محمدعلی شاهآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدعلی بیدآبادی مشهور به
شاه
آبادی (۱۲۹۲-۱۳۶۹ق/۱۲۵۴-۱۳۲۸ش)، از مجتهدان و عرفای بزرگ
شیعه در
قرن چهاردهم هجری قمری و از اساتید اخلاق
حوزه علمیه قم و
تهران بود.
او از شاگردان پدرش میرزا
محمدجواد اصفهانی حسینآبادی، میرزا
محمدهاشم چهارسوقی،
میرزا حسن آشتیانی،
میرزا هاشم گیلانی،
میرزا ابوالحسن جلوه،
میرزای شیرازی،
آخوند خراسانی و
میرزا حسین خلیلی و دیگر بزرگان بود. وی پس از هفت سال اقامت در
قم به
تهران رفته و به فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مبارزه با حکومت
رضاخان اشتغال داشت؛ تحصن در
حرم عبدالعظیم حسنی در اعتراض به جنایات رضاخان از فعالیتهای سیاسی او بود. بیشترین شهرت این عالم بعد عرفانی اوست؛ از مهمترین شاگردان ایشان،
امام خمینی بود که سالها از درس عرفان این استاد بهره برده و بسیاری از کتب عرفانی را از ایشان فرا گرفت. از ایشان تالیفاتی در موضوعات مختلف برجای مانده که از جمله آنها کتاب
الانسان و الفطره میباشد.
محمدعلی
شاه
آبادی فرزند آیتالله میرزا
محمدجواد اصفهانی حسینآبادی (بیدآبادی) در سال
۱۲۹۲ق.
به دنیا آمد. آیتالله بیدآبادی خود فقیهی ژرفاندیش و وارسته و صاحب کرامت بود که در تربیت فرزندانش همت و توجه فوقالعادهای داشت.
میرزا محمدعلی
شاه
آبادی مقدمات علوم حوزوی را در نزد پدرش در
اصفهان آموخت، و به فراگیری دیگر علوم از محضر عالمان نامدار همچون مرحوم میرزا
محمدهاشم چهارسوقی (صاحب
المبانی الاصول) و برادر بزرگ خود آقا شیخ
احمد مجتهد بهره برد و پس از آن راهی
تهران شد و در درس
میرزا حسن آشتیانی (صاحب
بحر الفوائد) درس
فقه و
اصول را آموخت و از محضر استاد
میرزا هاشم گیلانی فلسفه و از
میرزا ابوالحسن جلوه،
عرفان را فرا گرفت.
وی در سال
۱۳۱۰ق. در سن هجده سالگی درجه اجتهادش را از علمای قم دریافت کرد.
آیتالله
شاه
آبادی یکی از شش نفری است که از
میرزای شیرازی گواهی اجتهاد دریافت کرد، چنانکه آیات عظام
شیخ الشریعه اصفهانی،
سید اسماعیل صدر، شریانی،
میرزا خلیل تهرانی هم به عارف کامل
شاه
آبادی گواهی اجتهاد دادهاند.
محمدعلی
شاه
آبادی در سال ۱۳۱۲ اولین و بهترین استاد خود یعنی پدرش را از دست داد، ولی این حادثه تلخ مانع تحصیل او نشد و به ادامه فراگیری
علوم اسلامی پرداخت و پس از مدتی راهی
نجف اشرف شده از محضر
آخوند خراسانی و
میرزا حسین خلیلی و دیگر اساتید بهره جست و در
سامرا نیز از میرزا
محمدتقی شیرازی معروف به میرزای کوچک و میرزای دوم بهره فراوان علمی برد.
وی پس از هشت سال اقامت در
عتبات عالیات به علت دلتنگی شدید مادر به
ایران بازگشت و پس از آن به تهران در خیابان
شاه
آباد ساکن، و به ترویج علوم و معارف اسلامی و تربیت طلاب پرداخت.
یکی از افرادی که از محضر این عالم بزرگ کسب فیض نموده و در کلاس عرفان و
سیر و سلوک از انفاس قدسیش بهره برد
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) بود، امام (رحمةاللهعلیه) شیفته مرحوم
شاه
آبادی بودند و مکرر در صحبتهای خود و نیز در بسیاری از آثارش مانند
مصباح الهدایه، اربعین، تعلیقه بر نصوص و تعلیقه بر
مصباح الانس،
از ایشان یاد میکردند، حضرت امام در بیان خصوصیات وی میفرمود؛ مرحوم آیتالله
شاه
آبادی یک
فقیه و یک عارف کامل و یک مبارزه به تمام معنا ست.
