• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مهدی شخصی و مهدی نوعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این حال روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول (صلي‌الله‌عليه‌وآله) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است.



لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم، همۀ پیامبران و اوصیا (علیهم‌لسلام) مهدی هستند. حتی به کار بردن این واژه دربارۀ افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافته‌اند، جایز است. با این حال روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فرا خوانده است که در ردیف منتظران ظهور او باشند.


براساس اخبار معتبر، مهدی لقب موعود آخر الزمان است که حتی تبار و اوصاف او در احادیث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگی‌ها بر هیچ‌کس، جز امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری (علیه‌السلام) قابل تطبیق نیست.
لقب مهدی به این معنا (مورد هدایت خدا و احیاگر اسلام و پرکنندۀ جهان از عدل‌وداد و...) نخستین بار دربارۀ آن حضرت به کار رفت و این، در عصر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام گرفت و مهدی به عنوان رهایی‌بخش، معرفی شد.


مهدی به مفهوم نوعی، فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل‌وداد خواهد کرد. این، از هیچ‌یک از روایات نقل شده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان (علیهم‌لسلام) قابل استفاده نیست.

۳.۱ - دیدگاه منطق و برهان

از نظر منطق و برهان، «نوعی بودن مهدی» باطل و نادرست است؛ چراکه نقض غرض می‌شود. مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل‌وداد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت، هر قدرتمند دروغ‌گویی، می‌تواند ادعا کند مهدی است و به نام عدالت‌گستری، به چپاول جهان بپردازد. در این صورت وعده‌های قرآن و پیامبران، باطل و دروغ بوده یا وجود مهدی پس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آن‌که او مهدی موعود است، وجود ندارد. در تاریخ اسلام، دیده شده است مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خون‌ها که نریختند؛ چه ظلم‌ها و ستم‌ها که نکردند؛ پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای مردم آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.

۳.۲ - منافات داشتن با آموزه‌های اسلام

نیز مهدی نوعی، با آموزه‌های اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر، مستلزم آن است که سال‌ها زمین، خالی از حجت باشد و این هم برخلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاسته‌اند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشته‌اند یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند.
[۱] صدر، سید رضا، راه مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف)، ص۶۳ ـ ۶۴ (با تصرف).


۳.۳ - دیدگاه یکی از علمای شیعه

یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است:
موضوع مهدی، نه اندیشۀ چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیش‌گویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر می‌برد. در میان ما - با گوشت و خون خویش - زندگی می‌کند؛ ما را می‌بیند و ما نیز او را می‌بینیم (اما نمی‌شناسیم). در فضای دردها، رنج‌ها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است... در احادیث نیز، پیوسته به انتظار فرج و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است، تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند.
این تشویق، تحقق همان هم‌بستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. این هم‌بستگی و پیوند پدید نمی‌آید، مگر این‌که مهدی را هم‌اکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسم یافتن مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) تحرک تازه‌ای به «فکر انتظار منجی» می‌بخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیش‌تری برخوردار می‌کند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستم‌ها پرداخته و رهبر منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس می‌کند و نوعی مقاومت و شکیبایی برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده است، ایجاد می‌شود.
[۲] صدر، سید محمدباقر، جست‌وجو و گفت‌وگو پیرامون حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف)، ص ۶ ـ ۸.


۳.۴ - دیدگاه یکی از علمای معاصر

یکی از دانشمندان معاصر نیز بحث «مهدی نوعی» را براساس دیدگاه صوفیه چنین شرح کرده است:

صوفیه اعتقاد به ولایت عامه و مهدویت نوعیه دارند و اولیا را منحصر به دوازده امام نمی‌دانند. امروز هم بیشتر عقیده دارند که پیر آن‌ها در زمان خود، ولیّ است و هر قطبی، منصب ولایت دارد. کسانی امثال بایزید بسطامی، منصور حلاج، محی الدین عربی، احمد غزالی و جنید بغدادی را «ولیّ» می‌دانند.
... عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده که مخالف اساس معتقدات شیعه است، باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) می‌زنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولیّ اللّه المطلق و مهدی موعود جهان که بعد از امام عسکری (علیه‌السلام) جز او ولیّ و قطب و امامی نیست، اهل معنی و اهل لب و «اهل حق» می‌دانند.

۳.۵ - سروده‌ای از مولوی

گویی مولوی نیز در مثنوی چنین دیدگاه ناروایی را مطرح می‌کند:

پس به هر دوری ولیّی قائم است ••• تا قیامت آزمایش دائم است
پس امام حیّ قائم آن ولی است ••• خواه از نسل عمر خواه از علی است
مهدی و هادی وی است ای راه‌جو! ••• هم نهان و هم نشسته پیش‌رو
او چه نور است و خرد جبرئیل اوست ••• و آن ولی کم از او قندیل اوست
[۳] مجلسی، محمدباقر، مهدی موعود (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) (ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص۳۴۰، پاورقی.



بنابراین شیعه با رد این انگاره، فقط به مهدی شخصی معتقد است.



۱. صدر، سید رضا، راه مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف)، ص۶۳ ـ ۶۴ (با تصرف).
۲. صدر، سید محمدباقر، جست‌وجو و گفت‌وگو پیرامون حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف)، ص ۶ ـ ۸.
۳. مجلسی، محمدباقر، مهدی موعود (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) (ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص۳۴۰، پاورقی.



فرهنگ‌نامه مهدویت، سلیمانیان، خدامراد، ص۴۳۴، برگرفته از مقاله «مهدی شخصی و مهدی نوعی».    


رده‌های این صفحه : مهدویت




جعبه ابزار