منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در میان شیعیان مشهور است که کاروان اهل بیت
حضرت سید الشهدا (علیهالسّلام) در راه بازگشت از
شام در روز بیستم
صفر به
کربلا رسیدند
و در آنجا
جابر بن عبدالله انصاری را که به
زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) رفته بود؛ ملاقات کردند؛ اما در این مطلب که آیا اهل بیت امام حسین (سلاماللهعلیه) در اولین اربعین به کربلا رسیدند؛ اختلاف است. برخی از اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید
و حتی محال دانستهاند. در ادامه، دیدگاههای شاخصترین چهرههای این گروه را از نظر میگذرانیم.
در میان شیعیان مشهور است که
جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز بیستم صفر به زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) رفت
و در همان روز، اهـل بیـت در راه بازگشت از شام، به کربلا رسیده، جابر را در آنجا ملاقات کردند. همچنین در این روز سر امام حسین به بدن ملحق،
و همان جا دفن شد.
شیخ مفید،
شیخ طوسی در این باره مینویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیهالسّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه به کربلا آمد
و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».
در این که آیا اسرای کربلا، مستقیما از شام به مدینه رفتهاند یا از کربلا عبور کردهاند؛ اختلاف است. از بعضی از گزارشات استفاده میشود که خروج از شام در بیستم ماه صفر یعنی روز اربعین بوده است.
اگر این
روایت را بپذیریم نمیتوانیم قائل شویم که اهل بیت (علیهالسّلام) در اربعین به کربلا رسیدهاند. اما طبق برخی از نقلها سر مقدس امام حسین (علیهالسّلام)
و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به
امام سجاد (علیهالسّلام) سپرده شد
و آن حضرت بیستم ماه صفر آنها به بدنها ملحق کرد
و به مدینه رفت.
این روایت مورد انکار بسیاری از علمای
شیعه قرار گرفته است.
بنابراین برخی از اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید
و حتی محال دانستهاند. بزرگانی همچون
ابن طاووس،
علامه مجلسی،
میرزاحسین نوری،
شیخ عباس قمی،
ابوالحسن شعرانی،
شهید مطهری،
رسول جعفریان،
محمدابراهیم آیتی و ... منکر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول هستند.
از دیرباز در میان
شیعه مشهور شـده اسـت کـه
ابن نما حلی (٦٤٥ق) در کتاب
مثیر الاحزان و سید بن طاووس در کتاب
ملهوف، ورود اهل بیت را در اربعین اول تاییـد کـرده انـد. برخی از پژوهشگران معاصر نیز بر این نکته تاکید ورزیدهاند؛
اما چنین نسبتی درست به نظر نمیرسد؛ چراکه این دو، اندیشمند تنها از ورود اهل بیت به کربلا
و ملاقات بـا جابر
خبر دادهاند؛ بی آنکه تاریخ این ملاقات را ذکر کرده باشند. به نظر میرسد چنین نسبتی به سید، از اینجا ناشی شده است که
شیخ مفید و شیخ طوسی گفتـه انـد روز اربعین روزی است که
جابر بن عبدالله به
کربلا آمد. از آنجاکه در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از حضور اهل بیت در کربلا در زمانی دیگر به میان نیامده است، عدهای از سخن سید چنین برداشت کردهاند که ناگزیر ملاقات اهل بیت با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید
و شیخ طوسی که تصریح به حضور جابر در کربلا در روز اربعین کردهاند، نه تنها به ملاقات اهل بیت با جابر اشاره نکردهاند، بلکـه تـصریح کردهاند که در این روز اهل بیت از شام رهسپار مدینه شدند، نه آنکه به کربلا رسیدند. سید ابن طاووس
و ابن نما نیز که تصریح به ملاقات کردهاند، هیچ اشارهای به وقوع این ماجرا در روز اربعین نکردهاند. چنانکه
محدث قمی نیز به این نکته اشاره کرده است.
عبارت ابن نما در این باره چنین است: «
و لما مر عیال الحسین بکربلاء وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعة من بنیهاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد فتلاقوا بالحزن والاکتیاب والنوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب».
ابن طاووس نیز در این باره چنین نگاشته است: «
و لما رجع نساء الحسین وعیاله من الشام وبلغوا العراق، قالوا للدلیل مـر بـنـا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعة من بنیهاشم ورجالا من آل رسول الله صلی الله علیه وسلم قد وردوا لزیارة قبر الحسین فوافوا فی وقت واحد وتلاقوا بالبکاء والحزن واللطم واقاموا المآتم المقرحة للاکباد واجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاماً».
