ابن تیمیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن تیمیه،
فقیه،
محدّث، مدافع مذهب منسوب به
سلف و الهام بخش عقیدتی
وهابیت در
شبه جزیره است. وی به سبب کثرت و تنوع فعالیتها و شیوه رفتار خاصش در امور سیاسی و برخورد سختگیرانه با پیروان مذاهب اسلامی، شخصیتی چالشبرانگیز به شمار رفته و دو مواجهه کاملاً متفاوت پدید آورده است؛ از طرفداری سرسختانه کسانی مانند
ابن کثیر دمشقی،
ابن قیم جوزیه و وهابیان در دوره معاصر تا مخالفان سرسخت از علمای بارز مذاهب اسلامی. افزون بر این، آرای او درباره زیارت قبور و
تبرک و
توسل و
شفاعت، مبنای نگرش وهابیان در اداره امور
حرمین قرار گرفته است. هر چند آرای تندروانه
ابن تیمیه درباره موضوعات پیش گفته و نیز نگرش تعصب آمیزش به مذاهب اسلامی، نقش یک مؤسس را در جریان سلفی به وی داده است. پیش از وی نیز شخصیتهایی چون
عز بن عبدالسلام و
محمد بربهاری (م،
۳۲۹ ق) و برخی حنبلیان تندرو چنین دیدگاههایی داشتهاند.
وی را با القابی چون مفسّر، رجالی، حافظ،
مفتی، ادیب و لغتشناس
و آگاه از
کلام،
ملل و نحل،
تاریخ و
اصول در کنار اوصافی چون زاهد و شجاع
ستودهاند. وی تندخو بود و در برابر مخالفان خود پرخاش میکرد.
از قریحه شعر
و حافظه قوی برخوردار بود.
خاندان وی بیش از یک قرن
از دانشمندان
دینی به شمار میآمدند.
محمد بن خضر (م،
۶۲۲ ق) جدّ اعلای وی از دانشمندان
حنبلیمذهب و نخستین فرد ملقب به
ابن تیمیه بود که
سبط بن جوزی (م،
۶۵۴ ق) او را فردی انحصارطلب خوانده که در آن خطه مجال فعالیت به هیچ دانشوری نمیداد.
درباره سبب نامگذاری مادر وی به تیمیه، دیدگاههایی چند وجود دارد.
تقی
الدین ابوالعباس احمد
بن عبدالحلیم
بن عبدالسلام حرّانی دمشقی (م،
۷۲۸ ق) در دوازدهم
ربیع الاول سال
۶۶۱ ق در
حرّان زاده شد.
حرّان در
ترکیه کنونی قرار داشته و به رغم پیشینه درخشان، به گفته
ابن جبیر (
۶۱۴م ق) در آن سالها در وضع جغرافیایی خشک و خشن و دور از مظاهر تمدن بوده است.
از دیرباز صابئیان
و گاه مسیحیان در این شهر میزیستهاند.
سبط بن عجمی (م،
۸۸۴ ق) قصیدهای در هجو اهالی این دیار سروده و آنان را به
بخل، اخلاق خشن، و فرومایگی وصف کرده است.
ساکنان این شهر از قبیله مضر به شمار میرفتند.
پس از فتوحات در زمان
خلیفه دوم، مردم این شهر به تدریج به
اسلام گرویدند. این شهر در جنگهای صلیبی و یورش
مغولان مورد تاخت و تاز مهاجمان قرار گرفت.
مردمش حنبلی بوده و همچنان وفاداری خود را به
آل امیّه حفظ کردهاند و رسوب افکار اموی در میان دانشمندان سدههای متاخر این دیار نیز یافت میشود.
روزگار
ابن تیمیه با حکومت
ممالیک (
۶۴۸-
۷۸۴ ق) همراه بود. او دوران حکمرانی
بیبرس (
۶۲۵-
۶۷۶ ق)
و دو فرزندش
محمد برکه (م،
۶۷۸ ق)
و سلامش (م،
۶۹۰ ق)
و آنگاه
سلطان قلاوون (م،۶۸۹ق.)
و فرزندانش اشرف (م،
۶۹۳ ق) و پس از کشته شدن وی
ملک ناصر (م،
۷۴۱ ق) را درک کرد و در اوج جنگهای ممالیک با ایلخانان مغول میزیست.
وی در سال
۶۶۷ ق در شش سالگی در پی تهدید مغول، همراه خانواده و بسیاری از مردم حران کوچ کرد و عازم
شام گشت.
دوران
ابن تیمیه با خطر حمله مغولان از
شرق و نیز صلیبیان، فقدان حکومت مرکزی و رکود علم
مقارن بود. نفوذ مغولان و صلیبیان و ترکان در میان مسلمانان، در کنار مهاجرتهای بسیار به سبب جنگها، موجب آمیختگی فرهنگی فراوان در جامعه اسلامی آن زمان گشت. این پدیده افزون بر برخی پیامدهای نیکو، ناگواریهایی را همچون رواج آداب به نام شریعت همراه داشت.
صوفیه که از دیرباز
مورد حمایت عباسیان،
ایوبیان، و ممالیک بودند، رواج گسترده یافتند و نگرش معنوی آنان به
دین، زمینهساز گرایش مردم به زیارت قبور پیامبران و صالحان گشته، اعتقاداتی مانند توسل، شفاعت و اخذ شفا را بسیار رونق داد.
نیز برخی خرافهگراییها و بدعتها در کنار این جریان شکل گرفت.
ابن تیمیه در چنین فضایی از زاویه دید خود به غالیان
شیعه و
نصیریه و
اسماعیلیه، به ترویج دیدگاههای افراطی خویش پرداخت و همه شیعیان را به بدعتگذاری متهم ساخت.
ابن تیمیه در
دمشق از محضر مشایخی چون
ابن ابیالیسر (م،
۶۷۲ ق)،
کمال بن عبدزاده (م،
۵۸۹ ق) ،
مجد بن عساکر (م،
۶۹۹ ق) ،
یحیی بن صیرفی (۶۷۸ ق) ،
احمد بن ابوالخیرزاده (م
۵۸۹ ق) و
قاسم بن ابیبکر اربلی (م
۶۸۰ ق.) بهره برد. برخی مشایخ وی را بیش از ۲۰۰ نفر دانستهاند
که در میان ایشان زنان محدّث نیز به چشم میخورند.
در ۱۷ سالگی صاحب کرسی تدریس و فتوا گردید
و با مرگ پدرش (م،
۶۸۲ ق) در دارالحدیث سکریه در محله قصاعین دمشق به تدریس پرداخت و با اقبال دانشمندان زمان روبهرو شد.
احمد بن نعمه (م،
۶۹۴ ق) آخرین استاد وی، اجازه فتوای او را صادر کرد.
یک سال بعد در روزهای جمعه، به مدت دو سال، در مسجد جامع اموی به تدریس تفسیر قرآن پرداخت.
با وفات
زینالدین بن منجا (م،
۶۹۵ ق)،
ابن تیمیه به جای وی به تدریس مذهب حنبلی در مدرسه حنبلیه مشغول شد.
ابن تیمیه در امور سیاسی و نظامی نیز نقشی مهم داشت. وی به سال
۶۹۳ ق در جریان معروف به «
عساف نصرانی» با شکایت از فردی مسیحی به سبب اهانت به
پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست نایب السلطنه دمشق، محبوس گشت و آن فرد از اتهام تبرئه شد.
در سال
۶۹۹ق با لشکرکشی مغولان به سمت
حلب،
ابن تیمیه در نامهای به اهالی
مصر، مردم آن دیار را به جهاد فراخواند.
سپس به روایت
ابن خلدون (م،
۸۰۸ق.) همراه برخی دیگر از بزرگان دمشق برای دریافت اماننامه از غازان رهسپار اردوگاه وی شد؛ اما برخی فرماندهان به رغم اصرار
ابن تیمیه و دیگر شیوخ، از اعطای این اماننامه سرباز زدند.
به ادعای
ابن کثیر، تسلیم نشدن قلعه دمشق به درخواست
ابن تیمیه بوده است.
همین باعث بروز هرج و مرج شد که با دخالت نظامی
ابن تیمیه و
نظامالدین محمود بن علی شیبانی خنثا گردید. وی نیز برای آزاد سازی اسیران مسلمان به خیمهگاه بولای از فرماندهان مغول رفت و تااندازهای نیز توفیق یافت. با رسیدن خبر لشکرکشی سپاه مصر، سپاهیان مغول عقبنشینی نسبی کردند و
ابن تیمیه نیز با خیالی آسوده مردم را به صبر و جهاد و همکاری با سپاه مصر دعوت کرد.
به عقیده برخی شاگردان
ابن تیمیه، او نقشی مهم در تشجیع سپاه شام و مصر برای نبرد موسوم به
شقحب با غازان مغول در سال
۷۰۲ق. داشت. وی آنان را که مسلمان شده بودند، به
خوارج تشبیه کرد
و سپس خود نیز به صف مبارزان پیوست.
او گاه مکاتبات مخفیانهای با مغولان داشته و به همین سبب،
مورد انتقاد قرار گرفته است.
ابن تیمیه به سال
۷۰۴ق. در قتل عام شیعیان
کسروان، در امتداد اقدامهای سرکوبگرانه ایوبیان و ممالیک برای قتل عام شیعیان و راندن آنان از مصر و شام و سپس
مدینه و
لبنان، نقشی مهم داشت. به گزارش
ابن فضل الله عمری (م،
۷۴۹ق.) گاه خود نیز در جنگ شرکت میجست و گاه جنگجویان را بدین کار تشویق میکرد و گاهی برای تدارک نیرو به نزد
مهنّا بن عیسی (م،
۷۳۵ق.) از امرای قبایل ایلاتی شام
میرفت و با تعابیر خشمآلود آنان را به لشکرکشی وامیداشت.
به گفته
ابن کثیر (م،
۷۴۸ق.) او برای توجیه کشتارهایش شیعیان را کافر و گمراه نامید.
دامنه این کشتار تا قتل عام علویان شمال لبنان، قنیطره، عاقوره، بترون و عکا نیز امتداد یافت. در پی این تاراج، کسانی که جان به در بردند، به مناطق دیگر کوچ کردند.
اختلافهای داخلی در امت اسلامی از جمله نزاع سخت میان شافعیان و حنفیان که گاه به کشتار یکدیگر و آتش زدن مساجد میانجامید
و نیز اختلافهای سیاسی میان حاکمان مسلمان در کشورهای اسلامی، بهترین فرصت را برای سلطه مغول و صلیبیان بر امت اسلامی فراهم آورد.
