• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار تولی و تبری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تولی یعنی دوستی با دوستان خدا، بی شک بر اساس این اصل، انسان می‌تواند خود را عضو یک پیکر جامعه اسلامی بداند، با این طرز فکر، اجتماع به هم‌پیوسته و هماهنگ می‌شود، و در سایه آن می‌تواند استقلال و عزت خود را هماره حفظ کند.

تبری یعنی بیزاری از دشمنان خدا، حوزه اسلام در صورتی مصون از آفات می‌ماند که با بیگانگان روابطی محدود داشته باشد و گرنه باعث نفوذ آنان در پیکره شده و وحدت مسلمانان را شکسته و آنها را به کفر و فساد، سوق داده و ذخائر طبیعی را به یغما می‌برند.

تولی و تبری در قرآن به عنوان دو صفت ممتاز و مهم در مورد یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مجاهدان صدر اسلام ذکر شده است. هدف اسلام از تولی و تبری این است، که مسلمانان باید دستورهای رهبر دینی و پیشرو خود را ایفا کند، نه این که مجری طرح و نقشه بیگانگان باشد، او باید نسبت به بیگانگان الهام‌دهنده باشد نه الهام‌گیرنده و مقلد و دنباله‌رو، او باید از این که کافران را ولی و سرپرست خویش قرار دهد، اکیدا بپرهیزد.



ارگانیزم بدن آدمی بر هماهنگی و پیوستگی بنا شده است. از یک طرف با این هماهنگی برای نیازهای درونی پاسخ موافق و همراه، دارد و از سوی دیگر به دفاع از تجاوز دشمن خارجی بر می‌خیزد و نظام پیوسته تن را از هر خطر حفظ می‌کند.

گلبول‌های سفید خون، در برابر دشمن حالت دفاعی دارند، همین که هجوم عوامل بیگانه و میکرب‌های زیان‌مند را مشاهده کردند، سنگر می‌بندند، و از پای نمی‌نشینند تا دشمن را نابود کنند و یا خود کشته شوند.

این وحدت در جبهه‌گیری و هماهنگی و پیوستگی، جزء نظام آفرینش است و هیچ اجتماعی از این اصل، فارغ نیست. مسلمان نیز، باید بداند که عضو جامعه اسلامی و جزئی است از این کل و این، خواه و ناخواه شرایط و حدودی را ایجاب می‌کند.

روابط دوستانه و صمیمانه مسلمان با مسلمان دیگر باید در حد و در خور عضویت در یک پیکر و جزئیت در یک کل، باشد نیز روابط عضو پیکر اسلامی، با دیگر اعضا آن و با اعضاء پیکر غیر اسلامی، باید به گونه یی باشد که به وحدت و استقلال جامعه اسلامی آسیبی وارد نسازد.(به کتاب ولاء‌ها و ولایت‌ها مراجعه شود.)

ملت‌های زنده و بیدار نیز، هماره از این اصل پیروی می‌کنند و دوست و دشمن را با یک چشم نمی‌نگرند. یک انسان روشن، آگاه متعهد و مسؤول، نمی‌تواند در ظاهر با خدا باشد و در باطن با طاغوت و عوامل طاغوتی.
از یک سو، دوستی امام حسین (علیه‌السّلام) را در دل بپرورد و از آن دم بزند و از دیگر سو، با یزید و عوامل یزید کنار آید، تنها ابوهریره‌ها، می‌توانند هم بر سفره معاویه بنشینند و هم در نماز حضرت علی (علیه‌السّلام) حاضر شوند.


به طور کلی، ملت‌های آگاه و انسان‌های روشن، روش خود را نسبت به دوست و دشمن روشن می‌کنند و این روش مبتنی بر دو اصل اساسی است:
۱. هم بستگی و دوستی با افراد هم کیش و هم هدف، به ویژه رهبران و پیشوایان.
۲. تنفر و بیزاری از بیگانه‌ها و عناصر فاسد و خطرناک.

این است اصول سیاست در روابط ملت‌های زنده و مستقل و آزاد جهان، از یک سو حفظ روابط دوستانه و برادرانه با افراد هم‌رزم و هم‌فکر خویش، نیروی داخلی را استوار می‌کند و از دیگر سوی با طرد بیگانگان حدود استقلال خود را محفوظ می‌دارند.

