• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلمان رشدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلمان رشدی
سِر احمد سلمان رشدی (زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ م/ ۱۳۲۶ ش)، نویسنده و مقاله‌نویس مسلمان هندی‌الاصل، تبعه انگلستان است.
وی نخستین‌بار با کتاب بچه‌های نیمه‌شب به شهرت رسید و جایزه بوکر را بابت نگارش این اثر دریافت کرد. اغلب آثار رشدی از شبهقاره هند ریشه می‌گیرد. داستان‌های او را در گونه رئالیسم جادویی طبقه‌بندی می‌کنند.
آخرین اثر وی کتاب آیات شیطانی، رمانی است که در آن، توهین و افترا و اهانت به مقدسات اسلامی (پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، همسران پیامبر، حضرت جبرئیل و امامان معصوم) کرده و در پی آن اعتراضات گسترده‌ای در کشورهای مختلف اسلامی و خصوصاً پاکستان و هندوستان علیه آن صورت گرفت. امام خمینی بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی ایران، حکم به اعدام سلمان رشدی و همه کسانی که عامدانه در چاپ کتاب نقش داشتند را اعلام کرد و این حکم بازتاب جهانی پیدا کرد.
با صدور فتوای امام خمینی بر قتل رشدی، بارها افرادی برای اجرای حکم اعدام رشدی اقدام کردند ولی با توجه به مراقبت شدید دولت‌ها و سرویس‌های امنیتی غربی موفق به انجام آن نشدند، اما او همچنان تحت تعقیب است. او در حال حاضر سالیان درازی تحت تدابیر امنیتی آمریکا زندگی مخفیانه دارد.

فهرست مندرجات

۱ - زندگی‌نامه
۲ - زندگی مخفیانه
۳ - کتاب آیات شیطانی
۴ - علت منع کتاب آیات شیطانی
۵ - نقد امیرخانى بر کتاب آیات شیطانی
       ۵.۱ - قصه‌سازی مدرن
              ۵.۱.۱ - فصل اول قصه
              ۵.۱.۲ - فصل دوم قصه
              ۵.۱.۳ - فصل سوم قصه
       ۵.۲ - طرح افسانه‌ای غرانیق
       ۵.۳ - نقش کژی آغازین
       ۵.۴ - نگاه بدون تعصب
       ۵.۵ - ناجوان‌مردی نویسنده
       ۵.۶ - تنزل پیامبر به انسان عادی
       ۵.۷ - تحلیل رسانه‌های غربی از فتوای امام
              ۵.۷.۱ - تبعات فتوای امام
              ۵.۷.۲ - عجیب‌ترین تبعات
۶ - حکم امام خمینی به اعدام رشدی
       ۶.۱ - متن حکم امام
       ۶.۲ - بازتاب داخلی حکم امام
              ۶.۲.۱ - تعطیلی نهادهای دولتی
              ۶.۲.۲ - منع ورود کتاب‌های ناشر انگلیسی
              ۶.۲.۳ - اعلام وحدت اقلیت‌ها
              ۶.۲.۴ - درخواست جلوگیری از انتشار کتاب
              ۶.۲.۵ - حرکت تهدیدآمیز غربی‌ها
              ۶.۲.۶ - اعلام ارتداد در سازمان کنفرانس اسلامی
              ۶.۲.۷ - تاکید امام به برخورد با اهانت‌کنندگان
       ۶.۳ - بازتاب بین‌المللی فتوای امام
       ۶.۴ - مبانی حکم ارتداد سلمان رشدی
              ۶.۴.۱ - ارتداد از دیدگاه امام
              ۶.۴.۲ - مبانی فقهی امام
              ۶.۴.۳ - مبانی سیاسی امام
       ۶.۵ - اصول عملی حاکم بر سیره امام خمینی
              ۶.۵.۱ - احترام و اعتقاد به اصل آزادی بیان
              ۶.۵.۲ - اعتقاد به اصل محوریت اسلام
              ۶.۵.۳ - اعتقاد به اصل بیداری و هوشیاری
              ۶.۵.۴ - اعتقاد به اصل نگاه به درون
              ۶.۵.۵ - حفظ و حراست از انقلاب
              ۶.۵.۶ - نتیجه‌گیری
۷ - مبانی قرآنی حکم ارتداد
       ۷.۱ - اهانت به پیامبر
       ۷.۲ - حکم اذیت و آزار پیامبر
              ۷.۲.۱ - دیدگاه ابن‌تیمیه
              ۷.۲.۲ - دیدگاه قاضی عیاض
       ۷.۳ - حکم محاربه با پیامبر
       ۷.۴ - حکم طعن در دین پیامبر
       ۷.۵ - حکم رفع اصوات فوق صوت پیامبر
       ۷.۶ - حکم استهزای پیامبر
       ۷.۷ - حکم تکذیب پیامبر
       ۷.۸ - حکم تقدم بر پیامبر
       ۷.۹ - حکم اعراض از پیامبر
       ۷.۱۰ - حکم عصیان بر پیامبر
       ۷.۱۱ - حکم کفر به پیامبر
       ۷.۱۲ - حکم محادده با پیامبر
       ۷.۱۳ - حکم مشاققه با پیامبر
۸ - منابع نقدکننده آیات شیطانی
۹ - پانویس
۱۰ - منابع


سلمان رشدی نویسنده‌ هندی الاصل، به سال ۱۳۲۶ ه. ش، در خانواده مسلمان در بمبئی متولد شد، و در سیزده سالگی جهت تحصیل به انگلستان اعزام شد و مدتی با نوشتن مقالات تبلیغی در انگلستان به تامین مخارج زندگی پرداخت و سپس شناسنامه‌ انگلیسی گرفت و تبعه‌ آنجا شد.
رشدی در مصاحبه با مجله‌ اشپیگل در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۱، درباره‌ خانواده‌اش می‌گوید: «خانواده‌ من به اسلام گرایش داشتند، ولی در خانه ما از دین خبری نبود. فقط سالی یک‌بار مرا برای عبادت به مسجد می‌بردند. مثل مراسم سال نو در نزد مسیحیان، یک دایه‌ مسیحی داشتم...، اکثر دوستان من غیرمسلمان بودند. پدرم از قانون قرآن در منع نوشیدن مشروبات الکلی تبعیت نمی‌کرد. خوشبختانه می‌توانم بگویم که پدر و مادر من مسلمان بدی بودند».
رشدی در طول زندگی خود در انگلستان به بی‌دینی و بی‌اعتقادی مطلق می‌رسد و در نهایت، منکر خدا می‌شود و این عقیده را رسما در مصاحبه با مجله اشتترن در ۷ آبان ۱۳۷۱، تحت عنوان «من قهرمان نیستم» بیان می‌کند. چنین نویسنده‌ای تحت حمایت غرب و صهیونیسم به منظور مقابله با رشد روز افزون اسلام‌خواهی در جهان، دست به نوشتن کتاب «آیات شیطانی» می‌زند. و آن را «اثری، حاوی ضدیت و شک بنیادی می‌نامد» و در آن به مقام مقدس حضرت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و به مقدسات مسلمین اهانت می‌کند.
[۱] روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، نشر پیام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ چهارم ۱۳۷۹، ص۵۳۸.
سلمان رشدی در ماموریت استعماری انگلیسی و آمریکایی خویش در راستای مبارزه با اسلام کتاب «آیات شیطانی» را نوشت. او مامور آمریکا بود و در این کتاب ضد اسلامی خویش نشانه‌های شیطنت خود را نشان داد. استکبار جهانی ریشه انقلاب اسلامی را در بعثت پیامبر اعظم حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دید و تصور می‌کرد با اهانت به پیامبر اسلام می‌تواند از صدور انقلاب اسلامی ایران به سراسر جهان پیش گیری کند.


سلمان رشدی، تحت حمایت دولت انگلستان است و در انگلیس زندگی کرد و پس از صدور حکم امام محافظت وی بر عهده (اسکاتلند یارد، پلیس انگلیس) قرار گرفت و هزینه‌های محافظت از او در سال بین یک تا ۱۰ میلیون پوند تخمین زده می‌شود. همچنین شرکت هواپیمایی «بریتیش ایرویز» حضور رشدی را در هواپیماهای خود تا سال ۱۹۹۸ ممنوع اعلام کرده و شرکت هواپیمایی «ایرکاندا» چند سال پیش سفر رشدی را با پروازهای خود غیرممکن اعلام نمود.
رشدی سال‌ها در پناه دستگاه‌های امنیتی انگلیس در مخفیگاه‌ها به سر می‌برد و چون مردم انگلیس به مخارج هنگفت نگهداری او اعتراض کردند، دولت انگلیس از ادامه حفاظت از او خودداری کرد و وی ناچار به آمریکا پناه برد و اکنون در پناه ماموران امنیتی آمریکا روزگار خود را می‌گذراند.
از سال ۱۳۶۷ با صدور فتوای امام (رحمة‌الله‌علیه) بر قتل رشدی، بارها افراد غیوری برای اجرای حکم اعدام رشدی اقدام کردند ولی با توجه به مراقبت شدید دولت‌ها و سرویس‌های امنیتی غربی موفق به انجام آن نشدند، اما او همچنان تحت تعقیب است.
نکته آخر این‌که دین اسلام علی‌رغم این‌که بیشترین اهتمام را به آزادی‌ اندیشه و بیان دارد و از هرگونه اظهار نظر و مسئولین حمایت می‌نماید. اما اگر فردی بخواهد خارج از ضوابط و چارچوب‌های علمی و منطقی به شبهه‌افکنی و تخریب مبانی اعتقادی مردم بپردازد، با آن مقابله نموده و اجازه تروج چنین تفکرات مسمومی را در جامعه اسلامی نمی‌دهد. از این‌رو در فقه اسلامی خرید و فروش و نگهداری چنین کتاب‌هایی حرام بوده و نشر آن در سطح جامعه مجاز نمی‌باشد. بله از آنجا که لازم است همواره با شبهات برخورد علمی مناسب صورت گرفته تا جامعه اسلامی از آثار تخریبی آن در امان باشد؛ لازم است‌ اندیشمندان و متفکران اسلامی که از توانایی علمی کافی برخوردارند، به چنین منابعی دسترسی داشته باشند.
کتاب آیات شیطانی نیز مشمول این قاعده می‌باشد. و بالاخره اینکه اعطای لقب «سر» (شوالیه) به نویسنده این کتاب بعد از گذشت بیش از دو دهه از تاریخ انتشار این کتاب توسط ملکه انگلیس در شرایطی که جهان اسلام در آتش تهاجم نظامی غرب به سرکردگی آمریکا و انگلیس، می‌سوزد، به خوبی بیانگر توطئه و سیاسی‌بودن اقدام سلمان رشدی است که هیچ ارتباطی با مباحث فرهنگی و... ندارد.


آیات شیطانی (ترجمه عبارت انگلیسی Satanic verses) رمانی است در ۵۴۷ صفحه (نسخه انگلیسی در چاپ اول) که در تاریخ ۴/۷/۱۳۶۷ (۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸) توسط انتشارات «وایکینگ» (جزو گروه انتشاراتی «پنگوئن») منتشر شد. نویسنده این کتاب مسلمانی هندی تباری بود که تبعه «بریتانیای کبیر» محسوب می‌شد (در سال ۱۹۴۷ در بمبئی به دنیا آمد در نوجوانی در انگلستان اقامت گزیده، سال ۱۹۶۸م هنگامی که دانشجوی دانشگاه کمبریج بود به جنبش چپ پیوست).
«آیات شیطانی» پنجمین رمان این نویسنده می‌باشد. «سلمان رشدی» عضو انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان بوده و هست و کتاب مذکور را به سفارش «گیلون ریتکن» (رئیس یهودی انتشارات وایکینک) با دستمزد بی‌سابقه ۸۵۰ هزار پوند به رشته تحریر درآورد. کتاب آیات شیطانی برخلاف آنچه گفته می‌شود، یک کتاب علمی و نظری نیست، بلکه داستانی است بلند در ۹ فصل که شخصیت‌های آن را حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، همسرانش و صحابی شناخته شده‌اش و حضرت جبرئیل (فرشته وحی) تشکیل می‌دهند. در طول این رمان تمامی این شخصیت‌ها، العیاذ بالله افرادی فاسد و گرفتار انحرافات اخلاقی معرفی می‌شوند و انواع تحقیر و اهانت‌های عجیب و غریب نسبت به آنان انجام می‌گیرد.


