رفتارهای جشنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسلمانان در دورههای مختلف زمانی، رفتارهای جشنی گوناگونی داشتهاند و در برخی موارد، رفتارهای جشنی با پارهای رفتارهای غیرمجاز نیز مخلوط شده است.
تقریباً همه رفتارهای جشنی تجربه شده در زمینه عمومی
سنن کهن انسانی، در عین همراهی با دگرگونیهای کاهشی و افزایشی بنا بر
سنّت اسلامی، در میان
مسلمانان رایج بوده است و حتی بهرغم
نهی و
تحذیرهای دینی، پارهای رفتارهای غیرمجاز هم گاهی در
جشنهای مسلمانان بروز میکرده است (برای نمونه در
دوره عباسی به این منبع
در مصر به این منبع
در مراکش به این منبع
برای برخی رفتارهای غیراخلاقی در عرسهای سالار مسعود غازی در هند که یک بار منجر به لغو این
جشن در دوره سکندر لودی (حک: ۸۹۴ -۹۲۳) شد به دانشنامه اسلام؛ در جشنهای عوام
شیعه در تهران دوره قاجاری به این منبع
و برای نمونهای از برخورد بازدارنده حاکمان متشرع
مسلمان با این رفتارها به این منابع
رجوع کنید).
واقعیت این است که به سبب تفاوت نگرش مدرسهای
اسلام به جشن، که تا حد زیادی از جنبه
تفریح و
سرگرمی و
خوشگذرانی آن به نفعِ جنبههای
عبادی کاسته است، به نسبت، رفتارهای جشنی نامشروع یا غیراخلاقی در جهان اسلام از
ادیان و فرهنگهای دیگر کمتر است و بنا بر تعالیم اسلامی،
اعیاد و جشنها، صرفاً فرصتی برای تشدید
لذات دنیوی نیستند بلکه در عین حال فرصتی برای افزایش اعمال صالح و نیز رفتارهای انساندوستانهاند که امکان
شادی و برخورداری از
نعمتهای دنیوی را برای گروه بیشتری از مردم فراهم سازد.
بنا بر این آموزهها، مسلمانان در جریان جشنها حق ندارند به بهانه حضور در موقعیتی متفاوت، هیچیک از موازین و دستورهای شرعی یا
اخلاقی را زیر پا نهند و به
اسراف و هدر دادن اموال و رفتارهای مغایر شئون انسانی دست بزنند.
به طور کلی آن دسته از عالمان دینی که با نفس جشن گرفتن و شادی مردم مخالفتی نداشته و رفتارهای
مباح را در این جشنها تجویز کردهاند همواره نسبت به خروج از مرزهای
اباحتْ هشدار و مسلمانان را به
سنّت پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهو سلم توجه دادهاند که رفتارهای جشنی شخص ایشان نمونه عالی رویارویی یک
مسلمان یا اصولاً یک
انسان با پدیدار دوسویه مادّی و معنوی/ دنیوی و دینی جشن و به دور از هرگونه
افراط و
تفریط بود (برای تفصیل به این منابع
و نیز
حدیث معروفی از
امام علی علیهالسلام: کلُّ یوْمٍ لایعصی اللّهُ فیه فَهُوَ عیدٌ
رجوع کنید).
شایان ذکر است اینکه در ایام جشنها به طور کلی قواعد و مقررات جاری و عمومی تغییر کند و نوعی بینظمی و آشوب و شکستن
تابوها به صورت موقت روی دهد ــ چنانکه از نگاه مردمشناسان، این امر یکی از اصلیترین ویژگیهای مقوم پدیدار جشن است
ــ در
جشنهای جهان اسلام، یک اصل نبوده و در تعالیم اسلامی هیچ ممنوعیت دینی را نمیتوان در ایام جشن موقتاً نادیده گرفت.
با اینحال، به واسطه اقتباساتی که مسلمانان از ملل دیگر داشتهاند یا در تداوم سنّتهای پیش از اسلامی اقوامی که مسلمان شدند و یا در
فرقههایی که از راست کیشی اسلامی به نسبت فاصله گرفتهاند، پارهای رفتارهای تابوشکنانه ــ که عمدتاً بیشتر جنبه عرفی داشتهاند تا دینی قابل ذکرند؛ مثلاً: رسم انتخاب کوسه یا میرنوروزی و به طور کلی انتخاب حاکم چند روزه و باژگونهکار، آبپاشی، کتککاری و
شوخیهای گاه بیپروای مردم با یکدیگر و با مأموران حکومت و حتی اشخاص محترم و عالیرتبه و باجگیری و امثال اینها.
عمدهترین رفتارهای جشنی مسلمانان عبارتاند از:
انجام حجم انبوهی از رفتارهای جشنی، فرصتی میطلبد که در آن از کارهای معمول روزانه دست بکشند و به اعمال ویژه جشنها بپردازند.
در بسیاری از جشنها این فرصت به صورت تعطیلی عمومی و رسمی، یا در جشنهای کوچک خانوادگی و محلی به صورت تعطیلیهای غیررسمی فراهم میشود.
غیر از تعطیلی هفتگی در [[|روز جمعه]]، در تمام سرزمینهای اسلامی، برای اعیاد بزرگ
فطر و
قربان چند روز تعطیلی در نظر گرفتهاند.
[[|مبعث]]،
میلاد پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلم،
علی علیهالسلام،
فاطمه سلاماللّهعلیها،
نیمه شعبان،
غدیر خم و روزهای ملی کشورهای مختلف در بیشتر کشورها به مدت یک روز رسماً تعطیلاند.
گاه مدتِ تعطیلات برای گروههای مختلف مردم، متفاوت است مثلاً دانشآموزان و دانشجویان به طور معمول بیش از دیگران در ایام
اعیاد در تعطیلی به سر میبرند.
برای نمونه در ایران با آن که مدت تعطیلات رسمی [[|نوروز]]، پنج روز است نهادهای آموزشی دولتی از چند روز مانده به
عید تا روز چهاردهم فروردین در تعطیلی به سر میبرند (برای نمونهای دیگر: تعطیلات
مسجد و
مدرسه قَرَویین در مراکش در ایام
اعیاد بزرگ اسلامی یا عید سلطان الطّلبه؛ همچنین گزارش تازی از تعطیلات جشنی این مدرسه
).
جشنهای خانوادگی نیز بر اساس طول معمول آنها موجب میشوند تا زندگی و کار حاضران در جشن از حالت معمول خود خارج و یکسره وقف رفتارهای جشنی یا تدارک آنها شود، البته طول جشنهای خانوادگی همواره به طور مستقیم تابع امکانات و وضع مالی برگزارکنندگان آن بوده است مثلاً جشن [[|ختنه]]، گاه از یک روز تا یک هفته
و حتی گاه تا پنجاه روز (مثلاً جشن ختنه
محمد سوم عثمانی در کودکیاش در ۹۹۰) ادامه مییافت.
مدت
جشن عروسی نیز از یک روز تا یک هفته، دو هفته، چهل روز و حتی سه ماه گزارش شده است.
