ابن جنید اسکافی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن جُنَیْدِ اِسْکافی، ابوعلی محمد بن احمد کاتب اسکافی،
فقیه و
متکلم امامی سده ۴ق/۱۰م، او از
خاندان بنی جنید بود، که در اسکاف از نواحی نهروان، بین
بغداد و واسط، ریاست داشتند.
فقها از ابن جنید و
ابن ابی عقیل به عنوان
القدیمین (دو
فقیه دوران قدیم) یاد میکنند. آرا ابن جنید همیشه در
فقه مطرح است.
درباره تاریخ
ولادت او در منابع گزارشی دیده نمیشود، اما از آنجا که قدیمترین استاد شناخته شده او
حمید بن زیاد در ۳۱۰ق/۹۲۲م
وفات یافته،
وی میبایست مدتی پیش از ۳۰۰ ق متولد شده باشد.
درباره وفات وی در منابع به نقل از مأخذی نامعلوم گفته شده که او در ۳۸۱ق/۹۹۱م در
ری درگذشته است،
ولی با توجه به اینکه
ابن ندیم در الفهرست
که آن را در ۳۷۷ق/۹۸۷م به پایان رسانده، از ابن جنید با عبارت «قریب العهد» یاد کرده است، وی باید مدتی پیش از ۳۷۷ق وفات یافته باشد.
او همان سال وفات
شیخ صدوق درگذشت و کلمه شفا ماده تاریخ وفات اوست.
اطلاعات موجود در مورد زندگی ابن جنید بسیار ناچیز است.
گفتهاند که او در ۳۴۰ق/۹۵۱م به نیشابور رفته
و در همان سال در محلی نامعلوم با
محمد ابن حسین علوی دیدار کرده است.
از قراین مختلف چون بررسی مشایخ و
راویان وی، و نیز گفتههای
مفید میتوان نتیجه گرفت که ابن جنید پیش از
سفر به نیشابور و پس از آن بیشتر در
عراق، به خصوص
بغداد، اقامت داشته است.
نجاشی بدون ذکر منبع، خبر داده که مقداری
مال و یک
شمشیر متعلق به
امام غایب (ع) نزد ابن جنید بوده است.
برخی از این گزارش چنین نتیجه گرفتهاند که او
وکیل امام (ع) بوده است.
مفید
ضمن اینکه از یک
حنفی مخالف ابن جنید نقل کرده که وی مدعی مکاتبه با امام بوده، به شدت ادعای هرگونه رابطه مستقیم وی با امام (ع) را رد کرده است.
ابن جنید گرچه به
کلام و
حدیث نیز اهتمام داشت، ولی جنبه بارز شخصیت علمی وی در
فقه استدلالی اوست.
ابوعلی محمد بن احمد بن الجنید اسکافی در
اسکاف (که محلی بین
بصره و نهروان است) در یک خـانـواده عـلـمـی و روحـانی گام به عرصه زندگی گذاشت او در روزگاری به سر می برد که مـنـاطـق اسـلامی تازه از ترکتازی
خلفای بنی العباس نجات پیدا میکرد و به تعبیر
مسعودی در
مروج الذهب کار
آل ابی طالب یا کشتار و
زندان یا
جنگ و گریز بود.
از زمـان
رحلت رسول اکرم (ص) تا حدود ۳۰۰ ه ق
شیعیان وضع ناگوار وموقعیت خطرناک و نـامـطلوبی داشتند چه آنان همیشه در اقلیت بودند و در دولت
بنی امیه و
بنی عباس سعی فراوان مـیشـد کـه از نفوذ
امامان جلوگیری به عمل آید و رابطه آنان با
شیعیان به کلی قطع گردد به هـمین جهت از اقصای
آفریقا و
اسپانیای آن روز تا
مصر و روم شرقی و سرحد چین همه زیر نگین
خلفای عباسی و
اموی بود و
شیعه در محدودیت و فشار کامل به سر میبرد و از هرگونه ابراز عـقـیـده و اعـلام وجـود ممنوع بود ولی از اواسط
قرن چهارم هجری از دوران ابن جنید اسکافی شیعیان به میزان قابل توجهی در کشورهای
خاورمیانه از آن محدودیتها رهایی پیدا کردند زیرا از یک طرف
خلفای فاطمی که
شیعه اسماعیلی بودند در مصر دولت نیرومندی را تشکیل دادند و از
ابهت و
شکوه دربـار بغداد کاستند و از سوی دیگر سیف الدوله حمدانی و امرا آنان که در
شام حکومت میکردند نسبت به
شیعه ابراز تمایل بسیاری مینمودند از جانب دیگر در مشرق و جنوب شرقی و شمال ایران نیز سلاطین
گوریان،
صفاریان،
طاهریان، و کمی قبل از آنها
علویان مازندران حـکـومـت داشـتـنـد که همه
شیعه بودند آنان پرچم
استقلال بلند کرده و بر ضد خلفای عباسی قـیـام کردند از همه مهمتر ظهور دولت مقتدر
آل بویه بود که از شیعیان مخلص بودند و حکومت آنان تا شام و مصر گسترش داشت و در
احترام و
تجلیل شیعیان کوشا بودند.
