• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نجم‌الدین کبری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مولانا ابو عبداللّه احمد بن عمر بن محمد بن عبداللّه خیوقی خوارزمی کنیه ابوالجناب و ملقب به نجم‌الدین و طامةالکبری و مشهور به شیخ ولی‌تراش از صوفیان ایرانی و از درخشان‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی شیعی سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی و ششم و هفتم هجری قمری است.

فهرست مندرجات

۱ - زادگاه و تحصیلات
۲ - تلمذ در حضور بزرگان
       ۲.۱ - در محضر ابومنصور
       ۲.۲ - در محضر بابا فرج
       ۲.۳ - در محضر شیخ‌الوری
       ۲.۴ - عزیمت به مصر
۳ - استادان نجم‌الدین
۴ - پیران نجم‌الدین
۵ - خرقه ارشاد نجم‌الدین
       ۵.۱ - نظر مشایخ طریقت درباره خرقه ارشاد نجم‌الدین
۶ - مشایخ خرقه تبرک نجم‌الدین
۷ - مشایخ صحبت و علم طریقت
۸ - مشایخ ذکر نجم‌الدین
۹ - شاگردان
۱۰ - اجازات نجم‌الدین
       ۱۰.۱ - ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا
       ۱۰.۲ - فرمان به‌مولانا باخرزی‌
       ۱۰.۳ - فرمان به‌مولانا حموی‌
۱۱ - لقب و کنیه نجم‌الدین
       ۱۱.۱ - ابوالجناب‌
       ۱۱.۲ - ابوحارث‌
       ۱۱.۳ - نجم‌الدین‌
       ۱۱.۴ - نجم کبری‌
       ۱۱.۵ - شیخ ولی ‌تراش‌
       ۱۱.۶ - شیخ جهان‌
       ۱۱.۷ - شیخ کبیر
       ۱۱.۸ - شیخ کبری‌
       ۱۱.۹ - شیخ عالم‌
۱۲ - ملاقات فخر‌الدین رازی با نجم‌الدین
       ۱۲.۱ - ورود فخر‌الدین به هرات
       ۱۲.۲ - دیدار دو مرشد
       ۱۲.۳ - خبر از مرگ فخررازی
۱۳ - انتساب مشایخ به نجم‌الدین
۱۴ - شهادت شیخ نجم‌الدین
۱۵ - آثار شیخ نجم‌الدین
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع


خوارزمی در سال ۵۴۰ هجری قمری در یکی از اصیل‌ترین طوایف خیوه که دارای عنوان علمی و اجتماعی بودند دیده به دنیا گشود. ایام طفولیت را در دامن مادری عارفه گذرانید و پس از دوران کودکی علم‌آموزی را از حوزه علمی زادگاهش آغاز نمود. در همان ایام درد طلب دامن‌گیرش شد. به تهذیب و تزکیه نفس به شیوه عارفان نزد پدر بزرگوارش که از اجله مشایخ عارف نامی شیخ ابویعقوب یوسف همدانی بود پرداخت.
با گذشت زمانی کوتاه شخصیت علمی او در همان ایام جوانی مورد توجه خاص اساتید حوزه علمی خوارزم قرار گرفت به اصلاح دید پدر و استادان خویش به سیر و سیاحت پرداخت. اتفاقا به مصر رسید. پس از مدتی اقامت و تدریس سعادت رفیق شفیق او گشت به‌ صحبت شیخ‌الشیوخ روزبهان وزان مصری (ایشان با روزبهان بقلی شیرازی فرق دارند.) که از اجله خلفای عارف نامی شیخ ابونجیب عبدالقاهر سهروردی بود رسید که درباره آن بزرگوار، می‌فرماید:
«اکثر اوقات مستغرق تجلی حق و حیران مشاهده جمال مطلق بود. چون به صحبت او رسیدم به ریاضت اشتغال نمودم و مدتی در خلوت بودم تا ابواب فتوحات غیبی بر من گشادن گرفت و سعادت انس با عالم قدس دست داد
[۱] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱ ص۱۱۴.
[۲] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۴- ۱۰۵.
و خلوات متعاقب به سر بردم تا آتش قدس مستور که: من عرف اللّه کل لسانه (از مولی‌الموالی علی امیرالمؤمنین وارد است من عرف اللّه سبحانه کل لسانه) عبارت از آن است و کشف مشهور که: من عرف اللّه طال لسانه اشارت بدان است حاصل شد
[۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
حالات من در نظر شیخ پسندیده آمد و مرا به فرزندی قبول کرد و سرپوشیده خویش به من داد و مرا از آن دختر دو پسر حاصل شد.
[۴] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
[۵] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
[۶] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.



نجم‌الدین از محضر چهار تن از بزرگان تلمذ کرده است.

۲.۱ - در محضر ابومنصور

در مصر اقامت داشت تا اینکه مطلع می‌شود در تبریز ابومنصور محمد بن اسعد بن حفده عطاری طوسی شاگرد برجسته حسین بن مسعود فراء بغوی ملقب به محیی‌السنه (متوفی ۵۱۰ یا ۵۱۶) که از اعاظم محدثین می‌باشد به درس و بحث پیرامون مسائل حدیث‌شناسی اشتغال دارد.
خود می‌فرماید: چون چنین شنیدم مرا رغبت صحبت ایشان شد و خواستم تا کتاب شرح السنه را در خدمت ایشان خوانم. از شیخ روزبهان اجازت خواستم به تبریز رفتم و در خانقاه زاهدیه در سر- میدان عتیق فرود آمدم‌.
[۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
[۸] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.


۲.۲ - در محضر بابا فرج

شیخ در حوزه علمی ابومنصور تلمذ نمود. مباحثه کتاب شرح السنه به اتمام می‌رسید، روزی در حوزه ابو منصور در حالی که با جمعی از ائمه و مشایخ تبریز به بحث سرگرم بودند، ناگاه شیخ و اصل بابا فرج تبریزی که از اکابر مشایخ طریقت و اولیاء اخفیا بود وارد مجلس درس شد. با ورود آن بزرگوار به حوزه درس و بحث ابومنصور، نجم‌الدین مجذوب او می‌شود به حدی که ادامه مباحثه برایش غیرممکن می‌گردد، بابا فرج نیز نظری به او افکنده در حالی که تبسمی به لب داشت مجلس را ترک می‌کند. نجم‌الدین می‌فرماید: به کلی از دست رفتم و از استاد خود امام پرسیدم که این درویش چه کسی است؟ امام گفت: او از مجذوبان است و بابا فرج نام دارد.
[۹] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.

نجم‌الدین آن شب را با یاد و خیال بابا فرج به سر می‌برد که چگونه بابا فرج با یک نگاه آتش به جانش افکنده است، صبح چون روزهای گذشته به نزد استاد می‌رود، این‌بار نه برای تلمذ و فراگیری بلکه از صیادی که او را صید نموده سخن به دل دارد.
از او که با نگاه و تبسمی دلش را ربوده است. نجم‌الدین می‌رود تا شاید گره این مشکل به دست محدث بزرگ گشاده شود. ابومنصور را می‌گوید: ‌ای شیخ، بابا فرج ما را صید کرده است و به سلسله شوق قید کرده لطف فرمائید تا در خدمت برویم و او را بیابیم باشد که از بابا فرج، فرجی حاصل شود.
[۱۰] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
[۱۱] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.
[۱۲] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۷۶.
[۱۳] جامی، عبدالرحمان، جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۰.

ابومنصور پیشنهاد برجسته‌ترین شخصیت حوزه علمی خویش را پذیرفته با جمعی از اکابر ائمه و مشایخ حدیث که در حوزه‌اش تلمذ می‌نمودند عازم خانقاه بابا فرج می‌شوند. اجازه تشرف به وسیله بابا شاذان خادم خانقاه بدین‌صورت داده شد: اگر آن‌چنان‌ که به درگاه خدای می‌روند توانند پیش من آمدن.
نجم‌الدین که مست فیض نظر او بود کلام اسرارآمیز بابا فرج را درک نموده دستار از سر نهاد به غیر ازار (یعنی شلوار) هر چه پوشیده بود بیرون آورد، دست بر سینه نهاده شرف حضور یافت، بعد از مراقبه‌ای کوتاه حال بر بابا فرج متغیر گشت. عظمتی در صورت او پدید آمد و چون قرص آفتاب روشن و متلالی گشته دوتائی که به تن داشت منشق شده بعد از لحظه‌ای آن جامه را که از عظمت غلبات شوق ذات و صدمات تجلیات منشق شده بود بر نجم‌الدین پوشانید و خطابش فرمود: تو را وقت خواندن نیست که تو سر دفتر جهان خواهی شد.
[۱۴] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۵.
[۱۵] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۱، ص۱۰۵.

نجم‌الدین می‌ فرماید: از برکت انفاس بابا، من در وجود خویش حال: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ‌.
و سر: وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها را معاینه دیدم و لمعات بروق صفات در دل و جان یافتم و بوی عطر عنایت به مشام سر من رسید و خطاب مستطاب: ادن منی به سمع قابلیت من آمد.
[۱۸] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۶.

نجم‌الدین به اشارت بابا فرج دلش از نقوش پاک شد و دوات و قلم از دست بینداخته به خلوت نشست، دل را آئینه فتوحات غیبی یافت، پس از اعتکاف کوتاهی در خانقاه بابا فرج به طلب کامل مکملی از تبریز خارج شد، نسیم عنایت الهی وزیدن گرفت. به راهنمائی سعادت سرمدی در بدلیس دست ارادت به نورالوری شیخ عمار یاسر بدلیسی که از اعاظم مشایخ و اکابر اولیاء بود داد. و به ریاضات و مجاهدات اشتغال ورزید. از برکات انفاس و توجهات آن بزرگوار بر اسرار مکاشفات و مشاهدات اطلاع یافت. خود می‌فرماید: از حال به محول الاحوال پرداختم‌.
[۱۹] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.
از بدلیس نیز با اجازه پیر تربیت و صحبت (با پیر خرقه ارشاد و خلافت فرق دارد.)
خویش (چنانکه حافظ حسین کربلائی در ‌
[۲۰] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
روضات‌الجنان و جنات‌الجنان می‌نویسد، در سلسله شریفه کبرویه پیر تربیت و صحبت شیخ نجم‌الدین احمد کبری شیخ عمار یاسر بدلیسی را دانسته و شمرده‌اند.) نورالوری عمار یاسر بدلیسی و اشارت آن بزرگوار عازم خوزستان می‌گردد تا به خدمت قطب‌الاولیاء شیخ اسماعیل قصری برسد.
[۲۱] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.


۲.۳ - در محضر شیخ‌الوری

نجم‌الدین در حالی که مریضی سختی داشت وارد دزفول می‌شود او را به خانقاه شیخ‌الوری اسماعیل قصری راهنمائی کردند که خود می‌فرماید: در آن لحظه که خدمت شیخ اسماعیل رسیدم او را بر سر منبر یافتم. جامه چرکینی پوشیده اما سخن‌های بلند می‌گفت.
در خاطر من گذشت که چنین صوفی دریغ است جامه چرکین پوشد، در حال خاطر من بروی ظاهر گشت و به فراست دانست و گفت: ‌ای طالب مطلوب این جامه اگرچه چرکین است اما نمازی است، سخن او، به‌غایت در من اثر کرد و صید او شدم، مدتی در ظل تربیتش بودم خرقه ارادت و تربیت از او پوشیدم و جرعه تمام از جام کلامش نوشیدم. پس مرا رخصت فرمود که کارت تمام شد وقت آنست که بر سر اهل و عیال روی و ایشان را از مصر به طرف وطن مالوف خود به خوارزم بری و آنجا بر سر سجاده‌نشینی و جهانیان را به‌طریق ارشاد حق رسانی‌.
[۲۲] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.


۲.۴ - عزیمت به مصر

نجم‌الدین کامل مکملی که از سینه سینای عارفان، کامل زمان و اولیاء و اصل دوران دم مسیحا یافته بود و از ساغر قلبشان جام شراب مردافکن نوشیده بود بنا بر امر پیر و مراد خویش شیخ‌الوری اسماعیل قصری عازم مصر شد. خود می‌فرماید: از آنجا- دزفول- عزم مصر کردم. چون رسیدم شیخ روزبهان پیر و ضعیف گشته بود. مرا به‌نواخت و گفت: نجم‌الدین ما عصفوری برفت و شاهبازی باز آمد.
[۲۳] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.