ایام تعطیلات رسمی، به مناسبت جشن، در کشورهای مختلف ثابت نیست و با تغییرات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، دچار تغییر میشود.
رفتارهای جشنی برای اعلان آغاز وضعیت جشنی نوع دیگری از رفتارهای جشنی میباشد.
دستهای از رفتارها نشان میدادهاند که در شهر، ناحیه یا خانوادهای، جشنی در حال برگزاری است.
از مقدمات مهم جشنها، آذینبندی خیابانها و کوچهها و بازارها، مساجد، ساختمانها و سردرخانهها و تزئین آنها به ویژه با شاخ و برگ
درختان و انواع
چراغها و برافروختن
شمعها و
مشعلها بود که با آتشبازیهای شبانه همراه میشد (برای چند نمونه از انبوه گزارشهایی که در این باره وجود دارد در
ماه رمضان و عید فطر به این منابع
در جشن
تولد به این منبع
در عروسی به این منابع
در
شب برات به این منبع
در بازگشت از
حج به این منبع
در ختنه به دانشنامه اسلام؛ در
مولد پیامبر صلیاللّهعلیهو آلهوسلم و موالید دیگر به این منبع
برای برافروختن شمعها و مشعلها و چراغانی به این منابع
برای اهمیت آتشبازی به این منابع
و به یژه برای کودکان به این منبع
رجوع کنید).
از زمان رواج سلاحهای گرم، برای اعلان جشن از جمله در تحویل سال نو یا جشن تولد یا عروسی، شلیک توپ یا تیرهای هوایی با
تفنگ نیز مرسوم شده است.
رفتارهای جشنی مربوط به ورود به موقعیت جشنی یکی دیگر از رفتارهای جشنی است.
بر خلاف رفتارهای پیش گفته که مبنای دینی نداشت، مجموعهای از رفتارها شامل [[|غسل]]، شستشو و [[|نظافت]]، اصلاح
سر و
صورت و آراستگی تن، استفاده از بوهای خوش و پوشیدن لباسهای نو یا دست کم تمیز برای ورود به موقعیتهای زمانی و مکانی جشنها در
سنّت اسلامی مورد تأکید یا تأیید بوده و به ویژه از مبنایی در
سنّت نبوی نیز برخوردار است.
در دوران قدیم که مردم عادی کمتر به اصلاح سر و صورت میپرداختند، رفتن به سلمانی برای ایام عید اهمیتی ویژه مییافت
و این دکانها نیز همچون حمامها
در شبهای
عید با ازدحام جمعیت مواجه میشدند.
گاه نیز این غسل عیدانه به صورت
شنا و آبتنی دستجمعی در رودها (مثلاً در عیدهای فطر و قربان در دجله به این منبع رجوع کنید
) انجام میشد.
در مناسبتهای جشنی خانوادگی مثل عروسی، قُرُق کردن حمام برای داماد یا عروس و برگزاری
جشن و
شادی در آن مرسوم بود.
اهمیت تهیه لباس نو در همه اعیاد و در همه کشورها به یک اندازه نبود.
مثلاً در
جشن نوروز در ایران لزوم تهیه لباس نو در حدی بود که مردم این عید را به
کنایه عید رخت نو نیز مینامیدند و معتقد بودند «رخت بعد از عید برای گَلِ منار خوب است»
و با کهنه
قَبا، عید صفایی نداشت.
از آنجا که تغییر در
لباس، آشکارترین جلوهای بود که ورود افراد را به موقعیت جشنی نشان میداد معمولاً از اقدام بدان چارهای نبود و لازم بود که مردان سرپرست خانواده حتی در صورت عدم تمکن مالی، در ایام عید دستکم یک جفت
کفش یا
جوراب نو را برای
زن و
فرزند خود تهیه کنند.
علاوه بر جشن عروسی که لباس مخصوص به خود داشته است
گاه در مواردی، پوشیدن بعضی لباسها برای برخی اعیاد به صورت
سنّت در آمده است (برای نمونه، کلاه/ طرابوش مخصوصی که بغدادیان در نوروز بر سر میگذاشتند
).
امروزه گاه در جشنها مردم لباسهای عادی خود را که معمولاً بر طبق اسلوبهای پوشاک غربی است به کنار نهاده، به پوشاک سنّتی و محلی خود ملبّس میشوند.
نگه داشتن لباسهای عروسی و دامادی و پوشیدن گاهگاهِ آنها در اعیاد دیگر نیز در میان اقوام
مسلمان رایج بوده است.
تشدید مجموعهای از
اعمال عبادی همچون
نمازگزاردن، قرائت
قرآن و
ادعیه و کتابهای حاوی مدایح
پیامبر، فضائل
امامان و
صحابه و شنیدن این مطالب از واعظان در مجالس و گوش سپردن به خطبههای
خلفا و علمای دین، دادن
صدقات و
زکات و دستگیری از مستمندان در ایام اعیاد، در سنّت اسلامی مورد تأکید است.
در برخی جشنها همچون فطر و قربان نمازی ویژه واجب است و در عید فطر زکاتی ویژه نیز باید پرداخت شود.
از دیگر اعمال عبادی مرسوم در جشنها اینهاست: برگزاری مجالس
شکرگزاری در اعیاد یا مناسبتهای جشنی اتفاقی (برای نمونه مراسم شکرگزاری که
شیعیان افغانستان با عنوان «خواندن عمومی» در
حسینیههای خود برگزار میکنند
)، حضور در مکانهای مقدّس و زیارتی در ایام جشن، رفتن به
گورستانها و
زیارت اهل قبور و خیرات کردن انواع خوراکیها در این مکانها.
قابل ذکر است که گروه معدودی از شیعیان افراطگر ــ بنا بر این عقیده که گفته شده شیعیان به سبب ظلمی که از جانب دشمنان بر امامان (علیهمالسلام) رفته تا روز ظهور
قائم عید ندارند ــ حتی در ایام
اعیاد دینی و
مذهبی نیز در حسینیههای خود به ذکر مصائب
اهل بیت میپردازند.
(برای گزارشهایی از گرفتن
روزههای مستحبی یا
قضا در اعیاد به جز
عیدین به این منبع رجوع کنید
که از روزه گرفتن در
عید قربان نیز خبر داده است).
رفتن به ملاقات یکدیگر و
تبریک و
تهنیت گفتن در جشنها که گاه با حضور در منازل و گاه به صورت دستهجمعی در عیدگاهها و مساجد انجام میشد به منزله تشدید
سنّت حسنه صله رحم و تقویت پیوندهای اجتماعی، یک رفتار جشنی بسیار مورد تأکید در
اسلام بوده است.
در اعیاد بزرگ از جمله در فطر، چون
نماز عید با حضور شمار کثیری از
مسلمانان برگزار میشده است، حاضران به هم
شادباش گفته، یکدیگر را در آغوش گرفته، روبوسی میکرده و سپس به منازل یکدیگر میرفتهاند.
