ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تلعکبری از
محدّثان نامور
امامیه در
قرن چهارم است.
تَلَّعُکْبَری، ابومحمدهارون بن موسی بن احمد، از
محدّثان نامور
امامیه در
قرن چهارم (متوفی ۳۸۵). وی از قبیله
بنی شیبان و به مکانی به نام تَلّ، در شهرک عُکْبَرا، در ده فرسخی شمال
بغداد ، منسوب است.
نام وی را گاه بدون تشدید «ل» و معمولاً با تشدید ضبط کردهاند.
نام اجداد وی، پیش از احمد، دو گونه ثبت شده است.
تاریخ ولادت وی معلوم نیست، ولی با توجه به اینکه از
احمدبن ادریس اشعری (متوفی ۳۰۶)، محدّث معروف قمی، حدیث شنیده ظاهراً در
اواخرقرن سوم به
دنیا آمده است.
از زندگی تلعکبری اطلاعات چندانی در دست نیست. بیشتر آگاهیهای ما در این زمینه، گزارشهایی است که به استادان وی و اخذ
حدیث وی از ایشان اشاره دارد. وی در خانه
محمد بن هَمّام (متوفی ۳۳۶) از
احمدبن ادریس اشعری روایاتی شنیده بوده است.
محمدبن همّام رئیس محدّثان شیعه در بغداد بود و
احمدبن ادریس، احتمالاً در راه
حج ، که با مرگش در میانه راه به انجام نرسید، در بغداد مهمان وی شده بود.
در
دلائل الامامه ،
روایتی از
حضرت علی علیهالسلام در
بصره ، و ظاهراً در باره
جنگ جمل ، آمده که تلعکبری آن را از
محمدبن جریر طبری روایت کرده است.
مقایسه این
سند با دو سند مشابه در
تاریخ طبری درباره وقایع جنگ جمل نشان میدهد که استاد تلعکبری، مؤلف تاریخ طبری است، نه
محمدبن جریر طبری صاحب کتاب
المسترشد فی الامامه .
از دیگر استادان اوائل عمر تلعکبری،
ابوبکر محمدبن محمدبن سلیمان باغَنْدی (متوفی ۳۱۲) است
وی نیز ساکن
بغداد و پیرو
مذهب اهل سنت بود.
بیشتر استادان اوایل عمر تلعکبری در بغداد بودهاند و ظاهراً تلعکبری در دهههای نخستین عمر در بغداد میزیسته است
استاد دیگر وی
محمدبن جعفر اسدی (متوفی ۳۱۲) است که تلعکبری کتاب وی را
روایت کرده است.
اسدی هر چند ساکن ری بوده
ولی باتوجه به منصب
وکالت امام عصر عجل الله تعالی فرجه، احتمال حضورش در بغداد برای ملاقات با
حسین بن روح نوبختی ،
وکیل اصلی و نایب سوم امام عصر، بسیار است.
به نوشته
شیخ طوسی در ۳۱۳،
محمدبن محمدبن اشعث محدّث معروف و مؤلف کتاب
اشعثیات که در مصر میزیسته، به تلعکبری و
پدر و
برادر وی
اجازه روایت داده و این اجازه را
محمدبن داودبن سلیمان به تلعکبری رسانده است و تلعکبری از
محمدبن داود روایات الاشعثیات را که به
پیامبر اکرم میرسد، شنیده و نقل کرده، ولی دیگر روایات این کتاب را ــ که اندک میباشد ــ نقل نکرده است.
به گزارش
ابن نجّار ،
ابومحمدهارون بن موسی عکبری (ظاهراً مصحّف تلعکبری)، از
عبیدالله بن حسین بن علویة بزاز ، در ۳۱۵
حدیث شنید.
محمدبن حسین بن حفص خَثْعَمی (متوفی ۳۱۷)، دومین استاد تلعکبری است که به او اجازه روایت داد.
تلعکبری از
ابوالقاسم بَغوی (متوفی ۳۱۷) روایت کرده
و از
احمدبن موسی بن العباس بن مجاهد در ۳۱۸ اخذ حدیث کرده است.