۱. از کتب ضاله محسوب می‌شود و ترویج کتاب ضاله طبق نظر مراجع حرام است و علت حرمت کتاب ضاله به خاطر اینکه به مقدسات و اعتقادات توهین می‌کند و توزیع آن هم باعث شکسته شدن قبح می‌گردد و هم به علت مطالعات کم مردم در مسائل دینی خودشان و یا به علت عدم ظرفیتی علمی، باعث انرحاف مردم می‌شود: لذا پخش کتاب ضاله حرام است.
۲. در این کتاب آیات شیطانی به بهترین بنده خدا یعنی حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اهانت کرده، لذا وجود این کتاب در بازار و نقل قول از مطلب این کتاب در میان مردم، باعث می‌شود برای مردم یک حس بی‌خیالی ایجاد شود و زمینه توهین و اهانت‌ها به مقدسات برای دیگران فراهم گردد.
۳. پرداختن بیشتر به محتوای کتاب جز جریحه‌دار کردن قلوب پاک مسلمین نتیجه‌ای نخواهد داشت.


نقد رضا امیرخانی بر کتاب آیات شیطانى با عنوان «نقدی بر کتاب آیات شیطانی، رضا امیرخانى»:
بازار کتاب قاعده بر این است که نقل و حدیث درباره‌ کتاب -چه تعریف و تمجید و چه دشنام و ناسزا- بر تعداد خواننده می‌افزاید؛ اما این قاعده را نیز -چونان اغلبِ قواعد- استثنایی است؛ و این استثنا، نیست مگر کتابِ آیاتِ شیطانی، اثرِ سلمان رشدی. کتابی که اگرچه بسیار بر آن نقد نوشته شد، نه تنها بر تعداد خواننده‌گانش افزوده نشد، بلکه بسا منتقدانی که حتی خود، اصلِ نسخه را نخواندند و نقد نوشتند. و این مطلب به خودی خود خطای چندان سهم‌گینی نیست، چرا که منتقدان عموماً تبعاتِ فتوای امام را بررسی می‌کردند و هنوز منطقِ مظفر نخوانده، می‌توان فهمید که جهل به فعل، منافی علمِ به تبع نیست. باری، کتاب آیات شیطانی را اول بار پنگوئن به سالِ ۱۹۸۸ چاپ زد.
از نویسنده‌ای که سه اثر داستانی به نام‌های Grimus، Midnight’s Children (بچه‌های نیمه‌شب)، Shame (شرم) و یک اثر غیر داستانی -سفرنامه‌ی نیکاراگوئه- در کارنامه‌ی خود داشت؛ نویسنده‌ای هندی‌الاصل که در لندن زند‌گی می‌کرد.

۵.۱ - قصه‌سازی مدرن

آیاتِ شیطانی داستانی است بلند در ۵۴۷ صفحه. قصه ساختاری مدرن دارد که شاید بتوان آن را نوعی گرته‌برداری شرقی از پدیده‌ی رئالیسمِ جادویی امریکای جنوبی نامید. ناگفته نماند که تناسخ riencarnation -که در فرهنگ هندی جا افتاده است- به عنوانِ یک پدیده‌ بومی در طرحِ داستانی نقشی غیر قابلِ انکار دارد. تناسخ هنوز هم در هندِ امروز، نه فقط میانِ هندوها و متعصبان‌شان که سیک‌ها باشند، که در میانِ پیروانِ سایرِ ادیان، یک باورِ بومی است. بسا هندوهایی که مقیمِ کشورهای غربی‌اند و هنوز از حشره‌کش استفاده نمی‌کنند. نه برای حفظِ محیط زیست و سوراخِ لایه‌ اوزون، بلکه از آن‌رو که مبادا روحِ پدربزرگ یا خانم والده‌شان را که در قالبِ یک سوسک تجسد یافته، آزار دهند! بنابراین در پس‌زمینه‌ بومی نویسنده تناسخ جایگاهی ویژه دارد.

۵.۱.۱ - فصل اول قصه

گابریل فریشتا و سالدین چامچا در هواپیمای بویینگ ۷۴۷ نشسته‌اند. یکی هنرپیشه است و دیگری مقلد صدا. هواپیما ربوده می‌شود و این دو به طرزِ معجزه‌آسایی نجات می‌یابند. سالدین چامچا اصلا هندی است، اما در لندن بزرگ شده، نامِ اصلی‌اش صلاح‌الدین بوده که به سالدین تغییر پیدا کرده، خانواده‌اش خانواده‌ای هندی و متعصب بوده... اگر قرار باشد در هر قصه‌ای شخصیتی باشد که بیش از سایران به نویسنده نزدیک باشد، سالدین به سلمان رشدی نزدیک‌تر است. این از سالدین؛ اما تقدیرِ گابریل فریشتا این‌گونه رقم خورده بوده که در زند‌گی آینده ملک مقرب Archangle شود؛ گابریل با جبرائیل هم‌ریشه‌اند. (از آن‌جایی که از خاصه‌های قصه‌ مدرن به هم خوردنِ تناوبِ زمانی است، این‌که زند‌گی آینده‌ گابریل در هزار سالِ قبل واقع شود، اتفاقِ پیچیده‌ای نیست. گذشته از آن، ذاتِ تناسخ هم با این‌گونه زمان‌شکنی قرابت دارد.) تا این‌جا فصلِ اولِ قصه بود به نامِ فرشته جبرائیل The Angel Gibreel. استحاله‌ metamorphos صلاح‌الدین به سالدین. نوعی خلا و تهی بودن که دو ملیتی‌ها، عموما آن را تجربه کرده‌اند. خاصه کسانی که از یک فرهنگِ غنی شرقی می‌بُرند و تالاپ، به درونِ فرهنگِ غربی می‌افتند.

۵.۱.۲ - فصل دوم قصه

فصلِ دومِ قصه Mahound است که همان نامِ محمد است در زبانِ کهنِ سانسکریت. از این‌جا گابریل به جبرائیل تبدیل می‌شود. گابریل در کودکی، و البته در زند‌گی قبلی، زمانی که ناهارِ کارگرانِ معدن را می‌برده، غذای هندوهای گیاه‌خوار را با گوشتِ مسیحیان و گوشتِ مسیحیان را با گوشتِ حلالِ مسلمانان جابه‌جا می‌کرده، نصیحت مادر را نشنیده می‌گیرد. مادری که به او می‌گوید: شیطان...
[۲] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۹۱.
همین گرهِ کوچک همه‌ داستان را کفایت می‌کند. فرشته‌ای که کمی هم شیطان است. پاره‌ای از داستان که در زمانِ صدر اسلام می‌گذرد، بسیار ابتدایی و ضعیف است. چیزی است شبیه به یک نمایش‌نامه‌ تهی‌مایه‌ ابتدایی، در قیاسِ با صحنه‌آرایی‌های زنده‌ زمانِ معاصر در فصلِ اول. شهری به نامِ جاهیلیا Jahilia و شخصیت‌هایی یک بعدی که به اشتباه و با کم‌دقتی از تاریخ بیرون کشیده شده‌اند. ابوسیمبل Abu Simbel به جای ابوسفیان و هند و خالد و حمزه و سلمان و... از این‌جا قصه فصل به فصل جلو می‌رود، فصلی در جاهیلیا و فصلی در زمانِ معاصر.
کم‌اطلاعی نویسنده از تاریخِ صدرِ اسلام و زبانِ عربی و از آن بدتر ادعای تاریخ‌دانی و سوادِ قرآنی، اثر را در دیدِ خواننده‌ای با اطلاعاتِ متوسط به ملغمه‌ای مضحک تبدیل می‌کند.

۵.۱.۳ - فصل سوم قصه

بخشِ ۲ از فصلِ ۳
[۳] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۴۳.
با یک عبارتِ عربی آغاز می‌شود: کان ما کان/فی قدیم الزمان نویسنده آن‌را این‌گونه ترجمه می‌کند: “Kan-a ma kan، Fi qadim-e-zaman، It was so، it was not... ” آن‌گونه بود که نبود، در گذشته‌ای فراموش شده. نویسنده متوجهِ این نکته‌ ساده نشده که ما در زبان عربی چند معنا دارد و فقط یکی از آن‌ها معنای نفی دارد. در این‌جا نه به معنای نفی، بل به معنای هرچه یا آن‌چه آمده است. ترجمه‌ تحت‌اللفظی و لغت به لغتِ آن می‌شود، بود آن‌چه بود، و ترجمه‌ محتوا به محتوای آن، همان یکی بود، یکی نبود خودمان یا “Once upon a time” است. یادِ آن کسی می‌افتم که سال‌ها پیش به ایران آمده بود و در مقاله‌ای نوشته بود که با شعار دادنِ این که خدا نمی‌خواهد، نمی‌توان جلو لشکر آهنین عراق ایستاد. او این شعار را روی پیشانی رزمنده‌ها دیده بود که ماشاالله و گمان کرده بود که ما، علامت نفی است و هر چه خدا بخواهد را با خدا نمی‌خواهد اشتباه گرفته بود.
یکی دیگر از اشتباهاتِ ابتدایی نویسنده، آوردن یک بت Ball به عنوانِ شخصیتی داستانی است. رفتارِ این شخصیت که روبه‌روی مهاند می‌ایستد، نوعی تقلیدِ ناشیانه از کتابِ مقدس -عهد عتیق- است که در روندِ داستانی جا نمی‌افتد. و بعد هم رابطه‌ این بت با لات و منات و عزی که صفحاتِ زیادی از کتاب را به خود اختصاص می‌دهد و عاقبت هم با پس‌زمینه‌ شیطان بودنِ جبرائیل منجر به طرحِ افسانه‌ غرانیق می‌شود؛ افسانه‌ای که در آن گفته می‌شود شیطان در نقشِ جبرائیل بر پیامبر نازل می‌شود و آیاتی شیطانی را واگو می‌کند. پیامبر نیز این چند آیه را -در موردِ لات و منات و عزی- برای مردم می‌خواند، نزدیک به آن شعارِ جاهلی که این سه دخترانِ خدا، صاحبِ شفاعت هستند. (اللات و العزی، و منات ثالثه الاخری، فانهن الغرانیق العلی، و ان شفاعتهن لترتجی) پس از آن جبرائیل دوباره نازل می‌شود و آیات را تصحیح می‌کند. «افرایتم اللات و العزی، و منات الثالثه الاخری، الکم الذکر و الانثی، تلک اذا قسمه ضیزی» طرفه این جاست که سازند‌گان و جاعلانِ این افسانه به آیاتِ ابتدایی همین سوره نظر نیانداخته‌اند که: «و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی» البته جبرائیلِ رشدی، خود شیطان است و در واگویه‌های درونی اعتراف می‌کند که اصلا نمی‌داند که خدا کیست!
[۶] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۱۳_ ۱۲۵.
بگذریم که فرقِ معدودی در مسلمانان این روایتِ جعلی را قبول دارند. تازه آن‌ها نیز نه به صورتی که رشدی مساله را شرح می‌دهد.
رشدی نزولِ آیاتِ شیطانی را در مجلسی بیان می‌کند که مهاند (در این نقد متعمدا از این لغت استفاده می‌گردد.) با هند خلوت کرده است.
[۷] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۲۱.
طرفه این جاست که در همین اثنا، خبر می‌رسد که حمزه، برادرانِ هند را کشته است! (بی‌توجهی به تاریخ در یک اثرِ داستانی، قابلِ اغماض است، اما اگر اولا اثر ادعای بیانِ تاریخ را نداشته باشد، و ثانیا مساله‌ تاریخی، مساله‌ای نباشد که با حیثیتِ کسی -نه کسانی، چه رسد به حیثیتِ دینی که عمیق‌ترینِ انواع است- چالش داشته باشد.) البته از نویسنده‌ای که خالد را اولین مسلمان می‌داند و او را سقا water career می‌نامد
[۸] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۰۴.
و سلمان را کج‌اندیش می‌داند، این‌گونه تاریخ‌نویسی بی‌راه نیست.

۵.۲ - طرح افسانه‌ای غرانیق

آیاتِ شیطانی با طرحِ افسانه‌ غرانیق آغاز می‌گردد و در ادامه، نویسنده به خود جرات می‌دهد که توصیفی از زندگی مهاند و رابطه‌ او با همسرانش ارائه کند که حتی در شانِ یک انسانِ عادی نیز نیست.

