• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لُقْمان (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





لُقْمان:(آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ)
«لُقْمان» (من اعلام القرآن) نام «لقمان» در دو آیه از قرآن در همين سوره آمده است.



به موردی از کاربرد «لُقْمان» در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - لُقْمان (آیه ۱۲ سوره لقمان)

(وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ)
«ما به لقمان حکمت داديم؛ و به او گفتيم: شکر خدا را به جاى آور. هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر مى‌كند؛ و آن كس كه كفران كند، زيانى به خدا نمى‌رساند)؛ چرا كه خداوند بى‌نياز و ستوده است.»


۱.۲ - لُقْمان در المیزان و مجمع‌البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند:
(وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ‌ ... فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ) كلمه حكمت - به طورى كه از موارد استعمالش فهميده مى‌شود- به معناى معرفت علمى است در حدى كه نافع باشد، پس حكمت حد وسط بين جهل و جربزه است‌.


۱.۳ - لُقْمان در تفسیر نمونه

مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می‌فرمایند:
در قرآن دلیل صريحى بر اين‌كه او پیامبر بوده است يا تنها يک فرد حکیم، وجود ندارد و لحن قرآن در مورد لقمان نشان مى‌دهد كه او پيامبر نبود، زيرا در مورد پيامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحید و مبارزه با شرک و انحرافات محيط و عدم مطالبۀ اجر و پاداش و نيز بشارت و انذار در برابر امت‌ها معمولا ديده مى‌شود، درحالى كه در مورد لقمان هيچ‌يک از اين مسائل ذکر نشده و تنها اندرزهاى او كه به صورت خصوصى با فرزندش بيان شده - هرچند محتواى آن جنبۀ عمومى دارد - گواه بر اين است كه او تنها يک مرد حكيم بوده است.
در حديثى كه از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نقل شده چنين مى‌خوانيم:
«حَقًّا أقولُ لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيًّا و لكِن كانَ عَبدًا كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ اليَقينِ، أحَبَّ اللّه فَأَحَبَّهُ و مَنَّ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ»
«به حق مى‌گويم كه لقمان پيامبر نبود، ولى بنده‌اى بود كه بسيار فکر مى‌كرد، ايمان و يقينش عالى بود، خدا را دوست مى‌داشت و خدا نيز او را دوست داشت و نعمت حكمت بر او ارزانى فرمود.»
در بعضى از تواريخ آمده است كه لقمان غلامى سياه از مردم سودان مصر بود و با وجود چهرۀ نازيبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت، او از همان آغاز به راستى سخن مى‌گفت و امانت را به خیانت نمى‌آلود و در امورى كه مربوط به او نبود دخالت نمى‌كرد.
بعضى از مفسران احتمال نبوت او را داده‌اند، ولى چنان‌كه گفتيم هيچ دليلى بر آن نيست، بلكه شواهد روشنى بر ضد آن داريم.
در بعضى از روايات آمده است كه شخصى به لقمان گفت:
مگر تو با ما شبانى نمى‌كردى‌؟
در پاسخ گفت:
آرى چنين است.
سؤال‌كننده پرسيد:
پس از كجا اين همه علم و حكمت نصيب تو شده‌؟
در پاسخ گفت:
«قَدّرَ اللّه، وَ اَداءُ الاَمانَة و صدقُ الحَديث وَ الصّمت عمَّالََا يَعنينى.»
«اين به خواست خدا بود و اداى امانت كردن و راستگويى و سكوت در برابر آن‌چه به من مربوط نبود.»
در ذيل روايتى كه در بالا از پيامبر گرامى اسلام (ص) نقل كرديم چنين آمده است:
«روزى لقمان در وسط روز براى استراحت خوابيده بود، ناگهان ندايى شنيد كه اى لقمان! آيا مى‌خواهى خداوند تو را خليفه در زمين قرار دهد كه در ميان مردم به حق قضاوت كنى‌؟
لقمان در پاسخ آن ندا گفت:
اگر پروردگارم مرا مخير كند، راه عافيت را مى‌پذيرم و تن به اين آزمون بزرگ نمى‌دهم، ولى اگر فرمان دهد فرمانش را بجان پذيرا مى‌شوم، زيرا مى‌دانم اگر چنين مسؤوليتى بر دوش من بگذارد حتما مرا كمك مى‌كند و از لغزشها نگه مى‌دارد.
فرشتگان - در حالى كه آن‌ها را نمى‌ديد - گفتند: اى لقمان براى چه‌؟ گفت:
براى اين‌كه داورى در ميان مردم سخت‌ترين منزلگاه‌ها و مهمترين مراحل است و امواج ظلم و ستم از هرسو متوجۀ آن است، اگر خدا انسان را حفظ كند شايسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است، كسى كه در دنيا سر به زير و در آخرت سربلند باشد بهتر از كسى است كه در دنيا سربلند و در آخرت سر به زير باشد و كسى كه دنيا را بر آخرت برگزيند به دنيا نخواهد رسيد و آخرت را نيز از دست خواهد داد.
فرشتگان از منطق جالب لقمان در شگفتى فرورفتند، لقمان اين سخن را گفت و به خواب فرورفت و خداوند نور حكمت در دل او افكند، هنگامى كه بيدار شد زبان به حكمت گشود.


۱. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۴۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۱۶۲.    
۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ج۱، ص۴۱۲.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۲۱.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۱۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۷۰.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۳.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج۱۷، ص۴۴ تا ۴۶.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «لقمان»، ج۴، ص ۱۹۳.


رده‌های این صفحه : لغات سوره لقمان | لغات قرآن




جعبه ابزار