به گزارش
شیخ طوسی در
رجال،
در همین سال تلعکبری
یحیی بن زکریا کتنجی را، که بیش از ۱۲۰ سال داشته، دیده و از وی حدیث شنیده بوده است.
در ۳۲۲ از
احمدبن محمدبن ابی الغریب (یا العریب)
حدیث شنیده
وی در همین
سال تا هنگام وفات
ابن ابی الثلج در سال ۳۲۵ از وی حدیث شنیده
و به گزارش رجال طوسی،
وی از
علی بن حسین بن بابویه قمی ، در ۳۲۳ هنگامی که ابن بابویه وارد
بغداد شد حدیث شنید و
اجازه تمام روایاتش را دریافت داشت.
در ۳۲۳ و پس از آن، تلعکبری از
حسن بن محمدبن احمد زیدی ــ ساکن رُمَیْلَه بغداد ــ حدیث شنید و از وی اجازه روایت گرفت.
مهمترین استاد تلعکبری
محمدبن هَمّام بغدادی است که نخستین بار در ۳۲۳ از او حدیث شنید.
نکته شایان تأمل آن است که تلعکبری هفده سال قبل از آن، در خانه ابن همّام، از
احمدبن ادریس حدیث شنیده بوده است.
شاید علت این تأخیر هفده ساله
بحران شلمغانی در
جامعه شیعه بغداد بوده و برای ابن همّام که ریاست شیعه بغداد را برعهده داشته، مجال روایت حدیث وجود نداشته است.
تلعکبری در
دهلیز منزل
محمدبن همّام، به پیشنهاد ابن همّام با خدمتکار
امام حسن عسکری علیهالسلام هم صحبت شد و ماجراهایی از زندگی آن حضرت را از وی شنید.
این ماجرا نشان دهنده نزدیکی تلعکبری به ابن همّام است.
وی بیش از همه از این استادش روایت نقل کرد، این مطلب در ۲۲ طریق
شیخ طوسی به مؤلفان کتب دیده میشود.
در اسناد فراوانی نیز روایت تلعکبری از
محمدبن همّام مشهود است.
دیگر استاد مهم تلعکبری،
ابوالعباس احمدبن محمدبن سعید معروف به ابن عُقْدَه (متوفی ۳۳۲) است که سه بار، از جمله در ۳۳۰، به بغداد آمد و علی القاعده در همان سال تلعکبری از وی حدیث شنید.
روایت تلعکبری از ابن عقده در دوازده طریق
الفهرست شیخ طوسی دیده میشود.
<زین الدین بن علی شهیدثانی، رسائل الشهیدالثانی، رسالة 33: حاشیة خلاصة الاقوال، ، ج 2، ص 1068 ،قم 1379ـ1380 ش gt;محمدبن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ج1، ص261، چاپ عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم 1411 الف. lightspan class=tag light_tagref>علی بن اسباط، نوادر علی بن اسباط، ج۱، ص۱۲۱، در کتاب الاصول الستة عشر.
تلعکبری از
مشایخ بسیار دیگری هم
روایت کرده است و شمار
مشایخ وی تقریباً به ۱۳۰ تن میرسد، از جمله:
احمدبن محمدبن سلیمان باغَنْدی (متوفی ۳۲۶)
سعیدبن احمدبن موسی العراد (متوفی ۳۲۶)،
احمدبن محمدبن اسماعیل مقری (متوفی ۳۲۷)،
ابن ابی الیابس (متوفی ۳۴۱)،
ابن حجام (جُحام)
و
ابوغالب زراری (متوفی ۳۶۸).
تلعکبری یکی از راویان
محمدبن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۸ یا ۳۲۹) و
کتاب کافی است.
برخی محدّثان در ۳۲۷ از
کلینی در
بغداد حدیث شنیدهاند،
شاید تلعکبری هم در همین
سال یا حدود آن از
شیخ کلینی حدیث دریافت کرده باشد.
گفتنی است که وی از سایر کتابهای کلینی (مثلاً
رسائل الائمة ) نیز روایت کرده است.
یکی از
مشایخ تلعکبری،
احمدبن محمدبن جعفر صولی است
که در ۳۵۲ یا ۳۵۳ وارد بغداد شده و برای مردم حدیث نقل کرده است.
