چشم برزخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تمام اشخاص بعد از مرگ چشم برزخیشان باز میشود و تمام
حقایق را میبینند؛ اما افراد
مؤمن در این دنیا هم حقایق را میتوانند ببینند.
انسان دارای مراحل
تکوین و سیر مختلفی است: در دورانی
جماد است و سپس به شکل
نبات یا
حیوان در آمده و پس از این که به شکل
نطفهای در
رحمی مستقر گردید و
مراحل تکوین بدن او به حد لازم رسید،
روح الهی در او دمیده میشود و
حیات انسانی مییابد.
این
انسان پس از گذران دوران
جنینی، وارد مرحلهای دیگر میشود که موسوم به
دنیا (زندگی پست یا نزدیک) است.
پس از مدتی کوتاه یا نسبتاً طولانی او را به نشئهای دیگر به نام
برزخ (فاصله بین دنیا و
قیامت) منتقل میکنند که نسبت آن با دنیا، مثل نسبت دنیا با رحم
مادر است و قابل تصور و
تجسّم به طور کامل نیست.
پس از آن نیز با تمام شدن
عمر دنیا، تمامی انسانها - با هم و به صورت دسته جمعی - به نشئهای پایدار به نام
محشر و قیامت منتقل میشوند.
نسبت قیامت با برزخ نیز مشابه نسبت برزخ با دنیا است. در قیامت و در برزخ برای انسان اموری هویدا میشوند که برای انسانِ محصور در زندگی دنیایی قابل تصور نبوده است، چنان که تصور دنیا و آنچه در آن است نیز برای جنین داخل
رحم امکان نداشت.
انسانی که در محدودهی
حسّ گرفتار آمده و با بال
وحی و
عقل به
ماوراء طبیعت پرواز ننموده است و به
اخبار مخبران صادق چون
انبیا (ع) و
اولیا الهی (ع) وقعی ننهاده است، نمیتواند
حیات پس از
مرگ را چه در
برزخ و چه در
قیامت پذیرا شود.
در حالی که چه بخواهد و چه نخواهد گریز و گزیری از مرگ و انتقال به دو مرحلهی پس از آن ندارد؛ زیرا مرگ یکی از
مقدرات الهی است که هر
موجود زنده زمینی دیر یا زود با آن روبرو میشود و هیچ انسانی، حتی محبوب ترین ایشان در پیشگاه
خدا، از این امر مستثنا نیست.
خداوند متعال تأکید مینماید که: "ما برای هیچ بشری قبل از تو جاودانی (در
دنیا را) قرار ندادهایم، آیا اگر تو (
رسول اللَّه) بمیری، آنها باقی میمانند! هر نَفْسی مرگ را میچشد (و
تجربه میکند) و ما شما را به
سختیها و
خیرها آزمایش میکنیم و (بالاخره) به سوی ما باز میگردید".
آن که با
شهود خود و یا با
اعتماد به
اخبار انبیا، به
مرگ و
حیات پس از آن
یقین داشته و خود را برای آن مرحله مهیا نموده باشد و زاد و توشه مناسب با آن دیار را که
ایمان و
عمل صالح است با خود برداشته باشد، هیچ
هراسی از آن مرحله ندارد، بلکه مشتاق آن نیز میباشد، زیرا میداند که با مرگ از سرای تنگ و پر زحمت دنیا، به سرای راحتی و
آسایش محض منتقل میشود، چنان که از سرای تنگ
رحم به دنیا منتقل شد.
اما کسی که این
امر را جدّی نگرفته، به هنگام مرگ و پس از آن در این امور به یقین میرسد، چون حضور
موکلان مرگ و برخورد آنها با خود و کوتاه شدن دستش از متعلقات دنیویاش را با تمام وجود مییابد. میبیند که هنوز حیاتی دارد، اما کاملاً متفاوت با دوران قبل از آن میبیند که
جسمش در میان بستگانش رها شده، آنها - اگر
مسلمان و
دیندار باشند - او را
تغسیل و
تکفین و
تشییع میکنند و در نهایت به حفرهای تنگ و تاریک میسپارند، بدون این که به داد و فریاد و التماسهای او توجهی کنند؛ زیرا آنها در دنیایند و از وقایعی که برای او پیش آمده است بی خبرند.
