• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد ساعد مراغه‌ای

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمد ساعد مراغهای از خانواده‌ای باسواد بود که برای ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی رفت و از منصب سفیر و وزارت خارجه و حکمران ارومیه و نخست‌وزیری گرفته تا آخرش که نماینده آذربایجان‌غربی در مجلس سنا بود.



"محمد ساعد مراغهای" (ساعد‌ الوزاره) در سال ۱۲۶۰ش. در تفلیس متولد شد
[۱] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۸.
وی فرزند "محمدکاظم قاضی" است
[۲] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.
پدر و جدّش از قضات عالی‌رتبه «آذربایجان» بودند؛ به همین سبب، نام خانوادگی قاضی را انتخاب کردند. آن‌گونه که خودش می‌گوید، پدرش، افزون بر قضاوت، بنّای خوبی ـ در حد یک معمار ـ نیز بوده است
[۳] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۹.
مادر ساعد، «کُرد» و با سواد بود که گفته می‌شود، معلم خانگی خانواده ارفع‌الدوله بوده است
[۴] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.



محمد از پنج سالگی
[۵] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۹.
تحصیلات خود را در «تفلیس» در مدرسه "شیخ‌الاسلام" آغاز کرد
[۶] عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
و به فراگیری زبان‌های ترکی، عربی و فارسی مشغول شد. سپس وارد مدرسه متوسطه شد و شوق زیادی به علوم ریاضیات و شیمی نشان داد. او از همان ابتدا برای تحصیل در رشته پزشکی تصمیم گرفت.


هنگام تحصیل در دوره متوسطه، روسی را نیز به خوبی آموخت و در ۱۶سالگی برای ادامه تحصیل به «روسیه» رفت؛ ولی محیط روسیه را با افکار و عقایدش منطبق ندید؛ از این رو با اجازه پدر، کشور «سوئیس» را برای ادامه تحصیل برگزید؛ ولی ناگهان از تحصیل در رشته پزشکی منصرف شد و در مدرسه حقوق و علوم سیاسی ثبت نام کرد
[۷] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۱۱.



وی طیّ سه سال اقامت در اروپا، زبان‌های فرانسه و آلمانی را فرا گرفت
[۸] عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
بعد به «استانبول» رفت و خود را به ارفع‌الدوله سفیر ایران معرفی کرد. ارفع‌الدوله با شناختی که از ساعد داشت، او را برای منشی‌گری در قونسول‌گری استامبول برگزید. ماموریت وی در آنجا دو سال طول کشید.
پس از آن با همان سِمَت به تفلیس رفت. در آنجا به او ارتقای مقام دادند و نایب اولِ ژنرالِ قنسول‌گری تفلیس شد. چندی هم کارگزارِ شهر «اردبیل» بود؛ ولی به زودی آن را رها کرد و به «قفقاز» بازگشت و این بار بعد از یک سال، مقام قنسول‌گری را از آن خود کرد
[۹] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۱۱.



ساعد در این سِمَت، پاکدامنی خاصی از خود بروز داد. او در جنگ‌های بین ارامنه و مسلمانان در قفقاز، حمایت اتباع ایران را اعم از مسلمان و ارمنی به عهده گرفت و در این راه فداکاری‌ها کرد. او در آن ایامِ بحرانی که روسیه در آستانه انقلاب قرار گرفته بود، مساعدت زیادی به ایرانیان مقیم آنجا کرد. ایرانیان، اشیای قیمتی خود را به ساعد می‌سپردند که به ایران بفرستد و آنجا به خود یا نمایندگان صاحبان جواهر، مسترد کند
[۱۰] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.



ساعد در ۱۳۰۳ با سمت مستشار سفارت به «آنکارا» پایتخت ترکیه رفت. ساعد در زمان سفارت "سید محمدصادق طباطبایی"، عملاً تمام کارهای سفارتخانه را انجام می‌داد و سفیر، عملاً یک مقام تشریفاتی بود. بیشتر وقت او صرف رفت و آمدهای سیاسی می‌شد
[۱۱] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.



