چیستی دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفاهیم نظری، به ویژه مفاهیمی که با
انسان ارتباط دارند، به طور عمده در معرکه آرا قرار میگیرند؛ مفهوم
دین نیز از این وضعیت مستثنا نیست؛ به همین دلیل، همواره در میدان نظرات مختلف قرار داشته است و تاکنون به توافق مشترک تحویل نیافته است؛ البته این پیچیدگی بدان معنا نیست که انسانها به طور کلی از درک آن عاجز باشند.
«
دین به اندازهای ساده است که هر بچه عاقل و
بالغ و یا آدم بزرگ میتواند یک
تجربه دینی حقیقی داشته باشد و به اندازهای جامع و پیچیده است که برای فهم کامل و بهره گیری تام از آن، نیازمند تجربه و تحلیل میباشد».
میر چا الیاده نیز بر این نکته مهم این چنین تصریح میکند:
«شاید هیچ کلمهای غیر
دین نباشد که همواره و آشکارا خیلی صاف و ساده به کار رود، ولی در واقع، نمایانگر نگرشهایی باشد که نه فقط بسیار متفاوتاند، بلکه گاه مانعة الجمعاند».
به هر حال، آن قدر تعریفهای متفاوت و گوناگون از
دین عرضه شده است که حتی ارایه فهرست ناقصی از آن میسر نیست.
نگرشهای اخلاقی، تاریخی، روانشناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیباشناختی نمونههایی از این رویکردهای مختلفاند.
ارایه تعریفی روشن از موضوع
تحقیق در هر پژوهشی ضرورت دارد و منطق دانان نیز در شناخت
علوم و مسائل آن، شش پرسش عمده را مطرح میکنند و آنها را بر اساس ترتیب منطقی به صورت زیر طبقه بندی میکنند:
۱) تحلیل مفهوم و بیان «ما» شارحة الاسم.
۲) پرسش از هستی و تحقق بیان هلیه بسیطه.
۳) تحلیل ماهوی و بیان «ما» حقیقی.
۴) پرسش از چگونگی، خواص و احکام بیان هلیه مرکبه.
۵) پرسش از سبب تحقق یا «لم» ثبوتی.
۶) پرسش از دلیل تحقق یا «لم» اثباتی.
جستار روشمند در هر زمینه معرفتی، از نظر منطقی مرهون رعایت ترتیب منطقی مطالب است؛ بنابراین، قبل از پرداختن به خواص، آثار و
احکام هر امری و حتی قبل از پرداختن به بحث از اثبات و نفی یک امر، باید
تعریف روشن و متمایزی از آن به دست داد.
مسئله گستره شریعت و هر مسئله دیگر
دین پژوهی مانند انتظار
بشر از
دین، منشاء گرایش انسانها به
دین، رابطه
دین و
آزادی ،
دین و توسعه،
دین و
هنر ، کثرت گرایی
دینی و... نه تنها از جهت موضوع شناسی، نیازمند تعریف و تبیین
دین هستند بلکه بسیاری از اختلافها و چالشهای موجود در این گونه مسائل، به تعاریف و تصورات مختلف از
دین ارجاع دارند و در واقع، اندیشمندان به جای نزاع علمی و معنوی، در دامان نزاعهای لفظی گرفتار شدهاند.
قبل از ورود به بیان تعریفهای مختلف از
دین، ذکر چند نکته زیر ضرورت دارد:
ـ غرض از تعریف، تمایز نهادن بین
شیء تعریف شده و غیر آن است که گاه با تمایز ذاتی تحقق میپذیرد و گاه با تمایز عرضی. تعریفی که تامین کننده تمایز ذاتی باشد،
حد (definition) نام دارد و تعریفی که بیانگر تمایز عرضی باشد،
رسم (desc iption) نامیده میشود. اگر در تعریف حدی، همه ذاتیات مندرج گردد، حد تام و اگر برخی از آنها لحاظ شود، حد غیر تام خوانده میشود. انواع دیگر از تعاریف، همانند تعریفهای لفظی و لغوی، اشارهای، کنایهای و... نیز در
منطق مطرح شده است.
ـ بیان همه ذاتیات یک شیء و درج همه آنها در تعریف، بسیار دشوار است
و این مسئله در تعریف
دین، دشوارتر خواهد بود؛ ولی باید به شرط اساسی در تعریف توجه داشت و آن اینکه تعریف به گونه ای
نظم یابد که
جامع افراد و
مانع اغیار باشد و به عبارت دیگر، دارای وضوح مفهومی و انطباق مصداقی باشد.
