ابوایوب انصاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبواَیّوبِ اَنصاری، خالدبن زید بن کُلَیب بن نجار (د ۵۲ق/ ۶۷۲م)، از
صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و از اصحاب
امام علی (علیهالسلام) است.
او به نجار که وابسته به قبیله مشهور
خزرج بود، نسب میبرد.
مادرش دختر سعد بن قیس بن عمرو بن امرؤالقیس و
همسرش دختر
زید بن ثابت بود.
به گفته
ابن سعد او
پسری به نام عبدالرحمن داشته که نسلی از او باقی نمانده است. همگان گفتهاند که ابوایوب یکی از هفتاد تنی بود که در
بیعت دوم عقبه با پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)
عهد بستند که
دست از حمایت وی برندارند.
نصر بن مزاحم او را یکی از بزرگان
انصار و از
شیعیان امام علی (علیهالسلام) دانسته است.
۱۵۰
حدیث به ابوایوب نسبت داده شده، اما
بخاری و
مسلم فقط بر ۷
حدیث روایت شده از او، اتفاق دارند.
در میان راویان او از
ابن عباس،
بُراء بن عازب،
جابر بن سمره،
مقدام بن معدی کرب،
ابوامامه باهلی،
زید بن خالد جُهَنی و شماری دیگر از
صحابه یاد شده است. جمعی از
تابعین نیز مانند
سعید بن مسیب و
عروه بن زبیر و
عبدالله بن حنین از او
حدیث شنیدهاند.
مزّی
فهرستی از نام راویان او را آورده است. ابوایوب را شاعری توانا نیز دانستهاند.
شاید نسبت شاعری به او، به سبب
اشعاری باشد که در
نبرد صفین و نیز بعدها در جواب
نامه معاویه بن ابیسفیان، سروده است.
آنچه ابوایّوب را در
چشم مسلمانان بزرگ ساخته، فرود آمدن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به منزل او ــ به رغم اصرار بسیار دیگران ــ پس از
هجرت به
مدینه بوده است. از اینرو مورخان به اتفاق از او به عنوان مهماندار پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) یاد کردهاند.
به گفته بلاذری،
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) ۷ ماه، تا اتمام ساختمان
مسجد و
منزل، در
خانه وی سکنی گزید. مسعودی
این مدت را ۱ ماه و حلبی،
۱۲ ماه و به قولی ۷
ماه ذکر کرده است.
ابوایوب در همه
غزوات پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) شرکت داشت و مورخان او را از حاضران در
بدر و
احد و
خندق دانستهاند.
وی تنها یک بار، از آن رو که فرماندهی سپاه مسلمانان را
مرد جوانی برعهده داشت، از شرکت در
جنگ طفره رفت و پس از آن پیوسته از این کار نادم بود.
از خلال متون تاریخی، روح اطاعت، وفاداری و احترام خاص او به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) مشهود است.
به
روایت ابن هشام وی به امر پیامبر نهجالبلاغه در اخراج
منافقانی که در
مسجد مدینه، مسلمانان را
استهزا میکردند و برخی از آنان از خویشان وی بودند، پیشقدم شد. براساس بعضی روایات، آیهای از
قرآن (
) در
حادثه إفک، اشاره به
مدح ابوایّوب و همسرش دارد.
بخاری
او را از جمله پنج تن از
انصار میشمارد که در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) به جمعآوری قرآن پرداختند. به گفته خطیب بغدادی
ابوایوب فقط برای استماع
حدیث «سترالمؤمن» از
عقبه بن عامر، متحمل مشقت سفر از
مدینه به
مصر شد.
ابوایوب پس از
رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) همراه با ۱۱ صحابی دیگر، به
دفاع از خلافت و وصایت
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) برخاست.
از اینرو ابن اثیر
وی را از خواص اصحاب علی (علیهالسلام) شمرده است. به هنگام محاصره خانه
عثمان توسط مخالفان، مسلمانان
نماز را به
امامت ابوایوب در مسجد مدینه برپا میداشتند
و همو در زمره شهودی بود که در آن روزها از عثمان
پیمان گرفتند تا از آن پس بر طبق کتاب خدا و
سنّت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) عمل کند.
او پس از قتل عثمان از نخستین کسانی بود که دست
بیعت به علی (علیهالسلام) داد و انصار را بدان ترغیب کرد.