وقتی "فروغی" به وزارت امور خارجه رسید، ساعد را از ترکیه احضار و به وزارت داخله منتقل کرد و حکمرانی «ارومیه» را به او سپرد. ساعد در ایام حکومت در ارومیه با مردم خوش‌رفتاری کرد و دل اهالی آنجا را به دست آورد
[۱۲] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۰.



فروغی، وزیر امور خارجه، در سال ۱۳۱۲ او را مجدداً به وزارت خارجه آورد و ریاست اداره اول سیاسی را به او سپرد. در سال ۱۳۱۴ دو سال سفارت شوروی را به عهده داشت و در ۱۳۱۶ به وزیر مختاری ایران در «ایتالیا» منصوب شد و سال بعد با سمت سفیرکبیر، عازم مسکو شد
[۱۳] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۶۸.



در جنگ جهانی اول که ساعد در شوروی، سفیر بود، گزارش‌هایی را درباره احتمال حمله روسیه به ایران، به وزارت خارجه و دربار داد و توصیه کرد که سیاست دوستانه‌ای با روسیه اتخاذ شود. او همچنین پس از هجوم متفقین به ایران در تحکیم روابط دوستانه بین دولت‌های ایران و روسیه کوشید
[۱۴] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.



"سهیلی" در سال ۱۳۲۰ نخست‌وزیر، و ساعد، وزیر امور خارجه شد. دولت سهیلی ۴ ماه بیشتر دوام نیاورد
[۱۵] عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
و مجلس، "قوام" را جانشین سهیلی کرد. وی در کابینه قوام، همچنان وزیر امور خارجه بود تا در بهمن ۲۱، قوام از میدان خارج شد و سهیلی برای بار دوم به زمامداری رسید. این بار نیز، وی پست وزارت خارجه را بر عهده داشت
[۱۶] ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.
[۱۷] ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۳۹۰.



انتخابات دوره چهاردهم مجلس در تابستان ۱۳۲۲ انجام شد و حزب توده با هشت نماینده به مجلس راه یافت و سهیلی استعفا کرد. مجلس شورای ملی در ۲۷ اسفند ۱۳۲۲ در یک جلسه خصوصی، محمد ساعد را برای زمامداری برگزید. علت اصلی انتخاب او به این سمت، روابط نزدیکش با شوروی‌ها بود. ساعد برای تعیین وزیران خود با هیچ‌یک از نمایندگان مجلس مشورت نکرد و حتی نظر شاه را هم نپرسید.
پس از معرفی وزیران به شاه و انتشار اسامی آنان، سر و صدای وکلای مجلس بلند شد و به او اخطار دادند که اگر با این وزیران به مجلس بیاید، رای اعتماد نخواهد گرفت؛ به همین دلیل ناگزیر شد در کادر وزیرانش تغییراتی بدهد و وزیران مردمی را کنار بگذارد.


اولین و بزرگ‌ترین مشکلی که ساعد با آن مواجه شد، اعتصاب کارگران کارخانجات اصفهان بود. روزنامه حزب توده هم در حمایت از آنان، دولت را آماج انتقاد شدید قرار داد. ساعد "رضا افشار" را به آنجا فرستاد تا مشکل بزرگ دولت را حل کند که نمایندگان تهران، دولت ساعد را به سبب این انتصاب استیضاح کردند؛ البته ساعد در این استیضاح رای اعتماد گرفت
[۱۸] ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۲۱۰.



