• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابن ابی یعفور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




ابومحمد، عبدالله‌ بن‌ اَبی‌یَعْفور عبدی‌ کوفی‌ (د ۱۳۱ق‌/۷۴۹م‌)، محدث‌ شیعی‌ و از خواص‌ اصحاب امام‌ جعفر صادق (علیه‌السلام)‌ می‌باشد.



یکی از اساسی‌ترین رموز موفقیت، پیروی از انسان‌های وارسته است، پیروی از افرادی که از عمر کوتاه خویش، بیش‌ترین بهره‌ها را بردند و با دور‌اندیشی خاصی، یک زندگی سراسر موفق و همراه با سعادت برای خود برگزیدند، پیروی از آنان که تحت عنایات پروردگار، به مراتب عالی انسانی راه یافتند و برای تمام عصرها و نسل‌ها جاویدان ماندند. خداوند در قرآن از چنین افراد باایمان یاد می‌کند: «لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه»؛ بر شما شایسته است از انسان‌های نیکوخصلت و خداجو الگو بگیرید.
یکی از این نیک مردان، عبدالله ابن ابی‌یعفور است.
او را به‌ سبب‌ انتساب‌ به‌ عبدالقیس‌ بن‌ اقصی‌، از نوادگان‌ ربیعة بن‌ نزار، عبدی‌ گفته‌اند. نام‌ پدرش‌ که‌ به‌ ابویعفور اکبر شهرت‌ داشت‌،
[۴] ابن‌ حجر، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱۲، ص۲۸۱، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌.
واقد و به‌ قولی‌ وقدان‌ بوده‌ است‌، ولی‌ سمعانی‌ وقدان‌ را لقب‌ او دانسته‌ است‌. عبدالله عبدی کوفی، در شهر کوفه به دنیا آمد و در عصر امام صادق (علیه‌السلام)، در سال ۱۳۱ ه. زندگی می‌کرد. او در عصر خویش یکی از دانشوران مهم علم فقه و از اساتید مشهور علم حدیث و قرائت بود و در مسجد کوفه به تدریس می‌پرداخت.


نجاشی وی‌ را شیعه‌ای‌ جلیل‌القدر و مکرم‌ نزد امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) معرفی‌ نموده‌ است‌. طوسی
[۹] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۱، ص۲۶۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
در دو جا تحت‌ عنوان‌ عبدالله‌ ابن‌ ابی‌یعفور عبدی‌ و عبدالله‌ بن‌ ابی‌یعفور کوفی‌ به‌ عنوان‌ صحابی ‌امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) از وی‌ یاد کرده‌ است‌.


به‌ گفته نجاشی‌ او در مسجد کوفه‌ قاری‌ بود و کتابی‌ داشت‌ که‌ عده‌ای‌ از امامیه، از جمله‌ ثابت‌ بن‌ شریح‌ آن‌ را از وی‌ روایت‌ کرده‌اند. نجاشی‌ از وی‌ با عنوان‌ «ثقة ثقة» یاد کرده‌ و نوری
[۱۲] نوری‌، میرزا حسین‌، مستدرک‌ الوسائل‌، ج۳، ص۶۱۵، تهران‌، ۱۳۱۸-۱۳۲۱ق‌.
او را از فقهای‌ معروف‌ امامیه‌ چون‌ زُراره‌ و امثال‌ او دانسته‌ است‌. طوسی‌ نقل‌ می‌کند که‌ در کوفه ‌ او را از اصحاب‌ ورع ‌ و اجتهاد به‌ شمار می‌آورده‌اند. همو به‌ چند طریق‌ مختلف‌ از امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) روایت‌ نموده‌ که‌ در اطاعت ‌ از امام ‌ کسی‌ چون‌ ابن‌ ابی‌یعفور نبوده‌ است‌ و نیز روایتی‌ دیگر از امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) نقل‌ کرده‌ که‌ «کسی‌ آنچه‌ را خدا در مورد ما واجب ‌کرده‌، ادا نکرد مگر عبدالله‌ بن‌ ابی‌یعفور» و نیز به‌ گفته همو، ابوحمزه‌ معقل‌ عجلی از ابن‌ ابی‌یعفور نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ او به‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ نمود که‌ اگر اناری ‌ را نصف‌ کنی‌ و بگویی‌ این‌ نیمه‌ حرام ‌ و آن‌ نیمه‌ حلال ‌ است‌، گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ آنچه‌ را تو حلال‌ دانستی‌ حلال‌ است‌ و آنچه‌ را حرام‌ دانستی‌، حرام‌.
در حدیث‌ مشهور «حواریون» که‌ امام‌ کاظم‌ (علیه‌السلام) اخص‌ اصحاب‌ و حواریون‌ پیامبر اسلام‌ و ائمه اطهار را بر شمرده‌ است‌، وی‌ از حواریون‌ امام‌ محمدباقر (علیه‌السلام) و امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) به‌ شمار آمده‌ است‌.