این همان دو اصل اساسی اسلام تولی و تبری است که در قرآن به عنوان دو صفت ممتاز و مهم در مورد یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مجاهدان صدر اسلام ذکر شده است. «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛ محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند بر کافران سخت‌گیر و با هم مهربانند.»


گرچه تمام مکتب‌ها و احزاب و ادیان، برای خود، نوعی تولی و تبری دارند، ولی اسلام بهترین را داراست و آن را با ایمان، عقیده و عمل آمیخته است تا استوارتر و سازنده‌تر باشد. اینک از چشم‌انداز ویژه‌ای این دو اصل را بررسی می‌کنیم.

تولی یعنی دوستی با دوستان خدا، و پذیرش «ولایت امر» و رهبری رهبران پاک خدا. بی‌شک بر اساس این اصل، انسان می‌تواند خود را عضو یک پیکر (جامعه اسلامی) بداند، با این طرز فکر، اجتماع به هم پیوسته و هماهنگ می‌شود، و در سایه آن می‌تواند استقلال و عزت خود را هماره حفظ کند.

قرآن کریم می‌فرماید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ مردان و زنان مؤمن، برخی «ولی» برخی دیگرند، به معروف، امر و از منکر، نهی می‌کنند.» جمله «یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» که در پایان آیه آمده، یادآور اصلی است که بیان کردیم، زیرا در اجتماعی که افراد آن با دوستی، به هم پیوسته باشند، نمی‌توانند نسبت به یکدیگر بی تفاوت بمانند و به سرنوشت هم، علاقمند نباشند، پس هر گاه یک نفر، «معروفی» را ترک می‌کند، دیگران به او گوشزد می‌کنند و هنگامی که منکری می‌بینند، در صدد اصلاح آن بر می‌آیند.

همین آیه، شاهد آن است که محبت مسلمانان نسبت به هم، منشاء مسؤولیت و تعهد است، چرا که اگر این مسؤولیت احساس نمی‌شد، امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کردند. ضمنا جامعه اسلامی، در سایه دوستی ویژه یی که به رهبران دینی خویش دارند، به همه خوبی‌ها رهنمون می‌شوند.

رهبر بزرگ اسلام، امام باقر (علیه‌السّلام) فرموده‌اند: بنی الاسلام علی خمسة اشیاء علی الصلوة و الزکوة و الحج و الصوم و الولایة...» اسلام بر پنج اساس بنا شده است نماز ـ زکات ـ حج ـ روزه و ولایت. زراره یکی از شاگردان برجسته امام (علیه‌السّلام) می‌پرسد کدام برتر است؟ می‌فرمایند ولایت، چون کلید همه آن‌ها است و نیز به خاطر این که، ولی راهنما و دلیل دیگران است.


تبری یعنی بیزاری از دشمنان خدا و سرباز زدن از اطاعت و قبول رهبری آنان. حوزه اسلام در صورتی مصون از آفات می‌ماند که با بیگانگان روابطی محدود داشته باشد و گرنه بیگانگان در میان آنان نفوذ می‌کنند و با سم پاشی، پیکره وحدت و هماهنگی مسلمانان را مسموم می‌سازند و به اختلاف‌ها دامن می‌زنند و مسلمانان را به کفر و فساد، سوق می‌دهند و ذخائر طبیعی و خدا داد آنها را به یغما می‌برند.

قرآن کریم می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنو لا تتخذو ابائکم و اخوانکم اولیاء ان استحبو الکفر علی الایمان و من یتولهم منکم فاولئک هم الظالمون؛ ‌ای گرویدگان اگر پدران و برادرانتان کفر به جای ایمان برگزیدند، آنان را اولیاء خود نگیرید و هر که چنین کند از ستمکاران است.» و درباره منافقین می‌فرماید: «... ودوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلا تتخذوا منهم اولیاء؛ آنها دوست داشتند شما نیز، مانند آنان کافر شوید و با هم یکسان گردید، پس از میان ایشان ولی و سرپرست و رهبر بر نگزینید.»

