أَطْوٰاراً (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَطْوٰاراً:(وَ قَدْ خَلَقَکُمْ اَطْواراً) «أَطْوٰاراً» از مادّه
طَور (به فتح طاء) به معنای حال و هیئت است.
آیه مىگويد نخست،
نطفه بىارزش بوديد، چيزى نگذشت كه شما را به صورت
علقه و از آن پس به صورت
مضغه درآورد، سپس شكل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حيات در اندام شما پوشانيد و به شما
روح و
حس و
حرکت داد، همينگونه مراحل مختلف جنينى را يكى پس از ديگرى پشتسر نهاديد، تا به صورت انسانى كامل از
مادر متولد شديد باز
اطوار حيات و اشكال مختلف زندگى ادامه يافت، شما هميشه تحت ربوبيت او قرار داريد و دائما نو مىشويد و آفرينش جديدى مىيابيد، چگونه در برابر آستان با
عظمت خالق خود سر تعظيم فرود نمىآوريد؟ نه تنها از نظر جسمانى اشكال مختلفى به خود مىگيريد كه چهره روح و جان شما نيز دائما در تغيير است، هر يک از شما استعدادى داريد و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است و همه شما دائما دگرگون مىشويد، احساسات كودكى جاى خود را به احساسات جوانى مىدهد و آن هم جاى خود را به احساسات كهولت و پيرى مىبخشد، و به اين ترتيب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و
هدایت مىكند و بااينهمه
لطف و عنايت او، اينهمه كفران و بىحرمتى چرا؟.
به موردی از کاربرد «
أَطْوٰاراً» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوارًا) «درحالى كه شما را در مراحل مختلف آفريد تا از نطفه به صورت انسان كامل رسيديد.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
(وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً) اين جمله
حال از
فاعل فعل «ترجون» است، و كلمه
اطوار جمع
طور است، و
طور به معناى حد هر چيز و آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله اين است كه شما براى خدا
امید وقار و ثبات در ربوبيت نداريد، در حالى كه خود شما را او
خلق كرد و به
اطوار و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر
طورى طور ديگر را به دنبال دارد، يک فرد از شما را نخست
خاک آفريد، آن گاه نطفه، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در مرحله پنجم جنين، و در مرحله ششم
طفل و آن گاه جوان و سپس سالخورده و در آخر پير آفريد، اين راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفريد، هم از نظر نر و مادگى، و هم از نظر
رنگ، قيافه، نيرومندى،
ضعف و غير ذلک، و آيا اين چيزى به جز
تدبیر است؟ پس مدبر امور شما خود اوست، پس او
رب شماست.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اطوار»، ج۳، ص ۴۳.