• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وهابیت‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




یکی از فرقه‌های افراطی اسلامی‌ که در قرون اخیر به وجود آمده که با نظرات خلاف کتاب و سنت موجب مشکلات فراوانی در جوامع اسلامی شده، فرقه وهابیت است، از نامهای دیگری که وهابیان بر روی خود می‌گذارند و در دوره جدید تقریبا ابا دارند که نام وهابیت بر آنها گذارده شود و دوست دارند که از نامهای دیگر بر آنها استفاده شود سلفی می‌باشد و می‌گویند ما تابع یک شخص (محمدبن عبدالوهاب) نیستیم بلکه تابع یک مسلک فکری به نام سلفی گری هستیم. در این مقاله بیشتر به بررسی این موضوع و تاریخچه آن می‌پردازیم.



ابتداءا کلمه سلفی را از نظر لغت و اصطلاح بررسی می‌نمائیم: سلف، سلیف، سلفا و سلوفا یعنی پیشی گرفت سالف یعنی پیشی گیرنده، سلف و سلیف یعنی جماعت پیشی گیرنده. همچنین المنجد می‌نویسد: سلف، سلفا سلوفا: گذشت و سپری شد. و مذاهب السلف یعنی مذاهب گذشتگان.
[۲] بندرریگی، محمد، ترجمه منجد الطلاب، ص۲۵۳.

اما از نظر اصطلاح محمد ابو زهره می‌نویسد: منظور از سلفیه کسانی هستند که خود را به سلف منسوب کرده‌اند آنان در قرن چهارم هجری ظهور کرده‌اند و از حنبلیان بوده‌اند و چنین می‌پنداشته‌اند که تمام آرائشان به امام احمدبن حنبل برمی گردد، سپس در قرن هفتم ظهور تازه یافتند و شیخ الاسلام ابن تیمیه آن را دوباره زنده کرد و مردم را به آن دعوت نمود و مسائل دیگری به آن افزود... سپس در قرن دوازدهم در شبه جزیره عربستان محمدبن عبدالوهاب این اندیشه‌ها را احیا کرد که وهابیان تاکنون منادی این افکارند.
[۳] فرمانیان، مهدی، فرق تسنن، ص۵۹۳.


۱.۱ - تاریخچه وهابیت

اگر بخواهیم تاریخ وهابیگری و سلفی گری را دقیقا مورد بحث قرار دهیم باید گفت تاریخ آن باز می‌گردد به قرن دوم هجری و زمان احمد ابن حنبل و او را می‌توان از رؤسای این فرقه نامید و او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه‌ها و فرهنگهای غرب و شرق مواجه شد به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد ولی به تفریط شدیدی گرفتار شد و همین مساله باعث شد که عقل را بطور کلی کنار بزند و فقط به نقل و شنیدن و حتی احادیث جعلی تکیه نماید. دکتر جواد مشکور در این زمینه می‌نویسد: احمدبن حنبل آنقدر در استناد به حدیث مبالغه کرد که بزرگان اسلام مثل طبری و ابن ندیم او را از اهل حدیث شمرده‌اند نه از مجتهدان.
وی تاویلات و تفسیرات را کنار زده و فقط به ظاهر بسنده می‌کرد بطوری که شخصی از احمدبن حنبل پرسید در مورد احادیثی که می‌گوید خداوند متعال هر شب به آسمان دنیا می‌آید و دیده می‌شود و قدمش را در آتش می‌گذارد و امثال این احادیث. در جواب گفت: ما به تمام این احادیث ایمان داشته و آنها را تصدیق می‌کنیم و هیچ گونه تاویلی برای آنها نمی‌کنیم.
[۵] رضوانی، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت)، ص۱۹.