مدتی را به دید و بازدید با مقامات علمی شریعت و شیوخ طریقت مصر اشتغال داشت. سپس در سن ۳۵ سالگی به سال ۵۷۵ هجری قمری عازم زادگاهش گردید. با ورود به خیوه- جرجانیه امروزه- پس از مستقر شدن و دید و بازدید در خانقاهی به تدریس علوم اسلامی پرداخت. حوزه درسش چنان مورد استقبال طلاب علوم و معارف اسلامی واقع شد که در‌ اندک زمانی آوازه آن به مراکز علمی آن روز رسید، شخصیت‌های علمی برای دیدار این استاد تازه‌نفس- عازم خوارزم می‌شدند و چون دیگر تلامذه در آن حوزه علمی تلمذ نموده استفاده می‌کردند شیخ نجم‌الدین در کنار تدریس علوم اسلامی به تربیت طالبان راه و شیفتگان قرب اللّه پرداخت و عاشقان سیر و سلوک از گوشه و کنار بلاد اسلامی عازم خوارزم می‌شدند تا هستی خویش را به آتش عشق او بسوزانند، شیخ طالبان را تحت تعلیم و تربیت قرار داده تا آتش به جان‌ها افکنند، سوختگان وادی عشق که‌ حلقه ارادتش را بگوش می‌کشیدند و طبق سنت مشایخ طریقت به ریاضات و مجاهدات می‌پرداختند در‌ اندک زمانی کار سلوکشان به اتمام رسیده عازم بلاد اسلامی می‌شدند تا به تربیت طالبان و ارشاد قابلان همت نمایند.


نجم‌الدین از روزی که خوارزم وطن و زادگاهش را ترک نمود، بهترین و عزیزترین ایام عمرش را در بیابان‌ها، دره‌ها، کوه‌ها، به جستجو گذرانید، هرجا آوازه‌ای از مردی دانشمند بلند عازم آن دیار می‌شد و از محضر او استفاده می‌نمود. بهمین جهت نجم‌الدین کبری فقط عارفی از خویش رسته و به مولا پیوسته نبود بلکه مفسری عظیم‌الشان، حدیث‌شناسی زبردست، هیئت‌شناسی متبحر، محققی عالیقدر، حکیم و فیلسوفی عالی‌مقام، لغت‌شناسی بی‌نظیر، رجال‌شناسی عالی‌رتبه بشمار می‌رفت. زیرا در شهرها استادان زیادی را در تمامی علوم اسلامی درک نموده تا آنجا که امکان داشت از حضورشان استفاده علمی می‌کرد.
در بررسی و پژوهشی که در این زمینه داشتیم با نام چند تن از استادان نجم‌الدین کبری در علوم مختلف اسلامی برخورد نمودیم که فهرست‌وار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
۱- شیخ حسن جامی
۲- شیخ ابراهیم
۳- شیخ اسماعیل حلبی
۴- شیخ اسماعیل کوفی
۵- شیخ اسماعیل رومی
۶- شیخ‌ اسماعیل بغدادی‌
[۲۴] یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ص۴۴۲.

۷- ابوالمعالی عبدالمنعم نیشابوری‌
[۲۵] سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱.

۸- ابوالعلاء حسن بن احمد همدانی‌،
[۲۶] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۱، ص۸۲.

۹- ابوطاهر احمد اصفهانی‌،
[۲۷] ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۲، ص۳۵۵.

۱۰- محمد بن اسعد عطاری‌،
[۲۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص۳۹۳.

۱۱- امام ابوجعفر حفده‌،
[۲۹] سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱۴.

۱۲- امام ابونصر حفده‌
[۳۰] مرتضی‌پور، اكبر، عارفان و صوفیان، ص۴۸.



نجم‌الدین کبری ابر مرد تاریخ عرفان از درخشان‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی شیعی سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی و ششم و هفتم هجری قمری است. نجم‌الدین در طی مراحل سلوک بسیاری از بزرگان عرفا و مشایخ زمان خویش را درک نموده نزد هر یک از آن شخصیت‌های علم و فضیلت استفاده‌های سرشاری برده است و بعد آموزگار یک سلسله کامل از‌ اندیشمندان، دانشمندان، مستفیضان از فیوضات قرآن کریم، فقه‌شناسان، حدیث‌شناسان، فیلسوفان، حکیمان و شاعران گردید.
نجم‌الدین پس از بهره‌مند شدن از استادان و پیران خود کانونی از حقایق عالیه و دقایق لطیف عرفان اسلامی بود که از آن رشته‌هائی‌ به سوی همه گوشه و کنار جهان اسلام کشیده شده بود، او در راه تکامل مراتب معنوی به حضور مشایخ زمان خویش رسیده از آنان استفاده برد تا کاملی مکمل گردید و از کسانی که بهره معنوی برده است در آثار و اجازات خود چنین نام می‌برد.
۱- شیخ روزبهان وزان مصری ۲- بابا فرج تبریزی ۳- عمار یاسر بدلیسی ۴- کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری‌
[۳۱] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
۵- قاضی ابن العصرون دمشقی‌
[۳۲] سلسلة الاولیاء سید محمد نوربخش درج در جشن‌نامه‌ هانری کربن، ص۲۸.
امام ابیمحمد محمود بن محمد بن عباس خوارزمی و شیخ‌الشیوخ عبدالرحیم و عثمان قواس والی‌السعاده و مودد ذهبی در بغداد و محمد اسکوئی در مرند و امام ابی‌العلا حافظ و برهان عبداللطیف صوفی و شمس‌الائمه دیلمی و قطب‌الدین نیشابوری و حیدر قزوینی و امام حافظ ابی‌طاهر سلفی صوفی در اسکندریه و محمد واحد کلهم در تبریز(اجازه سیف‌الدین باخرزی درج در دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری
[۳۳] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.
) استفاده‌ها نمود لکن مشهور چنین است که او شاگرد چهار استاد برجسته تاریخ عرفان بوده چنانکه خود در این زمینه می‌ فرماید: گشایش بخشایش مرا از خدمت چهار کس بود.
اول: شیخ روزبهان وزان مصری‌ (با روزبهان بقلی شیرازی فرق دارد ادله بسیار در دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری در
[۳۴] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۱۱۹.
نقل کرده‌ام رجوع شود به آنجا) که اصل وی از کازرون‌ فارس بود و در مصر می‌بود.
دوم: شیخ بابا فرج تبریزی که از مجذوبان و محبوبان حق بود.
سوم: شیخ عمار یاسر بدلیسی.
چهارم: شیخ اسماعیل قصری قدس‌الله تعالی ارواحهم‌.
[۳۵] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.

و در جملاتی کوتاه نحوه بهره‌گیری و ارتباط خود را با پیران طریقت خویش بیان داشته فرموده است: «علم طریقت را از روزبهان وزان مصری و عشق را از قاضی امام بن العصرون دمشقی و علم خلوت و عزلت را از شیخ عمار یاسر و خرقه از شیخ اسماعیل قصری‌.
[۳۶] سلسلة الاولیا و سید محمد نوربخش درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۲۸.



گفتیم شیخ نجم‌الدین کبری درباره انتساب خود به مشایخ و پیران بزرگوارش فرموده است که خرقه از دست شیخ‌الوری اسماعیل قصری پوشیده‌ام و در اجازاتی که جهت فارغ‌التحصیلان حوزه علمی معنوی خویش مرقوم داشته این خرقه را به عنوان خرقه اصل خود معرفی کرده، مشایخ آن را معنعن به ساحت قدس ولی تابعین مصباح موحدین کمیل بن زیاد نخعی یار شهید و صاحب اسرار علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بیان فرموده است.
نجم‌الدین کبری در اجازه رضی‌الدین علی‌لالا
[۳۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.
سیف‌الدین باخرزی‌
[۳۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
سعد‌الدین حموی‌
[۳۹] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
مرقوم داشته: خرقه پوشیدم از شیخ‌ و سید خود شیخ‌الوری اسماعیل بن حسن بن عبد اللّه قصری و او خرقه پوشیده است از شیخ محمد بن مانکیل و او از داود بن محمد معروف به خادم‌الفقراء و او از شیخ ابی‌العباس بن ادریس و او از شیخ ابوالقاسم بن رمضان و او از ابی‌یعقوب طبری و او از ابیعبداللّه بن عثمان و او از ابی‌یعقوب نهرجوری و او از ابویعقوب سوسی و او از عبدالواحد بن زید و او در علم شاگرد حسن بصری بود و خرقه پوشیده از کمیل بن زیاد و حسن بصری در علم شاگرد علی‌ابن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و کمیل بن زیاد خرقه پوشیده است از علی‌ابن‌ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و او از حضرت رسول (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم).

۵.۱ - نظر مشایخ طریقت درباره خرقه ارشاد نجم‌الدین

چون این اواخر عده‌ای از شرح‌ احوال‌نگاران نسبت به انتساب خرقه ارشاد شیخ نجم‌الدین کبری به اشتباه افتاده‌اند و هر کدام شجره‌ای را جهت نسبت خرقه اصل او در نوشته‌های خود مطرح نموده‌اند ناگزیر آرای مشایخ طریقت و تذکره‌نویسان و محققان را در این زمینه بیان می‌داریم که متفقا بر آن عقیده‌اند نسبت خرقه ارشاد شیخ نجم‌الدین کبری به واسطه شیخ‌الوری کهف‌الدین اسماعیل قصری به حضرت کمیل بن زیاد نخعی می‌رسد.
۱- شیخ مجد‌الدین بغدادی از شاگردان نجم‌الدین کبری‌
[۴۰] بغدادی، مجدالدین، تحفة‌البرره فی مسائل العشره، نسخه خطی شماره ۵۹۸ مجلس شورای اسلامی، ص۱۲۳.
[۴۱] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱ قسم ۱ ص۷۳.
[۴۲] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۵۶۰.

۲- شیخ سیف‌الدین باخرزی از شاگردان نجم‌الدین کبری‌
[۴۳] باخرزی، یحیى، سرگذشت سیف‌الدین باخرزی، ص۸.

۳- شیخ شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی از خلفای نجم‌الدین- کبری‌.
[۴۴] کرمانی، محمد بن مبارک، سیرالاولیاء، ص۳۵۴.

۴- شیخ علاء‌الدوله سمنانی‌.
[۴۵] سمنانی، احمد بن محمد، تذکرة المشایخ در مجموعه سخنرانی‌ها و مقاله‌ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی، ص۱۵۳.
[۴۶] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۴۲.

۵- شیخ کمال‌الدین حسین بن حسن خوارزمی‌.
[۴۷] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۱۹.

۶- سید علی همدانی‌.
[۴۸] رساله فتوت‌نامه، شماره ۷۷۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه از ص۷۸ -۸۴.
[۴۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۲۵۳.
[۵۰] روزبهان‌نامه، ص۱۸ مقدمه.

۷- سیدمحمد نوربخش‌.
[۵۱] سلسلة الاولیاء درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۴۸.
[۵۲] خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۶، ص۴۰۳ - ۴۰۴.

۸- شیخ اسماعیل لیسی‌.
[۵۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۹۷.

۹- شیخ ابوالمفاخر یحیی باخرزی‌.
[۵۴] باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۹.
[۵۵] باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۲۷.

۱۰- سیداکبر حسین فرزند و خلیفه سیدمحمد گیسو دراز.
[۵۶] العقائد، چاپ حیدرآباد، ص۵۸.

۱۱- عبدالرحمن جامی‌.
[۵۷] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۱۸.

۱۲- حافظ حسین کربلائی‌.
[۵۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۸۰.
[۵۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۵۷۵.

۱۳- عبداللّه یافعی‌.
[۶۰] یافعی، عبدالله، تاریخ مرآة الجنان، ج۴، ص۴۰.

۱۴- ابی‌فلاح عبدالحی بن عماد.
[۶۱] ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۶، ص۷۹.

۱۵- میرسیدمحمدباقر خوانساری اصفهانی‌.
[۶۲] خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۲، ص۷.

۱۶- محمد دارا شکوه‌.
[۶۳] قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۴.

۱۷- شیخ محمد طبسی‌.
[۶۴] آثار درویش محمد طبسی، ص۲۲۷.

۱۸- حاج ملاسلطان گنابادی سلطان علی‌شاه‌.
[۶۵] طباطبایی، محمدحسین، ولایت‌نامه، ص۲۴۱.