در این رفتار، مرسوم آن بود که همیشه کوچکترها به دیدار بزرگترها بروند ولی اکنون این رابطه اجتماعی به سمت همپایگی میل کرده است.
رفتن به ملاقات خلفا و سلاطین و حکام نیز با عنوان
سلامِ عید مرسوم بود و معمولاً جمعی از
علما و
مجتهدان، نمایندگان طبقات اصناف و پیشهوران و سایر طبقات اجتماعی و شخصیتهای کشوری و لشکری در ابتدای روز عید در این مراسم حاضر میشدند (برای نمونه در ایران به این منابع
و در هند به این منبع
رجوع کنید).
در این مراسم، خلیفه،
سلطان یا
حاکم خطبهای میخواند که امروزه این خطبه تحت تأثیر سنّتهای صد سال اخیر غربی به صورت پیام رادیو ـ تلویزیونی حاکمان به مردم در آغاز اعیاد باقی مانده است.
دید و بازدیدهای جشنها فرصتی برای رفع
کدورتها و کنار گذاشتن اختلافات و آشتیکنان بود و معمولاً از این فرصت صرف نظر نمیشد.
حاکمان نیز در ایام [[|عید]]، برخی
مجرمان و
زندانیان را
عفو میکردهاند.
با وجود توصیههای علمای
سنّتگرا به این که در هنگام دید و بازدیدهای جشنها بر تبریک و تهنیتگویی به یکدیگر باید از سنّتِ
صحابه پیروی کرد و عباراتی چون «تَقَبَّل َاللهُ منّا و منکم» را به کار برد (برای مجموعهای از
روایات در این باره به این منبع رجوع کنید
)، رسم
تبریکگویی و عبارات ویژه آن در ادوار و مناطق مختلف، بیشتر تابعی از سنّتهای فرهنگی زمان و مکان خود بود و بن ا بر نوع جشن تفاوت میکرد (برای نمونههایی از عبارات تهنیتی که در استقبال از
حاجی به کار میرفت مثل «صَلّ/ صَلُّوا لِیغْفَرَلی» و جواب آن مثل «اللّه یسامِحُک/ یسامحه» به این منابع
و برای مجموعه مفصّلی از
عبادات مورد استفاده برای
تهنیتگویی در عربی به این منبع
رجوع کنید).
در دوران جدید، رهبران سیاسی و گاه رهبران دینی کشورهای اسلامی، جشنهای غیرمسلمانان را نیز طی پیامی به رهبران سیاسی یا دینی آنان تبریک میگویند و در این مورد حتی حاکمان
وهابی سنّتگرای عربستان سعودی نیز مستثنا نیستند.
سنّت تبریک و تهنیتگویی از اوایل
دوره عباسی در جهان اسلام به تولید نوع جدیدی از
شعر و
نثر انجامید که در کتابهای تَهانی و تُحَف و هدایای ادبی گرد آمده است و معمولاً
شعرا و
ادبا این تبریکهای نغز را برای خلفا مینگاشتند.
مهمترین گونه این تبریکهای ادبی، قصایدی بود که بر اساس اختصاص نسیبِ آن به هر جشنی، نامی مخصوص مییافت: عیدیه/ نوروزیه/ بایرامیه برای
قصیده تبریک
نوروز، رمضانیه برای
رمضان و
فطر، جلوسیه برای بر تخت نشستن حاکمان و سوریه برای
ختنه و عروسی.
با آنکه کارت تبریک ریشه در سنّتهای صدر اسلام ندارد به گمان احسن
ظاهراً استفاده از کارت تبریک (المکاتبه فی التهانی) برای نخستین بار در یک
جشن مهرگان میان مسلمانان صورت گرفته و احتمالاً
احمد بن یوسف نامی در عصر
مأمون عباسی (حک: ۱۹۸ـ۲۰۱) این رسم را رایج ساخت.
مردم این کارتها را در
خانه مینوشتند و با بوهای خوش میآغشتند و برای دوستان و آشنایان میفرستادند.
در دوران جدید با رواج کارتهای تبریک چاپی با طرحها و رنگهای گوناگون و کم شدن فرصت دید و بازدید، فرستادن این کارتها رونق بیشتری یافته است (روحالامینی،
از کارت تبریکی چاپی به خط حسن زرین قلم به سال ۱۲۸۴ ش یاد کرده است).
مردم در دوره
خلفای راشدین در نوروز به خلفا و امرا و وُلاه
هدیه میدادند چنانکه هدیه و حلوادادن به
علی علیهالسلام که در باره آن فرمود: «نَیرِزونا کُلَّ یومٍ» معروف است،
ولی
امویان و ظاهراً
حجاج بن یوسف ثقفی به آن جنبه مالیاتی اجباری دادند که در نوروز و
مهرگان گرفته میشد.
عمر بن عبدالعزیز (حک: ۹۹ـ۱۰۱) این رسم را برانداخت ولی یزید دوم (حک: ۱۰۱ـ۱۰۵) بار دیگر آن را معمول ساخت.
این رسم در دوره
خلفای عباسی نیز و سلاطین ایرانی معاصر آنها دنبال شد
و وزیران، مقامات عالی، توانگران، شاعران و طبقات مختلف مردم، هرکس بنا بر رتبه و مکنتِ خود،
عطر،
جواهر،
مروارید،
لباس، فرش،
کنیز، گل، میوه یا قصیدهای به خلیفه یا
سلطان هدیه میکرد.
در جشنهای یاد شده و اعیاد مهم دینی، هدیه دادن به صورت منظم و در جشنهای دیگر به صورت موردی و نامنظم صورت میگرفت.
این رسم تا اواخر دوره قاجاریه در ایران ادامه داشت (برای نمونههایی در ایران به این منابع رجوع کنید
).
مردم در مناسبتهای مختلف جشنی با یکدیگر نیز به تبادل هدیه میپرداختند.
تبادل هدایا در جشنهای خانوادگی بسیار متداول بوده است.
برای تولد و
نامگذاری کودک به
مادر و
قابله او و در جشن روییدن نخستین دندان کودک به
دایهاش هدیه میدادند.
میان خانوادههای عروس و داماد در مراحل عروسی یا در ایام اعیاد مختلف در طول مدت
نامزدی هدایای بسیاری رد و بدل میشد و مدعوین جشن عروسی نیز به زوج جوان هدیه میدادند
(برای نمونهای ظاهراً منحصر به فرد از هدیه دادن عروس و داماد به همه مهمانان حاضر در جشن در برونئی (برونی) به این منبع
برای هدایا یا سوغاتی که حجاج به مهمانان استقبال کننده خود میدادند یا از آنان دریافت میکردند به این منابع
رجوع کنید).
معمولاً در برابر هدیههای عید که عطایی از جانب همپایگان به یکدیگر یا از جانب فرودستان به فرادستان است، عیدی بخششی به شمار میرود که رئیس
خانواده یا
خاندان یا افراد سالمندتر به جوانترها، زنان و کودکان و در محیط کار، رؤسا به زیردستان و کارکنان و در سطحی کلانتر، حاکمان مملکت به رعایا و در حال حاضر دولتها به مستخدمان خود میدهند.