در این اوضاع،
ابن تیمیه به جای توجه به این ضعفها و تلاش برای یکپارچه ساختن نیروی مسلمانان در برابر حمله همه جانبه مغولان و صلیبیان که در آخرین گام به شام و
فلسطین رسیده بودند، همواره به این اختلافهای درونی دامن میزد.
بهرهمندی گهگاهی
ابن تیمیه از حمایت حکومتها، و نیز عقاید خاص مخالف با دیدگاههای متعارف، هجمه به دیدگاهها یا مقدسات دیگران، به کار بردن کلمات رکیک در مناظرات
به رغم اعتراف به حرمت دشنام مسلمان،
اقامه حدود و قتل افراد بر پایه تشخیص خود
و چه بسا حسدورزی رقیبان
موجب بروز کشمکشهایی میان وی و دانشوران زمانش شد. وی به سال
۶۹۸ق. در پی اعتراض دانشمندان
شافعی و
حنفی به عقیده وی در باب
تجسیم، به دادگاه فراخوانده شد؛ ولی از حضور در آن خودداری کرد و
امیر سیفالدین جاعان (م،
۶۹۹ق.) به حمایت از وی برخاست و با ضرب و جرح برخی از مخالفان
ابن تیمیه، غائله را پایان داد.
او در سال
۷۰۱ق. جعلی بودن نامه یهودیانی را اثبات کرد که مدعی بودند پیامبر با آن نامه
یهود خیبر را از پرداخت
جزیه معاف کرده است.
وی در سال
۷۰۴ق سنگی را که بدان تبرک میجستند، خراب کرد
و در سال بعد با برخی از فرقههای
صوفیه درافتاد و درباره احوال و مسلک آنان کتابی نگاشت.
در همین سال، به دعوت بیبرس سلطان مصر، مجلس مناظرهای میان
ابن مخلوف (م،
۷۰۹ق.)
قاضی مالکی و
نصر منبجی بر سر کتاب
العقائد الواسطیه صورت گرفت. علت اصلی این فراخوان، انتقادهای
ابن تیمیه به
محییالدین عربی (م،
۶۳۸ق.) و منبجی پیرو وی بود. در همین زمان
جمالالدین مزی (م،
۷۴۲ق.) که به سبب تدریس فصلی از کتاب
افعال العباد بخاری در ردّ بر جهمیه مورد خشم فقیهان زمان قرار گرفته بود، به رغم تلاشهای
ابن تیمیه و به فتوای
ابن صصری (م،
۷۲۳ق.) قاضی شافعیان به زندان افتاد. پس از کشمکشهایی
ابن تیمیه همراه
ابن صصری برای محاکمه به مصر فراخوانده شد.
ابن مخلوف قاضی دادگاه با برشمردن پارهای از عقاید
ابن تیمیه در زمینه جسمانیت و نزول خداوند از وی توضیح خواست. او از توضیح خودداری کرد و از این رو، به موجب حکم دادگاه به محبس رفت.
ابن صصری پس از استعفای خود دیگر بار به عنوان قاضی شام منصوب شد و به فعالیت بر ضدّ عقاید
ابن تیمیه در آن خطه پرداخت.
حبس
ابن تیمیه تا ۲۳ ربیع الاول سال
۷۰۷ق. به طول انجامید. وی پس از آزادی به پیشنهاد طرفداران خود در مصر ماند و در آنجا به ترویج عقاید خود پرداخت. او به سبب مخالفت با عقاید صوفیه دیگر بار به دادگاه احضار شد و پس از ابراز عقاید خود در جواز شفاعتجویی از پیامبر در زمان حیات ایشان و حرمت استغاثه از آن حضرت، به اتهام اسائه ادب به پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) محکوم شد که میان حبس در مصر و تبعید به
اسکندریه یا دمشق، یکی را برگزیند. وی بازگشت به موطن خویش را پذیرفت؛ اما به درخواست حکومت دیگر بار حبس گردید. وی در طول مدت حبس آزادانه به ترویج عقاید خویش ادامه میداد.
ابن تیمیه در سال
۷۰۹ق. به اسکندریه رفت و در آنجا به مدت هشت ماه اقامت گزید. به ادعای برخی، علت این سفر توطئه برای نابودی وی بود.
وی در سال
۷۱۳ق. با شنیدن خبر خطر حمله
محمد خدابنده اولجایتو (حک:
۷۰۳-
۷۱۶ق.) به شام، همراه ملک ناصر عازم دمشق گردید و با منتفی شدن خطر، در آنجا به قصد تدریس اقامت گزید. رابطه گرم میان وی با ملک ناصر نیز چندان پایدار نماند و در سال
۷۱۹ق. ملک ناصر در حکمی از وی خواست تا از فتوای خود در مسئلهای در زمینه طلاق دست بردارد.
او بر اثر برخی فتاوایش در سال
۷۲۰ق. بیش از پنج ماه در قلعه دمشق زندانی شد.
بار دیگر در ششم
شعبان ۷۲۶ق. به دستور ملک ناصر، این بار به سبب فتوایش در مسئله حرمت سفر به قصد زیارت قبر پیامبر، محبوس گشت. در
نیمه شعبان قاضی دمشق دستور بازداشت پیروانش را صادر کرد.
وی در شب بیستم
ذی قعده سال
۷۲۸ق. در زندان درگذشت.
جنازه وی را تشییع نمودند و اشعاری در مدح او سرودند.
ابن تیمیه بر تمام مخالفتها و نزاعهای خود برچسب جهاد ضدّ بدعتهای رایج زمان میزد و رد اینگونه افکار را وظیفه هر دانشمندی میخواند.
اما خود هیچ اعتراضی به کارهای ظالمانه حکمرانان نکرد.
برخورد آشتیآمیز وی با هواداران خاندان اموی و تقدیسگران یزید و نامیدن ایشان به
اهل سنت و جماعت و
فرقه منجیه بیانگر میزان صحت ادعای وی است.
وی تنها منبع
شریعت را
قرآن دانسته و
سنت را شارح آن شمرده است.
بزرگداشت نصوص شرعی در برابر حکم عقل،
تایید آن به اقوال سلف، رعایت ترتیب میان منابع اسلامی همچون کتاب، سنت نبوی و اقوال سلف، و واگذاشتن بحث از امور غیبی را از ویژگیهای عقیده او شمردهاند.
گاه مباحثی جالب در فقه اللغه و بسامد معنایی واژگان نیز مطرح کرده است.
اما تشتت روششناختی فراوان دراندیشه او به چشم میخورد؛ به گونهای که به هیچ یک از ویژگیهای یاد شده به طور مطلق پایبند نبوده و نمونههای بسیار تخلف از قول سلف در آثار او دیده میشود.
وی تعارض میان کتاب و سنت و عقل را منتفی میدانست
و
حجیت عقل در امور اعتقادی و احکام را رد میکرد
و با
کلام،
منطق و
فلسفه میانه خوشی نداشت. در این زمینه، کتابهایی چون
الرد علی الفلاسفه و
نقض المنطق را نگاشته و
رازی (م،
۳۱۱ق.) ،
ابن سینا (م،
۴۲۸ق.) و
غزالی (م،
۵۰۵ق.) را با تعابیری موهن، وارثان
مجوس و
هند و
یونان و مشرک خوانده است.
البته خود وی در عمده آثارش به ترتیب دادن مقدمات منطقی و طرح مباحث کلامی روی آورده است؛ چنانکه
قیاس را مادام که به مخالفت با
نص منتهی نگردد، معتبر میداند.
ابن تیمیه خود را تبیینگر و پاسدار اندیشههای سلف دانسته است. از این رو، تنها دیدگاهی را برگزیده که به ادعای وی اجماع سلف که اطمینان آور و مصون از خطاست
بر آن مستقر شده باشد.
البته در جای دیگر از این اطلاق دست شسته و به صرف وجود آن دیدگاه در میان دانشمندان بسنده کرده است.
این بدان روست که
صحابه جز به کلام پیامبر تمسک نمیکردند و از سویی آگاهترین مردم به سنت نبوی بودند
؛ پس سخنان غیر حدیثی ایشان نیز حجت است.
البته این حجیت تا جایی است که نصی بر خلاف آن نرسیده باشد و صحابه دیگر نیز با ایشان مخالفت نکرده باشند، به ویژه اگر شهرت یافته باشند؛ زیرا در این صورت عدم مخالفت به معنای «اجماع اقراری» بر پذیرش آن است. بر این اساس، سخنان
خلفای راشدین نیز به خودی خود پذیرفتنی نیست.
وی میکوشد تا میان سخنان صحابه جمع کند
؛ اما ادعای عدم حجیت سخنان متعارض صحابه با رحمتآور خواندن اینگونه اختلافها و تخییر مکلّف در تمسک به هر یک از آنها متعارض مینماید.
او تا آنجا که به سود خود ببیند، اختلافها را رحمت میخواند؛ ولی اگر سخن صحابی را مخالف رای خود بپندارد، آن را رد میکند.
ابن تیمیه معمولاً پس از نقل احادیث به بررسی درجه اعتبار آنها میپردازد. سپس دیدگاه خود را با قطعیت کامل بیان میکند. گویا پرونده هر مبحث با اظهار عقیده او برای همیشه بسته خواهد شد.
این نوع جزمگرایی در کناراندوختههای وافر حدیثی وی شاگردانش را بر این عقیده داشت که هر چه او معتبر نشناسد، حدیث ندانند.
البته منتقدان از اشتباههای وی در نقل و نقد حدیث پرده برداشتهاند. وی گاه حدیث نبوی را
قدسی میشمرد و در بسیاری اوقات احادیث متفاوت را با هم میآمیخت؛ چنانکه گاه در نسبت حدیث به مصدر یا راوی آن اشتباه میکرد. همین اشتباهها نقشی عمده در اندیشههای فقهی و کلامی وی داشت.
تقطیع یا گزینش سخنان بر وفق دیدگاههای خود نیز از دیگر
موارد اتهام وی است.
رجالشناسی
ابن تیمیه نیز با اشتباههای فاحشی همراه است. گاه از شخصیتهایی یاد میکند که در هیچ منبع رجالی یافت نمیشوند.
تضعیفهای رجالیاش از نظر متخصصان حدیث بیاعتبار است تا آنجا که اهل حدیث را بر آن داشته تا به بررسیهای رجالی او اعتنا نکنند.
ردکردن احادیث صحیح در فضیلت
علی (علیهالسّلام) هواداران وی را نیز به اعتراض واداشته است؛ چنانکه
البانی (م،
۱۳۳۲ق.) وی را به جرئت در انکار احادیث صحیح متهم کرده است.
