عباس افندی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عباس افندی (۱۲۶۰ـ۱۳۴۰) ملقب به عبدالبهاء (بنده خدای بهائیت)،
پسر ارشد میرزا حسینعلی است و نزد بهائیان جانشین وی محسوب میگردد.
بحران
جانشینی بهاءالله تا حدود زیادی یادآور
بحران جانشینی
سید کاظم رشتی و
سید علی محمد باب است. کانون اصلی بحران، مناقشه رهبری میان عباس افندی و برادرش،
محمدعلی بود. منشأ این مناقشات صدور «
لوح عهدی» از سوی میرزا حسینعلی بود، که در آن جانشین خود را عباس افندی (و به تعبیر او: غُصن اعظم) و بعد از او محمد علی افندی (غصن اکبر) معین کرده بود. او در این لوح، ضمن تأکید بر اینکه به «اِنزال آیات» اشتغال داشته، پیروانش را به دوری از
کینه و
نزاع و سخنان ناروا فراخوانده و توصیه کرده بود که زبان را به گفتار زشت نیالایند؛ و گویا به یاد منازعات گوناگون گذشته خود و برادرش، عبارت
قرآنی «عَفَااللهُ عَمّاسلَف» (خدا آنچه را که پیش از این روی داد میبخشد) را افزوده بود.
هرچند عباس افندی سرانجام بر برادرش غلبه یافت، در بادی امر، کلیه منتسبین به بهاءالله، به استثنای هفت نفر، بر مشارٌالیه شوریده و با محمدعلی همراه شدند. دور نمینماید که این گرایش به محمدعلی، ناشی از نقشی بوده است که او در نشر و توزیع آثار پدرش داشت؛ وی در سال ۱۳۰۸، از جانب میرزا حسینعلی، به
هند رفت و آثار او را به
چاپ رساند. پیروان آیین بهائی، از این حیث، مرهون وی اند.
سردمدار منکران
عبدالبهاء،
میرزا آقاجان کاشانی نخستین مؤمن و کاتب بهاءالله بود. او و چند تن از نزدیکان و فرزندان میرزا حسینعلی با نوشتن نامهها و کتاب هایی به فارسی و عربی و فرستادن پیام برای بهائیان، در مقام انکار جانشینی عبدالبهاء برآمدند و وی را خارج از «دین بهاء» خواندند.
بار دیگر، منازعات آغاز شد و هر یک از دو طرف در نوشته هایشان از تعبیرات زشت و نسبت هایی چون
سرقت اوراق و الواح، و حتی احکام، در حق یکدیگر دریغ نکردند.
منابع بهائی نقل میکنند که محمدعلی و طرفداران او در ایجاد تضییقات حکومتی برای عبدالبهاء، زندانی شدن و حتی
توطئه قتل او دست داشته اند.
این منازعات، مانند موارد قبل، برای عده ای سؤال برانگیز بود و، به تعبیر برخی منابع بهائی،
بر
حیثیت امر بهائی لطمه وارد ساخت.
عبدالحسین آیتی، بعد از آنکه آیین بهائی را رها کرد، در
کتاب کشف الحیل چکیده ای از مطالب کتاب «موادی برای مطالعه درباره آیین یابی»
ادوارد براون را درباره منازعات دو برادر نقل کرده است.
عبدالبهاء در مقام رهبری بهائیان و با تأکید بر اینکه هیچ ادعایی جز پیروی از پدرش و نشر «تعالیم» او ندارد، با توجه به اوضاع اجتماعی و دینی و به منظور جلب رضایت مقامات
عثمانی، رسماً و با التزام تمام، در مراسم دینی اسلامی، از جمله
نماز جمعه، شرکت میکرد و به بهائیان نیز سفارش کرده بود که در آن دیار به کلّی از سخن گفتن درباره آیین جدید بپرهیزند.
