ابن اعرابی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ اَعْرابی، ابو عبدالله محمد بن زیاد (۱۵۰-۲۳۱ق/۷۶۷- ۸۴۶م)، ادیب و شاعر
سدة ۲ و ۳ق/۸ و ۹م، مولای بنیهاشم، اهل
کوفه میباشد.
برخی
پدر او را بردهای از اهل سند دانستهاند.
قفطی به نقل از
جاحظ نیز اشاره میکند که او
عرب اصیل نبوده است.
وی در کودکی پدر خود را از دست
داد و مادرش به همسری مفضل ضبی (د ۱۷۰ق/۷۸۶م) راوی بزرگ اشعار عرب درآمد.
وی نزد مفضل نخستین مایههای
شعر و لغت عربی و آیین روایت آنها را کسب کرد و به گفتة فرّاء (د ۲۰۷ق/ ۸۲۲م) که خود، او را نزد مفضل دیده بود، از رشتههای ادب، به شعر، معانی شعر، نوادر و غریب علاقة بیشتری نشان می
داد.
ابن اعربی، مانند دیگر راویان و دانشمندان زمان، برای
کسب علم دو منبع در اختیار داشت: یکی علمای بزرگ و دیگری اعراب بادیه. میدانیم که وی از میان دانشمندان معاصر، علاوه بر مفضل، با
کسایی (د ۱۸۹ق/۸۰۵م) نیز همنشینی داشت و از او نوادر و
نحو آموخت.
از استادان او، بجز کسایی که بزرگترین پایهگذار مکتب نحو کوفه بود، به دو تن دیگر یعنی قاسم بن مَعْن مسعودی و ابومعاویة ضریر نیز اشاره کردهاند
که بیگمان پیرو مکتب کوفیان بودند. ابن اعرابی از استادان مکتب
بصره به شدت روی برمیتافت و با بزرگترین آنان،
اصمعی و ابوعبیده دشمنی میورزید، گر چه منازعات میان پیروان دو مکتب، بیشتر سیاسی - اجتماعی بود تا علمی، زیرا بسیاری از بزرگان مکتب کوفه (مثلاً کسایی)، نزد استادان بصره درس خواندهاند.
ابن اعرابی نیز با واسطه از
ابوزید انصاری (د ۲۱۵ق/۸۳۰م) استاد مکتب بصره، علم میآموخت و تصریح شده است که وی «علم بصریان» را اخذ کرد
و روایت هیچ کس به اندازه روایت او به بصریان شبیه نبود.
در مورد منبع دوم، یعنی اعراب بادیه، وی رنجی برخود هموار نساخت و به گروههایی از اعراب
بنی اسد و
بنی عقیل که در حاشیة
کوفه جای گزیده بودند، اکتفا کرد.
حلبی
نام برخی از این اعراب را نیز ذکر کرده است: صقیل، عُجْرُمه،
ابوالمکارم و دیگران اما اشکال بزرگ این اعراب آن بود که دانشمندان بصره به روایات آنان و یا به فصاحت زبانشان اعتماد نداشتند و از این رو برخی از آنان، ابن اعرابی را نیز مورد انتقاد قرار دادهاند.
در سند دیگری که مؤید روایت بالاست از قول محمد بن فضل بن سعید بن سلم که پدرش شاگرد ابن اعرابی بوده، چنین آمده است که وی از حیث دانش تنک مایه بود تا اینکه جماعتی از اعراب یمامه بیامدند و او از آنان دانش بسیار اخذ کرد.
ابن اعرابی احتمالاً از جوانی به کار تدریس پرداخت و کار او اندک اندک بالا گرفت و مجلس درس پر
ابهتی تشکیل
داد.
به گفتة منابع متأخرتر
حقوق او هر ماه هزار
درهم بوده است. این مجلس سالیان دراز بر پا بود و بنا به روایتی که گویا از
ابن ندیم سرچشمه گرفته (هر چند که آن را از قول
ثعلب نقل کردهاند) و در تمام کتابهای دیگر تکرار شده، ۱۰۰ تن در آن درس حاضر میشدند و شخصیت معروفی چون ثعلب (د ۲۹۱ق/۹۰۴م) بیش از ۱۰ سال («بضع عشرة سنة»، در برخی منابع «تسع عشرة سنة» شده که باید تصحیف نساخ باشد) در آن مجلس درس خواند. روایت
ابن سکیت (د ۲۴۵ق/۸۵۹م) در ادب از ابن اعرابی
و جمع و نقل نوادر وی به دست محمد بن حبیب
احتمالاً در همین مجالس بوده است.
