دختر در جاهلیت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مردم در
زمان جاهلیت نسبت به
دختر عقاید خاصی داشتند، از جمله زنده به گور کردن آنان، و ناراحتی و
خشم هنگام به
دنیا آمدن دختر بود.
مردم جاهلیت به هنگام دختردار شدن چهره شان دگرگون، و خشمگین میشدند.
واذا بشر احدهم بالانثی ظـل وجهه مسودا وهو کظیم• یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون• ویجعلون لله ما یکرهون وتصف السنتهم الکذب... «در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند
دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدت خشمگین می گردد... • بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از
قوم و
قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول
ننگ نگهدارد، یا در
خاک پنهانش کند؟! چه بد
حکم می کنند• .... • آنها برای
خدا چیزهایی قرار می دهند که خودشان از آن
کراهت دارند (فرزندان دختر) با این حال زبانشان به
دروغ می گوید سرانجام نیکی دارند! از این رو برای آنان
آتش است و آنها از پیشگامان (
دوزخ) اند.»
هرگز حاضر نبودند همین
دختران را که برای خدا قائل شده بودند برای خود نیز قائل شوند و اصلا دختر برای آنها عیب و
ننگ و مایه سرشکستگی و بدبختی محسوب می شد! آیه بعد برای تکمیل این مطلب اشاره به سومین عادت زشت و شوم آنها می کند و می گوید "هنگامی که به یکی از آنها بشارت دهند خدا دختری به تو داده آن چنان از فرط ناراحتی چهره اش تغییر می کند که صورتش سیاه می شود"!
مقصود از "اسوداد وجه" و سیاه شدن روی، بطور کنایه خشمناک شدن است، و "کظیم" به کسی گویند که
اندوه و
خشم خود را فرو ببرد و جمله مورد بحث حالیه است، یعنی اینکه گفتیم دختران را به خدا نسبت می دادند و در حالی چنین می کردند که وقتی مژده بر ایشان می آوردند که همسرت دختر آورده رویش از خشم سیاه می شد، و خشم خود را فرو می برد.
زنده به گور کردن دختران، از رفتارهای ناپسند در
عصر جاهلیت بود.
واذا بشر احدهم بالانثی ظـل وجهه مسودا وهو کظیم• یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون. «در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدت خشمگین می گردد... • بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول
ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند.»
واذا الموءودة سئلت• بای ذنب قتلت. «و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: • به کدامین
گناه کشته شدند؟»
مشرکان دوران جاهلیت، به دختر بودن
فرشتگان معتقد بودند.
افاصفـکم ربکم بالبنین واتخذ من الملــئکة انـثـا انکم لتقولون قولا عظیمـا. «آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانی از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می گویید.»
فاستفتهم الربک البنات ولهم البنون• ام خلقنا الملــئکة انـثـا وهم شـهدون. «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟! • آیا ما فرشتگان را
مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟»
وجعلوا له من عباده جزءا ان الانسـن لکفور مبین• ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین• وجعلوا الملــئکة الذین هم عبـد الرحمـن انـثـا اشهدوا خلقهم ستکتب شهـدتهم ویسـلون. «آنها برای
خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند (و
ملائکه را دختران خدا خواندند)
انسان کفران کننده آشکاری است! • آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و
پسران را برای شما برگزیده است؟ • .... . • آنها فرشتگان را که
بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند آیا شاهد
آفرینش آنها بودهاند؟!
گواهی آنان نوشته می شود و (از آن) بازخواست خواهند شد!»
ام له البنـت ولکم البنون. «آیا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (که فرشتگان را دختران خدا می نامید).»
الکم الذکر وله الانثی. «آیا سهم شما
پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزش ترند!).»
مشرکان جاهلی، از دختردار شدن
تنفر شدید داشتند.
یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون. «بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول
ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند!»
وقتی برای ایشان خبر می آوردند که دختردار شدید از خشم سیاه می شدند، و از بدی خبری که آورده شده و از فشار افکار عمومی که آن را بد می پنداشتند پنهان گشته، به
فکر فرو می رفتند که آیا نگاهش بدارند و
ذلت و
خواری دختر داری را تحمل کنند و یا زنده زنده در خاک پنهانش سازند، هم چنان که عادت همه شان درباره دختران متولد شده این بود، و بطوری که گفته اند: قبل از اینکه همسرشان بزاید، چاله ای می کندند و آماده می ساختند، همین که می فهمیدند فرزندشان دختر است در آن چاله انداخته خاک به رویش می ریختند، تا زیر خاک جان بدهد، و این عمل را از
ترس فقر، نسبت به دختران مرتکب می شدند، که مبادا در اثر نداری، کسی که کفو آنان نیست به ایشان
طمع کند.