۴.۱ - مراعات حقوق ائمه

عبدالله نزد امام صادق (علیه‌السلام) مقام والایی داشت و مورد احترام و عنایت خاص آن حضرت بود. پیشوای ششم در فرصت‌های مناسب از خصلت‌های ستوده وی تجلیل و او را به عنوان یک شیعه کامل معرفی می‌کرد. امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌اش فرمود: «حقوق ما (ائمه علیهم‌السلام) را آن‌چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است؛ کسی مثل عبدالله بن ابی‌یعفور مراعات نمی‌کند.»

۴.۲ - از اصحاب یمین

امام صادق (علیه‌السلام) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعت دستوراتم و پیروی کامل از اصحاب پدرم دو نفر را یافتم؛ عبدالله بن ابی‌یعفور و حمران بن اعین. خدا هر دو را رحمت کند. بدانید! آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نام‌های آن‌ها در پیش ما هست و در ردیف اصحاب یمین قرار دارند؛ چنان اصحابی که خداوند آنان را به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عطا فرموده است.»

۴.۳ - مورد توجه پیشوای ششم

امام صادق (علیه‌السلام) به ابی کهمس فرمود: «هر موقع پیش عبدالله بن ابی‌یعفور رفتی، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمد می‌گوید: ‌ای عبدالله! دقت کن در آن چیزی که حضرت علی (علیه‌السلام) را پیش رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرافراز کرد و به آن مقامات عالی رساند. پس توهم آن‌ها را برای خودت لازم بدان و خودت را به آن صفت‌های زیبا بیارا.
بدان! مطئنا علی (علیه‌السلام) در نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن درجه و عظمت نرسید، مگر با دو چیز:
۱.راستی.
۲.امانت داری.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) درباره این حدیث می‌فرماید: «هان! ‌ای عزیز!
تفکر کن در این حدیث شریف! ببین مقام صدق لهجه و رد امانت تا کجاست که علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) را بدان مقام بلند رسانید. از این حدیث معلوم می‌شود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این دو صفت را از هرچیز بیشتر دوست می‌داشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولی (علیه‌السلام) این دو او را مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است. جناب صادق (علیه‌السلام) نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این دو امر را که در نظر مبارکشان خیلی اهمیت داشته، به ابن ابی‌یعفور که مخلص و جان نثار آن بزرگوار بوده، پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمت آنها.»
[۲۱] خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص‌۴۷۷.


۴.۴ - ولایت پذیری

عبدالله با آن عظمت علمی و فرهنگی و شخصیت نافذی که در شهر و دیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم (علیه‌السلام) تسلیم محض بود. در این زمینه کلام مشهوری از وی نقل شده است که نهایت اخلاص و ولایت‌پذیری‌اش را نشان می‌دهد. وی روزی در محضر امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهره‌مند می‌شد. عبدالله در ضمن سخنانش کلامی را بیان کرد که مورد توجه امام (علیه‌السلام) قرار گرفت، سخنی که از منتهای اخلاص وی ریشه گرفته بود و از اعماق جانش بر می‌خواست. او به پیشوای ششم عرضه داشت: «ای مولای من! قسم به خدا! اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آن چه را گفتی حلال، حلال است؛ و آنچه را که فرمودی حرام، حرام است؛ و هیچ‌گونه چون و چرا نخواهم کرد.» امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»
در دایره امکان، ما نقطه تسلیمم رای آنچه تو‌ اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی.

