آغاز و مدت نزول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آغاز
نزول قرآن در ماه مبارک
رمضان و
در شب قدر صورت گرفت .
«شهر رمضان الذی
انزل فیه
القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان»
«انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم»
«انا انزلناه فی لیلة القدر».
شب قدر ـ نزد
امامیه ـ میان دو
شب مردد است :
شب ۲۱ و ۲۳ ماه مبارک رمضان شیخ
کلینی از
حسان بن مهران روایت کرده است گوید: از
امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم :
شب قدر کدام است؟
فرمود: «آن را
در یکی از دو
شب ۲۱ و ۲۳ جستجوکن»
زراره از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده فرمود: «
شب ۱۹
شـب تقدیر است،
شب ۲۱
شب تعیین و
شب ۲۳
شب ختم و امضای امر است»
شیخ صدوق مـی گوید: «مشایخ ما اتفاق نظر دارند که
لیلة القدر،
شب ۲۳ ماه رمضان است»
این
شب را «لیلة الجهنی» نیز گویند به شرحی که
در حدیث
ابوحمزه ثمالی آمده است.
آغـاز
وحی رسـالی (
بعثت)
در ۲۷ ماه رجب، ۱۳ سال پیش از هجرت (۶۰۹میلادی) بود،(
درایـن کـه بـعـثت
در ۲۷ ماه رجب اتفاق افتاده است، روایات بسیاری وارد شده و
در آنها عـبـادات ویـژهای سـفارش شده است، زیرا آن روز را پیوسته باب فتح برکات دانستهاند
، ولی ابوجعفر طبری آملی (۲۲۴-۳۱۰) روایـتـی دارد که به استناد آیه ۴۱
سوره انفال «و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الـجـمعان» آغاز
بعثت را روز ۱۷ رمضان دانسته است، زیرا این آیه درباره
جنگ بدر که
در همین زمـاناتـفـاق افتاد،
نازل شد و ظاهرا ابوعبدالله زنجانی آن را تایید کرده است
ولی آیه کریمه صرفا اشاره دارد که
در این روز آیههایی از
قرآن درباره انفال و دیگر شؤون مربوط به جـنـگ بـر
پیامبر نازل شده است، اما درباره آغاز
نزول قرآن یا
بعثت در این روز سخنی
در بین نیست)
.ولـی
نزول قرآن بـه عـنـوان کـتـاب آسـمـانـی، سـه سـال تـاخـیـرداشت این سه سال را به نام
فترت (فـتـرت بـه مـعـنـای سستی و کاهش یافتن است
در این جا
کنایه از قطع تداوم
وحی قرآنی میباشد.) مـی خـوانند
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این مدت
دعوت خود را سری انجام میداد تا آیه «فاصدع بما تؤمر»
نازل شد و دستوراعلان دعوت را دریافت کرد
ابوعبدالله زنجانی گوید: «پس از
نزول آیه «اقرا باسم ربک الذی خلق»
تا مدت سه سال
قرآن نازل نـشـد وایـن مـدت را
فترت وحی مینامند، سپس
قرآن به صورت تدریجی
نازل گردید که مورد
اعتراض مـشـرکـیـن قـرار گـرفـت»
چـنـان که
در آیه «لولا
نزل علیه
القرآن جملة واحدة».
به آن اشارت رفت.
مـدت
نزول تدریجی قرآن بیست سال است
نزول قرآن سه سال بعد از
بعثت آغاز و تا آخرین سال حـیـات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ادامه داشت ابوجعفر
محمدبن یعقوب کلینی رازی (متوفای ۳۲۸) حدیثی آورده است که حفص بن غیاث از
امام جعفرصادق (علیهالسّلام) میپرسد: با آن که
نزول قرآن در مدت ۲۰ سال بـوده چـراخـداونـدفـرمـوده اسـت : «شهر رمضان الذی
انزل فیه
القرآن»
محمدبن مسعودعیاشی سمرقندی (متوفای ۳۲۰) از
ابراهیم بن عمر صنعانی نقل میکند که بـه حـضـرت امام صادق (علیهالسّلام) عرض کرد: چگونه
قرآن در ماه رمضان
نازل گردیده با آن که
در مدت بـیـسـت سال
نازل شده است؟
علی بن ابراهیم قمی میگوید: ازامام صادق (علیهالسّلام) سؤال شد: چـگـونـه
قرآن در ماه رمضان
نازل گردید، با آن که
در طول بیست سال
نازل شده است؟
امام صادق (علیهالسّلام) در روایات مذکور تصریح فرمودند: «ثم
نزل فی طول عشرین عاما» که
ابن بابویه صـدوق
و
علامه مجلسی و
سید عبدالله شبر و دیگران این نظر رابرگزیدهاند.