علی القاعده تلعکبری هم در یکی از این سالها از وی حدیث آموخته است.
یکی از
مشایخ وی
امام رضا علیهالسلام را درک کرده و در ۳۴۰ که تلعکبری وی را دیده، بیش از ۱۵۰ سال داشته است.
در میان
مشایخ او نام یک زن نیز دیده میشود: فاطمه دختر
هارون بن موسی بن الفرات که از طریق جد خود کتاب
عبیدالله حلبی را روایت کرده است.
تلعکبری از
شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱) ــ احتمالاً در سفر وی به بغداد ــ روایت کرده است.
وی بیشتر عمر خود را در بغداد بوده، ولی در ۳۲۶ ظاهراً در
حلب ، در ۳۲۹ و ۳۳۳ در
کوفه ، در ۳۴۰ و ۳۴۱ در
مصر و در ۳۴۴ در کوفه حدیث شنیده است.
در
سامرا نیز از
محمدبن احمدبن عبیدالله منصوری حدیث شنیده است.
شیخ طوسی ۱۰۳ تن را، که شماری از آنان از
مشایخ نامدار شیعهاند، نام برده و به روایت تلعکبری از آنها، مکان و زمان روایت، روش روایت (
اجازه یا
سماع یا هر دو) و روایت یا روایاتی که از آنها نقل نموده اشاره کرده است.
این اطلاعات غالباً در شرح حالهای پی درپی ذکر شده که نشانه بر گرفتن آنها از مصدری مختص به ذکر استادان تلعکبری میباشد که همان
مشیخه تلعکبری بوده است.
علاوه بر اشاره به مکان دریافت روایت تلعکبری از
مشایخ، ذکر مذهب استادان از دیگر اطلاعات
مشیخه وی بوده است.
وصف «خاصی» (برای معرفی
رجال شیعه )، یازده بار در
رجال شیخ طوسی فقط در ضمن شرح حال
مشایخ تلعکبری آمده و از تعابیر اختصاصی
مشیخه وی بوده است.
در یک جا نیز به
زیدی بودن یکی از
مشایخ او
تصریح شده است.
در رجال به اهل سنّت بودن هیچیک از استادان تلعکبری اشاره نشده، هرچند برخی از آنها ظاهراً از اهل سنّت بودهاند.
در میان
مشایخ وی نام
حسین بن حمدان خَصیبی ، از
غالیان شیعی، نیز دیده میشود.
روایت طرفینی تلعکبری و
احمدبن ابراهیم صیمری (اصطلاحاً: مُدَبَّج)
جالب توجه است.
نظیر این نسبت بین تلعکبری و
ابن قولویه نیز وجود داشته است.
تلعکبری در کتب
رجال به جلالت قدر و بلندی مرتبت
ستوده شده است،
ابن طاووس از وی با عنوان «
الشیخ الصدوق» یاد کرده است.
شیخ مفید در کتاب لمح البرهان (تألیف ۳۶۳)، تلعکبری را در شمار «فقهای عصر و روات و فضلا» آورده است.
در این میان، ابن نجّار وی را راوی مطالب نادرست معرفی کرده
که این امر ناشی از
اختلاف مذهبی وی با تلعکبری بوده است.
احمدبن علی نجاشی، تلعکبری را صاحب کتب دانسته ولی تنها نام یک کتاب وی را ذکر کرده است.
آثار شناخته شده تلعکبری، که هیچیک از آنها به طورمستقل باقی نمانده، عبارتاند از:
الجوامع فی علوم الدین که از محتوای آن اطلاع درستی نداریم.
به نقل
ابن حجر عسقلانی از
ابن نجّار ، تلعکبری در
مشیخه خود از
احمدبن عباس نجاشی روایت کرده،
این متن با اندک تفاوتی و به شکل صحیحتر در
رجال شیخ طوسی وارد شده است.
به نظر میآید
شیخ طوسی اطلاعات دقیق و گسترده خود را در باره
مشایخ تلعکبری در شرح حالهای پی درپی، از همین
مشیخه گرفته است.
البته در
فهرست شیخ طوسی نام استادان تلعکبری آمده که در
رجال طوسی نیامده و احتمالاً بر گرفته از
مشیخه مذکور است.
