• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کیفر اصحاب‌ شمال (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصحاب شمال به عذاب‌هایى دردناک و وحشتناک دچار می‌شوند. آن‌ها در قیامت به‌شدت تشنه شده، از آبی سوزان می‌نوشند و در فضایی بسته به آتشی فراگیر، و به باد سوزان و نفوذکننده در بدن گرفتار شده، غذایشان چرک و خون جهنمیان است. آن‌ها شکم خود را از درخت زقّوم پر کرده، در قیامت از دوستی حمایتگر محروم‌اند. و کیفرشان دوزخ می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - آب جوشان
       ۱.۱ - عذاب شدن با آب جوشان
       ۱.۲ - بیان آیات
              ۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان
              ۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر نمونه
              ۱.۲.۳ - تفسیر آیات
۲ - آتش
       ۲.۱ - گرفتاری به آتش در فضایی بسته
              ۲.۱.۱ - تفسیر آیه
              ۲.۱.۲ - مراد از «مُّؤْصَدَةٌ»
۳ - باد سوزان
       ۳.۱ - گرفتاری به باد سوزان و نفوذکننده
              ۳.۱.۱ - بیان آیه
۴ - تشنگی
       ۴.۱ - تشنگی شدید در قیامت
              ۴.۱.۱ - بیان آیات
۵ - جهنم
       ۵.۱ - دوزخْ کیفر حتمی
              ۵.۱.۱ - بیان آیه
              ۵.۱.۲ - مراد از «حَقُّ الْيَقِينِ»
۶ - خوراک چرک و خون
       ۶.۱ - چرک و خونْ غذای اصحاب شِمال
              ۶.۱.۱ - مراد از آیه
۷ - در بند کشیده شدن
       ۷.۱ - در بند شدن با زنجیر هفتاد ذراعی
              ۷.۱.۱ - مراد از آیه
              ۷.۱.۲ - تفسیر آیه
       ۷.۲ - بستن دست یا پا به گردن
              ۷.۲.۱ - مراد از «فَغُلُّوهُ»
              ۷.۲.۲ - مراد از «صَلُّوهُ»
۸ - زقّوم
       ۸.۱ - پر کردن شکم از درخت زقوم
              ۸.۱.۱ - تفسیر آیه
              ۸.۱.۲ - بیان آیه
۹ - سایه دود سیاه
       ۹.۱ - عذاب با سایه‌ای از دود سیاه
              ۹.۱.۱ - بیان آیه
۱۰ - محرومیت از حمایت
       ۱۰.۱ - محرومیت از دوست حمایتگر
              ۱۰.۱.۱ - بیان آیه
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع




۱.۱ - عذاب شدن با آب جوشان

اصحاب شمال در قیامت با آب جوشان عذاب می‌شوند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ؛ و روى آن از آب سوزان مى‌نوشيد».
• «فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ؛ و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش، از آن مى‌آشاميد!».

۱.۲ - بیان آیات



۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

کلمه (على) در (علیه) استعلا را مى‌رساند در مورد این آیه مى‌فهماند منظور نوشیدن بلافاصله بعد از خوردن است، (در فارسى هم مى‌گوییم روى غذا آب نوشید) و کلمه (هیم) جمع هیماء است، و (هیماء) آن شترى را گویند که مبتلا به بیمارى هیام - به ضمه هاء - شده باشد، و بیمارى (هیام) آفتى است که شتران بدان مبتلا مى‌شوند؛ مانند بیمارى استسقا (در آدمیان) که حیوان از شدت عطش آب مى‌خورد؛ ولى رفع عطش نمى‌شود، و هم‌چنان مى‌نوشد تا بمیرد، و یا به معناى درد شدیدى است که بدان مبتلا مى‌گردد، و از شدت درد مى‌میرد.

۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر نمونه

(و چنان حریصانه مى‌نوشید همانند نوشیدن شترانى که به بیمارى استسقا مبتلا شده‌اند) (فشاربون شرب الهیم).
شترى که مبتلا به این بیمارى مى‌شود آن‌قدر تشنه مى‌گردد و پى‌درپى آب مى‌نوشد تا هلاک شود، آرى این است سرنوشت (ضالون مکذبون) در قیامت.
(حمیم) به معنى آب فوق‌العاده داغ و سوزان است؛ لذا به دوستان گرم و پر محبت ولى (حمیم) مى‌گویند، (حمام) نیز از همین ماده مشتق شده است.
(هیم) (بر وزن میم) جمع (هائم) (و بعضى آن را جمع (اهیم) و (هیماء) مى‌دادند) در اصل از (هیام) (بر وزن فرات) به معنى بیمارى عطش است که به شتر عارض مى‌شود، این تعبیر در مورد عشق‌هاى سوزان‌، و عاشقان بی‌قرار نیز به کار مى‌رود.
• «وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ؛ اما اگر او از تکذيب‌کنندگان گمراه باشد».
• «فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ؛ با آب جوشان دوزخ از او پذيرايى مى‌شويد»!