سعیدبن مسیب، (متوفای ۹۵)، از بزرگان
تابعین و از
فقهای سبعه مدینه ، میگوید:
قرآن بر
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سن ۴۳ سالگی
نازل شد
و این غیر ازبعثت است که به اتفاق امت
در سن ۴۰ سالگی بوده است
واحدی نیشابوری از
عامر بن شراحیل شعبی، از فقها و ادبای تابعین (۲۰-۱۰۹)، نـقـل میکند که گفته است : «مدت
نزول قرآن حدودا بیست سال بوده است»،
و نـیزامام
احمدبن حنبل از وی نقل میکند که گفته است : «نبوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
در سن چهل سالگی بـوده است و پس از سه سال،
قرآن در مدت بیست سال
نازل شده» وابوالفدا، معروف به ابن کثیر مـی گـوید: «سند این نقل کاملا صحیح است»
ابوجعفر طبری از عکرمه روایت کرده که
ابن عباس گـفـتـه اسـت : «
نزول قرآن، از آغاز تا پایان، بیست سال به طول انجامید»
ابـوالفدااسماعیل بن کثیر دمشقی (متوفای ۷۷۴) از
محمدبن اسماعیل بخاری حدیثی میآورد که
ابن عباس و
عایشه گفتند: «
قرآن به مدت ده سال
در مکه و ده سال
در مدینه نازل شد» و نیز از ابـوعـبـید قاسم بن سلام روایت بیست سال
نزول قرآن راآورده و
در پایان گفته است : «هذا اسناد صحیح».
در این جا دو پرسش مطرح میشود .
- چـگونه
نزول قرآن یا آغاز
نزول آن
در شب قدر بوده است
در حالی که
بعثت پیامبر
در ۲۷ رجب با پنج آیه از اول
سوره علق آغاز شد؟
ـ چـگونه
نزول قرآن در شب قدر انجام گرفته است
در حالی که
قرآن در مدت بیست سال، نجوما یعنی هر چند آیه و
در مناسبتهای مختلف و پیش آمدهای گوناگون،
نازل شده است؟
ـ کـدام آیـات یـا سوره برای نخستین بار بر پیامبر
نازل شده است؟
اگر اولین آیات یا اولین سوره، سوره علق و پنج آیه از ابتدای آن است، چرا به
سوره حمد «فاتحة الکتاب» میگویند؟
جـواب پـرسـش اول و سوم روشن است زیرا
نزول قرآن، چنان که اشاره شد، سه سال پس از بعثت انجام گرفته است
در سه سال اول بعثت، دعوت به گونه سری انجام میگرفت و هنوز برای
اسلام کـتابی
نازل نشده بود تا آن که آیه «فاصدع بما تؤمر»
نازل گردید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اعلام عـلنی
دعوت ماموریت یافت
ونزول قرآن آغاز شد
اما چرا به سوره حمد «فاتحة الکتاب» مـی گـویـنـد، اگر این نام را
در زمان حیات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برآن سوره
اطلاق کرده باشند،(مـمکن است این نام پس از
رحلت پیامبر و موقعی که جمع
قرآن صورت گرفت برآن سوره
اطلاق شده گ گ باشد به اعتبار آن که
در ابتدای
مصحف قرار گرفته است.) بدین دلیل است که اولین سوره کاملی است که بر پیامبر
نازل شده است
در برخی روایات آمده است کـه هـمـان روز اول
بعثت، جـبرئیل
نماز و
وضو را طبق آیین اسلام به پیامبرتعلیم نمود، زیرا «لاصلاة الا بفاتحة الکتاب»، بنابراین سوره مذکور به طور کامل
نازل شد.
