ابولبابه انصاری (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبولُبابه انصاری، بشیر بن عبدالمنذر،
صحابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و جانشین ایشان در
مدینه در برخی غزوهها بود که
ستون توبه در
مسجدالنبی به او منسوب است.
اَبولُبابه انصاری، بشیر بن عبدالمنذر بن زَنْبَر یا زُبَیر
از تیره
بنی عمرو بن عوف و از
قبیله اوس بود.
از او با نام رفاعه
نیز یاد شده است؛ اما بسیاری از منابع نام برادرش را رفاعه دانستهاند.
از آنجا که
ابولبابه، دو برادر داشته، در برخی منابع، میان آنان خلطی رخ داده است: نخست،
مبشر بن عبدالمنذر که در
غزوه بدر به
شهادت رسید
و دیگری
رفاعه ابن عبدالمنذر که از شرکتکنندگان در
بیعت دوم عقبه بود و در بدر و احد شرکت کرد و در
غزوه احد یا خیبر به شهادت رسید
و به قولی یکی از
نقیبان انصار بود
و در مآخذی از او نیز به عنوان
ابولبابه یاد کردهاند.
همچنین نباید
ابولبابه انصاری را با
ابولبابه دیگری که مروان نام داشت، اشتباه کرد.
از احوال
ابولبابه تا پیش از مسلمان شدن گزارشی در دست نیست. بر پایه سخن مشهور، وی همراه گروهی از یثربیان در
بیعت عقبه دوم به
سال سیزدهم
بعثت حضور داشت و پس از بیعت با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)، از سوی ایشان به عنوان یکی از نقبای انصار برگزیده شد.
از این رو،
اسلام آوردنش در فاصله بیعت
عقبه اول به سال دوازدهم بعثت و عقبه دوم صورت گرفته است.
اما بر پایه روایتی، وی از جمله کسانی بود که پس از
هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
مدینه، در پی
انکار ایشان برآمدند؛ ولی با دیدن
معجزه پیامبر، تسلیم شدند.
ابولبابه انصاری به هنگام وقوع
جنگ بدر نخست با دیگر لشکریان همراه شد، ولی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او را به عنوان جانشین خود در مدینه، از میانه راه بازگرداند و سپس از
غنائم جنگی هم بهره او را پرداخت.
بر پایه خبری، او از بدریان بوده
؛ اما مشهور آن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را از میان راه، جایی به نام روحاء، به مدینه بازگرداند تا جانشین ایشان در آن
شهر باشد.
پیامبر سهم او را از غنایم همانند حاضران در بدر دانست.
او در
غزوه سویق و نیز در
غزوه بنی قینقاع هم جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مدینه بود، اما در دیگر
غزوات در رکاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیکار کرد.
ابولبابه انصاری در
غزوه احد به سال سوم ق. و دیگر جنگهای پس از آن نیز شرکت داشت.
وی در
غزوه حنین،
پرچم قبیله بنی عمرو بن عوف بود
و در
فتح مکه، پرچم
بنیخَطمه یا بنی عمرو بن عوف
را حمل میکرد؛ امّا بنا به نقل
یعقوبی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
فتح مکّه، او را جانشین خود در مدینه قرار داد.
براساس روایتی منسوب به
امام عسکری (علیهالسلام) ابولبابه در میان کسانی بود که پس از
هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مدینه، در پی ردّ و انکار حضرت برآمدند؛ ولی با
معجزهای که به وقوع پیوست، به ناچار تسلیم شدند.
برخی نیز گفتهاند: او بر سر نخلهای با یتیمی از
انصار خصومت داشت، که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
نفع او
حکم فرمود؛ ولی پس از مشاهده ناراحتی شدید آن
یتیم، از او خواست
نخله را به ازای نخلهای در
بهشت به یتیم واگذارد اما او نپذیرفت و
خشم پیامبر را برانگیخت.
بعضی نیز گفتهاند: پس از انهدام و تخریب
مسجد ضرار،
ابولبابه از چوبهای آن منزلی بنا کرد؛ ولی در آن خانه هیچ
خیر و برکتی حاصل نمیشد.