ایـن عـلـل و عوامل زمینه را فراهم ساخت تا شیعیان از گوشه و کنار سر برآورده و با همت شایان توجه به تشکیل جمعیتها و تاسیس
حوزههای علمی و نشر معارف و حقایق
اهل بیت (ع) بپردازند کـه
تشیع ابن ابی عقیل در آن روزگار و ارتباط ابن جنید با دانشمندان
اهل سنت و مسافرت
کلینی و
صدوق دو پیشوای بزرگ حدیث به
بغداد و اقامت آنان در آن شهر (مرکز
اهل سنت) نشانههایی از این فضای مناسب سیاسی میباشد.
ابن جنید به عنوان یک باور
کلامی اقوال فقهی
امامان را نه بر اساس نقل، بلکه بر اساس
رأی میپنداشته و به همین جهت اختلاف در
روایات فقهی را نیز ناشی از اختلاف امامان در رأی دانسته است،
از این رو طبیعی است که برای ترجیح یک روایت بر دیگری، روشی کاملاً متفاوت با روش معمول بین
فقیهان امامی زمان خود داشته باشد.
اگر چه موارد زیادی در دست است که ابن جنید روایتی را بر دیگری ترجیح داده، لیکن مشکل میتوان قاطعانه درباره ملاکهای ترجیح او سخن گفت، با اینهمه در
مسائل مربوط به
عبادات بارها دیده شده که وی
روایت احوط را برگزیده است، بدین معنی که گاه بر اساس روایت احوط
فتوا داده (به عنوان نمونه به این منابع رجوع کنید
) (هر چند حدیث مورد استناد احتمالی که
طوسی در
تهذیب،
آورده، از نظر
سند به شدت ضعیف است) و گاه آن را به همان صورت احتیاط مطرح کرده است (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
)، اما در مقابل در بحث
احکام و
سیاسات مثلاً میان روایات مربوط به نصاب در قطع دست
سارق، بین یک چهارم و یک پنجم
دینار،
نصاب دوم را ترجیح داده و بر خلاف تمام فتاوی مشهور بین شیعه و اهل سنت حکم کرده که شاید نشان دهنده تمایل او به سختگیری باشد.
از دیگر ترجیحات وی اینکه گاه معدودی
روایات را بر انبوهی ترجیح داده و از حکم
فقهای امامیه که وجه تمایز آنان با اهل سنت شمرده شده،
به حکم گروه اخیر گرویده است.
گاه نیز چنین مینماید که وی به جهت موافقت روایتی با
قیاس و
استحسان، آن را بر روایت مشهورتر ترجیح داده است (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
).
از آنجا که ابن جنید اقوال
امامان را رأی میداند کاملاً طبیعی است که به
دلایل ظنی نظیر
ظاهر کتاب،
خبر واحد، قیاس و استحسان عمل کند.
به عنوان نمونه در عمل به ظاهر کتاب، در موارد مصرف
خمس در
آیه شریفه
بر پایه
ظاهر آیه فتوا داده و با نپذیرفتن تخصیصات موجود در حدیث، در مقابل اتفاق فقهای امامی قرار گرفته است.
در مورد تمسک به خبر واحد، بر خلاف روش
فقیهان متکلم امامیه و بر وفق نظر فقیهان اهل سنت و البته
اخباریان امامی به
حجیت خبر واحد قائل بوده و عمل به آن در بسیاری از استدلالات او به چشم میخورد
و شیخ مفید از این بابت بر او خرده گرفته است.
در مورد قیاس در منابع تصریح شده است که او قائل به
حجیت قیاس به شیوه
ابوحنیفه و دیگر
فقهای اهل سنت بوده
و ظاهراً کتابهای کشف التمویه و الالباس علی اغمار الشیعة من امر القیاس و اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة من امر الاجتهاد را در دفاع از این موضوع تألیف کرده است.
اگر چه قول به حجیت قیاس نزد
امامیه در طول تاریخ کمنظیر بوده، ولی از جمعی از
فقها پیش از ابن جنید چون
یونس بن عبدالرحمان و
فضل بن شاذان نقل شده است.
عمل به قیاس در جای جای
فقه ابن جنید از جمله در مسأله تعمیم
زکات به اجناس غیرمنصوص به ویژه
زیتون و
عسل دیده میشود.