۱.۲ - ابن تیمیه و وهابیگری

این جریانات مدتی آرام شد تا رسید به قرن هفتم و زمان ابن تیمیه.
احمد ابن عبدالحلیم ابوالعباس معروف به ابن تیمیه سال ۶۵۵ پس از سقوط خلافت بغداد در حران بدنیا آمد و تحصیلات اولیه را در آن سرزمین به پایان برد و پس از حمله مغول به همراه خانواده اش به دمشق رفت و در آنجا اقامت گزید. در سال ۶۹۸ بود که به تدریج آثار انحراف در وی ظاهر شد خصوصا به هنگام تفسیر آیه شریفه «الرحمن علی العرش استوی؛او خداوندی است رحمن که بر عرش مسلط است»، در شهر حماة برای خداوند متعال جایگاهی در فراز آسمانها که بر تخت سلطنت متکی است تعیین کرد. ابن تیمیه افکار و عقائد خاصی داشته و برخلاف سلفیان واقعی به خیلی از مسائل اسلامی پشت پا زد و در واقع نمی‌توان نام سلفی را بر ابن تیمیه نهاد. زیرا می‌بینیم که بزرگان سلفی واقعی (صحابه) به زیارت قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌رفتند و به او تبرک می‌جستند حتی ابوبکر و عمر وصیت کردند که در کنار قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دفن شوند و بدین وسیله به حضرتش تبرک می‌جستند، اما ابن تیمیه در افکار و آراء و اعتقاداتش این عمل را به طور کلی نفی کرده حتی می‌گوید هر کس به قصد زیارت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از منزل خارج شود نمازش کامل می‌باشد. (مثل سفر معصیت) و حال آنکه سیره مستمره اصحاب و تابعین بر تکریم قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خاندان او بوده است و همچنین سیره اصحاب به استغاثه و توسل بدان حضرت بوده است و این در روایات (چه روایات شیعه، چه اهل سنت) بسیار تاکید شده است از جمله روایتی که حموینی در فرائد السمطین
[۷] حموینی خراسانی، ابراهیم ابن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۶.
می‌آورد و حال آنکه می‌بینیم ابن تیمیه استغاثه و توسل به حضرات معصومین را شرک و گناهی نابخشودنی می‌خواند. و از این گونه کلمات که برخی با عقل و برخی با صراحت آیات قرآن مخالفت داشته تا آنجا که می‌بینیم وی را به دادگاه کشیدند و وی هیچ جوابی از اعتقاداتش نداشت. به همین دلیل وی را به زندان افکنده و بعد از آزادی دوباره به تبلیغ افکار خود مشغول شد تا جائی که ابن بطوطه می‌نویسد: از فقهای نامدار حنبلیان در تقی الدین ابن تیمیه بود که... روزی سخنی به زبان راند که موجب اعتراض فقها گردید. قاضی القضاة شکایت وی پیش الملک الناصر بود. بفرمود تا وی را به قاهره روانه سازند. مجلس تشکیل شد. شرف الدین زوادی مالکی به سخن درآمده و گفت این مرد چنین و چنان می‌گوید و مواردی از اقوال ابن تیمیه را بیان کرد. قاضی از ابن تیمیه درباره این اتهامات پرسید او فقط گفت: «لا اله الا الله». دوباره قاضی پرسید و همان جواب را شنید بدین ترتیب ناصر او را زندان انداخت که چندین سال در زندان بود و بعد از آزادی دوباره به سر حرف اول بازگشت به طوری که روزی جمعه در مسجد مشغول وعظ بود و می‌گفت: «خداوند همچنانکه من از این پله منبر فرود می‌آیم به آسمان دنیا فرود خواهد آمد». این را بگفت و از منبر پائین آمد..
[۱۰] رضوانی، علی اصغر، وهّابیّت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، ص۵۷-۴۳.
بدین روی، عقاید ابن تیمیّه تا ق.۱۲ هجری رونق نیافت.


محمدبن عبدالوهاب، مؤسس رسمی فرقه وهابیت است، وی در سال ۱۱۱۱ هـ.ق متولد شد و در سال ۱۲۰۷ در گذشت و بدین ترتیب او ۹۶ سال زمینه است. وی در ابتداء نزد علمای مکه و مدینه درس می‌خواند و آثار گمراهی از رفتار و گفتارش هویدا بود. وقتی پدرش که از علمای صالح بود درون وی احساس انحراف و ضلالت می‌کرد چه بسا او را سرزنش می‌نمود. برادرش سلیمان ابن عبدالوهاب نیز از بدعتهای او انتقاد می‌کرد و بر وی ایراد می‌گرفت تا سرانجام کتابی در ردش نوشت.
[۱۱] امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳.

وی از نظر اعتقادی عقائدش شبیه بلکه بالاتر از ابن تیمیه بوده و در کارها و امور گوی سبقت را از وی ربوده بود. او ابتداء جرات به اظهار مطالب خود را نداشت تا در بصره با مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی آشنا شده و بعد از روابط بسیار نزدیکی که مستر همفر -که آن زمان با نام مستعار محمد خود را معرفی کرده بود– با وی ایجاد و شروع به تحریک وی نمود کم کم جرئت به بیان و اظهار مطالب خود نمود و بعد هم با کمک استعمار بریتانیا و با هماهنگی آنان زمینه آشناشدن با محمد بن مسعود فراهم شد که حمایت حکومتی را هم بدنبال داشت بنابراین شروع به نشر آزادانه عقائد خود نمود.
[۱۲] همفر، دستهای ناپیدا در خاطرات مسترهمفر، ص۳۲ به بعد.