۵.۳ - نقش کژی آغازین

این‌جا نکته‌ای قابلِ تامل وجود دارد. فِرَقی از مسلمانان که جرات نمودند، پیامبرشان را تا حدی تنزل بدهند که خطاکارش بنامند -آن‌هم در سترگ‌ترین رسالت که همانا بیانِ وحی باشد- در نوشتنِ این اثر و امثالِ آن مسؤل‌اند. اگر نبود آن کژی آغازین، این انحرافِ پسینی هرگز شکل نمی‌گرفت.

۵.۴ - نگاه بدون تعصب

هرگز نمی‌توانم به خود بقبولانم که به دروغ بنویسم این قصه را بدونِ تعصب خوانده‌ام و فقط آن را به لحاظِ داستانی سنجیده‌ام. ضمن این‌که به هیچ‌وجه از بیانِ این جمله احساسِ افتخارآمیزی و غرور آزاداندیشانه‌ای ندارم. چه ظاهرِ زیبایی دارد این جمله و چه باطنِ مجوفی. یعنی چه که بدونِ تعصب متنی را خواندن؟ بدونِ داوری؟ این کار را بلد نیستم. این یعنی این‌که تکه‌ای از خود را جدا کنم و بدونِ آن بخوانم و بدونِ آن بنویسم. ما با همه‌ خودمان می‌خوانیم و می‌نویسیم...

۵.۵ - ناجوان‌مردی نویسنده

آیاتِ شیطانی علی‌رغم بهره‌گیری از روایتِ مدرن، رئالیسمِ جادویی، رنگ و بوی بومی در فصول مربوط به سالادین چامچا، هرگز به پخته‌گی اثرِ قبلی رشدی، شرم نیست. با خواندنِ این اثر دو احساسِ متفاوت در آدمی شکل می‌گیرد. اولی که مربوط به فصولِ سالادین چامچا است، که احساسِ نوستالژیکِ دربه‌دری خودخواسته‌ای است که نویسنده صادقانه بیان کرده است... و در موردِ فصولِ مربوط به صدر اسلام، چیزی نمی‌توان گفت جز فورانِ عنادی بی‌شرمانه، هرزه‌نگاری موهنی که هیچ دلیلی برای آن نمی‌توان پیدا کرد.
رشدی در این کتاب، گویی عقده گشوده است. آن هم با زبانی موهن و نگاهی وقیح، بدتر از همه ناجوان‌مردی اوست که بدونِ داشتنِ اطلاعاتِ تاریخی، به نثری نوشته که کار را به قصه‌ای تاریخی می‌نمایاند. در صفحه‌ پایانی کتاب با ذکرِ نامِ انتشارات، حتی اسمِ مترجمِ قرانی را که از آن چند آیه از سوره‌ نجم را به امانت گرفته، ذکر می‌کند. وه که چه امانت‌داری معصومانه‌ای! سه چهار اسمِ خاص و توصیفِ فضای کهن و چنین توضیحاتی، خواننده‌ ناآشنا را می‌فریبد که با نصِ تاریخ روبه‌رو شده است. و این نه فقط یک اهانت ساده و هرزه‌درایی عنیف است، که یک دروغِ آشکار است. پوشیدنِ ردای تحقیقِ متدلوژیک بر‌ اندامِ لمپنیزم، بسی موهن‌تر از دشنامی است که از دهانِ یک لمپنِ خیابان‌گرد بیرون می‌آید...

۵.۶ - تنزل پیامبر به انسان عادی

اغلبِ آثاری را که پخش و نشرشان توسطِ کلیسای کاتولیک ممنوع شده است، دیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ خاصه کتب و فیلم‌های سینمایی را. در همه‌ این آثار یک تشابه به چشم می‌خورد. نقشِ انسانی -فرومعنوی، غیرآسمانی- دادن به حضرت مسیح. این مهم‌ترین تشابه بینِ همه‌ این آثارِ ممنوع است. اما این آثار تا کجا پیش رفته‌اند؟ تا چه حد در این رفتار جسور بوده‌اند؟ اصالتاً نمایشِ رفتارِ انسانی یک معصوم، مذموم نیست. سیره‌نویسی در اسلام این‌چنین رسالتی را برعهده داشته است. البته از آن‌جا که اسلام فاصله‌ زمانی کم‌تری با دوره‌ معاصر داشته است، تواتر، عاملِ تعیین‌کننده‌ای در سیره‌نویسی بوده است و اختلاف کم‌تر از سیره‌نویسی مسیحیت بوده است.
اوایلِ تیرماهِ ۷۹، در شبکه‌ی abc یک برنامه از خبرنگاری معروف -Peter Jening- پخش شد که در آن با مصاحبه و به تصویر کشیدنِ چند اثر باستانی ثابت (!) شد که عیسی بالکل به صلیب کشیده نشده است و یهودیان او را نکشته‌اند. اگرچه این تحقیق با نصوص دینی ما مسلمانان سازگار است اما این ظریفه را نباید از خاطر برد که این خبرنگار از زمره‌ معروف‌ترین خبرنگاران سیاسی است و تمامِ این برنامه بدین‌جهت ساخته شده بود که ثابت کند یهودیان بی‌گناهند! بنابراین هیچ تعجب نکنید اگر در برنامه‌ بعدی جنینگ دیدید که حزب‌الله لبنان عاملِ اصلی قتلِ حضرتِ عیسی مسیح است! باری، در تاریخِ مسیحیت، به خلافِ اسلام، جای بازی با نصوص و سیره وجود دارد. اما این بازی قواعدی داشته است.
اگرچه در همه‌ آثارِ ممنوع کلیسای کاتولیک شانِ عیسی مسیح از پیامبری به یک انسان تنزل یافته است، اما هیچ‌گاه این انسان به یک انسانِ عادی و معمولی تبدیل نشده است. این انسان هم‌واره قصدِ خیر داشته است، حال آن که شاید -از دید مصنف و مولف- به این مقصود نرسیده باشد. یعنی مولف این‌گونه احساس کرده است که شخصی بدونِ اتصالِ به غیب، ادعای پیامبری کرده است، تا خلق را به سعادتی رهنمون شود، اما در قصدِ او شکی نکرده است اگرچه شاید به اصلِ سعادت مشکوک باشد... اما سلمان رشدی... او به نحوِ عنیفی از این مرز نیز پا فراتر گذاشته است. مهاند را با بی‌شرمی همیشه با صفتِ کاسب‌کار businessman نام می‌برد.
[۹] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۹۱_ ۹۳.
او هیچ‌گاه در موردِ وجودِ خدا و ارتباطِ جبرائیل با مهاند شک نمی‌کند، بل‌که به نحوِ ملوثی همه‌ این شخصیت‌ها را نه به شخصیت‌هایی عادی، که به خطاکارانی معمولی تبدیل می‌کند. در واگویه‌های مهاند می‌خوانیم که: نامه‌بر خدا بودن چندان لذتی ندارد...
[۱۰] سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۱۲.
فتوا، لغتی بود که از سالِ ۱۳۶۸ (ه. ش) به ادبیاتِ انگلیسی (بخوانیم جهانی) راه یافت و به جای religious statement یا encyclical نشست. پیش از آن، همین دو واژه‌ی مهجور- به جای فتوا به کار می‌رفتند.

۵.۷ - تحلیل رسانه‌های غربی از فتوای امام

رسانه‌های غربی بیانِ ابتدایی فتوای امام را به نحوی نادرست ارائه کردند و شگفت‌انگیز این‌که همین بیان به داخلِ کشور نیز راه یافت. آن‌ها دلیل فتوای قتلِ رشدی را ارتداد نامیدند.
تبعاً گروهی، از جمله خودِ رشدی بلافاصله در این‌که از اصل رشدی مسلمان بوده باشد، تشکیک کردند. طرفه این‌جاست که امام بر مبنای ارتدادِ رشدی، فتوای قتل او را صادر نکرده بود، بلکه به دلیل ساب‌ النبی بودن، او را مهدورالدم دانسته بودند.

۵.۷.۱ - تبعات فتوای امام

فتوای امام تبعاتی چند را پدید آورد. خاله‌زنکی‌ترینش مساله‌ اعتذارِ خودِ رشدی بود که چون بچه‌ خردسالی به عذرخواهی افتاد.
سیاسی‌ترینش مساله‌ خروجِ هم‌زمانِ همه‌ سفرای جامعه‌ اروپایی بود، در اعتراض به فتوا.
بهترینِ تبعاتش نا امنی برای اهانت‌کننده به مقدسات اسلام بود. آن‌هم در روزگاری که هر سریالِ تلویزیونی در هر شبکه‌ای جرات می‌کند به مقدساتِ مسیحیت و سایرِ ادیان توهین کند. آخرینش قسمتِ انتهایی سریالِ Jesus Christ بود که از یک شبکه‌ عمومی تلویزیونِ امریکا پخش شد و در آن پیش از مصلوب کردنِ مسیح، یک فکل‌ کراواتی مرتبِ معاصر، کانه یک مجری تلویزیونی واردِ صحنه شد و جلو سربازانِ پیلاتوس را گرفت. مقابلِ عیسی پرده‌ای پانوراما باز شد و جنگ‌های صلیبی را نشانش داد که سربازان فریاد می‌کشیدند، In the name of Jesus به نامِ عیسی و حمله می‌کردند، بعد دادگاه‌های تفتیشِ عقاید قرون وسطی و بالکل تا جنگ جهانی دوم، همه را به گردنِ دین‌ انداخت. بعد هم میکروفون را جلو برد و پرسید: آیا می‌ارزید؟ (جالب این که پخشِ این سریال که سی سالِ پیش می‌توانست مجازاتی نابخشودنی برای مولف داشته باشد، موردِ اغماضِ کلیسای کاتولیک و حتی مسیحیان قرار گرفت!) این همان حرکتی است که اگر آغاز شد، پایانی بر آن متصور نیست و نهایتا می‌تواند به هر اهانتی بیانجامد.

۵.۷.۲ - عجیب‌ترین تبعات

فتوای امام، علاوه بر این تبعات، تبعِ دیگری هم داشت که من آن‌را عجیب‌ترین می‌نامم. عجیب‌ترینِ تبعات نبود مگر اظهارِ نظرِ پاره‌ای از سیاسیون که فتوای امام را یک فتوای مذهبی نامیدند و نه سیاسی که البته عرفِ دیپلماتیک را رعایت کرده باشند و مصلحتِ... (و ما که بالاخره نفهمیدیم سیاستِ آن‌ها عینِ دیانتِ ماست یا عینِ دیانتِ خودشان...) آن‌ها این‌سان گفتند که امام خمینی با شخصیتِ مذهبی خود و به عنوانِ یک مرجعِ دینی این فتوا را داده است و نه به عنوانِ یک رهبر و مسوولِ حکومت.
این خطا از این پندارِ نادرست ناشی شده است که گمان می‌کند، کلیت‌ها را می‌توان به اجزا تجزیه کرد. پس بلافاصله برای امام دو شخصیت قائل شدند، شخصیتی سیاسی تحتِ عنوانِ رهبر، و شخصیتی دینی تحتِ عنوان مرجع. انگار که این دو شخصیت کاملا مستقل از هم‌اند و کردارهای این یکی، دخلی به رفتارهای دیگری ندارد. این همان جزئی‌نگری روش‌مندِ علمِ تجربی معاصر است که بدبختانه به عرصه‌ تفکر در علوم انسانی نیز سرایت کرده است.
این جنس جداسازی و تجزیه به عواملِ اول، از همان سنخِ بدونِ تعصب متنی را خواندن است. سنخی که نه ممکن است و نه مطلوب. ممکن نیست کسی بتواند بدونِ هیچ تعصب، پیش‌داوری، پیش‌فرض، متنی را بخواند. ممکن نیست کسی با جزئی از خود، جایی را ببیند. آدمی با کلیتِ خود می‌نگرد، می‌خواند و... حتی نگاهِ ما به طبیعتِ اطراف، انتخابی است از کلِ طبیعت. نه یک نگاهِ صرفاً تصادفی. این انتخاب بر می‌گردد به همه‌ آن‌چه در خود‌ اندوخته‌ایم؛ دین، محیطِ تربیتی، آموزه‌های دورانِ کودکی، تحصیل... تازه فرض کنیم که چنین نگاهِ بدون پیش‌فرضی ممکن باشد، چه مطلوبیتی دارد این نگاه؟ این تنها کمک می‌کند که همه یک‌جور بنگرند. چه حسنی در این نگرش هست؟ نگرشِ گله‌وار که فردیتِ هیچ‌کسی را در نظر نمی‌گیرد. این همان گرفتاری سهم‌گینی است که امروز در تب و تابِ گفت‌وگوی میانِ تمدن‌ها، پدیده‌ جهانی شدن globaliziton و غیرِ آن داریم. مگر می‌توان از تمدنی تنها خوبی‌هایش را جدا کرد؟ کلیتِ یک تمدن هیچ‌گاه قابلِ تجزیه به اجزای کوچک‌تر نیست. گرفتنِ تکه‌ای از یک تمدن، لاجرم باعث اتصال به سایرِ پاره‌های آن خواهد شد. در مثل دقیقا مانند آن است که بگویی من با انگشتِ کوچکِ پای فلانی رفاقت می‌کنم. نمی‌توانی انگشتِ پا را بگیری و او را نگیری، نمی‌توانی انگشت پا را بگیری و در حریمِ او نروی. از همه مهم‌تر نمی‌توانی انگشتِ پا را ببری و با آن انگشتِ بریده رفاقت کنی. دیگر زمانه‌ شاعرانی که عاشقِ نقطه‌ای روی پیشانی دلبر می‌شدند به سر آمده است.
به هر صورتِ فتوای امام، فتوای امام بود. نه فتوای رهبر و نه فتوای مرجع. فتوایی که حلال شمرد خونِ کسی را که به زندگی دیگران تعرض کند. فتوایی که ایستاد روبه‌روی شعارِ فریبای دورانِ مدرن که جان مقدم بر‌ اندیشه است. که اگر جان مقدم بر‌ اندیشه باشد، ظاهر این است که جان ارجمندی یافته، باطن، بی‌ارجی اندیشه است. یعنی هیچ‌ اندیشه‌ای نمی‌توان یافت که برای آن بتوان جان فدا کرد... با این شعار که حقا هم شعارِ دورانِ معاصر است، فاتحه‌ آرمان و آرمان‌خواهی خوانده خواهد شد، و در عوض خیالت تخت که هرچه خواهی بگو، به سخره و به طعنه... و فتوا مقابلِ این شعار ایستاد. و اهلِ فتوا را نیز چاره‌ای جز این نیست.


امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) با آگاهی از توطئه و نقشه دشمنان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یک‌تنه به صحنه آمد و با صدور حکم اعدام سلمان رشدی نقشه پلید دشمنان را خنثی نمود و جلوی موج اهانت به رسول اعظم را گرفت. در پی انتشار این کتاب، حکم تاریخی امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در مورد مرتدّ بودن و وجوب قتل این نویسنده در تاریخ ۱۳۶۷/۱۱/۲۵ صادر می‌شود.
این حکم مبتنی بر احکام قطعیه و مسلم دین مبین اسلام می‌باشد. توضیح آن که بر اساس روایات متعددی که از ناحیه معصومین (علیه‌السّلام) وارد شده است و مورد توافق تمامی علمای اسلامی، اعم از شیعه و سنی می‌باشد؛ شخصی که به خداوند متعال، یا رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا ائمه معصومین (علیه‌السّلام) (مورد اخیر از اختصاصات شیعه می‌باشد) توهین و هتاکی کند، کافر و مرتد گردیده و کشتن گوینده ناسزا واجب است. امام صادق (علیه‌السّلام) در پاسخ سؤالی در مورد کسی که حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ناسزا گفته است می‌فرمایند: «. . یقتله الادنی فالادنی قبل ان یرفع الی الامام».

۶.۱ - متن حکم امام

پس از انتشار کتاب سلمان رشدی، اعتراضات گسترده‌ای در کشورهای مختلف اسلامی و خصوصاً پاکستان و هندوستان علیه آن صورت گرفت؛ اما هیچ‌کدام به‌ اندازه فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) بازتاب جهانی نداشت. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) پس از کسب اطلاعات و آگاهی لازم از جوانب مختلف مفاد کتاب و انتشار آن، طی اعلامیه‌ای مختصر، موضع‌گیری قاطع خویش را به شرح ذیل به جهانیان اعلام کردند:
انا لله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان‌شاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
روح‌الله الموسوی الخمینی ـ ۱۳۶۷/۱۱/۲۵.
این حکم مورد قبول و استقبال قاطبه علمای اسلام در سراسر جهان و ملت‌های اسلامی قرار گرفت.

۶.۲ - بازتاب داخلی حکم امام

در پی حکم امام، ایران یکپارچه فریاد و خروش گردید و مردم ایران با برپایی تظاهرات در برابر سفارت انگلیس، با حمایت کامل از فرمان رهبر خود، خشم و انزجار خود را نسبت به این اقدام ابراز داشتند.

۶.۲.۱ - تعطیلی نهادهای دولتی

دولت جمهوری اسلامی ایران برای همدردی با شهدای هند و پاکستان که در تظاهراتی علیه این اقدام کشته شده بودند، یک روز عزای عمومی اعلام کرد. علمای حوزه‌های علمیه قم و مشهد، کلاس‌های خود را تعطیل کردند.
به دنبال این اقدام، کلیه مسئولین جمهوری اسلامی، نهادها، سازمان‌ها، دانشگاه‌ها و اقشار جامعه، یکی پس از دیگری با ایراد سخنان و یا ارسال پیام‌هایی، ضمن محکوم نمودن کتاب آیات شیطانی، پشتیبانی خود را از حکم اعدام رشدی اعلام داشتند. بنیاد پانزده خرداد برای عامل اجرای حکم جایزه‌ای هم در نظر گرفت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز جهت اجرای حکم امام، اعلام آمادگی کرد.

۶.۲.۲ - منع ورود کتاب‌های ناشر انگلیسی

جمهوری اسلامی ایران ضمن محکوم نمودن ورود کلیه کتاب‌های منتشره توسط مؤسسه انگلیسی پنگوئن و شعبات وابسته به آن از جمله وایکینگ،‌ هامیش، هیلتون و میش ژوزف به خاک ایران، دعوت از مؤسسه پنگوئن برای شرکت در دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب را نیز لغو نمود.
همچنین انجمن اسلامی ناشران و کتابفروشان تهران، با محکوم نمودن تالیف کتاب آیات شیطانی از وزارت ارشاد خواست تا از ورود کلیه نشریات مؤسساتی که کتاب رشدی را در هر نقطه جهان چاپ و منتشر می‌کنند جلوگیری نماید.
[۱۵] ستاد منطقه دو سازمان تبلیغات اسلامی، دسیسه آیات شیطانی، فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و عکس‌العملهای جهانی، ص۴۷-۴۸.


۶.۲.۳ - اعلام وحدت اقلیت‌ها

اقلیت‌های مذهبی کشور ایران، با انتشار اطلاعیه‌هایی به وحدت خود با مسلمانان قوت بیشتری بخشیدند.

۶.۲.۴ - درخواست جلوگیری از انتشار کتاب

جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه به سفرای کلیه کشورها جهت جلوگیری از انتشار کتاب آیات شیطانی، از سفرای کشورهای اسلامی خواست که با توضیح ابعاد خیانت و اهانت به مقدسات دین، به تبیین قضیه بپردازند. عده‌ای از مقامات بلندپایه ایران، با ارسال پیامی به پاپ ژان پل دوم، رئیس کلیسای کاتولیک، از وی خواستند تا به عنوان جانشین «سن پیتر» از چاپ کتاب آیات شیطانی که به راستی قلب بیش از یک میلیارد مسلمان را جریحه‌دار کرده و پیامبران ادیان مسیحی و یهودی را نیز مورد اهانت قرار داده است، جلوگیری به عمل آورد.
برای کاستن از ابعاد قضیه و عقب راندن جمهوری اسلامی ایران از مواضع سخت خود، ناشر انگلیسی کتاب اعلام کرد که آنها هیچ‌یک قصد رنجاندن مسلمانان را نداشته‌اند. آنها از درد و رنجی که کتاب مذکور موجب آن گردیده خیلی متاسف‌اند و انتشار کتاب آیات شیطانی ـ که یک کتاب داستان‌سرایی شدیداً خیالی توسط یکی از نویسندگان پیشرو دنیاست ـ بر اساس اصل آزادی بیان، که یکی از پایه‌های دموکراسی محسوب می‌شود، استوار است.
[۱۶] ستاد منطقه دو سازمان تبلیغات اسلامی، دسیسه آیات شیطانی، فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و عکس‌العملهای جهانی، ص۵۰-۵۱.


۶.۲.۵ - حرکت تهدیدآمیز غربی‌ها

همزمان با عذرخواهی سلمان رشدی در اوایل اسفند سال ۱۳۶۷ از مسلمانان، غربی‌ها اقدام به یک حرکت تهدیدآمیز کرده و به‌تدریج شروع به فراخواندن سفرا و کارداران‌شان از تهران نمودند. ابتدا آلمان و بعد کشورهای بازار مشترک اروپا، در اول اسفند ۱۳۶۷ تصمیم جمعی بر فراخوانی سفرا و کارداران خویش از تهران گرفتند و هدف از این حرکت خود را تحت فشار قرار دادن ایران و رهبر آن، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، برای احترام نهادن به اصول آزادی اعلام نمودند.
در همین حال، به دنبال عذرخواهی سلمان رشدی از مسلمانان و بیان این نکته از جانب برخی مسئولین ایرانی که اگر سلمان رشدی توبه کند، حکم اعدامش احتمالاً لغو خواهد شد، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) اعلام کردند که: سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.

۶.۲.۶ - اعلام ارتداد در سازمان کنفرانس اسلامی

در همین زمان، دولت جمهوری اسلامی ایران خواستار آن شد که موضوع کتاب آیات شیطانی در دستور کار وزرای خارجه و سران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی قرار گیرد. نمایندگان ۴۷ کشور اسلامی در سازمان کنفرانس اسلامی نیز در هجدهمین اجلاس وزیران امور خارجه در اسفند ۱۳۶۷ کتاب آیات شیطانی را کفرآمیز خوانده و انتشار آن را به عنوان توهین به مقدسات امت مسلمان محکوم ساختند و نیز رشدی را مرتد اعلام نمودند.
همچنین در اواخر اسفند سال ۱۳۶۷ نمایندگان مجلس شورای اسلامی طی نامه‌ای با بیش از ۱۷۰ امضا، خواستار برخورد مناسب کنفرانس بین‌المجالس با مساله انتشار کتاب آیات شیطانی شدند.
[۱۸] خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۴.


۶.۲.۷ - تاکید امام به برخورد با اهانت‌کنندگان

امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، رهبر انقلاب اسلامی، در بیانات بعدی خود نیز بر موضع خود تاکید کردند. حتی در ۲۹ اسفند همان سال اعلام کردند که: اگر غیرمسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‌خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.
ایشان معتقد بودند که مساله کتاب آیات شیطانی، کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت می‌باشد و دفاع غربی‌ها از رشدی را دفاع از جریان ضداسلامی و ضدارزشی بنگاه‌های صهیونیستی و انگلیس و امریکا خواندند. حتی اعلام کردند که از این ترس دارند که تحلیلگران آن روز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام رشدی مطابق قوانین و اصول دیپلماسی بوده است یا نه! و تاکید کردند که هرگز نباید خامی کرد و از کنار اهانت‌کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب گذشت.

۶.۳ - بازتاب بین‌المللی فتوای امام

پیش از صدور فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، انتشار کتاب سلمان رشدی در هندوستان، پاکستان و چند کشور دیگر ممنوع شده بود. پس از صدور فتوا، کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی و بسیاری از کشورهای غیراسلامی نیز ممنوع اعلام گردید.
تقریباً در تمامی کشورهای اسلامی، تظاهراتی بزرگ علیه رشدی، کتاب وی، و حامیانش برپا شد. در بسیاری از کشورهای غربی اقلیت‌های مسلمان با برگزاری تظاهرات و گردهمایی‌های مختلف، سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی را محکوم کردند و تعداد زیادی از آنها نیز از فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) مبنی بر قتل سلمان رشدی حمایت نمودند. بسیاری از غیرمسلمانان غربی نیز اقدام سلمان رشدی را محکوم کردند.

۶.۴ - مبانی حکم ارتداد سلمان رشدی

به نظر می‌رسد که امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، به عنوان فقیهی برخاسته از مکتب اسلام و به عنوان کسی که صاحب تالیفات متعددی در حوزه فقهی هستند، از همین نظرگاه نیز به کتاب آیات شیطانی و مساله ارتداد مؤلف آن می‌نگریستند و این فتوا ریشه در مبانی فقهی ایشان داشته است؛ لذا ایضاح و تبیین مبانی فقهی ایشان در این باب ضروری به نظر می‌رسد.