۱۹- حاج شیخ عباس قمی‌.
[۶۶] نجفی، محمدجواد، ترجمه الکنی و الالقاب، ج۴، ص۲۹۴.

۲۰- سیدعبدالحسین خاتون‌آبادی‌.
[۶۷] خاتون‌آبادی‌، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۳۱۲.

۲۱- شیخ محمدجعفر کبوتر آهنگی مجذوب علی‌شاه‌
[۶۸] کبودر آهنگی، محمدجعفر، مرآة‌الحق، ص۱۳۰.

۲۲- عبدالعزیز شیر ملک واعظی‌.
[۶۹] رساله سیر شاه نعمت‌اللّه ولی در مجموعه شرح احوال شاه نعمت‌اللّه ولی تصحیح ژان اوبن، ص۲۹۹.

۲۳- معصوم علی‌شاه نایب‌الصدر
[۷۰] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۸۳.

۲۴- ابن محمد حکیم محمد مظفر.
[۷۱] نعمت‌الله ولی كرمانی، نعمت‌الله، رضوان المعارف الالهیه، ص۲۱.

۲۵- محمدتقی منصور علی‌شاه نعمت‌اللهی‌.
[۷۲] نوقانی، محمد بن احمد، آداب المسافرین، نسخه خطی شماره ۲۴۰۹ کتابخانه مرکزی دانشگاه، ص۱۹۶.

۲۶- سیدمحمدکاظم امام‌.
[۷۳] امام‌، محمدکاظم‌، در ماهیت و مظاهر تصوف، ص۶۳.

۲۷- مولوی غلام سرور.
[۷۴] لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۱۳.
[۷۵] لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۳۵۱.

۲۸- احمد فال فریدی‌
[۷۶] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۳۹.

۲۹- یوگنی ادواردویچ برتلس‌.
[۷۷] یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه ایزدی، ص۴۳۴.

۳۰- علی‌اکبر دهخدا.
[۷۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، شماره مسلسل ۱۹، ص۲۵۶۱.

۳۱- محمد قزوینی‌.
[۷۹] جنید شیرازی، معین‌الدین، شد الازار، ص۳۱۷.

۳۲- مؤلف بدخشانی، علی بن ظهیرالدین، جامع السلاسل‌.
[۸۰] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۱۰۲ - ۱۰۳.

۳۳- محمدامین ریاحی‌.
[۸۱] رازی، نجم‌الدین، مرصاد العباد، مقدمه، ص۳۶.

۳۴- احسان استخری‌.
[۸۲] اصول تصوف، ص۲۰۰ - ۲۰۱.

۳۵- اسداللّه خاوری‌.
[۸۳] خاوری، اسدالله، ذهبیه تصوف علمی آثار ادبی، ج۱، ص۲۱۳.

۳۶- مسعود قاسمی‌.
[۸۴] نجم‌الدین كبری، احمد بن عمر، مقدمه آداب الصوفیه، ص۱۴.

۳۷- عبدالرفیع حقیقت‌.
[۸۵] حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان، بخش دوم، ص۵۱۷.

به‌هرحال شیخ نجم‌الدین کبری کمیلی مشرب می‌باشند و همان‌طور که آن بزرگوار در فرمان‌های خلفای خویش مرقوم فرموده‌اند و مشایخ و محققان و پژوهشگران هم معتقدند خرقه ارشاد و خلافت ایشان به‌واسطه شیخ‌الوری اسماعیل قصری به حضرت سیدنا کمیل بن زیاد نخعی صاحب اسرار امیرالمؤمنین می‌پیوندد.


شیوخ طریقت را سنت چنین بوده است به سالکانی که در حوزه معنوی ایشان تلمذ نموده‌اند و بر اثر توجه آن شیخ طی مراتب کرده‌اند لکن هنوز به سر منزل مقصود نرسیده‌اند خرقه‌ای که نشانه ارادت سالک باشد به عنوان تبرک به نومرید عنایت می‌کردند که نشانه به‌ محبت رسیدن و فیض یافتن سالک از خضر راهی است.
و به همین جهت خرقه تبرک را می‌توان از چند شیخ طریقت دریافت داشت در حالی که خرقه ارشاد و خلافت را فقط از دست مبارک یک شیخ می‌توان پوشید. مشایخی که خرقه تبرک مرحمت می‌فرمایند در اصطلاح اهل عرفان به پیر صحبت معروف می‌باشند چنانکه حافظ حسین کربلائی از مشاهیر و اعاظم سلسله علیه عبداللهیه (منسوب به جناب سیدعبداللّه برزش‌آبادی) می‌باشد می‌نویسد: در سلسله شریفه کبرویه پیر تربیت و صحبت شیخ نجم‌الدین احمد کبری، شیخ عمار یاسر بدلیسی را دانسته و شمرده‌اند.
[۸۶] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.

که عده‌ای متاسفانه اشتباها مشایخ صحبت ایشان را مشایخ خرقه ارشاد آن بزرگوار دانسته‌اند، در حالی که شیخ نجم‌الدین کبری خود در فرمان رضی‌الدین علی‌لالا و سعد‌الدین حموی و سیف‌الدین باخرزی این مسئله را واضح بیان فرموده‌اند و خرقه‌ای را که از دست شیخ‌الوری اسماعیل قصری پوشیده‌اند آن را خرقه اصل خوانده‌اند و درباره خرقه تبرک خویش که از پیر صحبت خود نورالوری عمار یاسر بدلیسی دریافت داشته که در اجازه رضی‌الدین علی‌لالا و اجازه شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده: و قد لبست خرقه التبرک من الشیخ ابی یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب البدلیسی رحمه. که مشایخ نورالوری عمار یاسر بدلیسی را چنین‌ مرقوم فرموده است. به تحقیق که خرقه تبرک پوشیدم از شیخ ابی‌یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب بدلیسی رحمة‌اللّه و او پوشیده است از شیخ‌الاسلام ابی‌نجیب بن عبداللّه سهروردی و او از پدر و عم خود وجیه‌الدین عمر و هر دو از پدرشان محمد بن عمویه به‌واسطه دست اخی فرج زنجانی او از احمد بن سیاه او از ممشاد دینوری او از ابوالقاسم جنید او از سری سقطی او از معروف کرخی او از داود طائی او از حبیب عجمی او از حسن بصری او از امیرالمؤمنین امام‌المتقین علیبنابی‌طالب‌.
[۸۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۸.
[۸۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
[۸۹] نجم‌الدین كبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۰.



در طریقت انتساب مریدان را به مشایخ از سه‌
[۹۰] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، قسم ۱، ج۱، ص۷۲.
[۹۱] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.
[۹۲] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۹۹.
[۹۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۲۵۰ - ۲۵۱.
یا دو
[۹۴] سلسله مشایخ صوفیان، نسخه خطی ۶/ ۳۱۶۷ کتابخانه مرکزی ص۲۴۴.
[۹۵] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.
[۹۶] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۸.
[۹۷] مجذوب علیشاه همدانی، محمدجعفر، مراحل السالکین، ص۱۶۴.
طریق دانسته‌اند: صحبت، تلقین ذکر، خرقه و گاهی هم این سه نسبت را طالب سالک به شیخ کاملی درست می‌کند. برای اطلاع بیشتر از این‌ بحث بسیار مهم و حساس که اغلب تذکره‌نویسان و شرح‌ احوال‌نگاران به آن توجهی ننموده مبدا و منشاء اشتباهات زیادی شده‌اند می‌توانید به مقدمه دو رساله عرفانی از نجم‌الدین کبری رجوع کنید.
شیخ نجم‌الدین در تقسیم‌بندی که نسبت به انتساب خویش نموده از مشایخی به عنوان مشایخ صحبت و علم طریقت خود یاد کرده است، در اجازه‌ای که جهت شیخ سیف‌الدین باخرزی نوشته می‌نویسد: «اما طریق الصحبه و اخذ علم الطریقه … که دلالت دارد این انتساب خود را با نسبت طریقه خرقه ارشاد و خرقه تبرک فرق گذاشته است.
می‌نویسد: به صحبت روزبهان کبیر فارسی و قاضی امام ابن عصرون دمشقی رسیدم و علم طریقت را از آنان اخذ کردم. نسبت معنوی این دو پیر خویش را چنین عنوان کرده است: روزبهان فارسی کبیر از شیخ ابونجیب عبدالقاهر سهروردی و قاضی امام ابن عصرون دمشقی از شیخ حماد دیاس و او از شیخ ابونجیب سهروردی و سهروردی از ابوحامد غزالی او از ابی‌بکر نساج او از ابا عثمان مغربی او از ابوعلی کاتب او از ابوعلی رودباری او از ابوالقاسم جنید او از سری سقطی و او از معروف کرخی او از داود طائی او از حبیب عجمی او از حسن بصری عجیب است که درباره نسبت حسن بصری می‌فرماید نزد او مردم چنین است که حسن بصری خود به صحبت علیبنابی‌طالب‌ رسیده و اخذ علم طریقت از او کرده از این کلام معلوم می‌شود برای خودش این نسبت معلوم‌ نشده و به آن اطمینان نداشته است‌.
[۹۸] خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
[۹۹] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.



شیوخ طریقت برای ارتقاء سالک به مقامات عالی معنوی و رفع موانع راه سلوک و توجه مدام داشتن به حضرت ربوبیت، طالبان راه را تلقین ذکر می‌نمایند و گاهی به شیوخ کامل مکمل که تربیت طالبان و دستگیری عاشقان به آنان تفویض شده است اذکار و اورادی را مرحمت فرموده تا به شیفتگان بی‌قرار تلقین نمایند، این اذکار و اوراد معنعن به ساحت قدس ولایت حضرت مرتضوی (علیه‌السّلام) می‌رسد که مشایخ آن را شیوخ تلقین ذکر می‌گویند.
عارف نامی قرن هشتم هجری جناب سیدحیدر آملی شجره تلقین ذکر خویش را به شیخ نجم‌الدین کبری می‌رساند سپس مرقوم می‌فرماید او از شیخ اسماعیل قصری و او از شیخ محمد بن مانکیل و او از شیخ داود بن محمد خادم‌الفقراء و او از ابوالعباس بن ادریس و او از ابوالقاسم بن رمضان و او از ابویعقوب طبرسی‌ (ابویعقوب طبری است.) او از ابوعبدالله بن عثمان و او از ابویعقوب نهرجوری و او از ابویعقوب سوسی و او از عبدالواحد بن زید و او از کمیل بن زیاد نخعی که‌ خداوند از او و از همگی راضی باد و او از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) و او از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و او از جبرئیل امین وحی و او از رب العزه سبحانه و تعالی تلقین یافت‌.
[۱۰۰] آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، ص۲۲، مقدمه، به‌قلم آقای محمد خواجوی.



شیخ نجم‌الدین کبری درخشان‌ترین چهره عرفای سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی، آموزگار یک سلسله کامل از عارفان، مفسران، فقیهان، محدثان، شاعران، فیلسوفان و‌ اندیشمندان جهان اسلام بود حوزه تدریس او سرچشمه حیات معنوی به‌شمار می‌رفت که رشته‌هائی از آن بسوی همه گوشه و کنار جهان آن روز پیش رفته لب‌تشنگان معنویت را سیراب می‌نمود، حوزه آن کانون علم و فضیلت خوارزم را به‌صورت بزرگ‌ترین حوزه علمی و معنوی جهان آن روز در آمده بود شخصیت‌های عالی‌رتبه علمی و معنوی چون فخر‌الدین رازی‌ها با تمام تکبر علمی که داشتند ناگزیر به آنجا کشانده می‌شدند و چون شاگردی در حوزه تدریس شیخ زانو زده با مرگ مبانی علمی خویش طلوع حیات تازه علمی را در خود احساس می‌کردند و منشاء یک سلسله حوادث مهم تاریخ می‌شدند. متاسفانه هجوم خانمان برانداز قوم وحشی چنگیز گرانب‌هاترین میراث بشریت را که آثار بزرگان‌ بشمار می‌رفت نابود کرده یک نقطه ابهام و نامفهومی در تاریخ بوجود آورد.
مورخ و محقق به آن فراز از تاریخ خونین که می‌رسد با سکوت عظیم مواجه شده با زحمات طاقت‌فرسائی بررسی عاشقانه خویش را در دل خون و غارت، آتش و ظلمت و جنایت ادامه می‌دهد شاید در لابه‌لای کشتارهای وحشیانه و آتش‌سوزی‌های مهیب گمشده خویش را بیابد، از آن حوزه پرجوش و خروش نیز خاطراتی با زحمت به‌دست می‌آید شاگردانش که استادان تاریخ فردا بودند جز تنی چند چون شیخ رضی‌الدین علی‌لالا و شیخ مجد‌الدین بغدادی و شیخ سیف‌الدین باخرزی و شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ جمال‌الدین گیلی عین‌الزمان و شیخ بهاء‌الدین محمد ملقب به سلطان‌العلماء
[۱۰۱] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۷۸۹.
بابا کمال جندی و شیخ نجم‌الدین رازی‌
[۱۰۲] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۲۰.
[۱۰۳] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۸.
و شیخ فرید‌الدین عطار نیشابوری‌
[۱۰۴] عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۱۰۰.
[۱۰۵] عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۳۱۳.
و کاملانی چون شیخ شهاب‌الدین ابو حفص سهروردی‌
[۱۰۶] سیر اولیاء، ص۳۵۴.
[۱۰۷] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.
و شیخ محمد خلوتی‌
[۱۰۸] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۸۲.
خرقه خلافت و ارشاد از دست شیخ نجم‌الدین کبری پوشیده‌اند.