ابن نجار
به
مشیخه اشاره کرده است.
روشن نیست که ذکر افراد در
مشیخه تلعکبری همراه با نقل حدیث از
مشایخ بوده است یا نه.
سیدکمال الدین بن حیدر حسینی با بهره گیری از
رجال کبیر میرزای استرآبادی (
منهج المقال )
مشیخه تلعکبری را مشتمل بر ۱۰۴ مرد و یک زن تنظیم کرده است.
ابن طاووس در کتب دعای خود اسناد بسیاری را با نام تلعکبری آغاز کرده که متن احادیث به اعمال
مستحبی و
دعا تعلق دارد.
به سبب کثرت اینگونه موارد و مشابهت مضمونی آنها، احتمالاً این احادیث از کتابی نوشته تلعکبری در باره دعا و مستحبات گرفته شده است.
این کتاب غیر از کتاب مجموع دعوات است که فرزند تلعکبری،
ابوالحسین محمدبن هارون ، نگاشته است.
در کتب حدیث روایات بسیاری از تلعکبری دیده میشود که لزوماً بر گرفته از کتب وی نیست و ممکن است تلعکبری تنها راوی ایناحادیث بوده باشد، مثلاً موارد نقلِ الغیبة طوسی از تلعکبری از
محمدبن همام ممکن است بر گرفته از کتاب
الانوار فی تاریخ الائمة تألیف ابن همّام باشد.
در عین حال، باتوجه به برخی قرائن میتوان منقولات بر گرفته از کتب تلعکبری را تا حد قابل قبولی شناسایی کرد.
به گفته نجاشی، مردم به خانه تلعکبری میآمدند و بر وی حدیث میخواندند.
این تعبیر حاکی از بسیاریِ شاگردان وی است.
اما
ابن نجار ادعا کرده است که راویان اندکی از تلعکبری روایت کردهاند.
احتمالاً وی در این ادعا ناظر به راویان
اهل تسنن است.
شیخ طوسی، با واسطه «جماعةٌ من اصحابنا»، از تلعکبری روایت کرده است. درباره مراد از این تعبیر توضیحاتی داده شده است.
مفید از وی با تعبیر «
شیخنا» نام برده و
ابن طاووس به شاگردی مفید نزد تلعکبری تصریح کرده است.
بیش از همه پسر تلعکبری،
ابوالحسین محمدبن هارون ، از وی نقل کرده است.
شیخ طوسی ،
سلامة بن ذکاء حَرّانی را صاحب
التلعکبری خوانده
که ظاهراً به معنای شاگرد ویژه است.
شاگردان دیگر تلعکبری عبارتاند از:
سیدمرتضی علم الهدی سیدرضی محمدبن محمدبن خالد مُذاری که در
صفر ۳۸۳ از تلعکبری حدیث اخذ کرده است
علی بن حسین بن
محمدبن مَنْده که در صفر و
ربیع الاول ۳۸۱ از تلعکبری حدیث شنیده است
ابوالحسن علی بن محمد قزوینی حسن بن ابی
طاهر جاوانی مؤلف نورالهدی محمدبن حسن بن حسین بن ایوب قمی ،
مؤلف اختصاص که به اشتباه به
شیخ مفید نسبت داده شده است
جعفربن احمدبن علی قمی معروف به ابن رازی
ابوعبدالله حسین بن عبدالله حرمی ابوعبدالله حسین بن عبیدالله بن علی معروف به
ابن واسطی که گویا همان
حسین بن عبیدالله غضائری است.
راوی پیشین هم احتمالاً همان غضائری است.
برخی
نعمانی را از شاگردان تلعکبری دانستهاند که درست نیست.
به سبب موجود نبودن کتابهای تلعکبری، نمی توان آرای خاص وی را به دست آورد.فقط دو
نظریه فقهی و حدیثی وی ذکر شده است.
به گزارش
شیخ مفید، وی از
اصحاب عدد بود و ماه
رمضان را همیشه سی روز میدانست.