آقای
شاه
آبادی از سال
۱۳۴۷ تا
۱۳۵۴ق. یعنی هفت سال در قم بودند و امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در این مدت کتابهای عرفانی
فصوص الحکم،
مفتاح الغیب و
منازل السائرین را از ایشان فرا گرفت، آیتالله
شاه
آبادی علاقه فراوانی به امام داشت به گونهای که هرگاه میخواست او را صدا کند همانند پدران، فرزندان خود را صدا میکنند، ایشان را (روحالله) میخواند.
امام خمینی تواضع خاصی در برابر استاد خود
شاه
آبادی داشت و به او احترام ویژهای میگذاشت و از او با عناوینی چون شیخ بزرگوار، عارف بالله، عارف کامل، استاد، شیخ جلیل و شیخ عالیقدر یاد میکرد.
امام خمینی در قم پس از گذراندن دروس فلسفه به دنبال استاد عرفان میگشت که از طریق برادرزاده
شاه
آبادی به وی راهنمایی شد. امام خمینی با پرسش و مسئله عرفانی و شنیدن جواب درخور آن، به اصرار، درخواست درس علوم عرفانی کرد و با پذیرش
شاه
آبادی به مدت هفت سال بخشهایی از فصول الحکم،
مصباح الانس،
فتوحات مکیه ابن عربی و منازل السائرین
خواجه عبدالله انصاری را نزد او خواند.
امام خمینی برخی دیدگاههای عرفانی
شاه
آبادی را تحلیل و بررسی کرده است از جمله:
۱- تشبیه و تنزیه: برخی اهل معرفت ضمن مقایسه دعوت حضرت نوح (علیهالسلام) با دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معتقدند اگر دعوت حضرت نوح (علیهالسلام) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قوم او دعوت او را اجابت میکردند شاهآبادی این توجیه را نمیپسندد و معتقد است نوح (علیهالسلام) قوم خود را در حالی به تنزیه فراخوانده که علاج قوم را در آن دیده است. امام خمینی افزون بر نقد سخن ابن عربی قول تنزیهی بودن صرف در دعوت نوح (علیهالسلام) را بهصورت ضمنی نقل کرده و بر این باور است که حضرت نوح (علیهالسلام) جامعه تنزیه و تشبیه بوده است.
۲- رجعت: شاهآبادی بر اساس مبنای علیت و انسانشناسی خاص خویش به بحث از رجعت و کیفیت آن پرداخته و علت رجعت را ناشی از استعداد میداند؛ یعنی رجعت در برخی افراد بهواسطه استعداد خود آنهاست و چون زمینه رجعت را پیدا کردهاند با بدن برزخی، امکان رجعت خواهند داشت. به اعتقاد امام خمینی آنچه مسلم است، عصر رجعت است و این ضروری شیعه است ولی دلیلی بر جزئیات رجعت و کیفیت آن وجود ندارد. ممکن است رجعت بهصورت تمثل مثالی در عالم ملک صورت بگیرد. امام در نظر نهایی رجعت را به نحو انشای بدن میداند.
آیتالله
شاه
آبادی در سال ۱۳۴۷ به مدت هفت سال در قم اقامت گزید و در سال ۱۳۵۴ به خواسته مردم تهران به تهران بازگشت و حدود دو سال در مسجد امین الدوله – واقع در بازار چهل تن – به امامت جماعت و ارشاد
هدایت پرداخت و در مسجد جامع که - قبلا انبار بود- محل نماز و سخنرانی و سنگر مبارزه با
رضاخان گردید.
یکی از فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی این فقیه عارف، قضیه تحصن در
حرم حضرت عبدالعظیم حسنی است این جریان در مورد اعتراض به جنایات بیش از حد رضاخان به ملت ایران بود. آیتالله
شاه
آبادی از همه علمای تهران خواست که در پناه حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسّلام) در حرمش گرد آیند و بر ضد شاهنشاهی اعتراض خود را به گوش رضاخان برسانند، ولی تنها دو نفر همراه وی راهی حرم مطهر شدند، وی در
ماه محرم به عناوین مختلف علیه حکومت وقت تبلیغ میکرد، همچنین نامههای فراوانی به علمای شهرهای مختلف ایران و
عراق نوشت و در نامه به خطری که از جانب رضاخان متوجه
اسلام که شد اشاره میکرد و از علما میخواست که آنها نیز در سخنرانیهای محرم به جنایات و فسادهای رضاشاه اشاره کنند، در جواب نامه یکی از علما نجف نوشت:
ما وارث دینی هستیم که از زمان
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تاکنون گذشته از شهادت
ائمه (علیهمالسّلام) اصحاب و یارانش و علما هزاران شهید در به ثمر رساندن آن فداکاری کرده و الان ثمره آن ایثارها به دست ماست و ما وظیفه داریم در حفظ آن بکوشیم و اینک که میبینیم این امانت الهی در معرض دستبرد و نابودی از ناحیه این حکومت جبار است بایستی با تمام وجود از آن محافظت کنیم و معتقدیم خون ما رنگینتر از خون گذشتگان نیست.