استدلالات استحسانی را نیز میتوان به کثرت در مباحث ابن جنید ملاحظه کرد (به عنوان نمونه در مسأله
اجل در
بیع سلف،
)، اما در مواردی که مبنای امر علت
تشریع حکم باشد، استدلالش کمتر سلیقهای است (به عنوان نمونه قول او به عدم اشتراط
ضیق وقت در
تیمم ).
به جز آنچه ذکر شد، یکی از خصوصیات فقه ابن جنید گرایش او به احتیاط حتی در غیر موارد اختلاف روایت است.
تمایل غالب او به حمل
امر بر
وجوب و
نهی بر
حرمت در عبادات در موارد مردد (به عنوان نمونه،
در وجوب
تطهیر شیء آلوده به
شیر دختر نابالغ،
در وجوب
سجده عزائم بر
سامع علاوه بر
مستمع،
در
تحریم «تطبیق» در
رکوع) و
احتیاط او در
مسائل معاملات از جمله
مسائل ربا این گرایش را نشان میدهد.
از دیگر مشخصات بارز فقه ابن جنید این است که او گاه برخی قضایا را ثابت شده پذیرفته و آنها را به عنوان مقدمهای در استنتاجات خود به کار بسته است.
مثلاً
حدیث نبوی «المؤذن مؤتمن» را (برای مصادر حدیث از شیعه و اهل سنت به این منابع رجوع کنید
) به عنوان اصلی پذیرفته و نتیجه گرفته که چون شخص
فاسق نمیتواند مورد
امانت باشد، بنابراین به
اذان مؤذن فاسق اثر فقهی مترتب نیست،
یا اینکه با تکیه بر این قضیه که
بنده با
آزاد از نظر
احکام مالی و
حدود برابر نیست،
شهادت بنده علیه آزاد را حتی اگر
عادل باشد، نافذ ندانسته و
آیات شهادت در
قرآن را با این استدلال خود مخصص شمرده است.
دیگر از گرایشهای ابن جنید، اصالت بخشیدن او به عنوان در تحقق موضوع است.
قول به تحقق موضوع به مجرد تحقق مسمی را میتوان در مباحث عبادات و معاملات از فقه ابن جنید مشاهده کرد (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
).
وجود اینگونه خصوصیات در فقه ابن جنید آن را از
فقه رایج امامیه دور و به
فقه اهل سنت نزدیک ساخته است.
اگر چه، همانگونه که در برخی منابع گفته شده است، نظرات او در بین فقهای اهل سنت به ابوحنیفه نزدیکتر بوده،
ولی در برخی
مسائل نیز از او دور و به مالک نزدیک شده است (به عنوان نمونه در مسأله
استدبار و
استقبال قبله و مسأله «من تیقن الطهارة و شک فی الحدث»،
) و گاه از جمیع اقوال شیعه و اهل سنت دور شده است (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
).
اینکه ابن جنید
قهقهه را ناقض
وضو دانسته و در این مسأله در کنار ابوحنیفه،
اباضیه و برخی از
اصحاب حدیث اهل سنت قرار گرفته، با در نظر گرفتن اینکه این مسأله در نیمه دوم
سده ۴ق/۱۰م متروک بوده، جای تعجب دارد.
درباره مسأله
متعه عدم نقل چیزی از ابن جنید در باب متعه در مختلف علامه و نبودن بخشی تحت عنوان متعه در عناوین فصول تهذیب ابن جنید،
از طرف دیگر آرای خاصی که عالمی
حنفی از ابن جنید در این باب نقل کرده،
این سؤال را در ذهن مطرح میکند که او در کتاب الحاسم للشنعة فی نکاح المتعة
چه نظراتی ارائه داده و چگونه از موضع امامیه دفاع کرده است.
نیز در ضمن عناوین آثار ابن جنید اثری تحت عنوان الفسخ علی من اجاز النسخ لماتم شرعه و حل نفعه
دیده میشود که روشن کننده موضع مؤلف در مسأله مربوط در مبحث نسخ است.
ابن جنید یکی از برجستهترین
عالمان امامی زمان خود به شمار میرفته است.
اینکه او فقه را از چه کسانی آموخته، دانسته نیست، تنها سبک او در کتاب الافهام لاصول الاحکام نشان میدهد که با آثار
محمد بن جریر طبری (د ۳۱۰ق) پایهگذار مکتب جریری مأنوس بوده است.
شاید عدم استقبال از فقه ابن جنید در بغداد موجب شد تا او آهنگ مشرق کند.
وی در مسیر خود از بغداد به
نیشابور، طبعاً از ری، مقر حکومت رکن الدوله دیلمی گذر کرد، ولی شاید سبب عدم اقامت او در آنجا نفوذ شدید
فقیهان اخباری قم بوده باشد.