متاسفانه به تمامی اجازات ارشادی که از ناحیه شیخ شهید نجم‌الدین کبری جهت جانشینانش نوشته شده دست نیافتیم مگر به سه اجازه که جهت شیخ رضی‌الدین علی‌لالا و شیخ سعد‌الدین حموی و شیخ سیف‌الدین باخرزی مرقوم فرموده است. شیخ در این اجازات به لطائفی و حقایقی اشاره فرموده است که قبل از عنوان اجازات فهرست‌وار به آن نکات دقیق اشاره می‌نمائیم:
الف: آنچه در هر سه اجازه به چشم می‌خورد. مسئله انتساب شیخ نجم‌الدین کبری است که به واسطه کهف‌الدین شیخ‌الوری اسماعیل قصری به حضرت کمیل بن زیاد نخعی می‌رسد در حالی که در این اواخر بعضی از نویسندگان دچار اشتباه شده‌اند به سلیقه و برداشت دلخواه خود جنبه حقیقت و تحقیق داده‌اند غیر از آنچه شیخ نجم‌الدین درباره انتساب خود گفته است مطرح کرده‌اند.
ب: نجم‌الدین کبری در این اجازات تقسیم‌بندی که عندالمشایخ بوده است مراعات نموده‌اند و انتساب خویش را از طریق عمار یاسر بدلیسی و روزبهان وزان مصری و دیگر مشایخ خود نسبت صحبت و تلقین ذکر می‌داند نه خرقه ارشاد.
تذکر: تصمیم داشتم لطائف و دقائق اجازات را فهرست‌وار مطرح کنم ولی متوجه شدم امکان‌پذیر نیست زیرا در تمامی سطور وصایای نجم‌الدین به شاگردانش لطائف و دقائقی است که‌ نمی‌توان گلچین کرد بهمین جهت وصایای اجازات را با دقت بخوانید مخصوصا اجازه رضی‌الدین علی‌لالا و سعد‌الدین حموی را.

۱۰.۱ - ترجمه فرمان رضی‌الدین علی‌لالا

(متن عربی این اجازه در ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان
[۱۰۹] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.
درج است.)
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاه علی سید المرسلین محمد و آله اجمعین و از واجه الطاهرات و اصحابه المنتجبین اما بعد ضعیف‌ترین بندگان خدای تعالی احمد بن عمر بن عبدالله صوفی می‌گوید: خرقه پوشیدم از شیخ و سید خود شیخ‌الوری اسماعیل بن حسن بن عبدالله قصری و او خرقه پوشیده است از شیخ محمد بن مانکیل و او از داود بن محمد معروف به خادم‌الفقراء و او از شیخ ابی‌العباس بن ادریس و او از شیخ ابوالقاسم بن رمضان و او از ابی‌یعقوب طبری و او از ابیعبدالله بن عثمان و او از ابی‌یعقوب نهرجوری و او از ابی‌یعقوب سوسی و از عبدالواحد بن زید و او در علم شاگرد حسن بصری و خرقه پوشیده است از کمیل بن زیاد و حسن بصری در علم شاگرد علیبنابی‌طالب (علیه‌السّلام) است و کمیل بن زیاد خرقه پوشیده است از علیبنابی‌طالب و او از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم و خرقه پوشیده است از من فرزند عزیز و گرامی و پرهیز کار زاهد شیخ رضی‌الدین ابوالعلاء بن لالا سعید علی جوینی که خداوند تعالی توفیقاتش را نیکو و انبیاء و اولیاء را در بهشت رفیق او گرداند و حسن اولئک رفیقا، او را به سه چیز وصیت می‌کنم چنانکه رسول الله ابا هریره را وصیت کرد بر اقامه دو رکعت ضحی و این که سه روز از هر ماه را روزه بگیرد و این که نخوابد مگر بر وتر و وصیت می‌کنم او را به حسن ملازمت و رشاد و استقامت و سکوت از آنچه بر آن فایده‌ای نباشد و سفارش می‌کنم به دوام ذکر و قرائت قرآن و اصلاح ذات‌البین و رساندن رحمت و نفع به خلق خدا به تحقیق که نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است بهترین مردم کسی است که مردم را نفع رساند و بدترین مردم کسی است که مردم را زیان رساند و سفارش می‌کنم که در برخورد با حوادث متابع کتاب خدا و سنت رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد.
و از کسی که بر او ستم کند عفو نماید و عطا کند به کسی که او را محروم دارد و نیکی کند به کسی که به او بدی کند زیرا که آن داب صالحان و صدیقان است و نیز سفارش می‌کنم که به سیره صالحان سلف سیر کرده و در کلام و بدعت بدعت‌گذاران خوض ننماید و بر اقامه نماز قبل از طلوع فجر که آن داب محبین است و سفارش می‌کنم به خدمت مردان خدا کسانی که لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر اللّه و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه و این‌که نفس خود را به عزائم گرفته و به رقص نپردازد و از غنا پرهیز کند که آن خاموش‌کننده است و از عجب دوری کند که آن مهلک است و برگزیند ایثار بر شیخ را که آن خاصه امت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و خلوت بر معاشرت با مردم اختیار کند که در این زمان بر جهت کثرت دوستان و اقران سوء آن به رستگاری نزدیکتراست.
و به تحقیق گفته شده است که تنهائی از همنشین بد بهتر است و سفارش می‌کنم بر این که در ضراء و سراء و شدت و رخا از خداوند راضی بوده، امر خود را بر خداوند تفویض نماید و هرگاه تنگی و شدت بر او روی آورد بگوید الحمد لله علی کل حال، و هرگاه فراخی و رخاء روی آورد بگوید: الحمد لله الذی بنعمه یتم الصالحین که در آن کفایت است و به تحقیق که خرقه تبرک پوشیدم از شیخ ابی‌یاسر عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب بدلیسی رحمة‌اللّه و او پوشیده است از شیخ‌الاسلام ابی‌نجیب بن عبدالله البکر سهروردی و او از پدر و عم خود وجیه‌الدین عمر و هر دو از پدرشان محمد بن عمویه به‌واسطه دست اخی فرج زنجانی از احمد بن سیاه از ممشاد دینوری از ابوالقاسم جنید از سری سقطی از معروف کرخی از داود طائی از حبیب عجمی از حسن بصری از امیرالمؤمنین امام‌المتقین علیبنابی‌طالب از رسول خدا و بر کسی که خرقه پوشانیدم اجازه دادم که آن را بر طالبی که در طلب خود صادق و در حال نظیر خودش باشد بپوشاند و وصیت کند به آنچه که من وصیت کردم.
مبارک باد در دو سرا برای او و برای کسی که بپوشاند آمین یا رب‌العالمین نوشته است این سطور را ضعیف‌ترین خلق خدای تعالی احمد بن عمر صوفی خوارزمی در روز چهارشنبه چهارم شوال سال پانصد و نود و هشت حامدالله و مصلیا علی نبیه محمد و آله اجمعین.
(در این دو فرمان که به صورت عکس و فیلم در کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه تهران موجود است مواردی از آن که قابل خواندن نبود به صورت نقطه‌چین داخل پرانتز مشخص شده است. و در مقدمه دو رساله عرفانی از شیخ نجم‌الدین کبری عینا با عکس نسخه اصلی دانشگاه درج می‌باشد.)

۱۰.۲ - فرمان به‌مولانا باخرزی‌

بسم الله الرحمن الرحیم: هذه نسخه شجره خرقه الشیخ سیف‌الدین الباخرزی قدس الله روحه الحمد لله رب العالمین و الصلاه علی خیر خلقه محمد و آله اما بعد یقول اضعف عباد الله تعالی ابو الجناب احمد بن عمر بن محمد بن عبدالله الصوفی الخیوقی لبس الخرقه الولد امام العارف سیف‌الدین شرف الاسلام مقدم الطایفه حجه السالکین ابو المعالی سعید بن المطهر بن سعید بن علی الباخرزی و انی لبست خرقه الاصل من یدی الشیخ العالم العارف شیخ الوقت شیخ الوری ابی الحسن اسماعیل القصری قدس الله روحه عن محمد بن مانکیل عن داود بن محمد المعروف بخادم الفقراء عن ابی العباس بن ادریس عن ابی القاسم بن رمضان عن ابی یعقوب الطبری عن ابی عبدالله بن عثمان عن ابی یعقوب النهرجوری عن ابی یعقوب السوسی عن عبد الواحد بن زید و عبد الواحد شیخ فی العلم ابی الحسن البصری و فی الخرقه الی کمیل بن زیاد عن علی بن ابی طالب کرم الله وجهه و هذه نسبه خرقه الاصل و اما خرقه التبرک فلبستها من شیخ الطریقه نور الوری سر اللّه فی ارضه الشیخ عمار بن یاسر البدلیسی (در این فرمان فرموده است که خرقه اصل یعنی خرقه ارشاد و خلافت از شیخ‌الوری اسماعیل قصری که دوازدهمین پیر طریقت علیه علویه کمیلیه است دریافت داشته و خرقه تبرک از عمار یاسر بدلیسی که از اعاظم مشایخ سلسله علیه معروفیه می‌باشد دریافت نموده است.) عن الشیخ ابی نجیب بن عبد اللّه الباری عن ابیه ثم عن عمه وجیه‌الدین عن ابیهما محمد بن عمویه به واسطه اخی فرج الزنجانی عن احمد بن سیاه عن ممشاد‌الدینوری عن ابی القاسم الجنید عن السری السقطی خاله عن معروف الکرخی عن داود الطائی عن حبیب العجمی عن الحسن البصری عن علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه اما طریق الصحبه و اخذ علم الطریقه فانی صحبت الشیخ روزبهان الکبیر الفارسی رحمه اللّه علیه بمصر و اخذت منه علم الطریقه و صحبت القاضی الامام ابن عصرون بدمشق و هو صحب الشیخ حماد الدباس ببغداد و صحب الشیخ عمار بن سر بن مطر بن سحاب البدلیسی الساکن باخلاط علی طرف من اطراف الروم قال صحبت ابا نجیب و اخذت منه علم الطریقه قال صحبت (…) حماد الدباس و اخذ منهما علم الطریقه و صحب ابو حامد الغزالی ابی ابا بکر النساج و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو ابا عثمان المغربی و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو ابا علی الکاتب و اخذ علم الطریقه و صحب هو ابا علی الرودباری و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو ابا القاسم الجنید و اخذ منه علم الطریقه صحب هو السری السقطی خاله و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو معروف الکرخی‌ و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو داود الطائی و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو الحبیب العجمی و اخذ منه علم الطریقه و صحب هو الحسن البصری و اخذ منه علم الطریقه هذا هو الصحیح و من الناس من یقول صحب علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه و اخذ من علم الطریقه و کما یصح ذلک اللّه اعلم و هو اخذ الولد (…) هذه علم الطریق و الخلوه و تلقین الذکر (…) ذلک من هذا الضعیف و انا اخذت ذلک من العلماء فی اقطار العالم من الامام ابی محمد محمود بن محمد بن العباس الخوارزمی و من الشیخ روزبهان الکبیر الفارسی بمصر و من قطب الائمه و شیخ الشیوخ عبد الرحیم و عثمان القواس و الی السعاده (…) و مودد الذهبی و هم ببغداد و عن الشیخ عمار بن یاسر بن مطر بن سحاب البدلیسی باخلاط و عن محمد بن (…) و عن محمد السکوی بمرند و من الامام ابی العلا الحافظ و البرهان عبد اللطیف الصوفی (…) و شمس الائمه الدیلمی و قطب‌الدین النیشابوری و حیدر القزوینی (…) و عن الامام الحافظ ابی طاهر السلفی الصوفی بالاسکندریه عن (…) حجه الاسلام الطوسی المعروف (…) محمد الواحد کلهم تبریز و عن (…) بالبلاد و دخلنا بالتوکل و (…) و اللّه اعلم.