مسلمانان به این مساله مهم و حیاتی، اهمیت برادری و فرزندی، با کافر و مشرک همکاری کنند. و اگر پیش می‌آمد، از جنگ و مبارزه با آنان نمی‌هراسیدند و سرباز نمی‌دزدند.

حضرت علی (علیه‌السّلام) وضع مسلمانان فداکار صدر اسلام را چنین توصیف می‌فرمایند: «لقد کنا مع رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا، ما یزیدنا الا ایمانا و تسلیما»
ما با پیامبر (چنان بودیم که) پدران، فرزندان، برادران و عموهای خود را می‌کشتیم و این کار جز این که ایمان و تسلیم ما را می‌افزود اثر دیگری نداشت یعنی حق را بر هر چیز برتری می‌دادیم و برای بر پا داشتن آن، حتی با خویشان خویش می‌جنگیدیم.

ابوسفیان برای ملاقات پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به مدینه آمد و به منزل دختر خود‌ ام‌حبیبه همسر حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داخل شد و چون خواست بر فرشی که جایگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، بنشیند، دخترش فرش را جمع کرد، ابوسفیان گفت دخترم نفهمیدم، نمی‌خواهی من روی آن بنشینم (آن را لایق من نمی‌بینی؟) جواب داد: این فرش جایگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و تو مردی مشرک و نجس هستی، دوست ندارم بر فرش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنشینی.


اسلام نمی‌گوید مسلمان باید به غیر مسلمان هیچ‌گونه ارتباطی نداشته باشد، بلکه چون آیینی جهانی و همگانی به یک مکان یا زمان خاص، اختصاص ندارد، آغوش خود را برای پذیرش همه ملت‌ها باز گذارده است و این خود لازم می‌دارد که با دیگران بی‌ارتباط نباشد.

پس «تولی» و «تبری» مفهوم خاص دارد که با اصل جهانی‌بودن اسلام سازگار است، باید گفت یکی از اهداف اسلام از تولی و تبری این است، که مسلمانان باید دستورهای رهبر دینی و پیشرو خود را ایفا کند، نه این که مجری طرح و نقشه بیگانگان باشد، او باید نسبت به بیگانگان الهام‌دهنده باشد نه الهام‌گیرنده و مقلد و دنباله‌رو، او باید از این که کافران را ولی و سرپرست خویش قرار دهد، اکیدا بپرهیزد.

از این رو، قرآن در بسیاری از آیات به مسلمانان هشدار داده است که بیگانگان کافر را ولی و متصدی امور خود قرار ندهید و از فرمانشان اطاعت نکنید، زیرا این‌گونه آقا بالاسری‌ها اثر فکری و روانی دارد و سرانجام مسلمانان را تحت تاثیر قرار می‌دهد پذیرش ولایت و سرپرستی آنان سبب می‌شود که الگو شوند و مسلمانان پیرو آنان باشند، این کار برای جامعه اسلامی خطرات بسیاری دارد.

قرآن در این باره می‌فرماید: «ای مؤمنان، کافران را به جای مؤمنین اولیاء خویش نگیرید و هر که چنین کند بهره‌ای از ولایت خدا ندارد و از اولیاء و در حزب او نیست»

در جای دیگر درباره چنین افرادی که کفار را به عنوان سرپرستی پذیرفته‌اند می‌فرماید: «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا؛ کسانی که کافران را به جای مؤمنان، اولیاء (خویش) می‌گیرند آیا عزت را نزد آنان می‌جویند؟ همانا تمامی شرف و عزت نزد خداست.»

پیوند با کفار، پذیرش آنان بر مؤمنین، خطر بزرگی است که مسلمانان باید از آن بهراسند، ملتی که در سرنوشت خود نفوذ بیگانه را لمس کند و آن را در شریان‌های خویش جاری ببیند، کم کم بدان خو می‌گیرد و روح مقاومت، مبارزه‌ای با بیگانگان و استقلال‌طلبی، در او می‌میرد.
پیوند با دشمنان دین، در فکر و روان تاثیر شگرفی دارد و موجب می‌شود ایمان به خدا، پیامبر، معاد، قرآن و قوانین کامل اسلام، به سستی و یا نابودی بیانجامد، و جامعه را به الحاد، لاابالی‌گری، در امور دینی و فساد و گناه بکشاند و چون افراد، چنین شدند، برای یغماگران استعمارگر که در کمین نشسته‌اند و نقشه طرح می‌کنند، راه هموار می‌شود تا بر ذخائر مادی و معنوی آنان دست یابند، و چپاول کنند و این است همان ضرر بزرگ یعنی از کف دادن سیادت و عزت و پوشیدن جامه ننگ و ذلت.