۱.۲.۳ - تفسیر آیات

(اصحاب شمال) در همان آستانه مرگ نخستین عذاب‌هاى الهى را مى‌چشند، و طعم تلخ کیفرهاى قیامت در قبر و برزخ در کام جانشان فرو مى‌رود، و از آنجا که سخن از حال محتضر است، مناسب این است که جمله (نزل من حمیم) اشاره به عذاب برزخى باشد (و تصلیة جحیم) اشاره به عذاب قیامت، این معنى در روایات متعددى نیز از ائمه اهل بیت نقل شده است.
قابل توجه اینکه در اینجا (مکذبین) و (ضالین) هر دو با هم ذکر شده‌اند که اولى اشاره به تکذیب قیامت و خداوند یکتا و نبوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) است و دومى به کسانى که از راه حق منحرف شده‌اند.
این تعبیر علاوه بر اینکه معنى تأکید را مى‌رساند مى‌تواند اشاره به این نکته باشد که در میان گمراهان افرادى هستند مستضعف و جاهل قاصر، و عناد و لجاجتى در برابر حق ندارند، آنها ممکن است مشمول الطاف الهى گردند، اما تکذیب‌کنندگان لجوج و معاند به چنین سرنوشت‌هایى که گفته شد، گرفتار مى‌شوند.
(حمیم) به معنى آب داغ و سوزان یا بادهاى گرم و سموم است، و (تصلیة) از ماده (صلى) (بر وزن سعى) به معنى سوزاندن و داخل شدن در آتش است؛ اما (تصلیه) که معنى متعددى را دارد، تنها به معنى سوزاندن مى‌آید.




۲.۱ - گرفتاری به آتش در فضایی بسته

اصحاب شِمال در فضایی بسته به آتشی فراگیر گرفتار می‌شوند:
• «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ؛ و کسانى که آيات ما را انکار کرده‌اند افرادى شوم‌اند (که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود). (با توجه به سیاق آيات كه بعد از آیات مربوط به «اصحاب‌الميمنة» آمده، به نظر مى‌رسد كه منظور از «اصحاب‌المشئمة»، اصحاب شِمال باشند.)

۲.۱.۱ - تفسیر آیه

کسانى که به آیات ما کافر شدند، افرادى شوم هستند که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‌شود (و الذین کفروا بایاتنا هم اصحاب المشئمة).
و این نشانه آن است که دستشان از حسنات تهى، و نامه اعمالشان از سیئات سیاه است.
(مشئمة) از ماده (شوم) نقطه مقابل میمنة از ماده یمن است؛ یعنى این گروه کافر افرادى شوم و نامیمونند که هم سبب بدبختى خودشان‌اند، و هم بدبختى جامعه؛ ولى از آنجا که شوم بودن و خجسته بودن در قیامت به آن شناخته مى‌شود که نامه اعمال افراد در دست چپ، یا در دست راست آنها باشد بعضى این تفسیر را براى آن پذیرفته‌اند، به خصوص اینکه ماده شوم در لغت به معنى گرایش به چپ نیز آمده است.
• «عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ؛ بر آنها آتشى است فروبسته (که راه فرارى از آن نيست)!».

۲.۱.۲ - مراد از «مُّؤْصَدَةٌ»

(مؤصدة) از ماده (ایصاد) به معنى بستن در و محکم کردن آن است، ناگفته پیداست انسان در اطاقى که هواى آن کمى گرم است مى‌خواهد درها را باز کند، نسیمى بوزد و گرمى هوا را تعدیل کند، حال باید فکر کرد در کوره سوزان دوزخ هنگامى که تمام درها بسته شود، چه حالى پیدا خواهد شد؟!
خداوندا! ما را از چنین عذاب جان‌گدازى در پناه لطفت حفظ کن.
پروردگارا! گذشتن از عقبه‌هایى که در پیش داریم، جز به توفیق تو میسر نیست؛ توفیقت را از ما دریغ مفرما.
بارالها! ما را در صف اصحاب المیمنه جاى ده، و با نیکان و ابرار محشور نما.
«مؤصدة» به محل در بسته گفته مى‌شود.