وی بیمهابا برخی از تضعیفهای خود را به اجماع نسبت داده است. مثلاً حدیث تصدّق خاتم علی (علیهالسّلام) را به اجماع نادرست میشمرد
؛ در حالی که بسیاری از محدثان و مفسران بدان احتجاج کردهاند.
اینگونه تعامل با روایتها، تداعیکننده روش جدالگرایانه وی در نقد علمی است.
وی در نگاشتههایش از آثار حدیثی نویسندگان صحاح سته،
عبدالله بن محمد جعفی (م،۲۲۹ق.) ،
ابوبکر بن اثرم (م،۲۶۱ق.) ،
حنبل بن اسحاق (م،۲۷۳ق.) ،
ابوداود سجستانی (م،۲۷۵ق.) ،
دارمی (م،۲۸۰ق.) ،
ابن ابیعاصم (م،۲۸۷ق.) ،
عبدالله بن احمد حنبل (م،۲۹۰ق.) ،
خلّال (م،۳۱۱ق.) ،
ابن ابیزمنین (م،۳۱۰ق.) ،
ابن ابیحاتم (م،۳۲۷ق.) ،
ابوحفص بن شاهین (م،۳۸۵ق.) ،
ابن منده (م،۳۹۵ق.) ،
ابوذر هروی (م،۴۳۴ق.) و نیز کتاب التوحید اثر
ابن خزیمه (م،۳۱۱ق.) ، الشریعه اثر
ابوبکر آجری (م،۳۶۰ق.) ، الابانه از
ابنبطه (م،۳۸۷ق.) ، شرح اصول السنه تفسیر ثعلبی
لالکائی (م،۴۱۸ق.) و عقیدة السلف و اصحاب الحدیث از
صابونی (م،۴۴۹ق.) بهره برده است.
بیشتر مباحث تفسیری
ابن تیمیه به آیات صفات و آیات مرتبط با ردّ
صوفیه اختصاص دارد
که به طور پراکنده در لابهلای کتابهایش یافت میشوند و به قلم
عبدالرحمن عمیره با عنوان
التفسیر الکبیر؛ و
محمد سید جلیند با عنوان
دقائق التفسیر گرد آمده است.
به باور وی پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تمام قرآن را تفسیر فرمود. از این رو، اختلاف اصحاب در تفسیر بسیار کم و بیشتر مربوط به اختلاف در تعابیر یا مصداقهای یک عنوان عام است.
البته گاه نیز به سبب
اشتراک لفظی یک آیه بر اثر نزول مکرّر آن آیه یا اراده هر دو معنا در عرض یکدیگر، هر دو تفسیر درستاند.
عقاید تشبیهی
ابن تیمیه در تفسیرش نیز اثری بارز نهاده است؛ تا جایی که وجود
متشابه را در قرآن انکار میکند و آن را امری کاملاً نسبی میداند. از این رو، بر این باور است که برای تفسیر آیات قرآن هیچ نیازی به ارجاع آیه متشابه به آیه محکم نیست و هر آیهای خودبسند است.
وی در جایی دیگر اِحکام را به سه معنای اِحکام در تنزیل با امحای القائات شیاطین،
اِحکام در ابقای تنزیل با عدم نسخ آن و اِحکام معنا در برابر تفاسیر ناروا دانسته است.
وی
تفسیر قرآن به قرآن را بهترین شیوه تفسیر و سپس
تفسیر به سنت، سخنان
صحابه و آنگاه
تابعین را مطلوب دانسته است.
او بهترین تفسیر را
جامع البیان طبری با اسانید ثابت و به دور از نقل بدعت یا نقل از متهمین میشمارد.
تفسیر قرآن بر پایه مقتضای عربیت، بدون در نظر گرفتن قراین مرتبط با متکلم و مخاطب و سیاق آیه را نادرست میخواند.
تفسیر به رای به معنای تفسیر از روی
ظنّ و
گمان یا آرای شخصی بدون مراجعه به لغت و شرع،
حرام است
؛ اما وی عملاً آیات را بر مقتضای رای تشبیهی خود حمل کرده است؛ چنانکه در گزارش صفدی در ذیل آیات ۱۸۹-۱۹۰ اعراف/۷ شاهد هستیم.
رجوع به
اهل کتاب به قصد استشهاد و نه اعتقاد رواست؛ اما
ابن تیمیه اسرائیلیات را به سهگونه درست، نادرست و مسکوت قسمت کرده و درگونه سوم تنها نقل آن را جایز میشمارد.
تفسیر نزول قرآن بر هفت حرف به
قرائات هفتگانه اشتباه است؛ اما این اختلاف ممکن است به اختلاف در معنای غیر مخل به حقانیت دعوت، منتهی شود.
وی در جای دیگر مدعی میشود که قرائات هفتگانه در زمان پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و به تایید ایشان بوده است
و ترادف به جهت کاربست تضمین در قرآن، بسیار نادر است
و احادیث مربوط به فضیلتهای سور نیز دروغاند.
به برخی از آرای اعتقادی این تیمیه در ذیل اشاره میشود:
ابن تیمیه در امور اعتقادی،
ظاهر کتاب را حجت دانسته، تاویل کلام بر خلاف ظاهر
یا هرگونه باطن مخالف با ظاهر را که گاه به بهانه دوری از تشبیه و تجسیم مطرح میگردد، رد میکند.
وی بر دیدگاه کسانی که اسما و صفات الهی را بر خلاف ظاهر درخور مخلوقات حمل میکنند، نیز میتازد و آن را مفسده انگیز میخواند.
این همه در حالی است که برخی او را به تاویلگرایی در اثبات دعاوی فاسد خود متهم کردهاند.
وی با استناد به
آیه نفر،
خبر واحد اعتقادی را حجت دانسته است. بر این اساس، چنانچه فارغ از طریق صدور، مفاد خبری قطعآور باشد، در فهم
دین استنادپذیر خواهد بود.
البته این حجیت مشروط به آن است که قرینهای دال بر صحت آن همچون وجود آن خبر در کتابهای صحاح، یا عمل بر وفق آن وجود داشته باشد.
همین اعتراض مخالفان را فراهم آورده است.
در تفسیر صفات خبری با دوگونه موضعگیری از
ابن تیمیه روبهرو میشویم که جمع آن دو نتیجهای جز تشبیه و تجسیم به دست نمیدهد. وی از یکسو به تنزیه خداوند از صفات مخلوق اشاره میکند
و تشبیه اوصاف خداوند به بندگان را
بدعت و ضلالت میخواند و در کنار عطف توجه به مبنای ظاهرگرایانه خود با پرهیز از تاویل این صفات به عدم توان عقل بر فهم کیفیت آنها عنایت میورزد
و در جای دیگر با منسوب ساختن نظریه تجسیم به برخی
شیعه دامن خود و اهل سنت را از این دیدگاه، پاک و پیراسته میخواند
و باور به تمثیل،
مصافحه و تجسیم
درباره خداوند را کفرآمیز دانسته، به عقیده «جسمانیت خداوند» اعتراض کرده، آن را مستلزم تشبیه میداند.
همو در جای دیگر با ارائه تفسیری متفاوت از جسمانیت از دعوی خود ضدّ شیعه دست کشیده است.
اعتراض دیگر او به نو پدید بودن اصطلاح جسمانیّت است.
به باور وی، از آنجا که اسماء و
صفات خداوند توقیفی هستند، نمیتوان خداوند را به جسمانیت متصف کرد.
از این رو، با توجیه عقیده
کرامیه درباره جسمانیت خداوند و تاویل آن به موجودیت، اشکال اخیر را بر آنان متوجه میداند
و بر همین اساس از پاسخ به متحیّز و جهتدار بودن خداوند دوری کرده، این الفاظ را مجمل و فارغ از آموزههای کتاب و سنت میداند.
این همه در حالی است که وی در نوشتارهای خود صریحاً به استواء، مجیء، دست، پا،
فرح و غضب و... برای خداوند اشاره دارد و روایتهای این باب را میپذیرد و بر تفسیر آنها بر پایه معنای ظاهری و عرفی آن تاکید میورزد
؛ چنانکه تشبیه محال را تنها در اوصاف اختصاصی خداوند میپذیرد و تشبیه در برخی جهات را مستلزم تمثیل محال نمیشمارد.
وی خداوند را در ما فوق آسمانهای هفتگانه بر روی عرش خود که جهتی عدمی است، متحیز میداند. مراد از «جهت عدمی» توصیف خداوند به عدم تحقق در مخلوقاتش است.
از همین رو، وی قابل اشاره است و از این روست که هنگام
دعا دستها را به سمت آسمان میگیریم یا ذیل آیات۳۶-۳۷ غافر/۴۰ فرعون در پی گفتار
موسی، بههامان دستور ساخت کوشک بزرگی میدهد تا بدان وسیله بر خدای عالم مشرف شود.
حصنی (م،
۸۲۹ق.) ،
ابن حجر هیتمی (م،
۹۷۳ق.) و بسیاری دیگر
ابن تیمیه را به تشبیه و تجسیم وصف کردهاند.
بسیاری نیز بر این باورند که
ابن تیمیه به جهت و تحیز قائل بوده است.
حصنی در این زمینه مینویسد:
ابن تیمیه بر بالای منبردفع شبه من شبه مسجد جامع اموی مسئله استواری خداوند بر عرش را به نشستن خود بر منبر تشبیه کرد و از همین رو حاضران به او اعتراض کردند.
به روایت
ابن بطوطه (م،
۷۷۹ق.) وی حدیث نزول خداوند بر آسمان دنیا را به نزول خود از منبر تشبیه کرد.
فارغ از گزارش
ابن بطوطه به عنوان جهانگردی بیطرف، به گزارش
ابوحیّان (م،
۷۴۵ق.) نیز وی در
کتاب العرش خود آورده که خداوند بر کرسی جلوس نموده و جایی را برای نشستن پیامبرش خالی کرده است.
شاهد صحت این نسبت آن است که
ابن تیمیه این حدیث را صحیح شمرده است: عرش آنگاه که خداوند بر آن جلوس فرماید، تنها به پهنای چهار انگشت فضای خالی دارد!
البته مفقود ماندن کتاب
مورد اشاره ابوحیّان بعید نیست؛ چنانکه در میان تاریخنگاران همفکر
ابن تیمیه به نوعی پنهانکاری در منسوب ساختن نظریه تجسیم به وی برمیخوریم و پس از مراجعه به دیگر تواریخ این راز آشکار میشود.
ابن تیمیه، خود، در جلسه دادگاهی که بدین منظور برگزار شده بود، حضور نیافت و حکومت با اعلان حمایت از وی و ضرب و شتم مخالفان، از آشکار شدن عقیده او جلوگیری کرد. موضعگیریهای علمای مذاهب و احضار مکرر وی به دادگاه و درخواست توضیح درباره عقیده او در تشبیه و تجسیم حاکی از وجود برخی گفتههای نانگاشته یا نگاشتههای نایافته از سوی وی است.