این دیدگاه فقهی در دوره های بعد متروک گردید، ولی در قرن چهارم و پنجم بسیاری بدان معتقد بودند و در باره آن بحث میکردند
تلعکبری، استعمال «اخبرنی» را هنگام نقل حدیث به روش
اجازه ، مجاز میدانسته و بر همین اساس از
ابن ولید ــ که به تصریح
شیخ طوسی از او
اجازه حدیث داشته و وی را دیدار نکرده ــ با عبارت «اخبرنی» نقل کرده است.
وی به احادیث
مسلسله هم علاقه مند بوده است.
به گزارش رجال
شیخ طوسی ،
در ۳۱۳ از
ابن اشعث برای تلعکبری و پدر و برادر وی
اجازه حدیث گرفته شده است. این گزارش نشان میدهد که پدر و برادر تلعکبری هم دست کم علاقه مند به دانش حدیث بودهاند.
نجاشی ،
در شرح حال
هارون بن موسی تلعکبری ، اشاره میکند که با پسر تلعکبری (
ابوجعفر) در خانه او حاضر میشده است درحالی که مردمان بر پدرش حدیث میخواندهاند.
همچنین به نوشته
شیخ طوسی در رجال
تلعکبری در ۳۷۰ از
سهل دیباجی حدیث شنیده و او و پسرش از سهل اجازه روایت حدیث داشتهاند. مراد از پسر تلعکبری ظاهراً همان فرزند مشهور وی
محمدبن هارون است.
محدث نوری در شمار
مشایخ شیخ طوسی از حسین بن هارون بن موسی تلعکبری نام برده است
ولی این نام از سندی
تحریف شده در
امالی شیخ طوسی گرفته شده و عبارت صحیح «حسین بن عبیدالله عن هارون بن موسی تلعکبری» است و مراد همان
حسین بن عبیدالله غضائری ، استاد معروف
شیخ طوسی، است.
ابوالحسین
محمدبن هارون تلعکبری ــ که نامش در
دلائل الامامة و کتب دعای
ابن طاووس فراوان ذکر شده ــ از پدر خود روایت بسیار دارد.
روایات وی از
شیخ صدوق هم بسیار است
و اگر این امر در سال ورود صدوق به بغداد (۳۵۲ یا ۳۵۵) رخ داده باشد، باید ولادت وی را قبل از ۳۵۰ دانست.
این احتمال نیز وجود دارد که روایت وی از
صدوق به طریق اجازه کتبی بوده، بویژه اگر وی همان کسی باشد که با
نجاشی (متولد ۳۷۲) همدرس بوده و نباید تفاوت سنی چندانی با وی داشته باشد.
دریافت
اجازه نقل حدیث از
سهل دیباجی در ۳۷۰ نیز میرساند که وی قبل از این سال به دنیا آمده و به احتمال زیاد هنگام اخذ اجازه خردسال بوده است.
ابن طاووس محمدبن هارون بن موسی را استادِ
شیخ مفید خوانده که در کتابهای موجود شاهدی بر آن نیافتیم و احتمال دارد با پدرش، که از استادان مفید بوده، اشتباه شده باشد.
بر اساس این گزارش،
محمدبن هارون در ۴۱۰ زنده بوده و در کرْخ
بغداد حدیث نقل کرده است.
همچنین به همراه گروهی از اصحاب پدرش نزد
صاعد نصرانی رفته تاحدیثی راکه وی از پدرش در باره
امام حسن عسکری علیهالسلام در اختیار داشته بشنود.
بنا بر گزارش دیگری از
ابن طاووس محمدبن هارون در سال ۴۰۰ کتابی را از محدّثی به نام
خلف بن محمد ماوردی در
حرم امام هادی و
امام عسکری گرفته و از آن دعایی را رونویسی کرده است.
ابن طاووس در کتاب
جمال الاسبوع ، احادیث بسیاری را در موضوع ادعیه و آداب مستحبی از
محمدبن هارون نقل کرده است.
این احادیث باید مجموع دعوات منسوب به وی باشد.
مجلسی
از کتابی قدیمی با نام
الکتاب العتیق یا
العتیق الغروی یاد کرده و معتقد است این کتاب همان مجموع دعوات تلعکبری است و ظاهراً بین این نسخه و نسخه ابن طاووس تفاوتهایی وجود داشته است.
