مفهوم حصر و استثنا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفهوم حصر و استثنا به اقوال پیرامون دلالت جمله
حصر و
استثنا بر نفی
حکم از غیر محصور و غیر مستثنی اطلاق میشود.
یکی از اقسام
مفهوم مخالف ، «مفهوم حصر و استثنا» بوده و به معنای
دلالت التزامی جمله حصر و استثنا بر نفی طبیعی حکم از غیر محصور و غیر مستثنی است؛ برای مثال، در
آیه : ﴿اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا﴾
ولیّ
مسلمانان ، در
خداوند ،
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
امام علی علیهالسّلام منحصر شده (مطابق شان نزول آیه) و از غیر آنها نفی شده است، و یا در مثال «جاء القوم الاّ زیداً» طبیعت حکم آمدن از زید نفی شده است.
برخی از
علما ، مانند «
غزالی »، «
آمدی » و «
صاحب فصول »
مفهوم حصر را از
مفهوم استثنا مستقل دانستهاند، ولی اکثر علما معتقدند مفهوم حصر و استثنا یکی است و استثنا از این باب که مفید
حصر است مفهوم دارد. به نظر میرسد این اختلاف مبتنی بر این مسئله است که از «حصر» معنای اعم اراده شود یا اخصّ. توضیح این که: حصر به معنای
اخص ، همان «
قصر » در اصطلاح
اهل بلاغت ، و به معنای «اختصاص دادن چیزی به چیزی، و نفی آن از چیزهای دیگر» است (القصر فی الاصطلاح تخصیص شیء بشیء بعبارة مخصوصة). حصر به این معنا در مقابل استثنا است، اما حصر به معنای اعم شامل قصر و استثنا (که معنای مطابقی آن اخراج است) میشود.
ادوات حصر عبارت است از: اِلاّ، اِنّما، بَل و هیئتهای دلالت کننده بر حصر.
لفظ «اِلاّ» در سه معنا کاربرد دارد:
۱.
صفت به معنای غیر؛ در این کاربرد، به بحث
مفهوم وصف ملحق میشود که مفهوم داشتن آن مورد اختلاف است؛
۲. «الاّ» ی استثنائیه، مثل: «اکرم العلماء الاّ الفاسقین منهم»، که بر انتفای حکم مستثنی منه (اکرام) از
مستثنی (علمای
فاسق ) دلالت میکند؛
۳.
ادات حصر بعد از نفی، مثل: «لا صلوة الاّ بطهور» که حقیقت
نماز را از نماز بیطهارت نفی میکند. این قسم به همان قسم دوم، یعنی «الاّ» ی استثنائیه بر میگردد.
لفظ «بل» گاهی برای دلالت بر این مطلب میآید که ماقبل آن به
غلط یا از روی
غفلت صادر شده است، و گاهی برای تاکید ماقبل، و گاهی نیز برای نفی و ابطال ماقبل میآید، که همین کاربرد اخیر مورد بحث و مفید حصر است.
هیئتهای دلالت کننده بر حصر، متعدّد میباشد که در
علم بلاغت از آنها به تفصیل بحث شده است، از آن جمله، مقدّم شدن مفعول، مثل: ﴿اِیّاکَ نَعْبُدُ وَاِیّاکَ نَسْتَعِینُ﴾، و مقدم شدن مسندٌ الیه معرَّف به
لام جنس ، مثل: «العالم محمد» میباشد.
عدّهای از
اصولیون ، مفهوم استثنا را مسلّم دانستهاند، چنان که در کتاب «
الفصول فی الاصول » آمده است:
«و من المفاهیم مفهوم الاستثناء و انّما و الحصر. اما مفهوم الاستثناء فممّا لا کلام فی ثبوته فی الجملة»
عدهای هم مفهوم حصر را مسلّم و آن را از نوع دلالت به منطوق دانستهاند نه دلالت به مفهوم، چنان که در کتاب «
اجود التقریرات » آمده است:
«لا یخفی انّ ما کان من ادوات الحصر دالا علی ثبوت شیء لِشیء و نفیه عن غیره بنفس اللفظ کما هو الحال فی کلمة اِنّما، فهو خارج عن محلّ الکلام و داخل فی الدلالات المنطوقیة».
برخی نیز مفهوم داشتن حصر را منوط به آن میدانند که حصر به حکم بر گردد نه به موضوع، چنان که در کتاب «
فوائدالاصول » آمده است:
«لا یخفی انّ النزاع فیه ایضاً یرجع الی انّ الحصر للحکم او الموضوع...»
ابو حنیفه منکر مفهوم حصر بوده و به
حدیث «لا صلوة اِلاّ بطهور»
استشهاد کرده است که اگر دلالت بر
انحصار کند معنایش این است که با تحقق طهور، نماز تحقق پیدا میکند، در حالی که در خیلی از موارد با تحقق طهور هم نماز تحقق پیدا نمیکند، مثل جایی که
طهارت باشد ولی یکی از اجزای نماز نباشد. قائلین به مفهوم حصر به این
اشکال پاسخ دادهاند.
فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۶۴، برگرفته از مقاله «مفهوم حصر و استثنا».