ابوایوب در تمام جنگهایی که علی (علیهالسلام) در آنها درگیر شد، حضور داشت،
اما ابن سعد تنها
نهروان و واقدی، صفین را ذکر کرده است.
رشادتهای اعجابانگیز ابوایوب را همه یاد کردهاند.
در نبرد نهروان، علی (علیهالسلام) وی را به فرماندهی سواره نظام گماشت و پیش از شروع جنگ، او را برای احتجاج با
خوارج و نصیحت آنان فرستاد
و هنگامی که از وی پرسیده شد: با اینکه از صحابه بزرگ پیامبری، چگونه در رکاب علی (علیهالسلام) با اهل
قبله قتال میکنی؟ پاسخ داد: رسول خدا نهجالبلاغه از ما پیمان گرفت که به همراهی علی (علیهالسلام) با
ناکثین و
قاسطین و
مارقین نبرد کنیم.
او همچنین در ۳۵ق همراه با گروهی در کوفه
شهادت داد که
حدیث غدیر را از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) شنیده است.
وی پس از نهروان از سوی علی (علیهالسلام) به امارت مدینه گماشته شد،
اما بعد از آنکه معاویه در ۴۰ق،
بُسر بن ابی ارطاه را با ۰۰۰ ۳ مرد جنگی به
حجاز فرستاد، ابوایوب مدینه را رها کرد و در
عراق به علی (علیهالسلام) پیوست. بُسر پس از هجوم به مدینه و اشغال شهر، خانه او را به
آتش کشید.
ابوایوب پس از شهادت علی (علیهالسلام) بار دیگر برای جنگ به سرحدّات رفت. طبری
آورده است که یزید بن معاویه در ۴۹ق به قصد
جنگ با
رومیان رهسپار شد و ابوایوب انصاری را که سالخورده بود، به همراه برد. چندی بعد در ۵۲ق که
قسطنطنیه در محاصره مسلمانان بود، ابوایوب در اثر
بیماری درگذشت.
براساس پارهای روایات، درگذشت او در ۵۰ یا ۵۱ق اتفاق افتاده است.
ابوایوب به هنگام
احتضار، به یزید که برای عیادتش آمده بود، چنین
وصیت کرد: چون از
دنیا رفتم،
جسدم را تا آنجا که در
خاک دشمن پیش رفتی، به همراه ببر و در آنجا به خاک بسپار.
براساس روایتی دیگر، او گفت: از پیامبر خدا شنیدهام که مردی صالح در کنار دیوارهای قسطنطنیه
دفن خواهد شد، امیدوارم که آن مرد من باشم.
پس از مرگ ابوایوب، یزید بر
جنازه وی نماز گزارد و فرمان داد تا در کنار دیوار شهر به خاکش سپارند
و سپس، براساس برخی روایات، سواره نظام را مأمور ساخت، تا با
اسبهای خود محل دفن او را لگدکوب و محو کنند تا دشمن نتواند
قبرش را بیابد،
اما خبر درگذشت ابوایوب و محل دفن او از دشمن پوشیده نماند و امپراتور روم شایع ساخت که چون مسلمانان بازپس نشینند، قبر او را نبش خواهد کرد و جسدش را طعمه درندگان خواهد ساخت. یزید نیز در برابر، تهدید کرد که در سراسر خاک
عرب، یک مسیحی را زنده و یک
کلیسا را برپا نخواهد گزارد. این تهدید کارگر افتاد و رومیان را از نیّت خویش منصرف ساخت.
ابن سعد
نقل کرده است که قبر او آنچنان مورد احترام رومیان بود که گروهی از آنان خصوصاً درمواقع خشکسالی به
زیارت گور او میرفتند و
طلب باران میکردند. به گفته ابن عبدربه
بعدها بر روی گور او
قبهای ساخته شد که تا زمان وی بر جای بوده است. پس از آن تا ۸۵۷ق/ ۱۴۵۳م که ترکان
عثمانی قسطنطنیه را تصرف کردند، قبر او ناشناخته بود. در این تاریخ
مزار وی به وسیله آق شمسالدین شیخالاسلام، افسانه گونه شناسانده شد. در ۸۶۳ق/ ۱۴۵۸م سلطان محمد دوم عثمانی مسجد و بارگاهی بر گور او ساخت و از آن پس بسیاری از بزرگان عثمانی در مجاورت آن به خاک سپرده شدند و سلاطین عثمانی به عنوانی آیینی تشریفاتی هنگام جلوس بر تخت
سلطنت، بر
تربت او حضور مییافتند و طی مراسمی خاص،
شمشیر نیاکان خود را که موسوم به شمشیر عثمان بود، بر
کمر میبستند.