وی انتشار افکار و عقائد خود را ظاهرا از مدینه آغاز کرده سپس به نجد رفته و از آنجا کار اصلی خود را آغاز نمود. دکتر جواد مشکور می‌نویسد: محمد در سفری که به حج بیت ا... الحرام رفته بود بعد از مناسک به مدینه رفت و در آنجا استغاثه و توسل مردم را از پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در پیش قبور او انکار کرد و گفت این عمل برخلاف توصیه است و استعانت و حاجت خواستن فقط باید از خدا باشد.
عبدالوهاب در سال ۱۱۶۰ ق. به شهر دِرعیه از شهرهای مشهور نجد رفت. امیر آن دیار، محمد بن مسعود -جد آل سعود- بود و عقاید عبدالوهّاب را برای تقویت حکومت خویش مناسب دید، محمّد بن مسعود با محمّد بن عبدالوهّاب قرار گذاشت تا نیروی حکومتی خویش را برای تبلیغ و ترویج مذهب او به کار اندازد؛ به شرط آن که محمّد بن عبدالوهّاب نیز از گذر جایگاه دینی خویش، حکومت را تأیید و تقویت کند.
[۱۴] رضوانی، علی اصغر، وهّابیان، ص۷۸.
[۱۵] رضوانی، علی اصغر، وهّابیان، ص۷۹.
از آن پس، این دو تن به شهرهای بسیاری لشکر کشیدند و هر کس را با عقاید خویش ناسازگار یافتند، کافر خواندند و کشتند.

۲.۱ - واگذاری عربستان به آل سعود

بدین سان، روز به روز قدرت آل سعود روی به فزونی گذاشت و در سایه آن، آیین وهّابی نیز گسترش یافت. چون امپراتوری عثمانی به دست کشورهای استعمارگر تجزیه شد، عربستان به آل سعود واگذار گشت؛ زیرا آنان بسیار قدرت یافته بودند و باورهایشان با اهداف استعمارگران ناسازگار نبود. از آن پس تاکنون وهّابیّت مذهب رسمی کشور عربستان است و وهّابیان می‌کوشند تا مذهب خویش را در دیگر کشورهای اسلامی ترویج دهند؛
[۱۶] برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۱۴۴.
وهابیت در سیر تکامل خود دو مرحله مهم را پشت سر گذاشت که یکی دوره ۷۵ ساله تا پایان ۱۲۳۵ هـ.ق بود و دیگری در سال ۱۳۱۹ شکل گرفت که تاکنون ادامه داشته است.


ویژگی بنیادی مذهب وهّابی، نفی و انکار است. عقاید وهّابی بر نفی عقاید و اعمال دیگر مسلمانان استوار است، آنان برخی اعتقادات و اعمال مسلمانان را با توحید عبادی ناسازگار می‌پندارند.

۳.۱ - استمداد بی واسطه از خدا

وهّابیان توسل به اولیای الهی و استمداد از آنان را بر نمی‌تابند و معتقدند که باید خدا را بی‌واسطه خواند و تنها باید از او استمداد کرد و اگر کسی جز این کند، کافر است.
[۱۷] ابن تیمیة، احمد، مجموعة الوسائل و المسائل، ج۱، ص۲۰ - ۲۱.
[۱۸] ابن تیمیة، احمد، مجموعة الوسائل و المسائل، ج۱، ص ۴۲ - ۴۶.
[۱۹] امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص ۱۱۳ - ۱۱۹.


۳.۱.۱ - پاسخ قرآن و سنت

از قرآن و سنت برمی‌آید که واسطه کردن بندگان صالح خدا برای‌ حوایج و آمرزش، نه تنها شرک نیست که امری پسندیده است؛ زیرا آدمی در این حال از خداوند مدد می‌طلبد و در حقیقت، از او یاری می‌خواهد.