رضاخان بر این تصمیم بود که به هر شکل ممکن مردم را از روحانیت که - تنها سلاح تبلیغی اسلام است- را از دست آنان بگیرد و دستور داد تمام مساجد بسته و سخنرانیها قطع شود آنقدر این سیاست را ادامه داد که مردم از ترس آن خائن حتی در منازل خود نیز مجالس روضه به طور آزاد ترتیب نمیدادند، اما در این خفقان رضاخانی که منابر و مساجد و مراسم روضهخوانی را تعطیل کرده بودند، آیتالله
شاه
آبادی نماز، منبر و سخنرانیهای خود را به هیچ وجه پایان نداد، حتی مزدوران شاهنشاهی منبر آن عالم وارسته را در مسجد جامع دزدیدند تا دیگر به کار خود ادامه ندهد ولی آیتالله
شاه
آبادی همچنان در انجام وظیفه شرعی خود مصمم و بر ضد حکومت رضاخان و نظام فاسد حاکم ایستاده سخنرانی میکرد، و میفرمود؛ منبر سخن نمیگوید اگر میخواهید سخنرانی تعطیل شود، باید مرا ببرید و من هر روز قبل از اذان صبح تنها از منزل به طرف مسجد میآیم اگر عرضه دارید آنوقت بیایید و مرا دستگیر کنید.
و نیز زمان منع پوشیدن لباس روحانیت، او فرزندانش را به روحانی شدن و پوشیدن لباس مقدس روحانیت تشویق و به برکت همین تلاش مخلصانه هفت تن از فرزندان ایشان روحانی شدند.
سرانجام پس از حدود یازده ماه
تحصن در حرم شریف عبدالعظیم حسنی، جمع کثیری از علمای تهران و دیگر بلاد ایران، به حرم شریف رفته و از آیتالله
شاه
آبادی دعوت کردند به تحصن خود خاتمه بدهد و این امر پس از به قدرت رسیدن کامل رضاخان و حاکمیت مطلق او بود، که آیتالله
شاه
آبادی نیز از ادامه تحصن در امر مبارزه را مؤثر ندید و با درخواست علما موافقت نمود.
محمد علی
شاه
آبادی ده فرزند پسر داشت که هفت تن آنان روحانی شدند.
یکی از فرزندان رشید ایشان شهید حجةالاسلام والمسلمین حاج
مهدی شاهآبادی که در سال ۱۳۰۹ش. متولد شد، بعد از اتمام مقدمات تحصیل، وارد حوزه علمیه هروی شده و
رسائل را از
آیتالله مشکینی،
مکاسب را از
آیتالله ستوده و
کفایة الاصول را از
آیتالله مجتهدی آموخت و در سن بیست و پنج سالگی در کلاس درس
خارج فقه و اصول در محضر امام راحل و آیات عظام
بروجردی و
گلپایگانی و
اراکی بودند. ایشان همچون پدر بزرگوارشان آیتالله
شاه
آبادی بزرگ، در مبارزات زیادی شرکت داشته از جمله در
کودتای ۲۸ مرداد، که ایشان دستگیر و زندانی شد.
حجةالاسلام شیخ
شاه
آبادی پس از پیروزی انقلاب مسئولیتهای زیادی بر عهده داشت مثلا ایشان عضو شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، عضو هسته مرکزی جامعه روحانیت بود، و سرانجام این مجاهد در پنجم اردیبهشت سال ۱۳۶۳ راهی جبهههای
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شد؛ در عصر
پنجشنبه ششم اردیبهشت در جزایر مجنون به
شهادت رسید، و این از افتخارات آیتالله
شاه
آبادی بزرگ است که چنین فرزندانی را تحویل جامعه اسلامی در عصر انقلاب و جبهه داده است.
مهمترین اقدام فرهنگی آیتالله
شاه
آبادی، تدریس و تالیف کتاب بود. ایشان در
حوزه علمیه قم روزی نه تا ده ساعت تدریس داشتند و هر یک از علما که در درسی از درسها در محضر ایشان کسب فیض میکردند، آیتالله
شاه
آبادی را در همان رشته خاص بسیار میستوده. چنانکه امام (رحمةاللهعلیه) که در درس عرفان ایشان حاضر میشد استادش را در عرفان فوقالعاده میدید، و آیتالله
میرزا هاشم آملی (رحمةاللهعلیه) مهارت ایشان را در فقه و اصول بیش از
فلسفه و عرفان میدانست.