ابن اعرابی به رغم شهرتی که کسب کرد هرگز نتوانست به دستگاه
خلافت یا امیران بزرگ روزگار راه یابد. از دیگر روابط اجتماعی او نیز چندان اطلاعی به دست نیست و چند روایت موجود هم بسیار پراکنده و نامرتبطند: یک بار به دربار
مأمون رفت و خلیفه آداب دانی او را ستود
و یک بار در محفل الواثق حاضر شد،
اما روابط او با دو تن دیگر از بزرگترین راویان زمان، یعنی
اصمعی (د ۲۱۳ق/۸۲۸م) و ابوعبیدة معمر بن مثنی (د ۲۱۱ق/۸۲۶م) شگفت است. اصمعی نیز به خانه سعید بن سلم که پسرش فضل شاگرد ابن اعرابی بود، رفت و آمد داشت
و گویی رقابت میان دو مدرس به کدورت انجامید
زیرا وی در وهله اول اصمعی
و سپس ابوعبیده را از دانش بیبهره میخواند.
اما ابن اعرابی خود نیز از گزند انتقادهای تند در امان نماند و هر چند که همه به تقلید از
ازهری وی را پارسا و راستگو خواندهاند و برخی چون
ابن انباری وی را
ثقه نیز دانستهاند، در عوض
ابونصر باهلی (احمد بن حاتم، ۲۳۱ق/۸۴۶م) او را کذاب میخواند و به او نسبت «تزیّد» (افزودن جعلیات به روایات) می
داد،
و
سیرافی اشاره میکند که وی سخن عجاج، رجز سرای مشهور را تصحیف میکرده است.
دو روایت دیگر درباره او نقل شده که گویا متناقضاند: در روایت زبیدی (د ۳۷۹ق/۹۸۹م) آمده است که وی به کتابهایش علاقه بسیار داشت و غالباً در میان آنها به خلوت مینشست.
روایت دوم که از
خطیب بغدادی (د ۴۶۳ق/۱۰۷۱م) آغاز شده،
چنین است که چون خواستند کتابهای او را پس از
مرگ خریداری کنند، چیزی جز اوراقی پراکنده نیافتند. علاوه بر این، ثعلب نیز در روایتی که از مجلس درس او نقل کرده،
اشاره میکند که طی ۱۰ و اندی سال درس در خدمت او، هرگز کتابی به دستش ندیده است. یعنی وی نیز مانند بسیاری دیگر بر حافظه اتکاء داشته است نه کتاب. بنابراین لازم است نقش و مقام ابن اعرابی را در مسیر تاریخ جمع و تدوین ادب در مد نظر داشت تا بتوان از روایات متناقض افسانهآمیز اجتناب کرد، زیرا جمع آوری آثار کهن عرب، از اواخر سدة اول و آغاز سدة ۲ق/۷ و ۸م به روشی شفاهی آغاز شد و تا زمان مفصل ضبی که شاید نماینده آخرین نسل از پویندگان این سنت باشد، ادامه یافت. ابن اعرابی که نزد مفضل دانش آموخته بود، هم در روش نقل شفاهی تبحر داشت
و هم مانند علمای هم عصر خویش (به ویژه ابوعبیده و اصمعی) به کار نگارش آثار عرب همت گماشت.
و به همین جهت است که انبوهی کتاب به او نسبت دادهاند. برخی از این کتابها را او خود نوشته است و برخی دیگر را، به روش مفضل، دیگران از قول او نگاشتهاند. در این باب روایت ازهری
که میگوید محمد بن حبیب نوادر او را در خدمت استاد گرد آورد و از قول او روایت کرد، بسیار پرمعنی است.
روش کار ابن اعرابی را غالباً روش فقیهان و محدثان دانستهاند.
اما در صحت این سخن
تردید است، و ظاهراً برخلاف آنان که به
قیاس پای بند بودند، وی (مانند پیروان مکتب کوفه) به
سماع توجه داشت، زیرا مثلاً در قضیه تشابه میان ظ و ض، به تلفظ «فصحای عرب» استناد میکند نه قیاس لغوی،
یا در قضیه «بسوّار» و «بسئّار»،
وی هر دو صورت را مقبول میداند، زیرا هر دو وجه را به گوش شنیده است و ما میپنداریم که شکل نخست تلفظ
قریش است و شکل دوم، تلفظ
تمیم.