آن چه سبب
شهرت ابولبابه در
تاریخ اسلام شده است، داستان
خیانت او و توبهاش در جریان
محاصره یهود بنیقریظه و نیز تخلّفش از
غزوه تبوک و بستن خود به
ستون مسجد و نزول آیاتی در شأن او است. بر پایه گزارشی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را در
غزوه بنیقریظه به سال پنجم ق. امیر نبرد کرد.
این شاید از آن روی بود که قبیله او همپیمان
یهود بنیقریظه بودند. در
غزوه بنی قریظه، چون یهودیان از
محاصره به تنگ آمدند، درخواست صلح کردند، اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سبب
خیانت و عهدشکنی بنیقریظه در
غزوه احزاب، پیشنهاد
صلح ایشان را نپذیرفت؛ لذا کسی را نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرستادند و تقاضا کردند
ابولبابه را که از همپیمانان آنان بود، پیش ایشان بفرستد.
پیامبر اکرم اسلام نیز به درخواست آنان،
ابولبابه را که همپیمانشان بود، نزدشان فرستاد. آنان نظر او را درباره تسلیم شدن و پذیرش
حکمیّت سعد بن معاذ جویا شدند. وی با اشاره به گلوی خود به آنان فهماند که حتی در این صورت نیز کشته خواهند شد.
و بدین ترتیب، آنان را از تسلیم شدن بازداشت؛ اما اندکی بعد، چنان از کار خود
پشیمان شد که به
مسجد رفت و خود را به ستونی از
ستونهای
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بست و
سوگند خورد که تا حق تعالی
توبه وی قبول نکند، خود را از
ستون باز نگشاید.
به گفته خود
ابولبابه، پس از خیانت هنوز گامی برنداشته بود که
احساس گناه وجودش را فراگرفت. برای رهایی از
عذاب وجدان، به جای آن که نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رود و
گزارش دهد، یکسره به
مسجد رفت و خود را با
طناب به یکی از
ستونهای آن بست و
سوگند یاد کرد که اجازه ندهد جز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کسی او را از
ستون باز کند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آگاهی از این ماجرا فرمود: اگر او نزد من میآمد، برایش
آمرزش میخواستم. اما اکنون که کار به اینجا کشیده است، تا هنگامی که
خداوند او را نبخشاید، وی را از
ستون نمیگشایم.
سرانجام پس از شش،
هفت،
و یا بیست شبانه روز
در پی نزول
آیه ۲۷ از
سوره انفال و ۱۰۲ از
سوره توبه،
توبه او پذیرفته شد.
امّ سلمه، همسر رسول خدا، گزارش کرده که سحرگاهان پیامبر را خندان دید و چون
علت را پرسید، ایشان از پذیرش توبه
ابولبابه خبر داد. امّ سلمه این
مژده را با اجازه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
ابولبابه داد. مردم به سوی او هجوم آوردند تا وی را از
ستون باز کنند. اما او جز به انجام این کار به دست پیامبر راضی نشد تا آنگاه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را از
ستون باز کرد.
به اعتقاد برخی، اموال و فرزندان
ابولبابه که نزد بنیقریظه بود، او را به این
خیانت واداشتند.
به گزارشهای دیگر، مظلومنمایی یهودیان و فشار عاطفی ناشی از گریستن آنان، سبب این خیانت بود.
علامه طباطبایی در این باره چنین مینویسد:
ابولبابه از طائفه اوس بود و با یهودیان بنیقرظىه سابقه دوستى داشت و به همین جهت وقتى به پیشنهاد خود یهودیان و اجازه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به میان قلعه رفت، زنها و کودکان دورش را گرفتند و فریاد به
گریه و شیون بلند کردند،
ابولبابه تحت تاثیر قرار گرفت و با
علم به اینکه نباید اسرار را به
دشمن گفت اشاره به گلوى خود کرد که همه شما کشته میشوید.
بر پایه گزارشی غیر مشهور،
ابولبابه از شرکت در آخرین غزوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یعنی
تبوک به سال نهم ق. سر پیچید و پس از پشیمانی، خود را به ستونی در مسجد پیامبر بست
و چون خداوند توبه سرپیچندگان از تبوک را پذیرفت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وی را از
ستون باز کرد. او از پیامبر درخواست کرد، که
انفاق همه اموالش را در راه خدا بپذیرد. پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز پس از نزول آیه «خُذ مِن اَموَالِهِم صَدَقَةً...»