۱۰.۳ - فرمان به‌مولانا حموی‌

بسم اللّه الرحمن الرحیم: سواد الاجازه التی کتبها شیخ الشیوخ قدوه اهل الحدیث نجم الکبراء ابو الجناب احمد بن عمر بن محمد بن‌ عبد اللّه الصوفی الخوارزمی السعید الشهید رضی اللّه عنه للشیخ سعد-‌الدین محمد بن المؤید بن ابی بکر بن الحسین بن محمد بن حمویه رحمه اللّه.
الحمد للّه رب العالمین و الصلاه علی رسوله محمد و آله اجمعین اما بعد و ان الولد الاعز البارع الورع المتقی سعد‌الدین جمال الاسلام و الطریقه حجه اللّه علی الاقران محمد بن المؤید بن ابی بکر الحموی بلغه اللّه آماله رزقه زیارت البیت وقف لوادی (…) و حفظ کتاب اللّه المنزل ثم اشتیاق الی سلوک طریقه الصدیقین فقصد زیاره هذه الضعیف باشاره الوالده عن عین التحقیق صانها اللّه فی الآخره کما صانها فی الدنیا (…) وصوله اخذ فی سلوک طریق التحقیق و (…) عن ساق الجد و (…) خلوات به اشاره هذا الضعیف الفقیر رزقه اللّه تعالی ما رزق خواص عباده السالکین الصادقین من الاولیاء الصدیقین حتی وصل الی الیقین و اشتم روائح الغایات و فواتح النهایات و ذاق طعم قوانین السیر و توقی المحتویات النفسانیه الی ملاذ الاخلاق الحمیده ثم من ذلک المقام الی الاحوال السنیه ثم من الاحوال الی محول الاحوال و شاهد ما کل اللسان عن وصف عظمه و کنه جبروته و عجایب ملکوته فله الحمد و المنه و الحول و القوه ثم راینا ان نبعثه الی الوالده رضی اللّه عنها لیقضی من بعض حقوق الوالده التی علی الاولاد فقد علم من مقاله رسول اللّه صلی اللّه علیه ان الجنه تحت اقدام الامهات و اذنا له ان یلقن الذکر لتنزید فی لواحنه‌ و ان یجلس فی الخلوه بشرائطها کما شارطناه و اوصیه بکثره قراءه القرآن خاصه فی صلاه اللیل و المداومه علی ذکر اللّه بعد صلاه الفجر الی ان تطلع الشمس قید (…) و بعد صلاه العصر حتی تغرب الشمس و تکثر الصیام و المدامه علیه فان لم تستطع تصوم الاثنین و الخمیس و ایام البیض خاصه و ان لا ینام الا علی وتر و ان لا یمر علیه یوم اللّه مصدق فیه و لو بکعکه او بصله ممن یعلم انه یصلی فاوصیه بالاصلاح بین الناس و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر علی وجه الرفق اللّه ان یتوقع شراب دواء من الامراء او غیره فان ذلک یوجب وهنا فی حرمه القرآن و السنه و المجانبه من اهل البدع و الاهواء انی علی رجاء ان یاذن (…) فیه صلاحه فی امر‌الدین و الدنیا و اوصیه ان یذکرنی فی صالح دعائه فی مظان الاجابه و یوصی مجید بذلک لانی بحمد اللّه نشت به مستغنی عن صالح دعائهم و اللّه المستعان و علیه التکلان و انی لبست الخرقه عن شیخ الوری اسماعیل القصری رحمه اللّه عن محمد بن مانکیل عن داود بن محمد المعروف به خادم الفقراء عن ابی العباس بن ادریس عن ابی القاسم بن رمضان عن ابی یعقوب الطبری عن ابی عبد اللّه بن عثمان عن ابی یعقوب النهرجوری عن ابی یعقوب السوسی عن عبد الواحد بن زید عن کمیل بن زیاد عن علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه عن رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و البسه الخرقه بشرطها (…) فیها و اذنت لو فی الباس الخرقه لمن رغب فیها و الحمد للّه رب العالمین و صلواته علی‌ محمد و آله و اسرته و اما مجموعاتی فی کل فن من التفاسیر و الاحادیث و ما یجری فیها (…) و الاخبار و کذلک اجزت له اجازاتی و مناداتی من مشایخی رحمهم اللّه و انا بری‌ء من المؤل و التصحیف فلیرو عنی بشروط الصحه ان شاء اللّه تعالی.
قابل تذکر است که در تمامی اجازات شیخ شهید ما نجم‌الدین کبری سند خرقه خویش را به حضرت کمیل بن زیاد نخعی یار شهید و صاحب اسرار علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌رساند.


نجم‌الدین کبری را به القاب و کنیه‌های گوناگونی خوانده‌اند که در بعضی از تذکره‌ها دیده می‌شود و ما به طور فهرست‌وار متذکر خواهیم شد.

۱۱.۱ - ابوالجناب‌

نجم‌الدین که برای آموختن علم حدیث وطن را ترک فرموده مدتی در همدان و اسکندریه نزد بزرگان و اساتید علم حدیث تلمذ نمود و محدثی عظیم‌الشان گردید شبی به هنگام مراجعت در عالم باطن مفتخر به زیارت جمال حضرت رسول‌اللّه اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گردید و مشرف به شرافت صحبت حضرتش شد از آن بزرگوار استدعای‌ لقبی نمود افتخار دادند مفتخرش فرمودند به لقب ابوالجناب‌
[۱۱۰] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۱.
[۱۱۱] میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۲۲۸.
[۱۱۲] سمنانی، احمد بن محمد، تذکرة المشایخ در مجموعه سخنرانی‌ها و مقاله‌ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی، ص۱۵۹.
[۱۱۳] قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۳.
[۱۱۴] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۱۰۵.
[۱۱۵] شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۷۲.
[۱۱۶] خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۱، ص۸۱.
[۱۱۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۱۹.
مقصود از این کنیه با عظمت اینست که شیخ نجم‌الدین از ما سوی‌اللّه اجتناب شدید نموده است.

۱۱.۲ - ابوحارث‌

در شرح مقامات حضرت شیخ نجم‌الدین کبری مذکور است که وقتی حضرت شیخ در بیابانی ذکرگویان رفته‌اند ناگاه ذکر بر او مستولی شده مغلوب ذکر گشته و از غلبات و عظمت حضور مذکور و صدمات کلی مست شده و چرخ می‌زده ذکر می‌گفته اتفاقا چاهی در راه بود شیخ در آن چاه افتاده‌اند حق جل و علاء چند شیر را فرستاده بر سر آن چاه آمدند و دست در پای یکدیگر زده‌اند و یکی پای را فروگذاشته سوی شیخ و حق تعالی خطاب فرموده که یا ابا الحارث دست در پای شیر زن و از چاه هستی یوسف‌وار بیرون آی که درویشان در مصر معنی مشتاق جمال تواند شیخ دست اخلاص به رشته‌ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ‌ زده ظاهر به دستیاری پای شیر از پستی چاه اضلال به اوج اقبال برآمده‌اند پس بکلی ظاهر و باطنش از حضیض خاک به ذروه افلاک رسیده بر دریای قدم قطره وجودش پیوست و از خود محو گشت و چون اعتصام به قرآن و حدیث کرد از بلای این طوفان خلاصی یافت و در قرب سیر فی‌اللّه اختصاص یافته و ملقب به ابی‌حارث شد لاجرم هر کسی را از خودی خود خلاصی می‌داد و بی‌مجاهده و ریاضت به مرتبه ولایت می‌رساند.
[۱۱۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۰.


۱۱.۳ - نجم‌الدین‌

پس از دیدار بیست و پنج تن پیر طریقت به خانقاه شیخ ابراهیم رفت هفت سال تمام چون فرزندی خلف خدمت شیخ کرده روزی شیخ وضو می‌ساخت احمد (نجم‌الدین کبری) ظرف آورد شیخ به شستن پایش آغاز کرد احمد آب روی پایش بریخت، ناگهان شیخ حس کرد که عشق به احمد روی آورده دستور داد آبی را که با آن وضو ساخته است برگیرد و بنوشد احمد آب را نوشید و علم حال و علم قال بر او گشوده گشت در دم شیخ به او لقب نجم‌الدین داد.
[۱۱۹] یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ص۴۳۲.


۱۱.۴ - نجم کبری‌

چون نجم‌الدین دارای علو همت و فراست بوده است او را نجم کبری (ستاره بزرگان) لقب داده‌اند
[۱۲۰] یافعی، عبدالله، تاریخ مرآة الجنان، ج۴، ص۴۱.
و برخی بر آن عقیده‌اند این لقب را شیخ‌الوری اسماعیل قصری به ایشان داده است‌.
[۱۲۱] میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۲۲۸.


۱۱.۵ - شیخ ولی ‌تراش‌

نجم‌الدین با یک نگاه آتش به جان‌ها می‌زد سوزی در دل‌ها می‌نهاد که درمانی جز وصال نداشت آن‌قدر در آتش نگاه پرفروغ او می‌سوخت تا خاکستر خودی ننگینش را بر سر کوی قرب به باد داده، خلعت تشرف به کعبه وصال می‌پوشید و خود را در کنار یار احساس می‌کرد و آنگاه رحمت لقاء‌اللّه را احساس می‌نمود.
عاشق دیوانه چون خواهد که بیند روی یار
زلف او آشفته گر در پیچ و تابی می‌کند
تا جمال او عیان بینند مشتاقان اگر
پرده بردارد ز رخ فکر صوابی می‌کند
بارقه نگاه شیخ سالک را به عالم جبروت و جلوه صفات الهی عروج می‌داد عاشق سینه چاکی که جز عشق سرمایه‌ای نداشت تمام هستی‌اش عشق بود و الفبائی جز حرف ع، ش، ق عشق را فرا نگرفته بود در عروج به ملکوت اعلی عاشقان را به راز و نیاز مشغول می‌دید که نماز عشق می‌گزارند.
نجم‌الدین را ولی‌تراش خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هرکه می‌افتادی نه تنها آتش به جانش می‌زد بلکه به مرتبه ولایت می‌رساندش‌
[۱۲۲] قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
[۱۲۳] مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۶۶۹.
چنانچه گفته‌اند بازرگانی به قصد تفریح به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتی قوی بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه ولایت رساند شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگی می‌کنی؟ گفت فلان جا، شیخ وی را اجازه ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند.
[۱۲۴] شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۷۱.
[۱۲۵] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۱.
[۱۲۶] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۱۹.
[۱۲۷] اصول تصوف، ص۳۰۲.


۱۱.۶ - شیخ جهان‌

رضی‌الدین علی‌لالا در ایام سیر و سلوک که به شیراز می‌رسد و به نزد شیخ شطاح روزبهان بقلی شیرازی می‌رود تا دست ارادت به او دهد و تحت تعلیم و تربیتش قرار گیرد، روزبهان بقلی شیرازی به رضی‌الدین علی‌لالا می‌فرماید‌ای کاش حوالت و تربیت و گشایش تو به ما بودی حوالت تو با شیخ جهان نجم‌الدین کبری است‌.
[۱۲۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۵.


۱۱.۷ - شیخ کبیر

فرید‌الدین عطار نیشابوری که از بزرگ‌ترین پرورده‌های‌ مکتب عرفان کبروی است در آثار خویش به عظمت مقام پیر و مرادش شیخ نجم‌الدین کبری اشاره نموده است و اشعاری را سروده که در آن شیخ را با عنوان کبیر یاد فرموده است:
خواجه گوید سر مظهر گوش کن‌
جام از مظهر بگیر و نوش کن‌
بودم‌اندر پیش نجم‌الدین شبی‌
آن که جز مرغان نبودش هم لبی‌
بد کبیر و او ز حق آگاه بود
در طریق اهل معنی شاه بود
[۱۲۹] عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۶۷.

