ذُلّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذُلّ (به ضم ذال و تشدید لام) به معنای خوارى و ضدّ عزّت و
ذِلّ (به كسر ذال و تشدید لام) به معنى رام شدن از
واژگان قرآن کریم هستند. مشتقات ذل که در آیات قرآن آمدهاند عبارتند از:
أَذِلَّة جمع ذليل به معنى خواران و همچنین جمع ذلول آمده به معنى رامها و نرمها،
ذُلُل جمع ذلول است،
أَذَل اسم تفصیل و به معنای ذلیلتر است.
ذُلّ و ذِلّة (به كسر اول) به معنى خوارى و ضدّ عزّت است.
ذِلّ (به كسر اول) به معنى رام شدن است چنانكه در
صحاح گويد
و ذليل شخصى است كه آشكارا خوار باشد و ناقه ذلول
شتر رام است. در
قاموس گويد: ذلّ با ضم و گاهى با كسر آيد و به معنى نرمى است.
راغب میگويد: ذُلّ با ضمّ آن است كه از روى قهر باشد و با كسر آن است كه بعد از سختى و چموشى باشد.
قول صحاح با استعمال قرآن بيشتر میسازد.
(فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَ وَ نَخْزى) يعنى «پيش از آنكه ذليل و خوار گرديم از آيات تو پيروى كنيم.»
(وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُ مَنْ تَشاءُ ...) (هر كس را بخواهى، عزّت مىدهى؛ و هر كه را بخواهى خوار مىكنى....)
(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ) يعنى «در حكومت شريک و از ذلت يارى نداشته است و ذليل و خوار نبوده كه حاجت بولىّ داشته باشد.»
(سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) «به آنها از پروردگارشان غضب و خوارى میرسد در زندگى دنيا.»
كلمه ذلّة هفت بار در قرآن آمده است.
«اذلة» جمع ذليل است به معنى خواران. مثل
(وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً) يعنى: «عزيزان اهل آن را ذليل میكنند»
و مثل
(لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً) (و آنان را از آن سرزمين با ذلّت و حقارت بيرون مىرانيم!)
و نيز جمع ذلول آمده به معنى رامها و نرمها. نحو
(أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ) يعنى: «بر
مؤمنان نرم و رام و بر
کفار عزيز و تنداند.»
چنانكه ذُلُل (بر وزن عنق) نيز جمع ذلول است مثل
(وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً ... • ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا) (و پروردگار تو، به
زنبور عسل «وحى»
[الهام غريزى
] نمود كه: از كوهها خانههايى برگزين. ... سپس از تمام ثمرات و شيره گلها بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، به راحتى بپيما.)
به عقيده مجاهد «
ذُلُلًا» صفت «
سُبُلَ» و حال است از آن. يعنى: «به راههاى خدايت وارد شو در حالی كه آسان و راماند.» و از ديگرى نقل شده كه صفت «
النَّحْلِ» است. در اين صورت جمع آمدن، ظاهرا براى آن باشد كه از نحل جنس مراد است.
اذلّ اسم تفضيل ذلّت است. نحو
(لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ ...) يعنى: «عزيزتر حتما ذليلتر را از مدينه بيرون میكند.»
اين سخن عبداللّه ابى است (لعنهاللّه)
(إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ) يعنى «آنان كه با خدا و رسول مخالفت میكنند آنها در رديف ذليلترانند.»
•
(ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ ...) (و مُهر ذلّت و نياز، بر آنها زده شد....)
درباره اين دو آيه در «حبل» بطور تفصيل سخن گفتهايم.
•
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ) يعنى «او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در شانههاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد.»
با آيه فوق به حركت زمين استدلال كردهاند زيرا ذلول بمعنى مركوب رام است و دابه ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست و آرام است. زمين نيز مركوب آرام است و حركت میكند و در مركوب حركت ملحوظ است. اين در صورتى است كه ذلول فقط به مركوب گفته شود در
نهج البلاغه خطبه ۳۱ آمده
«يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ.» (او بر مركب سركش هوا و هوس سوار مىشود و مىگويد: مركبى رام است!)
و نيز در قرآن آمده
(إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ) (گاوى باشد كه براى شخم زدن رام شده.)
در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه بمعنى شانهها است استدلال شده به كرويّت زمين. اين استدلال كاملا صحيح است زيرا رفتن در شانههاى زمين در صورتى صحيح است كه همه جاى آن شانههاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنانكه با تأمل روشن خواهد شد.
(ذَلَّلْناها لَهُمْ) يعنى: «
چهارپایان را بر آنها رام كرديم.»
(وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلًا) يعنى «چيدن ميوههاى
بهشت بر آنها رام و سهل شده است.»
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ذلل»، ج۳، ص۲۱.