پرهیز
ابن تیمیه از تشبیه، به معنای پرهیز از همگون خواندن اعضای خداوند با اعضای انسان یا هر موجود دیگر خواهد بود؛ امری که به تعبیر برخی نویسندگان، حتی
مورد انکار مشبّهه نیز قرار گرفته است.
بر اساس ترسیم
شهرستانی (م،
۵۴۸ق.) و
ابن جوزی (م،
۵۹۷ق.) از دیدگاههای مربوط به تفسیر صفات خبری و تقسیم آن به تاویلگرایی
معتزلی، توقف سلفی همراه با تاویل به منظور فرار از تشبیه، یا ظاهرگرایی و تشبیه که در میان متاخرین رواج داشته است،
ابن تیمیه را میبایست مخالف منهج سلف به شمار آورد.
به ادعای وی، با ملاحظه بیش از ۱۰۰ کتاب تفسیری میتوان دریافت که هیچ یک از سلف صالح آیات و روایتهای مرتبط با صفات را تاویل نبرده و آن را بر ظاهرش حمل کردهاند.
اما بسیاری از صحابه و دانشمندان در اینگونه صفات راه تاویل را برگزیدهاند.
برخی نویسندگان، عقیده تشبیه و تجسیم
ابن تیمیه را برگرفته از
ابوالبرکات بغدادی (م،
۵۴۷ق.) که فردی یهودی زاده بود
یا محصول گرایشهای کرّامی وی
یا به پیروی از طیف مجسمه حنابله همچون محمد بربهاری (م،
۳۲۹ق.) و
قاضی ابویعلی (م،
۴۵۸ق.)
دانستهاند.
ابن تیمیه در عین التزام به
قضا و قدر الهی و تفسیر جبری از آن، هیچ عذری را برای مرتکبان جرایم نمیپذیرد و اینگونه عذرتراشی را مستلزم کفر میداند.
ابن تیمیه
دین را دارای سه مرتبه
اسلام،
ایمان و
احسان دانسته است. از این رو، هر مسلمی مؤمن نیست؛ چنانکه هر مؤمنی نیز محسن نیست.
بر همین اساس، ایمان در صورتی که همراه با اسلام یاد گردد، به معنای اعمال قلبی و اسلام به معنای اعمال ظاهری خواهد بود.
وی ایمان جامع اسلام را مرکب از قول قلب و زبان، و عمل قلب و زبان و جوارح و قابل زیادت و نقصان میدانست.
او کفر را عدم ایمان به خداوند و پیامبرانش میداند؛ خواه مقرون به تکذیب باشد یا شک. هیچ مسلمانی به صرف گناه کافر نیست و میان تکفیر مطلق و معیّن میبایست تفاوت گذاشت؛ زیرا گاه کلام کفرآمیز از آنجا که حجت بر قائل آن تمام نیست، مستلزم کفر وی نیست.
به عقیده وی، «حجت» توانایی بر دانستن و قدرت بر عمل طبق آن است.
به برخی از آرای فقهی
ابن تیمیه در ذیل اشاره میشود:
ابن تیمیه تقلید در اصول اعتقاد از هر مذهبی را ممنوع میداند.
وی گرچه مدافع نگرش حنبلی به شمار میرود و در دفاع از باورهاشان آنان را پیروان راستین قرآن و سنت دانسته است،
هیچ تعهدی به پذیرش کلام غیر مستند به حدیث نبوی از
ابن حنبل (م ۲۴۱ق]].) ندارد.
به باور وی، عقیده حق در
ابن حنبل منحصر نیست
و او هم فتاوای خلاف جمهور داشته است؛ از جمله: طلاق در حالت
حیض واقع نمیشود؛ قضای نماز بر
تارک الصلاة اگر توبه کند، مشروع نیست؛ در صورت اقامه بیّنه بر
رؤیت هلال، روزه ادامه روز مشروع است، گر چه پیش از آن چیزی خورده شده باشد؛ حائض هنگام ضرورت میتواند
طواف کند و فدیهای بر او واجب نیست؛ حکم محرمیّت با شیر در بزرگسالی نیز تحققپذیر است؛ اجاره حیوان و درخت برای استفاده از منافع آن جایز است.
وی بر خلاف فقیهان مذاهب چهارگانه، معتقد است که مدت حیض تقدیرپذیر نیست؛ نماز در سفر، کوتاه یا بلند، شکسته است؛ جمع بین دو نماز هنگام حاجت نیز رواست؛ اگر
بنیهاشم از
خمس محروم گردند، میتوانند از
زکات بهره گیرند؛ در صورت شک در
طلوع فجر میتوان مبطلات
روزه را انجام داد؛ زنان بتپرست نیز قابل ملکیت یمیناند.
ابن تیمیه مسلمانان را از رفتن بر مزار پیامبران بازمیدارد و تنها رویکردن به قبر ایشان را هنگام سلام بر آنان میپذیرد؛ اما بر این باور است که هنگام دعا برای
میّت باید رو به قبله بود.
وی بر آن است که هرگونه نماز یا دعا برای خود نزد قبر هر میتی بدعت و حرام است
؛ نیز نشستن نزدیک قبر پیامبران و مسح یا بوسیدن قبور آنان ممنوع است.
وی با رد احادیث استحباب زیارت قبر
پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را دروغ دانسته است.
او در جای دیگر در تبیین عقیده
سلف، به اختلاف میان ایشان بر سر تحریم مطلق زیارت قبور، استحباب یا کراهت آن اشاره کرده و در تحلیل این سخنان، هر یک از آنها را نسبتاً صحیح دانسته؛ زیرا زیارت اگر همراه
شرک یا نوحهسرایی گردد، حرام خواهد بود و در صورتی که به سبب حزن بر مرده باشد، مباح است و اگر به قصد دعا برای مردگان باشد، مستحب به شمار میرود.
به عقیده وی، مراد از زیارت، همان حضور در
مسجدالنبی و نماز خواندن در آنجا و سلام گفتن بر پیامبر هنگام
ورود به مسجد است که به اتفاق مسلمانان جایز است.
او از به کار بردن لفظ زیارت به سبب ابهام موجود در آن احتراز میکند و لفظ سلام بر میت را به کار میبندد.
مخالفان وی در پاسخ، ادله روایی دال بر حرمت زیارت را به قرینه ادله ترخیص، مقطعی و برای قطع علاقه میان مسلمان و اموات کافر وی یا به سبب نهی از آداب خاص جاهلیت در نوحهسراییِِِِ باطل و خلاف شرع میدانند.
ابن تیمیه پس از اشاره به اختلاف دانشمندان درباره حرمت یا عدم استحباب سفر به قصد زیارت قبور، دیدگاه نخست را منسوب به جمهور دانشمندان دانسته و پذیرفته است.
به عقیده وی تمام ائمه مسلمین بر حدیث عدم قصد سفر جز برای رفتن به
مسجدالحرام، و
مسجدالاقصی اتفاقنظر دارند
؛ چنانکه سیره صحابه نیز بر همین بوده است.
این دیدگاه هم با اعتراض مخالفان روبهروست
؛ زیرا سفر به قصد زیارت در سیره مسلمانان و صحابه همچون
خلیفه دوم در توصیه به
کعب الاحبار (م،
۳۲ق.)،
بلال حبشی (م،
۲۰ق.) و
عمر بن عبدالعزیز (م،
۱۰۱ق.) یافت میشود.
روایت «شدّ الرحال» نیز با مناقشه دلالی به گونهای دیگر تفسیر شده است.
این همه در حالی است که به گزارش حصنی (م،۸۲۹ق.) فتوایی مکتوب از
ابن تیمیه در تحریم مطلق زیارت قبور پیامبران وجود دارد.
ابن تیمیه به پیروی از
ابن عبدالبر (م،
۴۶۳ق.)
و
ابنقدامه (م،
۶۲۰ق.)
هرگونه بنا بر قبور را نشانه شرک و ریشه بتپرستی خوانده
و تعظیم قبور را آیین مشرکان و کار اهل کتاب شمرده است.
او در این زمینه به روایتهای متواتر
و عمل پیامبر و صحابه استناد میکند که ساختن بنا بر قبور در زمانشان رواجی نداشت
و بدعت به شمار میرفت
؛ چنانکه صحابه پیامبر بر ویرانکردن این مشاهد تاکید میورزیدند.
وی ظهور مشاهد و روایتهای دال بر فضیلت زیارت آنها را مربوط به دوران سلطه
قرامطه بر کشورهای اسلامی
و منهدم ساختن چنین مکانهایی را تکلیف هر مسلمان دانسته است.
به عقیده او نماز کنار قبور، خواه به قصد تبرّک
و خواه بدون قصد
جایز نیست.
برخی از مخالفان
ابن تیمیه این سخنان را انکار حیات پیامبران در قبر،
مساوات قبور ایشان و دیگران
و انکار رسالت نبوی پس از وفات وی
دانستهاند. به عقیده ایشان ادله تعظیم
شعائر الهی (حجّ/۲۲، ۳۲) و وجوب محبت پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت ایشان (شوری/۴۲، ۲۳)، نیز گزارش قرآن از رواج سنت بنای مسجد بر قبور صالحان و تایید ضمنی آن (کهف/۱۸، ۲۱) و تصریح قرآن به
اراده الهی بر بزرگداشت مادی یا معنوی خانههایی که در آن یاد خدا میشود (نور/۲۴، ۳۶-۳۷) از ادله قرآنی مطلوبیت ساخت مشاهد بر قبور صالحاناند.
نیز بقای آثار باستانی قبور پیامبران در منطقه
حجاز،
فلسطین و شامات به رغم دسترسی مسلمانان روزگار نزول و امکان تخریب آنها شاهدی بر جواز آن است.
ادله روایی
ابن تیمیه و شاگردان مکتب وی نیز با مناقشات سندی، متنی و دلالی روبه رو شده است.
به باور
ابن تیمیه، توسل به معنای تبعیت از سنت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
وی گر چه دعای مؤمنان درباره یکدیگر را پسندیده میداند، درخواست دعا از صالحان پس از مرگشان را ناخواسته خداوند میشمرد
و در جای دیگر، درخواستی را که تنها مصلحت درخواستکننده را در نظر گیرد، نامطلوب میداند.
به همین سبب،
خلیفه اول و امثال وی هیچ گاه از پیامبر گرامی پس از رحلت ایشان درخواست دعا نکردند.
