آزار رساندن در سیره نبوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از بارزترین نشانههای پیروی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رعایت حقوق
دیگران و اجتناب از
آزار رساندن به
مردم است. اهمیت این ویژگی در سیرهی نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا بدانجاست که بدون آن نمیتوان شخص را
مسلمان نامید. ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمان را کسی معرفی کردند که مردم از دست و زبان او در
امان باشند.
از نظر نبی خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
آزار مردم در هر شکلش اعم از
ترساندن مؤمن، نگاه
آزار دهنده،
شوخی آزار دهنده، سخن
آزار دهنده، بوی
آزار دهنده و حتی
عبادت آزار دهنده نکوهیده و ممنوع است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذیت مؤمن را به مثابه
تخریب کعبه معرفی کردند
و فرمودند: خداوند فرمود هر که بندهی مؤمن مرا بیازارد به من اعلام
جنگ میدهد.
ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچنین بدترین مردم را کسی عنوان کردهاند که
مردم از او
آزار ببینند.
عدهای نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند که مردی برخاست و رفت؛ اما کفشش را فراموش کرد ببرد یکی از
صحابه کفش را برداشته مخفی کرد. مرد برگشت و سراغ کفشش را از
صحابه گرفت مرد صحابی گفت: من آن را برداشتهام. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ترساندن مؤمن چه معنا دارد» مرد صحابی گفت «قسم به آن که تو را به حق برانگیخت من فقط از باب
شوخی آن را برداشتم» حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «با ترساندن مؤمن
شوخی
چه معنا دارد.»
ابوسعید خدری نقل کرده که «پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مسجد اعتکاف کرده بود؛ شنید که صدای مسلمانان به هنگام قرائت بلند است پس پرده را کنار زدند و فرمودند: بدانید که همه شما در حال
مناجات با پروردگار خود هستید پس باعث
آزار یکدیگر نشوید و در
قرائت صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید.»
انس بن مالک نیز در این باره روایت کرده که «پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هر گاه شب برای خواندن
قرآن بر میخاست با صدای آهسته قرآن قرائت میکرد و فقط همین قدر از کلامشان فهمانده میشد که آیهای تمام شده و حضرت آیهای
دیگر را آغاز کردهاند. گفتیم: یا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چرا بلندتر قرآن نمیخوانید فرمود: خوش ندارم که با این کار همنشین من یا افراد خانوادهام
آزار ببینند.»
از
عایشه نقل شده که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خوش نداشت که از او بویی به مشام برسد که
آزار دهنده باشد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردم را حتیالامکان به
تحمل آزار دیگران فرا خوانده فرمودند: «
آزار بزرگتر و کوچکتر و بهتر و بدتر از خودت را
تحمل کن که اگر چنین باشی خداوند عزوجل را به گونهای ملاقات خواهی کرد که برابر
فرشتگان بر تو مینازد.»
خود حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در طول ایام رسالتش انواع اذیتها را بر
نفس کریمش
حمل کرد؛ در حالی که کفار ادعای نبوتش را
تکذیب کردند و یهودیان و منافقان در ذم او انواع
آزارها را بکار گرفتند تا آن حد که فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت.»
ایشان پیوسته
تحمل کردند و
صبر، تا سرانجام توانستند
شریعت اسلام را به بار بنشانند.
با این حال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
تحمل آزار و اذیتی را که موجب
ضعف و زبونی مسلمانان شود را برنمیتافت و قاطعانه آن را رد میکرد. روایت شده که «
سمرة بن جندب در باغ مردی از انصار، صاحب درخت خرمایی بود و خانهی مرد انصاری بر در باغ بود. سمره بیآنکه از صاحب خانه رخصت بطلبد به خانه مرد
انصاری وارد شده، به پای درخت خرمای خود میرفت. مرد انصاری به او اعتراض کرده از او خواست که زمان ورود به خانه
اجازه بگیرد؛ اما هر چه در این باب با سمره سخن گفت ثمری نبخشید. پس مرد انصاری به خدمت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و از سمره
شکایت کرد. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد سمره فرستاد و شکایت مرد انصاری را به اطلاع او رسانید و فرمود: هر گاه میخواهی وارد باغ شوی از ایشان اجازه بگیر. اما سمره سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نیز نپذیرفت. پس حضرت به او فرمود: آن درخت را به من بفروش. سمره نپذیرفت؛ پس حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قیمتش را زیاد کرد اما باز هم او نپذیرفت تا آنکه به
قیمت بسیاری رسانید و باز هم سمره امتناع کرد، پس حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: آن درخت را بده تا برای تو در
بهشت درخت خرمایی را
ضامن شوم که هر وقت بخواهی میوهاش را به راحتی بچینی. اما باز هم سمره نپذیرفت. پس حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این وقت به مرد انصاری فرمود: برو درخت او را بکن و نزدش بیفکن که در
دین اسلامضرر و زیانی نمیباشد.»
در روایتی
دیگر از
امام محمد باقر (علیهالسّلام) نقل شده که فرمود: «مردی خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و از دست
همسایه مردم آزارش به آن حضرت شکایت کرد، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمودند: «صبر داشته باش و
شکیبایی پیشه کن.» آن مرد رفت و بعد از مدتی باز خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و از دست همسایهاش شکایت کرد؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باز هم به او فرمود، صبر داشته باش. آن مرد رفت و بعد از گذشت مدتی برای بار سوم خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و از دست همسایه خود شکایت کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این بار به او فرمودند: «روز
جمعه که مردم به سوی نماز جمعه میآیند اسباب و اثاثیهات را بر سر راه بگذار تا هر کسی که به
نماز جمعه میرود آنها را ببیند هنگامیکه از تو پرسیدند، چرا اسباب اثاثیهات را بیرون ریختهای موضوع را برای مردم بازگو کن.» آن مرد رفت و طبق فرموده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل کرد؛ همسایه مردم آزارش که وضع را چنین دید و آبروی خود را در خطر دید بیدرنگ به سوی او شتافت و ملتمسانه از او درخواست کرد که وسایلش را به خانه برگرداند و با او
عهد کرد که
دیگر آنگونه رفتار نکند و او را نیازارد.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رذایل اخلاقی(تفاخر، آزار)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