او همچنین برای حکومت های مختلف به تناسب اوضاع سیاسی
دعا میکرد؛
الکساندر سوم امپراتور روس، که به پیروان آیین بهائی اجازه ساختن معبد (
مشرق الاذکار) در
عشق آباد را داده بود، بنا به دستور عبدالبهاء، بهائیان باید پیوسته تأیید و تسدید او را از
خداوند مسئلت میکردند.
حکومت عثمانی نیز، خصوصاً با توجه به بی اعتنایی
ناصر الدین شاه نسبت به نامه میرزا حسینعلی و احتمالاً برای رفع یا تخفیف سخت گیری های موجود، با عبارت «الدولة العلیّة العثمانیة و الخلافة المحمدیة» مشمول دعای او بود.
با این همه، به سبب سوابق طولانی بابیان و بهائیان در خاک عثمانی و نیز بروز درگیری های جدی بین
عبدالبهاء و برادرش، مشکلاتی از سوی
سلطان عبدالحمید عثمانی برای او پدید آمد و از ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۷ که عبدالحمید از سلطنت خلع و دوره جدید حکومت عثمانی آغاز شد، وی تحت نظر بود.
در اواخر
جنگ جهانی اول، در شرایطی که عثمانی ها درگیر جنگ با انگلیسی ها بودند و
آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه انگلیس، در صفر ۱۳۳۶/ نوامبر ۱۹۱۷ اعلامیه مشهور خود مبنی بر تشکیل «وطن ملّی یهود» در
فلسطین را صادر کرده بود، مسائلی روی داد که
جمال پاشا، فرمانده کل قوای عثمانی، عزم قطعی بر
اعدام عبدالبهاء و هدم مراکز بهائی در
عکا و
حیفا گرفت.
برخی مورخان، منشأ این تصمیم را روابط پنهان عبدالبهاء با
قشون انگلیس، که تازه در فلسطین مستقر شده بود، می دانند. منابع بهائی نیز نوشتهاند که او مقدار زیادی
گندم از املاک خویش ذخیره کرده بود و آنها را در اختیار قشون انگلیس گذاشت، اما معمولاً در منابع بهائی، تصمیم جمال پاشا را به
سعایت های «ناقضین» (طرفداران
محمد علی افندی) نسبت میدهند
و در عین حال تصریح میکنند که لرد بالفور در همان روز وصول خبر به
جنرال النبی سالار سپاه انگلیس در فلسطین دستور
تلگرافی صادر و تأکید نمود که «به جمیع قوا در حفظ و صیانت حضرت عبدالبهاء و
عائله و دوستان آن حضرت بکوشد».
ظاهراً برای
سپاسگزاری از این عنایت دولت انگلیس بوده است که بلافاصله بعد از آنکه
حیفا در ذیحجه ۱۳۳۶/ سپتامبر ۱۹۱۸، به تصرف قشون انگلیس درآمد، عبدالبهاء برای امپراتور انگلیس،
ژرژ پنجم، دعا کرد و از اینکه سراپرده عدل در سراسر سرزمین فلسطین گسترده شده به درگاه خدا شکرگزارد.
دریافت نشان شهسواری (
نایت هود) از دولت انگلیس و ملقب شدن وی به عنوان «سِر» نیز بعد از استقرار انگلیسی ها در فلسطین صورت گرفت.
عبدالبهاء در ۱۳۴۰ (۱۳۰۰ ش) درگذشت و در حیفا به خاک سپرده شد. در مراسم
خاکسپاری او نمایندگانی از دولت انگلیس حضور داشتند و
وینستون چرچیل، وزیر مستعمرات بریتانیا، با ارسال پیامی مراتب تسلیت پادشاه انگلیس را به جامعه بهائی ابلاغ کرد.
از مهمترین رویداد های زندگی
عبدالبهاء، سفر او به
اروپا و
امریکا بود. پس از
خلع عبدالحمید از سلطنت، محدودیت های عبدالبهاء نیز برطرف شد و او در ۱۳۲۸، به دعوت بهائیان اروپا و امریکا از فلسطین به
مصر و از آنجا به اروپا و یک بار دیگر به امریکا رفت.