خانه ابوایّوب در مدینه نیز پیوسته مورد عنایت مسلمانان بوده است، چنانکه در آنجا مدرسهای برای
مذاهب اربعه ساخته شد که به شهابیه شهرت یافت و در آن، موضع فرود آمدن
شتر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را که بدان مَبروکه میگفتند، مشخص ساخته و بدان
تبرک میجستند.
ابوایوب را همه
رجالشناسان اهل سنت ستوده و برخی نیز توثیق کردهاند،
اما
علمای شیعه تنها به
مدح وی اکتفا کرده و از تصریح به توثیق او خودداری نمودهاند.
حتّی ابن داوود حلی
وی را در شمار مُهملین آورده است. رجالشناسان شیعه در توجیه شرکت او در جنگ با مشرکان تحت فرمان معاویه و پسرش
یزید، به رغم هواداری محکم او از
حق خلافت علی (علیهالسلام) اختلاف دارند.
فضل بن شاذان این عمل او را غفلت و خطا در
اجتهاد نسبت داده و میافزاید هرچند او از خلیفه روزگار خود خشنود نبوده، ولی به قصد پیشبرد و تقویت
اسلام در این نبردها شرکت جسته است،
شاهد این مدعا مشاجراتی است که میان او و معاویه رخ داده است،
اما
خویی ضمن رد این نظریه، احتمال میدهد که وی بر طبق اجازه امام
معصوم حسن بن علی (علیهالسلام) عمل کرده باشد.
(۱) قرآن مجید.
(۲) عبدالحمید بن هبة اللـه ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۳) علی بن محمد ابن اثیر، اسدالغابة، تهران، ۱۳۷۷ق.
(۴) علی بن محمد ابن اثیر، الکامل.
(۵) احمد ابن اعثم، کتاب الفتوح، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م.
(۶) محمد ابن حبان، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م.
(۷) محمد ابن حبیب، المحیر، به کوشش ا لیختن اشتتر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲م.
(۸) حسن بن علی ابن داوود حلی، الرجال، به کوشش جلالالدین
محدّث، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۹) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۱۰) یوسف بن عبداللـه ابن عبدالبر، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مکتبه النهضه.
(۱۱) احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، به کوشش عبدالمجید الترحینی، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۳م.
(۱۲) علی بن حسن ابن عساکر، التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، ۱۳۳۲ق.
(۱۳) عبداللـه بن مسلم ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۴) محمد بن مکرم ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوش احمد رایت حمّوش و محمد نساجی العمر، دمشق، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۱۵) عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
(۱۶) محمد بن عبداللـه اسکافی، المعیار و الموازنه، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
(۱۷) محسن امین، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۸) محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۱۹) احمد بن محمد برقی، الرجال، به کوشش جلالالدین
محدّث، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۲۰) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۲۱) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۷۹م.
(۲۲) احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م.
(۲۳) ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، به کوشش جلالالدین
محدّث، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲۴) علی ابن برهانالدین حلبی، السیره الحلبیه، بیروت، مکتبه الاسلامیه.
(۲۵) احمد بن علی خطیب بغدادی،
الرحله فی طلب الحدیث، به کوشش نورالدین عتر، دمشق، ۱۳۹۵ق.
(۲۶) خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
(۲۷) ابوالقاسم خویی، معجم رجال
الحدیث، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۲۸) احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمالالدین شیال، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م.
(۲۹) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۳۰) طبری، تاریخ.
(۳۱) حسن بن یوسف علامه حلی، رجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۱م.
(۳۲) محمد کشی، معرفه الرجال، اختیار طوسی، شرح میرداماد استرابادی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۳۳) یوسف بن عبدالرحمن مزی، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عوّاد معروف، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۳۴) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۹۶۵م.
(۳۵) نصر بن مزاحم، وقعه صفّین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق.
(۳۶) یحیی بن شرف نووی، تهذیب الأسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
(۳۷) عبداللـه بن اسعد یافعی، مرآه الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۸ق.
(۳۸) احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوایوب انصاری»، ج۵، ص۱۹۵۸.