طبق آنچه
مقدسی معاصر ابن جنید از
مذهب مردم نیشابور گزارش کرده، در آنجا اکثریت با
حنفیان بوده، ولی
مذهب شیعه نیز رواج داشته است.
ابن جنید در آنجا مذاکراتی با حنفیان داشته است (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
).
نفوذ تعالیم او در
خراسان به حدی بود که حتی پس از بازگشت به بغداد مردم آنجا ارتباط خود را با او حفظ کرده و به طور مستمر به او کمک مالی میکردند.
وی در بغداد از جانب معزالدوله دیلمی (حک ۳۳۴- ۳۵۶ق) و
امیر او سبکتکین حاجب مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری
مسائل فقهی مورد رجوع آنان بود.
آوازه ابن جنید از بغداد و نیشابور فراتر رفت، چنانکه از نقاط مختلف از جمله
مصر با او
مکاتبه میکردند
و
نجاشی حجم پرسش و پاسخهای او را ۵۰۰، ۲ برگ دانسته است.
از برخی منابع بر میآید که اصطلاح جنیدیه برای پیروان ابن جنید در زمان حیات وی نیز به کار میرفته است.
مهمترین جناحهای مخالف ابن جنید را باید فقیهان اخباری قم، و
فقیهان متکلم بغداد دانست.
ابن بابویه قمی فقیه
اخباری از مخالفان معاصر ابن جنید بوده و رسالهای در رد بر جنیدیه نوشته است.
همو در
الخصال ابن جنید را، بدون ذکر نام، در شمار ضعفای شیعه قرار داده است.
احتمالاً چندین سفر
ابن بابویه به نیشابور و کلاً خراسان از ۳۵۲ق به بعد اثر بسزایی در تضعیف نفوذ ابن جنید در آنجا داشته است.
از مخالفان همطبقه ابن جنید، از
متکلمان بغداد کسی به نام شناخته نیست، ولی
شیخ مفید، از فقیهان متکلم طبقه بعد از او از مهمترین مخالفان او به شمار میرفته که دو ردیه نیز علیه وی نوشته است.
مفید در «اجوبة
المسائل السرویة»
و «
المسائل الصاغانیة»
به رد تعالیم ابن جنید پرداخته و در «الاعلام»
بدون اعتنا به نظر او در
مسائل بسیاری ادعای
اجماع امامیه را کرده است.
سید مرتضی دیگر فقیه متکلم بغداد گرچه در مواردی به نقل همراه با نقد از ابن جنید پرداخته، ولی گاه همچون مفید به اختلاف او با دیگر امامیه اعتنا نکرده است
و در مواردی تصریح کرده که مخالفت وی اجماع را بر هم نمیزند.
شیخ طوسی نیز در سراسر الخلاف بدون اعتنا به خلاف او اجماع را ثابت دانسته (به عنوان نمونه
) و تنها گاهی با عناوین مبهم چون «قوم من اصحابنا» از آرای او یاد کرده است.
ابن براج از فقهای همان مکتب نیز در دو مورد به نقل و نقد آرای وی پرداخته است.
با صراحت نمیتوان ابراز کرد که چه کسانی از فقه ابن جنید تأثیر پذیرفتهاند، ولی
شریف رضی از فقیهان متکلم بغداد از نظر
مسلک فقهی قرابت زیادی با ابن جنید دارد و در بسیاری موارد از جمله
حجیت خبر واحد و
قیاس مستنبط با وی همراه است.
از اواخر سده ۶ق/۱۲م فقه ابن جنید در
مکتب حله مورد توجه قرار گرفت.
ابن ادریس با دیدی مثبت در سطحی وسیع آرای او را در
السرائر مطرح کرده است.
به دنبال وی در سدههای ۷ و ۸ق
محقق حلی در
المعتبر،
یحیی بن سعید حلی در نزهة الناظر و
علامه حلی در المختلف،
محمد بن حسن حلی در ایضاح و شهید اول در الذکری، الدروس و البیان به نظرات فقهی او پرداختند.
ابن ادریس،
محقق حلی،
صفیالدین
محمد بن معد موسوی و علامه حلی
به اشکال مختلف او را ستودهاند.
اصطلاح «
قدیمین» برای ابن جنید و همتایش
ابن ابی عقیل (ه م) اول بار توسط
ابن فهد حلی از همین مکتب به کار رفته است.
از سده ۹ق/۱۵م تا امروز همواره فتاوی ابن جنید در کتب استدلالی فقه مطرح بوده است.