این سفر از آن جهت اهمیت دارد که
نقطه عطفی در
ماهیت آیین بهائی محسوب میگردد. پیش از این مرحله، آیین بهائی بیشتر به عنوان یک
انشعاب از
اسلام بروز کرده بود و حتی رهبران بهائی، در برخی مواضع، در بلاد عثمانی خود را شاخه ای از «
متصوفه» شناسانده بودند.
در آن مرحله، رهبران و مبلغان این آیین برای اثبات حقانیت خود از درون
قرآن و
حدیث به جستجوی دلیل میپرداختند
و آنها را برای مخاطبانشان که مسلمانان، به ویژه
شیعیان، بودند مطرح میکردند.
پیروان اولیه آیین بهائی نیز از دین جدید همین تلقی را داشتند و به همین سبب، مهمترین متن احکامیِ این آیین، اقدس، از حیث صورت، تشابه کامل با
متون فقهی اسلامی دارد و به ادعای منابع متأخر بهائی، با توجه «به محیط معتقدات مذهبی ایران و سوابق عقیده و سنّت و عرف و عادت مردم» در زمان پیدایی این آیین و «فقط به اعتبار شیعیان و ایرانیان معاصر با ظهورِ» آیین بهائی تدوین شده است.
اما شرایط
تاریخی و فاصله گرفتن رهبران بهائی از ایران و نیز عدم موفقیت در جلب نظر مخاطبان اولیه، و نیز
مهاجرت شماری از پیروان این آیین به کشور های غربی و آشنایی رهبران بهائی با اندیشه های جدید در دوره
اقامت بغداد و استانبول و عکّا، عملاً سمت و سوی این
آیین را تغییر داد و آن را از صورت آشنای دین های شناخته شده، به ویژه
اسلام، دور کرد. برخی محققان، یکی از دلایل عدم نشر
کتاب اقدس در چند دهه اخیر، و نیز ترجمه نشدن آن به زبان های اروپایی، را همین تغییر روش میدانند.
عبدالبهاء در سفر سه ساله خود آنچه را که بهائیان به عنوان
تعالیم دوازده گانه بهائیت میشناسند، ولی عملاً به هجده تعلیم بالغ میشود
مدون و معرفی نمود و تعالیم باب و بهاء را با آنچه در قرن نوزدهم در
غرب، خصوصاً روشنگری و
مدرنیسم و
اومانیسم متداول بود، آشتی داد. به عبارت دیگر تعلیمات آیین بهائی با سفر عبدالبهاء به غرب، طنین دیگری یافت. برخی از این تعالیم در گفتار و نوشتار میرزا حسینعلی نوری
مستتر بود و برخی دیگر نتیجه مطالعات، تجربیات و برخوردهای عبدالبهاء با تفکر غربی، به ویژه
الهیات جدید
مسیحی و نیز اندیشهها و آمال
ترقی و
تجدد در مغرب زمین بود.
نمونه ای از این جمع آوری و
التقاط که تفاوت تعالیم بهائی، قبل و بعد از سفر عبدالبهاء به غرب، را چشمگیر میسازد تعلیم راجع به وحدت لسان و خط است. این تعلیم برگرفته از پیشنهاد زبان اختراعی
اسپرانتو است که در اوایل قرن بیستم طرفدارانی یافته بود، ولی بزودی غیرعملی بودن آن آشکار شد و در بوته فراموشی افتاد.
موارد دیگر تعالیم دوازده گانه بهائیت عبارت است از:
۱. وحدت لسان و خط؛
۲. ترک
تقلید (و به تعبیر متداول نزد بهائیان، تحری حقیقت)؛
۳. تطابق دین با علم و عقل؛
۴. وحدت اساس ادیان؛
۵.
بیت العدل؛
۶. وحدت عالم انسانی؛
۷. ترک تعصبات؛
۸. الفت و محبت میان افراد بشر؛
۹. تعدیل
معیشت عمومی؛
۱۰. تساوی حقوق رجال و نساء؛
۱۱. تعلیم و تربیت اجباری؛
۱۲.