چنان که او از دنیای مردگان، در حیاتش محجوب بود - او آنها را میبیند و میشناسد و در
تلاش است که با آنها ارتباط برقرار کند، اما آنها این را نمیفهمند و او را جز جسدی خشک که اگر رهایش کنند متعفن و گندیده میشود، نمیدانند! او در
قبر تنها میشود.
ملایکهی نکیر و
منکر به سراغ شخص از دنیا رفته میآیند و پس از سؤال و جواب، اگر تبهکار باشد، دریچهای به جهنم برای او میگشایند و عذابش شروع میشود؛ یعنی با دیدن جایگاهش در
جهنم و احساس حرارت و
عذاب آن، رنج میکشد تا
قیامت بر پا شود و بدان جایگاه وارد شود.
و اگر
مؤمن باشد، پس از تنهایی و
سؤال و جواب، از دریچهای با جایگاهش در
بهشت ارتباط برقرار کرده و در راحتی و آسایش است تا قیامت برپا شود و بدان جایگاه داخل شود.
بدین سان،
قبر و
برزخ یا حفره و دریچهای است به سوی
نعمت و بهشت یا روزنهای است به سمت
آتش و
جهنم.
از این رو، هر انسانی پس از
مرگ دیدش باز میشود و
حیات پس از مرگ و لوازم و تبعات آن را بالعیان مییابد و راهی برای
انکار آن برایش باقی نمیماند.
اعمال دنیویاش در مقابلش مجسّم و سبب خوشی یا
ناراحتی او میگردند.
بی وفایی دنیا و تعلقات آن مثل
شهرت، اسم و رسم، مدرک،
پول،
مقام و مکنت بر او کاملاً مسجّل میشود و جز
حسرت چیزی برایش باقی نمیماند.
اگر
فاسق و
کافر باشد که حسرت میخورد چرا
مؤمن نبود و به
فکر امروزش نبود و اگر مؤمن و
نیکوکار باشد، حسرت میخورد که ای کاش بیش از این تلاش میکردم و بیش از این زاد و توشه بر میگرفتم تا درجاتم عالیتر میبود و با
اولیا همنشین میشدم.
البته این باز شدن
دید برزخی،
عام و فراگیر است، گرچه خود آن نیز برای افراد مختلف متفاوت است. مثلاً کسی که تعلقاتش به
دنیا شدید است، تا بخواهد
مرگ و جان دادن و ترک دنیا و
امور دنیایی را
باور کند، طول میکشد و آن که از متوسطان باشد، گویا به خوابی سنگین فرو میرود که هیچ
خوابی نمیبیند تا با خواب خود، معذب یا متنعّم و شاد باشد و پس از پشت سر نهادن مراحل اوّلیه جان دادن و ورود به
قبر درک خاصی از حیات برزخی نخواهد داشت، اما آنان که در
کمال ایمان از دنیا رفته و روح خود را تقویت نموده و خود را برای
آخرت مهیا کرده بودند - چون
یقین به آن داشتند - در آن سرا نیز میتوانند با دیگر
ارواح مؤمنان ارتباط برقرار کنند و از احوال
دوستان خود در دنیا - جویا شوند و از دیدار با
ارواح دیگر
مؤمنان خوشحال و شاد گشته و برای زندگان
دعا کنند.
پس دیدار با یکدیگر و
پرسش از احوال دیگران اختصاص به آنان دارد که دارای
درجات ایمانی و
عمل صالح بالایی باشند.
امام صادق (ع) میفرمایند: "هنگامی که آدمی وارد
قبر و
برزخ شد، برزخیان به
دیدار او میشتابند و اندکی او را آرام میگذارند تا وی به خود آید؛ زیرا از هول بزرگی گذشته و گردنهی خسته کنندهی قبر،
سؤال،
فشار و... را پشت سر گذاشته است.
سپس به او نزدیک شده از حال
دوستان و
یاران پرس و جو میکنند. اگر در پاسخ بگوید هنوز در دنیاست، امیدوار میشوند که بعد از
مرگ به آنان میپیوندند و اگر گفت: قبلاً درگذشته است، در این هنگام برزخیان میگویند: سقوط کرد؛ یعنی گرفتار
عذاب الهی شد وگرنه او را نزد ما میآورند.