۳.۱ - گرفتاری به باد سوزان و نفوذکننده

اصحاب شِمال در قیامت به باد سوزان و نفوذکننده در بدن گرفتار می‌شوند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ؛ آنها در ميان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند».

۳.۱.۱ - بیان آیه

باد سوزان کشنده از یک‌سو، و آب جوشان مرگ‌بار از سوى دیگر، و سایه دود داغ و خفه‌کننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مى‌سازد که تاب و توان را از آنان مى‌گیرد، و اگر هیچ مصیبت دیگرى جز این سه مصیبت را نداشته باشند، براى کیفر آنها کافى است.
(سموم) از ماده (سم) به معنى باد سوزانى است که در (مسام) (سوراخ‌هاى ریز بدن انسان) داخل مى‌شود و او را هلاک مى‌کند (اصولا سم را به این جهت سم مى‌گویند که در تمام ذرات بدن نفوذ مى‌کند).
(حمیم) به معنى شىء داغ، و در اینجا به معنى آب سوزان است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است، مانند آیه ۱۹ - حج یصب من فوق رؤسهم الحمیم: (بر سر آنها آب سوزان ریخته مى‌شود).
(یحموم) نیز از همین ماده است و در اینجا به تناسب ظل (سایه) به دود غلیظ و سیاه و داغ تفسیر شده است.
«سموم» به معناى باد داغ و نفوذكننده است كه همانند سم تأثير گذارد.




۴.۱ - تشنگی شدید در قیامت

اصحاب شِمال در قیامت به‌شدت تشنه می‌شوند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ؛ و روى آن از آب سوزان مى‌نوشيد».
• «فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ؛ و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش، از آن مى‌آشاميد!».
• «هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ؛ اين است وسيله پذيرايى از آنها در قيامت»!
=

۱.۲ - بیان آیات

=
هنگامى که از این غذاى ناگوار خوردند تشنه مى‌شوند، اما نوشابه آنها چیست؟ قرآن در آیه بعد مى‌گوید: (شما روى آن غذاى ناگوار از آب سوزان مى‌نوشید)! (فشاربون علیه من الحمیم).
(و چنان حریصانه مى‌نوشید همانند نوشیدن شترانى که به بیمارى استسقا مبتلا شده‌اند) (فشاربون شرب الهیم).
معناى آیه (هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ) این است که: اینها که درباره طعام و شراب آنان گفتیم، پذیرایى گمراهان تکذیبگر است. پس در این که عذاب آماده شده آنان را، پذیرایى خوانده، نوعى تهکم و طعنه زدن است، و آیه شریفه کلام خدای تعالی است خطاب به رسول گرامیش؛ چون اگر این جمله نیز کلام رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله وسلم) بود، و خطاب در آن به ضالین بود، باید مى‌فرمود: هذا نزلکم - این است پذیرایى از شما ولى مى‌بینیم که فرموده: این است پذیرایى از ایشان.




۵.۱ - دوزخْ کیفر حتمی

کیفر حتمی اصحاب شمال، دوزخ می‌باشد:
• «وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ؛ اما اگر او از تکذيب‌کنندگان گمراه باشد».
• «وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ؛ و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است».

۳.۱.۱ - بیان آیه

(تصلیه آتش) به معناى آن است که چیزى را در آتش داخل کنى. بعضى گفته‌اند: به معناى چشیدن حرارت و عذاب آن است.
و معناى آیه این است که: و اما اگر چنان‌چه آن مرده از اهل تکذیب و ضلالت باشد، پذیرایى و ضیافتى از آب سخت داغ و نوش جانى از حرارت آتش خواهد داشت، خداى تعالى دوزخیان را به مکذبین و ضالین توصیف کرده، و تکذیب را جلوتر از ضلالت ذکر فرموده، و این بدان جهت است که عذابى که مى‌چشند همه به خاطر تکذیب و عنادشان با حق بود؛ چون اگر تنها دچار ضلالت بودند، و هیچ تکذیبى نسبت به حق نمى‌داشتند، عذاب نداشتند، براى این‌که چنین مردمى در حقیقت مس تضعف هستند، که قرآن آنان را دوزخى نمى داند. و اگر در آیات قبل فرمود: (ثم ان کم ایها الضالون المکذبون) و کلمه (ضالون) را جلوتر از کلمه (مکذبون) ذکر کرد، از جهت مقام و موقعیت آیه بود؛ چون آیه مذکور در مقام رد گفته کفار است که مى‌گفتند : (اذا متنا و کنا ترابا و عظاماء انا لمبعوثون ...) یعنى آیا وقتى مردیم و خاک شدیم، دوباره ما مبعوث مى‌شویم؟ هرگز چنین چیزى ممکن نیست، و در چنین مقامى مناسب‌تر آن است که اول ضلالت آنان به میان آورده شود، بعد تکذیبشان.
• «إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ؛ اين مطلب حق و یقین است!».