عیدی را گاه میستاندهاند
به ویژه صاحبان مشاغل و بیشتر ارباب خدمات اجتماعی چون سلمانیها و حمامیها به طور مستقیم یا به بهانه افزودن خدمات بسیار مختصری به خدمت معمول، از مشتریان خود در آستانه اعیاد، عیدی میستاندند
(برای نمونهای از عیدی ستاندن لودگان و بازیگران درباری به این منبع رجوع کنید
).
نثار کردن و پاشیدن
دُر و مروارید و
مسکوکات مختلف که گاه اختصاصاً برای نثار و شاباش ضرب میشدند به دست خلفا و سلاطین
معمول بود و در اندازههای محدودتر به صورت نثار کردن پول و نقل و نبات در جشنهای خانوادگی چون عروسی و ختنهسوران نیز انجام میشده است.
در جشنهای بزرگ به ویژه در جشنهایی که مستلزم بیرون رفتن خلیفه یا سلطان یا اعضای خاندان آنها از قصر و حرم و طی طریق در خیابانها بود مواکب عظیمی (شبیه کارناوالهایی که امروزه در جشنهای فرنگیان رایج است) آماده میکردند.
این کار معمولاً در جشن
بدرقه کاروان حکومتی عازم به حج، در استقبال از آن، در زمان حرکت حاکم و خانوادهاش به سمت محل برگزاری نمازهای
عیدین، یا در عروسیهای خاندانهای حکومتی انجام میشد.
در این کاروانهای بزرگِ همراه با تزئینات باشکوه که انبوهی از مردم به تماشای آنها میرفتند، غیر از صنف هنرمندان و بازیگران که حضور فعالی داشتند، هریک از اصناف دیگر نیز با لباسها و پرچمها و وسایل مخصوص خود به اجرای نمایش میپرداختند و عروسکهای بزرگ و مضحکی را در گاریها و ارابههایی که با
اسب یا
گاو کشیده میشدند، حمل میکردند و مهارت خود را در حرکات آکروباتیک و عملیات
شعبدهبازی و
تردستی به نمایش میگذاشتند (برای تفصیل و نیز اطلاع از انواع جشنهایی که برای آنها کاروان شادی برپا میشد به این منابع
، برای نمونه تشریفات و مواکب مربوط به حضور سلطان در نمازهای عیدین به این منابع
که مجموعهای پرشمار از تصاویر و نقاشیهای مواکب و
اعیاد در هند دوره اسلامی را بررسی کرده است، رجوع کنید).
از حضور
دلقکها، مسخرگان، بوزینهبازان، خرسبازان، معرکهگیران، تقلیدگران و حتی گاه عقبماندگان جسمی و مغزی برای سرگرمی، خنداندن و
شادی و
تفریح در
جشنها بسیار استفاده میشد
(برای نمونههایی از این لودگان و مسخرگان در عراق به این منبع
رجوع کنید).
علاوه بر بازیهای خندهآور و مفرح یاد شده، از برگزاری بازیها،
ورزشها و مسابقات واقعی در جشنها نیز گزارشهای بسیار در دست است.
مسابقات و زورآزماییها بیشتر در زمینههای شمشیرزنی، نیزهاندازی،
تیراندازی ،
اسبدوانی و کشتی بود و به برندگان آنها جایزه میدادند و عدهای نیز بر سر مسابقات
شرطبندی میکردند (برای نمونههایی در ایران به این منابع
در لبنان به این منبع
در عراق به این منبع
در آسیای میانه به این منابع
در ترکیه به این منبع
در میان مسلمانان چین به این منبع
رجوع کنید).
امروزه جشنها فرصتی پدید میآورند تا مقاماتِ مسئول کشورهای اسلامی در حال توسعه و نوسازی، در میان آداب و رسوم سنّتی دیگر، ورزشهای سنّتی بومی/ الریاضه التراثیه را مورد حمایت دولتی قرار دهند چنانکه برای نمونه سعی میشود مسابقات شتردوانی، شترسواری و قایقرانی سنّتی در ابوظبی و دبی با حمایت کامل شیوخ ثروتمند عرب و بخش دولتی حفظ شود.
علمای
اهل سنّت و از جمله
ابن تَیمیه در این که عید، صرفاً مختص عبادات و صدقات نیست و شاملِ تفریح و شادی نیز میشود به روایتی استناد کردهاند که میگوید [[|پیامبر]]،
عتاب و
انتقاد ابوبکر بر کنیزکان مُغَنیه را ــ که در عیدی از اعیاد محلی نزد
عایشه آواز میخواندند وارد ندانست و فرمود هر قومی عیدی دارد و
عید ما امروز است
(برای نقد این روایت به این منابع رجوع کنید
).
با این حال کسانی که
آواز و
طرب را در ایام اعیاد مجاز شمردهاند به شدت بر رعایت موازین شرعی و پرهیز از زیادهروی در این رفتار جشنی تأکید کردهاند
ولی به هر حال معلوم است که غلبه فرهنگهای بومی و محلی مناطق مختلف، زمینه اقبال عمومی به این دست فتاوی را فراهم نکرده است و در تداوم سنن پیش از اسلام، گروههای مختلف خوانندگان و نوازندگان در سراسر تاریخ اسلام و از جمله در دوره خلفا و در پایتختها و دربارهای دولتهای مسلمان حضوری چشمگیر و فعال داشتهاند ([[|موسیقی]]،
غنا) و به ویژه در جشنها اعم از
دینی و عرفی، انجام بخش مهمی از رفتارهای جشنی وابسته به آواز و موسیقی و رقصهای گوناگون بوده است.
موسیقی و آوازهای محلی، معمولاً در هنگام جشنها در بیرون
مسجد و در میدانها، چادرها، قهوهخانهها و منازل اجرا میشود و خوانندگان و نوازندگان حرفهای از حاضران هدایای غالباً نقدی دریافت میکنند ولی آوازخوانی با مضامین دینی و مذهبی که عمدتاً کار
صوفیان است در داخل مساجد هم اجرا میشود و این آوازها و تصنیفها بیشتر به
مدح خصال پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم،
امامان،
صحابه، و
اولیا و
مشایخ و نیز مطالب عارفانه اختصاص دارد
(برای شماری از این سرودهای دینی به این منبع رجوع کنید
).
اهمیت و فراگیربودن آهنگسازی و خوانندگی تخصصی به مناسبت جشنهای مولد ــ مولودیخوانی ــ به ویژه در کشورهایی چون مصر چنان بود که بسیاری از استادان موسیقی عرب کار خود را از جشنهای مولد آغاز کرده پس از رسیدن به درجات عالی مهارت در این گونه و سبک، در موسیقی سنّتی عربی نیز شهرت یافتند (برای فهرستی از این مردان و زنان مولودیخوان که جزو استادان طراز اول موسیقی جهان معاصر عرب به شمار میآیند، از جمله ام کلثوم به این منبع
و برای اطلاع بیشتر از سرودها و آوازهای عامیانه که برای اعیاد و جشنهای مختلف ساخته شده و نسل به نسل به دوره معاصر رسیده از جمله نوروزخوانی و رمضانخوانی به این منابع رجوع کنید
).