ـ تعریف
دین به دلایل و موانع فراوانی، دارای آفتها و مشکلات بسیاری است.
برخی از دلایل عبارتند از:
عده ای بر اساس پژوهشهای تجربی و کارکردهای خارجی به تعریف
دین پرداخته اند و برخی نیز با مفاهیم پیشینی و با روش عقلی
دین را تعریف کرده اند. تعاریف مبتنی بر پدیدارشناختی، روانشناختی و جامعه شناختی، از سنخ اول تعاریف به شمار می روند و تعاریف مفهومی نیز از سنخ دوم تعاریف می باشند.
اختلاف در مصادیق
دین به عنوان ابزار شناخت
ماهیت دینعده ای از ابتدا مکاتب فلسفی و اجتماعی را نیز از مصادیق
دین شمردند و بر این اساس، تعریف
دین را با دامنه وسیعی عرضه کردند.
آنان که با روش تجربی و کارکردگرایی، اقدام به تعریف
دین نموده اند، گاهی میان عملکرد دینداران با پیامدهای
دین تمایز قائل نشدهاند و رفتارهای منفی دینداران را در تعریف
دین گنجاندهاند.
یکی دیگر از عوامل اختلاف در تعریف
دین این است که عده ای برای وصول به
حقیقت دین، مراجعه به
وحی و متون
دینی را پیشنهاد می دهند و از ابزارها و روشهای برون
دینی پرهیز می نمایند و گروهی نیز روشهای برون
دینی را ترجیح می دهند؛ علاوه بر اختلاف در متون
دینی ادیان مختلف، تفاوت در مدلهای عقلی در مکاتب فلسفی نیز به چالش میان تعاریف
دین می افزاید.
پاره ای از نویسندگان، به جای روشن ساختن مفهوم
دین، با به کارگیری مفاهیم پیچیده و مبهم تر از
دین، بر ابهام این واژه می افزایند.
گروهی از
متکلمان و
دین شناسان برای تبیین
دین، به معانی لغوی آن یعنی معنای
اطاعت ،
جزا ،
خضوع ،
تسلیم و... رو آوردند و یا اینکه به فرهنگهای واژهای
دین (eligion) مراجعه کردند؛ در حالی که هیچکدام از این روشها به شناخت واقعیت و ماهیت
دین کمک نمی کنند؛ به ویژه با توجه به این نکته زبانشناختی که الفاظ برای ماهیت و
ذات اشیا وضع نشدهاند.
تاثیر پیشفرض های معرفت شناختی، انسان شناختی، هستی شناختی، جهانبینی ها و ایدئولوژی ها، بر تعریف
دین:
هیچگاه فیلسوفان
دین، ابتدا به ساکن، به تعریف
دین اقدام نکرده اند و به طور عمده با مبانی خاصی به سراغ تبیین
دین رفته اند و همین امر باعث اختلاف در تعاریف
دین شده است.
مشکل و مانع دیگری که در تعریف دقیق
دین تاثیر باز دارنده دارد، این است که
دین از مصادیق محسوس و قابل اشاره حسی برخوردار نیست، گرچه مفاهیم دارای مصادیق حسی نیز از نداشتن تعریف جامع و مانع رنج میبرند، ولی مفاهیمی که مصداق حسی ندارند، گرفتار ابهام بیشتری هستند.
بسیاری از ادیان در طول
تاریخ حیاتشان، دست خوش
تحریف به زیادت یا نقیصه شده اند و به همین دلیل به فرقه ها و مذاهب گوناگون تنوع یافته اند.
گرچه
حکمت الهی اقتضا می کند که از انحراف یا اعوجاج لااقل یک
مذهب جلوگیری شود تا زمینه هدایت و تکامل بندگان از بین نرود، ولی به هر حال، تحریف متنی و معرفتی ادیان و مذاهب، از واقعیتهای غیر قابل انکار است که در اختلاف تعریف
دین نقش به سزایی دارند.
جهل به بخشی از حقیقت
دین و توجه به جزئی از
دین نیز در اختلاف شناخت
دین مؤثر است و در این عامل میتوان به قصه
فیل در مثنوی معنوی
ملای رومی توجه کرد.