حتی ابن طاووس در اثر دیگرش به نام
الاقبال بالاعمال الحسنة که تا نه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تــا هفتاد سالگی مشغول نگارش
و تدوین آن بوده است، پس از نقل قول شیخ مفید
و شیخ طوسی (مبنی بر حرکت اهل بیت از شام به مدینه در روز اربعین)،
و قولی که اربعین را روز ورود اسرا از
شام به
کربلا می داند، رسیدن اهل بیت را به کربلا در روز بیستم
صفر سال ٦١ قمری به صراحت نفی می کند. شایان توجه است که تعبیر
شیخ طوسی در مصباح در این باره «بازگشت» است نه «رسیدن» که ابن طاووس گفته است: «
و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا ابی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب من الشام الی مدینة الرسول صلی الله علیه وسلم».
روشن است که این دو واژه، معانی متفاوتی دارند. از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر میرسد پس قولی که سید ابن طاووس به شیخ طوسی نسبت داده
و سپس آن را بعید شمرده است اصلاً دیدگاه شیخ طوسی نیست تا درباره صحت آن بحث شود.
سید ابن طاووس اصل آمدن اهل بیت را به کربلا، نه در کتاب
ملهوف نفی میکند
و نه در کتاب اقبال؛ اما سخنان او در اقبال، قرینه روشنی است که اثبات میکند وی در کتاب ملهوف نیز حکم به ورود اهل بیت در اربعین (چنـان کـه بـه وی نسبت دادهاند) نکرده است؛ چراکه اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب اقبال (که آن را سالها بعد از ملهوف نگاشته است)، بیان میکرد که من از گفته خود در کتاب ملهوف برگشتهام
و نظر نهایی من در این باره، این است که اکنون میگویم. بنابراین ابن طاووس منکر ورود اهل بیت به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری است
و گزارش ابن نما نیز همانند گزارش سید ابـن طـاووس، تنهـا حاکی از حضور اهل بیت در کربلاست؛ اما معلوم نیست این رویداد در چه روزی بوده است. لذا
سیّد ابن طاووس بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا (علیهالسلام) را در اربعین اوّل، مستبعد میداند؛ ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست. متن عبارت ایشان، این است: «در
مصباح المتهجّد دیدم که خانواده امام حسین (علیهالسلام)، در روز بیستم صفر، به همراه مولایمان امام سجّاد (علیهالسلام) وارد مدینه شدند
و در غیر این کتاب، آمده که آنان در بازگشت از شام، روز بیستم صفر به کربلا رسیدند
و این هر دو قول، بعید است؛ زیرا عبید اللّه بن زیاد ـ که لعنت خدا بر او باد ـ به یزید، نامه نوشت
و حادثه کربلا را برایش گزارش کرد
و از وی اجازه خواست که خاندان امام حسین (علیهالسلام) را بفرستد،
و تا جواب یزید نرسید، اقدامی صورت نداد
و این کار، به حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد.
و نیز روایت شده که وقتی کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایی ماندند که از گرما
و سرما، در امان نبودند
و صورت قضیّه، مقتضی است که اهل بیت، تا رسیدن به عراق یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تاخیر داشتهاند. پس عبورشان از کربلا در بازگشت (از شام)، شدنی است؛ ولی در بیستم صفر نمیتوانند رسیده باشند. چراکه آنان در آنجا، طبق آنچه روایت شده است، جابر بن عبدالله انصاری را ملاقات کـرده انـد
و اگر جابر به قصد زیارت از حجاز به راه افتاده باشد، رسیدن
خبر به او
و آمـدنش به کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیازمند است».
با تامّل در این سخن، روشن میشود که میان کلام سیّد ابن طاووس در این جا با آنچه در کتاب
الملهوف نقل کرده که خاندان امام حسین (علیهالسلام) در بازگشت از شام، از کربلا عبور کردهاند، تعارضی وجود ندارد. آنچه ایشان بعید میداند، رسیدن اهل بیت امام (علیهالسلام) در اربعین سال ۶۱ هجری (اربعین اوّل) به کربلاست، نه مطلقِ عبور آنها از آن جا. بنا بر این، آنچه گفته شده که سیّد ابن طاووس در کتاب
الاقبال از سخن خود در الملهوف عدول کرده،
صحیح نیست
و ناشی از عدم تامّل در کلام ایشان است.