۴.۵ - امین امام

حماد بن عثمان می‌گوید: در یکی از سال‌ها می‌خواستم به خانه خدا مشرف شوم. از تمامی دوستان و آشنایان خداحافظی کردم تا این که نوبت به وداع با عبدالله ابن ابی‌یعفور رسید. به منزل وی رفتم و به عنوان خداحافظی گفتم: «ای عبدالله! من به سوی حجاز می‌روم، آیا کاری داری که من انجام دهم؟» گفت: «بلی. وقتی در مدینه به محضر مولایم حضرت صادق (علیه‌السلام) رسیدی، سلام مرا به آقا برسان.»
حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق (علیه‌السلام) مشرف شده و با آن حضرت دیدار کرد. وی می‌گوید: «بعد از صحبت‌های مقدماتی که با حضرت صادق (علیه‌السلام) داشتم، پیشوای ششم از من سؤال کرد: «ابن ابی‌یعفور چه کار می‌کند و در چه حالی است؟» گفتم: «فدایت شوم! حالش خوب است. آخرین باری که او را دیدم، موقع خداحافظی بود. وی از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.»
امام (علیه‌السلام)) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وی برسان و بگو: بر همان عهدی که باهم بسته‌ایم، ثابت باش و در تعهد خویش استقامت بورز و ایستادگی کن.»

۴.۶ - عاشق اهل‌بیت در محکمه

خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عبدالله علاوه بر نشر معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و بیان احکام شریعت، در رفع مشکلات مردم تلاش می‌کرد و در حل گرفتاری‌های آنان از هیچ کوششی فرو گذاری نمی‌کرد. روزی برای ادای شهادت در مورد احقاق حق مومنی در محکمه قاضی ابویوسف حاضر شد. بعد از انجام شهادت، قاضی ابویوسف با لحنی سرزنش آمیز گفت: «ای فرزند ابی‌یعفور! دلم نمی‌خواست در مورد تو سخنی را به زبان بیاورم، زیرا تو همسایه من هستی. من تو را شخصی بسیار راستگو و اهل عبادت و شب‌زنده‌داری می‌دانستم، اما تو و این خصلت؟!» عبدالله گفت: «ای قاضی! چه خصلتی؟» ابویوسف گفت: «شنیده‌ام در اعتقادات خود تمایل به شیعیان داری؟! » در این هنگام عبدالله شدیدا گریست و در حالی که قطرات اشک به گونه‌هایش می‌لغزید، با صدایی گرفته و بغض‌آلود گفت: «ای ابایوسف! مرا به گروهی نسبت می‌دهی که می‌ترسم از آنها نباشم.» بدین‌سان قاضی شهادت او را پذیرفت.
[۲۵] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۷، باب شهادات.
[۲۶] مامقانی، عبدالله، رجال مامقانی، ج۲، ص‌۱۶۶.

مقام شیعه بودن آن قدر مهم است که شخص با عظمتی مثل عبدالله با آن همه تاییدات ائمه می‌ترسد که از شیعیان واقعی نباشد.


عبدالله در جهان آخرت، درکنار امام صادق و امام باقر (علیهم‌السلام) خواهد بود. این سخن را امام کاظم (علیه‌السلام) به اسباط بن سالم فرمود: در روز قیامت منادی ندا می‌کند: کجایند یاران محمد بن عبدلله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فرستاده خدای جهانیان؛ کسانی که تا آخرین لحظه زندگی عهد خود را نشکستند و برآن باقی بودند.؟ !
در این هنگام سلمان، ابوذر و مقداد به پا می‌خیزند. بعد ندا می‌رسد: کجایند یاران علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام)، جانشین محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟ عمرو بن حمق خزاعی، محمد بن ابی‌بکر، میثم بن یحیی تمار، (غلام بنی‌اسد) و اویس قرنی حاضر می‌شوند. سپس منادی صدا می‌زند: کجایند حواریون حسن بن علی (علیه‌السلام)، فرزند فاطمه، دختر محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسول خدا است؟
در این هنگام سفیان بن ابی‌لیلی همدانی و حذیفه بن اسد غفاری به پا می‌خیزند. بار دیگر منادی حق ندا می‌دهد: کجایند یاران حسین بن علی؟ آن موقع تمامی یاران آن حضرت که تا آخرین لحظه زندگی با او بودند و از دستوراتش اطاعت کردند و به شهادت رسیدند، وارد صحرای محشر می‌شوند.
سپس منادی ندا می‌دهد: کجایند یاران مخصوص علی بن الحسین (علیه‌السلام)؟
جبیر بن مطعم، یحیی بن‌ ام‌الطویل، ابوخالد کابلی و سعید بن مسیب ازجای خود بر می‌خیزند.
منادی بار ششم اعلام می‌کند: کجایند یاران و حواریون محمد بن علی و جعفر بن محمد (علیهم‌السلام)؟
در این هنگام عبدالله بن شریک عامری، زراره بن اعین، برید بن معاویه عجلی، محمد بن مسلم، ابوبصیر لیث بن بختری مرادی، عبدالله بن ابی‌یعفور، عامر بن عبدالله بن جذاعه، حجر بن زایده و حمران بن اعین به پا خاسته، خود را معرفی می‌کنند. بعدا منادی شیعیان خالص سایر ائمه را با بقیه ائمه جدا می‌کند. اینان اول سابقین و اول مقربین و اول حواریون از تابعین هستند.
[۲۷] خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص‌۹۶.