در مـورد پـرسـش دوم : یـعنی
نزول قرآن در شب قدر و تعارض آن با
نزول تدریجی، گفت وگو بسیار است و آرای مختلف
در این زمینه عرضه شده است که خلاصهای از آن را
در ذیل میآوریم :
آغاز
نزول قرآن در شب قدر بوده است، چنان که از ظاهر آیه «شهر رمضان الذی
انزل فیه
القرآن»
به دست میآید بیش تر محققین این رای رابرگزیدهاند زیرا معاصرین
نزول آیه از واژه
قـرآن،
قـرآن کـامـل را نـمـی فهمیدند بر اساس این نظر آیه مذکور ابتدای
نزول را میرساند ازایـن رو بـیـش تـر
مفسرین آیـه شـریـفـه رااین گونه تفسیر کردهاند: «ای بدء
نزول القرآن فیه»مانند:
{زمـخـشـری گـوید: «و معنی (
انزل فیه
القرآن) ابتدا فیه
انزاله»
بـیـضـاوی گـویـد: «ای ابـتد فیه
انزاله»
شیخ محمد عبده گوید: «الـمـراد
بـانـزال القرآن فیه، بدؤه و اوله»
مراغی گوید: «ای هذه الایـام هـی شهر رمضان الذی بدا فیه
بانزال القرآن»
ابن شهر آشوب گـوید: «
القرآن فی هذا الموضع لا یفید العموم والاستغراق و انما یفیدالجنس، فای شی
نزل فیه فـقـد طـابـق الظاهر»
و نیز گوید: «شهر رمضان الذی
انزل فیه
الـقـرآنای ابـتـد
نـزولـه» (المناقب، ج۱، ص۱۵۰) و هکذا قال المفید فی شرح العقائد
والسید المرتضی فی اجوبة المسائل الطرابلسیات الثالثة ضمن المجموعة الاولی من
}
مگر کسانی که متعبد به
ظاهر روایاتند
روایات درباره تفسیر
قرآن،
حجیت تـعـبـدیه ندارند، زیرا تعبددر مورد عمل است، نه
در مورد عقیده و درک مخصوصا اگر روایات با ظـاهـر لـفـظ مـخـالـف بـوده و نـیـاز به
تاویل داشته باشند به علاوه این
قرآن با الفاظ و عبارات وخـصوصیاتش نمیتواند یک جا و
در یک
شب نازل شده باشد، مگر آن که به
تاویل دست بزنیم مثلا
در قرآن از گذشتهای خبر میدهد که نسبت به اولین
شب قدر، آینده دور محسوب میشود برای مثال :
«ولقد نصرکم الله ببدر وانتم اذلة،
خداوند شما را
در (جنگ) بدر یاری کرد (و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت)
در حالی که شما (نسبت به آنان) ناتوان بودید».
«لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة ویوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا وضاقت علیکم الارض بما رحبت ثم ولیتم مدبرین ثم
انزل الله سکینته علی رسوله وعلی المؤمنین
وانزل جنودا لم تروها
و ۲۶،
خداوند شما را
در جاهای زیادی یاری کرد (وبر
دشمن پیروز شدید) و (نیز)
در روز حنین آن هنگام که فزونی جمعیتتان شما رامغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد و
زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نـمـودید آن گاه خداوندسکینه (
آرامش) خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرود آورد، و سپاهیانی فرو فرستادکه آنها را نمیدیدید».
«الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا
فانزل الله سکینته علیه وایده بجنود لم تروها وجعل کلمة الذین کفروا السفلی وکلمة الله هی العلیا والله عزیز حکیم،
اگر او را یاری نکنید قطعاخدا او را
یاری کرد (و
در مشکلترین لحظهها او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از
مکه) بیرون کردند،
در حالی کـه دومین نفر بود (و یک نفر بیش ترهم راه نداشت)
در آن هنگام که آن دو
در غار بودند وقتی به هم راه خود میگفت : غم مخور، خدا با ماست،
در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فـروفـرسـتـاد و او را با سپاهیانی که آنها را نمیدیدید تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پست تر گردانید (و آنان را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آیین او) برتر (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است».
«عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکاذبین،
خداوند تو را بخشید چرا پیش از آن که راست گویان و دروغ گویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟ (خوب بود صبر میکردی تا هر دو گروه خود را نشان دهند)».
«فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله وکرهوا ان یجاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله وقالوا لا تنفروا فی الحر،
برجای ماندگان (از جنگ تبوک) از مخالفت با رسول خدا خوشنود بودند و
کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود
در راه خدا جهاد کنند و (به یک دیگر و به مؤمنان) گفتند:
در این گرما (به سوی میدان)
بسیج نشوید».
«وجاء المعذرون من الاعراب لیؤذن لهم وقعد الذین کذبوا الله ورسوله،
وعذر خواهان از اعـراب (نـزد تو) آمدند که به آنان
اجازه (ترک
جهاد ) داده شود و آنان که به خدا و پیامبرش
دروغ گفتند بدون هیچ عذری
در خانه خود نشستند».
«والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا وتفریقا بین المؤمنین وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل،
گروهی دیگر از آنان، کسانی هستند که مسجدی ساختندبرای زیان (به مسلمانان) و (تـقـویـت)
کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمین گاهی برای کسی که با خدا و پیامبرش به جنگ برخاسته بود».
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا،
در مـیـان مـؤمـنـان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدابستند صادقانه ایستادهاند بعضی
پیمان خود را به آخر بردند (و
در راه او شربت
شهادت نوشیدند) و برخی دیگر
در (همین) انتظارند، و هرگز تغییر و تبدیلی
در عهد و پیمان خود ندادند».
«قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها وتشتکی الی الله والله یسمع تحاورکما،
خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش با تو گفتگو و به خدا
شکایت میکرد شنید (و تقاضای او را اجابت کرد]، خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشکلش) میشنید».
این قبیل آیات
در قرآن بسیار است که از گذشته خبر میدهد و اگر
نزول آن
در شب قدر (اولین
شب قدر) بوده باشد، باید به صورت مستقبل (آینده دور) بیایدوگرنه سخن، از حالت
صدق و ظاهر حقیقت به دور خواهد بود.
علاوه بر استدلال مذکور،
در قرآن آیات
ناسخ و
منسوخ،
عام و خاص،
مطلق ومقید،
مبهم و مبین بسیار است
در حالی که مقتضای ناسخ بودن، تاخیر زمانی آیات
ناسخ از منسوخ است هم چنین بقیه تـقـیـیـدات و مخصوصا بیان مبهمات که لازمه طبیعی و عادی آن وجود فاصله زمانی است پس هرگز معقول نیست که
قرآن موجود یک جا
نازل شده باشد و نیز خود آیه «شهر رمضان الذی
انزل فیه
القرآن»
و آیات مشابه از گذشته حکایت دارند، به گونهای که شامل خود این آیات نـمـی شـوند پس این آیات از چیز دیگر، جز خود خبر میدهند و آن شروع
نزول قرآن است توضیحایـن کـهایـن آیات خود جز قرآنند و اگر از تمامی
قرآن خبرمی دادند که
در شب قدر نازل شده از خـود نـیـز خـبـر داده انـد پس لازمه آن، این است که این آیات نیز
در شب قدر
نازل شده باشند و بایستی بدین صورت گفته شود: «الذی
ینزل» یا «انا
ننزله» تا این که حکایت از زمان حال باشد، ولـی این آیات از غیرخود خبر میدهند و این نیست جز آن که بگوییم منظور از
نزول در شب قدر، آغازنزول بوده است نه این که همه
قرآن یک جا
در این
شب نازل شده باشد.