و کمال‌الدین حسین بن حسن خوارزمی شارح مثنوی که از اعاظم و مشاهیر مشایخ طریقت کمیلی کبروی قرن نهم هجری است در تالیفات خویش که به فرمایشات شیخ نجم‌الدین کبری تبرک جسته و استناد نموده شیخ را با لقب شیخ کبیر یاد نموده است‌.
[۱۳۰] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۲۳۰.
[۱۳۱] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۷۸.
[۱۳۲] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۳۱۸.
[۱۳۳] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۲۶۷.


۱۱.۸ - شیخ کبری‌

حافظ حسین کربلائی بابا فرجی که از مشاهیر طریقه کمیلی‌ کبروی عبداللهی (عنوانی است که از انتساب مشایخ سلسله‌ای بر سیدعبداللّه برزش‌آبادی استفاده می‌شود.) می‌باشد شیخ نجم‌الدین کبری را با عنوان شیخ کبری یاد کرده است‌.
[۱۳۴] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۵۰۵.


۱۱.۹ - شیخ عالم‌

رضی‌الدین علی‌لالا قبل از تشرف به حضور شیخ نجم‌الدین کبری شبی در رؤیا دیده بود که پیر طریقه‌ای نردبانی نهاده از زمین تا به عرش و دست مردم را می‌گرفت و بدان نردبان بالا می‌برد و به عرش می‌رساند می‌پرسد این چه کسی است؟ می‌گویند شیخ عالم نجم‌الدین کبری است که به این طریق خلق را به حضرت عزت عز شانه می‌رساند.
البته شیخ سیف‌الدین باخرزی شاگرد شیخ نجم‌الدین کبری نیز به شیخ عالم شهرت دارد.


فیلسوف و دانشمند نامی فخر‌الدین رازی که از معاریف فضلا و مشاهیر حکماء و سخنوران بوده در فقه و تفسیر و کلام و حکمت و نجوم دارای مقام شامخی است به سال ۵۴۳ متولد و در سال ۶۰۶ هجری در هرات در گذشته است‌
[۱۳۵] اقبال آشتيانی، عباس، تاریخ عمومی ایران، ص۱۵۶.
یکی از رویدادهای مهم زندگی او ملاقات با حضرت امام‌العارفین نجم‌الدین کبری روحی‌له‌الفداء است، این آشنائی و درک حضور حضرت شیخ جهان در فخر‌الدین رازی انقلابی عظیم به وجود آورد.

۱۲.۱ - ورود فخر‌الدین به هرات

فخر‌الدین رازی در سال ۵۸۷ الی ۶۰۲
[۱۳۶] مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر‌الدین رازی، ص۹۵.
در سن ۴۴ یا ۵۹ سالگی با تجلیلات خاصی وارد هرات شد با ورود او به هرات اعیان و اشراف به صورت بی‌سابقه استقبال کردند روز اول که ارکان‌ سلطنت و اعیان مملکت حاضر بودند گفت: «اول واجب بر ارباب عقول، معرفت حضرت احدیت است و اعتراف به وحدانیت و بیشتر عوام از اهل ایمان و اسلام درین باب تقلید پیش گرفته‌اند و قوانین و ادله قاطعه و براهین و حجج ساطعه‌ای ورای ظهور القاء کرده و این ضعیف در اثبات این مطالب هزار دلیل اقامت کرده، می‌خواهم که به تقریر آن دلایل لب‌تشنگان این طریق را چاشنی‌ای از شراب تحقیق چشانم و سرگشتگان بادیه طلب را به سرچشمه معرفت رسانم و در آن مجلس قریب صد دلیل با الفاظ عذب چون زلال سلسبیل از برای ارشاد ابنای سبیل تقریر فرمود در آن محفل بعضی از اصحاب سلطان‌الاولیاء و برهان‌الاصفیاء قطب‌الاقطاب شیخ نجم‌الدین ابوالجناب الکبری حاضر بودند چون به حضور حضرت شیخ اعلی درجته فی العلیین بعضی مقالات را عرضه کردند شیخ فرموده‌اند که کاشکی ما نیز از فوائد آن مجلس مستفید می‌شدیم‌.
[۱۳۷] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۴۲.

از طرفی فخررازی هم به دوستان خود گفته بود: آیا کسی هست که به دیدن من نیامده باشد؟ گفتند: مردی گوشه‌نشین هست که به جائی نمی‌رود و از دنیا و اهل دنیا قطع علاقه کرده و نجم‌الدین کبری نام دارد. فخررازی گفته: تمام مردم بدیدن من آمده‌اند من که مردی واجب‌التعظیم هستم و شیخ‌الاسلام و مرشد، چرا به دیدن‌ من نیامده است‌.
[۱۳۸] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۴۲.

وقتی هم شنید که حضرت شیخ جهان نجم‌الدین کبری پس از شنیدن موضوع سخنرانی او در جمع امراء لشکری و کشوری فرموده است: «کاشکی ما نیز از فوائد آن مجلس مستفید می‌شدیم».
[۱۳۹] مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸.


۱۲.۲ - دیدار دو مرشد

در مجلس معارفه‌ای که دوستان بر پا نموده بودند تا دو مرشد شریعت و طریقت بهم برخورد کنند
[۱۴۰] مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸.
فخررازی به سعادت ملاقات شیخ جهان نجم‌الدین کبری مشرف شد. می‌گوید: «من با سلطان محمد خوارزمشاه چون به خدمت حضرت شیخ مشرف می‌شدیم شوکت و عظمت و سلطنت سلطان مذکور در جنب پادشاهی فقر حضرت شیخ چون ذره در پیش آفتاب می‌نمود».
[۱۴۱] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۵.

فخررازی از موضوع (دیدن نکردن حضرت نجم‌الدین کبری از خود) پرسید؟ شیخ نجم‌الدین کبری فرمود: من مرد فقیرم و در دیدار و عدم دیدار من تشریف و نقصانی به‌وجود نمی‌آید. فخررازی گفت: جوابی شاعرانه دادی و از آنجا که شریعت و طریقت روبرو می‌شوند بهتر است حقیقت را راه دهیم تا موضوع خوب‌تر روشن شود شیخ فرمود: دیدار شما چرا واجب است؟ فخررازی گفت: برای اینکه من پیشوای مسلمانانم و از جانبی مرد عالمی می‌باشم.
شیخ فرمود: اول العلم معرفه الجبار تو خدای خود را چگونه‌ می‌شناسی؟ فخررازی گفت: به صد دلیل. شیخ فرمود: برهان و استدلال برای آنست که شک را از میان بردارد (ا فی اللّه شک فاطر السموات و الارض) خدای تعالی در دل بندگان خود نوری تابیده است که گاهی شک نکنند و از دلیل و برهان بی‌نیاز باشند. این سخن برای فخررازی تاثیر عمیق کرد و اولین بار است که او در مقابل منطق نجم‌الدین کبری سر فرومی ‌آورد زیرا با هرکه در مباحثه را گشوده غالب آمده است‌
[۱۴۲] مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸- ۹۹.
فخررازی از آنجا که حمیت دانشمندی است قهر مستولی شد از شیخ سؤال کرد بعم عرفت اللّه؟ به چه شناختی خدای را؟ به واردات قدسی و مشاهدات انسی‌
[۱۴۳] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۲.
که عقل‌ها از درک آن عاجزند.
فخررازی می‌گوید: این جوابی بود که اصلا در مقابل هیچ نتوانستم گفت‌
[۱۴۴] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۵.
فخررازی گفت: این بر من چه حجت باشد؟ شیخ فرمود: ما لکم لا تعرفون لسانکم انتم قلتم بم عرفت و ما قلتم بعم تعرفوننی یعنی چیست شما را که در آداب بحث و جدال که در طریقه اهل قیل و قال است توجیه مرعی نمی‌دارید، شما از سبب شناختن من پرسیدید نه از شناسا گردانیدن و الزام حجت بر خود لاجرم در مقام منع این بر من حجت نیست گفتن از طریقه توجیه‌ بیرون است‌.
[۱۴۵] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۲ - ۴۳.

خدای را به خدای توان شناخت که: «عرفت ربی بربی» به چراغ آفتاب را نتوان دید
[۱۴۶] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
فخررازی به‌غایت متاثر شد و سؤال کرد که مرا چگونه آشنای حق می‌گردانی و به‌کدام وسیله به‌مقام معرفت می‌رسانی؟ شیخ فرمود: به طریق اطاعت و بذل طاقت، به‌قدر استطاعت و به خلع لباس وجود و در مقام مشاهده فانی گشتن از شهود و افتخار مجازی را که عبارت از ناموس فخررازی است، بیرون در گذاشتن و در خلوت‌خانه راز علم نیازمندی در محبت بی‌نیاز بر افراشتن و نامه هستی در نوشتن و در اوان ظهور الوهیت متحقق به‌حقایق این گشتن‌
[۱۴۷] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۳.
فخررازی می‌گوید هیچ نتوانستم گفت در خاطرم گذشت که آیا شیخ را معلوم شده است که من هزار دلیل در وحدانیت الهی نوشته‌ام. حضرت شیخ را به‌نور ولایت ظاهر شده فرمود که: من از آن دانا بیزارم که خدای را به استدلالات عقلی شناسد فی‌الحال در قدم شیخ افتادم و مرید شدم‌
[۱۴۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
دست ارادت شیخ گرفت و به تلقین ذکر و تعلیم طریق توجه به خلوت در آمد و به نفی خواطر مشغول شد و حضرت شیخ مراقب حال او می‌بود و امام را خاطر به مانوسات اوراد، دقایق تنزیل و حقایق تاویل و اسرار ریاضی و معقول و غوامض‌ فروع و اصول و بدایع معانی و ودایع حکم قرآن میل می‌کرد
[۱۴۹] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۴.
فریاد زد که مرا تحمل نیست درویشی نخواهم مرا بحال خویش بازآر
[۱۵۰] محسنی، منوچهر، تحقیق در احوال و آثار نجم‌الدین کبری، ص۱۴۴.
و چون دل را که خلوت‌خانه یار است از اغیار خالی نتوانست کردن به بهانه تجدید وضو از خلوت بیرون رفت و فی‌الحال متوجه هرات گشت‌.
[۱۵۱] کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۴.

دل نگهدارید‌ ای بی‌حاصلان‌
خاصه‌اندر صحبت صاحبدلان‌
معرفت الهی همچنان‌که حضرت شیخ جهان فرمودند اگر چه به واردات قدسی و مشاهدات انسی است اما از سپردن طریق عبودیت از بذل و طاعت و تصفیه باطن و تزکیه نفس چاره نیست و فخررازی نتوانست آنچه در سینه داشت دربازد و از یاد ببرد به بهانه وضو خلوت‌خانه را ترک گفته به هرات رفت، پس از این ملاقات بود که امام‌المتکلمین هرات در شک و تردید بسر می‌برد و با تمام مشغولیات که داشت نتوانست آن رویداد مهم زندگیش را فراموش کند از برکات تشرف به حضور حضرت شیخ نجم‌الدین کبری بود که سرانجام نیکو حاصلش گشت.

۱۲.۳ - خبر از مرگ فخررازی

مایل هروی می‌نویسد: «می‌گویند وقتی نجم‌الدین کبری در خوارزم آفتابه گلی به دستش بوده می‌خواست وضو بسازد به حیرت رفت و همان‌طور آفتابه به دستش بود بعد از لحظه یک‌باره آفتابه به زمین‌ رسید گفت الحمدللّه، مریدان از موضوع پرسیدند که سبب مکث و تفکر شیخ چه بود؟ شیخ نجم‌الدین کبری گفت: من می‌دیدم که فخررازی هنگام وفات می‌خواهد جان به جان آفرین تسلیم کند با شیطان در مجادله فکری گرفتار است و شیطان می‌خواست او را در بحث و استدلال مجاب کند و ایمان او را به غارت برد ولی دیدم که شیطان مغلوب شد و فخر‌الدین‌رازی ایمان به سلامت برد وقتی که مریدان او همان روز و ساعت را معلوم نمودند که با همان ساعت و روز امام فخر‌الدین‌رازی فوت شده است‌.
[۱۵۲] مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر‌الدین رازی، ص۱۰۰.