۱- شیخ مفید (۳۳۶-۴۱۳ ه. ق) بزرگ‌ترین زعیم شیعه در علم کلام، حدیث، فقه و تاریخ در رساله عددیه می‌نویسد: «عبدالله ابن ابی‌یعفور از جمله فقهای بزرگ و روسای دینی است. او اهل نظر و شایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت می‌باشد و کسی را توان آن نیست که بر چنین دانشمندی انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسی در بزرگواری و لیاقت او تردید ندارد.»
۲- ابوالعباس نجاشی، مهم‌ترین نظریه‌پرداز علم رجال در قرن پنجم، در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمد عبدالله بن ابی‌یعفور عبدی، فرزند ابی‌یعفور واقد می‌باشد. او مورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار می‌کند.) وی از اصحاب بزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»
۳- ابوجعفر محمد بن شهرآشوب مازندرانی از علمای قرن ششم، در مناقب می‌گوید: «عبدالله بن ابی‌یعفور از نزدیک‌ترین یاران حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»
۴- سیدحسن صدر در تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، او را یکی از موسسین و پایه‌گذاران علم اخلاق می‌داند.


عبدالله در فراگیری احکام اسلامی و معارف عالی بشری از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد. وی تشنه معرفت بود و در هر فرصت مناسبی، به دیدار امام صادق (علیه‌السلام) می‌شتافت و از خرمن دانش آن حضرت خوشه می‌چید.
داستان زیر، گوشه‌ای از تلاش‌های علمی وی را نشان می‌دهد: عبدالله روزی به حضرت صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: «من همیشه نمی‌توانم شما را ملاقات کنم و مستقیما پرسش‌های خویش را مطرح کنم. امکان تشرف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. برای من سوالاتی مطرح می‌شود و یا این که شیعیان به من مراجعه می‌کنند و سوالاتی از من می‌پرسند و من جواب همه آن‌ها را نمی‌دانم.»
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «چرا به نزد محمد بن مسلم ثقفی نمی‌روی و از او جواب سؤال‌هایت را نمی‌گیری؟ او از پدرم بهره‌ها برده، سخن‌ها شنیده و یکی از چهره‌های ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدربزرگوارم بوده است.»


ابن ابی‌یعفور به دردی مبتلا بود که درمان آن برایش سخت‌تر از خود درد بود، زیرا پزشکان معالج برای تسکین مرض وی شراب تجویز کرده بودند. وی برای حل این مشکل از کوفه به مدینه شتافت و از محضر مولای خویش کسب تکلیف کرد. حضرت صادق (علیه‌السلام) فرمود: «از آن مایع ننوش! »
عبدالله وقتی به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش با اصرار و اجبار‌ اندکی شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او از این حادثه تلخ و ناگوار خیلی ناراحت شد. دوباره به مدینه منوره مسافرت کرد و موضوع واقعه را با امام (علیه‌السلام) در میان نهاد.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ای فرزند ابی‌یعفور! از آن ننوش! حرام است! این ناراحتی از شیطان است که بر تو مسلط شده است. اگر او از تو ناامید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغت نخواهد آمد.»
عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزار می‌داد. بستگانش وقتی ناراحتی او را دیدند، به او گفتند: «توب رای تسکین، ناچاری مقدار کمی از شراب بنوشی!» عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. (هرچند بمیرم.» )
ناراحتی وی مدتی ادامه داشت، تا این که خداوند او را شفا داد و تا زنده بود آن ناراحتی را احساس نکرد. این چنین بود که پیش‌بینی امام صادق (علیه‌السلام) تحقق یافت.