شیخ مفید درباره گفتار
صدوق که برای
قرآن دو
نزول فرض کرده است : دفعی وتدریجی که نظر پنجم است میگوید:
«مـنـشا آن چه شیخ ابوجعفر صدوق برگزیده
خبر واحدی است که نه موجب علم میشود تا آن را بـاور کـرد، و نـه مـوجـب عـمـل مـی گـردد تا آن را تعبدا پذیرفت به علاوه
نزول قرآن در حالات گـونـاگـون و
در مـنـاسـبتهای مختلف که
اسباب نزول خوانده میشود، خود شاهدی است بر نپذیرفتن ظاهر آن خبر، زیرا
قرآن درباره جریاناتی سخن میگوید که پیش از حدوث آن مفهومی ندارد و نمیتواند
حقیقت باشد، جز آن که همان موقع
نازل شده باشد مثلا
قرآن از گفته
منافقین خـبـر مـی دهـد: «وقالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون»
و یا گفتار مـشـرکـان رانـقـل مـی کـند «وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم ما لهم بذلک من علم»
ایـن گـونـه خـبـرهـا از گـذشـتـه است، نمیشود پیش از زمان وقوع صادر شود
در قرآن نظایر چنین اخبار فراوان است.
سید مرتضی علم الهدی نیز میگوید: «اگر شیخ ابوجعفر صدوق
در این که
قرآن یک جا
نازل شده است بر روایات تکیه کرده باشد، آنها نه موجب علماند و نه مایه
یقین و
در مقابل آنها روایات بـسـیـاری است که خلاف آن را ثابت میکند و
قرآن رانازل شده
در مناسبتهای مختلف میداند بـرخـی
در مکه و برخی
در مدینه و احیاناحضرت رسول
در پیش آمدهایی منتظر میماند تا آیه یا آیـاتـی
نـازل شـود، ایـن قبیل آیات
در قرآن بسیار است به علاوه خود
قرآن صریحا
دلالت دارد که بـه طـور پـراکـنده
نازل شده است : «وقال الذین کفروا لولا
نزل علیه
القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک ورتلناه ترتیلا»
آیه «کذلک لنثبت» نشان میدهد که
قرآن به طور پراکنده
نازل شده است تا موجب استواری
قلب پیامبر گردد».
گروهی معتقدند که
در شب قدر هر سال، آن اندازه از
قرآن که نیاز سال بود یک جا بر [[|پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)]]
نازل میشد، سپس همان آیات تدریجا
در ضمن سال، برحسب مناسبتها و پیش آمدها
نـازل مـی گـردیده است بر این فرض، مقصود از شهررمضان ـ که
قرآن در آن
نازل شده است ـ و هم چنین
لیلة القدر، یک رمضان و یک لیلة القدر نیست، بلکه همه ماههای رمضان و همه
شبهای قـدر هـر سـال مـنـظـوراسـت یـعـنـی نـوع مـقـصـود اسـت نـه شـخـصایـن نـظـر را به
ابن جریج، عبدالملک بن عبدالعزیزبن جریج (متوفای ۱۵۰) نسبت دادهاند و برخی دیگر ازدانش مندان نـیـز بـا آن موافقند
این نظر با ظاهر تعبیر
قرآن ـ چنان که گذشت ـمنافات دارد و تمام اعتراضاتی که بر نظر پنجم وارد است بر این نظر نیز واردمی باشد.
مـقصود از «
انزل فیه
القرآن»
انزل فی شانه یا فی فضله
القرآن است
سفیان بن عیینه (مـتـوفای ۱۹۸) میگوید: «معنی الایة :
انزل فی فضله
القرآن»
ضحاک بن مزاحم (متوفای ۱۰۶) مـی گوید: «
انزل صومه فی
القرآن» برخی دیگر نیزآن را پذیرفتهاند
البته این احتمال با آیـه «شهر رمضان الذی
انزل فیه
القرآن»
در سوره بقره ممکن است سازگار باشد، اما با آیات سوره دخان وقدر سازگار نمیسازد.
بیش تر آیات
قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است که برخی علما مانند
سید قطب آن را بـه صورت احتمال آوردهاند،
ولی هیچ نشانهای برای
اثبات این نظر
در دست نـیست به علاوه این نظر مخصوص آیه
سوره بقره است و شامل دو
سوره قدر و دخان که میگوید ما
قرآن را
در شب قدر
نازل کردیم، نمیشود.