۶.۴.۱ - ارتداد از دیدگاه امام

فقهای شیعه، مرتد را به مرتد ملی و فطری تقسیم کرده‌اند و امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) نیز بر این اساس چنین اذعان نموده‌اند که: مرتد؛ و او کسی است که از اسلام خارج شده و اختیار کفر نموده است و بر دو قسم است: فطری و ملی.
مرتد فطری کسی است که یکی از پدر و مادرش در حال انعقاد نطفه مسلمان باشند، سپس بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و پس از آن از اسلام خارج شود و مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش در حال انعقاد نطفه او کافر باشند، سپس بعد از بلوغ اظهار کفر نماید پس کافر اصلی شود، پس از آن اسلام بیاورد، سپس به کفر برگردد؛ مانند نصرانی اصلی که اسلام بیاورد، سپس به نصرانیتش برگردد. پس مرتد فطری اگر مرد باشد زوجه‌اش از او جدا می‌شود و نکاحش بدون طلاق فسخ می‌شود و عده وفات می‌گیرد... انتظار مرگ او کشیده نمی‌شود و توبه رجوعش به اسلام، در برگشتن زوجه و مالش به او فایده ندارد... اگر مرتد فطری زن باشد، اموالش بر ملکش باقی می‌ماند و به ورثه‌اش برنمی‌گردد، مگر اینکه بمیرد.
بدین‌ترتیب از دیدگاه امام این نکته احصا می‌شود که مرتد فطری به قتل می‌رسد و توبه وی نیز ثمری نخواهد داشت و احکام دیگر در این باب نیز شامل وی خواهد شد.
امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در بخش دیگری از همان کتاب نیز بر این موضوع تاکید کرده‌ و اظهار داشته‌اند که: مرتد فطری اسلامش ظاهراً قبول نمی‌شود و اگر مرد باشد به قتل می‌رسد و زن مرتد، ولو اینکه فطری باشد، به قتل نمی‌رسد، بلکه به زندان ابد می‌افتد... و توبه‌اش قبول‌ می‌شود. پس اگر توبه نماید از زندان بیرون آورده می‌شود و مرد مرتد ملی توبه داده می‌شود.
امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در باب ارتداد چهار شرط: بلوغ، عقل، اختیار و قصد قائل شده‌اند و چنین عنوان کرده‌اند که: در حکم ارتداد، بلوغ، اختیار و قصد معتبر است. پس ارتداد بچه _اگر چه نزدیک بلوغش باشد_ و همچنین دیوانه در حال دیوانگی ـ اگرچه ادواری باشد ـ و همچنین مکسره، و همچنین آنچه بدون قصد واقع می‌شود مانند هزل‌گو و ساهی و غافل و بیهوش اعتبار ندارد و اگر در حال غلبه عصبانیت بر او که یا آن بر خود مسلط نیست از او صادر نشود حکم ارتداد نمی‌شود.
در ادامه، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) چنین عنوان نموده‌اند که: اگر ارتداد از مرتد ملی تکرار شود، بعضی گفته‌اند در مرتبه سوم کشته می‌شود و بعضی گفته‌اند که در مرتبه چهارم کشته می‌شود و این احوط است.
و نیز ادامه داده‌اند که: ارتداد با شهادت دو عادل و با اقرار ثابت می‌شود و احوط دو مرتبه اقرار او می‌باشد و با شهادت زن‌ها، جداگانه باشد یا با ضمیمه، ثابت نمی‌شود.

۶.۴.۲ - مبانی فقهی امام

مبانی فقهی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در صدور فتوای ارتداد سلمان رشدی بسیار مؤثر بوده است و در واقع می‌توان گفت که این فتوا بر اساس این مبانی صادر شده است. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) از منظر یک فقیه و عالم علوم اسلامی و صاحب جایگاه مرجعیت و همچنین در مقام نائب امام عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و حاکم حکومت اسلامی، این فتوا را صادر نمودند.
هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند بپذیرد که به راحتی در یک کتاب، موهن‌ترین عبارات در مورد مقدس‌ترین افراد نزد حدود یک میلیارد و نیم مسلمان به کار رود و شاید انگیزه تعیین این مجازات در اسلام بدین لحاظ باشد که اولاً، کسی نتواند به راحتی به مقدسات توهین کند و ثانیاً، توهین به این مقدسات توهین به کسانی است که برای این مقدسات احترام ویژه‌ای قائلند و ثالثاً در حالی که به لحاظ انسانی و اخلاقی و عرفی انسان‌ها در مخاطب قرار دادن طرف مقابل رعایت ادب و احترام را به جا می‌آورند، سلمان رشدی تمام این مسائل را زیر پا می‌گذارد و اعتقادات مسلمانان را به بازی می‌گیرد. به راستی مجازات این فرد چه می‌تواند باشد؟ در آیین‌ اسلام توهین به سایر پیامبران نیز همین حکم را در پی دارد.

۶.۴.۳ - مبانی سیاسی امام

مبنای دیگری که می‌توان در مساله فتوای ارتداد سلمان رشدی به طرح آن پرداخت، تبیین دیدگاه ویژه امام به ماهیت روابط بین‌الملل است. بر خلاف سیاست‌مداران مشهور کشورهای دنیا و عرف سیاست رایج، امام خمینی (‌رحمت‌الله‌علیه) تعبیری هدایتگرانه از سیاست داشتند و سیاست را در پارادایم هدایت مطرح می‌کردند.
امام چنین تعبیری از سیاست داشتند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح‌شان است. صلاح ملت است، صلاح افراد است. این مختص انبیاء است. دیگران این سیاست را نمی‌توانند اداره کنند و این مختص به انبیاء و اولیاء است و به تبع آن علمای بیدار اسلام.
این نوع نگرش، جهان‌بینی دوگانه‌ای به دنبال می‌آورد؛ چرا که در یک طرف، حق، اسلام و مستضعف قرار دارد، و در سوی دیگر، باطل، کفر و مستکبر مستقر است و امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) نیز اینگونه خلاف دیدگاه رایج عرصه روابط بین‌الملل را متفاوت می‌دیدند، که می‌توان از آن به دو قطب انسانی ضدانسانی تعبیر نمود.
احترام متقابل، عدم ظلم و انظلام در روابط با تمام خارجی‌ها، تراضی طرفین در مبادلات تجاری، برقراری روابط حسنه و دوستی با تمام ملت‌ها و دولت‌های عالم، و عدم دخالت در سرنوشت سایر دولت‌ها و ملت‌ها مبین ویژگی‌های قطب انسانی است. نفوذ، هجوم به فرهنگ و ادب، مداخله، اشغال، هجوم به بلاد، غارت مخازن و تجاوز به منافع ملت‌ها، سلطه مستقیم و غیرمستقیم، اسارت، و وابستگی در ابعاد مختلف، از مشخصه‌های قطب ضدانسانی در عرصه روابط بین‌الملل است.

۶.۵ - اصول عملی حاکم بر سیره امام خمینی

رفتارشناسی امام در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، مؤید این مطلب است که امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در تصمیم‌گیری خود، پایبند اصول و قواعدی بودند و در این فصل، اصول ناظر بر تصمیم‌گیری امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) عطف بر مبانی مطروحه در فصل قبل بیان خواهد شد.

۶.۵.۱ - احترام و اعتقاد به اصل آزادی بیان

امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) ‌عمیقاً به این اصل معتقد و پایبند بودند و بر آزادی ابراز عقیده و بیان، تاکید می‌کردند. ایشان در مصاحبه‌ای با اوریانا فالاچی، که‌ اندکی پیش از انقلاب انجام شده بود، چنین عنوان می‌کنند: مردم عقیده‌شان آزاد است. کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنی.
به نظر می‌رسد که در‌ اندیشه امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، آزادی در حیطه‌های مختلف مانند آزادی عقیده، بیان، مطبوعات و... اصل قرار داده شده و سپس بر این آزادی محدودیت‌هایی اقامه شده است و ذکر این نکته ضروری است که چه در‌ اندیشه‌ اندیشه‌ورزان در باب آزادی و چه در قوانین مدون، آزادی مطلق و صرف و «رها» معنا ندارد و همچنان که استاد مطهری عنوان می‌کند: آزادی فکر را با آزادی اغفال، آزادی منافق‌گری، آزادی توطئه نباید اشتباه کنیم.
آزادی در اسلام نیز دارای چهارچوبی است. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در باب یکی از محدودیت‌های آزادی عنوان می‌کنند: هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست.
از محدودیت‌های دیگر آزادی از دیدگاه امام، طرح آن در چهارچوب قوانین اسلام است. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این‌باره اظهار می‌دارند: پس آزادی... معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری می‌خواهند بکنند... آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد، در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسی، بیانْ آزاد و بحثْ آزاد.
جان کلام امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این نکته نهفته است که اسلام، همان‌گونه که بر اصل آزادی تاکید کرده، خود نیز قیدهای برای آن تعیین نموده است و قانون اساسی ما نیز _که منبعث از اسلام می‌باشد_ بر اساس آن تمهیداتی برای آزادی قائل شده است و همچنان که گفتیم، این تمهیدات مختص به اسلام نیست. امام در این‌باره مطرح می‌کنند: در مملکت ما آزادی‌ اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست.
بنابراین، امام در‌ اندیشه خود قیودی بر اصل آزادی قائل شده‌اند و شاید یکی از اصول حاکم بر سیره عملی در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، طرح این مساله باشد که سلمان رشدی از این اصل تخطی کرده و آزادی اهانت را جایگزین آزادی بیان نموده است؛ و به اعتقادات یک میلیارد و نیم مسلمان توهین کرده است.

۶.۵.۲ - اعتقاد به اصل محوریت اسلام

از جمله اصول دیگر حاکم بر سیره عملی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این باب، اعتقاد امام به محوریت اسلام در تمام زمینه‌هاست. همچنان که گفتیم، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) سیاست را در پارادایم هدایت مطرح می‌کردند و در این پارادایم، منافع ملی ـ به معنای غربی آن ـ نیست که مدار همه چیز قرار می‌گیرد، بلکه در این پارادایم، اسلام و تحقق آن محور و مدار قرار می‌گیرد؛ چرا که تحقق آن سبب کمال و ترقی انسان‌ها در راه رسیدن به سعادت حقیقی می‌شود، لذا برای حفظ اسلام و ترقی و تعالی آن باید از همه چیز گذشت، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این‌باره می‌فرمایند: این یک فریضه‌ای است بر همه ما، از اهم فرایض است حفظ اسلام، یعنی، حفظ اسلام از حفظ احکام اسلام بالاتر است، اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احکام اسلام است و بر همه ما، بر همه شما به مقداری که قدرت داشته باشیم، به مقداری که توانایی داشته باشیم واجب است که جدیت کنیم.
و همچنان که گفتیم در سیاست و پارادایم هدایت، سیاست انبیاء و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و اولیا و علما در یک راستا قرار دارند و هر سه به دنبال یک هدفند و آن سعادت حقیقی است که در چهارچوب اسلام به دست می‌آید و بنابراین، همان‌گونه که پیامبر و ائمه در این راه گام برداشتند علما نیز بایستی در این راه گام بر‌دارند. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این‌باره اظهار می‌دارند: اسلام عزیزتر از آن است که ما تصور می‌کنیم. اسلام آن است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای او چه زحمت‌ها کشید و چه مصیبت‌ها کشید و چه جوان‌ها داد و چه اشخاص برومند را فدا کرد. اسلام همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر جان خودشان را فدای اسلام کردند. حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) با آن جوان‌ها، با آن اصحاب، برای اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیا کردند.
بر این اساس برای حفظ اسلام می‌توان و باید از جان گذشت و جانبازی نمود. در این منطق، اسباب و علل مادی از تاثیر چندانی برخوردار نیستند و همان‌گونه که امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمایند: اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد.
این مطلب مؤید این نکته است که با هر آنچه در توان داریم به دفاع از اسلام عزیز برمی‌خیزیم و از کسی هراسی به دل راه نمی‌دهیم. بر اساس این دیدگاه، در شرایطی که مؤلف کتاب آیات شیطانی همراه با مجموعه جهان غرب، اساس اسلام را هدف قرار داده بود، مصلحت‌سنجی‌های عرفی و دیپلماتیک جایز نبود و چشم‌پوشی از این موضوع، اسلام را به خطر می‌افکند و مهمترین مساله، حفظ اسلام و احکام آن بود و در این موضوع اولویت قرار داشت.
بنابراین در برابر مخالفین دین و کسانی که اساس دین را هدف قرار داده‌اند، حتی نیازی به مناسبات گسترده نیست و باید از منافع مادی گذشت، چرا که اساس، راهنما و هدف، حفظ اسلام و جاری شدن آن در تمام زمینه‌هاست و ماجرای سلمان رشدی نیز در این راستا تحلیل و تبیین می‌شود، چرا که اساس دین هدف قرار گرفته بود و لذا امام با فتوای خود از این اساس به دفاع برخاستند و از سرزنش دوست و دشمن و تهدیدات آنها نهراسیدند و در شرایطی که غرب تلاش می‌کرد با تحریف حقایق، مسلمانان را از ارزش‌های معنوی اسلام دور کند، فتوای امام پاسخی محکم به این مساله و نشان‌دهنده بیداری و مواج بودن دریای خروشان نهضت اسلامی بود.