روزی جمعی از اصحاب در مجلس پیشوای ششم نشسته بودند. سخن از عبدالله ابن ابی‌یعفور به میان آمد. مردی از وی بدگویی کرد و او را دشنام داد. امام (علیه‌السلام) از این سخن شدیدا برآشفت و به آن مرد فرمود: «ساکت باش!» بعد چهره مبارک از آن مرد برگرداند و به حاضران فرمود: «این مرد خیال می‌کند شخص باتقوا و پرهیزگاری است و این چنین از برادر دینی خویش یاد می‌کند!» سپس امام از شدت ناراحتی دست مبارک خویش را به محاسن شریفش کشید. از آن چندتار مو کنده شد. تارهای مو در دست حضرت، بود. امام (علیه‌السلام) فرمود: «چه زشت عمری را به پیری رسانده‌ام! اگر به حرف شما یکی را دوست و دیگری را دشمن بدارم!»


معلی بن خنیس (وی مورد اعتماد و مامور خرید لوازم منزل امام صادق (علیه‌السلام) بود و به دست داود ابن علی به شهادت رسید.) دوست صمیمی عبدالله بود. آن دو در زمان امام صادق (علیه‌السلام) به کشور مصر مسافرت کردند. روزی در کنار رود نیل باهم صحبت می‌کردند تا این که بحث ذبیحه یهود (حیوانات حلال گوشتی که یهودی‌ها ذبح می‌کنند.) مطرح شد. در این مسئله اختلاف نظر داشتند. معلی می‌گفت: گوشت آنان پاک است. ولی عبدالله آن را نجس می‌دانست. در نتیجه، معلی ازگوشت ذبیحه یهود خورد ولی عبدالله به آن‌ها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و به مدینه آمدند و در محضر امام صادق (علیه‌السلام) این مسئله را عنوان کردند. پیشوای ششم نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحه یهود تحسین کرد و اشتباه معلی را به او گوشزد فرمود.


از نظر مذهب‌ گرچه‌ به‌ یقین‌ وی‌ شیعه ‌ بوده‌ است‌، اما شرایط سیاسی‌ موجود در زمان‌ حیات‌ او (دوره اموی‌ و عباسی‌) مانع‌ از آن‌ بود که‌ وی‌ تشیع‌ خود را آشکار سازد. کلینی از واقعه‌ای‌ خبر داده‌ که‌ طی‌ آن‌ وی‌ در پاسخ‌ به‌ ایراد ابویوسف‌ قاضی‌، از اقرار صریح‌ به‌ تشیع ‌ خود طفره‌ رفته‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ ابویوسف‌ در همین‌ واقعه‌ از ابن‌ ابویعفور با عنوان‌ «صدوق‌» ستایش‌ کرده‌ است‌، امّا با توجه‌ به‌ تاریخ‌ وفات‌ ابن‌ ابی‌یعفور این‌ امر محل‌ تأمل‌ است‌.
طوسی‌ از فرقه‌ای‌ به‌ نام‌ یعفور یاد کرده‌ و مشکور در تعلیقاتش‌ بر کتاب‌ المقالات‌ و الفرق‌ اشعری‌
[۳۶] مشکور، محمدجواد، حاشیه‌ بر المقالات‌ و الفرق‌، ج۱، ص‌ ۲۲۷، (نک: اشعری‌ قمی‌ در همین‌ مآخذ).
احتمال‌ داده‌ است‌ که‌ این‌ فرقه‌ منتسب‌ به‌ ابن‌ ابی‌یعفور است‌، اما چنین‌ نیست‌ و این‌ فرقه‌ که‌ از غُلات‌ شیعه‌اند به‌ محمد بن‌ یعفور منسوبند. اشعری‌
[۳۸] اشعری‌ قمی‌، سعد، المقالات‌ و الفرق‌، ج۱، ص‌ ۸۸، به‌ کوشش‌ محمد جواد مشکور، تهران‌، ۱۹۶۳م‌.
ابن‌ ابی‌یعفور را از دسته‌ای‌ از فرقه‌های‌ شیعه‌ می‌داند که‌ به‌ امامت‌ امام‌ کاظم‌ (علیه‌السلام) پس‌ از امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) قائل‌ بوده‌اند و به‌ واسطه پایداری‌ این‌ دسته‌ اکثر طرفداران‌ عبدالله‌افطح‌ به‌ امامت‌ امام‌ هفتم‌ شیعیان ‌اثناعشری‌ - امام‌کاظم‌ (علیه‌السلام) - بازگشته‌ و به‌ آن‌ معتقد شده‌اند.


