قُرْبان (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قُرْبان (به ضم قاف و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای نزدیک شدن است و اگر به صورت
اسم به کار رود هر کار خیری است که بنده به وسیله آن بر
خدا تقرب جوید. این لفظ سه بار در
قرآن ذکر شده است.
قُرْبان:
در اصل
مصدر است به معنی نزدیک شدن، مثل عدوان و خسران، «
قَرُبَ منه
قُرْبَاناً: دنا». و نیز
اسم به کار میرود، مثل برهان و سلطان و آن هر کار خیری است که بنده به وسیله آن بر خدا
تقرب جوید چنانکه در
مجمع و
مفردات و
اقرب الموارد گفته است.
راغب اضافه کرده: در تعارف اسم
ذبیحه عبادت است. جمع آن
قرابین و واحد و جمع در آن یکسان میباشد.
واژه
قربان در سه آیه از
آیات قرآن برای مصادیقی به کار رفته است که به آنها اشاره میشود:
(فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ...) قربان به قرینه «آلهة» به معنای جمع و «آلِهَةً»
بدل یا بیان است از «
قُرْباناً». آیه درباره هلاکت
مشرک قبل از
اسلام است که خدایان یاریشان نکردند، یعنی: «چرا خدایان و آنها که وسیله
تقرب به خدا میدانستند یاریشان نکردند بلکه از آنها ناپدید و گم شدند».
مراد از
قربان اخذ کردن بتها همان است که مشرکین میگفتند: اینان ما را به خدا نزدیک میکنند،
(ما نَعْبُدُهُمْ اِلَّا لِیُقَرِّبُونا اِلَی اللَّهِ...) (اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به
خداوند نزديك كنند).
(الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ عَهِدَ اِلَیْنا اَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّی یَاْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) این قول
یهود است که میگفتند: «خدا به ما عهد کرده
ایمان نیاوریم مگر به پیامبری که
قربانیی بیاورد که آن را
آتش بخورد...» در جواب فرموده: «
پیامبران پیشین هم
معجزات آوردند و هم آنچه را که گفتید پس چرا آنها را کشتید؟!».
آیا منظورشان از
قربان ذبیحه است؟ آتش
قربانی را بخورد یعنی چه؟ پیامبران گذشته چه
قربانی آوردند که آتش آن را خورد؟
در
مجمع از
ابن عباس نقل شده علامت قبول
قربانی بنی اسرائیل آن بود که آتشی از
آسمان نازل شده آن را میسوزاند و آن دلیل خلوص نیّت
قربانی دهنده بود.
در
المنار گوید: مفسران گفتهاند: مراد یهود کاریست که در میان آنها شایع بود و آن اینکه
قربانی را ذبح کرده و یا از غیر ذبیحه در محلّی میگذاشتند، آتشی سفید از آسمان میآمد آن را میگرفت یا میسوزاند.
ابن جریر از ابن عباس نقل کرده: مردی از یهود هر گاه صدقهای میکرد علامت قبول آن بود که آتشی از آسمان میآمد و آن
صدقه را میسوزاند.
آنگاه المنار مقداری از احکام
قربانی یهود را از
سفر لاویان نقل کرده که یهود قسمتی از
قربانیهای خود را به نام
قربان سوختنی میسوزاندند،
سپس گفته: اظهر آنست که معنی
(حَتَّی یَاْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ) آنست که بر ما
قربانی فرض کند که سوختنی باشد زیرا از جمله احکامشان این بود که بعضی از
قربانیها را میسوزاندند.
نگارنده گوید: قول المنار از هر حیث قابل قبول است؛ یهود چند جور
قربانی داشتند از جمله
قربانی سوختنی.
از آن طرف
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همه ذبیحهها حکم به خوردن کرد نه سوزاندن. یهود در مقام ردّ گفتند: خدا بر ما عهد کرده به پیامبری ایمان آوریم که حکم به سوزاندن
قربانی کند و بر ما آن را
واجب نماید،
قرآن در جواب آنها فرمود: اگر واقعا راست میگوئید چرا پیامبرانی را که آن حکم را آورده بودند کشتید. (در
تورات فعلی)
آمدن آتش از آسمان وجود ندارد؛ در تفاسیر نیز از ابن عباس نقل کردهاند؛ در
برهان از
تفسیر قمی نقل کرده که قومی به رسول خدا چنان گفتند.