وی شفاعتجویی از پیامبر در زمان وفات وی را نیز بدعتآمیز دانسته، آیات دال بر مطلوبیت درخواست استغفار از پیامبران را ویژه زمان زندگی ایشان میداند.
وی بر این باور است که تعبیر توسل به پیامبر در کلمات صحابه و دانشوران تنها در زمان حیات صالحان
و به معنای تمسک به دعا و شفاعت ایشان است.
از این رو، توسل به ذات صالحان هر چند مقامی ارجمند نزد خدا داشته باشند، مؤثر نیست
؛ زیرا ذات ایشان چیزی ندارد که اقتضای اجابت دعا کند.
شرک به خدا رهاورد توسل به پیامبران پس از مرگشان بوده است.
نیز درخواست دعا برای اموری چون شفای بیمار و ادای
دِین و آمرزش گناهان که جز خداوند کسی قادر بر آن نیست، حرام است.
سوگند یادکردن به مخلوقات نیز حرام است.
وی توسل به پیامبر در
آخرت برای
شفاعت را میپذیرد و آن را به اجماع مسلمانان نسبت میدهد.
برخی از منتقدان در پاسخ، مسئله توسل و زیارت را به اجماع عملی امت اسلامی نسبت داده و او را بنیانگذار تحریم این کارها دانستهاند.
به عقیده ایشان،
ابن تیمیه تمام احادیث صحیح دال بر جواز توسل را تاویل برده است.
در پاسخ به شرکآمیز بودن توسل به کسی جز خدا نیز میان باور به استقلال در سببیت و وساطت در پیشگاه خداوند تفاوت نهاده و قسم دوم را خارج از شرک و عین
توحید دانستهاند
؛ همانگونه که توسل در حال حیات نیز شرک نیست.
بر این اساس، کمکخواهی از اولیای الهی در حال حیات و در امور جزئی (کهف/۱۸، ۹۵) یا برای دعا و طلب مغفرت (ر. ک: نساء، ۴/ ۶۴؛ توبه/۹، ۱۰۳) یا انجام امور فراعادی (اعراف/۷، ۱۶۰؛ نمل/۲۷، ۳۸؛ مائده/۵، ۱۱۰) و نیز پس از وفات ایشان رواست؛ زیرا با الهام از قرآن، نه مرگ به معنای معدوم شدن است و نه اتصال به عالم ارواح یا همان حقیقت آدمی محال است.
اموات مؤمنان به سان زندگان در قبر خویش قدرت درک و برآوردن نیازها را به اذن خداوند دارند.
آیات (مائده/۵، ۳۵؛ فرقان/۲۵، ۵۷)،
روایتها
و سیره مسلمانان نیز یاری خواستن از ارواح مطهر اولیای خدا را تایید میکنند.
مثلاً فردی هنگام خشکسالی نزد قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و پس از توسل به ایشان نزد
خلیفه دوم رفت و بشارت پیامبر در خوابش به خلیفه را به وی ابلاغ کرد و او خشنود شد.
نیز فردی در محضر صحابه خود را بر قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انداخت و از وی طلب
استغفار کرد و با مخالفت صحابه روبهرو نشد.
توسل در میان تابعینی چون
محمد بن منکدر (م،
۱۳۰ق.)
و دانشورانی چون
شافعی (م،
۲۰۴ق.)،
طبرانی (م،
۳۶۰ق.) ،
ابوبکر بن مقری (م،
۳۸۱ق.) ،
ابوالشیخ (م،
۳۶۹ق.) رواج داشته است.
ابن تیمیه در اعتراض به این روایت، آن را که تنها در نقل
قاضی عیاض به چشم میخورد، از جهت سندی محکوم به ضعف و ارسال و اعراض اصحاب مالک میشمرد و از جهت متنی نیز مخالف دیدگاه سلف و منافی با دیگر آرای مالک میداند؛ زیرا به باور مالک، تنها هنگام سلام میتوان رو به قبر کرد.
ابن تیمیه تبرک به اجزای بدن پیامبران را روا و جز آن را حرام میشمارد.
اما بر پایه گزارشهای فراوان تاریخی، یاران رسول خدا به آثاری چون ظرفی که وی از آن نوشیده،
جای لبان و دست مبارک وی،
منبر،
دینارهای اعطایی،
عصا،
لباس،
مکان عبور
و قبر ایشان
تبرک میجستند.
از آرای تاریخی
ابن تیمیه میتوان به
موارد ذیل اشاره کرد:
ابن تیمیه در قصیدهای محبت همه صحابه را مذهب خود دانسته،
بر رعایت حقوق ایشان به اتفاق اهل سنت
و اهل بهشت بودن تمام ایشان به مقتضای رضایت الهی از آنها
تاکید میورزد. وی اعتقاد به ارتداد صحابه را موجب کفر خوانده و درباره جواز لعن تردید کرده است.
وی خطاهای ایشان را به سبب کارهای نیکشان مغفور میداند و بر این باور است که از ایشان گناهانی بخشوده میشود که از غیر آنان بخشوده نخواهد شد.
به باور وی، باید از بازگوکردن اختلافهای صحابه خودداری کرد و به بیان فضیلتهای آنان و استغفار برای ایشان بسنده نمود.
این بدان روست که برخی از اشتباههای ایشان از روی عذر صورت گرفته و برخی به سبب توبه یا انجام کار خیر بخشوده شده است و یادکرد کارهای زشت آنان موجب بغض و دشمنی به آنان میگردد.
این همه در حالی است که به عقیده برخی نویسندگان، هیچ فردی حتی صحابه از دشمنی و تکفیر
ابن تیمیه در امان نمانده است.
برخی نیز وی را به خبث نیت و برداشت غلط یا کینهورزی به صحابه متهم میدانند
و او را ضعیف العقل میخوانند.
به گزارش ایشان،
ابن تیمیه
ابوبکر را به عدم فهم اسلام
و
عمر را به عدم اعتنا به سخنانش
و
عثمان را به مالدوستی
متهم کرده است.
ابن تیمیه تحت تاثیر باورهای اموی دمشق، از ارادتمندان
معاویه به شمار میرود. وی با نگارش فضائل معاویة و فی یزید و انّه لا یسبّ نخستین بار آرزوی دیرینه شام را جامه عمل پوشاند.
وی معاویه را صحابی عادل و بهترین سلطان و فردی فقیه دانسته است.
نیز به برائت
مروان بن حکم از هرگونه گناهی که سبب تبعیدش گردد، تصریح کرده است.
ابن تیمیه رویکردی دوگانه درباره
اهلبیت دارد. در جایی سبب تقدم آنان را رسوم جاهلی و رابطه خویشاوندی ایشان دانسته
و در جای دیگری محبت اهل بیت را فریضه
و فراتر از محبت به سایر قبایل
قریش دانسته و آن را فارغ از نسب، به سبب ایمان قوی ایشان خوانده است.
به عقیده وی، اهل بیت از فیء بهرهمند بودهاند
و
صدقه بر ایشان حرام است.
اجماع ایشان حجت
و
صلوات بر ایشان سنت
و واجب است.
وی درباره شمول نسبت «آل» به همسران پیامبر، به دو روایت از
ابن حنبل (م،
۲۴۱ق.) اشاره کرده و روایت تاییدگر را پذیرفته
و صله به نسب را در مقایسه با صله به صهر، اولی دانسته است.
او در جایی
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را سرور زنان جهان خوانده
و در جای دیگر او را به منافقان تشبیه کرده است.
نیز
حسین بن علی (علیهالسلام) را شهید و قاتل وی را ملعون دانسته
؛ اما یزید را از مشارکت در قتل وی تبرئه کرده و او را از بشارت یافتگان به بهشت خوانده است. وی قیام
امام حسین (علیهالسلام) را به هدف دستیابی به خلافت به گمان همکاری اهل
عراق با وی وصف کرده است.
او دیگر ائمه شیعه را گاه به عنوان فقیه، تابعی و عابد ستوده است.
امام علی (علیهالسلام) را چهارمین صحابی در فضیلت و خلافت،
محبوب خداوند
و زاهد
خوانده و دعوتگر به جنگ با وی را دوزخی شمرده است.
با این حال، در جریان نبرد وی و معاویه، هر دو را بر حق نسبی دانسته است، گر چه علی (علیهالسلام) به حق نزدیکتر بود.
وی بسیاری از فضیلتهای علی (علیهالسلام) را رد کرده یا آن را در حد فضیلتهای سایر صحابه تلقی کرده است. به عقیده وی، علی (علیهالسلام) پیش از اسلام همچون خلفای سهگانه بتپرست بوده و اسلام وی نیز به سبب خردسالی پذیرفته نیست.
او علم باطن آن امام را انکار کرده
و جانشینی وی در
مدینه هنگام
جنگ تبوک را به سان جانشینی
ابن اممکتوم و دیگران در سایر جنگها دانسته
و ربط ایمان به حبّ علی و نفاق به بغض وی را نیز به سان ربط این دو به حبّ و بغض
انصار شمرده
و شجاعتش را همسان دیگران
خوانده است. وی تنقیصهایی را که از جانب شیعه بر سه خلیفه نخست
وارد شده، درباره علی (علیهالسلام) نیز
وارد میداند.
به تصریح او، مجموع احادیث صحیح در فضل علی (علیهالسلام) افزون بر ۱۰ حدیث است
؛ ولی بر پایه برخی گزارشها، وی هیچ حدیثی را در مناقب علی (علیهالسلام) صحیح نمیداند.
به عنوان نمونه، احادیث
سد الابواب،
منزلت،
معیّت علی و حق،
مؤاخات،
مدینة العلم،
ولایت علی بر تمام مومنان،
رد الشمس،
حدیث معروف غدیر،
و
صدقه دادن انگشتری در مسجد از این دستاند.
برخی این رویکرد را برابر با شیوه منصفانه او در بازگوکردن واقعیات به دور از غلو شمرده
یا پیامد اشتباههای علمی وی به خاطر تکیه بر حافظه در نقل و نقد احادیث دانستهاند.
اما گروهی آن را بر پایه شیوه خاص مناظرات وی در برابر مخالفان، بدون پایبندی به مفاد کلام خود، شمردهاند.
برخی نیز با الهام از مناقشات بیامان وی در انکار احادیث صحیح در فضیلتهای علی (علیهالسلام) آن را حاکی از نوعی بغض پنهانی به ایشان دانستهاند.
بسیاری از نویسندگان، روایتهای یاد شده را بررسی کرده و از طرق مختلف صحت آن را به اثبات رساندهاند.
