نَجْم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَجْم (به فتح نون و سکون جیم) از
واژگان نهج البلاغه در اصل به معنی بروز و ظهور و آشکار شدن است.
ستاره را از آن جهت نجم گویند که طلوع میکند. علف را نیز نجم گویند که از زمین بروز و ظهور میکند. مواردی از این واژه در
نهج البلاغه آمده است.
نَجْم در اصل به معنی بروز و ظهور و آشکار شدن است. گویند: «نجم القرن و النبات» یعنی شاخ و علف روئید و آشکار شد، ستاره را از آن جهت نجم گویند که طلوع میکند. علف را نیز نجم گویند که از زمین بروز و ظهور میکند.
امام علی (علیهالسلام) درباره
خوارج آنگاه که گفتند، همهشان کشته شدند فرمود:
«كَلاَّ وَالله، إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلاَبِ الرِّجَالِ، وَقَرَارَاتِ النِّسَاءِ، كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ، حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلاَّبِينَ.» «به خدا تمام نشدهاند، آنها نطفهها هستند در اصلاب مردان و رحمهای زنان، هر وقت شاخی از آنها ظاهر شود بریده شود (اگر شخصی از آنها قیام کنند شکست میخورد) تا در آخر به صورت دزدها و غارتگر کردند (یعنی روح خارجی همیشه خواهد ماند).»
(شرحهای خطبه:
)
به
برج بن مسهر طائی فرمود:
«نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ» که در «سوم» گذشت.
یعنی «ظاهر شدی مانند روئیدن شاخ بز.»
(شرحهای خطبه:
)
«الْحَمْدُ للهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَغَسَقَ، وَالْحَمْدُ للهِ كُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَخَفَقَ» (ستايش مخصوص خداست در هر لحظه كه شب فرا رسد و پرده تاريكى آن فرو افتد. ستايش ويژه پروردگار است هر زمان كه ستارهاى طلوع و غروب نمايد.)
(شرحهای خطبه:
)
درباره
جوّ و فضا فرموده:
«الَّذِي جَعَلْتَهُ مَغِيضاً لِلَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَمَجْرىً لِلشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، وَمُخْتَلَفاً لِلنُّجُومِ السَّيَّارَةِ» «خدایا تو فضا را محلّ غائب شدن شب و روز، محل حرکت آفتاب و ماه و محل رفت و آمد ستارگان سیّار قرار دادهای، از این معلوم میشود که همه اجرام در فضا آویختهاند.»
(شرحهای خطبه:
)
کلام آن حضرت درباره:
«إِيَّاكُمْ وَتَعَلُّمَ النُّجُومِ...المُنَجَّمُ كَالْكَاهِنِ» (اى مردم از فراگرفتن علم نجوم (خبرهاى غيبى و پيشگويى به وسيله ستارگان) برحذر باشيد،...منجّم همچون كاهن است.)
(شرحهای خطبه:
) منظور علم نجوم احکامی است که به طور مفصّل در «کهن»
گذشت و منظور از منجّم کسی است که از
علم نجوم غیبگوئی میکند، نه منجمان فعلی که تقویم مینویسند.
درباره خودش فرموده:
«أَنَا وَضَعْتُ الصِّغَرَ بَكَلاَكِلِ الْعَرَبِ، وَكَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَمُضَرَ.» کلاکل: سینهها، قرون: شاخها. منظور از نواجم قرون شاخهای ظاهر شده و بلند شده است که عبارت باشد از سرکردگان و پهلوانان یعنی «من در جوانی سینههای عرب را به خاک انداختم و شاخهای بلند
قبیله ربیعه و
مضر را شکستم.»
(شرحهای خطبه:
)
«انْظُرُوا إِلَى مَا فِي هذِهِ الاَْفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ، وَقَدْعِ طَوَالِعِ الْكِبْرِ!» (به آثار اين افعال (
نماز و
روزه و
زکات و
سجده) بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت
تفاخر را درهم مىشكنند و از جوانه زدن
کبر و خودپسندى جلوگيرى مىكنند.)
(شرحهای خطبه:
) نواجم الفخر یعنی ظواهر و مظاهر
فخر فروشی. رجوع شود به «قدع»
مواردی از واژه نجم در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نجم»، ج۲، ص۱۰۱۶.