دشمنان دین همیشه می‌کوشند، برای نفوذ به جامعه اسلام طرح دوستی بریزند و آن را پلی برای آرمان‌های خویش قرار دهند و تا ما را پیرو نقشه‌های خود نکنند، از پای نمی‌نشینند چنان که قرآن عزیز می‌فرماید: «و لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم؛ یهود و نصاری هرگز از تو خشنود نمی‌شوند، مگر این که آیین آنان را متابعت کنی.»


اسلام، به استقلال جامعه اسلامی، چنان اهمیت می‌دهد که راضی نیست به آن اندکی آسیب معنوی و مادی وارد آید و از این رو با هر گونه عاملی که به ضرر این انگیزه اسلامی است می‌جنگد. حتی مسلمان را از تقلید کافران در لباس و غذایشان باز می‌دارد و بدین ترتیب راه نفوذ را بر بیگانگان می‌بندد.

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمود: لباس دشمنان مرا نپوشید، غذاهای دشمنان مرا نخورید، راه آنان را نپیمایید که مانند آنان دشمنان من می‌شوید. (قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لاتلبسوا لباس اعدائی ولا تطمعوا مطاعم اعدائی و لاتسلکوا مسالک اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی.)

علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: این امت، مادام که لباس بیگانه نپوشد و طعام بیگانه را نخورد، در رستگاری است و چون چنین کند خدا بر او نشان ذلت می‌زند. «... لا تزال هده الامة بخیر مالم یلبسوا لباس العجم یطعموا الطعمة العجم فاذا فعلوا ذلک ضربهم الله بالذل.»

ابن‌خلدون دربازدیدی که از اندلس (اسپانیای فعلی) به عمل آورد در کتاب خود (مقدمه ابن‌خلدون)، آثار نفوذ مسیحیان را چنین می‌نگارد: «... چنان می‌بینم آنان را که در لباس‌ها، مدال‌ها و بسیاری از حالات، حتی در ترسیم تمثال‌ها بر دیوارها و کارخانه‌ها و خانه‌ها از اجانب هم‌جوار خود تقلید می‌کنند که هر بیننده‌ایی که از روی خرد بنگرد می‌فهمد، همین علامت استیلاء اجانب بر آنها است.
[۱۴] ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن‌خلدون، ص۱۲۴.
و با کمال تاسف دیدیم که در اثر همین سهل‌انگاری، سرانجام کشور اسلامی و متمدن اندلس به یک کشور صد در صد مسیحی (اسپانیا) مبدل شد.


یکی از عوامل مهم پیروزی و استقلال حفظ اسرار مهم نظامی، سیاسی، اقتصادی و غیره از بیگانگان است، بسا پیش آمده است که افشای یک راز، موجب شکست یک طرف و پیروزی طرف دیگر شده است.

قرآن کریم درباره این نکته حساس چنین یادآور می‌شود: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید از غیر خودتان محرم اسرار نگیرید که آنان در ایجاد فساد و زیان‌رساندن به شما کوتاهی نمی‌کنند بدبختی و مشکلات شما را دوست می‌دارند و حتی آرزو می‌کنندنشانه‌های بغض و کینه از گفتارهاشان هویدا است و آنچه در سینه‌ها پنهان دارند بزرگ‌تر است.

این آیه به مؤمنان هشدار می‌دهد که رازشان را به غیر خودشان نگویند و بیگانگان از دین را محرم اسرار خویش نپندارند، زیرا کفار هر اندازه که بتوانند، از اذیت مسلمانان و ضرر رساندن به آنان کوتاهی نمی‌کنند و دوستی ظاهری آنان نباید مؤمنان را بفریبد، اینان نه تنها خیر و راحتی مسلمانان را نمی‌خواهند. بل هماره دوست دارند که در رنج باشند. دل‌هاشان نسبت به حق پرستان از کینه لبریز است، تا آن جا که حتی از گفتارشان پیدا است.