یکی از مهمترین و بارزترین رفتارهای جشنی در سراسر جهان، تغییر روند عادی تغذیه و زیادهروی در خوردن و نوشیدن و پذیرایی از مهمانان جشن با خوراکیهای متنوع و گاه ویژه است.
غیر از افزایش مصرف انواع شیرینیها و حلواها و شربتها و تنقلات، در برخی از جشنها در مناطق گوناگون، خوردن غذاهایی ویژه مرسوم است که معمولاً پیگیریها و تلاشهای مردمشناسانه برای کشف یا توجیه رابطه یک غذای بخصوص با جشنی که این نوع غذا در آن صرف میشود به سادگی راه به جایی نخواهد برد.
در جهان اسلام، در ادامه
سنّت عرب جاهلی در جشنها، ضیافتهایی به صَرف غذاهای مختلف برگزار میکردند و واژگان تخصصی تقریباً حیطهبندی شدهای را برای انواع این ضیافتها به کار میبردند.
واژه
ولیمه با غلبه بسامدی برای اطلاق بر آنچه در ضیافتهای جشنی برای خوردن تهیه میشد به کار رفته است.
خرما که غذای مخصوص ولیمه در عروسی پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم با صفیه
بود، جزو ثابت همه جشنهای
مسلمانان عرب را تشکیل میداد که از آن به شیوههای مختلف، غذاها و شربتهای گوناگون تهیه میکردند.
از جمله مهمترین خوراکهای عیدانه در کشورهای عربی باید از کیک خرما (کَعکَعة التَّمر/ عَجْوَه، در عراق: کلیجه) نام برد که بر آن نقشهایی ــ معمولاً حیوانی ــ نیز میکشیدند.
برخی دیگر از خوراکهای عیدانه در جهان اسلام عبارتاند از: در
مولد نبی:
گوشت و برنج، فرنی یا کاچی ویژه مولد نبی در مصر، عروسکهای ساخته شده از شکر و شیرینی در همانجا
در
عید قربان: خرما و گوشت حیوانِ قربانی شده، تهیه سینیهایی از خوراکی شامل قطعات کوچک گوشت
گوسفند یا
حیوانات حلال گوشت دیگر که بر قطعههای نانِ نهاده بر روی آنها، آبگوشت، سرکه و سیرخرد شده میپاشند و پس از تفت دادن با کره، بدان ادویه میافزایند در مصر
در
عید فطر: برنج تهچین/ پلو (بلاو)، حلیم قیسی ــ با طعم ترش و شیرین ــ در عراق و هریسه ــ به ویژه هریسه برنج موسوم به عُرسیه ــ در کشورهای عربی حاشیه
خلیج فارس،
ماهی نمک سوده، کیک، کُماج، گوشت قورمه، نقل و آبدندانی تهیه شده از گوشت، پیاز، شیره، شکر، سرکه و آرد در مصر
(همچنین برای نمونههای غذاهای مخصوص عید فطر در تونس به این منبع رجوع کنید
) در عروسی: شلهزرد که به همین سبب گاه در ترکیه عروسی را جشن شلهزرد هم مینامند
(برای انواع غذاهایی که در کشورهای عربی در عروسیها مرسوم است به این منابع رجوع کنید
) در جشن تولد نوزاد: آبگوشت مرغ و برنج در عراق،
حلوا یا فرنی تهیه شده از آرد، آب، کره، عسل یا شکر و روغن که در تونس بسیار معروف و توزیع آن در میان اهالی محله به منزله اعلان تولد
نوزاد به آنان است، چنانکه در این کشور عبارت «حلوا (عَصیده) ی او را نخوردهام» کنایه از این است که او را نمیشناسم
(برای غذاهای جشن تولد
کودک در مصر به این منبع رجوع کنید
)، پلو برای نوزاد ذکور و خاگینه برای نوزاد اناث در ایران
در جشن روییدن دندان کودک: آشی تهیه شده از گوشت گوسفند، لوبیا، عدس، نخود و
گندم در ایران، عراق، آذربایجان به ترتیب با نام آش دندونی/ دندون سری، سِنّیه، دیشلیک
(برای اطلاع بیشتر از ولیمهها و خوراکیهای عیدانه در جهان اسلام به این منابع رجوع کنید
).
علاوه بر منازل که معمولاً جشنهای خانوادگی و بعضاً جشنهای دینی در آنها برگزار میشد و کاخهای سلطنتی و به طورکلی فضای عمومی شهرها و به ویژه پایتختها که در ایام جشن، محل انجام آیینها و رفتارهای جشنی حکومتی به شمار میآمد، مساجد،
تکایا، حسینیهها، مزارات امامان و مقابر اولیا و مشایخ و مکانهای تجمع دیگر مثل قهوهخانهها و باغهای عمومی و تفریحگاههای طبیعی نیز از مهمترین فضاهای برگزاری جشنها در جهان اسلاماند.
اعیاد فطر و قربان، معمولاً در
مصلیها یا
مساجد بزرگی برگزار میشده که نماز عید را در آنها میخواندند.
در برخی سرزمینها در کنار مساجدی که محل برگزاری اعیاد بودند، فضای بیسقفی را به عنوان
مذبح یا قربانگاه میساختند.
در برخی مناطق نیز در مساجدی که به عنوان عیدگاه مورد استفاده قرار میگرفتند، اعیاد خانوادگی نیز برگزار میشد
(مسلمانان در چین، این مساجد را اصولاً عیدگاه تلقی میکردهاند، برای نمونه: مسجد/ عیدگاه بزرگ کاشغر در غرب چین
).
شیعیان افغانستان نیز بیشتر جشنهای خود را در حسینیهها برگزار میکنند.
حضور در اماکن مقدّس و
مزارات امامان و
امامزادهها به ویژه در شهرهای
نجف،
کربلا،
کاظمین،
سامرا،
مشهد،
قم و
ری در میان شیعیان و قبور
مشایخ صوفیه به ویژه در شمال افریقا و شبه قاره هند به هنگام جشنها رسم بوده است.
مصریان جشن تولد
امام حسین علیهالسلام را در
جامع الحسنین یا
رأس الحسین در قاهره، تولد
زینب سلاماللّه علیها را در مدفن احتمالی او در جامعی در جنوب قاهره یا
معراج نبوی را معمولاً روبهروی جامع یکی از مشایخ به نام الطشطوشی با شکوه بیشتری برگزار میکنند.
قهوهخانهها به ویژه در کشورهای عربی در شبهای اعیاد تا صبح باز و محل تجمع و تفریح مردم و شعرخوانی، نقالی، رقص و آواز و موسیقی و انواع نمایشهای سرگرم کننده دیگرند.
جشنهای مسلمانان مانند جشنهای همه اقوام و ملل دیگر زمینهای برای انواع و اقسام باورهای عامیانهای است که ریشهای در تعالیم رسمی و مدرسهای اسلام ندارند و گاه با اصطلاح غیردقیق خرافات نامیده میشوند.
