أوصاف الأشراف (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اوصاف الاشراف رسالهای است مختصر و به
زبان فارسی ، نگارش محمد بن محمد بن الحسن الطوسی معروف به
خواجه نصیر الدین طوسی که در موضوع سیر و سلوک نوشته شده است.
این کتاب را خواجه پس از کتاب «
اخلاق ناصری» تالیف کرده است و در آن
اخلاق اهل سیر و
سلوک و قواعد ایشان را به خواهش
خواجه شمس الدین جوینی در شش باب و هر باب در شش فصل (جز باب آخر که در پنج فصل است) شرح و توضیح داده است. مرحوم
آقا بزرگ تهرانی ، نام کتاب را چنین ذکر میکند: «اوصاف الاشراف فی السیر و السلوک»،
گویا این رساله، به سبب انس و الفت خواجه در دهه پایانی عمرش با
متصوفه و تاثیر از آنان به رشته تحریر درآمده است و خواجه با حفظ دانش حکمی خود به بررسی روش متصوفه و «اهل الله» در سیر و سلوک پرداخته است. کتاب «اوصاف الاشراف» نثری شیواتر و روان تر از اخلاق ناصری دارد و از آنجا که مختصرتر از اخلاق ناصری نیز میباشد، بسیار مورد توجه و مراجعه قرار گرفته است. نقشی که کتاب در پیوند
تشیع و
تصوف ناب دارد مهمترین ویژگی کتاب به شمار میرود. حرکت سالک و زدودن علایق و تعلقات و گذر از موانع و شرح حالتهای سالک پس از سیر و سلوک، به خوبی در کتاب ترسیم شده است و همچنان که اشاره شد، خواجه در تمامی مراحل جانب
شریعت و
طریقت را گرفته، مهم تر از آن، ارتباط این دو را به خوبی حفظ و بیان کرده است و... این نکته از بخش بندی کتاب برمی آید به گونهای که بایسته است سالک نخست و به ترتیب بر مسائل
ایمان،
ثبات،
نیت،
صدق،
انابت، و
اخلاص احاطه یابد سپس به زدایش عوایق و گذر از موانع که همانا
توبه،
زهد،
فقر،
ریاضت،
محاسبه،
مراقبه و
تقوی است، پردازد.
خواجه هر فصل را با ذکر
آیهای از
قرآن کریم آغاز میکند و سپس به تناسب و هر از چندگاه به
روایات نیز اشارتی دارد. نکته ی بسیار جالب در این نوشته پرهیز خواجه از نقل و ذکر
اخبار و احوال صوفیان و سالکان است، حتی به ذکر سخنان آنان (به جز اندکی همانند
بایزید و
حلاج) نیز نمیپردازد.
این رساله را شیخ
محمد بن علی جرجانی به
زبان عربی برگردانده است که به نقل مرحوم محمد تقی مدرس رضوی یک نسخه از آن در
کتابخانه آستان قدس رضوی و نسخه دیگر آن در
کتابخانه دانشگاه تهران موجود میباشد و به سعی آقای مدرسی زنجانی چاپ گردیده است.
جز این، اوصاف الاشراف بارها و به تصحیحات گوناگون به طبع رسیده است.
آنچه در معرفی کتاب «اوصاف الاشراف» بایستی بررسی شود، شیوه ی خواجه در ذکر درجات و
مراحل سیر و سلوک است و تفاوت آن با دیگر آثار خواجه و همچنین تنظیم و تبویب دیگران در این زمینه است. البته گفتنی است که پرداختن به تقدیم و تاخیر مراحل سیر و سلوک و نقد آن، بحث دشواری است، زیرا شناخت معیارها و موازین ترتب و تقدم و همچنین نقلی، عقلی و شهودی بودن این مراحل، پیچیدهترین مباحث
عرفانی؛
فلسفی است... همان طور که
فقیه کارشناس یا اصولی صاحب نظر، مسائل فقهی یا اصولی را سامان میبخشد و مرتب میکند، عالم
اخلاق نیز باید با بررسیهای کارشناسانه، درجات سیر و سلوک را از ادعیه و مناجاتها کاملا
استنباط کند. پس همان طور که عالمان اخلاق باید
آیات،
روایات و
سیره معصومین علیهمالسّلام را سامان ببخشند،
ادعیه و
اذکار را نیز باید سامان بدهند؛ زیرا تبیین مراحل و مراتب ادعیه، نیاز به بحثهای علمی دارد.
