نَفْث (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَفْث (به فتح نون و سکون فاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای
دمیدن است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن نَفّاثات (به فتح نون و تشدید فاء) به معنای زنان
ساحر که جادوی خود را در گرهها میدمیدند.
نَفْث به معنای دمیدن است.
راغب در
مفردات گفته: «
النَّفْثُ: قذف الریق القلیل و هو اقلّ من التّفل»،
یعنی: آن انداختن
بزاق کمی است و از بزاق معمولی اندک است؛ عبارت
صحاح چنین است: «
النَّفْثُ کالنّفخ و هو قلیل من التّفل»؛
قاموس نیز چنین گفته است.
در
مجمع فرموده: نفث، شبیه
نفخ، دمیدن است ولی تفل آنست که با دمیدن مقداری از آب دهان بیرون انداخته شود؛
این است فرق ما بین نفث و تفل.
در
نهج البلاغه خطبه ۱۹۱ هست که
امام (علیهالسّلام) به آن شخص فرمود:
«فَاِنِّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَی لِسَانِکَ» «
شیطان بر
زبان تو دمید که این سخن گفتی»
(شرحهای خطبه:
) و در
خطبه ۸۱ فرموده: شما را بر حذر میدارم از دشمنی که (شیطان) به طور مخفی در سینهها نفوذ کرده و
«نَفَثَ فی الآذان نجیّا» «در گوشها نجوی کنان دمیده است».
(شرحهای خطبه:
)
در
کافی از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده:
«مَا مِنْ مُؤْمِنٍ اِلَّا وَ لِقَلْبِهِ اُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ اُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهِ الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ اُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِذَلِکَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ: وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ در این
حدیث نیز نفث به معنی دمیدن است، دمیدن معنوی؛
و در روایت آمده که
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده:
«اَلَا وَ اِنَّ الرُّوحَ الْاَمِینَ نَفَثَ فِی رُوعِی».
در نهج البلاغه
حکمت ۳۷۴ فرموده: همه اعمال نیک و
جهاد در راه خدا در مقابل اهمیت
امر به معروف و نهی از منکر نیستند،
«اِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ» «مگر مانند بزاقی در دریائی مواج و متلاطم».
(شرحهای حکمت:
)
(وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ) معنی آیه چنین میشود: «به خدای
فلق پناه میبرم از شرّ دمندگان در گرهها». ظاهرا مراد دمیدن است نه بزاق انداختن.
اهل تفسیر نفاثات را زنان
ساحر گفتهاند که جادوی خود را در گرهها میدمیدند و شخص از
شر آنها به خدا پناه میبرد.
در مجمع فرموده: از
عایشه و
ابن عباس نقل کردهاند:
لبید بن اعصم یهودی، رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) را
سحر کرد و آن جادو را در چاه
بنی زریق دفن نمود، در نتیجه آن حضرت مریض شد. روزی آن بزرگوار خوابیده بود که دو نفر
فرشته آمده، یکی در کنار سر و دیگری در کنار پایش نشست، قضیه را به آن حضرت خبر داده و گفتند: که جادو در
چاه ذروان در پوست شاخه
خرما در زیر
سنگ پائین چاه است که آبکش روی آن میایستد؛ آن حضرت بیدار شد،
زبیر و
عمار و
علی (علیهالسّلام) را فرستاد
آب چاه را کشیدند، سنگ را برداشتند و جادو را بیرون آورده، دیدند که در آن خوردههای موی سر و دندانههای
شانه و چیز گرهدار که دوازده گره داشت و با
سوزن دوخته بودند، قرار دارد، در نتیجه
معوذتین (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ-...) و
(قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) نازل شد هر آیهای که آن حضرت میخواند گِرهای باز میگشت و رسول خدا خود را سبک یافت که گویا از بند رها شده است.
طبرسی (رحمهالله) آنگاه این
روایت را ردّ میکند؛
که در «
سحر» تحت عنوان «آیا
سحر در آن حضرت اثر داشت» مشروحا گفتهایم.
بعضی از محققین احتمال دادهاند: نفّاثات نیروهای
دمنده است و «الْعُقَدِ» پروتونهای اتم است که به وسیله دمیدن آن نیروهای مرموز الکترونهائی از پروتون جدا شده و در اطراف هسته به حرکت در میآیند و آن باعث انبساط جهان است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نفث"، ج۷، ص۸۸.