امروز دیگر بر همه روشن شده است که اتکاء بر سیاست و قدرت و بر تعهدات و پیمان‌های ابرقدرت‌ها چقدر زیان بار است چه بسا پایدار‌ترین و عزیز‌ترین هم‌پیمانان خود را در سخت‌ترین شرایط، در سراشیب سقوط و مرگ و ذلت تنها رها ساختند و به یاریشان نشتافتند.

در جهانبینی اسلام، مسلمانان از اتکاء به کافران نهی شده‌اند، قرآن در این زمینه می‌فرماید: «ولا ترکنوا الی الذین ظلمو افتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون؛ به کسانی که ستم کردند میل نکنید و (محبت نورزید) که در آتش در می‌افتید و جز خدا، ولی و سرپرستی ندارید و سپس یاری نخواهید شد.»

در جای دیگر می‌فرمایند: «لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدیهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون؛ دسته‌ایی را نمی‌یابی که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشند (و در همان حال با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی می‌ورزند دوستی کنند، گرچه پدران، فرزندان، برادران و یا عشیره آنان باشند، اینان که خدا ایمان را در قلب‌هایشان ثابت قرار داده و آنان را به نور ایمان تایید فرموده است و آنان را به باغ‌هایی که در آنها نهرها جاری است وارد می‌سازند که همیشه در آن جا باشند، خدا از آنان راضی و آنها نیز از خدا خشنودند، آنان حزب خدا هستند آگاه باشید که تنها حزب خدا رستگار است.»


از بررسی مجموع آیات و روایات بر می‌آید که نیکی با کفار در صورتی از نظر اسلام بدون اشکال است که زیانی بر اسلام و مسلمانان نداشته باشد به ویژه نسبت به آنان که در پناه اسلام و در ذمه مسلمانان نداشته باشد به ویژه نسبت به آنان که در پناه اسلام در ذمه مسلمانان هستند و به تعهدات و مقررات ذمه پای بندند قرآن می‌فرماید: «لا ینهکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطو الیهم ان الله یحب المقسطین؛ خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در اثر دین باشما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی‌کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. »

البته باید توجه داشت که در عین حال، با آنان صمیمیت نمی‌توان داشت و می‌باید برنامه رفتار یک مسلمان با کافر، خالی از عنایت‌های خاص یک مسلمان با مسلمان دیگر باشد.
مسلمان هیچ‌گاه نمی‌تواند کافر را عضو پیکری بداند که خود جزئی از آن است ولی اگر کافرانی وجود داشته باشند که با عناد و دشمنی نسبت به مسلمانان رفتار می‌کنند و معاشرت با آنان با اخلاق و عقیده مسلمانان ضرر می‌رساند، و یا موجب نفوذ عوامل بیگانه می‌گردد باید از هر نوع کار و دوستی با آنان به طور کلی، اجتناب کرد.

و اگر ارتباط با آنان موجب تفوق و برتری آنان می‌شود، باید این ارتباط، ترک شود، مثلا معامله با کفار اگر چه به طور کلی حرام نیست، ولی اگر معامله با کفار موجب تقویت آن‌ها باشد، حرام و به ویژه فروش اسلحه و مهمات به آنان نشانه کفر است.

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گفتاری خطاب به علی (علیه‌السّلام)، فروش اسلحه به کفار حربی را کفر به خدای بزرگ شمرده‌اند و نیز امام باقر می‌فرمایند: «... فمن حمل الی عدونا سلاحا یستعینون به علینا فهو مشرک؛... هر که اسلحه به دشمن ما برساند تا او بر ضد ما به کار برد، مشرک است.»

بشردوستی هیچ گاه ایجاب نمی‌کند که عناصر پلید فاسد را علیه جامعه مسلمانان کمک کنیم و به آنان مهر بورزیم بلکه به عکس می‌باید جلو تجاوز آنها را بگیریم و آنان را تضعیف کنیم که به ضرر جامعه مسلمان، گام بر ندارند.