طریقت کبرویه منسوب به شیخ شهید نجم‌الدین کبری است که نسبت خرقه ارشاد و خلافت ایشان به واسطه شیخ‌الوری کهف‌الدین اسماعیل قصری به کمیل بن زیاد نخعی تابعی مشهور و یار شهید علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌رسد که در صفحات قبل به آن اشاره نمودیم ولی چون عده‌ای از مشایخ نسبتشان به شیخ نجم‌الدین کبری می‌رسد به‌طور فهرست‌وار به آن اشاره می‌کنیم:
سهروردیه: منسوب به شیخ شهاب‌الدین ابو حفص سهروردی است که هر چند تکامل مقامات معنوی او نزد عموی بزرگوارش بوده است لکن خرقه ارشاد و خلافت از دست شیخ نجم‌الدین کبری پوشیده است‌.
[۱۵۳] تذکره بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.
[۱۵۴] کرمانی، محمد بن مبارک، سیرالاولیاء، ص۳۵۴.

سهروردیه ملتانیه منسوب به شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی‌:
[۱۵۵] ریوانی، محمد عبدالشکور، تذکره علماء هند، ص۳۲ - ۳۳.

سهروردیه بزغشیه: منسوب به نجیب‌الدین علی بزغش شیرازی‌.
[۱۵۶] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۲۴.
[۱۵۷] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۱۰.

سهروردیه یسویه: منسوب به شیخ احمد یسوی‌.
[۱۵۸] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۱۱.

سهروردیه رجائیه: منسوب به شیخ علی الرجاء.
[۱۵۹] هنرفر، لطف‌الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۱۹۹.

سهروردی ملتانیه جمالیه: منسوب به شیخ جمال‌الدین اردستانی‌.
[۱۶۰] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۵۵.

سهروردیه ملتانیه عراقیه: منسوب به شیخ فخر‌الدین عراقی‌
[۱۶۱] خانلودی، شیرعلیخان‌، تذکره مرآة الخیال، ص۴۶.
[۱۶۲] تذکره بهاء‌الدین ملتانی، ص۱۷۳.

سهروردیه ملتانیه جلالیان: منسوب به سیدجلال جلالیان‌.
[۱۶۳] قدوسی، اعجازالحق، تذکره صوفیائی سرحد، ص۶۶.

سهروردیه ملتانیه هرویه: منسوب به امیرحسین رکن‌الدین عالم بن ابی‌الحسین هروی مشهور به سادات‌.
[۱۶۴] میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ص۱.
[۱۶۵] میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ص۲۳۰.

سهروردیه ملتانیه جلالیه: منسوب به سیدجلال اعظم بخاری‌.
[۱۶۶] آخوند درویزه ننگنهاری پيشاورى، تذکره الابرار، ص۵۲.
[۱۶۷] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص ۵۵، (ترجمه).

سهروردیه ملتانیه ناگوریه: منسوب به شیخ قاضی حمیدالدین ناگوری‌.
[۱۶۸] تذکره صوفیائی بنگال، ص۱۱۵.
[۱۶۹] سنبهلی، میرحسین دوست، تذکره حسینی، ص۱۶۱.

کبرویه حمویه: منسوب به سعد‌الدین حموی‌.
[۱۷۰] لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۲۷۰.

کبرویه مولویه: منسوب به جلال‌الدین خراسانی‌
[۱۷۱] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۲۷.
[۱۷۲] صفا، ذبیح‌اللّه، ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۶۵.
[۱۷۳] لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۲۶۳.

کبرویه جندیه: منسوب به بابا کمال جندی‌.
[۱۷۴] خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۲۷.

کبرویه جمالیه زاهدیه صفویه: منسوب به شیخ صفی‌الدین اردبیلی‌.
[۱۷۵] صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۶۸.
[۱۷۶] فرشته، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۷۱.
[۱۷۷] حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبش سربداران، ص۹۷.

کبرویه خلوتیه: منسوب به شیخ محمد خلوتی که خرقه ارشاد از نجم‌الدین کبری دارد.
[۱۷۸] بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۸۲.

کبرویه زاهدیه سیاه پوشیه: منسوب به شیخ محمد سیاه‌پوش‌.
[۱۷۹] ولادیمیر مینورسکی، تاریخ تبریز، ص۲۵۴.
[۱۸۰] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۲۰۶.

کبرویه باخرزیه: منسوب به شیخ سیف‌الدین باخرزی‌.
[۱۸۱] گوپاموی، محمد قدرت‌الله، نتائج الافکار، ص۲۹۷.
[۱۸۲] صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۹۴.
[۱۸۳] میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۴۳۲.

کبرویه علاء‌الدولویه. منسوب به شیخ علاء‌الدولویه سمنانی که به‌وسیله شیخ اسماعیل لیسی ادامه یافته است‌.
[۱۸۴] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۹۶ - ۹۷.

کبرویه مغربیه: منسوب به شیخ محمد شیرین مغربی‌.
[۱۸۵] میرعابدینی، ابوطالب، دیوان مغربی، ص۵.

کبرویه شطاریه: منسوب به شیخ عبداللّه شطاری‌.
[۱۸۶] میرعابدینی، ابوطالب، دیوان مغربی، ص۹ - ۱۰.

کبرویه همدانیه: منسوب به سیدعلی همدانی که به‌وسیله چهل تن از جانشینانش‌
[۱۸۷] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۲۴۱.
در سراسر هند و پاکستان و مغرب و مصر و سوریه و الجزایر ادامه یافته است.
کبرویه عبداللهیه: منسوب به سیدعبداللّه برزش‌آبادی‌.
[۱۸۸] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۴.

کبرویه نوربخشیه: منسوب به غوث اعظم سیدمحمد نوربخش‌.
[۱۸۹] تذکره المشایخ نوربخشیه، ص۱۴.

کبرویه نوربخشیه نوریه: منسوب به شیخ شمس‌الدین لاهیجی شارح گلشن راز.
[۱۹۰] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۲۰ - ۳۲۱.

کبرویه نوربخشیه همدانیه: منسوب به پیر محمد همدانی‌.
[۱۹۱] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۱۱۰.

کبرویه نوربخشیه فیض‌بخشیه سدیریه‌:
[۱۹۲] سلسله سدیریه نوربخشیه همدانیه به‌قلم محمد فرزند محمدعلی‌شاهی مشهدی سبزواری، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران شماره ۴۶۸۹.
منسوب به شیخ سدیری.
کبرویه نوربخشیه فیض‌بخشیه عراقیه: منسوب به میرشمس‌الدین عراقی‌
[۱۹۳] دعوت صوفیه نوربخشیه، ص۴۰.
تا عصر حاضر ادامه دارد.
کبرویه نوربخشیه مهرعلی‌شاهی: منسوب به شیخ علیمحمد همدانی مهر علی‌شاه‌
[۱۹۴] تذکره المشایخ نوربخشیه، ص۱۴.
تا عصر حاضر ادامه دارد و ایشان در حیات هستند.
کبرویه نوربخشیه عراقیه عون علی‌شاهی: منسوب به عون علی‌شاه پاکستانی‌
[۱۹۵] دعوت صوفیه نوربخشیه، ص۴.
تا عصر حاضر ادامه دارد.
نعمت‌اللهیه در کبرویه: مشایخ خرقه و حدیث این سلسله جلیله از دو طریق به سلسله مبارکه کمیلیه کبرویه می‌پیوندد.
طریق اول: جناب شاه نعمت‌اللّه ولی از شیخ عبداللّه یافعی او از شیخ نور‌الدین علی صوفی طوالشی او از قطب‌الدین فقیه بصال او از شیخ رشید‌الدین بغدادی او از شیخ شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی‌
[۱۹۶] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۳۰.
او از شیخ شهید نجم‌الدین کبری‌.
[۱۹۷] تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.

طریق دوم: طریق حدیث جناب شاه نعمت‌اللّه ولی از شیخ عبداللّه یافعی او از رضی‌الدین ابراهیم او از امام عز‌الدین فارقی او از ابوالعباس احمد بن محمد بن علی اصفهانی او از شیخ نجم‌الدین رازی او از شیخ شهید نجم‌الدین کبری‌.
[۱۹۸] شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۱۰۶.
[۱۹۹] مجموعه در ترجمه احوال شاه- نعمت‌اللّه ولی کرمانی، ص۶۱.



نسیم بی‌نیازی الهی وزیدن آغاز کرد، قوم غارتگر وحشی تاتار به خوارزم می‌رسیدند. شیخ نجم‌الدین اصحاب و مریدان کامل را که می‌بایستی فردا میراث‌دار عرفان عظیم او باشند امر فرمود که به بلاد خویش روند. آنان از ساحت اقدس پیر خویش استدعای عاجزانه نمودند تا شیخ بر آنها منت گذارده خوارزم را ترک کند لکن شیخ می‌فرماید: مرا اذن نیست و می‌باید در اینجا شهید شوم‌.
[۲۰۰] جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۳.
[۲۰۱] رازی، امین احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۳۱۸.
چنگیز و اولادش قبل از رسیدن به خوارزم در بخارا توقفی نمودند و قاضی‌خان را که اعلم علمای آن دیار بود با خویش به خوارزم آوردند و چون به خوارزم رسیدند قاضی‌خان به آن‌ها گفت که سلطان‌المشایخ شیخ نجم‌الدین کبری اینجاست با ایشان و مریدان ایشان گستاخی نتوان کرد، پسران چنگیز خان که سرخیل آن لشکر بودند قاضی‌خان را به رسالت نزد حضرت شیخ فرستادند که ما را با شما و مریدان شما کاری نیست. شیخ لطف فرمایند تا متعلقان و مریدان بیرون آیند که مبادا ندانسته امری واقع شود. قاضی آمد و پیغام گزارد.
[۲۰۲] ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.

شیخ در جواب فرمود: که هفتاد سال در زمان خوشی با خوارزمیان بودم. در وقت ناخوشی از ایشان تخلف کردن بی‌حرمتی باشد لشکر به خوارزم حمله کرد شیخ نجم‌الدین کبری با شهامت و ایمانی ذاتی در برابر دشمن دلیرانه به جنگ پرداخت تا عاقبت به سن ۷۸ سالگی در سال ۶۱۸ با تیری که به سینه مبارکش زده شده به ملاء اعلی عروج فرمود، و جمله منصور کبری ۶۱۸ ماده تاریخ اوست.


نجم‌الدین کبری در کنار تدریس علوم عالی اسلامی که حوزه بسیار مجلل و با شکوهی را تشکیل می‌داد و تربیت قابلان و ارشاد طالبان و دستگیری عاشقان بنا بر تقاضای شیفتگان و ارادتمندان خویش آثاری را پیرامون مسائل عرفان اسلامی تالیف فرموده است.
خوشبختانه برخی از آن میراث درخشان در کتابخانه‌های دنیا موجود و تعدادی از آن‌ها تنها نامشان محفوظ مانده است. کتاب حاضر یکی از مهم‌ترین آثار موجود از حضرتش به شمار می‌رود که مبدا تحقیقات عالی مشاهیر عرفان محسوب می‌شود، این اثر مهم ولی ناشناخته عرفان اسلامی را در سال ۱۹۵۷ میلادی دکتر فریتز مایر شرق‌شناس معروف آلمانی با مقدمه‌ای به زبان آلمانی منتشر نمود که یک نسخه آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود بود با راهنمائی و محبت دانشمند محترم آقای عبدالحسین حائری به آن دست یافتم و چون می‌خواستم ترجمه این اثر نفیس از هر عیب و نقصی مصون باشد از مترجم پرکار، دانشمند بزرگوار آقای حاج شیخ محمدباقر ساعدی خراسانی خواستم که زحمت ترجمه را تقبل کنند و ایشان پذیرفتند و با محبت انجام دادند.
امیدوار چنانم که این توفیق همیشه رفیق شفیق باشد «این دعا را از همه اهل جهان آمین باد».
خاک پای شیعیان‌
حسین حیدرخانی مشتاقعلی‌
[۲۰۳] نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال (ترجمه)، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، ۱جلد، انتشارات مروی – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۸.