تقریباً هیچ جشنی در جهان اسلام از این باورها و اعمال وابسته بدانها خالی نیست.
نمونههایی از میان انبوه این باورها عبارتاند از:
در ایران: هرکس در شب نیمه
شعبان، سایه بیسر خود را بر روی دیوار ببیند، در همان سال خواهد مرد
اگر در روز
عید غدیر چیزی را بدوزند به نوعی
بیماری دچار خواهند شد
در
روز عرفه (روز قبل از عید قربان)، زنان هیچ اتاقی را جارو نمیکردند و کاری را با سوزن انجام نمیدادند مبادا که خردههای جارو یا سوزنها به زمین افتاده و به پای حاجیانی که فرسنگها دورتر پا برهنه در
مکه راه میروند بِخَلَد.
در بدخشان: اگر در روز عید قربان، كسی به چشم خود سرمه نكشد، مار او را نیش خواهد زد.
در مصر: اهالی مصر به ویژه در روز اول خماسین (روز اول موسمِ وزش بادهای گرم جنوبی) پیازی را باز کرده بو میکنند و بعضی از آنها، سواره یا پیاده به شمال روانه میشوند تا هوای لطیف و تازه استشمام کنند زیرا به عقیده آنها شَمّ النّسیم (نام همین
جشن نیز هست) شفابخش است.
در ایران: در
روز قیامت هر
مؤمنی در صحرای
محشر، سوار حیوانی خواهد شد که در عید قربان، قربانی کرده و با آن به
آسمان عروج خواهد کرد،
در بدخشان: این حیوان قربانی شده در
قیامت، قربانی کنندهاش را از
پل صراط عبور خواهد داد.
در مصر: در شب نیمه شعبان،
آب شور، شیرین خواهد شد.
در ایران: روز جشن مرگ
ابن ملجم فرصتی مناسب برای انواع اعمال
جادویی جهت حصول حاجات از جمله بختگشایی و شوهریابی یا
طلاق از
شوهر است
(برای نمونههایی از حاجت خواهیها و
نذرهای بیپایه عامیانه در جشنها به این منبع رجوع کنید
).
چون جشن موقعیتی شاد و خیر و طبعاً چشمگیر است همواره در معرض آسیب چشمِ بد قرار دارد و از این رو بدون استثنا در تمامی جشنهای جهان اسلام، اعمال ویژه دفع
چشم زخم انجام میشود (برای انبوهی از نمونهها به این منابع رجوع کنید
)
روز پنجشنبه برای جشنهای خانوادگی مساعد است
(برای اعتقادات عامیانه دیگر در باره
سعد و
نحس بودن ایام هفته برای جشن عروسی به این منبع رجوع کنید
).
گاه نوزادانی را که در روزهای اعیاد متولد میشوند تبرکاً به نام آن عید مثلاً «
قربان»، «
حاجی» و «
جمعه» یا اصولاً «
عید» (یا ترکیب با آن مثل «
محمد عید») مینامند.
(۲)
محمد بن حسین آقاجمال خوانساری، عقایدالنساء مشهور به کلثوم ننه، در عقاید النساء و مرآت البلهاء: دو رساله انتقادی در فرهنگ توده، چاپ
محمود کتیرائی، تهران: طهوری، ۱۳۴۹ ش.
(۳)
محمود شکری آلوسی، بلوغالارب فی معرفة احوال العرب، چاپ
محمد بهجه اثری، بیروت (۱۳۱۴).
(۴) ابن ایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ
محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ۱۴۰۴/۱۹۸۲ـ۱۹۸۴.
(۵) ابن ایاس، نزهة الامم فیالعجائب و الحکم، چاپ
محمد زینهم
محمد عزب، قاهره ۱۹۹۵.
(۶) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۷) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، چاپ
محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸) ابن تیمیه، اقتضاءالصراط المستقیم مخالفة اصحاب الجحیم، (بیجا، بیتا).
(۹) ابن حجر عسقلانی، فتحالباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۰) ابن زبیر، کتاب الذخائر و التحف، چاپ
محمد حمیداللّه، کویت ۱۹۵۹.
(۱۱) ابن صاحب الصلاة، المنُّ بالامامة: تاریخ بلاد المغرب و الاندلس فی عهدالموحدین، چاپ عبدالهادی تازی، بیروت ۱۹۸۷.
(۱۲) ابن عبدربّه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۱۳) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب.
(۱۴) ابن قیم جوزیه، زادالمعاد فی هدی خیرالعباد، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۵) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۱۶) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۷) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۰) ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۲۱) ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) ابوریحان بیرونی، کتاب القانون المسعودی، حیدرآباد دکن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
(۲۳)
احمد ابوسعد، قاموس المصطلحات و التعابیر الشعبیة: معجم لَهجی تأصیلی فولکلوری، بیروت ۱۹۸۷.
(۲۴)
محمد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۵) غازی
احمدی، «الموالد الدینیه فی مصر»، التراث الشعبی، سال ۷، ش ۴ (۱۳۹۷).
(۲۶) اردو دائرة معارف اسلامیة، لاهور ۱۳۸۴ـ۱۴۱۰/۱۹۶۴ـ۱۹۸۹، ذیل «آخری چهارشنبه» (از مرزا هادی علیبیگ).
(۲۷) ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم ترکیه، ترجمه علیاصغر بهرامبیگی، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۲۸) دتیوس کلیفورد اسمیت، سرزمین و مردم اندونزی، ترجمه پرویز داریوش، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۲۹) اشرفالدین حسینی، دیوان، چاپ
محمد بهشتی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۰) امیر بایزید اموی، «اعیاد الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۹ (۱۹۷۳).
(۳۱)
احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.
(۳۲) عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۳۳) محمدهادی امینی، عیدالغدیر فی عهد الفاطمیین، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۳۴) ابوالقاسم انجوی شیرازی، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۵) اندونزی: گذشته و آینده، تهران: سفارت جمهوری اندونزی، (بیتا).
(۳۶) ابراهیم رزقاللّه ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، (بیروت) ۱۹۹۷.
(۳۷)
محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ
محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۸) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۳۹) بیهقی، تاریخ بیهقی.
(۴۰) عبدالهادی تازی، جامع القرویین، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۴۱) سلیم طه تکریتی، «تقالید و اعراف من تکریت»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، اعداد و تقدیم باسم عبدالحمید
حمودی، بغداد: وزارة الثقافة و الاعلام، دارالشؤون الثقافیة العامة، ۱۹۸۶.
(۴۲) سلیم طه تکریتی، «کتاتیب التعلیم فی تکریت»، التراث الشعبی، سال ۷، ش ۵ و ۶ (۱۳۹۶).
(۴۳) سلیم طه تکریتی، «کسلات، الاعیاد فی بغداد»، التراث الشعبی، سال ۱۱، ش ۶ (۱۹۸۰).
(۴۴) علی تلعفری، «الاحتفال بظهور اول سن للاطفال فی تلعفر»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۱ (۱۹۷۲).