ـ آخرین نکته ای که باید قبل از ورود به بیان تعریف از
دین، به آن پرداخت، دسته بندی تعاریف گوناگونی است که
دین پژوهان با وجود این همه موانع در تعریف
دین، عرضه کرده اند:
تعاریف وجودی و ماهیتی، یا تعریف در مقام بایستی و تعریف در مقام هستی
دین: برخی از
دین پژوهان درتعریف
دین، به مقام بایستی
دین توجه کرده اند و مثلا گفته اند:
دین عبارت است از مجموعه ای از آموزه ها و گزاره هایی که از سوی خداوند در اختیار بشر قرار میگیرد. عدهای نیز به
دین محقق و منزل در حیات اجتماعی انسانها و یا
دین نازل شده در کتاب و سنت توجه نموده اند؛ برای نمونه، جامعه شناسان، روان شناسان و مردم شناسانی که در پژوهش های
دینی، به رفتارها و نهادهای
دینی و کارکردهای
دین محقق در جامعه، عنایت بیشتری نشان می دهند؛ متکلمان در تعریف
دین، به
دین نازل شده در کتاب، سنت و متون
دینی روی می آورند و فیلسوفان
دین نیز به مقام بایستی آن توجه دارند.
تعاریف لغوی و اصطلاحی.
تعاریف درون
دینی و بروندینی.
که خود در یک ساختار کلی و فراگیر، به تعاریف مفهومی و ماهوی یا توصیفی، (desc iptive)، اخلاقی و ارزشی یا هنجاری (no mative)، تعاریف کارکردگرایی (functional) یا روانشناختی و جامعه شناختی، تعاریف غایت گرایانه، تعاریف مرکب و مختلط یا عام و جامع نگر تقسیم میشود.
واژه
دین بیش از نود بار در قرآن، با معانی ذیل به کار رفته است:
الف)
دین به معنای جزا و پاداش: (مالک یوم
الدین)
(انما توعدون لصادق وان
الدین لواقع)
ب)
دین به معنای اطاعت و بندگی: (قل انی امرت ان اعبدالله مخلصا له
الدین)
ج)
دین به معنای ملک و سلطنت: (و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون
الدین لله)
(... و یکون
الدین کله لله...)
د)
دین به معنای شریعت و قانون: (لکم
دینکم و لی
دین)
هـ)
دین به معنای ملت: (قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم
دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین)
و)
دین به معنای تسلیم: (ان
الدین عند الله الاسلام...)
علامه طباطبایی، اسلام در این
آیه شریفه را به تسلیم در برابر معارف و احکامی که از مقام
ربوبیت صادر گردیده و به وسیله رسولان بیان می شود تفسیر می کند؛ و اختلاف شرایع را به کمال و نقص ارجاع می دهد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نیز در حدیثی می فرماید: «الاسلام هو التسلیم».
ز)
دین به معنای اعتقادات: (لا اکراه فی
الدین...)
مرحوم طباطبایی در تفسیر این آیهی شریفه می فرماید:
«
دین یک سلسله معارف علمی است که اعمالی را به دنبال دارد؛ پس میتوان گفت:
دین، اعتقادات است و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبار، بر آنها حکومت نمیکند. اکراه در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی و مادی اثر دارد».
پیشوایان
دین اسلام،
دین را به ارکان و ویژگیهایش از جمله ایمان، تعین، قلبی بودن، معرفت داشتن، دوستی ورزیدن، اخلاق حسن، نور، عزت، طلب علم، مایهی حیات و مانند اینها تفسیر نمودهاند. به پارهای از روایات توجه فرمایید:
قال علی علیهالسّلام : ـ غایة
الدین الایمان؛
ـ ان
الدین کشجرة اصلها الیقین بالله؛
ـ ان افضل
الدین الحب فی الله و البغض فی الله؛
ـ اول
الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده؛
ـ اعلموا ان کمال
الدین طلب العلم و العمل به؛
ـ
الدین والأدب نتیجة العقل;
ـ
الدین لایصلحه الا العقل؛
ـ اصل
الدین اداء الامانة والوفاء بالعهود؛
ـ غایة
الدین الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامة الحدود؛
ـ لاحیاة الابالدین؛
ـ
الدین نور؛
ـ
الدین عز؛
قال الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم : ـ الخلق الحسن نصف
الدین؛
قال
الباقر علیهالسّلام : ـ
الدین هو الحب و الحب هو
الدین؛
و عن
الصادق علیهالسّلام : هل
الدین الا الحب.