ابن تیمیه در عرصه نظریهپردازی سیاسی، دیدگاهی دوسویه درباره ارتباط دیانت و سیاست برگزیده است. از یک سو، در تحلیلی جامعهشناختی، نگاه بدبینانه به سیاست را مولود روش بد حاکمان خوانده و با تخطئه جدا انگاری دیانت و سیاست و مغضوب خواندن دنیاگرایان
دین ستیز و گمراه دانستن
دینمداران دنیاگریز، راه میانه را در
برگزیدن کتاب و شمشیر دانسته
و از سوی دیگر، به حرمت خروج بر حاکم فاسد فتوا داده
و خود را مرد
دین و نه دولت خوانده است.
ابن تیمیه گرچه گاه با شرح مقصود دشمنان و محل نزاع، برخی از اشکالات بیجای
وارد بر ایشان را دفع میکند،
دیگرگاه خود پرچمدار سوء برداشت میگردد؛ چنانکه در نقد
محییالدین (م،
۶۳۸ق.) اتهامهایی چون فضیلت دادن اولیا بر انبیا،
تنقیص پیامبران و برخی مشایخ اسلامی
و عقیده عینیت وجود حادث و قدیم (
وحدت وجود)
را بر او
وارد کرده است که با مطالعه آثارش
ناوارد مینماید.
وی
نصیرالدین طوسی (م،
۶۷۲ق.) را نیز به
مواردی مانند مشاوره به
هلاکو در قتل خلیفه عباسی و مسلمانان، و نیز استمداد از ساحران و مشرکان و ارتکاب محرمات متهم کرده
که با استنادات تاریخی ناسازگار است.
وی کتاب مناسک
حج المشاهد را به
شیخ مفید نسبت داده
که در شمار نگاشتههای شیخ مفید هیچ یادی از آن نشده است.
ابن تیمیه با استناد به روایت
شعبی (م،
۱۰۵ق.)،
پایهگذار شیعه را
عبدالله سبا یهودی و دیگر
زنادقه خوانده
و پس از غوغاگری بسیار در این زمینه، به جعلی بودن این روایت اقرار کرده است.
اما دانشمندان منصف مبدا تشیع را پیامبر و اهل بیت خوانده
این انتساب دروغین به
ابن سبا را دسیسهای برای خدشهدارکردن تشیع دانستهاند.
ابن تیمیه در
موارد فراوان عقاید
غلات را به
امامیه نسبت داده، گر چه گاه نیز به نام غلات تصریح کرده است.
اما امامیه، خود، غلات را کافر خوانده،
از شخصیتهای
مورد استناد وی تبرّی میجویند.
وی شیعه را به ایمان به سحر و فلسفه به عنوان جبت و طاغوت، ادای مناسک حجگونه هنگام زیارت قبور و همکاری با مشرکان در جنگ با مسلمانان، متهم کرده است.
در جای دیگر، در تعریف ناصبی از زبان شیعه، وی را کسی میداند که به حقانیت خلفای سهگانه معتقد باشد
؛ چنانکه صحابه را بدترین امت پیامبر از منظر شیعه معرفی میکند.
اما به عقیده شیعه، ناصبی به معنای کینهورز به اهل بیت
است. شیعیان صحابهای را که با اهل بیت دشمنی نکرده باشند، شایسته صلوات،
بهترین انسانها و برترین خاستگاه برای رشد امّت اسلامی میدانند
و باور دارند که صحابه در یک درجه نبودند و حتی برخی همچون
عبدالله بن سعد بن ابیسرح مرتد گشتند.
از این رو،
ابن خلدون (م،
۸۰۸ق.) بدگویی از خلفای نخستین را به غلات شیعه نسبت داده که نزد شیعه و
اهل سنت مطرودند.
ابن تیمیه شیعه را به قتل عثمان متهم کرده است.
تالیفات
ابن تیمیه را بیش از ۴۰۰۰ رساله (بین چهار تا هشت برگ) دانستهاند.
بسیاری از این آثار بدون مراجعه به منابع و با تکیه بر حافظه یا در مدت حبس نگاشته شده و نزد حاکمان و گاه شاگردان باقی مانده است. برخی تصنیفات
ابن تیمیه را به سه دسته تقریر عقاید سلف مانند
العقیدة الواسطیه، پاسخگو به شبهات مانند
الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح و ترکیبی از این دو دسته مانند کتاب
الحمویه تقسیم کردهاند.
این آثار در چند بخش عمده کتابها، اَمالی، رسائل و اجازه نامهها گاه برای نقد و رد دانشها و فرقههای مذهبی و کلامی همچون فلسفه،
مسیحیت،
جهمیه،
تشیع، صوفیه و برخی فتاوای فقهی و گاه نیز در قالب پاسخ به افراد یا گروهها مرقوم میگشت؛ چنانکه
الصارم المسلول در پاسخ به جسارت
عساف نصرانی به پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
و
منهاج السنه در
نقض منهاج الکرامه علامه حلی (م،۷۲۴ق.) و
تلبیس الجهمیه در شش مجلد در
مصر نگاشته شدهاند. از نگاه دیگر میتوان بیشتر مصنفات
ابن تیمیه را در دایره ردود یا پاسخهای عقیدتی و توحیدی به شمار آورد.
از این رو، کتابهای فراوان در زمینه مباحث عقیدتی و توحید عبادی از وی بر جای مانده است. در زمینه تالیفات قرآنی نیز
فضائل القرآن،
اقسام القرآن،
امثال القرآن،
الفرقان بین اولیاء الرحمان و اولیاء الشیطان،
الکیلانیه،
البغدادیه،
القادریه،
الازهریه،
البعلبکیه و
المصریه در آثار وی به چشم میخورد. تعلیقه بر
المحرر فی الفقه،
شرح العمدة فی الفقه، مجموعهای از فتاوای فقهی که پس از گردآوری به دست شاگردانش به
الفتاوی المصریه مشهور شده و نیز تالیفاتی در زمینه حج پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
متعة الحج و طواف حائض از مکتوبات فقهی اوست. این همه فارغ از قواعد فراوان عقیدتی، فقهی و اصولی، اخلاقی، تاریخی و حدیثی است که از وی بر جای ماندهاند. در این شمار است رسائل بسیار همچون رسالهای به اهل عراق یا
بصره یا
بحرین و نیز رسالهای در پاسخ به
قاضی حنفیه در مصر،
شمسالدین سروجی یا به پادشاه قبرس، پادشاه مصر و نیز پاسخهایی که به پرسشها و برخی شبهات اعتقادی نگاشته است.
ابن تیمیه در اوایل
عمر در زمینه مناسک حج کتابی نگاشت که جنبه تقلیدی دارد و بر احادیث غیر صحیح مشتمل است. از همین رو، به درخواست برخی دوستانش کتابی دیگر نوشت که به سان دیگر کتابهای فقهی و عقیدتی او استدلالی و اجتهادی بود و الهامبخش شنقیطی (م،۱۳۹۲ق.) در تفسیر سوره حجّ شد.
مهمترین ویژگیهای آثار
ابن تیمیه از این قرارند: پراکندگی مباحث و نداشتن تبویب و انسجام
در عین بهرهمندی از خطابههای جذاب و قلمی روان و خواندنی، تکرار مباحث، استطراد، و به روز نگاری.
ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و عقیدتی، تاثیراتی عمده بر حرکتهای سلفی پس از خود نهاد.
تاکید بر پیروی از منهج سلف و پرهیز از هرگونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعتگذاری دانستن، عقل ستیزی و تفسیر خاص از ابعاد توحید و پیوند احکام و آداب شرعی از جمله احکام حج و حرمین با این تفسیر، نیز نبرد وی با مخالفان، الهامبخش حرکت سلفیه در تعامل با نصوص شرعی، دیدگاههای عقیدتی و حرکتهای نظامی بوده است.
با گذشت پنج سده از نگارش کتابهای مختلف در نقد و رد افکار
ابن تیمیه و افول نسبی این تفکر، در بحرانیترین وضعیت،
محمد بن عبدالوهاب (م،
۱۲۰۶ق.) با تکفیر هر مسلمانی که عقیده وی را نداشته باشد و با همکاری برخی سران ایلات به کشتار مسلمانان پرداخت.
تاکید
ابن تیمیه بر لزوم محو مظاهر شرک و بدعت، موجب یورش وهابیان به حرم حسینی در سال
۱۲۱۶ق. و کشتار بیش از ۵۰۰۰ مسلمان
شد. در سال
۱۳۴۳ق. و پس از یک استفتای صوری از دانشوران
مدینه درباره جواز ساخت بارگاه برای اهل بیت و صحابه، این مشاهد ویران شدند.
ترویج این عقاید در کشورهای اسلامی موجب ظهور موجی از حرکتهای انتحاری در میان وابستگان به این حرکت گردیده است. جالب آن است که برخی این معارضه را در مسیر دعوت به وحدت اسلامی تعریف کردهاند.
ابن قیم جوزی (م،
۷۵۱ق.) بزرگترین شاگرد و مروج افکار
ابن تیمیه به شمار میآید. نیز
ابن سید المرسلین (م،
۷۳۴ق.) ،
ابن عبدالدائم (م،
۷۷۵ق.) ،
ذهبی (م،
۷۴۸ق.) ، و
ابن کثیر (م،
۷۷۴ق.) از ستایشگران وی هستند.
برخی مخالفان
ابن تیمیه را چهار دسته دانستهاند: فقیهان و قاضیان، متکلمان
اشعری، صوفیه و شیعه.
اوج این مخالفت در جانب فقیهان مربوط به فتوای عدم انعقاد طلاق در فرض قسم بر طلاق و یک طلاق شمردن اجرای صیغه سه طلاقه، عدم انعقاد طلاق محرم
و نیز عدم جواز قصد سفر برای زیارت قبور یا توسل به ایشان و دعا به پیشگاهشان است؛ چنانکه
اشاعره نیز به نگارش کتابهای العقیدة الحمویه و سپس العقیدة الواسطیه درباره مسائل تجسیم و تشبیه خرده گرفتهاند. صوفیه و در راس آنان
نصر منبجی (م،۷۱۹ق.) نیز به حمایت از
ابن عربی (م،۶۳۸ق.) در برابر تکفیرهای
ابن تیمیه
برخاستند.
نگارش
منهاج السنة النبویه و رویکرد ناصبیوار آن در کنار رسائل، فتاوا و جنگهای
ابن تیمیه بر ضدّ شیعه نیز موجب برانگیختن احساسات شیعیان شد.