ساعد از ابتدای کار با مشکل بزرگ "میلسپو" مواجه شد
[۱۹] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۰.
مستشاران آمریکایی، طبق دو قانونِ مجلس، اختیارات وسیعی داشتند و حتی به دکتر "میلسپو" حق قانون‌گذاری داده بودند و زمام امور مالی را در کشور از هر لحاظ بر عهده‌ این شخص گذاشته بودند؛ اما کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی، بر اثر سیاست نادرست او وضع بدتری پیدا کرد و بهای اجناس، سیر صعودی یافت. همچنین بدهی دولت به بانک ملی به طور سرسام‌آوری افزایش یافت. این مستشار برای حل مشکلات، استقراض خارجی را پیشنهاد کرد.
مبارزه با دکتر میلسپو از فروردین ۲۳ در مجلس مطرح شد؛ ولی با توافق، ساعد سه ماه مهلت به میلسپو داد. میلسپو، "ابوالحسن ابتهاج"، رئیس بانک ملی ایران را عزل کرد و ابتهاج با وی به مبارزه برخاست
[۲۰] ابتهاج، ابوالحسن، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، تهران، علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۴۹.
دولت، فرصت را مغتنم شمرد و موضوع در هیئت وزیران مطرح شد. سرانجام دولت، عمل میلسپو را غیرقانونی اعلام، و در ۱۹ دی ۲۳ اختیاراتش را لغو کرد. وی در حالی‌ از کشور اخراج شد که اقتصاد کشور را به ورشکستگی بیشتر کشانده بود
[۲۱] مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج۱، ص۱۴۰.



چند کمپانی آمریکایی پیشنهاد کردند امتیاز استخراج نفت شمال به آنها داده شود. ساعد در این امر نخواست بدون مشاوره اقدام کند. وی سفیرکبیرهای ایران را از پایتخت‌های بزرگ برای مشورت، دعوت کرد
[۲۲] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.
دولت، این موضوع را مدت‌ها پنهان کرد تا اینکه مجلس در این باره از دولت سؤال کرد. ساعد در پاسخ سؤالات، پیشنهادهای دو شرکت نفت آمریکایی را فاش ساخت.
[۲۳] مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج۱، ص۱۴۳.
در شهریور ۱۳۲۳"کافتارزاده"، معاون کمیسر امور خارجه شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال در راس هیئتی وارد ایران شد
[۲۴] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۴.
تا با زیر فشار قرار دادن ساعد، امتیاز نفت شمال را بگیرد؛ اما وی در برابرشان ایستادگی کرد
[۲۵] آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه مهر آبادی، تهران، عطایی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۱۶.
دولت ساعد ۱۶مهر ۲۳ در مجلس اعلام کرد تا خاتمه جنگ و معلوم شدن وضع اقتصادی در جهان، موضوع امتیاز مسکوت می‌ماند
[۲۶] ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.



حزب توده و جراید توده، همه جا با او به مبارزه پرداختند و حزب توده راهپیمایی عظیمی علیه ساعد برگزار کرد. "دکتر مصدق"، نماینده اول تهران، نطق طولانی و مهمی در تایید دولت وی و ردّ پیشنهاد شوروی‌ داشت و ساعد برای اینکه روابط دو کشور تیره نشود، کناره‌گیری را به صلاح دید؛
[۲۷] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۲۲۳.
ولی اکثریت نماینده‌های مجلس به او رای اعتماد دادند.


او روز نهم شهریور ۱۳۲۳ وزیران جدیدش را به مجلس معرفی کرد و خودش مسئولیت وزارت خارجه را به عهده گرفت
[۲۸] ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.
ساعد، استقلال «سوریه» و «لبنان» را به رسمیت شناخت و با حکومت جمهوری موقتی "فرانسه" روابط سیاسی برقرار کرد. در همین دولت از صدور تذکره و مسافرت حجاج به مکه به علت قتل "ابوطالب یزدی" جلوگیری شد
[۲۹] عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴ش، ص۸۵۰.



او در آبان ۱۳۲۳ از نخست‌وزیری کناره‌گیری کرد. در پی آن"سید ضیاء" در اعلامیه بلند بالایی، در جواب نوشته‌های روزنامه دوست ایران ـ که ارگان سفارت شوروی منتشر کرد ـ افشا ساخت که دولت، زیر فشار شوروی سقوط کرد
[۳۰] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۲۲۹.