۶.۵.۳ - اعتقاد به اصل بیداری و هوشیاری

اصل دیگر قابل استنتاج در سیره عملی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این باب، اعتقاد ایشان به لزوم بیداری و هوشیاری مسلمانان در برابر توطئه‌های بیگانگان و ایستادگی در برابر آنهاست.
گفتیم که امام به عرصه بین‌المللی نگرشی دوگانه داشتند، که در یک سو قطب ضدانسانی با تمام قدرت و نیروی مادی، و در سوی دیگر قطب انسانی با صلابت و نیروی ایمان و اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی و نفی سلطه و غلبه قرار داشتند. بر اساس این نگرش، قطب ضدانسانی، در طول تاریخ درصدد طرح و اجرای استراتژی سلطه بر دیگر ملل بوده و در این راه از هیچ کاری فروگذار نکرده است و به همین منظور، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در عرصه بین‌المللی «استراتژی نفی سبیل» را در پیش می‌گیرند و از دو جنبه آن را مورد اهتمام قرار می‌دهند؛ «جنبه سلبی این قاعده به معنای نفی سلطه اجانب و عدم جواز مداخله آنان؛ و جنبه ایجابی آن به مفهوم بنیاد مثبتی است که سیاست منفی مزبور بر آن متکی است تا از رهگذر برخی راهکارها، دولت اسلامی در مسدود نمودن راه دخالت بیگانگان فائق آید».
[۴۷] دهشیری، محمدرضا، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، ص۲۰۹.

بر اساس این دیدگاه، بیگانگان از هر فرصتی برای ضربه زدن به اهداف و منافع سایر ملل بهره می‌جویند تا از این راه به منافع خود دست یابند و به همین منظور، بیداری و هوشیاری در برابر توطئه‌های آنان از ملزومات یک دولتمرد در قطب انسانی است. امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش می‌نویسند: مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار می‌کشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید.
ناهوشیاری در برابر این توطئه‌ها «با دست خویش، خویش را به هلاکت افکندن» است، لذا امام همیشه بر آمادگی و هوشیاری در برابر توطئه‌های اجانب تاکید می‌کردند و در رابطه با ماجرای کتاب آیات شیطانی عنوان نمودند: اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.
به نظر می‌رسد امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) درباره ماجرای مؤلف کتاب آیات شیطانی به این باور رسیدند، که کاری از پیش تعیین شده در شرف وقوع است و همچنان که در فصول پیشین گفتیم، شواهد و مدارک نیز مؤید این امر بود و در دیدگاه ایشان، این ماجرا «یکی از ترفندهای بزرگ آنهاست و آنان در حقیقت به این شکل به جنگ ارزش‌های معنوی اسلام آمدند تا مسلمانان را نسبت به مقدسات‌شان سست نمایند».
[۵۰] رسالت، ۲۶ بهمن ۷۸.
و لذا به این باور رسیدند که باید در برابر این توطئه واکنش نشان دهند. شواهد و مدارک نیز بر هوشیاری و بیداری و تیزبینی امام در این مورد صحه می‌گذارند، لذا امام این فتوای تاریخی را صادر کردند و در برابر فشارهای کشورهای غربی ایستادگی نمودند و «کاری کردند که دست خائنان بسته شود و دیگر نتوانند به کار خودشان ادامه دهند و قطعاً اگر این حکم صادر نمی‌شد به اشکال مختلف این کار ادامه می‌یافت».
[۵۱] کیهان هوایی، ش ۱۴۱۷.

فتوای امام، چراغی فرا راه مسلمانان در مقابل توطئه‌های بیگانگان بود و ملل مسلمان به روشنی دریافتند که چگونه می‌توان توطئه‌ای را نقش برآب نمود.

۶.۵.۴ - اعتقاد به اصل نگاه به درون

شاید بتوان از دیگر اصول حاکم بر سیره عملی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این باب، این نکته را بیان کرد که اسلام همیشه در درون خود ابزارها و وسایل بالقوه و نیرومندی در برابر تجاوزات همه‌جانبه بیگانگان دارد و یکی از این وسایل و ابزارها، فتوای مراجع دینی است. در استفاده از این ابزار، اولین‌بار میرزای شیرازی، استعمار و استبداد را بر جای خود نشاند و بعد از آن نیز امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در این ماجرا از این ابزار استفاده کردند؛ وگرنه راه‌های دیگری نیز در جهت پیگیری این رویداد متصور بود، لیکن امام این رویکرد را ترجیح دادند.

۶.۵.۵ - حفظ و حراست از انقلاب

امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در باب طرح این فتوا، بر آن بودند تا هویت اصلی انقلاب را به مسلمانان جهان معرفی کنند و تمایز میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی را روشن سازند و نشان دهند که انقلاب اسلامی از اساس و بنیان با سایر حکومت‌های کشورهای اسلامی متفاوت است و البته این اصل و رفتار، همیشه فرا راه امام در تصمیم‌گیری‌های سیاسی بوده است و در قضیه سلمان رشدی، تکیه بر این اصل موجب برجستگی این بعد از انقلاب گردید. به عبارتی، مسلمانان پس از صدور فتوای امام، تفاوت انقلاب اسلامی و سایر دولت‌های مدعی اسلام را دریافتند.

۶.۵.۶ - نتیجه‌گیری

فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) در باب ارتداد مؤلف کتاب آیات شیطانی پیامدهایی را نیز به دنبال داشته است. بسیاری از تحلیلگران، پیامدهای منفی آن را بر سیاست خارجی، منافع ملی و... سنگین ارزیابی می‌کنند و عنوان می‌نمایند که هرچه سریعتر دولت جمهوری اسلامی باید از این‌ بار گران رهایی یابد، لیکن همچنان که گفتیم، این متن را باید در درون زمینه خود تحلیل نمود و بر این اساس، می‌توان ثمرات و نتایج مثبت آن را در سطح خارجی و بین‌المللی و سطح داخلی برشمرد.
در سطح خارجی و بین‌المللی، پیامدها و نتایج مثبت زیر را به همراه داشت:‌
۱. نشان دادن نیروی قوی اسلام و وحدت میان فِرَق گوناگون مسلمانان؛
۲. طرح‌ اندیشه‌های اصیل انقلاب اسلامی؛
۳. توجه مسلمانان جهان به نفوذ رهبری مستحکم امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)؛
۴. مقابله با تحریف‌های مذهبی غرب در جهت تضعیف باورهای معنوی مسلمین و فروریختن هیمنه غرب و شعارهای دروغین آن؛
۵. آشکار نمودن ماهیت سران سازشکار کشورهای اسلامی و ایجاد تمایز میان اسلام ناب و اسلام امریکایی؛
۶. مفصل‌بندی مرزهای فرهنگی و دفاع از آن.
در سطح داخلی نیز با پیامدهای مثبتی همراه بود:
۱. عیان شدن اصالت انقلاب اسلامی و پای‌بندی رهبری به آرمان‌ها و اصول انقلاب؛
۲. آگاه‌سازی مردم مبنی بر اینکه علی‌رغم پایان جنگ، توطئه‌ها ادامه خواهد یافت.
۳. ایجاد وحدت داخلی در حمایت از این فتوا؛
۴. احیای غرور ملت ایران پس از پذیرفتن قطعنامه.
در هر حال، ملل مسلمانان دریافتند که شاخص اصلی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی اصیل و نیرومند در برابر مخالفین اسلام، سیره نظری و عملی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، رهبر انقلاب اسلامی، است که فتوای اعدام سلمان رشدی، مؤلف کتاب آیات شیطانی یکی از وجوه این سیره بوده است.


در این پژوهش تنها «دلایل قرآنی» حکم پایدار امام خمینی در اعدام سلمان رشدی ارائه می‌گردد و «آیات قرآنی» که مبانی وحیانی کیفر سنگین ساب‌النبی را آشکار و اثبات می‌کند بررسی می‌شود.

۷.۱ - اهانت به پیامبر

گرچه فقیهان شیعه از استدلال‌های قرآنی و استناد به کتاب خدا «ثقل اکبر» برای بیان حکم ساب النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غفلت ورزیده‌اند اما آیات قرآنی از راه‌های متعدد احکام اهانت به پیامبران به ویژه آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بیان می‌نماید.
قرآن با بکارگیری برخی واژه‌ها در ارتباط با نبی و رسول برخی از رفتارها و گفتارهای زشت و نامناسب در برخورد با پیامبر را نشان داده و آنها را به شدت محکوم می‌نماید و آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی آنها را گزارش کرده و وظایف پیروان پیامبر در برابر آنها را معین نموده و توضیح داده است. «آزار پیامبر» و «محاربه با پیامبر» «طعن در دین پیامبر» و «رفع اصوات فوق صوت پیامبر» و «استهزا پیامبر» و «تکذیب رسول» و تقدم بر رسول و «عصیان بر رسول» و «کفر به رسول» و «اعراض از رسول» و «محادده با رسول» و «مشاققه با پیامبر» نمونه‌های برجسته قول و فعل ناشایست و ناپسند مردم در روابط با پیامبر است.

۷.۲ - حکم اذیت و آزار پیامبر

هر کاری که پیامبر را رنج داده و به وی آزار برساند حرام است و انجام دهنده آن استحقاق عقاب و عذاب اخروی و مجازات دنیوی دارد.
قرآن بسیار دقیق برخی سخنان جزئی که موجب اذیت و آزار رسول الله بوده است و از جانب منافقان به کار رفته است را برای عبرت و هشدار دیگران مطرح و آن را نکوهش کرده است. در سوره توبه آمده است: «منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین و رحمه للذین امنوا منکم و الذین یوذون رسول الله لهم عذاب الیم؛ از جمله منافقان کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: او (سراپا) گوش است. بگو: او گوش خوبی برای شماست به خدا ایمان دارد و مومنان را تصدیق می‌کند و رحمتی است برای کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که پیامبر خدا را آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهند داشت.» در این آیه به کارگیری تعبیر اذن و سراپا گوش بودن از جانب افراد برای پیامبر از مصادیق پیامبر آزاری شناخته شده و به شدت مذمت گردیده است سب و شتم رسول الله قطعا از مصادیق بارز و برجسته آزار رسول الله است و به طریق اولی پیامدهای آزار و اذیت را داراست. ابن تیمیه این آیه را در آیاتی که بر کفر و قتل شاتم النبی دلالت می‌کند قرار داده است.
قرآن به مومنان یادآوری می‌نماید: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر اینکه برای خوردن غذایی به شما اجازه دهند که در آن صورت هم نباید منتظر پخته شدنش باشید بلکه هنگامی که دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا خوردید پراکنده گردیده بی آنکه سرگرم سخنی شوید. قطعا این کار پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌کند ولی خدا از حق شرم نمی‌کند و هرگاه از همسران پیامبر متاعی طلب کردید از پشت حجابی از آنان طلب کنید که برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است. و برای شما روا نیست که پیامبر خدا را آزار دهید و هرگز روا نیست که پس از او با همسرانش ازدواج کنید که این کار نزد خدا بزرگ است. در این آیه ورود بی‌اجازه به خانه پیامبر ماندن پس از غذا خوردن و سرگرم سخن شدن طلب متاع از همسران پیامبر بی‌پروا و بی‌پشت حجاب و سرانجام ازدواج با همسران پیامبر پس از رحلت ایشان از موجبات آزار رسول‌الله تلقی شده و به شدت نفی گردیده و نزد خدا کارهای بد بزرگ شناخته شده است. بنابراین کوچک‌ترین بی‌توجهی و بی‌ادبی که عامل رنجش پیامبر باشد پیش روی پیامبر و پس از درگذشت ایشان روا نیست پس دشنام و ناسزاگویی قطعا حرام و از بزرگ‌ترین کارهای بد نزد خدا بوده و مستوجب کیفر است.
در آیه‌ای دیگر درباره آزار رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است: «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا؛ کسانی که خدا و پیامبرش را می‌آزارند به یقین خدا آنان را دنیا و آخرت لعنت می‌کند و بر ایشان عذاب خوارکننده آماده کرده است.» قاضی عیاض این آیه را در حجت برای قتل ساب الرسول قرار داده و می‌نویسد: دلیل از قرآن برای ایجاب قتل ساب الرسول لعنت خدای متعال بر آزاردهنده پیامبر در دنیا و آخرت و همراه نمودن خداوند آزار خویش را بر آزار نبی است خلافی نیست در قتل کسی که خداوند را سب کند و همچنین خلافی نیست در این که تنها کافر مستوجب لعن الهی است و حکم کافر هم قتل می‌باشد.