اگر چه علامه حلی
و افراد دیگری از متأخرین (به عنوان نمونه به این منبع رجوع کنید
) همچون بغدادیان خلاف ابن جنید را مخل به اجماع نمیدانستهاند، ولی بسیاری از متأخرین به آراء وی استناد کردهاند.
اینکه ابن جنید کلام را از چه کسانی فرا گرفته و اینکه رابطه او با
متکلمان امامی آن دوره بغداد چون
بنو نوبخت و
محمد ابن بحر رُهنی (د پیش از ۳۳۰ق) و نیز متکلمان دیگر
مذاهب همچون
معتزله چگونه بوده، به درستی روشن نیست.
تنها میدانیم که وی به عنوان یک
متکلم شناخته میشده و تألیفاتی نیز در
کلام داشته است.
از جمله نظرات کلامی او، چنانکه گذشت، یکی این است که اقوال فقهی امامان را حاصل
اجتهاد و
رأی ایشان میدانست.
وی همچنین از آن دسته متکلمان است که معتقدند، حکم
امامان همواره بر اساس ظواهر است، نه بر اساس علم ایشان بر بواطن امور.
ابن جنید در زمینههای حساس
کلام امامیه آثاری تألیف کرده است، چون: ازالة الران عن قلوب
الاخوان در مسأله غیبت؛ کتاب الظلامة لفاطمة (ع) ظاهراً درباره
مسائل پیش آمده بین
فاطمه (ع) و
ابوبکر؛ ایضاح خطأ من شنع علی الشیعة فی امر القرآن، احتمالاً در دفاع و توجیه موضع امامیه در مورد
تحریف یا
خلق قرآن (در مورد اخیر به این منبع رجوع کنید
)؛ ردیهای بر
مرتدان با عنوان الاسفار
نقضی بر
زجاجی نیشابوری در دفاع از
فضل بن شاذات و ردیهای بر
ابوالقاسم ابن بقال با عنوان شدید اللحن الشهب المحرقة للابالیس المسترقة.
با تفحصی در اسناد ثبت شده در الفهرست
طوسی و
نجاشی آشکار میشود که ابن جنید در روایت آثار سلف امامیه اهتمام ویژهای داشته است.
متأسفانه به جهت تعمدی که در ترک روایات ابن جنید بوده،
تعداد اندکی از این روایات در فهارس ثبت شده است.
با اطلاعات قلیل موجود، میتوان از
مشایخ روایی او
حمید بن زیاد واقفی، عبدالواحد بن عبدالله ابن یونس موصلی،
احمد بن محمد عاصمی، محمد بن علی بن معمر کوفی از امامیه، ابوالعباس محمد بن حسین بن احمد بن عبدالله (احتمالاً فرزند
علی بن
حسن بن
زید بن
علی بن
حسین (ع))
علوی از
زیدیه، و ابوعثمان بن عثمان بن احمد ذهبی احتمالاً از اهل سنت (شاید
محمد بن عثمان ذهبی،
) را نام برد.
از
راویان وی نیز
حسین بن عبیدالله غضایری،
شیخ مفید و
ابن عبدون را میشناسیم.
ظاهراً جمعی دیگر از مشایخ نجاشی و طوسی نیز از وی روایت کردهاند.
با اطلاعات موجود نمیتوان ابن جنید را با قاطعیت از طبقه
کلینی یا
تلعکبری شمرد.
آنچه احتمال دوم را تقویت میکند، از طرفی روایت ابن جنید از
عبدالواحد بن عبدالله است که خود در طبقه کلینی قرار دارد، و از طرفی روایت با واسطه او از علی بن محمد بن رباح است
که رجال طبقه کلینی چون
ابن همام مستقیماً از او روایت میکنند.
از بغدادیان نجاشی
ابن جنید را
توثیق کرده، اما طوسی ضمن سکوت در این مورد در الفهرست
و رجال
و در
عدة الاصول به اشاره روایت او را متروک دانسته و در
تهذیب و
الاستبصار حدیثی از او نیاورده است.
با اینهمه وی در
المبسوط شهادت امثال ابن جنید را نافذ دانسته است.
از
مکتب حلّه،
ابن ادریس او را
مدح کرده،
ابن داوود حلی او را در زمره ممدوحین آورده و
علامه حلی او را توثیق کرده است.
شهید اول نه تنها او را
ثقه دانسته، بلکه
حدیث مرسل او را در مرتبه
مسند دانسته است.
در میان متأخرین تنها کسی که به
تضعیف او میل کرده، شیخ محمد نواده
شهید ثانی است.
ابن جنید روایاتی را ثبت کرده که در هیچ یک از مصادر موجود
حدیث شیعه دیده نمیشود (به عنوان نمونه
).