ولی در این باره روایتی هست که در ذیل آیه سوم خواهیم گفت از جمله «وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ» روشن میشود که در شریعتهای سابق سوزاندن
قربانی وجود داشته است ولی حکمت و علت آن معلوم نیست چرا حکم به سوزاندن آمده است حال آنکه این کار به ظاهر اتلاف
مال است. و اللّه العالم.
(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ اِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَاَقْتُلَنَّکَ قالَ اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ) (و داستان
دو فرزند آدم را به درستى بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى
تقرّب انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر گفت: «به خدا
سوگند تو را خواهم كشت!» برادر ديگر گفت: « (من چه گناهى دارم؟ زيرا خدا، تنها از
پرهیزگاران مىپذيرد).
قبول
قربانی دو
پسر آدم از کجا دانسته شد و علامت قبول کدام بود؟ آیه صریح است در اینکه هر دو قبول شدن و نشدن
قربانی را دانستند و آن سبب
حسد برادر بر برادر شد.
المنار میگوید: خدا بیان نکرده که قبول و عدم آن را از کجا دانستند، شاید در اثر
وحی بوده که به پدرشان (علیهالسّلام) شده بنا بر قول جمهور که آندو فرزند صلبی
آدم بودهاند، مطابق سفر تکوین
تورات.
در
المیزان بعد از ذکر اینکه آیه از طریق علم آنها ساکت است
آیه ۱۸۳ آل عمران را که گذشت نقل کرده و فرموده در امم سابق یا در بنی اسرائیل معهود بود که قبولی
قربانی با آن بود که آتشی آن را بسوزاند، ممکن است علم به قبول آن در این قصّه نیز بدان وسیله بوده باشد خاصّه که این قصّه به
اهل کتاب که معتقد به آن بودند القا شده است (تمام شد).
ظهور کلامشان در این است که مطلب فوق را پذیرفتهاند ولی اثبات این مطلب در غایت اشکال است. در مجمع در ضمن نقل قصّه فرموده: هر دو برادر به کوه بالا رفتند و
قربان خویش را بر کوه گذاشتند، آتش آمد
قربان هابیل را خورد و از
قربان قابیل کنار شد آنگاه فرموده: این از
ابی جعفر باقر (علیهالسّلام) نقل شده.
در
تفسیر برهان از
کافی از امام باقر (علیهالسّلام) در ضمن حدیثی نقل شده:
«وَ کَانَ الْقُرْبَانُ تَاْکُلُهُ النَّارُ»، آنگاه فرموده: قابیل معبدی برای آتش ساخت و گفت: این آتش را عبادت خواهم کرد تا
قربان مرا قبول کند.
باز در ضمن
روایت هشتم همان کتاب از
عیاشی از امام باقر (علیهالسّلام) این مطلب نقل شده است.
راوی هر دو حدیث
ابوحمزه ثمالی است، روایت مجمع نیز از حضرت باقر (علیهالسّلام) است،
آنچه از مجمع و عیاشی نقل شد
سند ندارد و در سند آنچه از کافی نقل شد
محمد بن فضیل واقع است و او ظاهرا همان است که ضعیف و منسوب به غلوّ است. و آنگهی جمله «کَانَ
الْقُرْبَانُ تَاْکُلُهُ النَّارُ» صریح در آمدن آتش از آسمان نیست؛ گذشته از آن چرا قابیل آتش زمینی را پرستید و از آن انتظار داشت تا
قربانی او را قبول کند. لذا متن روایت نیز مضطرب است. نگارنده به آنچه از المنار در ذیل آیه دوم نقل شد احتمال نزدیک به یقین دارد. و اللّه اعلم.
این لفظ سه بار در
قرآن ذکر شده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قربان"، ج۵، ص۲۹۶-۲۹۷.