۵.۱.۲ - مراد از «حَقُّ الْيَقِينِ»

کلمه (حق) به معناى علم است؛ اما نه‌تنها علم، بلکه علم چیزى از آن جهت که علم با خارج و واقعیت مطابق است، (پس هر علمى حق نیست ، آن علمى حق است که معلوم آن با واقعیت خارجى مطابق باشد؛ مانند علم به این که واحد نصف دو تا است ) و (یقین) عبارت است از علمى که در آن نقطه ابهام و تردیدى نباشد، (بسا مى‌شود افرادى ساده‌لوح چیزى علم پیدا مى‌کنند؛ ولیکن با مختصر تشکیک و وسوسه مى‌توان علمشان را مبدل به شک کرد، چنین علمى علم الیقین نیست) پس این که در آیه شریفه کلمه (حق) را اضافه کرد به کلمه (یقین) این اضافه به حسب اصطلاح اضافه بیانیه است، که خاصیت تأکید را دارد، و مى‌خواهد وضع مضاف را بیان کند.
و معناى آیه این است که: این بیانى که ما درباره حال طوایف سه‌گانه مردم کردیم، حقى است که هیچ نقطه ابهام و تردیدى در آن نیست، و علمى که با هیچ دلیل و بیانى نمى‌توان آن را مبدل به شک و تردید کرد.




۶.۱ - چرک و خونْ غذای اصحاب شِمال

غذای اصحاب شِمال در قیامت، چرک و خون جهنمیان است:
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».
• «وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ؛ و نه طعامى، جز از چرک و خون!».

۶.۱.۱ - مراد از آیه

قابل توجه اینکه (جزا) و (عمل) آنها کاملا با هم متناسب‌اند، به خاطر قطع پیوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صمیمى ندارند، و به خاطر ترک اطعام مستمندان، غذایى جز چرک و خون از گلوى آنها پائین نمى رود، چرا که آنها سال‌ها لذیذترین طعام‌ها را مى‌خوردند؛ در‌حالى‌که بى نوایان جز خوندل طعامى نداشتند.
(راغب) در (مفردات) مى‌گوید: (غسلین) به معنى آبى است که از شست‌وشوى بدن کفار در دوزخ فرو مى‌ریزد، ولى معروف این است که منظور چرک و خونى است که از بدن دوزخیان فرو مى‌ریزد، و شاید منظور راغب نیز همین باشد، و تعبیر به (طعام) نیز مناسب همین معنى است.




۷.۱ - در بند شدن با زنجیر هفتاد ذراعی

اصحاب شِمال به امر الهی با زنجیر هفتاد ذراعی در بند کشیده می‌شوند:
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».

۶.۱.۱ - مراد از آیه

آیات مورد بحث درست به نقطه مقابل آنها یعنى (اصحاب الشمال) پرداخته، و در یک مقایسه وضع آن دو را کاملا روشن مى‌سازد. نخست مى‌فرماید: (اما کسى که نامه عملش به دست چپش داده شده، مى‌گوید: اى کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمى‌شد))! (و اما من اوتى کتابه بشماله فیقول یا لیتنى لم اوت کتابیه).
(و اى کاش از حساب خود هرگز خبردار نمى‌شدم)! (و لم ادر ما حسابیه).
(و اى کاش مرگ من فرا مى‌رسید و به این زندگى حسرت‌بار پایان مى‌داد)! (یا لیتها کانت القاضیة).
آرى در آن دادگاه بزرگ، در آن (یوم البروز) و (یوم الظهور) هنگامى که تمام قبایح اعمال خود را برملا مى‌یند، فریادش بلند مى‌شود، و پى‌در‌پى آه سوزان از دل مى‌کشد، آهى حسرت‌بار، و ناله‌اى شرربار دارد، آرزو مى‌کند با گذشته‌اش به‌کلى قطع رابطه کند، آرزوى مرگ از خدا و نابودى و نجات از آن رسوایى بزرگ مى‌نماید.
• «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ؛ او را بگيريد و دربند و زنجيرش کنيد»!
• «ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ؛ بعد او را به زنجيرى که هفتاد ذراع است ببنديد».