علامه مجلسی (۱۱۱۱ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا در روز اربعین است. وی در این باره نوشته است:
«در
اخبار، علت
استحباب زیارت اربعین بیان نشده است؛ اما قول مشهور در بین اصحاب علم این است که علت این استحباب، بازگشت اهل بیت حسین در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشت شان از شام،
و همچنین ملحق کردن سرهای شهدا به اجساد مطهرشان به دست
علی بن الحسین (علیهالسّلام) است. قول دیگر در این باره آن است که اهل بیت در این روز به
مدینه بازگشتند. اما هر دو قول جداً بعید است؛ چراکه این مدت زمان (چهل روز) برای این دوامـر (رسیدن به کربلا یا مدینه) کافی نیست؛ چنان که این امر از
اخبـار و قراین پیداست. اما اینکه این امر در سالی دیگر رخ داده باشد نیز بعید است».
میرزاحسین نوری (١٢٥٤-۱۳۲۰ق) در کتاب
لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در ملهوف مبنی بر آمدن اسرا به کربلا، به نقد آن میپردازد. وی ضمن بیان دلایلی برای اثبات نظریّه خود، مبنی بر باز نگشتن اهل بیت امام (علیهمالسّلام) به کربلا، میگوید: «بر هر ناظری در کتب مقاتل، مخفی نیست که بعد از ندامت ظاهری رِجس پلید
یزید و عذر خواستن
و مخیّر نمودنْ آل اللّه را بین ماندن در شام
و برگشتن به وطن اصلی (مدینه طیّبه)
و اختیار کردن ایشان، مراجعت را، در این که به عزم
مدینه از شام بیرون رفتند
و از
عراق و کربلا، ذکری در آن جا نبود
و بنا به رفتن آن صوب نبود
و راه شام به عراق، از خودِ شام، از راه
حجاز جدا میشود
و قدر مشترکی ندارند، چنان که از متردّدین شنیده شده
و از اختلاف
طول این سه بَلَد با یکدیگر معلوم میشود. پس هر که خواهد از شام به عراق رود، از آن جا عازم
و به خطّ عراق، خواهد سیر کرد
و اگر اهل بیت از آن جا به این عزم بیرون آمدند ـ چنان که ظاهر عبارت لهوف استـ، بی اطّلاعِ آن خبیث
و بی اذن او، هرگز برای ایشان، میسّر نبوده
و نشود
و در آن مجالس، ذکری از این عزم نشود.
و ظاهر است که در سیر به عراق، جز زیارت تربت مقدّسه، مقصدی نداشتند
و گمان نمیرود با آن خُبث شریره یزید
و پلیدیِ فطرتش، اگر اظهار میکردند
و اذن میخواستند، راضی شود
و اذن دهد
و مصارف سفر را دو چندان کند، با آن دنائتِ طبع
و بی حیایی که دویست
دینار دهد
و بگوید: این، به عوضِ آنچه از شما رفته! به هر حال، این استبعادی است که بالمَرّه، وثوق را از کلام آن راویِ مجهول که در لهوف از او نقل کرده ـ
و البتّه یکی از اهل سِیَر
و تواریخ است ـ، میبَرَد
و چون منضم شود به آن، شواهد مقدّمه، اساس این احتمال از اصل، خراب خواهد شد
و با این حال،
اخبار جزمی روضه خوانان به وقوع این واقعه به مجرّد کلام مذکور، کاشف از نهایت جهل
و تجرّی است
و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابی مِخنَف، قناعت میکردند
و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلب ویران نمیکاشتند. آن گاه این همه شاخه
و برگ از او نمیرویانیدند. پس از آن، این همه میوههای گوناگونِ اکاذیب از آن نمیچیدند
و از زبان حجّت بالغه خداوند،
حضرت سجّاد (علیهالسلام)، این همه
دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر، نقل نمینمودند...».
شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ق) نیز به پیروی از استادش محدث نوری، منکر حضور اهل بیت در کربلا در روز اربعین شده است. محدّث قمّی، مینویسد: «مکشوف باد که ثقات محدّثین
و مورّخین، متّفقاند؛ بلکه خودِ سیّد جلیل علی بن طاووس نیز روایت کرده که بعد از شهادت
حضرت امام حسین (علیهالسلام)،
عمر سعد ملعون، نخست، سرهای شهدا را به نزد ابن زیادِ لعین، روانه کرد
و از پس آن، روز دیگر، اهل بیت را به جانب
کوفه برد
و ابن زیاد خبیث، بعد از شناخت
و شماتت با اهل بیت، ایشان را محبوس داشت
و نامه به یزید بن معاویه فرستاد که در باب اهل بیت
و سرها، چه عمل نماید. یزید لعین، جواب نوشت که به جانب شام، روان باید داشت. لاجرم، ابن زیاد ملعون، تهیّه سفر ایشان نموده
و ایشان را به جانب شام فرستاد.