ابوالفتح غازی بن محمد طرائفی ، راوی کتاب مجموع دعوات، در ۳۹۹ در
دمشق ، دعاهای ایام هفته را برای تلعکبری نقل کرده است
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزولی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: النابس فی القرن الخامس، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، نوابغ الرواة فی رابعة المئات، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/ ۱۹۷۱.
(۴) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۵) ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۶) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ محمد عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۱۷.
(۷) ابن رازی، جامع الاحادیث ویلیه العروس، الغایات، المسلسلات، الاعمال المانعة من الجنة و نوادر الاثر فی علی خیرالبشر، چاپ محمد حسینی نیشابوری، مشهد ۱۴۱۳.
(۸) ابن شاذان، مائة منقبة من مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و الائمة من ولده علیهمالسلام، چاپ نبیل رضا علوان، بیروت ۱۴۰۹.
(۹) ابن صلاح، علوم الحدیث، چاپ مصطفی دیب البغا، ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۰) ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة، چاپ فضل الله نوری، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۲، چاپ افست ۱۳۶۷ش.
(۱۱) ابن طاووس، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ۱۳۷۱ ش.
(۱۲) ابن طاووس، فتح الابواب بین ذوی الالباب و بین رب الارباب فی الاستخارات، چاپ حامد خفاف، قم ۱۴۰۹.
(۱۳) ابن طاووس، فرج المهموم، قم: دارالذخائر.
(۱۴) ابن طاووس، فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیلة، چاپ غلامحسین مجیدی، قم ۱۳۷۷ ش.
(۱۵) ابن طاووس، کشف المحجة لثمرة المهجة، نجف ۱۳۷۰/۱۹۵۱.
(۱۶) ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، قم ۱۴۱۱.
(۱۷) ابن طاووس، الیقین باختصاص مولانا علی (ع) بامرة المومنین، چاپ انصاری، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۱۸) ابن غضائری، الرجال لابن الغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۲۲.
(۱۹) ابن قولویه، کامل الزیارات، چاپ عبدالحسین امینی، نجف ۱۳۵۶.
(۲۰) ابن نجّار، ذیل تاریخ بغداد، در
احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، او، مدینة السلام، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، ج ۱۶ـ۲۰، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۲۱) تستری.
(۲۲) مصطفی بن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم ۱۴۱۸.
(۲۳) عبدالنبی جزائری، حاوی الاقوال فی معرفة الرجال، قم ۱۴۱۸.
(۲۴) حسین بن عثمان، اصل حسین بن عثمان، در کتاب الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة فی الروایات و احادیث اهل البیت علیهمالسلام، قم: دارالشبستری للمطبوعات، ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) جعفربن محمد حضرمی، اصل جعفربن محمدالحضرمی.
(۲۶)
محمدبن مثنی حضرمی، اصل
محمدبن المثنی الحضرمی.
(۲۷) حسین بن محمد حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، قم ۱۴۰۸.
(۲۸) علی بن محمد خزاز رازی، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، چاپ عبداللطیف حسینی کوه کمری خوئی، قم ۱۴۰۱.
(۲۹) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد.
(۳۰) خلاد سدّی، اصل خلاد السندی (السُدّی)، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۳۱) خوئی.
(۳۲) درست بن ابی منصور، کتاب درست بن ابی منصور، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۳۳) دلائل الامامة، منسوب به
محمدبن جریر طبری آملی، قم: موسسه البعثه، ۱۴۱۳.
(۳۴)
محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۳۵۱ـ۳۸۰ ه، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۵)
محمدبن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقدالرجال، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
(۳۶)
احمدبن محمد زراری، رسالة ابی غالب الزراری الی ابن ابنه فی ذکر آل اعین، چاپ محمدرضا حسینی، قم ۱۴۱۱.
(۳۷) زید زراد، اصل زید الزراد، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۳۸) زید نرسی، اصل زیدالنرسی.
(۳۹) سلام بن ابی عمره، اصل سلام بن ابی عمره.
(۴۰) سمعانی.
(۴۱) محمد جواد شبیری، چهارمقاله، در مقالات فارسی، ش ۵۵، قم: کنگرة جهانی هزاره
شیخ مفید، ۱۳۷۲ ش.