وی با جواب به کافتارزاده از چشم توده‌ای‌ها افتاد؛ اما محبوبیتی محدود بین مردم پیدا کرد. او در سال ۱۳۲۷ مجدداً با رای مجلس پانزدهم، نخست‌وزیر شد
[۳۱] طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۴.
ساعد می‌بایست صحنه داخلی را چنان می‌آراست که تجدید نظر در امتیاز نفت، تمدید امتیاز بانک شاهی، تاسیس مجلس مؤسسان و برگزاری انتخابات دوره شانزدهم، طبق نظر دربار و لندن، امکان‌پذیر باشد
[۳۲] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۰.



قوی‌ترین مرد پارلمانی ایران، بعد از شهریور ۱۳۲۰ که در نطق و فصاحت بیان و حاضرجوابی نظیر نداشت، "عباس اسکندری" بود. وی موضوع استیضاح را آن چیزی قرار داد که بنا بود در رد موافقت‌نامه "سادچیکف" و "قوام" نوشته شود؛ ولی پس از ملاقات سفیر آمریکا و قوام حذف شده بود. او از انگلیسی‌ها به دلیل غارت و چپاول حقوق و منافع ایران در نفت جنوب به شدت انتقاد کرد
[۳۳] نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۷.
همچنین در آن جلسه موافقت‌نامه موجود در باب ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی رد شد
[۳۴] شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران، تهران، سخن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۲۲۴.



روز ۱۵بهمن سال ۱۳۲۷، سالگرد افتتاح دانشگاه تهران بود و شاه برای افتتاح آمده بود. ناگهان ۵ گلوله به سوی شاه شلیک شد. این، بهترین بهانه برای دولت بود تا اردوی ارتجاع را به حرکت در آورد.
[۳۵] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۰.

این سوء قصد باعث شد که دولت، حکومت نظامی اعلام کند. تیراندازی‌های بیهوده شبانه و گشت‌زنی‌های هر روزه، فضای رعب و وحشت را بر همه جا حاکم کرده بود. "آیت‌الله کاشانی" دستگیر، و استیضاح‌ها به دستور دولت پس گرفته شد، "دکتر اقبال" در مقام کفیل وزارت کشور، لایحه‌ای به مجلس برد که با تصویب آن حزب توده، غیرقانونی شد. دولت می‌رفت تا از هر آنچه رنجش می‌داد خود را خلاص کند.
[۳۶] نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۰.

از نتایج سوء قصد ۱۵بهمن ۱۳۲۷ و بهره‌برداری شاه از این واقعه، تشکیل مجلس مؤسسان بود که اختیارات شاه را افزایش می‌داد و طبق آن می‌توانست مجلس را منحل کند
[۳۷] طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۶.



"گس" پس از حادثه ۱۵ بهمن وارد تهران شد و در فضای مناسبی که حکومت نظامی ایجاد کرده بود، مشغول مذاکره با "گلشائیان" شد. گلشائیان این قرارداد الحاقی را با قید دو فوریت به مجلس برد و فوریت‌ها بر خلاف تمام اعتراض‌ها پذیرفته شد؛ اما "حسین مکی" با نطق خود توانست آن قدر وقت مجلس را بگیرد که عمر قانونی دوره پانزدهم مجلس پایان یابد و زمانی برای تصویب قرارداد نمانَد
[۳۸] شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران، تهران، سخن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۲۲۶.
"مهندس حسیبی" و گروهی از آزادی‌خواهان در حزب ایران، چند روز و چند شب برای تهیه‌ این نطق، مشغول بودند
[۳۹] نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۱.



"هژیر" در وزارت دربار و دکتر اقبال به عنوان وزیر کشور مامور بودند انتخابات را طوری برگزار کنند که مخالفان قرارداد به مجلس نیایند. مصدق برای نجات انتخابات در دربار متحصن شد و هسته مرکزی جبهه ملی از همان‌جا شکل گرفت
[۴۰] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۴.