و آنچه از قضایای عدیده
و حکایت متفرّقه سِیر ایشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده، چنان مینماید که ایشان را از راه سلطانی
و قُرا
و شهرهای معموره، عبور دادهاند که قریب چهل منزل میشود،
و اگر قطع نظر کنیم از ذکر منازل ایشان
و گوییم از برّیه غربی فرات، سیر ایشان بوده، آن هم قریب به بیست روز میشود؛ چه، مابین کوفه
و شام به خطّ مستقیم، یکصد
و هفتاد
و پنج فرسخ گفته شده
و در شام هم قریب به یک ماه، توقّف کردهاند، چنان که سیّد، در اقبال فرموده: روایت شده که اهل بیت، یک ماه در شام، اقامت کردند در موضعی که ایشان را از سرما
و گرما نگاه نمیداشت ـ. پس با ملاحظه این مطالب، خیلی مستبعد است که اهل بیت بعد از این همه قضایا، از شام برگردند
و روز بیستم شهر صفر ـ که روز اربعین
و روز ورود جابر به کربلا بوده ـ به کربلا وارد شوند،
و خودِ سیّد اجل، این مطلب را در اقبال، مستبعد شمرده، به علاوه آن که اَحَدی از اَجلّای فنّ حدیث
و معتمدین اهل سِیَر
و تواریخ در مقاتل
و غیره، اشاره به این مطلب نکردهاند، با آن که ذکر آن از جهاتی شایسته بود؛ بلکه از سیاق کلام ایشان، انکار آن معلوم میشود ـ چنان که از عبارت
شیخ مفید در باب حرکت اهل بیت به سمت مدینه در یافتی
و قریب این عبارت را ابن اثیر
و طبری
و قرمانی
و دیگران، ذکر کردهاند
و در هیچ کدام، ذکری از سفر عراق نیست ـ؛ بلکه شیخ مفید
و شیخ طوسی
و کفعمی گفتهاند که: در روز بیستم صفر، حرم حضرت ابی عبد اللّه الحسین (علیهالسّلام) رجوع کردند از شام به مدینه
و در همان روز، جابر بن عبد اللّه، به جهت زیارت امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا آمد
و اوّلْ کسی است که امام حسین (علیهالسّلام) را زیارت کرد.
و شیخ ما، علّامه نوری ـ طاب ثراه ـ در کتاب لؤلؤ
و مرجان، کلام را در ردّ این نقل، بسط تمام داده.
و از نقل سیّد ابن طاووسْ آن را در کتاب خود، عذری بیان نموده، ولکن، این مقام را گنجایش بسط نیست».
ابوالحسن شعرانی (١٣٥٢ش) نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در بیستم صفر است. شعرانی میگوید: «بسیاری از علما، زیارت قبر مطهر را توسط اهل بیت در روز اربعین، مستبعد میشمارند مخصوصاً حاجی میرزاحسین نوری طبرسی در لؤلؤ
و مرجان، سخت انکار کرده است
و ما پیش از این گفتیم دلیلی بر انکار اصل زیارت در روز اربعین نداریم اما به ظن غالب، این زیارت هنگام رفتن بـه شـام بـوده، نه بازگشتن
و اگر بگوییم بعض از روات در این خصوصیت سهو کرده
و هنگام بازگشتن گفته، آسان تر مینماید از اینکه بگوییم اصلا زیارت نکردند».
استاد شهید
مرتضی مطهری،
خبر ملاقات جابر را با اهل بیت انکار کرده
و درباره آن گفته است: «اربعین که میرسد، همه این
روضه را میخوانند
و مردم هم خیال میکنند این طور است که اُسرا از شام به کربلا آمدند
و در آن جا با جابر، ملاقات کردند
و امام زین العابدین (علیهالسلام) هم با جابر ملاقات کرد، در صورتی که بجز در کتاب
لهوف ـ که آن هم نویسنده اش یعنی
سیّد ابن طاووس، در کتابهای دیگرش آن را تکذیب کرده
و لااقل، تایید نکرده است ـ در هیچ کتاب دیگری، چنین چیزی نیست
و هیچ دلیل عقلیای هم این را تایید نمیکند؛ ولی مگر میشود این قضایایی را که هر سال گفته میشود، از مردم گرفت؟! جابر، اوّلین زائر امام حسین (علیهالسلام) بوده است
و اربعین هم، جز موضوع زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام)، هیچ چیز دیگری ندارد. موضوعِ تجدید عزای اهل بیت نیست. موضوعِ آمدن اهل بیت به کربلا نیست. اصلاً راه شام از کربلا نیست. راه شام به مدینه، از همان شام، جدا میشود».
