شبهه مالکیت یهود بر شامات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر مسئله
مالکیت یهودیان بر
شامات، به دو لحاظ اعتقادی و سیاسی
استدلال شده که در ذیل این دو رویکرد مورد بررسی قرار گرفته است.
مسئله
مالکیت اسرائیل بر
شامات که بزرگتر از
فلسطین اشغالی و بنا بر برخی نقلها از
نیل تا
فرات است، به دو لحاظ قابل بررسی است؛ ۱. اعتقادی؛ ۲. سیاسی.
یهودیان به لحاظ اعتقادی، برای اثبات مالکیتشان، بیشتر به کتاب مقدس خود (مجموعه کتابهای
عهد عتیق) استناد کردهاند که برخی آیات آن را در ادامه بررسی خواهیم کرد. علاوه بر اینها، عدهای
قرآن را نیز شاهد آورده و گفتهاند قرآن نیز بر تعلق شامات به یهودیان دلالت دارد. از آنجا که قرآن اهمیت بیشتری برای ما دارد، بحث خود را پیرامون آیهای که مورد
استدلال قرار گرفته، آغاز میکنیم.
مهمترین آیهای که اشاره به این مبنا دارد، کلام
حضرت موسی به قوم خود است:
«یاقوم ادخلوا الارض المقدسة التی کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خسرین»؛
«ای
قوم من! به سرزمین مقدسی که خدا برایتان مقرر فرموده درآیید و (به
گناه،
عصیان، سرپیچی از فرمانها و
احکام حق) باز نگردید که زیان کار میشوید».
در این
آیه موسی (علیهالسلام) به
قوم خود میگوید که وارد سرزمین مقدس شوید که
خداوند آنجا را برای شما قرار داده است.
اما
استدلال به این آیه، به دلایل ذیل قابل قبول نیست:
مهمترین بخش این آیه که مورد استناد قرار گرفته: «التی کتب الله لکم» است. این عبارت همیشه بر ابدی بودن امری دلالت ندارد؛ بلکه در موارد موقت و اشاره به برخی گروهها نیز استفاده شده است؛ مانند:
«و لو لا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب النار»؛
«اگر خدا فرمان ترک
وطن را بر آنان لازم و مقرر نکرده بود، قطعاً در همین
دنیا عذابشان میکرد و برای آنان در
آخرت عذاب آتش است».
این آیه در مورد یهودیان
مدینه است که به آنان دستور کوچ داده شد؛ اما این کوچ به این معنا نیست که برای همیشه باید کوچ کنند؛ بلکه برای یک بار کوچ کردن از
مدینه دستور داده شده و از این امر تعبیر به «کتب الله» شده که منظور یک بار کوچ کردن است.
آیات دیگری نیز وجود دارد که به
بنیاسرائیل خطاب شده و شکی در موقت بودن آنها نیست: «قال عسی ربکم ان یهلک عدوکم و یستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعملون»؛
«گفت:
امید است که پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند، و شما را در این سرزمین، جانشین (آنان) گرداند، پس بنگرد که شما (پس از فرعونیان) چه گونه
عمل میکنید؟».
از خود
آیات قرآن نیز به دست میآید که این
حکم عمومیت نداشته و استثناپذیر است. براساس آیات قرآن عمومیت این حکم در مورد یهودیانی که مخاطب کلام موسی بودند نیز
صادق نبوده و بسیاری از آنها از رفتن به سرزمین مقدس منع شده و در
صحرای سینا آواره گشتند که علت آن نیز گناهی بود که انجام داده بودند: «قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلا تاس علی القوم الفاسقین».
این مطلب خلاف
سیره الهی است. خداوند تمام خوبیها و امتیازات خود را منوط و محدود به اهل
ایمان و
تقوا کرده است و حتی درخواست یکی از بزرگترین
پیامبران خود را رد کرده و به
صراحت میگوید که وعده الهی تنها به
متقین خواهد رسید: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین.
حال چهگونه خداوند سرزمینی را بدون قیدوشرط به گروهی ببخشد و این را وعده ابدی قرار دهد و امتیازی برای نسلهای بعدی بنیاسرائیل بگذارد که به بیان خود
قرآن، گناههای بسیاری کردهاند و حتی پیامبران خود را نیز کشتند:
«فبما نقضهم میثاقهم و کفرهم بآیات الله و قتلهم الانبیاء بغیر حق و قولهم قلوبنا غلف بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون الا قلیلا»؛
«پس به کیفر
پیمانشکنی آنان و کفرشان به آیات خدا، و به ناحق کشتن پیامبران، و گفتار (بیپایه و
باطل)شان که: دلهای ما در
پوشش و
حجاب است (ازاینرو سخن حق را درک نمیکنیم، لعنتشان کردیم) بلکه به سبب کفرشان بر دلهایشان مهر (محرومیت از فهم معارف) زدیم؛ به همین سبب جز اندکی ایمان نمیآورند».
منظور از «کتب الله لکم» چنین است که
خداوند وعده خود به
ابراهیم را در حق موسی تمام کرد؛ اما نکته مهم اینجاست که این حق، تنها
حق سکنا در این بلاد است، سکنایی که وعده داده شده بود؛ اما معنای آن چنین نیست که آنجا
ملک آنان است یا اینکه کسی مزاحم آنها در آنجا نشود؛ زیرا اگر این وعده الهی بوده، نباید خلافش واقع میشد؛ در حالی که میبینیم واقعاً خلافش مشاهده شده است.