در تعریف اصطلاحی
دین، به طور عمده، دو گروه از متفکران به بحث و بررسی
دین پرداخته اند:
متکلمان بدین لحاظ که
دین و مسائل آن، موضوع پژوهش آنها است؛ از این رو به تبیین «
دین بماهو
دین» و غایت و هدف
دین و دینداری پرداخته اند.
علمای علوم انسانی به ویژه روانشناسان، جامعهشناسان و مردمشناسان، بدین جهت که
دین در رفتارهای فردی و سازمانها و نهادهای اجتماعی تاثیر گذاشته است. این گروه بیشتر به تعریفهای کارکردگرایانه اشتغال ورزیده و به تبیین کارکردهای مثبت و منفی
دین ـ به زعم خودشان ـ پرداختهاند.
«
دین عبارت از یک نظام
الهی است که برای صاحبان خود وضع شده است و مشتمل بر اصول و فروع میباشد».
«
دین وضعی است الهی که صاحبان خود را به سوی رستگاری در این
دنیا و حسن عاقبت در
آخرت سوق میدهد».
«
دین،
قانون و قرار داد الهی است که خردمندان را به سوی قبول آنچه در نزد
رسول است، فرا میخواند».
«
دین عبارت است از: اقرار به زبان، اعتقاد به
پاداش و
کیفر در آن
جهان و عمل به ارکان و دستورات آن».
«
دین بیش از هر چیز کوششی است برای آنکه حقیقت کامل
خیر را در تمام وجوه هستیمان باز نماییم».
«
دین، اعتقاد به خدایی همیشه زنده است؛ یعنی اعتقاد به
اراده و ذهن الهی که حاکم بر جهان است و با نوع بشر مناسبات اخلاقی دارد».
«
دین ادراک رابطه ای است بین جان بشر و جان مجهول الکنهی که انسان تسلط او را بر خود احساس و نعمت جوار او را آرزو میکند».
«مجموعه ای از اعتقادات و سمبل ها (و ارزشهایی که به طور مستقیم از آنها به دست می آیند) که با تفاوت و تمایز بین حقیقت تجربی و ما فوق تجربی متعالی مرتبط می باشد. امور تجربی از لحاظ دلالت و معنا، نسبت به امور غیر تجربی از اهمیت کمتری برخوردارند».
«نظام متحد اعتقادات و آداب که به یک حقیقت مافوق تجربی و متعالی مرتبط می شود و تمام معتقدان و پیروان خویش را در جهت تشکیل یک جامعه اخلاقی
وحدت میبخشد».
«
دین یک نظام اعتقادی و عملی دارای
لطف و رحمت است که بدان وسیله، گروهی از مردم می توانند از عهده حمل مسائل غایی حیات انسانی بر آیند. این عملکرد را با انحای پاسخ هایی که انسان ها می توانند به مسائل پرسشهایی چون
مرگ ، درد و رنج و معنای غایی وجود بدهند، یکی دانسته است».
«
دین عبارت است از نظامی از نمادها و سمبل ها که طوری عمل می کند که موجب وجود انگیزه ها و آمادگی های نیرومند، عمیق و پایدارتر انسان ها می شود؛ به تدوین و تنظیم تصورات و مفاهیم نظم کلی وجود می پردازد و بر این مفاهیم و تصورات چنان نمود و ظهوری از
حقیقت میپوشاند که می نماید این انگیزه ها و ترتیبات، مبتنی بر حقیقت هستند».
متکلمان اسلامی با توجه به تعاریف لغوی، قرآنی و حدیثی، به تعاریف اصطلاحی
دین، اقدام نموده اند؛ برای نمونه:
۱) با توجه به استعمال واژه
دین در
قرآن به معنای
جزا ، شریعت و قانون،
اطاعت و بندگی، به دست می آید که
اسلام و حقیقت
دین عبارت است از تسلیم و اطاعت از
خداوند متعال.
«
دین برابر است با اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و
انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید».
«
دین، نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که مقصود از اعتقاد، در این مورد، تنها
علم نظری نیست؛ زیرا علم نظری به تنهایی، مستلزم عمل نیست؛ بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروی بر طبق مقتضای علم قطعی است».