۱. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱ ص۱۱۴.
۲. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۴- ۱۰۵.
۳. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
۴. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
۵. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
۶. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.
۷. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
۸. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
۹. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
۱۰. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۴.
۱۱. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۲، ص۱۰۵.
۱۲. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۷۶.
۱۳. جامی، عبدالرحمان، جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۰.
۱۴. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۵.
۱۵. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق‌الحقائق، ج۱، ص۱۰۵.
۱۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۸.    
۱۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶۹.    
۱۸. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۶.
۱۹. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.
۲۰. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
۲۱. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.
۲۲. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
۲۳. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۱۷.
۲۴. یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ص۴۴۲.
۲۵. سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱.
۲۶. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۱، ص۸۲.
۲۷. ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۲، ص۳۵۵.
۲۸. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱، ص۳۹۳.
۲۹. سبکی، عبدالوهاب، طبقات‌الشافعیه، ج۵، ص۱۱۴.
۳۰. مرتضی‌پور، اكبر، عارفان و صوفیان، ص۴۸.
۳۱. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
۳۲. سلسلة الاولیاء سید محمد نوربخش درج در جشن‌نامه‌ هانری کربن، ص۲۸.
۳۳. نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.
۳۴. نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۱۱۹.
۳۵. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۲.
۳۶. سلسلة الاولیا و سید محمد نوربخش درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۲۸.
۳۷. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.
۳۸. خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
۳۹. خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۴۳ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
۴۰. بغدادی، مجدالدین، تحفة‌البرره فی مسائل العشره، نسخه خطی شماره ۵۹۸ مجلس شورای اسلامی، ص۱۲۳.
۴۱. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱ قسم ۱ ص۷۳.
۴۲. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۵۶۰.
۴۳. باخرزی، یحیى، سرگذشت سیف‌الدین باخرزی، ص۸.
۴۴. کرمانی، محمد بن مبارک، سیرالاولیاء، ص۳۵۴.
۴۵. سمنانی، احمد بن محمد، تذکرة المشایخ در مجموعه سخنرانی‌ها و مقاله‌ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی، ص۱۵۳.
۴۶. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۴۲.
۴۷. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۱۹.
۴۸. رساله فتوت‌نامه، شماره ۷۷۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه از ص۷۸ -۸۴.
۴۹. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۲۵۳.
۵۰. روزبهان‌نامه، ص۱۸ مقدمه.
۵۱. سلسلة الاولیاء درج در جشن نامه‌هانری کربن، ص۴۸.
۵۲. خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۶، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
۵۳. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۹۷.
۵۴. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۹.
۵۵. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص۲۷.
۵۶. العقائد، چاپ حیدرآباد، ص۵۸.
۵۷. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۱۸.
۵۸. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۳۸۰.
۵۹. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۵۷۵.
۶۰. یافعی، عبدالله، تاریخ مرآة الجنان، ج۴، ص۴۰.
۶۱. ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۶، ص۷۹.
۶۲. خوانساری، سیدمحمدباقر، ترجمه روضات‌الجنات فی احوال‌العلماء و السادات، ج۲، ص۷.
۶۳. قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۴.
۶۴. آثار درویش محمد طبسی، ص۲۲۷.
۶۵. طباطبایی، محمدحسین، ولایت‌نامه، ص۲۴۱.
۶۶. نجفی، محمدجواد، ترجمه الکنی و الالقاب، ج۴، ص۲۹۴.
۶۷. خاتون‌آبادی‌، سیدعبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، ص۳۱۲.
۶۸. کبودر آهنگی، محمدجعفر، مرآة‌الحق، ص۱۳۰.
۶۹. رساله سیر شاه نعمت‌اللّه ولی در مجموعه شرح احوال شاه نعمت‌اللّه ولی تصحیح ژان اوبن، ص۲۹۹.
۷۰. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۸۳.
۷۱. نعمت‌الله ولی كرمانی، نعمت‌الله، رضوان المعارف الالهیه، ص۲۱.
۷۲. نوقانی، محمد بن احمد، آداب المسافرین، نسخه خطی شماره ۲۴۰۹ کتابخانه مرکزی دانشگاه، ص۱۹۶.
۷۳. امام‌، محمدکاظم‌، در ماهیت و مظاهر تصوف، ص۶۳.
۷۴. لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۱۳.
۷۵. لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۳۵۱.
۷۶. تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۳۹.
۷۷. یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه ایزدی، ص۴۳۴.
۷۸. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، شماره مسلسل ۱۹، ص۲۵۶۱.
۷۹. جنید شیرازی، معین‌الدین، شد الازار، ص۳۱۷.
۸۰. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۱۰۲ - ۱۰۳.
۸۱. رازی، نجم‌الدین، مرصاد العباد، مقدمه، ص۳۶.
۸۲. اصول تصوف، ص۲۰۰ - ۲۰۱.
۸۳. خاوری، اسدالله، ذهبیه تصوف علمی آثار ادبی، ج۱، ص۲۱۳.
۸۴. نجم‌الدین كبری، احمد بن عمر، مقدمه آداب الصوفیه، ص۱۴.
۸۵. حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان، بخش دوم، ص۵۱۷.
۸۶. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۳.
۸۷. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۸.
۸۸. خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
۸۹. نجم‌الدین كبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۰.
۹۰. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، قسم ۱، ج۱، ص۷۲.
۹۱. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.
۹۲. تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۹۹.
۹۳. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۲۵۰ - ۲۵۱.
۹۴. سلسله مشایخ صوفیان، نسخه خطی ۶/ ۳۱۶۷ کتابخانه مرکزی ص۲۴۴.
۹۵. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۴.
۹۶. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۰۸.
۹۷. مجذوب علیشاه همدانی، محمدجعفر، مراحل السالکین، ص۱۶۴.
۹۸. خاندان حموئی یزدی، المشیخه، نسخه خطی شماره ۲۱۳۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه.
۹۹. نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، دو رساله عرفانی، ص۲۵۲.
۱۰۰. آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، ص۲۲، مقدمه، به‌قلم آقای محمد خواجوی.
۱۰۱. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۷۸۹.
۱۰۲. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار، ج۱، ص۱۲۰.
۱۰۳. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۸.
۱۰۴. عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۱۰۰.
۱۰۵. عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۳۱۳.
۱۰۶. سیر اولیاء، ص۳۵۴.
۱۰۷. تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.
۱۰۸. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۸۲.
۱۰۹. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۶.
۱۱۰. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۱.
۱۱۱. میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۲۲۸.
۱۱۲. سمنانی، احمد بن محمد، تذکرة المشایخ در مجموعه سخنرانی‌ها و مقاله‌ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی، ص۱۵۹.
۱۱۳. قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۳.
۱۱۴. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۱۰۵.
۱۱۵. شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۷۲.
۱۱۶. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج۱، ص۸۱.
۱۱۷. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۱۹.
۱۱۸. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۰.
۱۱۹. یوگنی ادواردوویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ص۴۳۲.
۱۲۰. یافعی، عبدالله، تاریخ مرآة الجنان، ج۴، ص۴۱.
۱۲۱. میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۲۲۸.
۱۲۲. قادری هندی، محمد داراشکوه، سفینة‌الاولیاء، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
۱۲۳. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۶۶۹.
۱۲۴. شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۷۱.
۱۲۵. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۱.
۱۲۶. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۱۹.
۱۲۷. اصول تصوف، ص۳۰۲.
۱۲۸. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۰۵.
۱۲۹. عطار نیشابوری، محمد بن ابوبکر، مظهر العجائب، ص۶۷.
۱۳۰. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۲۳۰.
۱۳۱. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۷۸.
۱۳۲. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۳۱۸.
۱۳۳. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۲۶۷.
۱۳۴. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۵۰۵.
۱۳۵. اقبال آشتيانی، عباس، تاریخ عمومی ایران، ص۱۵۶.
۱۳۶. مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر‌الدین رازی، ص۹۵.
۱۳۷. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۴۲.
۱۳۸. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصایح الابرار، ص۴۲.
۱۳۹. مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸.
۱۴۰. مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸.
۱۴۱. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۵.
۱۴۲. مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر رازی، ص۹۸- ۹۹.
۱۴۳. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۲.
۱۴۴. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۵.
۱۴۵. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۲ - ۴۳.
۱۴۶. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
۱۴۷. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۳.
۱۴۸. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
۱۴۹. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۴.
۱۵۰. محسنی، منوچهر، تحقیق در احوال و آثار نجم‌الدین کبری، ص۱۴۴.
۱۵۱. کمال خوارزمی، حسین بن حسن، ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، ص۴۴.
۱۵۲. مایل هروی، شرح حال و زندگی و مناظرات فخر‌الدین رازی، ص۱۰۰.
۱۵۳. تذکره بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.
۱۵۴. کرمانی، محمد بن مبارک، سیرالاولیاء، ص۳۵۴.
۱۵۵. ریوانی، محمد عبدالشکور، تذکره علماء هند، ص۳۲ - ۳۳.
۱۵۶. تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۲۴.
۱۵۷. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۱۰.
۱۵۸. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۱۱.
۱۵۹. هنرفر، لطف‌الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ص۱۹۹.
۱۶۰. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۵۵.
۱۶۱. خانلودی، شیرعلیخان‌، تذکره مرآة الخیال، ص۴۶.
۱۶۲. تذکره بهاء‌الدین ملتانی، ص۱۷۳.
۱۶۳. قدوسی، اعجازالحق، تذکره صوفیائی سرحد، ص۶۶.
۱۶۴. میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ص۱.
۱۶۵. میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ص۲۳۰.
۱۶۶. آخوند درویزه ننگنهاری پيشاورى، تذکره الابرار، ص۵۲.
۱۶۷. نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص ۵۵، (ترجمه).
۱۶۸. تذکره صوفیائی بنگال، ص۱۱۵.
۱۶۹. سنبهلی، میرحسین دوست، تذکره حسینی، ص۱۶۱.
۱۷۰. لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۲۷۰.
۱۷۱. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۲۷.
۱۷۲. صفا، ذبیح‌اللّه، ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۶۵.
۱۷۳. لاهوری، غلام سرور، خزینة الاصفیاء، ج۲، ص۲۶۳.
۱۷۴. خوارزمی، حسین بن حسین، جواهرالاسرار و زواهر الانوار، ج۱، ص۱۲۷.
۱۷۵. صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۶۸.
۱۷۶. فرشته، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۷۱.
۱۷۷. حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبش سربداران، ص۹۷.
۱۷۸. بدخشانی، علی بن ظهيرالدين، جامع السلاسل، ج۱، قسم ۱، ص۸۲.
۱۷۹. ولادیمیر مینورسکی، تاریخ تبریز، ص۲۵۴.
۱۸۰. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۲۰۶.
۱۸۱. گوپاموی، محمد قدرت‌الله، نتائج الافکار، ص۲۹۷.
۱۸۲. صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، ص۱۹۴.
۱۸۳. میرغلام‌حسین، منشی طباطبایی، سیر المتاخرین، ج۱، ص۴۳۲.
۱۸۴. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۹۶ - ۹۷.
۱۸۵. میرعابدینی، ابوطالب، دیوان مغربی، ص۵.
۱۸۶. میرعابدینی، ابوطالب، دیوان مغربی، ص۹ - ۱۰.
۱۸۷. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۲۴۱.
۱۸۸. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۴.
۱۸۹. تذکره المشایخ نوربخشیه، ص۱۴.
۱۹۰. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۲۰ - ۳۲۱.
۱۹۱. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۱، ص۱۱۰.
۱۹۲. سلسله سدیریه نوربخشیه همدانیه به‌قلم محمد فرزند محمدعلی‌شاهی مشهدی سبزواری، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران شماره ۴۶۸۹.
۱۹۳. دعوت صوفیه نوربخشیه، ص۴۰.
۱۹۴. تذکره المشایخ نوربخشیه، ص۱۴.
۱۹۵. دعوت صوفیه نوربخشیه، ص۴.
۱۹۶. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۳۳۰.
۱۹۷. تذکره شیخ بهاء‌الدین ذکریا ملتانی، ص۴۰.
۱۹۸. شیرازی، محمدمعصوم، طرایق الحقائق، ج۲، ص۱۰۶.
۱۹۹. مجموعه در ترجمه احوال شاه- نعمت‌اللّه ولی کرمانی، ص۶۱.
۲۰۰. جامی، عبدالرحمان، نفحات‌الانس، ص۴۲۳.
۲۰۱. رازی، امین احمد، هفت اقلیم، ج۳، ص۳۱۸.
۲۰۲. ابن‌کربلایی، حافظ حسین‌، روضات‌الجنان و جنات‌الجنان، ج۲، ص۳۲۶.
۲۰۳. نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال (ترجمه)، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، ۱جلد، انتشارات مروی – تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۸.



سایت علما و عرفا، برگرفته از مقاله «نجم‌الدین کبری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۲/۲۷.    




جعبه ابزار