تقیالدین سُبکی شافعی (م،
۷۵۶ق.) ، با نگارش کتابهای
الدرّة المضیئة فی الرد علی ابن تیمیه و
شفاء السقام فی زیارة خیر الانام و السیف الصقیل،
ملا علی قاری حنفی (م،
۱۰۱۴ق.) در شرح خود بر
شفاء السقام،
محمد بن ابیبکر اَخنائی مالکی (م،
۷۶۳ق.) در کتاب
المقالة المرضیة فی الرد علی ابن تیمیه،
علی بن محمد سمهودی شافعی (م،
۹۱۱ق.) در
وفاء الوَفاء باَخبار دار المصطفی درباره زیارت، شفاعت، توسل و استغاثه،
محمد بن علی زَمْلَکانی شافعی در
الدرة المضیئة فی الرد علی ابن تیمیه،
تقیالدین حصنی شافعی (م،
۸۲۹ق.) در دفع
شبه من شبّه و
تمرّد و بسیاری دیگر به نقد دیدگاههای وی پرداختهاند.
هر دو گروه اشعاری نیز در نقد یکدیگر سرودهاند
که پارهای از آنها در کتاب
الحمیة الاسلامیه گردآمده است.
نقل و نقد افکار
ابن تیمیه گاه با زیادهرویهایی در هر دو طیف روبه رو شده؛ چنانکه خود او از تعمّد بر دروغپردازی در زمینه عقایدش خبر داده است.
دامنه این مخالفت تا بدان جا پیش رفت که افرادی چون
محمد بن عبدالمؤمن حصنی شافعی (م،
۸۲۹ق.)
وی را تکفیر کردند و برخی نیز هر که او را شیخ الاسلام بداند، کافر دانستند.
البته اینگونه واکنش در برابر کسی که دیگران را به چوب تکفیر میراند، دور از انتظار نیست.
(۱)
ابن تیمیة حیاته عقائده: صائب عبدالحمید، قم، الغدیر، ۱۴۱۴ق.
(۲)
ابن تیمیة لیس سلفیاً: منصور عویس، دار النهضة العربیه، ۱۹۷۰م.
(۳)
ابن تیمیة و امامة علی (علیهالسلام): سید علی میلانی، مرکز الابحاث العقائدیه، ۱۴۲۱ق.
(۴) احیاء علومالدین: الغزالی (م،۵۰۵ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
(۵) اسباب النزول: الواحدی (م،۴۶۸ق.) ، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق.
(۶) الاستبصار: الطوسی (م ۴۶۰ق.) ، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
(۷) الاستیعاب:
ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۸) اسد الغابه:
ابن اثیر علی
بن محمد الجزری (م،۶۳۰ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۹) الاصابه:
ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق.) ، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) اصل الشیعة و اصولها: محمد حسین آل کاشف الغطاء (م،۱۳۷۳ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۳ق.
(۱۱) الاعتقادات: الصدوق (م،۳۸۱ق.) ، به کوشش عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۱۲) الاعلام العلیّة فی مناقب شیخ الاسلام
ابن تیمیه:
ابوحفص البزار، به کوشش صلاح
الدین، بیروت، دار الکتاب الجدید، ۱۳۹۶ق.
(۱۳) الاعلام: الزرکلی (م،۱۳۶۹ق.) ، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۴) اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م،۱۳۷۱ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
(۱۵) اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة اصحاب الجحیم:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش ناصر العقل، دار المسلم، ۱۴۱۵ق.
(۱۶) الاکلیل فی المتشابه و التاویل:
ابنتیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد الشیمی، دار
ابن تیمیه، الایمان.
(۱۷) امتاع الاسماع: المقریزی (م،۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۱۸) الایمان:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش البانی، عمان، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۱۹) بحث حول الولایه: محمد باقر صدر، بیروت، دار التعارف، ۱۳۹۹ق.
(۲۰) البدایة و النهایه:
ابن کثیر (م،۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
(۲۱) براءة الاشعریین من عقاید المخالفین: ابوحامد
بن مرزوق، دمشق، العلم، ۱۳۸۷ق.
(۲۲) البراهین الجلیة فی رفع تشکیکات الوهابیه: محمد حسن قزوینی.
(۲۳) البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة الی علی (علی
بن ابیطالب امام العارفین): احمد غماری، السعاده، ۱۳۸۹ق.
(۲۴) بیان تلبیس الجهمیه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، مکه، الحکومه، ۱۳۹۱ق.
(۲۵) تاریخ
ابن الوردی:
عمر بن مظفر (م،۷۴۹ق.) ، نجف، ۱۳۸۹ق.
(۲۶) تاریخ
ابن خلدون:
ابن خلدون (م،۸۰۸ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۲۷) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م،۷۴۸ق.) ، به کوشش
عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۲۸) التبرک: علی الاحمدی المیانجی، تهران، مشعر، ۱۴۲۲ق.
(۲۹) تبصرة الحکام فی اصول الاقضیة و مناهج الاحکام: ابراهیم
بن علی فرحون (م،۷۹۹ق.) ، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۶ق.
(۳۰) التبصیر فیالدین و تمییز الفرق الناجیة عن الفرق الهالکین: ابوالمظفر اسفرایینی، به کوشش محمد کوثری، الانور، ۱۳۵۹ق.
(۳۱) تحفة الزوار الی قبر النبی المختار:
ابن حجر الهیتمی (م،۹۷۴ق.) ، به کوشش سید ابوعمه، دار الصحابه، ۱۴۱۲ق.
(۳۲) التدمریه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد السعوی، ریاض، شرکة العبیکان، ۱۴۰۵ق. .
(۳۳) تفسیر
ابن ابیحاتم رازی (تفسیر القرآن العظیم):
ابن ابیحاتم (م،۳۲۷ق.) ، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
(۳۴) تفسیر
ابن تیمیه (التفسیر الکبیر):
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
(۳۵) تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م،۴۲۷ق.) ، به کوشش
ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
(۳۶) تفسیر سورة النور:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۳۷) تفسیر مقاتل
بن سلیمان: عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
(۳۸) التمهید لما فی الموطّا من المعانی و الاسانید:
ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق.) ، به کوشش العلوی و
البکری، مغرب، وزارت اوقاف، ۱۳۸۷ق.
(۳۹) التوسل بالنبی و جهلة الوهابیین: ابوحامد
بن مرزوق، استانبول، مکتبة اشیق، ۱۳۹۶ق.
(۴۰) التوسل و الوسیله:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۲م.
(۴۱) التوسل: جعفر سبحانی، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
(۴۲) الثقات:
ابن حبان (م،۳۵۴ق.) ، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۴۳) جامع الرسائل:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد رشاد، ریاض، دار العطاء، ۱۴۲۲ق.
(۴۴) جامع البیان: الطبری (م،۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۴۵) جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله خوافی (م،۸۳۳ق.) ، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۵ش.
(۴۶) الجواب الباهر فی زوار المقابر:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش سلیمان صنیع و المعلمی، السلفیه.
(۴۷) الجواب الصحیح لمن بدّل
دین المسیح:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش علی حسن ناصر و دیگران، دار العاصمه، ۱۴۱۴ق.
(۴۸) الجوهر المنظم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرم:
ابن حجر الهیتمی (م،۹۷۴ق.) ، دار جوامع الکلم. .
(۴۹) الحسنة و السیئه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۵۰) الحقائق الجلیّة فی الردّ علی
ابن تیمیّة فیما
اورده فی الفتوی الحمویه: شهاب
الدین بن جهبل، به کوشش طه الدسوقی، ۱۹۸۷ق.
(۵۱) حقیقة مرزوق، ابوحامد، التوسل و الوسیلة علی ضوء الکتاب و السنه: موسی علی، دار التراث العربی، ۱۴۱۰ق.
(۵۲) الحوادث الجامعة و التجارب النافعه: عبدالرزاق
بن فوطی (م،۷۲۳ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
(۵۳) درء تعارض العقل و النقل:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد رشاد، ریاض، دانشگاه محمد
بن سعود الاسلامیه، ۱۴۰۱ق.
(۵۴) دراسات فی منهاج السنّة لمعرفة
ابن تیمیه: سید علی حسینی میلانی، ۱۴۱۹ق.
(۵۵) الدرر الکامنه:
ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق.) ، به کوشش محمد عبدالمعید خان، حیدرآباد، ۱۳۹۳ق.
(۵۶) دعاوی المناوئین لشیخ الاسلام
ابن تیمیه: عبدالله
بن صالح الغصن، عربستان، دار
ابن جوزی، ۱۴۲۴ق.
(۵۷)دفع شبه التشبیه باکف التنزیه: عبدالرحمن
بن جوزی (م،۵۹۷ق.) ، قاهره، المکتبة التوفیقیه، ۱۹۷۶ق.
(۵۸) دفع شبه من شبّه و تمرّد و نسب ذلک الی الامام احمد: تقی
الدین الحصنی، به کوشش الکوثری، قاهره، المکتبة الازهریه، ۱۳۵۰ق.
(۵۹) دقائق التفسیر:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد السید، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، ۱۴۰۴ق.
(۶۰) دلائل الصدق: محمد حسین
مظفّر (م،۱۳۸۱ق.) ، قم، آل البیت:، ۱۴۲۲ق.
(۶۱) دلائل النبوه: البیهقی (م،۴۵۸ق.) ، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
(۶۲) راس الحسین:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش الفقی، السنة المحمدیه، ۱۳۶۸ق.
(۶۳) رجال کشی (اختیار معرفة الرجال): محمد
بن عمرکشی (م،۳۴۰ق.) ، به کوشش دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۶۴) رحلة
ابن بطوطه:
ابن بطوطه (م،۷۷۹ق.) ، الرباط، آکادیمیة المملکة المغربیه، ۱۴۱۷ق.
(۶۵) رحلة
ابن جبیر: محمد
بن احمد (م،۶۱۴ق.) ، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۹۸۶م.
(۶۶) الرد الوافر علی من زعم بان من سمّی
ابن تیمیة شیخ الاسلام کافر: محمد
بن ابی
بکر دمشقی (م،۸۴۲ق.) ، به کوشش الشاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۳۹۳ق.
(۶۷) الرد علی الاخنائی و استحباب زیارة خیر البریه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش المعلمی، ریاض، رئاسة ادارات البحوث العلمیه، ۱۴۰۴ق.
(۶۸) الرد علی
البکری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، هند، دار العلمیه، ۱۴۰۵ق.
(۶۹) الرد علی المنطقیین:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بمبئی، القیمه، ۱۳۶۸ق.
(۷۰) رفع الاشتباه فی استحالة الجهة علی الله: یوسف النبهانی.
(۷۱) رفع الملام عن الائمة زرکلی، خیرالدین، الاعلام:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۷۲) سبل الهدی: محمد
بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۷۳) سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م،۴۸۱ق.) ، تهران، زوار، ۱۳۸۱ش.
(۷۴) سلسلة الاحادیث الصحیحه: محمد ناصرالدین البانی، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۱۵ق.