۳.۱.۲ - پاسخ عقلی شیعیان

شیعیان در برابر وهّابیان، بر آن‌اند که اگر استمداد از غیر خدا شرک است، باید همه انسان‌ها و از جمله وهّابیان را مشرک دانست؛ زیرا همه انسان‌ها محتاج یکدیگرند و خداوند، آنان را به یکدیگر نیازمند ساخته است. شرک آن گاه تحقّق می‌یابد که استمداد از مخلوق، همراهِ خدا پنداشتن و مستقل پنداشتن او صورت گیرد.
امام خمینی نیز معتقد است اگر استمداد و کمک خواستن و توسل به شخصی، به این جهت باشد که انسان او را خدا یا شریک خداوند یا مستقل در تاثیر بداند، این عین شرک است و عقل و قرآن نیز گواه این مطلب است، اما اگر آن را مستقل نداند و تنها طلب نیاز از شخصی باشد، شرک نیست، چنانکه نظام جهان نیز بر پایه برآورده کردن حاجت یکدیگر استوار است و اگر مطلق حاجت خواستن شرک باشد، باید همه جهانیان مشرک باشند، زیرا بنیان عالم بر تعاون و استمداد از یکدیگر است. از این‌رو درخواست کمک از ارواح مقدسه، مانند انبیا الهی و ائمه (علیهم‌السّلام) به سبب احاطه و قدرتی است که خداوند متعال به آنان داده است و شرک نیست.
[۲۲] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۳۶-۳۱، تهران، بی‌تا.

امام خمینی شرک بودن شفا و استشفا از تربت و آثار اولیاء (علیهم‌السّلام) را رد کرده و معتقد است که پذیرش این قول، برابر این است که پذیرفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است، زیرا خود در قرآن، عسل را ماده‌ای شفابخش معرفی کرده است، همچنین بعضی آیات بر خاصیت زنده کردن تربت اشاره می‌کند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای جبرئیل برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد، از این‌رو طلب شفا، چیزی جز متوسل شدن نیست، اما وهابیان در صدد خرافی جلوه دادن عقاید مسلمانان هستند.
[۲۳] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۴۴-۴۱، تهران، بی‌تا.
همچنین امام خمینی سخن وهابیان در مورد شفاعت که دخالت دادن دیگری در کارهای خداوند می‌دانند، را رد کرده و معتقد است شفاعت یعنی همراهی نور شفیع و رهانیدن شخصی از عذاب جهنم است و شخص شفاعت شونده، پیامبر و امامان معصوم را واسطه قرار می‌دهد که خداوند گناهان او را ببخشد. همچنین حضرت امام در مورد حرمت بنای بر قبر از نگاه وهابیت را رد کرده، معتقد است اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت امامان باشد، باید طواف به دور کعبه نیز نوعی پرستش سنگ باشد در حالی‌که خود وهابی‌ها این چنین اعتقادی ندارند.
[۲۵] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۶۷-۶۳، تهران، بی‌تا.
همچنین امام معتقد است نذر برای غیر خداوند شرک نیست و نذر برای امام و امام‌زادگان به قصد خیرات انجام دادن اشکالی ندارد.
[۲۶] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۳۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۳.۲ - شفاعت اولیای خدا و زیارت قبور

برخی از عقاید و اعمال که در نظر وهّابیان شرک به شمار می‌آیند، عبارت‌اند از: توسل به اولیای الهی، طلب شفاعت از آنان، تعمیر و بنا و زیارت قبور مقدس و نیز تبرّک و استشفا از اولیای الهی.

۳.۳ - سوگند به غیر خدا

وهّابیان سوگند به غیر خدا و عقیده به یروی غیبی بندگان خاصّ خدا را نیز برنمی‌تابند.

۳.۳.۱ - پاسخ علمای شیعه

علمای اسلام، به اشکال‌های وهابیان پاسخ‌های مفصّلی داده‌اند. سوگند به غیر خدا و شرک و استشفاء از اولیای الهی نیز با شرایطی ویژه در قرآن و سنت روا شمرده شده‌اند. درباره نیروی غیبی انبیا و اولیا نیز آیاتی روشن در قرآن به چشم می‌آید.

۳.۴ - سایر عقاید وهابیان

وهّابیان، باورهای ویژه دیگری نیز دارند؛ از جمله، نخستین پیامبر را نوح (علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) می‌شمارند، آنان معتقدند که خدا را در آخرت می‌توان دید، نیز بر آن‌اند که یامبران تنها در مقام تبلیغ معصوم‌اند و در غیر این مقام ممکن است گناه کنند و خلاف آیین خویش گام بردارند.