صلح عمومی و تحریم
جنگ.
عبدالبهاء این تعالیم را از
ابتکارات پدرش قلمداد میکرد و در مواضع گوناگون گفته بود که پیش از او چنین تعالیمی وجود نداشته است
با این همه در معرفی آیین بهائی و آنچه میرزا حسینعلی آورده است، بر این نکته که او «تجدید تعالیم
انبیا» کرده و «اساسی که جمیع پیغمبران گذاشتند آن
اساس، بهاءالله است و آن اساس،
وحدت عالم انسانیست، آن اساس
محبت عمومی است، و آن اساس صُلح عمومی بین دُوَل است و...»
تأکید کرده بود.
عبدالبهاء چندین
کتاب نیز نوشت که اهم آنها بدین قرار است:
مقاله شخصی سیاح، گزارشی است از زبان یک سیاح موهوم، درباره
تاریخ و تعالیم باب و بهاء
مفاوضات؛
مکاتیب؛
خطابات؛ هر سه مشتمل بر مطالب مختلف و
سخنرانی ها و نامه های او؛
تذکره الوفاء که زندگینامه شماری از قدمای آیین بهائی است.
(۱) عبدالحسین آیتی، کتاب کشف الحیل، تهران ۱۳۲۶ ش.
(۲) عبدالحسین آیتی، الکواکب الدرّیّه فی مآثر البهائیّه، مصر ۱۳۴۲.
(۳) جان ابنزر اسلمونت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه فارسی، حیفا ۱۹۳۲.
(۴) عبدالحمید اشراق خاوری، رساله گنجینه حدود و احکام، تهران ۱۳۳۱ ش.
(۵) عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج ۷، تهران ۱۳۲۷ ش.
(۶) علی محمدبن محمدرضا باب، قسمتی از الواح خط نقطه اولی.
(۷) حاجی میرزا جانی کاشانی، کتاب نقطه الکاف، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰.
(۸) محمدمهدی زعیم الدوله تبریزی، مفتاح باب الابواب، یا،
تاریخ باب و بهاء، ترجمه حسن فرید گلپایگانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۹) سازمان کنفرانس اسلامی مجمع فقه اسلامی، مصوبه ها و توصیه ها: از دومین تا پایان نهمین نشست، ترجمه محمد مقدس، قم ۱۴۱۸.
(۱۰) عزیزالله سلیمانی اردکانی، کتاب مصابیح هدایت، ج ۲، تهران ۱۳۲۶ ش.
(۱۱) شوقی افندی، توقیعات مبارکه، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۱۲) شوقی افندی، کتاب قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت .
(۱۳) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، الواح و وصایا، مصر.
(۱۴) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، خطابات حضرة عبدالبهاء فی اوربا و امریکا، چاپ محمود زرقانی و فرج الله کردی، مصر ۱۳۴۰/۱۹۲۱.
(۱۵) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، خطابات مبارکه حضرت عبدالبهاء در اروپا و امریکا .
(۱۶) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، مقاله شخصی سیّاح (در تفصیل قضیه باب نوشته است)، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۱۷) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، مکاتیب عبدالبهاء، ج ۱، مصر ۱۳۲۸، ج ۲ـ۳، چاپ فرج الله کردی، مصر ۱۳۳۰ـ۱۳۴۰.
(۱۸) عباس بن حسینعلی عبدالبهاء، النّورالابهی فی مفاوضات عبدالبهاء، لیدن ۱۹۰۸.
(۱۹) عزیه خانم نوری، تنبیه النائمین.
(۲۰) فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۲۱) بدیع الله فرید، مقاله ای در معرفی کتاب اقدس، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۲۲) محمدعلی فیضی، حیات حضرت عبدالبهاء و حوادث دوره میثاق، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۲۳) ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام، منشآت قائم مقام، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران (
تاریخ مقدمه ۱۳۵۶ ش).