ابن‌ ابی‌یعفور با اینکه‌ پدرش‌ محدث‌ بوده‌
[۳۹] مسلم‌، الکنی‌ و الاسماء، ج۱، ص۱۹۹، به‌ کوشش‌ مطاع‌ الطرابیشی‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
و ثقه‌ به‌ شمار می‌رود از او روایت‌ نکرده‌، اما از امام‌ باقر (علیه‌السلام) از طریق‌ برادرش‌ عبدالکریم‌ روایت‌ کرده‌ است‌.
[۴۱] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۴۲، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
وی‌ از ابوالصامت ، اسحاق‌ بن‌ عمار و معلی‌ بن‌ خنیس‌
[۴۲] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۴۳] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۴۴] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۹، ص۳۳۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
و جز آنان‌ روایت‌ کرده‌ است‌.
عبدالله در طول زندگی خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وی از شاگردان ممتاز و بدون واسطه دانشگاه جعفری محسوب می‌شود. وی آموخته‌های خود را در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد احادیث و روایاتی که وی در سلسله سند آن‌ها قرار گرفته است، بالغ بر هشتاد و هفت روایت می‌شود که در موضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، اخلاق، آداب معاشرت و سایر مسائل و احکام مذهبی و اجتماعی می‌باشد. ابن ابی‌یعفور علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی یاد شده، در پرورش شاگردانی دانشمند نقش به سزایی داشت. در این‌جا به تعدادی از مشاهیر آنان اشاره می‌کنیم: هشام بن سالم، حماد بن عثمان، حماد بن عیسی، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، ابوجمیله، ابان بن عثمان علاء بن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیز عبدی و ده‌ها شخصیت دیگر که از خرمن پرفیض این راوی دانشمند و محدث خداجو بهره‌ها برده‌اند. و برادرش‌ یونس‌، عبدالکریم‌ بن‌ عمر خثغمی‌، ابان‌ بن‌ عشان، احمد بن‌ محمد بن‌ ابی‌ نصر، عبدالله‌ بن‌ بکیر.
[۴۷] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۲، ص۹۴، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۴۸] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۴۹] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۳۶، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
[۵۰] طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.



ابن‌ ابی‌یعفور در ایام‌ حیات‌ امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در ۱۳۱ق‌ مشهور به‌ سنة الطاعون‌
[۵۱] ذهبی‌، شمس‌الدین‌ محمد، تاریخ‌ الاسلام‌، ج۵، ص۱۹۹، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۸م‌.
بعد از سال‌ها، تلاش و کوشش در راه ترویج مذهب جعفری و احیای علوم اهل بیت (علیهم‌السّلام) در حالی که آثار زرینی از روایات و شاگردان در صفحه تاریخ از خود به یادگار گذاشته بود، درگذشت‌.
[۵۳] طوسی، محمد‌ بن حسن‌، رجال شیخ طوسی، ص‌۲۲۳.
[۵۴] طوسی، محمد‌ بن حسن‌، رجال شیخ طوسی، ص۳۸۳.
پس‌ از مرگ‌ او امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) در نامه‌ای‌ به‌ مفضل‌ بن‌ عمر جعفی ‌ از او به‌ عنوان‌ کسی‌ که‌ مطیع‌ خدا و رسول‌ و امام‌ بوده‌، ستایش‌ کرده‌ است‌. جنازه وی باشکوه فراوان و با شرکت گسترده شیعیان تشیع شد.