۳.۵ - فقه وهابیت

وهّابیان در فقه، پیرو مذهب حنبلی‌اند و در عقاید و برخی فروع بر روش ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق.) هستند. وهّابیان به ظاهر قرآن و سنت تمسّک دارند و هر آنچه را در کتاب و سنّت نیابند، بدعت می‌شمارند و از این رو، تنها خود را موحد می‌دانند و دیگر مسلمانان را در عبادت، مشرک می‌پندارند و اهل بدعت می‌انگارند.
[۴۰] امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص۷ - ۱۲.
[۴۱] ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۱.



علمای شیعه و سنی در ردّ وهّابیّت، کتاب‌های فراوانی نوشته‌اند،
[۴۲] موسوی قزوینی، محمد حسن، فرقه وهّابی و پاسخ شبهات آنها، ص۲۱ - ۱۵.
نخستین کتاب در این باره را برادرِ سنّی مذهبِ محمّد بن عبدالوهّاب نوشته و نام آن را الصّواعق الالهیّة فی الرّدّ علی الوهّابیّة نهاده است، از نخستین آثار شیعه در این باره کتاب منهج الارشاد لِمَن اراد السّداد، نوشته شیخ جعفر کاشف الغطاء است.


وهّابی‌ها، فصل پنجم. کتاب آئین وهابیت.


کارنامه عمل‌کرد وهابیون، عملکرد وهابیون، وهابیت.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۳۳۰.    
۲. بندرریگی، محمد، ترجمه منجد الطلاب، ص۲۵۳.
۳. فرمانیان، مهدی، فرق تسنن، ص۵۹۳.
۴. شکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۱۶۹.    
۵. رضوانی، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت)، ص۱۹.
۶. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۷. حموینی خراسانی، ابراهیم ابن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۶.
۸. ابن بطوطه، محمد، سفرنامه ابن بطوطه، ج۱، ص۷۲.    
۹. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النّحل ج۴، ص۳۵-۶۳.    
۱۰. رضوانی، علی اصغر، وهّابیّت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، ص۵۷-۴۳.
۱۱. امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص۳.
۱۲. همفر، دستهای ناپیدا در خاطرات مسترهمفر، ص۳۲ به بعد.
۱۳. شکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۷.    
۱۴. رضوانی، علی اصغر، وهّابیان، ص۷۸.
۱۵. رضوانی، علی اصغر، وهّابیان، ص۷۹.
۱۶. برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص۱۴۴.
۱۷. ابن تیمیة، احمد، مجموعة الوسائل و المسائل، ج۱، ص۲۰ - ۲۱.
۱۸. ابن تیمیة، احمد، مجموعة الوسائل و المسائل، ج۱، ص ۴۲ - ۴۶.
۱۹. امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص ۱۱۳ - ۱۱۹.
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۲۱. کاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشّیعة و اصولها، ص۴۰.    
۲۲. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۳۶-۳۱، تهران، بی‌تا.
۲۳. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۴۴-۴۱، تهران، بی‌تا.
۲۴. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۶۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۲۵. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۶۷-۶۳، تهران، بی‌تا.
۲۶. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۳۳۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۳.    
۲۸. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النّحل، ج۴، ص۱۰۶.    
۲۹. حجر/سوره۱۵، آیه۷۲.    
۳۰. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النّحل، ج۴، ص۳۰۴.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۳۵.    
۳۲. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النّحل، ج۴، ص۷۸- ۷۹.    
۳۳. حرعاملی، محمدحسن، وسائل الشّیعة ج۱۶،‌ ص۱۹۰.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۶۰.    
۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۳۶. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۵۹.    
۳۷. ابن تیمیة، احمد، منهاج السّنّة النبویّة، ج۵، ص۳۸۳ - ۳۸۴.    
۳۸. ابن تیمیة، احمد، منهاج السّنّة النبویّة، ج۲، ص۳۷۲.    
۳۹. نوری، علی، ادیان الهی و فرق اسلامی، ص۱۹۴.    
۴۰. امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب، ص۷ - ۱۲.
۴۱. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۱.
۴۲. موسوی قزوینی، محمد حسن، فرقه وهّابی و پاسخ شبهات آنها، ص۲۱ - ۱۵.



فرهنگ شیعه، جمعی از نویسندگان، ص۴۶۵ - ۴۶۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرقه وهابیت»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۶.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی






جعبه ابزار