در کتاب "
کافی" از
اسحاق بن عمّار نقل شده است که: از ابی الحسن اوّل (
امام کاظم ) (ع) پرسیدم آیا شخصی که از
دنیا رفته،
خانوادهی خویش را
دیدار میکند یا نه؟ حضرت فرمودند: "آری. سپس پرسیدم چند وقت به چند وقت؟ حضرت فرمود: بنا به منزلتی که نزد
خدا دارد، هر
هفته، هر
ماه یا هر سال..."
نیز در "کافی" از امام صادق (ع) نقل شده که: "هیچ
مؤمن و
کافری نیست که در هنگام
ظهر نزد خانوادهی خویش حاضر نگردد. وقتی مؤمن خانوادهاش را در حال انجام
اعمال صالح میبیند،
خداوند را
حمد گوید و وقتی کافر خانوادهی خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند
افسوس می خورد".
فراتر از این گونه افراد، اولیای الهیاند که روحشان پس از
مرگ و رها کردن
جسم مادی، قویتر گشته و فعالیت آن گستردهتر میگردد، چون موانع دنیایی مثل
تقیه و خفقان و امثال اینها برطرف شده است.
این گروه در حین مرگ به استقبال
مؤمنان آمده و
سکرات مرگ را بر ایشان گوارا میکنند و در
قبر مونس او گشته و از
عذاب تنهایی و
وحشت او را میرهانند و پس از طی مراحل اوّلیه، او را به سایر دوستانش ملحق میکنند.
از این رو، این گروه نیازی به
استخبار از سایر
ارواح در مورد زندگان ندارند؛ زیرا این بزرگواران محیط بر
دنیا و
برزخ هستند و از حال مؤمنان خالص به خصوص آنهایی که با ایشان در ارتباط اند و خادم و متوسل به ایشاناند، غافل نیستند، تا نیازمند
استفسار و
استخبار از حال آنها باشند.
در نتیجه باید گفت، گرچه باز شدن
دید برزخی عمومیت دارد، اما در افراد مختلف به گونههای مختلف بروز میکند و در مورد همهی انسانها یکسان نیست. برای افراد
مستضعف (
فرهنگی -
اعتقادی) و
کودکان و امثال اینها بسیار ضعیف است و برای
اولیاء اللَّه و
کفار معاند در مرتبهی بالاتر واقع میشود، - آنها در اوج
نعمت و اینها در اوج
عذاب برزخی - و برای سایرین بر حسب مقامات و افعال و
اخلاق و اعتقادات تحقق مییابد و
خبر گرفتن از حال زندگان تنها مربوط به برخی
مؤمنان است نه همهی آنها.
به عبارت دیگر احوال پس از
مرگ - در
برزخ و
قیامت -
تجلی باطن اعتقادات و
اخلاق و عملکرد خود انسان در
دنیا است و چیزی غیر از آن نیست، اگر در دنیا دارای
ایمان و
عمل صالح و
شرح صدر بود، در برزخ و قیامت نیز چنین است، اما اگر در دنیا تنگ نظر و یا
معاند و
لجوج بود و با
خوی سبعیت و حیوانیت مأنوس شده بود، در آن دنیا نیز اینها برایش جلوهگر گشته و او را معذب خواهند کرد و مایه حسرتش خواهند شد؛ زیرا که دنیا، مزرعه و کشتزار
آخرت است و هرگونه که در این جا صورت و
سیرت خود را بپروراند، در آن جا
حضور و
وجود خواهد داشت.
"پس ای کسانی که ایمان آوردهاید!
تقوای الهی پیشه کنید و بنگرید که برای فردای خود چه پیش میفرستید و (در این
محاسبه نفس نیز از توجیهات بپرهیزید)
تقوا پیشه کنید؛ زیرا
خدا به آنچه میکنید آگاه است و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا (نیز
کرامت انسانیتشان را) از یادشان برد. آنها همانا فاسقاناند.
اصحاب آتش و
اصحاب بهشت یکسان نیستند، تنها اصحاب بهشتاند که
رستگارانند".
از این رو، اسرار نهفتهی زیادی نیز وجود دارد که پس از مرگ و برزخ روشن نمیشود و وقتی انسان وارد صحنهی
قیامت کبرا گردید، هویدا شود. آن روز که "یوم تبلی السرائر"
است و همهى اسرار عيان مىشود.
اسلام کویست.