در دوران جاهلیت دختر مایه
ننگ محسوب میشد.
یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون. «بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول
ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند!»
ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین• واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمـن مثلا ظـل وجهه مسودا وهو کظیم. «آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟! • در حالی که هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده (به تولد دختر) بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و خشمگین می گردد!»
مشرکان جاهلی بین دختران و پسران تفاوت قائل بودند و پسران بر دختران ترجیح میدادند.
واذا بشر احدهم بالانثی ظـل وجهه مسودا وهو کظیم• یتوری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون. «در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدت
خشمگین می گردد... • بخاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول
ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند.»
فاستفتهم الربک البنات ولهم البنون. «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟»
ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین. «آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟»
ام له البنـت ولکم البنون. «آیا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (که فرشتگان را دختران خدا می نامید).»
الکم الذکر وله الانثی. «آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزش ترند!).»
انتساب دختر به خداوند، از
عقاید مشرکان عصر جاهلیت یود.
وجعلوا لله شرکاء الجن وخلقهم وخرقوا له بنین وبنـت بغیر علم سبحـنه وتعــلی عما یصفون. «آنان برای خدا همتایانی از جن قرار دادند، در حالی که خداوند همه آنها را آفریده است و برای خدا، به
دروغ و از روی
جهل، پسران و دخترانی ساختند منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف می کنند!»
ویجعلون لله البنـت سبحـنه ولهم ما یشتهون• ویجعلون لله ما یکرهون وتصف السنتهم الکذب ان لهم الحسنی لا جرم ان لهم النار وانهم مفرطون. «آنها (در پندار خود،) برای خداوند دختران قرار می دهند- منزه است (از اینکه
فرزندی داشته باشد) - ولی برای خودشان، آنچه را میل دارند قائل می شوند. • .... • آنها برای خدا چیزهایی قرار می دهند که خودشان از آن کراهت دارند (فرزندان دختر) با این حال زبانشان به دروغ می گوید سرانجام نیکی دارند! از این رو برای آنان آتش است و آنها از پیشگامان (دوزخ) اند.»
افاصفـکم ربکم بالبنین واتخذ من الملــئکة انـثـا انکم لتقولون قولا عظیمـا• سبحـنه وتعــلی عما یقولون علوا کبیرا. «آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانی از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می گویید! • .... . • او پاک و برتر است از آنچه آنها می گویند، بسیار برتر و منزه تر!»
فاستفتهم الربک البنات ولهم البنون• اصطفی البنات علی البنین. «از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟ • .... • آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟»
ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین. «آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟»
ام له البنـت ولکم البنون. «آیا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (که فرشتگان را دختران خدا می نامید).»
الکم الذکر وله الانثی. «آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزش ترند!).»
بیزاری از
ازدواج با دختران
یتیم، از
اخلاق و رسوم جاهلی بود.
ویستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن وما یتلی علیکم فی الکتـب فی یتـمیالنساء الـتی لا تؤتونهن ما کتب لهن وترغبون ان تنکحوهن والمستضعفین من الولدن وان تقوموا للیتـمیبالقسط وما تفعلوا من خیر فان الله کان به علیمـا. «از تو درباره حکم
زنان سؤال می کنند بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ میدهد: آنچه در
قرآن درباره زنان یتیمی که حقوقشان را به آنها نمی دهید، و می خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان برای شما بیان شده است، (قسمتی از سفارشهای خداوند در این زمینه می باشد و نیز به شما سفارش می کند که) با یتیمان به
عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکیها انجام می دهید خداوند از آن آگاه است (و به شما
پاداش شایسته می دهد)»
(بنا بر اینکه پس از «ترغبون» کلمه «عن» در تقدیر باشد که در این صورت، «رغبت» به معنای اعراض کردن خواهد بود.)
در عصر جاهلیت
کنیزان و دختران بر
فحشا اکراه داشتند.
... والذین یبتغون الکتـب مما ملکتایمـنکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا وءاتوهم من مال الله الذی ءاتـکم ولا تکرهوا فتیـتکم علی البغاء ان اردن تحصنـا لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا ومن یکرههن فان الله من بعد اکرههن غفور رحیم. «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید
پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از
فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و آن بردگانتان که خواستار مکاتبه (قرار داد مخصوص برای آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببندید اگر رشد و صلاح در آنان احساس می کنید (که بعد از آزادی، توانایی زندگی مستقل را دارند) و چیزی از
مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهید! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی
دنیا مجبور به
خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند
پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها
غفور و
رحیم است! (
توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!)»
(برداشت یاد شده بر اساس روایتی منقول از
علی علیهالسّلام در
تفسیر آیه است.)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۴۵۲، برگرفته از مقاله «دختر در جاهلیت».