محقق
طوسی باب اول را به مقدمات و مبادی سیر و سلوک اختصاص داده است و درباره ی ایمان، نیت، صدق، انابه و اخلاص بحث میکند. و باب دوم را به بحث مانع زدایی از سیر و سلوک اختصاص داده و نخست از توبه و سپس از زهد، فقر، ریاضت، مراقبت و تقوا سخن میگوید. خواجه در مقدمه ی تمهید چنین بحث میکند:
شبههای نیست که هر کسی چون در خود و افعال خود نگرد، خویشتن را به غیر خویش محتاج داند و محتاج به غیر، ناقص باشد بخود، و چون از نقص خود خبردار شود در باطن او شوقی که باعث او باشد بر طلب
کمال پدید آید، پس به حرکتی محتاج شود در طلب کمال و اهل
طریقت این حرکت را
سلوک خوانند، و کسی که به این حرکت رغبت کند شش چیز لازم حال او شود:
اول:
هدایت حرکت و آنچه از او چاره نباشد تا حرکت میسر گردد، که آن به منزله ی زاد و راحله است در حرکت ظاهر.
دوم: ازاله ی عوایق و قطع موانع که او را از حرکت و سلوک باز دارند.
سوم: حرکتی که به واسطه ی آن از
مبدء به مقصد رسد، و آن سیر و سلوک باشد و احوال سالک در آن حال.
چهارم: حالهایی که در اثنای سیر و سلوک از
مبدء حرکت تا وصول به مقصد بر او گذرد.
پنجم: حالهایی که بعد از سلوک، اهل وصول را سانح شود.
ششم: نهایت
حرکت و عدم او، و انقطاع سلوک، که آن را در این موضع فنای در
توحید خوانند. و هر یک از این معانی مشتمل بود بر چند امر، الا نهایت حرکت که در آن تعدد نبود، و ما این شش معنی را در شش باب ایراد کنیم، هر بابی مشتمل بر شش فصل الا باب آخر که قابل تکثیر نبود. و بباید دانست همچنان که در حرکت، حصول هر جزوی مسبوق باشد به جزوی دیگر، و مستعقب جزوی دیگر الا جزو آخر، و هر حالی از این احوال واسطه باشد میان فقدانی سابق و مقارنتی لاحق، تا در حال فقدان سابق آن حال مطلوب باشد و در حال مقارنت لاحق مهروب عنه شود. پس حصول هر حال
قیاس به آنچه پیش از آن باشد کمال بود و مقام در آن حال در وقتی که توجه به جایی بعد از آن مطلوب باشد نقصان، کما قال النبی صلی الله علیه و آله: «من استوی یوماه فهو مغبون»
و بدین موجب گفتهاند: «حسنات الابرار سیئات المقربین»
و این معنا در فصول این مختصر روشن گردیده.
کتاب اوصاف الاشراف دارای شش باب به شرح ذیل است:
۱. باب اول، در
مبدء حرکت و آنچه از آن چاره نباشد تا حرکت میسر شود. و آن مشتمل بر شش فصل است. فصل اول در
ایمان؛ فصل دوم در
ثبات؛ فصل سوم در
نیت؛ فصل چهارم در
صدق؛ فصل پنجم در
انابت؛ فصل ششم در
اخلاص.
۲. باب دوم، در ازالت عوایق و قطع موانع از سیر و سلوک. و آن مشتمل بر شش فصل است: فصل اول در
توبه؛ فصل دوم در
زهد؛ فصل سوم در
فقر؛ فصل چهارم در
ریاضت؛ فصل پنجم در
محاسبت و
مراقبت؛ فصل ششم در
تقوی.