(۴۵) علی تلعفری، «دورة الحیاة فی تلعفر»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، التراث الشعبی، ۱۹۸۶.
(۴۶) محسن بن علی تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۴۷) عمرو بن بحر جاحظ، البخلاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۸) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ
احمد زکیپاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۴۹) عمرو بن بحر جاحظ، المحاسن و الاضداد، چاپ فوزی خلیل عطوی، بیروت ۱۹۶۹.
(۵۰) هوشنگ جاوید، موسیقی رمضان در ایران، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۵۱) یعقوب جعفری، «تاریخچه پوشش کعبه»، میقات حج، سال ۴، ش ۱۲ (تابستان ۱۳۷۴).
(۵۲) نینا جمیل، الطعام فی الثقافة العربیة، لندن ۱۹۹۴.
(۵۳) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل بن
حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ
احمد عبدالغفور عطار، بیروت (بیتا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵۵) جهانگیر، امپراتور هند، توزک جهانگیری، چاپ محمدهادی معتمد الخدمت، چاپ سنگی لکهنو) ۱۸۶۳ (.
(۵۶) علی چگینی، اسلام در برونئی، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۵۷) یوسف حبّی، «تقالید الولادة فی تونس»، التراث الشعبی، سال ۱۴، ش ۴ (۱۹۸۳).
(۵۸) جورج حبیب، «خضرالیاس»، همان، سال ۱، ش ۱۱ (ربیعالاخر ـ جمادیالاولی ۱۳۹۰).
(۵۹) حرّ عاملی، وسائل الشیعة.
(۶۰) عبدالرزاق حسنی، «الاعیاد الدینیة لدی الطائفة الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۴، ش ۷ (۱۹۷۳).
(۶۱) قصی حسین، موسوعة الحضارة العربیة: العصر الفاطمی و الایوبی، بیروت ۲۰۰۵.
(۶۲)
محمد بن عثمان حشایشی، الهدیة فی العادات التونسیة، چاپ
احمد طویلی و
محمد عنابی، تونس ۲۰۰۲.
(۶۳) علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة، چاپ عبداللّه
محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۶۴) لحد خاطر، العادات و التقالید اللبنانیة، بیروت ۲۰۰۲.
(۶۵) خلیل بن
احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۶۶) لطفی خوری، «ملامح تراثیة مشترکة فی تقالید دوره الحیاة العربیة»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة، همان.
(۶۷)
احمد زینی دحلان، السیرة النبویة، چاپ ناجی سوید، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
(۶۸) دهخدا، لغتنامه دهخدا.
(۶۹) سعید دیوهجی، «تقالید الزواج فی الموصل»، در عادات و تقالید الحیاة الشعبیة العراقیة.
(۷۰)
محمود روحالامینی، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۷۱)
محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم دررالسّمطین، نجف ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۷۲) جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، چاپ حسین مؤنس، قاهره (بیتا).
(۷۳)
احمد حمودی سامرائی، «من ذبائح و نذور الجاهلیه»، التراث الشعبی، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).
(۷۴) جعفر سبحانی، آئین وهابیت، قم ۱۳۷۸ ش.
(۷۵) سنّتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان، چشمانداز، سال ۱، ش ۱۱ (بهمن ۱۳۷۶).
(۷۶) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۷۷) علی بن
محمد شابشتی، الدیارات، چاپ کورکیس عواد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۷۸) عبدالوهاب شاهرودی، «صفر و سفر: نگاهی دیگر به تاریخ وفات پیامبر (ص)»، مقالات و بررسیها، دفتر ۷۲ (۱۳۸۱ ش).
(۷۹) محمدجواد شبیری، «تحقیقی در روز وفات پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم»، تحقیقات اسلامی، س ۴، ش ۱ و ۲ (۱۳۶۸ ش).
(۸۰)
محمد عبدالسلام خضر شقیری، السنن و المبتدعات المتعلقة بالاذکار و الصلوات، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸۱)
احمد شلبی، الحیاة الاجتماعیة فی الفکر الاسلامی، قاهره ۱۹۸۶.
(۸۲) جعفر شهری باف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۸۳) شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۸۲ ش.
(۸۴) صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۸۵) هلال بن محسِّن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار
احمد فراج، (قاهره) ۱۹۵۸.
(۸۶)
احمد بن عبداللّه صاعدی شیرازی، حدیقة السلاطین قطبشاهی، چاپ علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد دکن ۱۹۶۱.
(۸۷) نجلة قاسم صباغ، «جوانب من الحیاة الاجتماعیة فی عصر الرسالة الاسلامیة»، آداب الرافدین، ش ۱۳ (۱۴۰۱).
(۸۸) غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۸۹)
احمد صوفی، «ایام الموصل و صبواتها»، التراث الشعبی، سال ۱، ش ۵ (شوال ـ ذیقعده ۱۳۸۹).
(۹۰)
محمد بن یحیی صولی، ادب الکتّاب، چاپ
محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت) بیتا).
(۹۱) عبدالعزیز طباطبائی، الغدیر فی التراث الاسلامی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۹۳) طبری، تاریخ طبری (لیدن).
(۹۴) سلمان هادی طعمه، کربلاء فیالذاکرة، بغداد ۱۹۸۸.
(۹۵) رزق طویل، «الاعیاد بین الجاهلیة و الاسلام»، مجله الازهر، سال ۴۷، ش۱۰ (ذیحجه ۱۳۹۵).
(۹۶) مصطفی
محمد طیر، «اعیادالمسلمین و غیرهم»، مجله الازهر، سال ۵۸، ش۱۰ (شوال ۱۴۰۶).
(۹۷) علی ظفرخواه، فولکلور خزانهسی، (تبریز) ۱۳۷۹ ش.
(۹۸) جعفر مرتضی عاملی، بزرگداشتها در اسلام (پاسخ به شبهات مخالفین)، ترجمه
محمد سپهری، قم ۱۳۷۸ ش.
(۹۹) جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، قم ۱۴۰۳.
(۱۰۰) عبدالمنصف
محمود عبددالفتاح، «الاعیاد الاسلامیة و مالها من آثار طیبة فی نفوس المسلمین عامة»، مجلة الازهر، سال ۷۱، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۱۹).
(۱۰۱) عبدالمنصف
محمود عبددالفتاح، «الاعیاد فی الاسلام»، مجلة الازهر، سال ۵۷، ش ۱۲ (ذیحجه ۱۴۰۵).
(۱۰۲)
محمد بن عبدالجبار عتبی، تاریخ یمینی، ترجمه ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ علی قویم، تهران ۱۳۳۴ ش.
(۱۰۳) خطیب عدنانی، الملابس و الزینة فیالاسلام، لندن ۱۹۹۹.
(۱۰۴)
محمود عرفان، «بار یافتن سفیران اسپانیا بحضور امیرتیمور در سمرقند»، آینده، ج ۳، ش ۴ (۱۳۲۳ ش الف).