۴) باز ایشان در جایی دیگر این گونه تعریف می کنند:
«مجموع این اعتقاد (به خدا و زندگی جاودان) و احساس و مقررات متناسب با آنکه در مسیر زندگی مورد
عمل قرار گیرد».
۵) تعریف استاد «جعفر سبحانی:» «
دین یک معرفت و نهضت همه جانبه به سوی تکامل است که چهار بعد دارد:
اصلاح فکر و عقیده، پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، حسن روابط افراد اجتماع، حذف هر گونه تبعیض های ناروا».
«معنای اصطلاحی آن
دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه،
حق و گاهی همهی آنها
باطل و زمانی مخلوطی از
حق و باطل است. اگر مجموعه
حق باشد، آن را
دین حق و در غیر این صورت، آن را
دین باطل و یا التقاطی از
حق و باطل می نامند....
دین حق،
دینی است که عقاید، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و
دین باطل
دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرر شده است».
۷) «
دین عبارت است از آنچه
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به سوی آن دعوت نموده است».
۸) «
دین به معنای تدین ورزیدن به طاعات و اجتناب از محرمات».
۹) «
دین عبارت است از قوانین الهی که وضع شده اند تا صاحبان عقل را با اختیار خودشان به خیر بالذات نایل سازند».
۱۰) «
دین عبارت است از طریقت و شریعت».
۱۱) «
دین عبارت است از کتاب و سنت، ...
دین ارکان و اصول و فروع
دین نازل بر
نبی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است،...
دین عبارت است از متون
دینی و احوال و رفتار پیشوایان
دینی؛...
دین یعنی کتاب و
سنت و
تاریخ زندگی پیشوایان
دینی».
تعاریف علوم اجتماعی که از تحلیل ساختارها و نهادهای
دینی گرفته شده اند، به شرح ذیل اند:
۱) تعریف «دورکیم»
دین دستگاهی از باورها و آداب است، در رابطه با مقدساتی که مردم را به صورت گروه های اجتماعی به یکدیگر پیوند میدهد».
«
دین، نظام وحدت یافتهای است از اعتقادات و اعمال مربوط به اشیای مقدس ـ یعنی اشیایی که مجزا شده و تحریم گردیدهاند ـ اعتقادات و اعمالی که همه گروندگان را در جمعیت اخلاقی واحدی که
معبد نامیده میشود،
وحدت میبخشد».
۲) تعریف «فویر باخ»
«مذهب عبارت است از نوعی از خود بیگانگی. بنابراین گسترش شناخت انسان و بازگشت به انسان، جبرا باعث منتفی شدن مذهب میگردد».
«
دین عبارت است از سازمانیابی حیات بر محور ابعاد عمقی تجربه که بر طبق فرهنگ محیط، از نظر صورت، کمال و روشنی فرق میکند».
۴) تعریف «ماکس وبر:»
«هر مجموعهی مفروضی از پاسخهای محکم و منسجم به معماهای هستی بشر مانند تولد، ناخوشی یا مرگ که معنایی برای
جهان و زندگی به وجود می آورد».
۵) تعریف «اسپنسر:»
«
دین وسیله ای برای توضیح راز جهان و تبیین پدیده های
دینی بر اساس حالات روانی، لغزشهای فکری و تحول زندگی اجتماعی».
«
دین اعتقاد به حضور چیزی مطلق و یا حضور مطلق چیزی که تفحص ناپذیر است و به تعبیر دیگر، غوطه وری در دریای اسرار است».
۶) تعریف «ماکس مولر:»
«
دین کوششی است برای درک آنچه درک نشدنی است و بیان آنچه غیر قابل تقدیر است».
مانند «ویلیام جیمز:»
وی در کتاب lt;/reflt;reftag dark_tagraquo; «انواع
تجربه دینی »، «
دین را به معنای احساسات، اعمال و تجربیات هر یک از افراد بشر در خلوت خودشان» دانسته است.
آلبرت رویه،
دین را بیش از هر چیز مبتنی بر نیاز بشر در پی بردن به یک ترکیب هماهنگ بین سرنوشت خودش و عوامل مؤثر مخالف در جهان می داند.
«
دین به عبارت ساده، آن جنبه از تجربیات و از جمله، افکار و احساسات و فعالیتهای یک فرد است که به وسیله آن، کوشش می کند در ارتباط با آنچه خود، مقدس و الهی می شمارد زندگی کند».