ناگهان در میان آن آشوبِ تقلب‌ها و صندوق سازی‌ها صدای تیری بلند شد. هژِیر به ضرب گلوله‌ کشته شد و پنج روز بعد از آن، شاه به آمریکا رفت.
باطل‌شدن انتخابات دوره شانزدهم در تهران به سبب پایمردی و استقامت دکتر مصدق و یارانش، موجی از خوشحالی را میان مردم به وجود آورد. همچنین دو عنصر مهم و مؤثر، یعنی آیت‌الله کاشانی و "سرلشگر زاهدی" به صحنه فعالیت‌های "ملّیّون" گام نهادند؛ اما زاهدی بعدها کاملاً با ملّیّون مخالف شد
[۴۱] نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۹۰۳.



ساعد پس از افتتاح مجلس شانزدهم از مقام نخست‌وزیری استعفا کرد؛ ولی مجدداً برای تشکیل کابینه ماموریت یافت. در آخرین کابینه که ۱۶ اسفند ۲۸ به مجلس معرفی شد، برای اولین بار، یک چهره تازه به نام "امیر اسدالله علم" به صحنه سیاست ایران گام نهاد. وی برای وزارت کشاورزی معرفی شد.
ساعد از همان ابتدا در دوره اول مجلس با مخالفت‌هایی روبه‌رو شد و پیش از گرفتن رای اعتماد از مجلس استعفا کرد. او در سال ۲۹ به سفارت کبرای ایران در ترکیه منصوب، و در حکومت مصدق به تهران احضار شد.


وی مدتی بیکار بود تا اینکه بعد از سقوط مصدق با عنوان سفارت ایران در دربار واتیکان به ایتالیا رفت. ساعد در پایان این ماموریت به تهران احضار، و در انتخابات دوره دوم سنا از رضائیه به سناتوری انتخاب شد
[۴۲] طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۷.
ساعد در ادوار بعدی سنا تا پایان عمر، سناتور انتصابی «آذربایجان غربی» بود و در ۱۳۵۲ درگذشت.
[۴۳] مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.



۱. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۸.
۲. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.
۳. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۹.
۴. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.
۵. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۹.
۶. عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
۷. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۱۱.
۸. عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
۹. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۱۱.
۱۰. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.
۱۱. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱.
۱۲. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۰.
۱۳. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۶۸.
۱۴. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.
۱۵. عبدالله پور، احمد، نخست‌وزیران ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۹ش، ص۱۹۷.
۱۶. ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.
۱۷. ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۳۹۰.
۱۸. ساعد، محمد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱ش، ص۲۱۰.
۱۹. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۰.
۲۰. ابتهاج، ابوالحسن، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، تهران، علمی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۴۹.
۲۱. مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج۱، ص۱۴۰.
۲۲. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.
۲۳. مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ج۱، ص۱۴۳.
۲۴. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال۱۳۵۷، لندن، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۴.
۲۵. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه مهر آبادی، تهران، عطایی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۱۶.
۲۶. ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.
۲۷. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۲۲۳.
۲۸. ضرغامی، جمشید، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، ص۲۵۱.
۲۹. عاقلی، باقر، نخست‌وزیران ایران، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴ش، ص۸۵۰.
۳۰. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۲۲۹.
۳۱. طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۴.
۳۲. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۰.
۳۳. نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۷.
۳۴. شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران، تهران، سخن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۲۲۴.
۳۵. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۰.
۳۶. نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۰.
۳۷. طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۶.
۳۸. شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران، تهران، سخن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۲۲۶.
۳۹. نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۸۹۱.
۴۰. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، فرهنگ و ارشاد، بی‌تا، ص۳۰۴.
۴۱. نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰ش، ص۹۰۳.
۴۲. طلوعی، محمود، چهره‌ها و یادها، خاطراتی از گذشته، تهران، علم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۲۶۷.
۴۳. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۱.



پژوهه، برگرفته از مقاله «محمد ساعد مراغه ای»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۵.    






جعبه ابزار