سحر در بابل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مردم بابل از
هاروت و
ماروت سحر آموختند، و در ترویج سحر نقش داشتند، اما نسبت به موارد زیانبار و غیر مفید سحر، از هاروت و ماروت یاد گرفتند ولی سوء استفاده
اهل بابل از سحر، سبب محرومیت آنان از مواهب
آخرت شد.
اهل بابل از هاروت و ماروت
سحر میآموختند:
واتبعوا... وما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت... فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه... «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در
آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند! »
در اینجا سؤالی باقی می ماند و آن اینکه طبق ظاهر
آیات فوق و
روایات متعدد- چنان که گفتیم- هاروت و ماروت دو
فرشته الهی بودند که برای
مبارزه با
اذیت و
آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند، آیا براستی فرشته می تواند
معلم انسان باشد؟
پاسخ این سؤال در همان
احادیث ذکر شده است و آن اینکه
خداوند آنها را به صورت انسانهایی در آورد تا بتوانند این
رسالت خود را انجام دهند، این حقیقت را می توان از
آیه ۹
سوره انعام نیز دریافت آنجا که می گوید: و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا: " اگر او (
پیامبر) را فرشتهای قرار میدادیم حتما او را به صورت مردی جلوه گر میساختیم".
از احادیث چنین بر می آید که در زمان
سلیمان پیامبر ص گروهی در کشور او به عمل سحر و
جادوگری پرداختند، سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آوری کرده در محل مخصوصی نگه داری کنند (این نگهداری شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته).
پس از وفات سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و
تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند: سلیمان اصلا
پیامبر نبود بلکه به کمک همین سحر و جادوگریها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام می داد! گروهی از
بنی اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگری
دل بستند، تا آنجا که
دست از
تورات نیز برداشتند.
هنگامی که
پیامبر اسلام ص ظهور کرد و ضمن آیات
قرآن اعلام نمود سلیمان از
پیامبران خدا بوده است، بعضی از
احبار و
علمای یهود گفتند: از
محمد تعجب نمی کنید که می گوید سلیمان پیامبر است در صورتی که او
ساحر بوده؟.
این گفتار
یهود علاوه بر اینکه
تهمت و افترای بزرگی نسبت به این پیامبر الهی محسوب می شد لازمه اش
تکفیر سلیمان ع بود، زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحری بوده که خود را به
دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب
کفر است.
مردم بابل نسبت به مفاسد سحر، از طریق دو فرشته آگاه بودند:
... وما انزل علی الملکین ببابل هـروت ومـروت وما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلاتکفر... «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند! »
این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولی از آنجا که خنثی کردن یک مطلب (همانند خنثی کردن یک بمب) فرع بر این است که
انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثی کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.
مردم بابل نسبت به موارد زیانبار و غیر مفید سحر، از
هاروت و
ماروت یاد میگرفتند:
واتبعوا ما تتلوا... وما انزل علی الملکین ببابل هـروت ومـروت... فیتعلمون منهما... ویتعلمون ما یضرهم ولاینفعهم... «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند! »
آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع
آزمایش الهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهایی پرداختند که موجب
ضرر و
زیان مردم شد.
سوء استفاده
اهل بابل از سحر، سبب محرومیت آنان از مواهب
آخرت شد:
... وما انزل علی الملکین ببابل... ولقد علموا لمن اشتریه ما له فی الاخرة من خلـق... «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند! »
مردم بابل، در رواج علم سحر نقش داشتند:
... ولـکن الشیـطین کفروا یعلمون الناس السحر وما انزل علی الملکین ببابل هـروت ومـروت وما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلاتکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه... ویتعلمون ما یضرهم ولاینفعهم... «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند! »
عمل به سحر و جدایی انداختن بین
زن و
شوهر از سوی
اهل بابل، گناهی در حد کفر بود:
... وما انزل علی الملکین ببابل... وما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلاتکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه... «و (
یهود) از آنچه
شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و)
کافر نشد ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه از پیش به او می گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن! ) » ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان
مرد و همسرش جدایی بیفکنند ولی هیچ گاه نمی توانند بدون اجازه
خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی گرفتند که به آنان زیان می رسانید و نفعی نمی داد. و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند!»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۶، برگرفته از مقاله «سحر در بابل».