بنابراین سه نظر اخیر قابل پذیرش نیستند عمده نظر اول و نظر پنجم است.
گروهی معتقدند که
قرآن دو
نزول داشته است :
دفعی و
تدریجی در شب قدر همه
قـرآن یـک جـا بـر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده، سپس
در طول مدت
نبوت دوباره به تدریج
نازل گـردیده است این نظر شاید مشهورترین نظر نزد
اهل حدیث باشد و منشا آن روایاتی است که این تـفـصـیـل
در آن هـا آمـده است برخی به ظاهرروایات اخذ کرده و برخی با
تاویل، آن را پذیرفتهاند جلال الدین سیوطی میگوید: «صحیحترین و مشهورترین اقوال همین قول است و روایات بسیار بـرآن دلالـت دارد» از
ابن عباس روایـت کـرده انـد: «
انزل القرآن لیلة القدر جملة واحدة الی السماالدنیا و وضع فی بیت العزة ثم
انزل نجوما علی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی عشرین سنة».
طـبـق روایـات
اهل سنت قرآن یک جا از
عرش بر
آسمان اول (پایینترین آسمانها)
نازل گردید، آن گاه
در جای گاهی به نام «بیت العزة» به ودیعت نهاده شد، ولی
در روایات
شیعه آمده است که
قـرآن از عـرش بـر آسـمان چهارم فرود آمد و
در «
بیت معمور» نهاده شد
صدوق آن را جز عقاید
امامیه دانسته است : «
نزل القرآن فی شهر رمضان فی لیلة القدر جملة واحدة الی البیت المعمور فـی الـسما الرابعة ثم
نزل من البیت المعمور فی مدة عشرین سنة و ان الله ـ عزوجل ـ اعطی نبیه الـعـلـم جـمـلـة»
اگـرچـه اهـل ظـاهـر، بـه ظـاهـرایـن روایـات بـسنده کرده، آن را همین گونه پذیرفتهاند، ولی اهل تحقیق به دلیل اشکالات زیر آن روایات را تاویل بردهاند:
حکمت و
مصلحت نزول قرآن از عرش به آسمان اول یا چهارم و قرار دادن آن
در بیت العزة یا بیت معمور چیست؟
چه حکمتی
در این نقل مکان نهفته است؟ به علاوه این
نزول چه سودی برای مردم یا برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد که
خداوند آن را باعظمت یاد میکند؟
آن چه از
قرآن خواندنی است همان آیات و سوره و معانی ومفاهیم راه گشاست آیا آمدن آن
در شب قدر در آسمان اول یا چهارم کسب فضیلتی است و
توفیقی برای مردم ایجاد میکند؟
فخر رازی در جواب این پرسشها گفته است : «شاید تسهیل امر مورد نظربوده است تا
در موقع نیاز به
نزول آیه یا سوره،
جبرئیل بتواند فورا از نزدیکترین جا، آیه مورد نیاز را بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرود آورد»
ولـیایـن جـواب، متناسب با مقام علمی فخر رازی نیست، زیرا
در ملا اعلی (
ماورا الطبیعه) قرب و بعد مکانی وجودندارد.
در زمینه
نزول دفعی و تدریجی
قرآن، بزرگان توجیهاتی دارند که بیش تر جنبه
تاویل احادیث یاد شده را دارد که
در این جا به برخی از آنها اشاره میشود: .
۱. مقصود از
نزول دفعی
قرآن بر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب قدر، آگاهی دادن پیامبربه محتوای کلی
قـرآن اسـتایـن تـاویـل
در کلام
شیخ صدوق آمده است او میگوید: «وان الله اعطی نبیه العلم جملة»، یعنی
قرآن با بیان الفاظ و عبارات
در آن
شب برپیامبر
نازل نشده است، بلکه صرفا
علم به آن را به او عطا کردند و پیامبر اجمالا برمحتوای
قرآن آگاهی یافت.
۲.