بنابراین آیه مورد بحث، دخلی در دوام
حکم یا حتی ملکیت شام برای
یهودیان ندارد.
آیاتی در کتاب مقدس وجود دارد که در استدلال مالکیت یهود مورد استفاده قرار میگیرد، از این قرارند:
ــ «خداوند به
موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید: «وقتی به سرزمین کنعان که من آن را به شما میدهم وارد شدید، مرزهایتان اینها خواهد شد».
ــ «خداوند بر ابرام ظاهر شده فرمود: من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید».
ــ «آن
روز خداوند با ابرام عهد و فرمود: من این سرزمین را از مرز
مصر تا
رود فرات به نسل تو میبخشم».
ــ «تمام سرزمین
کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید و خدای ایشان خواهم بود».
و... .
بررسی مفصل این آیات، بحثی طولانی را میطلبد که در اینجا به اختصار، نقایصی را که بر
استدلال به اینها وجود دارد، بررسی میکنیم:
متن امروزی کتاب مقدس به دلیل وجود
تحریفات، با کلیتش نمیتواند معتبر و مورد وثوق برای ما باشد. بنابراین استدلال به این آیات برای ما
مسلمانان محل تردید بوده و بر فرض وجود دلالت، یهودیان تنها برای خود میتوانند به این آیات استناد کنند.
اما مفاد مالکیت امروزی
یهود بر کنعان، از آیات فوق نیز به دست نمیآید؛ زیرا آیاتی که مالکیت ابدی را برساند، خطاب به قوم یهود نیست و تنها به یهودیان گفته شده که وارد آنجا شوند و آن سرزمین به آنها داده شده، ولی هیچگونه ابدیتی در کار نبوده و ملکیت دائمی از
آیات به دست نمیآید و ما آیاتی که ابدیت را برساند و در عین حال خطاب به قوم یهود بهویژه باشد، نیافتیم.
آیاتی که ملکیت دائمی را میرساند و میگوید «تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید»، تنها به ابراهیم خطاب شده و
قوم ابراهیم قطعاً فراتر از
قوم یهود است؛ زیرا ابراهیم دارای دو فرزند بوده؛
اسماعیل که نسلی از او پدید آمد و
پیامبر اسلام نیز از نسل ایشان است و
اسحاق فرزند دوم ابراهیم که از او
یعقوب متولد شد که او نیز دوازده فرزند پسر داشت و یهودیان منسوب به یکی از این دوازده فرزند به نام
یهودا هستند. بنابراین از این آیات، ملکیتی اختصاصی برای قوم یهود به دست نمیآید.
در تأیید مطلب قبل میتوان نکتهای را خاطرنشان کرد. در سفر پیدایش، خداوند
خبر از تولد
اسماعیل میدهد.
در چند
آیه بعد که چند سال از تولد اسماعیل گذشته است، خداوند بیان میکند که «تمام سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید...».
در این موقع هنوز
اسحاق به
دنیا نیامده و حتی صحبتی نیز از او نیست و در آیاتی که به تولد اسحاق اشاره میکند،
بیانی از مالکیت نسل
ابراهیم بر سرزمین مقدس وجود ندارد.
با
پیشرفت قوانین بینالملل، کشورهای تازه تشکیلشده برای بیان
حقیقت وجودی خود، نیاز به اثبات مالکیت دارند؛ لذا کشورهایی که در قرن اخیر به وجود آمدهاند، تلاش کردهاند با استناد به مصوبات سازمان ملل موجودیت خود را اثبات کنند. در مورد
اسرائیل نیز بحث بسیار طولانی و مفصلی وجود دارد که کتابهای مختلفی پیرامون این مسئله به خصوص در زبانهای عربی نگارش یافته است. در اینجا مطالب مختصری را در مورد ادعای سیاسی مالکیت اسرائیل توسط یهودیان بیان میکنیم:
اسرائیل حجم کوچکی از سرزمین
فلسطین را خریداری کرد؛ اما با گذشت زمان و استفاده از نیروی نظامی، بیشتر کشور
فلسطین را تحت
اختیار گرفته و حتی به قطعنامههای
شورای امنیت سازمان ملل نیز
عمل نکرده است؛ از جمله قطعنامه ۲۴۲ که در آن اینگونه آمده است:
أ. تضمین
آزادی کشتیرانی در آبهای بینالمللی منطقه؛
ب. حل عادلانه مسئله آوارگان؛
ج. تضمین مصونیت سرزمینها و
استقلال سیاسی همه کشورهای منطقه از راه اقداماتی مانند ایجاد مناطق غیر نظامی.
اما امروزه اسرائیل به هیچیک از آوارگان
فلسطینی،
حق برگشت به میهن خود را نمیدهد؛ ولی یهودیان را از تمام
دنیا دعوت میکند. بیشتر سرزمین
اشغالی را به زور تصرف کرده و به هیچ وجه عقبنشینی نمیکند و حتی خواهان تسلط بر مناطق
فلسطینینشین نیز است و در مناطق آنها شهرکسازی میکند.
تمام آنچه بیان شد، مربوط به یکی از مصادیق اشغالگری اسرائیل است که البته در اصل شکلگیری و به وجود آمدن آنها نیز این مشکل وجود دارد که برای اطلاع از آنها میتوانید لینکهای زیر را مطالعه نمایید.
تبیان و مرکز پاسخگویی و افسانه اسرائیل و تاریخچه تکاپوی اسلامی ـ ایرانی در مورد
فلسطین.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «شبهه مالکیت یهود بر شامات»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۴.