۱۳.۱ - پیام تسلیت امام صادق

بعد از وفات عبدالله، امام صادق (علیه‌السلام) به مفضل بن عمر جعفی در کوفه نامه‌ای نوشت و ضمن تجلیل از شخصیت والای عبدالله، مفضل را به جانشینی وی برگزید و فرمود: «ای مفضل! همان عهد و قراری را که با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار می‌کنم. او در حالی از دنیا رفت که به تعهد خود در قبال خداوند و رسول گرامی‌اش و به امام زمان خویش وفا کرده بود. درود خدا بر او باد! عبدالله در حالی قبض روح شد که آثاری پسندیده از خود به یادگار گذاشت. تلاش‌هایش مورد توجه خداوند قرار گرفت و گناهانش بخشوده شد. او به جهان باقی شتافت. توشه وی رضایت خداوند و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام زمانش بود. سوگند به رابطه‌ام با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ! درعصر ما کسی خاضع‌تر و فرمانبرتر از او نسبت به دستورات خداوند و پیامبر و امامش نبود. او در طول زندگی این گونه بود، تا این که خداوند او را قبض روح کرد و در بهشت جاویدان با رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی (علیه‌السلام) همنشین کرد. آری، خداوند او را بین دو مسکن (جایگاه پیامبر و علی علیهم‌السلام) جای داد، گرچه مسکن‌ها و درجات آن‌ها یکی است. خداوند بر رضایت خود از او بیفزاید و از فضل و کرمش او را ببخشد که من از او راضی هستم.»


در خاتمه چند حدیث اخلاقی که توسط عبدالله بن ابی‌یعفور به ما رسیده است، زینت‌بخش صفحات این مقاله می‌کنیم و امیدواریم که مورد توجه خوانندگان گرامی قرار بگیرد.

۱۴.۱ - دوستدار دنیا

۱- عن ابن ابی‌یعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لایفنی، و امل لا یدرک، و رجاء لا ینال»
[۵۹] خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۲۸.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: هر کس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتار خواهد شد:
۱-‌اندوهی که پایان ندارد.
۲- آرزویی که به آن دسترسی ندارد.
۳- امیدی که بدان نرسد.

۱۴.۲ - پشیمان‌ترین افراد

۲- امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «ان من اعظم الناس حسره یوم القیامه، من وصف عدلا ثم خالفه الی غیره» پشیمان‌ترین شخص در روز قیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.

۱۴.۳ - انسان دو چهره

۳- امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «من لقی المسلمین بوجهین و لسانین، جاء یوم القیامه و له لسانان من نار»
هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامت با دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.


(۱) ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌.
(۲) ابن‌ حجر، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌.
(۳) اشعری‌ قمی‌، سعد، المقالات‌ و الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد جواد مشکور، تهران‌، ۱۹۶۳م‌.
(۴) برقی‌، احمد، کتاب‌ الرجال‌، تهران‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۵) خوارزمی‌، محمد، مفاتیح‌ العلوم‌ به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
(۶) ذهبی‌، شمس‌الدین‌ محمد، تاریخ‌ الاسلام‌، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۸م‌.
(۷) سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.
(۸) طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی‌، مشهد، ۱۳۴۸ش‌.
(۹) طوسی‌، محمد، تهذیب‌ الاحکام‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ موسوی‌ خرسان‌، تهران‌، ۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌.
(۱۰) طوسی‌، محمد، رجال‌، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
(۱۱) کلینی‌، محمد، الفروع‌ من‌ الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
(۱۲) مسلم‌، الکنی‌ و الاسماء، به‌ کوشش‌ مطاع‌ الطرابیشی‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
(۱۳) مشکور، محمدجواد، حاشیه‌ بر المقالات‌ و الفرق‌ (نک: اشعری‌ قمی‌ در همین‌ مآخذ).
(۱۴) مفید، محمد، الاختصاص‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌ و محمود زرندی‌، قم‌، جما: المدرسین‌ فی‌ الحوزة العلمیه‌.
(۱۵) نجاشی‌، احمد، رجال‌، بمبئی‌، ۱۳۱۷ق‌/۱۸۹۹م‌.
(۱۶) نوری‌، میرزا حسین‌، مستدرک‌ الوسائل‌، تهران‌، ۱۳۱۸-۱۳۲۱ق‌.


۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۶.    
۲. سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، ج۹، ص۱۹۰-۱۹۲، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.    
۳. برقی‌، احمد، الرجال‌، ج۱، ص‌ ۲۲، تهران‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.    
۴. ابن‌ حجر، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱۲، ص۲۸۱، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌.
۵. نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳، بمبئی‌، ۱۳۱۷ق‌/۱۸۹۹م‌.    
۶. سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، ج۹، ص۱۹۲، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ق‌/۱۹۷۸م‌.    
۷. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۲۱۳، رجال‌، بمبئی‌، ۱۳۱۷ق‌/۱۸۹۹م‌.    
۸. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.    
۹. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۱، ص۲۶۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۱۰. نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳، بمبئی‌، ۱۳۱۷ق‌/۱۸۹۹م‌.    
۱۱. نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳، بمبئی‌، ۱۳۱۷ق‌/۱۸۹۹م‌.    
۱۲. نوری‌، میرزا حسین‌، مستدرک‌ الوسائل‌، ج۳، ص۶۱۵، تهران‌، ۱۳۱۸-۱۳۲۱ق‌.
۱۳. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۵.    
۱۴. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۵. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۹.    
۱۶. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۸.    
۱۷. مفید، محمد، الاختصاص‌، ج۱، ص۶۱ -۶۲، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌ و محمود زرندی‌، قم‌، جما:المدرسین‌ فی‌ الحوزة العلمیه‌.    
۱۸. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.    
۱۹. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۱۸۰.    
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۴، ح۵.    
۲۱. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص‌۴۷۷.
۲۲. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.    
۲۳. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص‌۲۴۹.    
۲۴. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۴۷.    
۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۷، باب شهادات.
۲۶. مامقانی، عبدالله، رجال مامقانی، ج۲، ص‌۱۶۶.
۲۷. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص‌۹۶.
۲۸. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص‌۲۱۳.    
۲۹. کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۲، ص‌۵۱۵.    
۳۰. کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۱، ص۳۸۳.    
۳۱. کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۲، ص۵۱۶.    
۳۲. کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۲، ص۵۱۵.    
۳۳. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.    
۳۴. کلینی‌، محمد، الفروع‌ من‌ الکافی‌، ج۷، ص۴۰۴، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.    
۳۵. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۶۴۶.    
۳۶. مشکور، محمدجواد، حاشیه‌ بر المقالات‌ و الفرق‌، ج۱، ص‌ ۲۲۷، (نک: اشعری‌ قمی‌ در همین‌ مآخذ).
۳۷. خوارزمی‌، محمد، مفاتیح‌ العلوم‌، ج۱، ص۵۰، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.    
۳۸. اشعری‌ قمی‌، سعد، المقالات‌ و الفرق‌، ج۱، ص‌ ۸۸، به‌ کوشش‌ محمد جواد مشکور، تهران‌، ۱۹۶۳م‌.
۳۹. مسلم‌، الکنی‌ و الاسماء، ج۱، ص۱۹۹، به‌ کوشش‌ مطاع‌ الطرابیشی‌، دمشق‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
۴۰. ابن‌ حجر، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱۱، ص۱۲۳، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌.    
۴۱. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۴۲، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۲. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۳. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۴. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۹، ص۳۳۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۵. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۲.    
۴۶. ابن‌ حجر، احمد، تهذیب‌ التهذیب‌، ج۱۱، ص۴۵۲، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌.    
۴۷. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۲، ص۹۴، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۸. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۲، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۴۹. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۳۶، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۵۰. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
۵۱. ذهبی‌، شمس‌الدین‌ محمد، تاریخ‌ الاسلام‌، ج۵، ص۱۹۹، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۸م‌.
۵۲. ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌، ج۱، ص۳۱۳.    
۵۳. طوسی، محمد‌ بن حسن‌، رجال شیخ طوسی، ص‌۲۲۳.
۵۴. طوسی، محمد‌ بن حسن‌، رجال شیخ طوسی، ص۳۸۳.
۵۵. شوشتری، محمدتقی، قاموس، ج۶، ص۲۴۳.    
۵۶. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۸.    
۵۷. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.    
۵۸. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۴۹.    
۵۹. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۲۸.
۶۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۹۵.    
۶۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۴۳.    



مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن‌ابی‌یعفور»، ج۲، ص۸۵۵.    
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله، «عبدالله بن ابی‌یعفور»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۰۱/۰۸.    






جعبه ابزار