(۲۴) ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام، نامه های پراکنده قائم مقام فراهانی، چاپ جهانگیر قایم مقامی، بخش ۱، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۲۵) ابوالفضل بن محمد گلپایگانی، فرائد، قاهره ۱۳۱۵.
(۲۶) ابوالفضل بن محمد گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الاعداء، عشق آباد ۱۳۳۴.
(۲۷) اسدالله مامقانی، «اختلاف بهاءالله و صبح ازل»، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۴ و ۵ (تیر و مرداد ۱۳۴۲).
(۲۸) محمود محمود،
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج ۵، تهران ۱۳۳۱ ش.
(۲۹) محمد محیط طباطبائی، «از تحقیق و تتبع تا تصدیق و تبلیغ فرق بسیار است»، گوهر، سال ۴، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۵۵)، ش ۳ (خرداد ۱۳۵۵).
(۳۰) محمد محیط طباطبائی، «
تاریخ قدیم و جدید»، گوهر، سال ۳، ش ۵ (مرداد ۱۳۵۴)، ش ۶ (شهریور ۱۳۵۴).
(۳۱) محمد محیط طباطبائی، «
تاریخ نوپدید
زرندی»، گوهر، سال ۳، ش ۹ (آذر ۱۳۵۴).
(۳۲) محمد محیط طباطبائی، «چند نکته درباره یک مقاله : عظیم پس از باب و پیش از ازل»، گوهر، سال ۶، ش ۳ (خرداد ۱۳۵۷)، ش ۴ (تیر ۱۳۵۷).
(۳۳) محمد محیط طباطبائی، «(درباره) کتاب اقدس»، گوهر، سال ۴، ش ۱۰ (دی ۱۳۵۵)، ش ۱۱ و ۱۲ (بهمن و اسفند ۱۳۵۵).
(۳۴) محمد محیط طباطبائی، «رساله خالویه یا ایقان»، گوهر، سال ۵، ش ۱۱ و ۱۲ (بهمن و اسفند ۱۳۵۶)، سال ۶، ش ۱ (فروردین ۱۳۵۷).
(۳۵) محمد محیط طباطبائی، «کتابی بی نام با نام تازه»، گوهر، سال ۲، ش ۱۱ و ۱۲ (بهمن و اسفند ۱۳۵۳).
(۳۶) محمد محیط طباطبائی، «گفتگوی تازه درباره
تاریخ قدیم و جدید»، گوهر، سال ۴، ش ۴ (تیر ۱۳۵۵).
(۳۷) محمدعلی موحد، «اسنادی از آرشیو دولتی استانبول»، راهنمای کتاب، سال ۶، ش ۱ و ۲ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۲).
(۳۸) فضل الله مهتدی، اسناد و مدارک صبحی درباره بهائیگری، ج ۲: خاطرات صبحی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۹) عبدالحسین میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی، هشت بهشت، تهران.
(۴۰) محمد
نبیل زرندی، مطالع الانوار:
تلخیص تاریخ نبیل زرندی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۱) محمدباقر نجفی، بهائیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۴۲) حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، آثار قلم اعلی، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ ش.
(۴۳) حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، اقتدارات، به خط مشکین قلم.
(۴۴) حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، کتاب مستطاب ایقان، مصر ۱۳۵۲/۱۹۳۳.
(۴۵) حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، لوح مبارک خطاب به شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی معروف به نجفی (لوح شیخ)، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۴۶) حسینعلی بن میرزابزرگ نوری (بهاءالله)، مجموعه الواح مبارکه، قاهره ۱۳۳۸/۱۹۲۰.
(۴۷) حسن نیکو، فلسفه نیکو، تهران (
تاریخ مقدمه ۱۳۴۳ ش).
(۴۸) احمد یزدانی، کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۴۹) وندی مومن، فرهنگ لغت اولیه بهائی، آکسفورد ۱۹۹۱.
(۵۰) دایرة المعارف جهان اسلام، آکسفورد، نیویورک ۱۹۹۵، بی تاد لاوسون.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهائیت»، شماره۲۲۰۶.