بخشی از اموال او را پذیرفت.
ستونی که
ابولبابه خود را بدان بست، از همان
زمان به
ستون توبه
یا
ستون ابولبابه معروف شد. در گزارشی، از آن به
ستون مُخَلَّقه نیز یاد شده است؛ زیرا همانند
ستون مخلقه، خوشبو میشد.
ستون توبه از مکانهای بافضیلت
مسجدالنبی است. در سدههای گذشته، عبارت «اسطوانة التوبة» بر روی آن به چشم میخورده است.
بر پایه گزارش ایوب صبری پاشا، بر روی این
ستون با خط زیبا و طلای خالص عبارت «هذه اسطوانة ابی لبابة و تعرف بالتوبه»
نوشته شده بود.
ستون توبه از
ستونهای مهم و فضیلتمند مسجدالنبی است. به روایتی، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیشترین
نمازهای نافله خود را کنار این
ستون میگذارد
و پس از
نماز صبح کنار آن مینشست و تهیدستان و ناتوانان و کسانی که جایگاهی جز مسجد نداشتند، گرد ایشان مینشستند و ایشان تا
طلوع آفتاب با آنان به گفتوگو میپرداخت و آیاتی را که در آن
شب بر وی نازل شده بود، بر آنها
تلاوت میکرد.
گویند رسول خدا گاه نزد این
ستون به
اعتکاف میپرداخت.
بر پایه روایتی، پیامبر هنگام اعتکاف،
فرش یا
تخت خویش را پشت
ستون توبه قرار میداد.
این
ستون، چهارمین
ستون از طرف
منبر پیامبر، دومین
ستون از سوی
قبر شریف پیامبر (صلی الله علیه و اله) و سومین
ستون درون روضه از سوی
قبله است. فاصله آن تا قبر شریف دو
ستون است.
ستون مهاجرین یا
قرعه (
عایشه) در سوی غربی آن قرار دارد و در غربی خانه رسول خدا که به درون مسجد گشوده میشود، برابر این
ستون قرار دارد که آن را «
باب التوبه» نام نهادهاند.
ابولبابه احادیثی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل کرده، لذا او از
راویان احادیث پیامبر میدانند.
دو
پسر او به نامهای سائب
و عبدالرحمن و نیز
عبدالله بن عمر و
عبدالله بن کعب قرظی از او
حدیث نقل کردهاند.
ابن شهر آشوب او را در ردیف کسانی آورده که
حدیث غدیر را
روایت کردهاند.
از دیگر روایتهای او میتوان به؛ مهلت دادن به
بدهکار و
قرائت قرآن با
صوت زیبا اشاره نمود.
پس از
رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارشی درباره
ابولبابه انصاری در دست نیست و در
تاریخ مرگ او اختلاف است؛ به روایتی پیش از
قتل عثمان،
یا پس از قتل عثمان
یا در آغاز خلافت او
یا در دوران خلافت
امام علی (علیهالسلام) و یا پس از سال ۵۰ق. درگذشته است.
وی از همسرش نسیبه بنت فضاله، دختری به نام لبابه
و از دیگر همسرش زینب دختر خذام، پسرانی به نام سائب و عبدالرحمن داشت.
برخی از مفسران در ذیل چند
آیه از
ابولبابه انصاری نام بردهاند.
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمنتِکُم واَنتُم تَعلَمون • واعلَموا اَنَّما اَمولُکُم واَولدُکُم فِتنَةٌ واَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجرٌ عَظیم؛
ای کسانیکه
ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر
خیانت نکنید و (نیز) در امانتهای خود خیانت روا مدارید؛ درحالیکه میدانید (این کار،
گناه بزرگی است) و بدانید که اموال و
اولاد شما وسیله
آزمایش است و (برای کسانیکه از عهده
امتحان برآیند) پاداش عظیمی نزد خدا است.»