فیض کاشانی بیت معمور را قلب پیامبر دانسته است، زیرا قلب آن بزرگوار خانه معمور خداست کـه
در آسمان (رتبه) چهارم جهان ماده قرار دارد پیامبر، مراتب جماد و نبات و حیوان را پشت سر گذارده و به اوج مرتبه چهارم یعنی جهان انسانیت نایل گشته است آن گاه
قرآن در مدت بیست سـال، از قلب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به لسان شریفش، هرگاه که
جبرئیل مقداری از آن را
نازل میکرد، جریان مییافت
این تفسیر هم مشکلی را حل نمیکند، زیرا چنین توجیهی بیانگر دو نوع
نزول نخواهد بود، تنها آگاهیهای کلی و محتوایی را نشان میدهد.
۳.
ابوعبدالله زنجانی گوید: روح
قرآن که اهداف عالی
قرآن است و جنبههای کلی دارد،
در آن
شب بـر قلب پاک پیامبر اکرم تجلی یافت «
نزل به الروح الامین علی قلبک»
، سپس
در طول سـال هـا بـر زبـان مـبـارکـش ظاهر گشت «
وقرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث
ونزلناه تنزیلا».
علامه طباطبایی همین
تاویل را با بیانی لطیف تر مطرح کرده و فرموده است : «اساسا
قرآن دارای وجـود و حـقـیـقـتی دیگر است که
در پس پرده وجود ظاهری خودپنهان و از دید و درک معمولی به دور است
قرآن در وجود باطنی خود از هرگونه تجزیه و تفصیل عاری است نه جز دارد و نـه فـصـل و نـه آیه و نه سوره، بلکه یک وحدت حقیقی به هم پیوسته و مستحکمی است که
در جای گاه بلند خود استوار واز دسترس همگان به دور است».
«کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر،
کتابی است که آیاتش
استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، به روشنی بیان شده است».
«وانه فیام الکتاب لدینا لعلی حکیم،
و آن
درام الکتاب (
لوح محفوظ) نزدما بلندپایه و استوار است».
«انه
لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون
، آن
قرآن گرامی درکتاب محفوظی (سر بسته و پنهان) جای دارد و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (دست یابند)».
«ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم،
و
در حقیقت، ما کتابی برای آنان آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهی شرح دادیم».
پس
قرآن دارای دو وجود است : ظاهری
در قالب الفاظ و عبارات، و باطنی درجای گاه اصلی خود لـذا
قرآن در شب قدر با همان وجود باطنی و اصلی خود ـ که دارای حقیقت واحدی است ـ یک جا بـر قـلـب
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرود آمد سپس تدریجا با وجود تفصیلی و ظاهری خود
در فاصلههای زمانی و
در مناسبتهای مختلف و پیش آمدهای گوناگون
در مدت
نبوت نازل گردید.
ایـن گـونـه تـاویـلات، از یک نوع
لطافت و ظرافت برخوردار است که
در صورت وجود مقتضی و داشـتن سند اثباتی، میتواند کاملا مناسب باشد از طرف دیگرظاهر آیات
قرآن، به همین
قرآن که
در دسـت مـردم اسـتاشـاره دارد و از
قرآن دیگر وحقیقتی دیگر که پنهان از چشم همگان باشد سخن نمیگوید.
خـداونـد بـرای ابـراز عـظمت این ماه (رمضان) و این
شب (لیلة القدر) مساله
نزول قرآن را
در آن مـطـرح مـی سازد و باید این مطلب قابل فهم و درک شنوندگان باشد، واز
قرآنی سخن بگوید که مـورد شناسایی مردم (مورد خطاب) بوده باشد به علاوه خبر دادن از
نزول قرآن (
قرآن باطنی) از جای گاه بلندتر به جای گاه پایین تر، که هر دواز دسترس مردم و حتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دور اسـت، چـه فـایدهای میتواندداشته باشد، تا با این ابهت و
عظمت از آن یاد کند بنابراین این گونه تـاویـلات زمـانـی مـنـاسـب است که اصل موضوع ثابت شده باشد و اگر بخواهیم آیات مذکور را تـفـسـیرکنیم، این گونه تاویلات چاره ساز نیست و آیات یاد شده شروع فرود آمدن
قرآن رایادآور میشود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آغاز و مدت نزول»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۳.