۳. باب سوم، در سیر و سلوک در طلب کمال و بیان احوال سالک. و آن مشتمل بر شش فصل است: فصل اول در
خلوت؛ فصل دوم در
تفکر؛ فصل سوم در
خوف؛ فصل چهارم در
رجاء؛ فصل پنجم در
صبر؛ فصل ششم در
شکر.
۴. باب چهارم، در ذکر احوالی که مقارن سلوک حادث شود تا آنگاه وصول به مقصد باشد. و این مشتمل بر شش فصل است: فصل اول در
ارادت؛ فصل دوم در
شوق؛ فصل سوم در
محبت؛ فصل چهارم در
معرفت؛ فصل پنجم در
یقین؛ فصل ششم در
سکون.
۵. باب پنجم، در ذکر حالهایی که اهل وصول را سانح شود. و آن مشتمل بر شش فصل است: فصل اول در
توکل؛ فصل دوم در
رضا؛ فصل سوم در
تسلیم؛ فصل چهارم در
توحید؛ فصل پنجم در اتحاد؛ فصل ششم در
وحدت.
۶. باب ششم، در
فنا، قال الله تعالی: «کل شی ء هالک الا وجهه».
در وحدت، سالک و سلوک، سیر و مقصد، طلب و طالب و مطلوب نباشد، کل شی ء هالک الا وجهه، و اثبات این سخن و بیان هم نباشد و نفی این سخن و بیان هم نباشد، و اثبات و نفی متقابلانند و دوئی
مبدء کثرت است آنجا نفی و اثبات نباشد، و نفی نفی و اثبات اثبات هم نباشد، و نفی اثبات و اثبات نفی هم نباشد. و این را فنا خوانند، که
معادخلق با فنا باشد همچنان که
مبدء ایشان از عدم بود: «کما
بدء
کم تعودون»
و معنی فنا را حدی با کثرت است: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام»،
فنا به این معنی هم نباشد، هرچه در نطق آید و هرچه در وهم آید و هرچه عقل بدان رسد جمله منتفی گردد، «الیه یرجع الامر کله».
۱. در سال ۱۲۶۶ قمری،
چاپ سنگی و در قطع جیبی،
ایران.
۲. در سال ۱۳۲۰ قمری، چاپ سنگی به همراه کتاب اوصاف الاشراف، در ۴۱۹ صفحه،
تهران.
۳. در سال ۱۳۰۲. ۱۳۰۱ قمری، به اهتمام محمد حسین کاشانی، از روی چاپ سنگی، همراه با مناجات
خواجه عبدالله انصاری و خلد برین و رباعیات
بابا طاهر و
ابو سعید ابو الخیر، چاپ سنگی، خط محمد باقر، در قطع جیبی، تهران.
۴. در سال ۱۳۰۷ قمری، به اهتمام علی اصغر کتاب فروش، جیبی.
۵. در سال ۱۳۰۳ قمری، تجدید چاپ.
۶. در سال ۱۲۸۴ قمری، چاپ سنگی،
بمبئی.
۷. در سال ۱۴۰۰ قمری، همراه با
مرآت المحققین شبستری، بمبئی.
۸. در سال ۱۳۰۶ قمری، به اهتمام سید نصر الله تقوی، به خط عماد الکتاب سیفی، جیبی،
برلین.
۱. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مراحل اخلاق در قرآن، قم، اسراء ۱۳۷۷ ش.
۲. بهروز رفیعی، اخلاق، عرفان و تصوف اسلامی، کتاب شناسی توصیفی، مرکز مطالعات فرهنگی. بین المللی، تهران، ۱۳۷۷ ش.
۳. خواجه نصیر الدین طوسی، اوصاف الاشراف، آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، اسماعیلیان، قم (بی تا).
۴. خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، (بی نا)، تهران ۱۳۵۰ ش.
نرم افزار نور الجنان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.