۷.۲.۱ - دیدگاه ابن‌تیمیه

ابن تیمیه نیز اعتقاد دارد آیه ۵۷ سوره احزاب از چند جهت کیفر سنگین و شدید قتل را برای ساب الرسول روشن می‌نماید:
الف) آزار پیامبر آزار خدا شناخته شده همانگونه که اطاعت از پیامبر اطاعت از خداست پس هرکس پیامبر را بیازارد خداوند را آزرده است و کسی که خداوند را آزار دهد کافر است و ریختن خونش حلال است.
ب) در این آیه و آیه پس از آن که درباره آزار مومنین و مومنان است. بین آزار خدا و رسول با آزار مرد و زن با ایمان فرق گذاشته است. آزار مومنان را بهتان و اثم مبین قرار داده و بر آزار رسول الله لعنت خدا در دنیا و آخرت و عذاب مهین و خوارکننده تعیین نموده است و معلوم است آزار مومنان از گناهان کبیره است و تازیانه دارد و فوق و بالاتر از آن جز کفر و قتل نیست!
ج) خداوند تصریح نموده که آزاردهندگان به رسول الله را در دنیا و آخرت لعن کرده و عذاب مهین برای آنان فراهم نموده است. لعنت دور کردن از رحمت است و کسی جز کافر نیست که خدا او را از رحمت در دنیا و آخرت دور کرده باشد او از محقوق الدم بودن که رحمت بزرگ الهی است محروم می‌باشد و ریختن خون ملعون الهی در دنیا و آخرت مباح و جایز است. وی سپس به این اشکال که افرادی لعنت شده‌اند ولی قتل آنان روا نیست پاسخ داده است:
اولا: در این آیه لعنت در دنیا و آخرت هر دو وجود دارد و آزاردهنده نبی از رحمت الهی در دنیا و آخرت بی نهایت دور شده است و برای سایر ملعونان چنین وضعی نیست. فرق است بین کسی که خدا او را لعنت کند با کسی که مورد لعنت ابدی فراگیر مطلق قرار گیرد.
ثانیا: سایر ملعونین در قرآن بر خلاف برخی ملعونین در سنت همه مباح الدم‌اند.
ثالثا: جمله «لعنهم الله فی الدنیا و الاخره» خبر از لعنت الهی بر آزاردهنده پیامبر می‌دهد و به همین جهت «اعد لهم عذابا مهینا» را بر آن عطف می‌کند و عموم ملعونانی که کافر نیستند و کشته نمی‌شوند کسانی‌اند که به صیغه دعا و نفرین در قرآن و سنت لعنت شده‌اند.
در هر حال علی‌رغم برخی تاملات در این استدلال‌های ابن تیمیه این آیه قرآنی به صراحت و به روشنی لعنت دنیوی و اخروی را همراه عذاب مهین برای آزاردهنده پیامبر تعیین کرده است. اگر لعنت اخروی و عذاب مهین برای زندگی پس از مرگ باشد لعنت دنیوی آزاردهنده نبی با کیفر وی توسط مومنان تحقق می‌یابد. حتی عذاب خوارکننده وی نیز می‌تواند در همین دنیا صورت بگیرد. از طرفی آیه مطلق است و هر نوع آزاری را در برمی گیرد. سب النبی نمونه برجسته بی‌چون و چرای آزار نبی است و قطعا عنوان آزار خدا و رسول بر آن تطبیق می‌کند.
برخی از مواردی که افرادی به فرمان پیامبر به قتل رسیده‌اند در کیفر خواست و پرونده حکم قتل آنان جز اذیت و آزار خدا و رسول خدا وجود ندارد. کعب بن اشرف که پیامبر فردی را فرستاد وی را به بدون دعوت به سوی اسلام بکشند دلیل مجازاتش شرکش نبود بلکه عدالت آن آزار پیامبر بود که ایشان فرمود: «من لکعب بن اشرف فانه یوذی الله و رسوله! کیست کعب بن اشرف را کیفر دهد او خدا و پیامبرش را آزار می‌رساند».

۷.۲.۲ - دیدگاه قاضی عیاض

قاضی عیاض در استدلال بر تحریم آزار نبی حدیث فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را آورده است که پیامبر فرمود: «انها بضعه منی یوذینی ما یوذیها الا و انی لااحرم ما احل الله ولکن لاتجتمع ابنه رسول الله و ابنه عدوالله عند رجل ابدا. فاطمه (علیهاالسلام) پاره تن من است. آنچه او را بیازارد مرا می‌آزارد. آگاه باشید من آنچه را خدا حلال کرده حرام نمی‌کنم ولی دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا هرگز نزد هیچ کس با هم جمع نمی‌شوند». البته این حدیث دلیلی بر حرمت آزار فاطمه زهرا و لزوم مجازات آزاردهندگان آن حضرت به کیفر آزاردهندگان پیامبر نیز هست.
سعدی ابوحبیب در موسوعة الاجماع من الفقه الاسلامی می‌گوید: آزار نبی کم یا زیادش به اتفاق حرام است. وی سپس به بیان اجماع علما بر قتل ساب النبی پرداخته است.
[۶۲] ابوحبیب، سعدی، موسوعة الاجماع فی الفقه الاسلامی، ج۳، ص۱۰۲۳_ ۱۰۲۴.


۷.۳ - حکم محاربه با پیامبر

محاربه و نبرد با رسول خدا به صور گوناگون امکان‌پذیر است. یک شکل آن سب و ناسزاگویی پیامبر است که نبرد لفظی و جنگ روانی است. حتی ساختن مسجد نیز می‌تواند برای محاربه با خدا و رسول باشد و قرآن از ساختن مسجد به عنوان پایگاه برای جنگ با خدا و رسول و مرکز ضرر و زیان رساندن به مکتب پیامبر توسط منافقان خبر داده است و از پیامبر خواسته است در آن مسجد هرگز به نماز نایستد.
حکم محاربه با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قرآن به روشنی در سوره مائده آیه ۳۳ تبیین گردیده است. خداوند می‌فرماید: «انما جزا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم؛ جز این نیست مجازات کسانی که با خدا و پیامبر او به جنگ بر می‌خیزند و در زمین به فساد می‌کوشند این است که کشته شوند یا آنان را به دار بزنند یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بریده شوند یا از آن سرزمین تبعید گردند. این در دنیا برای آنان مایه رسوایی است و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت». بی‌تردید ساب الرسول در طبقه محاربان رسول الله و ساعیان در گسترش فساد در زمین قرار دارد. مگر سب و شتم نبی محاربه با پیامبر و دشمنی و عداوت با ایشان نیست و مگر وی با ناسزاگویی و اهانت به پیامبر مانع پیشرفت دعوت الهی پیامبر نیست و مگر او با اهانت به پیامبر عامل توسعه فساد و تباهی در زمین نیست اگر ساب النبی محارب و مفسد باشد باید حد الهی محاربه و افساد بر وی جاری گردد. ابن تیمیه به این آیه بر لزوم اقامه حد بر ساب النبی استدلال کرده است.
شیخ حر عاملی نیز در وسائل الشیعه مباحث و روایات پیرامون این آیه را در عنوان باب حد نفی المحارب و حکم الناصب آورده است.

۷.۴ - حکم طعن در دین پیامبر

طعنه زدن بر پیامبر و دین الهی از امور حرام قطعی است. قرآن درباره طعن در دین می‌فرماید: «وان نکثوا ایمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمه الکفر انهم لاایمان لهم لعلهم بنتهون؛ اگر پس از عهدشان پیمان خود را شکستند و به دین شما طعنه زدند با پیشوایان کفر بجنگید زیرا آنان هیچ پیمان (استواری) ندارند.» در آیه بعدی پیمان‌شکنی مشرکان مکه و برنامه آنان برای اخراج و بیرون راندن رسول‌الله و تهاجم به مسلمانان را یادآوری کرده است.
آیا واقعا دشنام‌دهندگان به پیامبران پیشوایان و امامان کفار نیستند کافر ذمی با طعن در دین پیامبر که سب وی از مظاهر آن است از عهد ذم خارج شده و کافر حربی می‌شوند و قتل آنان رواست. مقاتله و جنگ با طاعنان به دین اسلام که پیمان خویش با مسلمانان را شکسته‌اند لازم است و خون آنان احترامی ندارد و محقون و معصوم الدم نمی‌باشند. در هر حال طاعن در دین مسلمان مرتد باشد یا کافر پیمان‌شکن ریختن خونش مباح است.
ابن تیمیه این آیه را نیز طریقه‌ای برای اثبات کفر ساب النبی قرار داده است و اعتقاد دارد: سنت رسول الله هدر دانستن خون‌های کسانی است که خدا و رسولش را آزار داده و طعن در دین بزنند.
[۷۱] ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۳۸۸.


۷.۵ - حکم رفع اصوات فوق صوت پیامبر

هرگونه بی‌احترامی عرفی نسبت به پیامبر محکوم است چون او همواره باید در بهترین جایگاه معنوی و ارزشی قرار گیرد و همیشه محترم باشد تا با عزت پیام‌های الهی را به مردم برساند. بلند کردن صدا و فریاد زدن رویاروی پیامبر از مظاهر بی‌احترامی و بی‌ادبی است که قرآن از آن نهی کرده و می‌فرماید: «یا ایهاالذین امنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگام گفتگو با پیامبر صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر نکنید و (آنگاه که با وی سخن می‌گویید و او ساکت است) آن‌گونه که برخی از شما با برخی دیگر بلند سخن می‌گویید با او بلند سخن مگویید مبادا اعمالتان حبط و تباه شود و خبر نداشته باشید.»
زمانی که حتی بلندتر از صدای رسول الله سخن گفتن و بلند حرف زدن در محضر پیامبر نهی شده است و پیامد آن حبط و نابودی اعمال باشد سب پیامبر خدا قطعا زشت است و عامل حبط اعمال نیک گذشته می‌گردد. قاضی عیاض همین آیه را دلیل کیفر قتل ساب النبی قرار داده و می‌نویسد: جز کفر چیزی عمل را حبط نمی‌کند و کافر نیز به قتل می‌رسد. قرآن حتی تحیت به پیامبر را از روی مکر و خدعه و به آنچه خداوند وی را با آن تحیت نگفته است مستوجب کیفر سوختن در آتش جهنم و سرانجام بد می‌شمارد.

۷.۶ - حکم استهزای پیامبر

مسخره نمودن و استهزای پیامبر به هر صورت حرام است و در برخورد با پیامبر در حیات و پس از رحلت همیشه باید از بهترین واژه‌ها و زیباترین جملات بهره برد که همراه با تجلیل تعظیم و تکریم همه جانبه ایشان باشد. در منطق قرآن کسانی که پیامبر را استهزا نمایند به عذاب دردناک ناشی از آنچه آن را مسخره می‌کنند گرفتار خواهند شد و مسخره کردن آیات الهی و پیامبر خدا کفر است و سزای آن جهنم است. خطاب به پیامبر در قرآن آمده است: «و لقد استهز برسل من قبلک فاملیت للذین کفروا ثم اخذتهم فکیف کان عقاب؛ بی گمان پیامبرانی هم که پیش از تو بودند استهزا شدند پس به آنان که کفر ورزیدند مهلت دادم سپس آنان را به (عقوبت) گرفتم. پس عقوبت من چگونه بود.» استهزا و تمسخر پیامبر اهانت به پیامبر و کفر است. استهزا با اعتقاد به رسالت و پیامبری سازگار نیست. استهزاکننده بر پیامبر که به وی ریشخند می‌زند نبوت وی را منکر است و به همین علت کافر است. عقوبت الهی استهزای پیامبر در دنیا نیز به دست پیروان پیامبر به خواست خداوند انجام می‌شود.

