دَرَک (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دَرَک (به فتح دال وراء) از
واژگان قرآن کریم به معنای رسیدن است. مشتقات درک که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
إِدراک به معنای رسیدن به چیزی،
دَرْک (به فتح دال وسکون راء) و
دَرَک (به فتح دال و راء) به معناى زحمت و آخرين قعر است. زحمت را از آن درک گفتهاند كه شخص را درک میكند و به او لاحق میشود و
تَدارَک (به فتح تاء و راء) به معنى تلاحق و رسيدن به يكديگر است.
دَرَک (بر وزن فرس) رسيدن و ادراک به معنى رسيدن به چيزى است.
(حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ ...) «تا چون غرق به او رسيد گفت ايمان آوردم.»
(لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ ...) «بر
آفتاب نيست كه به
ماه برسد.»
ادراک لازم نيز آمده است مثل «ادراک الصبىّ» يعنى بچه بالغ شد ولى موارد استعمال آن در قرآن همه متعدى است.
درک (بر وزن فرس و فلس) به معنى زحمت و آخرين
قعر است مثل ته
دریا.
(إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) يعنى «
منافقین در پائينترين ته
آتش هستند.»
راغب میگويد: درک مانند درج است ليكن درج به اعتبار صعود و درک به اعتبار پائينى گفته میشود.
از همين جاست كه گفتهاند: درجات
بهشت و دركات آتش.
(فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى) درک بر وزن فرس به معنى زحمت است چنانكه گذشت. يعنى: «در دريا راه خشكى براى آنها بزن و آماده كن از زحمت دريا و راه رفتن در آن نخواهى ترسيد و از رسيدن
فرعون بيمى نخواهى داشت.» ممكن است مراد از درک رسيدن فرعون باشد و از «
وَ لا تَخْشى» خوف گذشتن از دريا. يعنى «اى موسى در دريا راهى بزن و نترس از رسيدن فرعون و بيم نكن از ورود به دريا.»
نا گفته نماند زحمت را از آن درک گفتهاند كه شخص را درک میكند و به او لاحق میشود.
تدارک به معنى تلاحق و رسيدن به يكديگر است. گويند «تَدَارَكَ القَوْمُ» يعنى آخر آنها به اوّلشان رسيد.
راغب گفته: اغلب استعمال آن در يارى و نعمت است
مثل
(لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ) نا گفته نماند: تفاعل گاهى به معنى مجرّد میآيد مثل
(فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُ) به نظر میآيد كه در آيه شريفه نيز به معنى مجرد باشد يعنى «اگر نعمتى از جانب خدا او را درک نمیكرد، ملامت شده به
بیابان انداخته میشد.»
(حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا ...) «
ادَّارَكُوا» در اصل تداركو است تاء در دال ادغام شده و براى حذر از ابتداء به ساكن همزه وصل آمده است يعنى: «چون همه در آنجا به يكديگر رسيدند و آخریها به اوّلیها لاحق شدند، آخریها در باره اوّلیها گويند: خدايا اينها ما را گمراه كردند.»
(بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ) علمشان درباره آخرت قطع شده.
در
المیزان میگويد: تدارک آن است كه اجزاء شىء پشت سر هم آيند تا چيزى از آنها باقى نماند و معنى «تدارک علمهم فى الآخرة» آن است كه «علم خويش را در غير آخرت صرف كردهاند و براى درک آخرت علمى نمانده است.» نظير قول خدا: «بگذر از آنان كه از ذكر ما اعراض كرده جز زندگى دنيا اراده ننمودهاند اين است درک آنها از علم (و فقط زندگى دنيا را درک میكنند.)»
(ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و در باره تكرار «بل» گفته است «
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ» يعنى «درباره آن علم ندارند گوئى به گوششان نرسيده است.» «
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها» يعنى «خبر آن را شنيدهاند ليكن
شکّ كرده و يقين ننمودهاند.» «
بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» يعنى «عدم اعتقاد آنها از خودشان نيست بلكه خدا كورشان كرده است.»
نا گفته نماند با ملاحظه آيات قبلى بايد گفت مراد از «ادّراک» تكامل اسباب علم است يعنى: «بلكه اسباب دانش آنها در باره آخرت كامل است ولى توجّه به آنها نكرده و در شكّاند، نه بلكه از ديدن آخرت كوراند كه توجّهى به اسباب علم آن ندارند.»
بعضىها گفتهاند: علم آنها در آخرت به يكديگر رسد و به آخرت يقين پيدا میكنند. ولى اين خلاف ظاهر است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «درک»، ج۲، ص۳۴۰.