ابن جنید در مقام روایت در بیان نحوه
نقل حدیث از شیوخ خود الفاظ «حدثنا»، «حدثنی» و «اخبرنا» را به کار میبرد و سند را به طور کامل نقل میکند،
اما در مقام استناد به حدیث در
مسائل فقهی اغلب کل سند را حذف میکند
و در مواردی تنها طریق خود به اصل مورد استناد را نادیده میگیرد (به عنوان نمونه در مورد استناد به کتاب
ابن محبوب ).
نجاشی درباره او گوید:
مـحـمد بن احمد بن الجنید ابوعلی الکاتب الاسکافی آبروی اصحاب ما ثقه جلیلالقدر دارای تـالـیفات فراوان و متعدد از برخی از مشایخ خود شنیدم که در پیش او
مال و
شمشیری از
حضرت صاحب (عج) بود که به هنگام
مرگ به کنیزش
وصیت نمود و پیش او ضایع گردید.
او پس از شمارش تالیفات متنوع و متعدد ابن جنید اظهار میدارد: از مـشـایخ موثق خود شنیدم که او قائل به
قیاس بود و همگی خبر دادهاند که آنان اجازه روایت کتابها و مصنفات او را داشتهاند.
مـؤلف کتاب
تاسیس الشیعه که او را در عداد
فقها برجسته
شیعه نام میبرد و در حق او توصیف و تجلیل شایانی دارد میگوید:
یـکـی دیگر از بزرگان فقهای ما ابن جنید محمد بن احمد بن الجنید ابوعلی مشهور به
کاتب اسکافی است او دارای کتابهای متعددی در
فروع و
اصول فقه میباشد
فقه را تنظیم و ابوابی بر آن مـتـرتـب سـاخـت ابـواب را جدا از هم قرار داد و نهایت تلاش خود را در این راه صرف نمود اگر مـسالهای روشن بود در آن مورد فقط به ذکر
فتوی اکتفا ورزید و اگر مساله تا حدودی مشکل و غـامـض بـود به عامل اصلی آن نیز اشاره کرده و دلیل آن را نیز ذکر مینمود و اگر مساله دارای اقـوالـی از سـوی فـقها بود آنها را نیز نقل میکرد.
از کتابهای او میتوان: تهذیب الشیعه لاحکام الـشـریـعـه و کـتـاب الاحمدی للفقه المحمدی و کتاب النصره لاحکام العتره را نام برد.
نجاشی درباره او گفته است که او در حدود ۲۰۰ مساله در ۲۵۰۰ ورق دارد او معاصر
ابن بابویه والد
شیخ صدوق و معاصر
حسین بن روح نوبختی سفیر سوم
امام عصر (عج) بوده و از
ابن العزافر شلمغانی در روزگار او در
دین روایت کرده است و از او نیز ابومحمد
هارون بن موسی التلعکبری و هم طبقه او روایت نمودهاند.
مـرحوم
آیةاللّه العظمی خوئی پس از نقل آرا و نظریات بزرگان تراجم سخن
علامه حلی (ره) را در حـق او نـقـل مـیکند که او را با ثقه بودن و جلالت قدر میستاید سپس سخن نوه شهید ثانی شیخ محمد بن حسن بن الشهید الثانی در اعتراض به توصیف علامه را بازگو مینماید جایی که مـیگـوید: سخن علامه نمیتواند خالی از
غرابت و
تعجب باشد چون
نجاشی و شیخ در حق او گفتهاند که او قائل به قیاس بود و این دو گفتار نشانه آن است که اختلالی در امر او وجود داشته اسـت چـون اصحاب ما عقیده دارند که ترک عمل به قیاس از
ضروریات است و اعتقاد به آن مضر
عقیده و موجب خروج از
عدالت میباشد پس چگونه او میتواند ثقه بوده باشد؟
مرحوم
آیةاللّه خویی پس از نقل سخن او اظهار میدارد: مثل اینکه او در اعتراض به سخن علامه حـلـی قـول خود نجاشی را ندیده است و در عین اینکه مساله اعتقاد به قیاس را در حق او بازگو میکند در عین حال او را با ثقه و جلیلالقدر بودن توصیف میکند حقیقت امر آن است که عدم جواز عمل به قیاس هر چند از
ضروریات مذهب شیعه است ولی از کجا معلوم که شیخ عالم به این امـر بـوده است پس عمل او به قیاس بر حسب
اجتهاد خود بوده است و او در اینباره معذور است و اگـر تـنـزل نـمـودیـم و گـفـتـیـم عـمـل او به قیاس موجب
فسق است (و با
جزم این سخن را نمیگویم) باز این امر منافاتی با وثاقت او نمیتواند داشته باشد.
ابن ندیم،
طوسی و
نجاشی آثار متعددی را در
فقه و
کلام به ابن جنید نسبت دادهاند که در حال حاضر اثری از هیچ یک از آنها در دست نیست.