۸) تعریف از دیدگاه شهودی و عاطفی در اواخر قرن هیجدهم، کوششی به عمل آمد که تاکید را در تعریف
دین، از دیدگاه مفهومی بردارند و بر دیدگاه شهودی و عاطفی بگذارند؛ بر این اساس، فریدریک شلایر ماخر، آن را به احساس اتکای مطلق توصیف کرده است و مرادش از اتکای مطلق، چیزی است در تقابل با سایر احساس اتکاهای نسبی و جزئی. از آن
زمان به بعد، کسانی بودهاند که کوشیده اند از تعریف های صوری و نظری محض بگریزند و عوامل تجربی، عاطفی، شهودی و همچنین عوامل ارزشگذارانه و اخلاقی را به حساب آورند.
۹) تعریف «ملفوراسپیرو:»
«نهادی متشکل از تاثیر و تاثرات متقابل فرهنگی که با یک سلسله هستیهای مافوق انسانی که از لحاظ فرهنگی مسلم پنداشته شدهاند، شکل داده شده است».
۱۰) تعریف «ژان پل ویلهم:»
«
دین به عنوان فعالیت اجتماعی و یک نیروی جذاب فرحمند عبارت است از یک ارتباط نمادین منظم از طریق آیینها و اعتقادات ناشی از یک بنیانگذار فرحمند و جذاب که نوعی پیوند و تسلسل را موجب میشود».
جان هاسپرز از فیلسوفان معاصر
دین، درباره تکثر و تعدد تعاریف
دین مینویسد:
«واژه
دین در واقع آن چنان گسترش پیدا کرده که غیر قابل شناخت شده است. بعضی گفته اند که اعتقاد به خیر بنیادی انسان، یک
دین است و نیز گفته اند که
ایدئولوژی نظیر کمونیسم هم یک
دین است یا میتواند باشد؛ زیرا برای کسانی که به آن عقیده دارند، بالاترین ارزش را دارد. مطابق این معنا،
دین هر کس، همان ارزشی است که شخص در زندگی، آن را عالیترین لحاظ می کند و یا هر چه که علاقه نهایی آن شخص است. برخی هم
دین را چنین تعریف کرده اند: آنچه آنان در اوقات فراغت خود انجام می دهند».
این تعاریف، بر اساس مبانی و پیشفرض های علوم اجتماعی ارایه شده اند؛ پیشفرض هایی که به صورت مستقل قابل نقد و بررسیاند. عمده مبنای تعاریف عالمان علوم اجتماعی از
دین، رویکرد سکولاریستی است که بر تمام تعاریف چیره گشته است.
هیچ یک از این تعاریف، با نگرش جامع نگرانه به
دین ننگریسته اند و تنها به ساحت و بعد خاصی از
دین پرداخته اند و اصولا نگاه جامع به تمام مصادیق
ادیان نیز میسر نیست.
روانشناسان و جامعه شناسان عمدتا به مطالعه رفتارهای فردی و اجتماعی متدینان به جای پژوهش دربارهی
دین پرداخته اند؛ در حالی که رفتار دینداران الزاما بر گرفته از
دین نخواهد بود؛ بنابراین در اینکه مطالعه رفتار دینداران و نهادها و سازمانهای
دینی، موضوع پژوهش در علوم اجتماعی است، تردیدی وجود ندارد و لیکن نمی توان از این طریق به چیستی و
ماهیت دین پی برد.
تعاریف مذکور از
دین، نشانه رویکرد طرفداران آنها به گسترهی شریعت است؛ به عبارت دیگر، حرکت پژوهش از چیستی
دین به گسترهی شریعت نبوده است بلکه رویکرد پژوهشگران از گستره شریعت به چیستی
دین، جهت یافته است؛ بر این اساس، پاره ای از تعاریف تنها به ابعاد اعتقادی و برخی به جنبه های معرفتی و بعضی به ساحت های احساسی و روانی و تعدادی به زوایای اجتماعی و نمونه هایی به بینش های شهودی پرداخته اند.
با نگرش برون
دینی، هیچ یک از تعاریف مذکور بیانگر ماهیت و
حقیقت دین نیستند؛ هم چنانکه با نگرش درون
دینی بر تبیین چیستی
دین اسلام توانمند نخواهند بود؛ زیرا با توجه به نیاز
بشر به
دین، باید حقیقت
دین را مجموعه ای از حقایق هماهنگ و متناسب دانست که به صورت گزاره های حقیقی (هست و نیستها) و ارزشی (بایدها و نبایدها) توسط ذات اقدس اله در متون
دینی ظاهر می گردند و از ابعاد مختلف انسانی اعم از فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی حکایت می کنند.