۲.۱.۱ - تفسیر آیه

(سلسله) به معنى زنجیر است، و در اصل از ماده (تسلسل) به معنى تکان خوردن و لرزش گرفته شده؛ زیرا حلقه‌هاى زنجیر مى‌لرزند و تکان مى‌خورند.
تعبیر به (هفتاد ذراع) ممکن است از باب (تکثیر) باشد؛ زیرا عدد هفتاد از اعدادى است که غالبا براى کثرت به کار مى‌رود، و نیز ممکن است که منظور همان عدد هفتاد باشد. به هر حال چنان زنجیرى را آن‌چنان اطراف مجرمان مى‌پیچند که سرتاپاى آنها را فرا مى‌گیرد.
بعضى از مفسران گفته‌اند این زنجیرهاى طولانى براى یک فرد نیست؛ بلکه هر گروه را به یک زنجیر مى‌بندند، ذکر این مجازات بعد از ذکر غل و زنجیر در آیات گذشته تناسب بیش‌ترى با همین معنى دارد.
(ذراع) به معنى (فاصله آرنج تا نوک انگشتان) است (در حدود نیم متر) که واحد طول نزد عرب بوده، و یک مقیاس طبیعى است؛ ولى بعضى گفته‌اند که این ذراع غیر از ذراع معمول است به طورى که هر ذراع از آن فاصله‌هاى عظیمى را دربر مى‌گیرد، و همه دوزخیان را به آن زنجیر مى‌بندند.

۷.۲ - بستن دست یا پا به گردن

ملائکه به امر خدا، دست یا پای اصحاب شِمال را به گردن آنان می‌بندد، و سپس آنان را در جهنم می‌افکنند:
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».
• «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ؛ او را بگيريد و دربند و زنجيرش کنيد»!

۷.۲.۱ - مراد از «فَغُلُّوهُ»

(غلوه) از ماده (غل) چنان‌که قبلا هم گفته‌ایم زنجیرى است که گاه به وسیله آن دست و پاى مجرمان را به گردن آنها مى‌بستند و بسیار مشقت‌بار و رنج‌آور بوده.
«غُل» به بندى گفته مى‌شود كه به وسيله آن، يك دست و يا يك پا به گردن بسته مى‌شود.
• «ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ؛ سپس او را در دوزخ بيفکنيد».

۷.۲.۲ - مراد از «صَلُّوهُ»

(ثم الجحیم صلوة) - یعنى او را داخل آتش عظیم کنید، چون جحیم به معناى آتش عظیم است، و (صلوا) امر از ماده (صلو) است، که به معناى ملازم قرار دادن آدمى است با آتش.




۸.۱ - پر کردن شکم از درخت زقوم

اصحاب شِمال، شکم خود را از درخت زقّوم پر می‌کنند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ؛ قطعاً از درخت زقّوم مى‌خوريد».

۲.۱.۱ - تفسیر آیه

و کلمه (من) در جمله (من شجر) ابتدایى است، و در جمله (من زقوم) بیانیه است. احتمال هم دارد من (زقوم) بدل باشد از (من شجر). و ضمیر (منها) به شجر و یا به ثمر برمى‌گردد، و این دو نام هم جایز است ضمیر مؤنث به آن برگردد و هم ضمیر مذکر، و به‌خاطر همین در اینجا ضمیر مونث به آن برگردانیده، و در آیه بعدى ضمیر مذکر آورده، فرموده: (فشاربون علیه)، و بقیه الفاظ آیه روشن است. مى‌فرماید: سپس شما اى گمراهان تکذیب‌کننده! از درختى (و یا از میوه درختى) از زقوم خواهید خورد، و شکم‌ها از آن پر خواهید کرد.
«زقوم» گياهى است تلخ، بدبو و بدطعم و نيز به غذاى تنفرآميز جهنميان گفته مى‌شود.
• «فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ و شکم‌ها را از آن پر مى‌کنيد».