(۴۲) محمد جواد شبیری، «الکاتب النعمانی و مصادر کتابه الغیبة»، علوم الحدیث، سال ۲، ش ۳ (محرّم ـ جمادی الا´خره ۱۴۱۹).
(۴۳) محمد جواد شبیری، «نعمانی و مصادر غیبت»، انتظار، ش ۲ (زمستان ۱۳۸۰)، ش ۳ (بهار ۱۳۸۱).
(۴۴)
محمدبن شریف رضی، خصائص الائمة علیهمالسلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد ۱۴۰۶.
(۴۵) زین الدین بن علی شهیدثانی، رسائل الشهیدالثانی، رسالة ۳۳: حاشیة خلاصة الاقوال، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ ش.
(۴۶) محمد ابن جریر طبری، تاریخ طبری (بیروت).
(۴۷)
محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
(۴۸)
محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
(۴۹)
محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، نجف ۱۳۷۸ـ۱۳۸۲.
(۵۰)
محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
(۵۱)
محمدبن حسن طوسی، الرسائل العشر، چاپ محمد واعظ زاده خراسانی، رسالة ۹: رسالة فی تحریم الفقاع، قم ۱۴۰۴.
(۵۲)
محمدبن حسن طوسی، کتاب الغیبة، چاپ عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۱ الف.
(۵۳)
محمدبن حسن طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
(۵۴)
محمدبن حسن طوسی، مصباح المتهجد، بیروت ۱۴۱۱ ب.
(۵۵) عاصم بن حمید، اصل عاصم بن حمیدالحناط، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۵۶) عبدالملک بن حکیم، اصل عبدالملک بن حکیم الخثعمی، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۵۷)
محمدبن محمد عبیدلی، تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب، استدراک و تعلیق ابوعبدالله حسین بن محمدالمعروف به ابن طباطبا، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۴۱۳.
(۵۸) ابوسعید عباد عصفری، اصل ابی سعید عبادالعصفری، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۵۹) حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح الاشتباه، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۱۵.
(۶۰) حسن بن یوسف علامه حلّی، رجال العلامة الحلّی، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۱، چاپ افست قم ۱۴۰۲.
(۶۱) علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، رسالة ۱۰: رسالة فی الرد علی اصحاب العدد، قم ۱۴۰۵ـ ۱۴۱۰.
(۶۲) علی بن اسباط، نوادر علی بن اسباط، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۶۳)
محمدبن ابوالقاسم عمادالدین طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۶۴) حسین بن عبیدالله غضائری، تکملة رسالة ابی غالب، در
احمدبن محمد زراری.
(۶۵) عنایة الله قهپائی، مجمع الرجال، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان ۱۳۸۴ـ۱۳۸۷، چاپ افست قم.
(۶۶) عبدالله بن یحیی کاهلی، اصل عبدالله بن یحیی الکاهلی، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۶۷)
محمدبن علی کراجکی، کنزالفوائد، چاپ عبدالله نعمه، قم ۱۴۱۰.
(۶۸) اتان کولبرگ، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ترجمة علی قرائی و رسول
جعفریان، قم ۱۳۷۱ ش.
(۶۹) کلینی، اصول الکافی.
(۷۰)
محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
(۷۱) عبدالله مامقانی، مقباس الهدایة فی علی الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ ۱۴۱۳.
(۷۲) مثنی بن ولید، اصل مثنی بن الولیدالحناط، در کتاب الاصول الستة عشر.
(۷۳) مجلسی،
بحار الانوار.
(۷۴) جعفربن حسن محقق حلّی، الرسائل التسع، چاپ رضا استادی، رسالة ۱: المسائل العزّیة، قم ۱۳۷۱ ش.
(۷۵) مسعودی، تنبیه.
(۷۶) مسعودی، مروج (بیروت).
(۷۷)
محمدبن محمد مفید، جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیة، چاپ مهدی نجف، قم ۱۴۱۳.
(۷۸)
محمدبن محمد مفید، کتاب الامالی، چاپ حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۳.
(۷۹)
احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۸۰) حسین بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
(۸۱) معجم البلدان، یاقوت حموی.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلعکبری»، شماره۳۸۳۳.