از این تعریف روشن می گردد که:
اولا
میان حقیقت
دین و متون
دینی تفاوت وجود دارد. حقیقت
دین به مجموعه حقایق هماهنگ؛ و متون
دینی، به مجموعه گزاره های حقیقی و ارزشی دلالت کننده بر حقایق هماهنگ اطلاق میشود.
به تعبیر یکی از نویسندگان:
«حقیقت عینی و خارجی وجود دارد که همان واقعیت مبداء و منتهای
صراط است که به ریشه هستی مربوط است و همه امور در
سایه آن حقیقت عینی، معنای خود را می یابند و این حقیقت عینی، موضوع
دین است».
ثانیا
دین باید متضمن تکامل و
سعادت آدمی باشد و از آن رو که سعادت انسانها به زمینه های فردی، اجتماعی و ساحتهای دیگر ارتباط دارد،
دین نیز ساحت های متفاوتی پیدا می کند.
ثالثا
نکته قابل توجه دیگر اینکه گزاره های حقیقی و ارزشی موجود در متون
دینی، از سوی
حق تعالی نازل میگردد؛ بر این اساس باید به تفکیک میان
حق و باطل توجه خاص نمود؛ چنانچه برخی از محققان و
دین پژوهان در این باره می نویسند:
«ادیان موجود در میان انسانها به
حق و باطل تقسیم می شوند.
دین حق عبارت است از آیینی که دارای
عقاید درست و مطابق با واقع است و رفتارهایی را مورد توصیه و تاکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد».
«معنای اصطلاحی
دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه،
حق و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از
حق و باطل است. اگر مجموعه
حق باشد، آن را
دین حق و در غیر این صورت، آن را
دین باطل و یا التقاطی از
حق و باطل مینامند. پس
دینی که مجموع
حق و باطل باشد،
دینی باطل است؛ زیرا مجموعه خارج و داخل، خارج می باشد».
«
دین حق،
دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و
دین باطل،
دینی است که از ناحیهی غیر خداوند تنظیم و مقرر شده باشد».
سید قطب نیز میگوید:
«
دین به معنای راه است و
دین حق در قرآن (همان
دین خدا)، راهی است که تنها راه راستین و بیخطر باشد.
دین حق راه هدایت است و راه طبیعت و فطرت».
علامه طباطبایی رحمةاللهعلیه نیز در
تفسیر المیزان ، ذیل
آیه (و لا یدینون
دین الحق)
میفرماید:
اضافه کردن
دین به کلمه
حق، اضافه موصوف به صفت نیست تا معنایش آن
دینی باشد که
حق است، بلکه اضافه حقیقیه است و مراد به آن
دینی است که منسوب به
حق است و نسبتش به
حق این است که
حق اقتضا می کند انسان آن
دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن
دین وادار می سازد.
هر
دینی از دو بخش اساسی تشکیل شده است:
۱) عقاید و گزارههای حقیقی که ریشه دینداری به شمار می رود؛
۲) دستورات عملی و ارزشی که بر پایهی آموزههای اعتقادی استوار شده اند.
بر این اساس، متفکران اسلامی،
دین را به دو بخش اصول و فروع
دین یا نظام هستها و نظام بایدها منشعب ساخته اند.
شایان ذکر است که تفاوت ادیان آسمانی در ساحت نخست، یعنی نظام هست ها نمی گنجد؛ بلکه نظام بایدها تحولپذیرند و سر تحول آنها نیز به تفاوت استعدادها و تحولات اجتماعی برمی گردد.
تعریف برگزیده ما از
دین، این است که
دین، عبارت است از مجموعه حقایق و ارزش هایی که از طریق
وحی به وسیله کتاب و سنت، جهت
هدایت انسانها به دست بشر می رسد. اعم از اینکه مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا اینکه
حس و
عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند؛ البته هیچگاه نباید آموزه های
دینی، خرد ستیز باشند.
کلام جدید، عبد الحسین خسرو پناه، ج۱، ص۱۲، برگرفته از مقاله «چیستی دین».