از مجموعة آثاری که ابن اعرابی خود نوشته یا دیگران از «امالی» او گردآوردهاند (
که به کتابی تحت عنوان امالی از او اشاره کردهاند) نام بیش از ۱۵ کتاب در منابع کهن
مذکور است، به این قرار: النوادر، الانواء، صفة النخل، صفة الزرع، الخیل، النبت و البقل، نسب الخیل، تاریخ القبائل، تفسیر الامثال، النبات، معانی الشعر، صفة الدرع، الالفاظ، نوادر الزبیریین، نوادر بنی فقعس، الذباب.
احتمالاً کتاب صفة الدرع، تصحیفی از صفة الزرع، و کتاب النبت و البقل، همان النبّات است و ظاهراً به همین جهت صفدی
و قفطی
و
ابن خلکان از ذکر آن خودداری کردهاند. نیز بعید نیست تکرارها و تحریفهای دیگری هم در فهرست بالا رخ داده باشد. مثلاً شاید کتاب الخیل و نسب الخیل یکی باشند، یا ملاحظه میکنیم که الذباب را گاه الدیات نوشتهاند.
علاوه بر این کتابها در منابع موجود، جا به جا به کتابهای دیگری نیز اشاره شده است: الفاضل فی الادب، مقطعات مراث لبعض العرب، کتاب البئر، دیوان العاشقین، کتاب المعجم
و نیز کتاب من نُسِب فی الشعر الی اُمّه.
از این میان، کتاب الخیل را لِوِی دولا ویدا در مجموعة کتب اسماء خیل العرب و فرسانهم، لیدن، ۱۹۲۸م، چاپ کرده است و مقطعات مراث نیز توسط رایت انتشار یافته
کتاب نوادر او هم موجود است و
سزگین در بخش «شعر»
به آن اشاره دارد و معرفی کامل آن را به بخش لغتشناسی احاله کرده است. همچنین نسخهای از کتاب اسماء البئر و صفاتها در خدیویه موجود است که در مجلة المقتبس، ج ۶، جزءِ اول، چاپ شده است.
علاوه بر این اشاره شد که ابن اعرابی یکی از بزرگترین گردآورندگان میراث ادبی عرب بود. از این رو طبیعی است که جمعآوری انبوهی از دیوانهای عرب به وی نسبت داده شود. در شرح احوال شاعران عرب، گردآوری آثار زیر را به نام او ثبت کردهاند که روشن نیست به عنوان راویه، کدام را در حافظه گرد آورده و کدام را روی کاغذ برنگاشته بوده است: دیوان توبه، حسان، ابو محجن ثقفی، عمروبن معدیکرب، خنساء، اخطل، سراقة بن مرداس، قطامی، عجاج، فرزدق، مغیره و برادرش صخر، احوص، محمد بن بشیر خارجی و عماره.
گویند ابن اعرابی احول و اعرج بود.
وی با نظریه
معتزله درباره خلق
قرآن به شدت مخالف بود و آنان را دروغزن میخواند.
در سامره وفات یافت.
(۱) ابن انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
(۲) ابن خلکان، احمد، وفیات الاعیان.
(۳) ابن سکیت، یعقوب، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۴) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۵) ابن ندیم، محمد، الفهرست.
(۶) ابوالفرج اصفهانی، علی، الاغانی، قاهره، ۱۹۲۳-۱۹۴۷م.
(۷) ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۸) بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، بیروت، دارصادر (طبع افست).
(۹) بلاشر، رژی، تاریخ ادبیات عرب، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۰) حریری، قاسم، درة الغواص، به کوشش هاینریش توربکه، لایپزیگ، ۱۸۷۱م.
(۱۱) حلبی، عبدالواحد، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
(۱۲) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۱۳) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۴) زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۱۵) زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۷م.
(۱۶) سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ترجمة محمود فهمی حجازی، ریاض، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۷) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی المعلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۱۸) سیرافی، حسن، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت/پاریس، ۱۹۳۶م.
(۱۹) سیوطی، عبدالرحمن، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۲۰) سیوطی، عبدالرحمن، المزهر، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۲۱) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۲۲) طبری، محمد بن جریر، تاریخ.
(۲۳) فیروزآبادی، محمد، البلغة، به کوشش محمد مصری، دمشق، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۲۴) قفطی، علی، انبا الرواة، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۲۵) مرزبانی (نک: هم، یغموری).
(۲۶) حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادبا.
(۲۷) یغموری، یوسف، نورالقبس مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۲۸) GAL, S.
آذرتاش آذرنوش، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن اعرابی، ابوعبدالله»، شماره۸۹۵.