زَهَق (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَهَق (به فتح زاء و هاء) از واژگان
قرآن کریم به معنای خروج روح و
هلاکت است.
مشتقات
زَهَق که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
تَزْهَقَ (به فتح تاء، هاء و سکون زاء) به معنای بمیرند؛
زاهِقٌ (به کسر هاء) به معنای هلاکشونده و اضمحلال پذيرنده؛
زَهُوقاً (به فتح زاء) به معنای نابودشدنى است.
زَهَق به معنای خروج روح و
هلاکت است.
اقرب الموارد زهق و زهوق را خروج
روح،
هلاکت،
بطلان و غيره گفته است.
در
مجمع نيز
هلاكت و بطلان است.
صحاح و
قاموس اضمحلال را از جمله معانى آن شمردهاند.
ابن اثیر نيز
هلاكت، موت و خروج روح گفته است.
راغب خروج روح از كثرت تأسف میداند.
طبرسی هلاكت را در «
زَهَقَتْ نَفْسُهُ» نيز جارى دانسته گويد: گويا روحش براى
هلاكت خارج شده است.
خلاصه همه دو معنى است: خروج روح و
هلاكت.
به مواردی از
زَهَق که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ) (بلكه خدا مىخواهد آنان را بوسيله آن، در زندگى دنيا
عذاب كند، و در حال
کفر بميرند.)
(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ) يعنى «خدا میخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب كند و در حال كفر جانشان در آيد و بميرند.»
ولى بهتر اين است بگویيم: در حال كفر
هلاک شوند و آن همان
استدراج است كه در «درج» گذشت.
اموال و اولاد به تدريج استعداد
هدایت را از دستشان میگيرد و تدريجا
هلاک میگردند با آنكه پيوسته با كفر توأماند على هذا
هلاكت نفس در اين جهان است.
طبرسى و
بیضاوی در ذيل آيه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند.
(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ.) يعنى «
حق را بر
باطل مىنهيم مغز آن را میشكند آنگاه بينى كه باطل پوچ و ناچيز است.»
زاهق به معنى هلاکشونده و اضمحلال پذيرنده است.
(وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً) (و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ زيرا باطل نابودشدنى است.)
اگر مراد از «
الْباطِل»
شرک و
بتپرستی باشد با پيروزى
اسلام از بين رفت و ريشهكن گرديد و اگر مطلق باطل مراد باشد قهرا منظور پوچ بودن و
هلاكت مطلق باطل است به نظر میآيد منظور اين است: حق آمد و باطل پاشيده و مضمحل گرديد و در آن عجبى نيست زيرا كه شأن باطل همان پاشيدگى و اضمحلال است. و اين مخالف آن نيست كه باطل به وسيله بعضى عوامل خارجى ادامه يابد ولى نظر به ذاتش مضمحل و بىثبات است.
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «زهق»، ج۳، ص۱۸۴.