(۱۰۵)
محمود عرفان، «مهمانی عروس امیرتیمور از سفیران اسپانیا»، آینده، ج ۳، ش ۵ (۱۳۲۳ ش ب).
(۱۰۶) حسن بن عبداللّه عسکری، دیوانالمعانی، قاهره ۱۳۵۲.
(۱۰۷) مرتضی عسکری، معالمالمدرستین، تهران ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۱۰۸) ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۰۹) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۱۰) علی
محمد سلام، العطر و الطیب، قاهره ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۱۱) غازی عبدالباقی، «الاغانی الشعبیة فیالموالد الدینیة بمصر»، التراث الشعبی، سال ۸، ش ۱ (۱۳۹۷).
(۱۱۲)
محمد فاروق فرقانی، تاریخ اسماعیلیان قهستان، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۱۱۳) محمدحسین فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم ۱۳۸۰ ش.
(۱۱۴) علیاصغر فقیهی، آلبویه: نخستین سلسله قدرتمند شیعه با نموداری از زندگی جامعه اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم، (تهران) ۱۳۶۶ ش.
(۱۱۵)
محمد آصف فکرت، «نخستین جامهای که خراسانیان بر کعبه پوشاندند»، مشکوة، ش ۳۲ (پاییز ۱۳۷۲).
(۱۱۶) ناصر فکوهی، «از اسطوره تا جشن»، در گستره اسطوره: گفتگوهای محمدرضا ارشاد با ابوالقاسم اسماعیلپور و دیگران، تهران: هرمس، ۱۳۸۲ ش.
(۱۱۷) نصراللّه فلسفی، زندگی شاهعباس اول، تهران، ۱۳۳۴ ش، تهران، ۱۳۴۶ ش.
(۱۱۸) فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران: الهدی، (بیتا).
(۱۱۹) قاسم عبده قاسم، عصر سلاطین الممالیک، قاهره ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۱۲۰) زکریا بن
محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: دارالشرق العربی، (بیتا).
(۱۲۱) قلقشندی، قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان.
(۱۲۲) عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۲۳)
محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۲۴) حسین کرخی، «کتاتیب بغداد فی العهود السابقة»، التراث الشعبی، سال ۱، ش۱۰ (ربیعالاولـربیعالاخر ۱۳۹۰).
(۱۲۵) کرم حلمی فرحات، الثقافة العربیة و الاسلامیة فی الصین، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۵.
(۱۲۶) محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاهجهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.
(۱۲۷) جعفر قلی کیانی، «نوروز در قرقیزستان»، چشمانداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۲۸) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ ش.
(۱۲۹) رابرت پرگرین لانگ، سرزمین و مردم پاکستان، ترجمه داوود حاتمی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۳۰) عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه، چاپ کبیرالدین
احمد و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۶۷ـ۱۸۶۸.
(۱۳۱) روژه لوتورنو، فاس قبلالحمایة، ترجمة الیالعربیة
محمد حجی و
محمد خضر، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۳۲) ادوارد ویلیام لین، عادات المصریین المحدثین و تقالیدهم، ترجمه سهیر دسّوم، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۱۳۳) هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷ ش.
(۱۳۴) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، یا، رنسانس اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۳۵) محمدخالد رمضان، «تقالید الزاج و الاعراس فی منطقه وادی بردی و الزبدانی»، التراث الشعبی، سال ۱۳، ش ۴ (۱۹۸۲).
(۱۳۶)
محمد دقن، کسوة الکعبة المعظمة: عبرالتاریخ، (قاهره) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۳۷)
محمد محمدی ملایری، «النیروز عبرالتاریخ و فیالادب العربی»، الدراسات العربیة، سال ۲، ش ۱ (۱۹۶۰).
(۱۳۸) ابوالوفاء مراغی، «اعیاد و مواسم و ذکریات»، مجلة الازهر، ج ۲۸، ش ۹ (رمضان ۱۳۷۶).
(۱۳۹) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۴۰) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۴۱) مسعودی، مروج الذهب (پاریس).
(۱۴۲) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۴۳)
محمد مشیری، «پذیرایی از کور دیپلماتیک در عمارات سلطنتی ایران»، وحید، سال ۴، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۶).
(۱۴۴) علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۴۵) مقدسی، البدء و التاریخ.
(۱۴۶)
احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره (بیتا).
(۱۴۷) «مکتبخانههای قرآن کریم در گذشته و حال در سودان»، وقف: میراث جاویدان، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۴).
(۱۴۸) حیدر ممتوف، «منبع ایرانی در تشکیل لغت تاتار کریمه»، در جهان ایرانی و توران (مجموعه مقالات)، به اهتمام مرضیه ساقیان، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱ ش.
(۱۴۹) منی سیدعلی حسن، التصویر الاسلامی فیالهند: تسلیات البلاط و حیاة الشعوب فیالتصویر المغولی الهندی، قاهره ۲۰۰۳.
(۱۵۰) ساچیکو موراتا و ویلیام چیتیک، سیمای اسلام، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۵۱)
محمد بن
محمد موقت، الرحلة المراکشیة، او، مرءاة المساوی الوقتیة، مصر ۱۳۵۱.
(۱۵۲) مهدی مهریزی، تقویم عبادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۵۳) میرخواند، روضة الصفا.
(۱۵۴) علی میرنیا، پژوهشی در شناخت ایلها و طایفههای عشایری خراسان و نقش سیاسی روسای ایلهای بزرگ در امور کشور، و روابط آنها با حکومتها و استعمارگران، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۵۵) ناجیجواد، «کُتّاب ' الملا،»، التراث الشعبی، ش ۲ (۱۹۸۷).
(۱۵۶) ناصرخسرو، سفرنامه، تهران (۱۳۴۱).
(۱۵۷) عظیم نانجی، «دین اسلام»، در جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴ ش.
(۱۵۸)
احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح جلالالدین سیوطی و حاشیه نورالدین بن عبدالهادی سندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۵۹) جهانگیر نصری اشرفی، نمایش و موسیقی در ایران، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۱۶۰) اسعد نظامی تالش، «جامه کعبه»، ایراننامه، سال۴، ش۱ (پاییز ۱۳۶۴).
(۱۶۱) نوروز در ترکمنستان، چشمانداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۶۲) نوروز در قزاقستان، چشمانداز، ش ۱۳ (فروردین ۱۳۷۷).
(۱۶۳) فریدون نوزاد، «خلعت و خلعتپوشان»، فرهنگ گیلان، سال ۱، ش ۱ (زمستان ۱۳۷۷).
(۱۶۴)
احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۱۶۵) محمدطاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا، شرح زندگانی ۲۲ساله شاهعباس ثانی (۱۰۵۲ـ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهقان، اراک ۱۳۲۹ ش.
(۱۶۶)
احمد وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۶۷) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۱۶۸) فهمی هویدی، الاسلام فی الصین، کویت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۶۹) یعقوبی، تاریخ یعقوبی؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «رفتارهای جشنی»، شماره۵۰۰۸.