او در
عمر پـر بـرکت خویش تالیفات متعددی را به رشته تحریر درآورده است که تعداد آنها را تا پـنجاه جلد نگاشتهاند که بیشتر آنها در فقه،
اصول، کلام و
علوم ادبی است
تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة:
طوسی آن را در ۲۰ مجلد دانسته، و
نجاشی فهرستی از فصول آن را به دست داده است.
ظاهراً نجاشی و شاید طوسی این کتاب را دیده بودهاند.
صفیالدین
محمد بن معد موسوی در
سده ۷ق/۱۳م مدعی شده که مجلد نکاح از این کتاب را دیده، ولی با توجه به عبارات وی در وصف نسخه
و اینکه کسی پیش و پس از او نشانی از این کتاب نداشته، در سخن وی میتوان تردید داشت.
المختصر الاحمدی للفقه المحمدی: طوسی
و نجاشی
از آن یاد کردهاند
علامه حلی آن را مختصر
تهذیب الشیعة دانسته است.
این کتاب مورد استفاده
سید مرتضی و
ابن ادریس واقع شده و علامه حلی آن را در اختیار داشته و عمده مطالب آن را در مختلف پراکنده است.
کثرت نقل قولهای
شهید اول از این اثر و برخی عبارات وی (به عنوان نمونه
)، این احتمال را تقویت میکند که او نیز این کتاب را در اختیار داشته است، ولی سرنوشت آن پس از شهید چندان روشن نیست.
نسبت «الاحمدی» در عنوان این کتاب شاید اشعاری به هدیه آن به احمد معزالدوله دیلمی و به احتمالی ضعیفتر به نوح بن نصر سامانی ملقب به امیر احمد داشته باشد.
الارتیاع فی تحریم الفقاع: طوسی در
الفهرست از آن نام برده، ولی ابن ندیم و نجاشی از ذکر آن فروگذار کردهاند.
نقل قطعاتی از ابن جنید در رساله «تحریم الفقاع»
نشان میدهد که طوسی ظاهراً این کتاب را در اختیار داشته است.
الفهرست: به تصریح طوسی
ابن جنید فهرستی مفصل و مبوَّب تألیف کرده بوده که در اختیار طوسی بوده است.
عبارت طوسی در مورد موضوع این فهرست قدری ابهام دارد، ولی با قراین خارجی باید موضوع آن را همچون دیگر فهارس مشابه، ذکر مصنفات مؤلفین مختلف، احتمالاً با ثبت طریق روایت آنها دانست.
بنابراین میتوان احتمال داد که آنچه طوسی در الفهرست
و نجاشی در
الرجال از ابن جنید نقل کردهاند، برگرفته از الفهرست او بوده باشد.
الافصاح و الایضاح للفرائض و المواریث: این اثر را
ابن شهر آشوب به فهرست ارائه شده از آثار ابن جنید توسط ابن ندیم، طوسی و نجاشی افزوده، و این احتمال وجود دارد که ابن شهر آشوب نسخهای از آن را دیده باشد.
اسامی برخی دیگر از آنها به این ترتیب آمده است:
احکام الارش؛ احکام الصلوة؛ احکام الطلاق؛ ازاله الران عن قلوب
الاخوان (در امر
غیبت)؛ استخراج المراد عن مختلف الخطاب؛ الاستنفار الی الجهاد؛ الاستیفا؛ الاسرا؛ الاسفار فی الرد علی المؤیده؛ الاشارات الی ما ینکره العوام؛ اشکال جمله المواریث؛ اظهار ما ستره اهل العناد من الروایه عن الائمة فی امر الاجتهاد؛ الافهام لاصول الاحکام؛ الفی مسالة (دو هزار مساله)؛ الالفیه (هزار مساله) در کلام؛ امثال القرآن (مثلهای
قرآن)؛ الایناس بائمة الناس؛ البشارة و القدارة؛ تبصرة العارف و نقد الزائف (در
فقه اثنی عشری حاوی احتجاج بر
مذهب حق)؛ التحریر و التقریر؛ التراقی الی اعلی المراقی؛ بنیة الساهی بالعلم الالهی؛ حدائق القدس؛ قدس الطور و ینبوع النور فی معنی الصلوة علی النبی؛ مشکلات المواریث (که مرحوم
حاج آقا بزرگ تهرانی در جلد ۲۱ الذریعه به نقل از نجاشی آن را ذکر میکند)؛ المسح علی الخفین؛ کتاب المسح علی الرجلین.