واحدی،
زمخشری،
طبرسی،
از
کلبی،
زهری و
قتاده، روایت کردهاند که در ماجرای محاصره یهود بنیقریظه، پس از آنکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیشنهاد صلح آنان را رد کرد بنا به تقاضای آنان،
ابولبابه را نزدشان فرستاد و فرمود:تنها باید
حکمیّت سعدبن معاذ را بپذیرند. آنها با
ابولبابه مشورت کردند که آیا شایسته است حکمیّت سعدبن معاذ را بپذیرند؟
ابولبابه با اشاره به
گلوی خود به آنان فهماند که اگر بپذیرند کشته خواهند شد و بدین ترتیب به خدا و پیامبر خیانت کرد و این آیه درباره او نازل شد. بر اساس روایتی از
امام باقر (علیهالسلام) مراد از خیانت،
معصیت است.
برخی معتقدند اموال و فرزندان
ابولبابه که نزد بنیقریظه بود، او را به چنین خیانتی واداشت.
نقل است که آیه «یأیّها الّذین ءامنَوُا لاتَتّخِذوا الیَهودَ والنّصری أَولِیاءَ بَعضُهُم أولِیَاءُ بَعض و مَن یَتَولَّهم مِنکُم فإنّه مِنهم إنّ اللّهَ لایَهدی القوَم الظلِمینَ؛
ای کسانیکه ایمان آوردهاید!
یهود و
نصارا را ولیّ (و دوست و تکیهگاه خود) نگیرید. آنان اولیای یکدیگرند و کسانیکه از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند. خداوند، جمعیت ستمکار را
هدایت نمیکند.» درباره
ابولبابه در داستان خیانت او نازل شده است.
طبری از سدّی نقل میکند که آیه «یاَیُّهَا الرَّسولُ لا یَحزُنکَ الَّذینَ یُسرِعونَ فِی الکُفرِ مِنَ الَّذینَ قالوا ءامَنّا بِاَفوهِهِم ولَم تُؤمِن قُلوبُهُم؛
ای فرستاده (خدا!) آنها که در مسیر
کفر شتاب میکنند و با
زبان میگویند:
ایمان آوردیم؛ حال آنکه
قلب آنها ایمان نیاورده است، تو را اندوهگین نسازد.» درباره همو و همین واقعه است.
«وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلاً صلِحًا وءاخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللّهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم؛
و گروهی دیگر، به گناهان خود
اعتراف کردند و کار خوب و بد را به هم آمیختند. امید است که خداوند
توبه ایشان را بپذیرد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
بنا به نقل
مفسران، این آیه درباره
ابولبابه و همراهان او در تخلّف از
غزوه تبوک و توبه آنان نازل شده؛
امّا بر اساس پارهای روایات، این آیه درباره او و ماجرای بنیقریظه فرود آمده است؛
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان چنین آورده است:
ابوحمزه ثمالی گفته است: به ما چنین رسیده که این اشخاصى که به
گناه خود اعتراف کردند سه نفر بودند: یکى ابو لبابه بن عبدالمنذر، دیگرى ثعلبه بن ودیعه، و سومى اوس بن حذام، که در
جنگ تبوک بعد از آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
حرکت کرد این سه نفر
تخلف ورزیده و بعد از آنکه شنیدند آیهاى راجع به متخلفین نازل شده
یقین کردند که جهنمى شدهاند، لاجرم خود را با طناب به
ستونهاى مسجد بستند، و در همین حال بودند تا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مراجعت فرمود و از احوال آنها جویا شد، خدمتش عرض شد: توبه کرده و قسم خوردهاند که تا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بدست خود بازشان نکند باز و آزاد نگردند. حضرت هم فرمود: من نیز قسم مىخورم که تا دستورى نرسد ایشان را باز نمىکنم. و چون جمله «عسى الله ان یتوب علیهم» نازل گردید رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برخاست و نزدیک ایشان رفت و طنابشان را باز نموده آزادشان ساخت.
«خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرهُم وتُزَکّیهِم بِها و صَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لَهُم واللّهُ سَمیعٌ عَلیم؛
از اموال ایشان صدقهای (
زکات) بگیر تا با آن آنها را پاکسازی و
پرورش دهی و (هنگام گرفتن زکات) برای آنها
دعا کن که دعای تو، مایه
آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است.»