دروسی که آیتالله
شاه
آبادی در حوزه علمیه تدریس میکردند
فقه و اصول دوره سطح و خارج تفسیر، عرفان، فلسفه و
منطق بود.
چند تن از شاگردان برجسته آیتالله
شاه
آبادی که از محضر ایشان فیض بردند. عبارت است از:
حضرت آیتالله العظمی امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، حضرت آیتالله حاج
شهابالدین مرعشی نجفی، آیتالله حاج میرزا هاشم آملی، آیتالله شیخ
محمدرضا طبسی نجفی، آیتالله حاج
محمد ثقفی تهرانی (پدر همسر حضرت امام) و.....
از آیتالله
شاه
آبادی کتابهای فراوانی برجا مانده که برخی از آنها چاپ و بعضی دیگر آنها هنوز به چاپ نرسیده است بعضی از رسالهها و کتابهای چاپ نشده ایشان، پس از رحلت ایشان در دست اختیار حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) قرار داشت که در سال ۱۳۴۳ش. در حمله
ساواک به کتابخانه و منزل امام در قم همراه آثاری از امام راحل ربوده شد.
مروری بر آثار آیتالله
شاه
آبادی:
۱.
شذرات المعارف، نام دیگر این کتاب حرام الاسلام است به زبان فارسی و چند بار نیز به چاپ رسیده است
۲.
القرآن و العتره.
۳.
الایمان و الرجعه، این کتاب ردی است بر کتاب (اسلام و رجعت).
۴.
الانسان و الفطره، این هر سه عربی و به چاپ رسیده.
۵.
مفتاح السعادة فی احکام العباده، فارسی است و به چاپ رسیده.
۶.
رشحات المعارف، بخشی از درسهای عرفانی ایشان است.
۷. حاشیه کفایه آخوند خراسانی.
۸. (
منازل السالکین) در عرفان.
۹.
رسالة العقل و الجهل.
۱۰. رسالهای در نبوت خاصه، این چهار کتاب تاکنون چاپ نشدهاند.
مرحوم
شاه
آبادی بحق عالمی بزرگ و عارفی کامل و شخصیتی مبارز و مجاهد بود و هرکس در کلاس عرفان او مینشست غرق در ملکوت سخنانش میشد، شیخ عارف کامل،
شاه
آبادی (روحی فداه) میفرمود:
باید
انسان در وقت
ذکر مثل کسی باشد که کلام، دهن طفل میگذارد و تلقین او میکند برای اینکه او را به زبان بیاورد، همینطور انسان باید ذکر را تلقین
قلب کند و مادامی که انسان با زبان ذکر میگوید و مشغول تعلیم قلب است ظاهر به باطن مدد میکند. همینکه زبان طفل قلب باز شد از باطن به ظاهر مدد میرسد، چنانچه تلقین طفل نیز چنین است و اگر انسان مدتی مواظبت کند در نماز و اذکار و
ادعیه به این ترتیب البته نفس عادی میشود و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه شود که
حضور قلب در آنها محتاج به رویه نیست بلکه مثل امور طبیعیه و عادیه میشود.
آیتالله
نصرالله شاهآبادی درباره سیره اخلاقی ایشان میگفت:
اخلاق آیتالله
شاه
آبادی به گونهای بود که اصلا اگر آدم بنشیند بیفایده بلند نمیشود، ایشان سحرها بیدار میشدند و به راز و نیاز مشغول بود،
توکل بسیار بالایی داشته، هیچگاه فراموشکار نبود هرگز توصیه به
ریاضت نمیکرد و مقام ریاضت را در این جمله «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه»
و در مراقبت هرچه بیشتر خلاصه میکردند هرگز قدمی و حرفی برخلاف خواست
خدا نداشته و قهرا ملکه
عدالت و امانت و سلامت در او حاصل میشود و عمری را با بینش و معرفت میگذراند و ذکر خاصی جز
استغفار و
صلوات و ذکر (لااله الاالله) را تایید نمیکردند.
آیتالله
شاه
آبادی سرانجام ساعت دو بعدازظهر روز پنجشنبه سوم آذر ۱۳۲۸ش. (سوم
صفر ۱۳۶۹ق.) پس از هفتاد و هفت سال عمر دار فانی را وداع گفت.
جنازه او با تشییع هزاران نفر از مردم مومن به حضرت عبدالعظیم منتقل و در مقبره شیخ ابوالفتوح رازی (مفسر بزرگ) مدفون گشت.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زندگی و آثار میرزا محمدعلی شاهآبادی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۶/۱۵. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.