۹.۱ - حفظ اقتدار مسلمان

اسلام همواره عزت و اقتدار مسلمانان را خواستار است، هیچ گاه راضی نیست مسلمانان به ذلت تن دهند و حتی در مسائل خیلی ساده و عادی نیز، از کفار واپس بمانند. «و لا تنهوا و لا تنخزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». از این رو فرمان می‌دهد کفار ذمی حق ندارند دیوار ساختمان‌های خود را از ساختمان همسایه مسلمان خود فراتر بسازند و نمی‌باید مسلمانان را اذیت کنند یا به اموال مسلمانان دستبرد بزنند و یا جاسوس ضد اسلامی را پناه بدهند و یا در اسرارشان تجسس کنند و غیره....

جای تاسف است که جامعه اسلامی در اثر دوری از حقایق اسلامی و در اثر فاصله گرفتن از قوانین دین، اقتدار و عظمت خود را از دست داده است و این درد سوزناکی است که هر مسلمان آگاهی را رنج می‌دهد.

۹.۲ - نام‌گذاری به نام دشمن

یکی از مظاهر تبری این است که مسلمان فرزند خود را با نام دشمن اسلام، نامگذاری نکند.
امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) در حضور پدر ارجمندشان به یکی از یاران پدر فرمودند نامی که دیروز بر دخترت نهادی تغییر بده، چون نام دشمن است.

۹.۳ - محبت شخصی کافر

گاهی محبت شخصی کافر و بیگانه در دل انسان جای می‌گیرد، مثلا در اثر خدمتی که طبیب معالج به بیماری انجام داده و یا ثروتمندی از مستمندی دستگیری کرده است، بی‌اختیار دوستی آن طبیب و یا ثروتمند در دل بیمار و مستمند، جا می‌گیرد، اگر چه کافر باشد و یا این که شخص روی نسبت خویشاوندی، محبتی به شخص کافر پیدا می‌کند باید گفت این گونه محبت‌ها اگر موجب نفوذ بیگانگان نشود و دست آنان را به کارهای مسلمانان باز نکند و نیز اگر این دوستی، به خاطر کفر آن‌ها نباشد، بلکه در حقیقت تنها کار آنان مورد رغبت و میل و محبت قرار گرفته باشد نه عقیده فاسد آنان، اشکال ندارد.

و اما اگر کسی کافران را برای خاطر کفرشان دوست بدارد، گرچه تنها در چارچوبه دل، ممنوع است؛ یعنی وظیفه آن است که علاوه بر این که مسلمان نباید کفار را سرپرست خود قرار دهد، نباید آنها را از جهت کفرشان دوست داشته باشد، یعنی علاوه بر آن که باید در جهت ولایت و سرپرستی آنان با کمال دقت تبری کند، قلبا هم باید از آنان بیزار باشد و کافر را به خاطر کفرش باید دشمن داشت و با یک تامل و دقت می‌توان گفت کسی که دوستدار حق و حقیقت و خدا باشد، امکان ندارد قلب او جایگاه دوستی باطل و خلاف حق دشمن خدا گردد.

«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ خدا (برای کسی) دو دل در سینه او، نیافریده است.»


تولی و تبری


۱. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲. توبه/سوره۹، آیه۷۱.    
۳. مطهری، مرتضی، ولاء‌ها و ولایت‌ها، ص۲۶.    
۴. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۷.    
۵. توبه/سوره۹، آیه۲۲.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۸۹.    
۷. امام علی، نهج البلاغه، خطبه ۵۶، ص۴۶.    
۸. ابن‌هشام، عبدالملک، سیره ابن‌هشام، ج۴، ص۸۵۵-۸۵۶.    
۹. آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۱۲. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۹۰.    
۱۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۵۶.    
۱۴. ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن‌خلدون، ص۱۲۴.
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۸.    
۱۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۲.    
۱۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۱۸. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۸.    
۱۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۷۱، ح ۷.    
۲۰. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۶۹.    
۲۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۶۹-۷۰.    
۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۹.    
۲۳. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۲۳-۱۲۶.    
۲۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۴.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آثار و ثمرات تولّی و تبرّی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۴/۳.    






جعبه ابزار