بعضی از مفسران گفتهاند: پس از آنکه خداوند توبه متخلّفان از جنگ تبوک را پذیرفت و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آنها را از
ستون باز کرد،
ابولبابه همه اموال خود را پیش رسول خدا آورده، از حضرت خواست که آنها را در راه خدا
انفاق کند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: هنوز دستوری در اینباره بر من نازل نشده است. چیزی نگذشت که
آیه پیشین نازل شد و
فرمان داد که پیامبر قسمتی از اموال آنها را بگیرد.
به
نقل ابنکثیر، پس از پذیرفتهشدن توبه
ابولبابه، جز
خیر در
اسلام از او دیده نشد.
الآحاد و المثانی: ابن ابیعاصم (م. ۲۸۷ق.)، به کوشش باسم فیصل احمد الجوابره، ریاض، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق؛
اسباب النزول: الواحدی (م. ۴۶۸ق.)، قاهره، الحلبی وشرکاه، ۱۳۸۸ق؛
الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
الامالی:شیخ طوسی، محمد بن حسن، قم، البعثه، ۱۴۱۷ق؛
الامالی: المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛
البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛
تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
تاریخ یحیی بن معین: یحیی بن معین البغدادی (م. ۲۳۳ق.)، به کوشش عبدالله احمد، بیروت، دار القلم؛
تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف للزمخشري: جمال الدین الزیلعی (م. ۷۶۲ق.)، به کوشش عبدالله بن عبدالرحمن، دار ابن خزیمه، ۱۴۱۴ق؛
التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (علیهالسّلام): به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی، ۱۴۰۹ق؛
تهذیب الکمال: المزی (م. ۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق؛
الثقات: ابن حبان (م. ۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق؛
جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛
الجرح و التعدیل: ابن ابیحاتم الرازی (م. ۳۲۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق؛
جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق؛
رجال الطوسی: الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق؛
سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق؛
سنن ابیداود: السجستانی (م. ۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛
السنن الکبری: البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر؛
السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م. ۶۷۶ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق؛
صحیح ابن خزیمه: ابن خزیمه (م. ۳۱۱ق.)، به کوشش محمد مصطفی، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۲ق؛
الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
عیون الاثر: ابن سید الناس (م. ۷۳۴ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق؛
فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛
الکشاف: الزمخشری (م. ۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق؛
مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م؛
المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
مناقب آل ابیطالب: ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛
الموسوعة الفقهیة المیسره: محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق؛
موسوعة مکة المکرمه و المدینة المنوره: احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق؛
وفاء الوفاء: السمهودی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م؛
تقریب التهذیب: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
تهذیب التهذیب: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ق؛
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: مزی، یوسف بن عبدالرحمن، ۷۴۲ق؛
امتاع الاسماع: احمدبن علی مقریزی، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، ۱۹۴۱م؛
معرفه الصحابه: احمدبن عبدالله ابونعیم اصفهانی، به کوشش محمد راضی عثمان، مدینه/ ریاض، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
مسند احمد: احمدبن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق؛
انساب الاشراف: بلاذری، احمدبن یحیی، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م؛
تحفه الاشراف: یوسف بن عبدالرحمن مزی، به کوشش عبدالصمد شرفالدین، بمبئی، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م؛
مسلم بن حجاج، الکنی و الاسماء، به کوشش مطاع طابیشی، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
السرائر: ابن ادریس الحلی، محمد بن احمد، م۵۴۳ق؛
محمدبن عمر نووی، تفسیر النووی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م؛
تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره: قائدان، م۱۳۴۳، تهران، مشعر ۱۳۸۵؛
الدره الثمينه في اخبار المدينه: محب الدین ابن النجار، محمد بن محمود، م۶۴۳ق؛
موسوعه مرآة الحرمین: صبری پاشا، ایوب، قاهره، دار ال آفاق العربیة، ۱۴۲۴ق، ۲۰۰۴م؛
عمارة و توسعة المسجد النبوی: عبدالقادر انصاری، ناجی محمدحسن، مدینه، من اصدارات نادی المدینه المنوره الادبی، ۱۳۷۵ه، ۱۴۱۶ق،۱۹۹۶ م.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ابولبابه انصاری»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.