۳.۱.۱ - بیان آیه

تعبیر به (فمالئون منها البطون) اشاره به این است که آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شدید مى‌شوند؛ به‌گونه‌اى که حریصانه از این غذاى بسیار ناگوار مى‌خورند و شکم‌ها را پر مى‌کنند.




۹.۱ - عذاب با سایه‌ای از دود سیاه

اصحاب شِمال با سایه‌ای از دود سیاه و غلیظ و فاقد سردی و خوشی عذاب می‌شوند:
• «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ؛ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى‌شود)»!
• «وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ؛ و در سايه دودهاى متراکم و آتش‌زا!».
«يحموم» به معناى دود بسيار سياه و تاريك است.
• «لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ؛ سايه‌اى که نه خنک است و نه آرام‌بخش!».

۳.۱.۱ - بیان آیه

سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مى‌کند، و گاه از باد و باران و یا منافع دیگرى دربر دارد؛ ولى پیداست این سایبان هیچ‌یک از این فواید را ندارد.
تعبیر (کریم) از ماده ((کرامت) به معنى مفید فایده است، و لذا در میان عرب معمول است که وقتى مى‌خواهند شخص یا چیزى را غیر مفید معرفى کنند، مى‌گویند: (لا کرامة فیه)، مسلم است سایه‌اى که از دود سیاه و خفه‌کننده است، جز شر و زیان چیزى از آن انتظار نمى‌رود (لا کرامه).
گرچه کیفرهاى دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکى دارد، ولى ذکر همین سه قسمت کافى است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.




۱۰.۱ - محرومیت از دوست حمایتگر

اصحاب شِمال در قیامت از دوست حمایتگر محروم‌اند:
• «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ؛ اما کسى که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مى‌گويد: «اى کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمى‌دادند».

۳.۱.۱ - بیان آیه

این آیه شریفه و مابعدش تا کلمه (خاطون) بیان تفصیلى اختلاف حال مردم در روز قیامت است، اختلافى که از حیث سعادت و شقاوت دارند، و ما در سابق در تفسیر (فمن اوتى کتابه بیمینه) گفتارى در معناى دادن کتاب به راست اصحاب یمین داشتیم، و ظاهرا خطاب در جمله (هاوم اقروا کتابیه) به ملائکه باشد، و هاء در کلمه (کتابیه) و همچنین در آخر همه آیات بعدى، وقف است، که اصطلاحا آن را هاى استراحت مى‌نامند.
و معناى آیه این است که: اما کسى که کتابش به دست راستش داده شده رو به فرشتگان مى‌کند و مى‌گوید: بیایید نامه عمل مرا بگیرید و بخوانید که چگونه به سعادت من حکم مى‌کند.
• «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ؛ از‌اين‌رو امروز هم در اينجا يار مهربانى ندارد».


۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۴.    
۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۵.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱۶ ۲۱۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳۷.    
۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۲.    
۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۳.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۸۴ ۲۸۵.    
۹. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۴.    
۱۱. بلد/سوره۹۰، آیه۲۰.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۳۴.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۵۲۵.    
۱۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۱۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۲.    
۱۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۳، ص۲۲۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۱۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۴.    
۲۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۵.    
۲۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳۷.    
۲۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۲.    
۲۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۴.    
۲۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۵.    
۲۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴۳، ترجمه موسوی همدانی.    
۲۹. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۳۰. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۶.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۷۱.    
۳۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۶۱.    
۳۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۶۳.    
۳۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۰.    
۳۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۲.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۶۸ ۴۶۹.    
۳۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۳۹. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۰.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۶۸.    
۴۱. طوسی، محمد بنحسن، التبیان، ج ۱۰، ص۱۰۵.    
۴۲. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۱.    
۴۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۴۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۴۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۲.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۴۷. طریحی، فخرالدین، تفسیر مجمع البحرین، ج۲، ص۲۸۰ ۲۸۱.    
۴۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، اصفهانی، ج۱، ص۲۱۳.    
۴۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۳.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۵۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۱.    
۵۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۳.    
۵۳. مجمع‌ البیان، شیخ طبرسی، ج۹، ص۳۶۸، ذیل‌آیه.    
۵۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۴.    
۵۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۳، ص۲۲۹، ترجمه موسوی همدانی.    
۵۶. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۵۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۶۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۵۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۵.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۲۹، برگرفته از مقاله «کیفر اصحاب شمال».    


رده‌های این صفحه : اصحاب شمال | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار