویج تألیفات او فراهم آورد.
بههر حال، نکته اساسی که باید مورد توجه قرار داد، آن است که عبدالقاهر بنای خود را به طور اخص در کتاب الفرق بین الفرق بر نوعی
بدعت در شیوه تبیین آراء کلامی نهاد که میتوان آن را فاصله گرفتن از طرح بیطرفانه عقاید نامید.
به طور کلی، شیوه عبدالقاهر را در طرح مباحث کلامی، میتوان در ضمن این نکات مورد توجه قرار داد:
انکار و
تأویل هر آنچه بتوان در مورد مخالفان، نوعی
کمال و
فضیلت بهشمار آورد. بهطور نمونه، در اینباره میتوان به آنچه عبدالقاهر درباره
واصل بن عطا ، نظّام و
جاحظ آورده است، اشاره کرد.
عبدالقاهر گاه اسامی افراد و گروهها را نیز از طریق توسل به صنایع لفظی و غیر آن، دستاویزی برای
تحقیر و
استهزا قرار داده است
و هدف عمده او از اینهمه،
اثبات این اصل است که امامان و دانایان امت در همه علوم، تنها از میان پیروان اشعری به ظهور رسیدهاند.
کاربرد گسترده گزارشهای جدلی و خطابی که فایدهای جز خاموش کردن دشمن یا خشنود کردن
عوام ندارد. شیوه عبدالقاهر در برخی از این موارد، ملزم ساختن حریف به مخالفت با حکمی فقهی است که احتمالاً قابل
مناقشه هم هست
بساکه او هدفی جز زشت جلوه دادن شخصیت
رقیب نداشته است.
ایجاد
تفرقه در میان قائلان به یک
عقیده ، از طریق پررنگ کردن تفاوتها در مشربهای اعتقادی و تأکید بر اختلاف آبشخور فرق مختلف
به کار بردن لحنی ستیزهجویانه و عنادآمیز در بیان مطالب که گاه آشکارا از شأن مباحث علمی دور میشود.
تکفیر بیپروای مخالفان و
متهم ساختن آنان به خروج از
دین ؛
چنانکه گویی مرز میان
حق و
باطل چنان روشن و فراخ است که میتوان کلام اشعری را در هالهای روشن از حقانیت، و کلام دیگران را در حلقه تاریکی از
تردید و
بطلان دید.
نگرش به قضایای کلامی نه از موقف جریانی سیال از ذهنیات و قضایای بشری، بلکه از زاویه نصوصی که به
دلالت و
استحکام آنها اطمینان کامل وجود دارد. وی عملاً به نفع
نص دست از
اجتهاد برمیدارد - شیوهای که بیشتر از
اصحاب حدیث و اهل ظاهر به ظهور رسیده است - و این موضوعی است که بازشناسی هویت عبدالقاهر متکلم را از عبدالقاهر فقیه مشکل میکند.
بغدادی در کتاب اصولالدین کوشیده است تا در قالب ۵ اصل که خود آنها را «اصول دین» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از الهیات اشاعره پی افکند و جالب اینجاست که وی هر یک از این اصول را نیز در قالب ۵ مسئله بررسی کرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه که تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، ۲۵ مسئله شده است. او فشرده این اصول را در کتاب الفرق بین الفرق نیز آورده است.
بغدادی معتقد است که بر هر شخص
عاقل و بالغی واجب است که به حقیقت این اصول
معرفت پیدا کند، زیرا در شاخههای هر یک از این اصول، مسائلی هست که اهل سنت درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان کسانی را که با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند.
فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی از این قرار است:
بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متکلمان
رئالیست ، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از
ذهن ، معرفتهای زاییده از ادراکات بدیهی، حسی و استدلالی را واقع نما و معتبر میانگارد و از این رهگذر،
سوفسطاییان را که منکر علوم و حقایق اشیائند، گمراه و
کافر میخواند.
عالم همه موجودات جز خدا
حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و
مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض ترکیب یافته، و جسم از
اجزاء لایتجزا تشکیل شده است و
ابراهیم بن سیار نظام ه م و فلاسفهای که جزء لایتجزا را منکر شدهاند، کافرند.
برخلاف عقیده
دهریه ه م، همه پدیدهها محدثند و
صانع دارند.
ثمامه بن اشرس ه م و برخی از معتزله که افعال متولد، تولد را فاقد فاعل میدانند، کافرند.
خدا نهایت ،
حد ،
صورت ،
اعضا و
احساس ندارد و مکانی او را محدود نمیکند،
حرکت و
سکون ندارد و
واحد است و همیشه
باقی است.
برخلاف آنکه
معتزله صفات خدا را
نفی میکنند، این صفات همچون
قدرت ،
حیات ،
اراده ،
سمع ،
بصر و کلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست.
مؤمنان در
آخرت خدا را رؤیت میکنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگرآنکه از ازل خدا آن را خواسته باشد. کلام خدا
قدیم و غیرمخلوق، و حاوی
امر ،
نهی ، خبر و وعد
وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست،
چشم خدا به معنای آن است که او اشیاء را میبیند،
دست خدا به معنای قدرت او، و تکیه زدن خدا بر
عرش به معنای پادشاهی و
سلطنت اوست.
اسماء خدا توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به کاربرد که در قرآن یا سنت
صحیح یا
اجماع امت برای خدا معین شده است.
خداوند
خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث
خیر یا
شر است و «کسب های» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست که مردم را
هدایت میکند و گمراه میسازد. اگر کسی بمیرد، یا کشته شود، به اجلی که خدا برایش معین ساخته، از
دنیا رفته است. هر کس آنچه میخورد، یا میآشامد -
حلال یا
حرام - همان روزیای است که خدا برایش
مقدر ساخته است.
نبوت و
رسالت امری مسلم و اثبات شده است.
رسول با
نبی تفاوت دارد. انبیا بسیارند، ولی شمار رسولان ۱۳ است. همگی انبیا معصومند.
انبیا
صادق بودن ادعای خود را از راه
معجزه اثبات میکنند و معجزه
پیامبر اکرم (ص) قرآن است. وجه
اعجاز قرآن در
نظم آن است. اولیا دارای کرامتند.
اسلام
رکن دارد:
شهادت به
وحدانیت خدا و نبوت پیامبر (ص) ، برپا کردن
نماز ، پرداختن
زکات ، گرفتن
روزه ماه رمضان و گزاردن
حج .
اصول احکام شریعت عبارت است از:
کتاب ،
سنت و
اجماع سلف .
احکام مربوط به افعال مکلفان است:
واجب ، حرام،
مستحب ،
مکروه و
مباح .
خداوند بر نابود کردن همه چیز
قدرت دارد. او در آخرت همه انسانها و حیوانها را
زنده میکند.
بهشت و
جهنم تا
ابد باقی است و هرگز دستخوش
زوال نمیشود. پیامبر اکرم (ص) و صالحان امت، عدهای از گنهکاران را
شفاعت میکنند.
گوهر ایمان، معرفت و
تصدیق قلبی است و
ایمان با ارتکاب
گناه زایل نمیشود.
بر مردم واجب است که شخصی را به عنوان
امام تعیین کنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فیء را تقسیم نماید.
پیامبر (ص) هیچکس را به عنوان امام و جانشین خود تعیین نکرد. یکی از شرایط امام، افزون بر
علم ،
عدالت و
سیاست ، این است که نسبش به قبیله
قریش برسد. امام نباید مرتکب
گناه کبیره بشود و بر
گناهان صغیره نیز نباید
اصرار بورزد. ترتیب امامتِ
ابوبکر ،
عمر ،
عثمان و
علی به حق بود.
فرشتگان از
خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «عشره مبشره»، ۰ تن از
صحابه اهل بهشتند و باید آنان را
تقدیس کرد.
دشمنان
اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون
بتپرستان و سوفسطاییان، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون
شیعه و
معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است که آنان کافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میکردند.
ناگفته نماند که
فخرالدین رازی در رساله «اصول دین»
محتوای این ۵ اصل را در قالب اصل، به عنوان
مذهب اهل سنت آورده است.
(۱) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
(۲) ابن خلکان، وفیات.
(۳) ابن شاکر، محمد، فوات الوفیات، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۹۵۱م.
(۴) ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۳۴۷ق.
(۵) ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیه، به کوشش عبدالعلیم خان، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۷م.
(۶)
اسفراینی،
شاهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۳۷۴ق/۹۵۵م.
(۷) اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیه، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، ۳۹۰ق/۹۷۰م.
(۸) بدوی، عبدالرحمان، مذاهب الاسلامیین، بیروت، ۹۷۱م.
(۹) بغدادی، هدیه.
(۱۰) بغدادی، عبدالقاهر، اصولالدین، استانبول، ۳۴۶ق/۹۲۸م.
(۱۱) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبه صبیح.
(۱۲) بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۹۸۶م.
(۱۳) بکری، عثمان، اعانه الطالبین، بیروت، ۴۱۸ق/۹۹۷م.
(۱۴) ثعالبی، عبدالملک، یتیمه الدهر، قاهره، ۳۵۴ق.
(۱۵) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۶) حتی، فیلیپ، تعلیقات بر مختصر کتاب الفرق بین الفرقِ بغدادی، قاهره، ۹۲۴م.
(۱۷) حجاوی، موسی، الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، دارالمعرفه.
(۱۸) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۳۴۹ق/۹۳۱م.
(۱۹) دفتر کتبخانه لالهلی، استانبول، ۳۱۱ق.
(۲۰) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۰۳ق/۹۸۳م.
(۲۱) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی، قاهره، ۳۸۰ق/۹۶۰م.
(۲۲) سبکی، علی، الابهاج فی شرح المنهاج، بیروت، ۴۰۴ق.
(۲۳) سبکی، علی، السیف الصقیل، قاهره، مکتبه زهران.
(۲۴) سلفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۴۱۴ق/۹۹۳م.
(۲۵) سید رضوان، تعلیقات بر الوافی بالوفیاتِ صفدی.
(۲۶) سیوطی، الاشباه و النظائر، بیروت، ۴۰۳ق.
(۲۷) ششن، رمضان، نوادر المخطوطات العربیه فی مکتبات ترکیا، بیروت، ۴۰۰ق/۹۸۰م.
(۲۸) شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۹۷۳م.
(۲۹) صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیسابور منتخبالسیاق عبدالغافر فارسی، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۴۰۳ق.
(۳۰) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش رضوان سید، بیروت، ۴۱۳ق/۹۹۳م.
(۳۱) عبدالرسول، سلیمه، تعلیقات بر الفرق الاسلامیه کرمانی، بغداد، ۹۷۳م.
(۳۲) منصور، عبدالحفیظ، فهرس مخطوطات المکتبه الاحمدیه بتونس، بیروت، ۹۷۱م.
(۳۳) نادر البیر نصری، مقدمه بر الملل و النحلِ بغدادی، عبدالقاهر.
(۳۴) نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
(۳۵) نووی، یحیی، المجموع، بیروت، دارالفکر.
(۳۶) واحدی، علی، اسباب نزول الا¸یات، قاهره، ۳۸۸ق/۹۶۸م.
(۳۷) یافعی، عبدالله، مرآه الجنان، بیروت، ۳۹۰ق/۹۷۰م.
(۳۸) کرامتی، یونس «الایضاح عن اصول صناعه المساح»، آیینه میراث، تهران، ۳۷۹ش، س، شم و.
(۳۹) فخرالدین رازی، «اصول دین» چهارده رساله، به کوشش محمدباقر سبزواری، تهران، ۳۴۰ش.
(۴۰) فخرالدین رازی، کتاب الاربعین، حیدرآباد دکن، ۳۵۳ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بغدادب، ابومنصور»، ج۱۲، ص۴۹۴۸.