۷.۷ - حکم تکذیب پیامبر

ساب النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از تکذیب پیامبر تفکیک‌ناپذیر است. تکذیب پیامبر و شخصیت مقدس الهی وی پایه سب و شتم است. بی‌تردید ایمان آورنده به پیامبر با اختیار و آزادی و آگاهی پیامبر را دشنام نمی‌دهد. بدگویی و دشنام همپایه تکذیب است همان‌طور که ستایش و تعظیم مبتنی بر ایمان و اعتقاد به رسالت است. بنابراین هر آنچه که برای تکذیب پیامبران الهی و به ویژه تکذیب رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قرآن وجود دارد بر ساب النبی جاری است. قوم نوح به علت تکذیب رسل غرق شدند و عقاب آنان مایه عبرت قرار گرفت و آنان با تکذیب رسل از ظالمان شدند که خداوند عذابی دردناک برای آنان فراهم نموده است.
قرآن به پیامبر اسلام خبر داده است که اگر ایشان تکذیب شده‌اند پیامبران پیشین نیز تکذیب گردیده و تکذیب‌کنندگان مجازات و هلاک شده و عذاب می‌شوند. قرآن به تکذیب‌کنندگان پیامبر اسلام و کتاب ایشان هشدار داده که به زودی نتیجه و پیامدهای تکذیب خود را خواهند دید.

۷.۸ - حکم تقدم بر پیامبر

پیرو پیامبر باید در همه زمینه‌ها حد و مرزهای بیان شده در فرمان‌های الهی پیامبر را رعایت نماید عقب نماند و پیش‌روی نیز نکند. هیچ چیز را نباید بر پیامبر مقدم شمرد و در هیچ کاری نباید بر پیامبر پیشی گرفت. بنابراین احترام فوق‌العاده‌ای برای پیامبر لازم است و همراهی و هماهنگی همه جانبه با وی ضرورت دارد. قرآن به مومنان هشدار می‌دهد: «یا ایهاالذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله و اتقوالله ان الله سمیع علیم؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزی را بر خدا و رسول مقدم نشمرید و از خدا و پیامبرش سبقت مگیرید. تقوای الهی را پیشه کنید که خداوند شنوا و دانا است.» در خلوت نیز باید حد و مرزهای اعلام شده نبوی را محترم شمرد و هرگز نباید از آنها پیشی گرفت. اهانت و سب رسول الله خیلی خیلی از این حریم و چهارچوب دور است و عامل در هم ریختن حد و مرزها و در نتیجه عقاب اخروی و کیفر دنیوی است.

۷.۹ - حکم اعراض از پیامبر

روی‌گردانی و پشت‌کردن به پیامبر اهانت به پیامبر است. قرآن از برگزاری چهره از چهره پیامبر و پشت‌کردن به آموزه‌های نبوی نهی کرده است و آن را ناشی از بیماری قلبی شک و تردید در پیامبر و ستمکاری می‌شمارد. دشنام دادن به پیامبر بدترین شکل اعراض و روی‌گردانی از پیامبر است و شدیدترین عقوبت را داراست.

۷.۱۰ - حکم عصیان بر پیامبر

عصیان و نافرمانی پیامبر خدا بسیار زشت و ناپسند و ریشه همه مشکلات انسان‌ها و جوامع بشری است. قرآن معصیت پیامبر را معصیت خدا می‌داند و معصیت پیامبر خدا و سرپیچی و تجاوز از حدود وی را عامل عقوبت سخت و عذاب خوارکننده الهی و ورود به جهنم و سوختن ابدی می‌شمارد. به گونه‌ای که روز قیامت آرزو می‌کنند کاش با خاک یکسان می‌شدند. دشنام‌دهندگان به پیامبر برجسته‌ترین نافرمانان پیامبرند که با معصیت نبی و اهانت به وی به عذاب ابدی الهی گرفتار خواهند شد.

۷.۱۱ - حکم کفر به پیامبر

کفر به نبی بدترین نوع کفر است. در قرآن کفر به نبی از کفر به خدای نبی جدا نیست و همواره با هم ذکر شده‌اند. کفر به رسول در قرآن کریم گمراهی دور (ضلال بعید) که از سعادت و راه کمال بسیار دور است نامیده شده و کافران به نبی از فاسقانی شناخته شده‌اند که طلب آمرزش و عدم آن و حتی هفتاد بار طلب آمرزش از جانب پیامبر برای آنان برای ایشان سودی ندارد و خداوند آنان را نمی‌آمرزد.
روشن است که کفر به نبی زیربنای سب نبی است به همین علت فقیهان ساب النبی را کافر و مستحق مجازات شمرده‌اند. سب با ایمان و اعتقاد به نبی جمع نمی‌شود و کفر و سب توامان‌اند.

۷.۱۲ - حکم محادده با پیامبر

کینه‌ورزی ستیز و دشمنی با پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در قرآن نفی شده است. از نظر قرآن محادده با پیامبر محادده با خداست و مایه خلود در آتش جهنم و رسوایی بزرگ است. پیوند میان آیه محادده رسول‌الله با آزار رسول‌الله در سوره توبه روشنگر کیفر قتل ساب الرسول است. ابن تیمیه از این به هم پیوستگی آیات به دست می‌آورد که محادد، کافر و حلال الدم است.

۷.۱۳ - حکم مشاققه با پیامبر

اظهار مخالفت با پیامبر و جدایی از وی در آیات قرآنی محکوم شده است. از نظر قرآن مشاققه و مخالفت با پیامبر خدا در پی آشکار شدن حق و رفتن به راهی غیر از راه مومنان مستوجب سوختن در آتش دوزخ و سرانجام بسیار بد است و مشاققه با رسول الله مشاققه با الله است و کیفر سختی دارد.
قرآن درباره حبط اعمال مخالفان و مشاققه کنندگان با رسول الله می‌فرماید: «ان الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله و شاقوا الرسول من بعد ما تبین لهم الهدی لن یضروه شیئا و سیحیط اعمالهم؛ بی‌تردید کسانی که پس از آن که راه هدایت بر ایشان روشن شده کفر ورزیده و (مردم) را از راه خدا بازداشته و با پیامبر او ستیزه کرده‌اند هرگز به خدا زیانی نمی‌رسانند و خدا اعمالشان را تباه خواهد ساخت.» در این آیه کفر و صد راه خدا با مشاققه و ستیز با رسول همراه شده‌اند و مشاققه عامل حبط و تباهی اعمال می‌باشد. سب و شتم رسول الله بدترین شکل مشاققه و ستیز زبانی با رسول الله است و به همین سبب دارای مجازات سنگین در دنیا و آخرت می‌باشد.
آیاتی که بررسی شد برای تبیین حکم قتل ساب النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تاکید و تقویت آن راهگشا و روشنگر است و حساسیت و خطیر بودن و سنگینی جرم سب و اهانت به پیامبر خدا را آشکار می‌نماید و درستی حکم موجود در سنت نبوی و ائمه درباره ساب النبی را نشان می‌دهد.


۱. سید‌ هادی مدرسی، ردی بر آیات شیطانی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، کانون نشر‌ اندیشه‌های اسلامی.
۲. عطاءالله مهاجرانی، نقدی بر توطئه آیات شیطانی، شرکت سهامی انتشار؛ تهران.
۳. آیات شیطانی بارزترین جلوه دشمنی استکبار جهانی با اسلام ناب محمدی، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۷۸.
۴. دسیسه آیات شیطانی، فتوای علمای فریقین درباره فتوای تاریخی امام خمینی، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۹.
۵. ابعاد توطئه و تبیین حکم (گزیده مقالات پیرامون توطئه آیات شیطانی و حکم حضرت امام). ستاد برگزاری سمینار تبیین حکم تاریخی حضرت امام (رحمت‌الله‌علیه).


۱. روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، نشر پیام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ چهارم ۱۳۷۹، ص۵۳۸.
۲. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۹۱.
۳. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۴۳.
۴. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹-۲۲.    
۵. نجم/سوره۵۳، آیه۲-۳.    
۶. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۱۳_ ۱۲۵.
۷. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۲۱.
۸. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۰۴.
۹. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۹۱_ ۹۳.
۱۰. سلمان رشدی، آیات شیطانی، ص۱۱۲.
۱۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‌ الشیعه، ج۱۸، ص۵۵۵.    
۱۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۳۲.    
۱۳. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع‌ المسائل، ج۳، ص۲۰۱.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۶.    
۱۵. ستاد منطقه دو سازمان تبلیغات اسلامی، دسیسه آیات شیطانی، فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و عکس‌العملهای جهانی، ص۴۷-۴۸.
۱۶. ستاد منطقه دو سازمان تبلیغات اسلامی، دسیسه آیات شیطانی، فتوای امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و عکس‌العملهای جهانی، ص۵۰-۵۱.
۱۷. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۷.    
۱۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۴.
۱۹. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۷.    
۲۰. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۰۰.    
۲۱. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۹۴.    
۲۲. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۸.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۹.    
۲۴. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۳۰.    
۲۵. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۱۸.    
۲۶. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۷-۲۴۸.    
۲۷. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۴.    
۲۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۵۳.    
۲۹. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۲۶۶.    
۳۰. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۴.    
۳۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۶۷.    
۳۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۹۵.    
۳۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۳۸.    
۳۴. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۳۸.    
۳۵. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۱۷۶.    
۳۶. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴۷.    
۳۷. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱، ص۴۱۰.    
۳۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۸، ص۲۳-۲۴.    
۳۹. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۹، ص۸۸.    
۴۰. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۵.    
۴۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲، ص۴۶.    
۴۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۷، ص۹۱.    
۴۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۹، ص۸۶.    
۴۴. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۳.    
۴۵. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۷، ص۱۰۹.    
۴۶. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۸.    
۴۷. دهشیری، محمدرضا، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)، ص۲۰۹.
۴۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۸۶.    
۴۹. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۹.    
۵۰. رسالت، ۲۶ بهمن ۷۸.
۵۱. کیهان هوایی، ش ۱۴۱۷.
۵۲. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۵۳. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۲۶-۲۸.    
۵۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۵۶. قاضی عیاض، عیاض بن موسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۲۱۱.    
۵۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۸.    
۵۸. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۴۰ ۴۳.    
۵۹. قاضی عیاض، عیاض بن موسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۲۲۱.    
۶۰. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۷۰.    
۶۱. قاضی عیاض، عیاض بن موسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۲۳۰.    
۶۲. ابوحبیب، سعدی، موسوعة الاجماع فی الفقه الاسلامی، ج۳، ص۱۰۲۳_ ۱۰۲۴.
۶۳. توبه/سوره۹، آیه۱۰۷ ۱۰۸.    
۶۴. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۶۵. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۳۷۳.    
۶۶. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۳۳۸.    
۶۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۵۳۹ ۵۴۱.    
۶۸. توبه/سوره۹، آیه۱۲.    
۶۹. توبه/سوره۹، آیه۱۳.    
۷۰. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۱۴.    
۷۱. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۳۸۸.
۷۲. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۳۹۳.    
۷۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۷۴. قاضی عیاش، عیاض بن موسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۲۲۰.    
۷۵. مجادله/سوره۵۸، آیه۸.    
۷۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰.    
۷۷. انبیا/سوره۲۱، آیه۲۱.    
۷۸. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۶.    
۷۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳۲.    
۸۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۷.    
۸۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۴.    
۸۲. شعرا/سوره۲۶، آیه۱۳۹.    
۸۳. غافر/سوره۴۰، آیه۷۰.    
۸۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۸۵. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۸۶. نسا/سوره۴، آیه۱۴.    
۸۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۰.    
۸۸. نسا/سوره۴، آیه۴۲.    
۸۹. نسا/سوره۴، آیه۱۳۶.    
۹۰. توبه/سوره۹، آیه۸۰ ۸۴.    
۹۱. توبه/سوره۹، آیه۶۲.    
۹۲. توبه/سوره۹، آیه۶۱ ۶۳.    
۹۳. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص۲۰ ۲۱.    
۹۴. نسا/سوره۴، آیه۱۵.    
۹۵. انفال/سوره۸، آیه۱۳.    
۹۶. محمد/سوره۴۷، آیه۳۲.    



دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله «مبانی قرآنی حکم ارتداد سلمان رشدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۶/۲۲.    
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، برگرفته از مقاله «مبانی امام خمینی در فتوای ارتداد سلمان رشدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۶/۳۰.    
سایت پرسمان دانشجویی، برگرفته از مقاله «حکم ارتداد سلمان رشدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۶/۲۸.    






جعبه ابزار