ظاهرا این نظریّه، مبتنی بر آن چیزی است که
محدّث نوری در کتاب
لؤلؤ و مرجان، در این باره آورده است.
محدّث قمّی نیز در این باره از استاد خود تبعیت کرده است.
شایان ذکر است که اگر مقصود استاد از
خبر ملاقات با جابر، اشاره به وقوع آن در روز اربعین باشد، ابن طاووس حتی در کتاب ملهوف نیز، چنین چیزی را نگفته است.
محمدابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که ماجرای ورود اهل بیت را به کربلا در روز بیستم
صفر سال ۶۱ قمری، فاقد مستند تاریخی میداند
و معتقد است نمیتوان برای آن سند قابل اعتمادی یافت. آیتی میگوید: «حق آن است که تاریخ حرکت آنان از
دمشق به طرف مدینه
و تاریخ ورود آنان به شهر مقدس
مدینه هیچ کدام به درستی معلوم نیست
و نمیدانیم که هریک از این وقایع
و حوادث در چه تاریخی روی داده است
و اگر کسی بخواهد ازروی
حدس و گمان،
و نه ازروی
یقین، تاریخ هر یک از این حوادث را تحقیق کند، میتواند بگوید اهل بیت امام پس از آنکه در روز دوازدهم محرم سال ۶۱ قمری وارد کوفه شدند
و در حدود یک ماه یعنی تا حدود بعد از نیمه ماه صفر در کوفه زندانی بودهاند
و یکی دو روز پیش از اربعین، آنان را به شام فرستادهاند
و چنانکه بعضی نوشتهاند در حدود نیمه ماه ربیع الاول وارد دمشق شدهاند، اما دیگر نمیتوان گفت که تا کی در دمشق ماندهاند
و کی از آنجا حرکت کردهاند
و در چه تاریخی به مدینه رسیدهاند
و اگر مدرکی قابل اعتماد
و استناد میداشتیم که اسیران اهل بیت در چهلم شهادت امام به کربلا آمدهاند، میگفتیم که این امر در موقع رفتن به شام بوده است، نه در موقع برگشتن از شام».
سیدجعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است. شهیدی با طرح چند پرسش، در صحت این نظریه تردید کرده
و گفته است: «مسلماً چنین چیزی دور از حقیقت اسـت. رفتن
و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه
و از آنجا به دمشق
و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت میخواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان
و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنـان بـه دمـشـق
و پاسخ رسیدن، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت میخواهد. فرض اینکـه کـاروان در اربعین سـال دیگر (سال ٦٢) به کربلا رسیده، نیز درست نیست چراکه ماندن آنان در دمشق بـرای مدتی
طولانی، بـه صـلاح یزیـد نـبـود. به هر حال هالهای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است
و در نتیجه دستکاریهای فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمیداند».
رسول جعفریان نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. او در این خصوص مینویسد: «شهید محراب مرحوم حاج
سید محمدعلی قاضی طباطبایی کتابی مفصل درباره اربعین نوشت...، هدف ایشان در این کتاب این بود که ثابت کند: آمدن اسرا از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست... اما به نظر می رسد در اثبات نکته مورد نظر، با همه زحمتی که مولف محترم کشیده، چندان موفق نبوده است... چرا که به فرض که طی این مسیر برای یک کاروان در زمان کوتاهی با آن همه زن
و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که اصل این
خبر در منابع تاریخی از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمیکند. علاوه بر این علمای بزرگ
شیعه و سنی به آن اشاره نکردهاند.
شیخ مفید در
الارشاد،
ابومخنف در
مقتل الحسین،
بلاذری در
انساب الاشراف،
دینوری در
اخبار الطوال و ابن سعد در
الطبقات الکبری اشارهای به بازگشت اسرا به کربلا نکردهاند بلکه برعکس تصریح کردهاند
و نوشتهاند روز اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین (علیهالسلام) وارد مدینه شده یا از شام خارج شدهاند».
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۸۵-۲۹۰.