(۷۵) السلفیه: سید محمد کثیری، بیروت، الغدیر، ۱۴۱۸ق.
(۷۶) سنن
ابن ماجه:
ابن ماجه (م،۲۷۵ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
(۷۷) السنن الکبری: البیهقی (م،۴۵۸ق.) ، بیروت، دار الفکر.
(۷۸) سنن النسائی: النسائی (م،۳۰۳ق.) ، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۷۹) سؤال فی یزید
بن معاویه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش صلاح
الدین، بیروت، دار الکتاب الجدید.
(۸۰) السیاسة الشرعیّة فی اصلاح الراعی و الرعیه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش ابویعلی القویسینی، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق.
(۸۱) سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م،۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۸۲) السیرة النبویه:
ابن هشام (م،۸-۲۱۳ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۸۳) السیف الصقیل فی الردّ علی
ابن زنجفیل: تقی
الدین السبکی (م،۷۵۶ق.) ، تکملة محمد کوثری، مصر، السعاده، ۱۳۵۶ق.
(۸۴) شذرات الذهب: عبدالحی
بن عماد (م،۱۰۸۹ق.) ، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار
ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
(۸۵) شرح حدیث النزول:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد الخمیس، دار العاصمه، ۱۴۱۴ق.
(۸۶) شرح نهج البلاغه:
ابن ابیالحدید (م،۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۸۷) شفاء السقام: تقی
الدین السبکی (م،۷۵۶ق.) ، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۱ق.
(۸۸) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی: قاضی عیاض (م،۵۴۴ق.) ، عمان، دار الفیحاء، ۱۴۰۷ق. .
(۸۹) شواهد الحق: یوسف النبهانی (م،۱۳۵۰ق.) .
(۹۰) شیخ الاسلام
ابن تیمیة لم یکن ناصبیاً: سلیمان صالح
بن خراش، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
(۹۱) الصارم المسلول علی شاتم الرسول:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد محیی
الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق.
(۹۲) صحیح البخاری: البخاری (م،۲۵۶ق.) ، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار
ابنکثیر، ۱۴۰۷ق.
(۹۳) صحیح الکلم الطیب لشیخ الاسلام
ابن تیمیه: محمد ناصرالدین البانی، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۷ق.
(۹۴) صحیفه سجادیه: قم، الهادی، ۱۳۷۶ش.
(۹۵) الصفدیه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد رشاد، قاهره، مکتبة
ابن تیمیه، ۱۴۰۶ق.
(۹۶) الضوء اللامع: شمسالدین السخاوی (م،۹۰۲ق.) ، دار مکتبة الحیاة.
(۹۷) الطبقات الکبری:
ابن سعد (م،۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۹۸) عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان: محمد
بن احمد العینی (م،۸۵۵ق.) ، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۴۰۷ق.
(۹۹) عقلیات اسلامیه: محمد جواد مغنیه، بیروت، دار التیار- دار الجواد، ۱۴۰۴ق.
(۱۰۰)
ابن عبدالهادی، العقود الدریه (مجموعة القول الجلی و ما لحقها):
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۵م.
(۱۰۱) العقیدة الحمویة الکبری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) .
(۱۰۲) الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب: عبدالحسین امینی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۰۳) الفتاوی الحدیثیه:
ابن حجر الهیتمی (م،۹۷۴ق.) ، مطبعة مصطفی البابی حلبی، ۱۳۹۰ق.
(۱۰۴) الفتاوی الکبری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، دار المعرفه.
(۱۰۵) فتح الملک العلی لصحة حدیث باب
مدینة العلم علی: احمد غماری، السعاده، ۱۳۸۹ق.
(۱۰۶) الفتوی الحمویة الکبری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد عبدالرزاق، مصر، ۱۴۰۳ق.
(۱۰۷)الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، جماعة الدعوة الی القرآن و السنه، پیشاور.
(۱۰۸) فضائل الخسمة من الصحاح السته: سید مرتضی حسینی فیروزآبادی (م،۱۴۱۰ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۲ق.
(۱۰۹) فضل اهل البیت و حقوقهم:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، جده، دار القبله، ۱۴۰۵ق. .
(۱۱۰) فوات الوفیات: محمد
بن شاکر الکتبی (م،۷۶۴ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۹۷۳م.
(۱۱۱) فیض الوهاب فی بیان اهل الحقّ ممن ضلّ عن الصواب: عبد ربّه
بن سلیمان، دار القومیه، ۱۳۸۳ق. .
(۱۱۲) قاعدة جلیلة فی مرزوق، ابوحامد، التوسل و الوسیله:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش ربیع مدخلی، مصر، لینه، ۱۴۰۹ق.
(۱۱۳) قاعدة عظیمة فی الفرق بین عبادات اهل الاسلام و عبادات اهل الشرک و النفاق:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش سلیمان الغصن، دار العاصمه، ۱۴۱۱ق.
(۱۱۴) الکافی: الکلینی (م،۳۲۹ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
(۱۱۵) کتاب الزیاره:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، دار و مکتبة الحیاة.
(۱۱۶) کشف النقاب عن عقائد
ابن عبدالوهاب: ابوالحسن طباطبائی، نجف، ۱۳۴۵ق.
(۱۱۷) الکامل فی التاریخ:
ابن اثیر علی
بن محمد الجزری (م،۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۱۱۸) الکشاف: الزمخشری (م،۵۳۸ق.) ، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱۹) کشف الارتیاب: سید محسن امین (م،۱۳۷۱ق.) ، دار الکتب الاسلامی.
(۱۲۰) کنوز الذهب فی تاریخ حلب: سبط
ابن العجمی الحلبی (م،۸۸۴ق.) ، حلب، دار القلم، ۱۴۱۷ق.
(۱۲۱) لسان المیزان:
ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۰ق.
(۱۲۲) لله و للحقیقه: علی آل محسن، تهران، مشعر، ۱۳۸۲ش. .
(۱۲۳) مجموع الفتاوی:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة
ابن تیمیه.
(۱۲۴)مجموعة الرسائل الکبری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۲۵) مجموعه آثار طه حسین: بیروت، دار الکتاب اللبنانی.
(۱۲۶) محاضرات فی الاعتقادات: سید علی حسینی میلانی، مرکز الابحاث العقائدیه، ۱۴۲۱ق.
(۱۲۷) المداخل الی آثار شیخ الاسلام
ابن تیمیة و ما لحقها من اعمال:
بکر بن عبدالله ابوزید، مکه، دار عالم الفوائد، ۱۴۲۲ق.
(۱۲۸) مسالک الابصار فی ممالک الامصار: احمد
بن یحیی
عمری (م،۷۴۹ق.) ، ابوظبی، المجمع الثقافی، ۱۴۲۳ق.
(۱۲۹) المسالک و الممالک: حسن
بن احمد المهلبی (م،۳۸۰ق.) ، دمشق، التکوین للطباعة و النشر، ۲۰۰۶م.
(۱۳۰) مسند احمد: احمد
بن حنبل (م،۲۴۱ق.) ، بیروت، دار صادر.
(۱۳۱) مسند الشامیین: الطبرانی (م،۳۶۰ق.) ، به کوشش حمدی، بیروت، الرساله، ۱۴۱۷ق.
(۱۳۲) المسودة لآل تیمیه: عبدالسلام و عبدالحلیم و احمد
بن تیمیه، به کوشش محمد محیی
الدین، قاهره، ۱۳۸۴ق.
(۱۳۳) المصنف:
ابن ابیشیبه، به کوشش کمال یوسف، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
(۱۳۴) معجم ما الّف علماء الامامیة رداً علی خرافات الفرقة الوهابیه: سید عبدالله محمد علی، مجلة تراثنا، ۱۴۱۹ق.
(۱۳۵) المغازی: الواقدی (م،۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۱۳۶) المغنی:
ابن قدامه (م،۶۲۰ق.) ، به کوشش عبدالله ترکی، دار هجر، ۱۴۰۶ق.
(۱۳۷) المقالات السنیة فی کشف ضلالات احمد
بن تیمیه: عبدالله هروی، دار المشاریع، ۱۴۱۴ق.
(۱۳۸) مقالات الکوثری: محمد زاهد کوثری، المکتبة الازهریة للتراث، ۱۴۱۴ق.
(۱۳۹) المقدمات الخمس و العشرون فی اثبات وجود الله و وحدانیّته...: موسی
بن میمون (م،۶۰۱ق.) ، حاشیه تبریزی، المکتبة الازهریة للتراث، ۱۴۱۳ق.
(۱۴۰) مقدّمة فی اصول التفسیر:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، بیروت، مکتبة الحیاة، ۱۴۰۹ق.
(۱۴۱) الملل و النحل: جعفر سبحانی، قم، نشر اسلامی.
(۱۴۲) الملل و النحل: الشهرستانی (م،۵۴۸ق.) ، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۵ق.
(۱۴۳) منسک شیخ الاسلام
ابن تیمیه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش
العمران، مکه، دار عالم الفوائد، ۱۴۱۸ق.
(۱۴۴) منهاج السنة النبویه:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد رشاد، مؤسسة قرطبه، ۱۴۰۶ق.
(۱۴۵) منهج شیخ الاسلام
ابن تیمیة التجدیدی السلفی و دعوته الاصلاحیه: سعید عبدالعظیم، اسکندریه، دار
ابن تیمیه، الایمان.
(۱۴۶) الموطّا: مالک
بن انس (م،۱۷۹ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
(۱۴۷) النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره: یوسف
ابن تغری بردی (م،۸۷۴ق.) ، قاهره، الموسسة المصریة العامه.
(۱۴۸) نشاة الفکر الفلسفی فی الاسلام: علی سامی النشار، مصر، دار المعارف، ۱۹۷۵م.
(۱۴۹) نصیرالدین الطوسی: سید علی حسینی میلانی، مرکز الابحاث العقائدیه، ۱۴۲۱ق.
(۱۵۰) الوافی بالوفیات: خلیل
بن ایبک الصفدی (۷۶۴ق.) ، ۱۳۸۱ق.
(۱۵۱) الوصیة الکبری:
ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.) ، به کوشش محمد حمود، کتابخانه
ابن جوزی، ۱۴۰۸ق.
(۱۵۲) وفیات الاعیان:
ابن خلکان (م،۶۸۱ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
(۱۵۳) الوهابیة بین المبانی الفکریة و النتائج العملیه: جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق۷، ۱۴۲۶ق. .
(۱۵۴) الوهابیة فی المیزان: جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق۷، ۱۴۲۷ق. .
(۱۵۵) الوهابیون و البیوت المرفوعه: شیخ محمد همدانی، ۱۴۱۸ق.
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابن تیمیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۴/۱۶