عـنوان و تیتر کتابهای فوق بدون توجه به محتوی و مضمون آنها نشان دهنده ادب و معرفت او به اسـالـیـب
بلاغت و
فصاحت میباشد از این رو گفته شده است که او در اثر مهارتی که در اصول
نگارش و
املا داشته است عنوان کاتب و نویسنده را نیز داشته است.
صاحب
رجال نجاشی تعداد دیگری از تالیفات را در حق او آورده است که یکی از آنها کتاب ما نقضه الزجاجی النیشابوری بر
ابی فضل بن شاذان می باشد.
(۱) ابن ادریس، محمد، السرائر، تهران، ۱۲۷۰ق.
(۲) ابن بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.
(۳) ابن بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
(۴) ابن براج، عبدالعزیز، شرح جمل العلم و العمل، به کوشش کاظم مدیر شانهچی، مشهد، ۱۳۵۲ش.
(۵) ابن برکه، عبدالله، الجامع، به کوشش عیسی یحیی بارونی، عمان، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
(۶) ابن داوود حلی، حسن، الرجال، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۷) ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۸) ابن فهد حلی، احمد، المهذب البارع، به کوشش مجتبی عراقی، قم، ۱۴۰۷ق.
(۹) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۰) ابن هبیره، یحیی، الافصاح، حلب، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۱۱) اردبیلی، محمد، جامع الرواة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۲) بحرالعلوم، محمدمهدی، الرجال، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحر العلوم، تهران، ۱۳۶۳ق.
(۱۳) پاکتچی، احمد، الا¸راء الفقهیة و الاصولیة للشریف الرضی، تهران، ۱۴۰۶ق.
(۱۴) ترمذی، محمد، السنن، به کوشش احمد محمد شاکر، مصر.
(۱۵) حر عاملی، محمد، امل الا¸مل، به کوشش احمد حسینی، بغداد، ۱۳۸۵ق.
(۱۶) حر عاملی، محمد،
وسائل الشیعة، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی و دیگران، بیروت، ۱۳۹۱ق.
(۱۷) سید مرتضی، علی، الانتصار، نجف، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۱۸) سید مرتضی، علی، «جوابات
المسائل التبانیات»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۸) سید مرتضی، علی، «جوابات
المسائل الموصلیات الثانیة»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۸) سید مرتضی، علی، «الرد علی اصحاب العدد»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۹) سید مرتضی، علی، الذریعة، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۰) شهید اول، محمد، البیان، ایران، سنگی، ۱۳۲۲ق.
(۲۱) شهید اول، محمد، الدروس، ایران، سنگی، ۱۲۶۹ق.
(۲۲) شهید اول، محمد، الذکری، ایران، سنگی، ۱۲۷۲ق.
(۲۳) صاحب جواهر، محمد حسن، نجفی، جواهر الکلام، به کوشش محمود قوچانی، تهران، ۱۳۹۴ق.
(۲۴) طوسی، محمد، الاستبصار، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۵ق.
(۲۵) طوسی، محمد، «تحریم الفقاع»، الرسائل العشر، به کوشش رضا استادی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
(۲۶) طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۹ق.
(۲۷) طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش حسین طباطبایی بروجردی، تهران، ۱۳۷۷ق.
(۲۸) طوسی، محمد، الرجال، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۲۹) طوسی، محمد، عدة الاصول، به کوشش محمد مهدی نجف، قم، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۰) طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.
(۳۱) طوسی، محمد، المبسوط، به کوشش محمدتقی کشفی، نجف، ۱۳۸۷ق.
(۳۲) علامه حلی، حسن، ایضاح الاشتباه، تهران، ۱۳۱۹ق.
(۳۳) علامه حلی، حسن، الرجال، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۳۴) علامه حلی، حسن، مختلف الشیعة، ایران، سنگی، ۱۳۲۴ق.
(۳۵) محقق حلی، جعفر، المعتبر، ایران، سنگی، ۱۳۱۸ق.
(۳۷) مفید، محمد، «اجوبة
المسائل السرویة»، عدة رسائل، قم، مکتبة المفید.
(۳۷) مفید، محمد، «اعلام»، عدة رسائل، قم، مکتبة المفید.
(۳۷) مفید، محمد، «
المسائل الصاغانیة»، عدة رسائل، قم، مکتبة المفید.
(۳۸) مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
(۳۹) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۴۰) ممقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۰ق.
(۴۱) نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسی شبیری، قم، ۱۴۰۷ق.
(۴۲) نعمانی، محمد، الغیبة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴۳) ونسینک، آرنت یان، مفتاح کنوز السنة، ترجمه محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۳۶۳ق/۱۹۳۴م.
(۴۴) یاقوت حموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن جنید اسکافی»، ج۳، ص۱۰۴۶. سایت اندیشه قم تلخيص کتاب فقهاي نامدار شيعه، ص ۴۷.